در این بخش از فروشگاه اینترنتی برنا اندیشان تصمیم داریم تا یکی دیگر از کارگاه های فلسفی بسیار پرطرفدار با عنوان کارگاه کامل آموزش فلسفه معاصر را جهت دانلود دراختیار شما کاربران محترم وب سایت برنا اندیشان و تمامی علاقه مندان به علم و مباحث فلسفی قرار دهیم.
کارگاه کامل آموزش فلسفه معاصر
مدرس آموزشی در کارگاه آموزش فلسفه معاصر به صورت کاملاً تخصصی تمامی مفاهیم موجود در فلسفه معاصر را برای حاضرین دوره آموزشی توضیح داده و با بیانی شیوا فلسفه معاصر را بیان می کند.
فلسفهٔ معاصر دوره کنونی در تاریخ فلسفه غرب است که آغاز آن در پایان قرن نوزدهم است که با حرفهایگری رشته و پیدایش فلسفههای تحلیلی و قارهای همراه است. عبارت «فلسفه معاصر»، اصطلاحی فنی در فلسفه است که مدلول آن دوره خاصی در تاریخ فلسفه غرب است. غالباً این عبارت، با فلسفه مدرن (که دال بر دوره ای پیشتر در فلسفه غرب است)، و فلسفه پست مدرن (که دال بر نقدهای فیلسوفان قارهای بر فلسفه مدرن است) و کاربرد غیرفنی این عبارت که بر هر اثر فلسفی متأخر دلالت میکند، اشتباه میشود.
تفاوت فلسفه و علوم تجربی
فلسفه مجموعه نتیجهگیریهایی نیست که دربارهٔ آنها توافق وجود داشته باشد.
در سده ششم قبل از میلاد مسیح که فلسفه در یونان باستان شکل گرفت، به همه مطالعات نظری فلسفه میگفتند و فیلسوفان نخستین در موضوعاتی کاوش میکردند که اکنون باید آنها را موضوعات علم بهشمار آورد؛ اما علوم گوناگون که به نتایجی رسیدند که دربارهشان همرایی پدید آمد، از فلسفه جدا شدند و به رشتهای مستقل تبدیل گردیدند. ناممکن نیست که علوم دیگری از فلسفه جدا شوند، مثلاً منطق در راهی گام برمیدارد که به شاخهای مستقل از فلسفه تبدیل گردد.
از همین روست که فلسفه را مادر علوم نامیدهاند. بحث فلسفی بیشتر متوجه تفکر محض است. هدف این بحث در اصل آن است که اشتباهات برطرف گردد و دشواریها و پیچیدگیها از میان برداشته شود. آنگاه که از این وظیفه فراغت حاصل شود، آنچه برای فلسفه به جا میماند، پیامدهای نتیجه نیست؛ بلکه از میان رفتن چیزهایی است که پیش از آن مشکل و مسئله قلمداد میشدهاست.
فلسفه، مطالعه واقعیت است، اما نه آن جنبهای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداختهاند. به عنوان نمونه، علم فیزیک دربارهٔ اجسام مادی از آن جنبه که حرکت و سکون دارند و علم زیستشناسی دربارهٔ موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی میپردازد؛ ولی در فلسفه کلیترین امری که بتوان با آن سر و کار داشت، یعنی وجود؛ موضوع تفکر قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، در فلسفه، اصل وجود بهطور مطلق و فارغ از هر گونه قید و شرطی مطرح میگردد. به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه میگوید: «فلسفه علم به احوال موجودات است، از آن حیث که وجود دارند».
پیشنهاد ویژه:کارگاه آشنایی با نظریات و فلسفه ادموند هوسرل
بهطور خلاصه فلسفه مجموعه نتیجهگیریها نیست، بلکه بیشتر راه و روش تفکر است؛ از همین روست که فلاسفه تحصّلی، کارکردهای فلسفه را در سه حوزه منطقی، زبانشناختی و کاربردی (فلسفه علم، اخلاق، سیاست و…) دانستهاند.
تاریخ فلسفه به یک معنا خود موضوع فلسفه است
تاریخ فلسفه به سان تاریخ علوم زائده فرعی موضوع اصلی نیست. بلکه به یک معنا خود موضوع است. مثلاً دانستن تاریخ زیستشناسی، پایه دانستن زیستشناسی نوین نیست. زیستشناسی شاخهای از دانش است، تاریخ زیستشناسی توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است، و این دو موضوعاتی جداگانهاند.
اما مطالعه فلسفه بیشتر مطالعه سیر داد و ستد اندیشهها دربارهٔ موضوعات فلسفی است؛ و همین داد و ستد اندیشههاست که تاریخ فلسفه را تشکیل دادهاست.
فرایند فلسفه ورزی خود بخشی از موضوع فلسفه است
فلسفه مدعی جهت دار بودن و جهتدهی است
دانشمند از دانشش نتایج اخلاقی و فرجام گرایانه نمیگیرد، یعنی داوری نمیکند که کار جهان درست است یا خراب. حال آن که یکی از وظایف سنتی فلسفه که در آن تردید نکردهاند؛ رهنمود دادن است. رهنمود در این باب که چگونه باید زیست، و این وظیفه موضوع علم نیست.
به دشواری میتوان تصور کرد که رشته دیگری (البته به جز دین) بتواند آن دگرگونی عمیقی را که فلسفه در دیدگاه دانشپژوه ایجاد میکند به وجود آورد.
فیزیکدانی بزرگ شما را میخواند تا تصوراتی را که دربارهٔ نحوه پیدایش کهکشانها دارید تغییر دهید؛ اما فیلسوفی بزرگ در واقع شما را فرا میخواند تا زندگیتان را دگرگون سازید.
اعتبار علوم وابسته به قلمرو فلسفه است
علم پیش فرضهایی دارد که قبلاً در فلسفه مورد توجه قرار گرفتهاند. گزارههایی مانند اینکه: طبیعت مادی واقعیت دارد؛ طبیعت دارای قوانین ثابت علت و معلولی است؛ طبیعت قابل فهم و از منابع معرفت بشری است؛ علمی نیستند، بلکه لازمه پرداخت به علم میباشند.
درست است که برای مثال دانشمندان علوم لزوماً از دلالتهای فلسفه علم بر کارشان آگاهی ندارند و فلسفه قادر بر تحت تأثیر قرار دادن نحوه کارشان نیست، اما بیتردید فلسفه علاوه بر آنکه میتواند تفکر دانشمندان را نسبت به آنچه انجام میدهند تغییر دهد؛ بلکه پیشفرض هرگونه علم ورزی است.
تفاوت فلسفه و دین
در دین، معرفت متکی بر وحی است و حقایق نهایی در پرتوی وحی فهمیده میشوند؛ اما در فلسفه، وحی نیز باید به محک منطق و استدلال آزموده شود. البته در منابع شیعی دو حجت برای انسان مطرح شده یکی وحی و دیگری عقل.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.