تحلیل عمیق هزینه فرصت در دنیای اقتصاد

تحلیل عمیق هزینه فرصت در دنیای اقتصاد

در زمینه علم اقتصاد، وقتی یک فرد یا یک شرکت از میان گزینه‌های مختلف یکی را انتخاب می‌کند، هزینه فرصت برای آن فرد یا شرکت، به معنای هزینه مرتبط با بهترین انتخاب ممکن از میان سایر گزینه‌هایی است که رد شده‌اند. در واقع، وقتی در میان گزینه‌های گوناگون انتخاب می‌کنیم، باید بهترین انتخاب کرده باشیم و از سایر گزینه‌ها صرف نظر کنیم.

این مسئله به دلیل محدودیت‌هایی مانند محدودیت زمانی، پول و منابع، بوجود می‌آید. به عبارت دیگر، وقتی باید انتخاب کنیم، لازم است که از گزینه‌های موجود به خوبی استفاده کنیم و بهبودی که انتخاب ما به دست می‌دهد، با بهترین انتخاب ممکن مقایسه شود. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل راجع به هزینه فرصت در علم اقتصاد را در اختیار شما افراد علاقه مند به علم اقتصاد قرار دهیم.

هزینه فرصت

در زمینه اقتصاد، اصطلاح “هزینه فرصت” بیشتر در زمینه پروژه‌های اقتصادی و تولید مورد استفاده قرار می‌گیرد. هدف اصلی این اصطلاح، بررسی بهینه‌سازی تخصیص منابع محدود در دسترس است. مفهوم هزینه فرصت نقش حیاتی در اطمینان حاکمیت دارد که منابع کمیاب با بهره‌وری مناسب به کار گرفته شوند یا خیر. این مفهوم به اختصار به هزینه‌های مالی محدود نمی‌شود. هر مقداری که ارزش داشته باشد و از آن صرف نظر شود، به عنوان هزینه فرصت در نظر گرفته می‌شود.

مثال‌هایی از این نوع هزینه عبارت‌اند از واقعیت محصولی که تولید نشده و به همین ترتیب فرصت از دست رفته، زمانی که به چیزی اختصاص نیافته و می‌توانست برای کارهای دیگر به کار می‌رفت، لذتی که به دلیل انتخاب یک مسیر به عقب می‌افتد، کارایی و عملکردی که باید در زمینه‌ای معین انجام می‌شد اما ترک کرده شده، و وابستگی به سایر کارها یا محصولاتی که به علت انتخاب مسیر جدید از دست داده می‌شوند.

به طور خلاصه، مفهوم هزینه فرصت نشان‌دهنده دست‌یافتن به بهترین تخصیص منابع محدود و جلوگیری از تلف شدن منابع است تا منافع بیشتری از فرصت‌ها به دست آید.

در حوزه ادبیات اقتصادی فارسی‌زبان، یکی از استادان برجسته دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی، در کتاب “اقتصاد خرد ۱”، به نام نوآوری برخاسته است. او در این کتاب برای اولین بار اصطلاح “هزینه فرصت از دست رفته” را معرفی کرده است، که با تعاریف مرجع تفاوت دارد و مفهوم جدید و بی‌سابقه‌ای دارد.

در زمینه اقتصاد، عامل حیاتی که به تصمیم‌گیری‌های اقتصادی معنا و اهمیت می‌بخشد، همان هزینه فرصت است، به این معنا که انجام یا عدم انجام یک اقدام، چه در حوزه تولید یا مصرف، باعث از دست رفتن فرصت‌های دیگری خواهد شد که می‌توانست از آنها بهره‌برداری کرد. این اصطلاح به وضوح نشان‌دهنده اهمیت تصمیم‌گیری‌های دقیق و انتخاب‌های موفق در جهت بهره‌وری بهینه از منابع موجود است.

هزینه فرصت چیست و چه کاربردی در اقتصاد دارد؟

معادل هزینه فرصت

مفهوم هزینه فرصت در اقتصاد باعث به وجود آمدن اصطلاح‌های متنوعی شده است، از جمله عباراتی چون هزینه جانشینی، هزینه جایگزین، هزینه بدیل، هزینه متقابل، هزینه اقتصادی، قیمت سایه ای و هزینه سایه ای که در زبان فارسی به کار گرفته شده‌اند. این عبارات اصطلاح‌های مترادفی هستند که به معنای هزینه ای که با انتخاب یک گزینه، از دست می‌روند، اشاره دارند.

