در این بخش از فروشگاه اینترنتی برنا اندیشان تصمیم داریم تا یکی دیگر از کارگاه های روانشناسی که کاربرد بسیار فراوانی در روان درمانی و اتاق درمان دارد با عنوان کارگاه آموزش جامع شناخت درمانی به صورت کاربردی و عملی را جهت دانلود در اختیار شما علاقه مندان به یادگیری فنون درمانی قرار دهیم.
کارگاه آموزش جامع شناخت درمانی به صورت کاربردی و عملی
در کارگاه آموزش جامع شناخت درمانی به صورت کاربردی و عملی به صورت کاملاً تخصصی از پایه تا سطح حرفه ای تمام فنون و روش های مربوط به درمان مبتنی بر شناخت را خواهید آموخت.
شناخت درمانی بر پایه این دیدگاه بنا شده است که حالتهای تنش زا مثل افسردگی، اضطراب و خشم، اغلب به وسیله تفکر افراطی، تداوم می یابند یا شدت پیدا می کنند. نقش درمانگر، کمک به بیمار برای شناسایی تفکر فرد – ویژه ” خود و اصلاح آن از طریق به کارگیری معیارهای منطقی و تجربی است. بنابراین، شناخت درمانی رفیق شفیق مدل های استدلالی (مثل گفتگوهای سقراطی و روش ارسطو) برای جمع آوری و مقوله بندی اطلاعات درباره جهان واقعی است. مدل شناختی بر نقش محوری شناخت در هیجان و پردازش طرحواره ای به عنوان عامل تعیین کننده پردازش اطلاعات تأکید می کند. این امر، بازتاب انقلاب شناختی است که در دهه ۱۹۷۰ میلادی در حوزه روانشناسی رخ داد.
شناخت درمانگران به بیماران یاد می دهند تا پیش فرض های افسردگی زا و اضطراب آور را زیر سوال ببرند و از این طریق، آنها را درگیر تفکر علمی و عاقلانه می کنند. علاوه بر این، چنین درمانگرانی به بیماران کمک می کنند که از طریق جمع آوری شواهد متناقض، صحت و سقم گفته های خود را بررسی کنند. همچنین، شناخت درمانگران به بیماران کمک میکنند تا معنای مفروضه های بنیادی را مورد نقد و بررسی قرار دهند، زیرا همین مفروضه ها باعث افسردگی و اضطراب آنها شده اند. ممکن است این مفروضه ها(مثل “من یک آدم بی ارزش یا بی کفایت هستم”) هیچ گونه معیار تجربی نداشته باشند. شناخت درمانی مدیون کارهای فلسفی هوسرل (۱۹۶۰) در زمینه پدیدارشناسی است.
در واقع شناخت درمانی، نوعی پدیدارشناسی است که تجارب را توصیف و تحلیل می کند. تفاوت بین شناخت درمانی بک با کارهای فلسفی هوسرل در این است که یک برای آزمون تجربه پدیدارشناسانه، تدبیری اندیشیده است: واقعیت آزمایی افکار.
واقعیت، سیستمی باز و پذیرا است. بنابراین، مدل شناختی را می توان نوعی دیدگاه سازنده گرایی در نظر گرفت. در دیدگاه های سازنده گرایی، شناسا در اینجا منظور درمانگر و بیمار است. هیچگاه به تمام واقعیت ها دست نمی یابند. نمی توان به تمام اطلاعات دست پیدا کرد. شناخت در جهان تجربی، بیشتر یک احتمال است تا قطعیت. پیش بینی ها همیشه براساس اطلاعات ناکافی صورت می گیرند.
شناخت درمانی چیست؟
شناخت درمانی یکی از روش های روان درمانی است که در سطوح گوناگون به حل مشکلات روانی اشخاص می پردازد. این روش درمانی و اصول و تکنیک های آن مبتنی بر روانشناسی شناختی است. که اهمیت زیادی بر شناخت ها و افکار انسان قائل هستند و نوع این افکار و شناخت ها را در سلامت یا عدم سلامت روان بسیار سهیم می دانند.
بر این اساس در جریان شناخت در مکانی، شناخت درمانگر سعی دارد با شناخت افکار و باورهای شخص به تصحیح آن ها بپردازد و شخص را در داشتن شناخت های مفیدتر یاری دهد. آیرون بک از شناخت درمانگران معروفی است که کتاب های متعددی در این زمینه ارائه داشته است.
کارگاه آموزش جامع شناخت درمانی
آرون تی بک بنیانگذار شناخت درمانیست.اساس و پایه شناخت درمانی بر معنای افکار ناسازگارانه و نگرشها و فرضهای نادرست بنا شده است که به این افکار و نگرشهای نادرست خطای شناختی میگویند. در حقیقت کار یک شناخت درمانگر به مراجعه کننده خویش این است که به وی کمک کند افکار نادرست و خطاهای شناختی خودش نسبت به پدیده های خارجی را بررسی و تصحیح نماید.
پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزش کامل درمان وسواس فکری عملی
تکنیک های شناخت درمانی
تکنیکهای شناخت درمانی جوهره اصلی چشم انداز شناخت درمانگر به رسمیت شناختن این اصل است: تفکر استنباطی ، همیشه ناقص، تعیین ناپذیر و احتمالی است. بنابراین، وقتی بیمار توقع اطمینان خاطر دارد -(“بله حرف شما دست است، اما ممکن است من در سقوط هواپیما بمیرم!”) – شناخت درمانگر باید اذعان کند که احتمالات اگزیستانسیالیستی وجود دارند و نمی توان آنها را به طور کامل حذف کرد.
می توانیم از بیماری که توقع اطمینان خاطر دارد، این سؤال را بپرسیم: چرا نمی توانید بلاتکلیفی را تحمل کنید؟ این سؤال باعث می شود در نیازهای دانستن” بیمار تغییری ایجاد شود. چنین بیماری متوجه می شود که برای افزایش دانش خود، نیازمند پیش بینی یا بلاتکلیفی است. اغلب بررسی این نیاز نشان میدهد که بیمار، “قطعیت طلبی” را به عنوان بخشی از میل به کنترل مطلق امور، تلقی می کند.
درمانگر از بیمار می خواهد که شواهد رسیدن به یک نتیجه گیری احتمالی را مدنظر قرار دهد و درباره نیاز به دانستن، شکاک باقی بماند. من معتقدم شناخت درمانگر نباید نقش رهبر امیدبخشی را ایفاء کند که هدفش “مثبت اندیشی” است.
ما نباید برداشت کاریکاتور واری را ایفاء کنیم که استوارت اسمالی در برنامه شنبه شبهای NBC اجرا می کند. او می خواهد شما را وادار به این فکر کند: خیلی خوب هستید، به قدر کافی باهوشید و مردم شما را دوست دارند! شناخت درمانی قصد ندارد از طریق “مثبت اندیشی” به مراد خود برسد و مردم را به این آئین فکری درآورد؛ بلکه هدفش، آموزش تفکر واقع بینانه است، به گونه ای که بتوانیم واقعیت را بهتر بشناسیم.
سیستم دانشی که شناخت درمانی بر آن پایه گذاری شده است، یک سیستم باز و پذیراست. واقعیت های جدید، تجارب جدید و حتی نیازها یا تمایلات جدید، ممکن است از هر دیدگاهی پدید بیایند. بنابراین، شناخت درمانگر به بیمار یاد می دهد که در برابر دانش، دیدگاه کاربردی را به کار بگیرد. جوهره چنین دیدگاهی، این سؤال بنیادین است: “این فکر چه اثری بر شما خواهد گذاشت؟
به عنوان مثال، شناخت درمانگر ممکن است بپرسد: تایید طلبی شما چه پیامدی ( مزایا و معایب) دارد؟ همچنین، درمانگر ممکن است از بیمار بخواهد که این باور را آزمون کند: اگر تأیید دیگران را به دست نیاورد، چه حادثه ناگواری برایش پیش می آید. بیمار از طریق آزمایشهای رفتاری (مثل جرات آموزی) یاد میگیرد که تایید نشدن از جانب دیگران، باعث نمی شود آسمان به زمین برسد. چنین آزمایشهایی به دلیل این که باور را در معرض آزمون کاربردی قرار میدهند، ترس برانگیز هستند.
یکی از آزمون های کاربردی برای افکار مزاحم و تکراری که در اختلال وسواسی – اجباری رخ میدهند، غرفه سازی افکار است. بیمار می تواند با تکرار افکار مزاحم، ترس خودش از این افکار را کاهش دهد. تکنیک غرفه سازی افکار، همجوشی فکر – عمل را آماج درمان قرار میدهد.
در اثر به کارگیری این تکنیک، فراوانی فکر وسواسی(مثلا اگر این فکر به ذهنم برسد که با چاقو نوزادم را می کشم به معنای انجام این کار است”) می تواند کاهش پیدا کند، البته به شرط این که فرونشانی فکر را متوقف کنیم و رفتاری خلاف آن انجام دهیم: فکر را به حوزه هوشیاری خود بیاوریم و ۵۰۰ دفعه آن را تکرار کنیم. همچنین، از طریق تکنیک رویارویی، می توان یک فکر مزاحم را در معرض آزمون قرار داد. علاوه بر این، با ایجاد احساس های ترسناک می توان حالت آسیمگی را در بیمار القاء کرد.
شناخت درمانگر به این واقعیت اذعان دارد که تحلیل های منطقی و توصیف فرایندهای فکری ممکن است برای ایجاد تغییر کافی نباشد. برانگیختگی هیجان، انگیزه آفرینی و تکنیک های تجربی که تجارب و احساسهای پدیدارشناسانه جدیدی را فعال میکنند، نیز ممکن است برای ایجاد تغییر ضروری باشند. ممکن است بیمار نیاز داشته باشد افکار و تجارب جدید را در سطح هیجانی تجربه کند.
این کار برای تحکیم پاسخ های منطقی در ذهن بیمار، اهمیت بنیادین پیدا می کند و باعث می شود سبک فکری جدیدی در ذهن بیمار شکل بگیرد. شناخت درمانگران به مراجعان کمک می کنند تا از طریق آزمایشهای رفتاری، فکر را به عمل و بینش را به کاربرد تبدیل کنند.
برخی از منتقدان شناخت درمانی معتقدند که این رویکرد، بسیار منطقی و ساده نگرانه است و بیشتر با کلمات بازی میکند تا هیجانها. اتخاذ چنین سبک درمانی به بیمار کمک می کند تا مداخلات شناختی را به عنوان یک موضوع هیجانی مربوط به خویشتن تجربه کند. من اغلب تعجب می کنم که چگونه چنین انتقادگرانی می توانند تغییرات چشمگیر هیجانی را که شناخت درمانی در افراد افسرده و مضطرب بوجود می آورد، توجیه کنند. از همه اینها گذشته، اگر شناخت درمانی به افراد کمک می کند که افسردگی و اضطراب خود را کاهش دهند، پس شناخت درمانی، هیجان را به عنوان موضوعی مهم در نظر میگیرد و سعی می کند عواطف منفی بیماران را تغییر دهد.
اغلب به نظر می رسد شناخت درمانگران، تکنیکهای محبوب خود را بکار می گیرند. قسمت اعظم بار درمان را تکنیک هایی مثل برنامه ریزی فعالیت، بررسی شواهد و ثبت روزانه افکار ناکارآمد به دوش می کشند.
برخی از شناخت درمانگران، بیشتر به تکنیک های ایفای نقش منطقی دوگانه و آزمون پیش بینی تکیه می کنند. برای مشکلات متنوع بیماران، تکنیکهای متفاوت می شوند.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.