در این بخش از فروشگاه برنا اندیشان قصد داریم تا یکی دیگر از کارگاه های فلسفی با عنوان سمینار تاریخچه سعادت و خوشبختی انسان از ابتدا تا کنون را برای دانلود در اختیار شما کاربران محترم وب سایت برنا اندیشان قرار دهیم.
سمینار تاریخچه سعادت و خوشبختی انسان از ابتدا تا کنون
مدرس دوره آموزشی در سمینار تاریخچه سعادت و خوشبختی انسان از ابتدا تا کنون به صورت کامل مبحث سعادت را از ابتدا مورد بحث و بررسی قرار داده و مولفه های آن را به طور کامل آموزش می دهد.
سمینار تاریخچه سعادت و خوشبختی
سعادت و شقاوت، دو معنا دارند، یکی خوشی و نیکویی و ضد آن به معنای نحس و نکبت و دیگر مساعدت و یاری کردن و ضد آن به معنای عدم یاری کردن است که متناسب با عدم توفیق الهی است.
تاریخچه سعادت و خوشبختی
در این بخش، نخست به دو نکته اشاره شده است: اهمیت مبحث فلسفه اخلاق و اهمیت سعادت و شقاوت. در اصل مسئله سعادت و شقاوت ابهامی وجود ندارد، زیرا هر انسانی فطرتا طالب و گریزان از شقاوت است، اما شناخت حقیقت سعادت و شقاوت و عوامل آن، مشکل است و در این باره نظریههای مختلفی وجود دارد.
مطالب اصلی مقاله در سه مرحله ارائه شده است: مرحله اول به معنای لغوی سعادت و شقاوت پرداخته؛ مرحله دوم درباره دیدگاه فلاسفه بحث کرده و موضوع بحث را از دیدگاه فلاسفه بزرگی، مانند ارسطو، ابنسینا و صدرالمتالهین بحث و بررسی کرده است. در مرحله سوم نیز سعادت و شقاوت از منظر آیات شریفه قرآن و روایات مورد توجه قرار گرفته و نتیجه گرفته شده است که دیدگاه فلاسفه و آنچه مستفاد از قرآن کریم است، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل یکدیگرند. بنابراین، مستفاد از همه کلمات این است که حقیقت سعادت قرب الیالله است که محل بروز و ظهور آن در جهان آخرت است و هدف از آفرینش انسان هم رسیدن به آن مقام بلند است و انبیای الهی و ادیان آسمانی نیز به همین منظور نازل شدهاند.
سعادت و شقاوت از دیدگاه فلاسفه
فلاسفه بزرگ، مانند ارسطو و همفکرانش از فلاسفه اسلامی گفتهاند که خیر دو قسم است خیر مطلق و خیر مضاف. خیر مطلق، هدف همه موجودات است و در حقیقت، حرکت هر موجودی از انسان و غیر انسان به منظور رسیدن به آن است، زیرا هر موجودی شوق فطری و غریزی دارد به اینکه خود را به خیر مطلق که غایهالغایات است، برساند و قطعا غایت همه غایات، یعنی هدف نهایی هر موجودی وصول به خدای متعال است که هستی و خیر مطلق است.
خیر مضاف عبارت است از هر وسیلهای که انسان و یا هر موجودی را به خیر و کمال مطلق میرسانده چه امور معنوی، مانند علم و معرفت و چه امور مادی، مانند مال و مکنت.
اما سعادت عبارت است از اینکه هر فردی با اعمال، حرکت ارادی و افعال اختیاری خود، به همان کمالی که خداوند متعال در فطرت و ذات او قرار داده استبرسد؛ یعنی همان کمال نوعی که مخصوص نوع انسان است. بنابراین، باید گفت که فرق بین خیر و سعادت در این است که خیر بالنسبه به افراد مختلف نیست، بلکه یکسان است؛ یعنی تمام افراد، اعم از عالم و جاهل خیر را به یک معنا میدانند و از اینکه هدف نهایی آنهاست، تفاوتی ندارد، اما سعادت نسبت به افراد متفاوت است، زیرا هر انسانی با روش خاص خود میخواهد به آن برسد و سعادت خود را در چیزی میداند که دیگری سعادت خود را در غیر آن میپندارد.
پیشنهاد ویژه:سمینار موفقیت از دکتر فرهنگ هلاکویی
این کلام از ارسطوست که غالب مردم درباره نام خیر اعلا توافق دارند. در افواه و اقوال عوام و خواص (مردم با فرهنگ) معنای بهتر زیستن و توفیق یافتن با مفهوم سعادتمند شدن یک چیز است، ولی درباره آنچه متضمن ماهیت سعادت است، تفاهم ندارند. جواب عوام درباره ماهیت سعادت با پاسخ دانشمندان مشابه نیست. برخی سعادت را امر ظاهری و مشهود میدانند و آن را در لذت، ثروت و یا در شرف جویند. خلاصه اینکه سعادت برای یک فرد یک چیز و برای فرد دیگر چیز دیگری است، حتی فرد واحد هم در موضوع سعادت گاهی دیدگاههای مختلفی مییابد؛ هنگام بیماری سعادت را در صحت و هنگام فقر آن را در غنا میجوید.
راه رسیدن به سعادت و خوشبختی
همانگونه که در مباحث گذشته روشن شد، سعادت و وصول به کمال این است که انسان با حرکت اختیاری خود به آن کمال که دست قدرت آفریدگار در باطن و نهاد او قرار داده است، برسد، زیرا انسان فطرتا طالب کمال و سعادت است، ولی رسیدن به آن بر پایه اختیار و انتخابگری انسان نهاده شده است. صدرالمتالهین (قدسسره) راه تحصیل سعادت را مبتنی بر عمل اختیاری انسان قرار داده و میگوید: نفس انسان این سعادت و بهجت را از راه کوشش و تکرار عمل و کارهایی که موجب طهارت نفس از کدورات است، به دست میآورد؛ یعنی باید با تکرار عمل و کارهای خوب، مانند عبادت خدا و صفات حسنه و اخلاق پسندیده، آینه دل را از زنگار گناه و پلیدیهای برخواسته از اخلاق رذیله پاک کند.
دوم اینکه سعی کند در حرکات فکری و علمی خود، حقیقت و ماهیت اشیا را به خوبی درک کند و در راه تحصیل شناخت اشیای عالم به کمال برسد و از عقل هیولانی و قوه درک اشیا به عقل، بالفعل برسد و اگر انسان در این قوه نظری به کمال برسد، دیگر نیازی به این بدن و ابزار حسی ندارد.
لکن از آنجا که نفس انسان بدون بدن نیست تا زمانی که در این بدن عنصری است، اعضای حسی او مانع اتصال نفس به عالم مجردات است، لذا نمیتواند ارتباط تام و کامل با عالم مجردات برقرار کند. هراندازه که انسان از اشتغالات بدن و وسوسههای قوای وهمی و خیالی خودش تنزل کند، حجاب از جلوی نفس برداشته میشود و اتصال و ارتباط بیشتری پیدا میکند، همچنین به مبدا فعال مرتبط میشود، زیرا نفس جوهری است مجرد، باقی و جاودانه که هرگز نمیمیرد. مبدا فعال نیز فیضش جاودانه و ابدی است، البته تا وقتی که انسان بهطور کلی از این بدن و امور دنیایی قطع علاقه کند، تمام حجابها مرتفع شده، اتصال نفس به مبدا فعال تام و تمام میشود و همهچیز برایش منکشف خواهد شد.
اگر انسان بخواهد به سعادت برسد لازم است دو نوع حجاب را از خود دور نماید کند؛ حجاب داخلی و حجاب خارجی. حجاب داخلی همان قصور نفس است که باید در اثر قوه تفکر و اندیشه از حالت عقل هیولانی بیرون آید، در شناخت اشیای عالم به کمال برسد و به عقل فعال مرتبط شود. اما حجاب خارجی عبارت است از: اشتغال نفس به امر بدن و گرفتار شدن به قوای حسی و این اشتغالات برای نفس حجاب است. اگر انسان از این دو حجاب بیرون آید، همه چیز برایش منکشف و ظاهر میشود.
بدن و حواس ظاهری، اگر چه در ابتدای سیر انسان به سوی کمال برای او ضرورت دارد و امری لازم است، تا جایی که گفته شده است: «من فقد حسا فقد علما»، اما در نهایت، وقتی انسان به کمال لایق خود برسد، دیگر نیازی به این بدن و ابزار و آلات و حواس خود ندارد، بلکه تمام اینها موانعی هستند برای کشف حقایق برای او و در حقیقت، مانند شبکهای است برای صید.
منبع:ویکی فقه
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.