در واقع، این اصطلاح‌ها تمام به یک نکته اشتراک دارند: ناهمزمانی هزینه‌هایی که در نتیجه انتخاب یک گزینه برای انجام یک عمل خاص به وجود می‌آیند. به‌طور مثال، هزینه جانشینی به این اشاره دارد که با انتخاب یک گزینه، هزینه‌های دیگری که در زمان و محل متفاوتی ایجاد می‌شوند، از دست می‌روند. همچنین، اصطلاح هزینه اقتصادی نیز به نحوی به هزینه فرصت مرتبط است که نشان‌دهنده تخمین‌زدن هزینه‌های غیرمستقیم و پنهانی می‌باشد که در نتیجه انتخاب یک مسیر عمل، ایجاد می‌شود.

مثال هایی برای هزینه فرصت

مفهوم هزینه فرصت از دست رفته، در واقع معادلی است برای انتخابی که سودآورترین انتخاب منهای انتخاب انجام‌شده است. به عبارت دیگر، این اصطلاح نشان‌دهنده میزان سودی است که از دست رفته است به دلیل انتخاب یک مسیر مقابل، و در این مسیر سودآوری بیشتری می‌توانست به دست آید. به عنوان مثال، اگر در انتخاب یک طرح تولیدی خاص به جای گزینه دیگری عمل کنیم، هزینه فرصت از دست رفته نشان‌دهنده اختلاف سودی است که از طریق انتخاب گزینه دیگر به دست می‌آید.

یک روش دیگر برای تبیین این مفهوم، مقایسه بازدهی درصدی دو طرح مختلف است. اگر طرحی بازدهی درصدی سودده‌تری داشته باشد و در عین حال بازدهی درصدی طرحی که انتخاب کرده‌ایم، کمتر باشد، هزینه فرصت از دست رفته نمایانگر تفاوت میان این دو بازدهی است. این معنا را در نظر می‌گیرد که با انتخاب طرح سودآورتر، بازدهی بیشتری می‌توانست به دست آید.

همچنین پیشنهاد می شود به دوره جامع آموزش نرم افزار حسابداری هلو مراجعه فرمایید. مهم است تا توجه داشته باشیم که این مفاهیم به‌ویژه در شرایطی مفید هستند که آورده‌های اولیه یا سرمایه‌گذاری‌های اولیه در دو طرح مقایسه‌شده یکسان باشند، زیرا در این صورت می‌توان اثر تنها از زاویه بازدهی درصدی در نظر گرفت.

مثال یک : فرض کنید که در مواجهه با چندین طرح اقتصادی مختلف، شما تصمیم به انتخاب یک طرح با نرخ بازگشت ۱۰٪ کرده‌اید. حالا، اگر بررسی‌ها نشان دهد که طرحی دیگر وجود دارد که بازدهی سودآورتری به میزان ۱۲٪ دارد، اختلاف بین این دو نرخ (۱۲٪ و ۱۰٪) نمایانگر هزینه فرصت از دست رفته است که به معنای این است که با انتخاب طرح بازدهی کمتر، شما به میزان ۲٪ سودی از دست داده‌اید.

در واقع، اگرچه شما انتخاب خود را بر اساس نرخ بازگشت ۱۰٪ انجام داده‌اید، اما ممکن بود با انتخاب طرح با بازدهی بالاتر ۱۲٪، سود بیشتری را به دست می‌آوردید. این اختلاف بین دو نرخ نشان‌دهنده هزینه فرصت از دست رفته است که نشان می‌دهد که به دلیل انتخاب غیر بهینه چقدر سود احتمالی را از دست داده‌اید.

مثال دو : فرض کنید شما در مقابل دو گزینه قرار دارید. گزینه اول، خرید یک دستگاه پخش‌کننده صوتی از برند سونی با قیمت ۱۰۰۰ دلار است و گزینه دوم، خرید یک دستگاه پخش‌کننده صوتی از برند پایونیر با همان امکانات و قیمت ۷۰۰ دلار.

اگر شما تصمیم به خرید دستگاه پخش‌کننده صوتی پایونیر با قیمت ۷۰۰ دلار بگیرید، در واقع با انتخاب این گزینه می‌توانید ۳۰۰ دلار سود کسب کنید، زیرا تفاوت قیمت بین دو گزینه ۳۰۰ دلار است. اما برای اینکه این ۳۰۰ دلار به شما سود دهد، لازم است که این مبلغ به صورت نقدی در اختیار شما باشد. به عبارت دیگر، اگر از این پول یا سرمایه ۳۰۰ دلاری استفاده نشود، هزینه فرصت از دست رفته شما به معنای ۳۰۰ دلار خواهد بود.

به این ترتیب، انتخاب گزینه سونی با قیمت ۱۰۰۰ دلار به معنای این است که شما هزینه فرصت از دست رفته به ارزش ۳۰۰ دلار را تحمل کرده‌اید، زیرا شما می‌توانستید با استفاده از آن ۳۰۰ دلار، دستگاه پخش‌کننده صوتی پایونیر را با امکانات مشابه و با قیمت کمتر خریداری کنید.

مثال سوم : ممکن است هزینه فرصت در برخی موارد با ارقام و مقادیر قیمتی کالاها و خدمات تطابق نداشته باشد. این امر به دلیل این است که مفهوم هزینه فرصت در اصل یک مفهوم ذهنی-عینی است که بر اساس مطلوبیت‌های شخصی ما شکل می‌گیرد. این مطلوبیت‌ها از طریق تجربیات، ارزش‌ها و نیازهای مختلفی که در ذهن ما وجود دارند، شکل می‌گیرند.

در واقع، وقتی ما به تصمیم‌گیری می‌پردازیم، اغلب به مقایسه‌ای از موارد مختلف نیاز داریم. این مقایسه‌ها باید بر اساس اطلاعات عینی انجام شوند تا مغز ما بتواند تصمیم‌گیری‌ها را بر اساس شاخص‌های ذهنی انجام دهد. به عبارت دیگر، می‌توان گفت که در زمان تصمیم‌گیری، نیاز به موارد عینی برای مقایسه و بررسی وجود دارد.

با این حال، مفهوم هزینه فرصت همچنان به صورت ذهنی بودن خود حفظ می‌کند. نوآور این اصطلاح، باور دارد که ارزش موارد عینی نیز در واقع از طریق شکل‌گیری در ذهن ما به وجود می‌آید. در نتیجه، هزینه فرصت در نهایت به عنوان یک مفهوم ذهنی در نظر گرفته می‌شود.

برای مثال، فرض کنید مطلوبیتی که از خرید یک پردازنده کامپیوتری اینتل به دست می‌آورید، همیشه بیشتر از هزینه‌هایی است که باید بابت آن پرداخت کنید. به این ترتیب، شما به دلیل ارزش‌های خاص خود، همچنانکه قیمت پردازنده‌های AMD کمتر است، همیشه انتخاب اینتل را ترجیح می‌دهید. در اینجا هزینه فرصت معنایاً به طور ذهنی در نقاب ارزش‌ها و ترجیحات شما شکل می‌گیرد.

همچنین، این مفهوم می‌تواند به تفاوت‌های تصمیم‌گیری در افراد با سطوح سنی یا تجربیات متفاوت نیز اشاره کند. به عنوان مثال، یک کودک ۱ ساله بدون درنظر گرفتن قیمت یا عواقب بلندمدت، ممکن است بیشتر به انتخاب‌های لذت‌بخش و قابل اطمینان تمایل داشته باشد.

مثال چهارم : فرض کنید در یک نمایشگاه کتاب، با دو گزینه مختلف برای خرید روبرو هستید. این دو گزینه به صورت کالایی قابل انتخاب هستند. اولین گزینه کتاب کنکور انتشارات پارسه با قیمت ۴۰ هزار تومان و دیگر گزینه کتاب مدرسان شریف با قیمت ۵۰ هزار تومان می‌باشد. انتخاب بین این دو گزینه واقعاً دغدغه‌ای را در شما ایجاد کرده است.

اگر کتاب خریدنی شما کتاب کنکور انتشارات پارسه باشد، بر اساس شرایط بن‌کتاب، شما مجازید تا با حداکثر قیمت ۵۰ هزار تومان، یک کتاب انتخاب کنید. در این صورت، فروشنده به شما یک کتاب فرمول به عنوان هدیه تقدیم می‌کند، اما ارزش این کتاب فرمول به طور صریح مشخص نشده است.

اما اگر شما تصمیم به خرید کتاب مدرسان شریف با قیمت ۵۰ هزار تومان می‌گیرید، در این صورت هزینه فرصت از دست رفته به معنای ارزش کتاب فرمول یا هر چیز دیگری است که در ازای انتخاب کتاب کنکور انتشارات پارسه به شما تعلق می‌گرفت. این ارزش مشخص نشده و به صورت قطعی محاسبه نشده است.

با انتخاب هر یک از این دو گزینه، شما با دست دادن به یک انتخاب، از دست دادن ارزشی دیگر را تجربه می‌کنید که در مواجهه با چنین تصمیم‌هایی، می‌تواند مفهوم هزینه فرصت را به نمایش بیاورد.

مثال پنجم : در بعضی موارد، احساسات شخصی می‌توانند تصمیم‌گیری‌های ما را تحت تأثیر قرار دهند. به عبارت دیگر، در مواجهه با مثالی مشابه انتخاب بین سونی و پایونیر، ممکن است دلایلی که به تعصب در قبال یکی از گزینه‌ها می‌انجامند، باعث شود تا مطلوبیتی برای آن گزینه تشکیل شود که بیشتر از دیگری باشد.

اما در شرایطی ممکن است وجود یک پیشنهاد جدید، تصمیم‌گیری را تغییر دهد. به عنوان مثال، فروشنده به شما اطلاع می‌دهد که با پرداخت ۳۰۰ دلار اضافه‌تر به خرید سونی، می‌توانید کلی CD خریداری کنید. در اینجا، علاوه بر تعصب به سونی، این پیشنهاد اضافه‌تر نیز به تصمیم‌گیری اضافه می‌شود.

اگر علاقه شما در مورد سونی به حدی بالا باشد که ارزش اضافه‌شده از کلی CD به شما بیشتر از پایونیر باشد، شما ممکن است ترجیح دهید که با پرداخت اضافه‌تر، سونی را انتخاب کنید. این تغییر در تصمیم‌گیری نشان‌دهنده تأثیر قابل توجهی است که می‌تواند پیشنهاد جدید بر روی انتخاب شما داشته باشد.

به طور خلاصه، در اینجا مفهوم هزینه فرصت در زمانی که انتخاب بین سونی و پایونیر را مورد بررسی قرار می‌دهد، با توجه به ارزش اضافه‌شده از پیشنهاد فروشنده، تصمیم‌گیری را تغییر می‌دهد. این نمونه نشان‌دهنده این است که هزینه فرصت ممکن است به عوامل متعددی وابسته باشد که در تصمیم‌گیری ما تأثیر دارند.

لطفاً توجه داشته باشید که در این متن مطرح شده است که هزینه نهایی در دیدگاه مارجینالیستها به مفهوم مختلفی تشکیل می‌شود. این مفهوم تشکیل شده از هزینه‌های آشکار و هزینه فرصت در کتب قیمت سایه‌ای که به صورت معادل در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، قیمت سایه‌ای به عنوان هزینه فرصتی مطرح می‌شود که جامعه باید برای تولید یک کالا که ارزش واقعی آن اندازه‌گیری نشده یا قیمت دقیقی برای آن تعیین نشده، پرداخت کند. این پرداخت در واقع از زحمت و تلاش‌هایی که برای تولید این کالا به کار گرفته می‌شود، ناسازگار است.

همچنین این متن بیان می‌کند که هزینه فرصت به هیچ وجه به معنای جمع از انتخاب‌های ممکن نیست؛ به عبارت دیگر، این هزینه معمولاً به تفاوت بین انتخاب ما و بیشترین گزینه‌ی ممکن اشاره دارد. در واقع، هزینه فرصت نمایان‌گر این است که چه مقداری از مزایای انتخاب غیرانجام‌شده را از دست داده‌ایم و به عبارت دیگر، چه مقدار از مزیت‌های تصمیم‌گیری در یک موقعیت خاص را از دست داده‌ایم.

طبقه بندی هزینه ها

هزینهٔ ضمنی، به تلفیق هزینه‌هایی اشاره دارد که بنگاه یا سازمان متحمل می‌شود، اما به صورت پرداخت‌های غیرنقدی بروز می‌کنند. به عبارت دقیق‌تر، اگر هزینه‌هایی که برای تولید یا عملیات سازمانی انجام می‌شود از طریق پرداخت‌هایی غیرنقدی مانند استفاده از منابع داخلی، ارتباطات، تجهیزات موجود و غیره تامین شود، این هزینه‌ها به عنوان هزینهٔ ضمنی شناخته می‌شوند.

در مقابل، هزینهٔ واضح به هزینه‌هایی اشاره دارد که بنگاه به صورت مستقیم و با پرداخت‌های نقدی برای خدمات، مواد، حقوق کارکنان، اجاره ملک و سایر هزینه‌های مشابه روبرو می‌شود. به عبارت دیگر، این هزینه‌ها با پرداخت‌های نقدی به صورت روشن و واضح محاسبه و پرداخت می‌شوند.

همچنین، ارتباط میان هزینهٔ ضمنی و هزینهٔ واضح معمولاً در موقعیت‌های مختلف متفاوت است. در برخی موارد، هزینهٔ ضمنی ممکن است به عنوان جزئی از محاسبات مرتبط با تصمیمات اقتصادی در نظر گرفته شود تا تأثیر کلی هزینه‌ها بر روی سود و ضرر بررسی شود. این دیدگاه ما را قادر می‌سازد تا به صورت جامع‌تر به اقتصاد سازمان یا بنگاه نگاه کنیم و هزینه‌ها را به طور کامل تجزیه و تحلیل کنیم.

تمایز بین هزینه‌های ضمنی و آشکار، یک تفاوت اساسی در روش تجزیه و تحلیل یک فعالیت توسط اقتصاددانان و حسابداران را بیان می‌کند. این تمایز نشان‌دهنده اهمیت و تأثیر این دو نوع هزینه در دو دیدگاه مختلف از جنبه‌های مختلف است.

اقتصاددانان به بررسی روش تولید و تصمیم‌گیری درباره تعیین قیمت محصولات توجه دارند. این تصمیم‌گیری‌ها معمولاً بر اساس هزینه‌های واضح و هزینه‌های ضمنی انجام می‌شوند. به عبارت دقیق‌تر، این دیدگاه تلاش می‌کند تا فهمیده به چه صورت بنگاه‌ها تولید می‌کنند، چطور منابع را تخصیص می‌دهند و چگونه قیمت‌گذاری را انجام می‌دهند. این دیدگاه چون بر اساس هزینه‌های مختلف می‌باشد، هر دو نوع هزینه (ضمنی و آشکار) در این تحلیل‌ها مدنظر قرار می‌گیرند.

در مقابل، حسابداران مسئولیت کنترل جریان ورود و خروج پول نقد به بنگاه‌ها را دارند و برای این منظور اغلب فقط به هزینه‌های واضح توجه می‌کنند. از طریق ثبت و رصد پرداخت‌های نقدی مثل حقوق کارکنان، خرید مواد و محصولات، اجاره ملک و سایر هزینه‌های مشابه، حسابداران در حفظ ترتیب مالی و مدیریت مالی بنگاه‌ها دخیل هستند. از اینرو، آن‌ها فقط به هزینه‌هایی که به صورت واضح با پرداخت نقدی مرتبط هستند، توجه می‌کنند.

به این ترتیب، تفاوت در دیدگاه‌ها باعث می‌شود که اقتصاددانان و حسابداران در ارزیابی و تجزیه و تحلیل هزینه‌ها به شیوه‌های متفاوتی عمل کنند. اقتصاددانان به طور کامل هزینه‌های واضح و ضمنی را در نظر می‌گیرند تا به درک عمیق‌تری از تصمیمات تولید و قیمت‌گذاری برسند، در حالی که حسابداران فقط به هزینه‌های واضح توجه دارند که به مدیریت مالی کمک می‌کنند.

برای بهتر درک این مفهوم، به مثال‌های زیر توجه فرمایید:

تصور کنید یک فرد صاحب یک رستوران باشد. او دارای مهارت‌های برنامه‌نویسی نیز می‌باشد و اگر به عنوان برنامه‌نویس فعالیت کند، می‌تواند به ازای هر ساعت کار درآمدی معادل ۵۰۰۰ تومان کسب کند. حال اگر این فرد به جای کار کردن به عنوان برنامه‌نویس، در رستوران خود کار کند، حسابدار رستوران این ۵۰۰۰ تومان در ساعت را به عنوان هزینهٔ تهیهٔ غذا در نظر نخواهد گرفت. در واقع، اینجا هزینهٔ از دست دادن ۵۰۰۰ تومان در ساعت به جای کار کردن در رستوران، یک هزینهٔ ضمنی است. به این معنا که اگر فرد در رستوران کار کند، او نیازی به پرداخت ