آیا در مورد خودانگاره یا همان (Self-concept) چیزی می دانید؟ به طور کلی به آن تصویر ذهنی که هر فرد از خودش دارد خودانگاره گفته می شود. به عنوان مثال زمانی که شما از خودتان می پرسید من چه کسی هستم؟ در واقع در حال اشاره به خودانگاره خودتان هستید. زمانی که شما به این سوال پاسخ دهید می توانید مشاهده کنید که دارای چه خودانگاره ای از خودتان هستید. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای با عنوان روش های تقویت خودانگاره و رشد خودآگاهی را در اختیار شما علاقه مندان به مجموعه مقالات علمی قرار دهیم. پس اگر شما هم علاقه دارید تا بدانید که خودپنداره و یا همان خودانگاره چیست تا انتهای مقاله با برنا اندیشان همراه باشید.
آشنایی با خودانگاره
همان طور که در ابتدای مقاله نیز به آن اشاره کردیم متوجه شدیم که نحوه درک فرد از توانایی ها و قابلیت های خودش خودانگاره نام دارد. به عنوان نمونه وقتی شما خودتان را فردی مهربان می دانید در واقع در حال اشاره به خودانگاره تان هستید. نکته بسیار مهم این است که خودانگاره قسمتی از خودشناسی انسان را تشکیل می دهد.
هر چه انسان سن کمتری دارد در تمامی موارد انعطاف پذیر است و خودانگاره نیز از این امر مستثنی نیست به این معنا که اگر در این سنین درست تربیت شوید و والدین آگاهی داشته باشید به شما کمک می کنند تا بتوانید خودانگاره سالمی را از خودتان به دست آورید. هر چه انسان بزرگتر می شود قدرت درکش از توانایی ها و خصوصیاتش بیشتر می شود و به دنبال آن می تواند خودانگاره اش را شکل دهد. پیشنهاد می شود تا مقاله درمان حس تنفر را مطالعه نمایید.
کارل راجرز که یک روانشناس آمریکایی است بیان می کند که شخصیت انسان با میل و اراده به سمت خودشکوفایی هدایت می شود. یعنی وقتی به بالاترین توان خود برسد آشکار می شود.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش کامل روان درمانی مراجع محور
همچنین راجرز معتقد است که عزت نفس، خود ایده آل و خودانگاره با یکدیگر همپوشانی دارند و به نوعی باید بگوییم که آن ها به هم شباهت دارند. حال زمانی که هر فردی دارای خودانگاره متفاوتی با سایرین باشد مشخص می شود که هر انسانی نسبت به سایرین منحصر به فرد است.
آشنایی با انواع خودانگاره
انسان در فرایند رشد هم از نظر جسمی و هم از نظر روانی تغییر می کند. راجرز بیان می کنند که خودانگاره قسمتی از ماهیت کلی کاست که به مرور زمان تغییر می کند. به عبارت ساده تر خودانگاره شامل تمام آن ویژگی هایی است که موجب می شود انسان ها از یکدیگر متفاوت باشند و تمامی آن صفات جزء تعلقات شخص محسوب می شود.
البته باید بدانیم که هرگز خودانگاره به خودی خود شکل نمی گیرد و به صورت کلی باید اشاره شود که خودانگاره یا همان Self-concept در نتیجه تمامی تجربیات زندگی انسان به وجود می آید و مدام در حال تغییر و دگرگونی است. برای مثال زمانی که ما با شخص جدیدی دیدار می کنیم، فیلم جدیدی را مشاهده می کنیم و یا حتی اگر کتاب جدیدی را مطالعه کنیم متوجه خواهیم شد که دچار تغییر و دگرگونی شده ایم.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش کامل ذهن آگاهی
اگر انسان بخواهد به خودشناسی دست یابد می بایست تا با دو جنبه اصلی خودانگاره یعنی ارگانیسم و خود به خوبی تعامل داشته باشد که هر یک از آن ها را در ادامه به صورت کامل شرح می دهیم.
ارگانیسم چیست؟
در علم روانشناسی ارگانیسم یک موجود زنده و یا همان موجود بیولوژیکی است که نسبت به محرک های مختلف محیط واکنش نشان می دهد. اما کارل راجرز از اصطلاح ارگانیسم به صورت کمی استفاده می کند. او معتقد است که ارگانیسم شامل تمام تجربیاتی است که در یک لحظه به انسان وارد می شود. تمامی این موارد که برای انسان رخ می دهد ارگانیسم مکان یا محل همه تجربه هاست. یعنی هم ادراکات بیرونی و هم احوالات درونی انسان را به طور کلی شامل می شود.
ارگانیسم بخشی از خودانگاره است که به انسان اجازه می دهد تا بتواند تجربیات مختلف را ارزیابی کند. تمامی اطلاعاتی که از این تجربیات به دست می آید به انسان کمک می کند که بتواند به خودشکوفایی برسد. موردی که برای کارل راجرز بسیار با اهمیت است هماهنگی بین خودانگاره و خود آرمانی است و اگر بخواهیم بدانیم که خود ایده آل و خود آرمانی راجرز چه مفهومی دارد باید بیان کنیم که این دو مورد شبیه خود و یا ایگوی فروید است.
به عبارت کلی خود آرمانی تصویر فردی است که شخص دوست دارد تا شبیه به او باشد. از طرف دیگر راجرز بیان می کند که هرگز هیچ انسانی نمی تواند به تمامی آرمان هایش دست یابد به همین دلیل هرچه نگرش فرد نسبت به خودش با واقعیت در تناقض داشته باشد موجب می شود تا تنش و اضطراب بیشتری در فرد ایجاد شود.
مفهوم خود
از نظر کارل راجرز خود همان احساس هویت شخصی است که در میدان پدیداری ظاهر می شود. دلیل آنکه ادراکات انسان منحصر به فرد است به دلیل فرایند ارزیابی ارگانیسمی است که مدام در حال فعالیت است و پی در پی نتایج را ارزیابی می کند به همین دلیل اطلاعات مختلفی را در اختیار انسان قرار می دهد.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش کامل آزمون های خودشناسی
برای مثال یک شخص به دلیل ارگانیسم و خود واقعی اش طرفدار حقوق حیوانات می شود و یا فرد دیگری عاشق فلسفه می شود. تمامی جنبه های خود شامل نظرات شخصی و الگوهای رفتاری موجب می شود تا فرد از سایرین متمایز شود. به باور راجرز خودانگاره نقش مهمی در شکل گیری شخصیت انسان دارد چرا که بر تمامی افکار و احساسات انسان تاثیر می گذارد.
برای مثال اگر شما دارای خودانگاره مثبتی باشید همواره به شکل خوش بینانه ای زندگی خواهید کرد. در مقابل اگر فردی باشید که تمام زندگی را تیره و تار می بیند یعنی خودپنداره ای منفی دارید و همواره به شکلی بدبینانه عمل خواهید کرد. گاهی اوقات پیش می آید که فرد در مورد خود واقعی اش تصمیم قطعی نگرفته باشد و نداند که چه شخصیتی دارد. شما هر زمان که به دنبال کشف خود واقعی تان هستید متوجه خواهید شد که همواره تغییراتی در شخصیت تان ایجاد می شود.
ویژگی های خودانگاره
باید اشاره شود که خودپنداره و یا همان خودانگاره ۴ ویژگی اصلی دارد که اگر شما آن ها را بشناسید می توانید در رسیدن به خودانگاره سالم به خودتان کمک کنید.
فعال و پویا بودن
شواهد و آزمایشگاهی نشان می دهد که خودانگاره همواره در حال تغییر است و تحت تاثیر نظر دیگران نیز قرار می گیرد. به عنوان مثال وقتی بر روی یک گروه از بچه ها که در یک اردو در کنار یکدیگر بودند خواستند تا نظرشان را در مورد خودانگاره شان بگویند آنها مواردی را بیان کردند و سپس نظر دیگران را در مورد دوستانشان پرسیدند و بعد از چند روز که مجدد آزمایش را تکرار کردند مشاهده کردند که بچه ها حرف های جدیدی می زنند و از نظر دوستانشان نیز تاثیر گرفته اند و صحبت هایی که آن ها در موردشان گفته بودند نیز بر خودانگاره بچه ها تاثیر گذاشته بود.
ثابت بودن خودانگاره
در بالا مشاهده کردید که یکی از ویژگی های خودانگاره پویا بودن آن است حال باید بیان شود که خودپنداره در عین حال که بسیار فعال و پویا است سیستمی متعادل دارد و همواره کلیت خودانگاره ثابت می ماند. از این رو همواره خودانگاره در مقابل تغییرات مقاومت نشان می دهد و کاری می کند تا هرگز تغییر نکند. به دلیل آن که در سنین پایین هنوز فرد انعطاف پذیر است و ترفندهای جلوگیری از تغییر خودانگاره را نمی داند خیلی زیاد تحت تاثیر قرار می گیرد و مدام خودانگاره اش دگرگون می شود.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش آشتی با خود
اما با افزایش سن، من یاد می گیرد که بتوانید خودانگاره را مدیریت کند و اجازه ندهد هر چیزی بر آن تاثیر بگذارد و به همین دلیل به مرور زمان وضعیت ثابتی برای خودپنداره فرد شکل می گیرد. بنابراین بعد از سن بلوغ ما مشاهده می کنیم که خودانگاره فرد چندان تغییری نمی کند و فقط ممکن است در شرایط خیلی بحرانی دچار تغییرات جزئی شود که آن هم خیلی نادر است.
ماهیت دروغین خودانگاره
هر چقدر من تلاش می کند تا خودانگاره را ثابت و بدون تغییر نگه دارد موجب می شود تا از بازخوردهای بیرونی محروم شود و به چیزی مستقل از شواهد عینی تبدیل شود. به همین دلیل در بسیاری از موارد خودانگاره چیزی است که ارتباط زیادی با ماهیت هستی شناختی من ندارد.
من به وسیله فریب هایی که وجود دارد اجازه دریافت بازخورد از بیرون را مسدود می کند. به همین دلیل تصویری از من را نمایش می دهد که بسیار اغراق آمیز بوده و تحریف شده است.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش کامل اعتماد به نفس
در این جا لازم است تا به نکته ای مهم در علم روانشناسی اشاره کنیم. یکی از موضوعات بسیاری مهمی که به سلامت روان انسان مربوط است توانایی شخص برای درک حقیقت است. یعنی هرچه انسان بتواند حقیقت را به درستی درک کند می تواند از سلامت روان بالایی برخوردار باشد.
به همین دلیل روانشناسانی مانند زیگموند فروید، یونگ، آلپورت و آیزنک بر این باورند که اگر بخواهیم بگوییم که شخصی دارای هویت سالم روانی است باید ببینیم که او چقدر با حقیقت رابطه پایداری دارد. به صورت پیشفرض موضوع مهم در این سخنان آن است که یک انسان در یک محیط به مانند دانشمندی عمل می کند که به طور فعال به دنبال حقیقت است.
تمامی این اندیشه ها مربوط به داده های بالینی بیمارستان های روانی است که ملاک سلامت روان را در میزان ارتباط فرد با واقعیت می داند و هر چه این ارتباط کاهش یابد فرد دچار روان گسیختگی خواهد شد.
چند پاره بوده و عدم انسجام خودانگاره
بسیاری از نظریه پردازان بر این باورند که به دلیل وجود تعارض های درونی ما همواره با عدم انسجام هویت انسان ها روبرو هستیم. به عنوان مثال ۲ متغیر اساسی ساختار روان عبارتند از استحکام خود و شکنندگی خود. استحکام خود شامل آن نیرویی است که در بخش تشکیل دهنده هویت روانی انسان سطوح مختلف را به یکدیگر متصل می کند و موجب می شود تا کلیت آن انسجام یابد.
همچنین باید اشاره شود که شکنندگی خود عبارت است از تمایل من به شاخه زدایی و واگرایی و این موارد در شرایطی رخ می دهد که فشار عنصرهای رسوب کرده از گذشته بر من بسیار زیاد باشد و اجازه ندهد که این بخش در زمان حال به درستی پیوند بخورد. بسیاری از روانشناسان بر این باورند که فروپاشی روانی به دلیل چیرگی نیروی شکنندگی خود بر استحکام خود به وجود می آید و تعامل سالم میان این نیروهاست که موجب سلامت روان انسان می شود.
خودانگاره در بخش زیست شناختی
در زیست شناختی، خودانگاره بر مبنای دو محور قرار می گیرد. محور اول عبارت است از پویایی و پایایی، به این معنا که ویژگی های خود یا پویا است و یا پایا. یعنی یا در طول زمان تغییر می کند و یا در طول زمان دگرگون نمی شود.
تمامی صفاتی که به بدن منسوب می شود بین همین دو سر طیف قرار می گیرد و به همین دلیل صفات زیستی مطلقا پویا و یا پایا نیستند و هر نوع صفتی به صورت یک طیف قرار می گیرد.
صفاتی مانند نژاد، جنسیت، رنگ مو و چشم در بخش پایایی قرار می گیرند و صفات مربوط به وضعیت سلامتی و قدرت عضلانی و مهارت حرکتی مربوط به محور پویایی می شوند. در این بین نیز صفات شخصیتی مانند سن قرار دارد که دارای قانونی ثابت و تغییر ناپذیر هستند.
دومین محور نیز مربوط به ساختار و کارکرد می باشد و صفات زیستی که خصلت ساختاری و کارکردی داشته باشند در این محور قرار می گیرند. به عنوان مثال صفتی مانند نژاد در بخش ساختاری قرار می گیرد و صفت سلامتی در بخش کارکردی جای می گیرد.
خودانگاره موجب منظم کردن ویژگی ها می شود
با استفاده از این دو محور می توانیم یک فضای فرضی را ترسیم کنیم که ویژگی های من را در سطح زیستی منظم نماییم. شاید بدانید که در فرهنگ ها و جوامع مختلف و همچنین سنین گوناگون صفاتی در سطح زیستی برای من اهمیت می یابد که به عنوان عناصر مهم محسوب می شود.
برای مثال در برخی از قبایل آفریقایی صفاتی مانند دراز بودن گردن یک ویژگی مهم محسوب می شود و هر فردی چنین صفتی را داشته باشد ارزش و محبوبیت بیشتری هم پیدا می کند، در حالی که چنین صفتی در کشوری دیگر هیچ اهمیتی ندارد.
خودانگاره در بخش روانشناختی
در سطح روانشناختی، سوژه در قالب من نمایان می شود. یعنی من کلمه ای است که می تواند به عنوان دقیق تر برای سوژه به کار رود. به عبارت ساده تر من آن توصیفی است که من از خود دارد و نام دیگر آن همان خودآگاهی است. در علوم شناختی، شواهد نشان می دهد که من دارای سیستم پیچیده ای است که حداقل ۳ کار را انجام می دهد.
اولین کار شامل دستگاه شناسنده می شود و مجموعه ای از ابزارهای حسی و گیرنده ها و حسگرها است که پیام ها و داده های مربوط به جهان را به نظام درون ذهنی من ارسال می کند و سپس با سطح بندی و دسته بندی آن ها یک الگوی مشخص را برایشان در نظر می گیرد. همچنین باید اشاره شود که تمامی گیرنده های حسی اعصاب انتقال دهنده این اطلاعات و مراکز عصبی پردازنده به دستگاه شناسنده مربوط می شوند.
داوری اطلاعات و داده های حسی
دومین کار مربوط به دستگاه انتخابگر می شود که تصمیم گیرنده و ارزیابی کننده است و داده های حسی را داوری می کند. این دستگاه ۲ کار اصلی را انجام می دهد. از یک طرف وضعیت فعلی را ارزیابی می کند و ارزش هر یک از عنصرها را مشخص می کند. از طرف دیگر این دستگاه به وضعیت مطلوب می اندیشد و برای خودش یک دورنما را تعیین می کند.
به عبارت دیگر دستگاه تصمیم گیرنده موقعیت کلی من را بر اساس اطلاعات دستگاه شناسنده بر عهده دارد و علاوه بر آن باید در رابطه با سطح مطلوبیت برای وضع موجود نیز برنامه ریزی کند تا بتوانید به بهبود سیستم کمک کند و یک تصمیم عالی را اتخاذ کند.
دستگاه کنشگر که فاصله میان وضعیت موجود و مطلوب را به صورت یک تنش تجربه می کند. همچنین راهبردهای تبدیل وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب را بررسی می کنند و از بین راه هایی که وجود دارد آن راهی را انتخاب می کند که کم هزینه تر بوده و بتواند به آسانی آن را اجرا کند.
به عبارت کلی من در سطح روانی نظامی است که هستی را شناسایی می کند و سپس آن را مورد ارزیابی قرار می دهد و در آخر دست به انتخاب های رفتاری می زند.
نگاهی به خودانگاره در سطح جامعه شناختی
همان طور که می دانید در سطح جامعه شناختی، من در ارتباط با شبکه ای از روابط نمادین تعریف می شود و موقعیت خودش را در این شبکه به عنوان یک متغیر که جایگاهش را تعیین می کند به کار می گیرد. به عبارت دیگر من در سطح جامعه شناختی امری زبان مدار و نماد محور است و بر اساس نمادها و نشانه هایی که در فرهنگ جامعه وجود دارد ساختار هویت فرد را تعیین می کند.
همچنین باید بیان شود که نظام اجتماعی خودش دارای کلان سیستم و ریز سیستم هایی است که با یکدیگر در ارتباط هستند. من نیز در این ساختار به عنوان یک نهاد است که به صورت درونی و بیرونی با سایر نهادهای اجتماعی ارتباط دارد و همین سطوح منجر به خودانگاره در سطح اجتماعی برای فرد می شود.
چگونه خودانگاره خود را تقویت کنیم؟
همان طور که در بخش هایی از مقاله اشاره کردیم، خودانگاره و یا همان خودپنداره همواره در حال تغییر است و از یک سنی به بعد این تغییرات کاهش می یابد. حال در ادامه تصمیم داریم تا شما را با مراحل رشد و پرورش خودانگاره آشنا کنیم.
رشد خودانگاره در دوران کودکی
نکته مهمی که در سنین تولد تا ۲ سالگی باید به آن اشاره شود این است که نوزادان به روابط عاطفی نیاز شدید دارند. چرا که از این طریق به احساس مثبت دست پیدا می کنند. در این دوران کودکان ترجیحاتی را برای خودشان ایجاد می کنند که با حس ذاتی شان سازگار باشد.
پیشنهاد ویژه : کارگاه فلسفه تعلیم و تربیت کودک
در سن ۲ سالگی مهارت های زبانی کودک گسترش پیدا می کند و نوزاد نوپا بودن را تجربه می کند اما وقتی به سن سه و یا چهار سالگی می رسد خودش را به عنوان فردی منحصر به فرد در نظر می گیرد. همچنین زمانی که کودکان وارد مهد کودک می شوند می توانند از کلمات خود برای بیان خواسته ها، نیازها و احساساتشان استفاده کنند.
زمانی که کودکان به دوران مدرسه می رسند روابط اجتماعی شان بیشتر رشد می کند و به این فکر می کنند که دیگران چگونه آن ها را ارزیابی می کنند و از همان دوران خود ایده آل و خود واقعی شان را پرورش می دهند.
پرورش خودانگاره در دوران نوجوانی
در دوران نوجوانی تنهای چیزی که در فکر و اندیشه او قرار دارد فقط خودپنداره است. در سنین ۱۲ تا ۱۸ سالگی دورانی است که فرد با توجه به تمام احساسات و رفتارهایی که بر او وارد می شود هویتش را شکل می دهد. همچنین همواره هویتشان را مورد آزمایش قرار می دهند و خود را با سایرین مقایسه می کنند که موجب می شود تا خودانگاره اش شکل بگیرد و تا پایان عمرش هیچ تغییر نکند.
نتیجه گیری
در این مقاله به صورت کلی با مفهوم خودانگاره و یا همان خودپنداره آشنا شدیم و انواع آن را نیز مورد بررسی قرار دادیم. مهم ترین نکته ای که باید در این خصوص بدانید این است که هر چه تصویر فرد از خودش شفاف تر باشد می تواند رابطه بهتری با واقعیت داشته باشد و به درک واضحی از توانمندی هایش دست یابد.
اگر شما قصد دارید تا خودتان را بشناسید و سپس تغییراتی را ایجاد نمایید باید بدانید که فرایند شکل گیری خودانگاره در طی یک یا دو روز ساخته نمی شود. به همین دلیل همواره تغییر بسیار سخت و دشوار است.
اگر انسان بتواند به شناخت خوبی از خودش دست یابد بهتر می تواند مسیر موفقیت و رشد و رسیدن به خودشکوفایی را طی کند. شما نیز میتوانید با یاد گرفتن مهارت های ضروری در زندگی خودانگاره تان را رشد دهید و از این طریق به خودشکوفایی دست یابید.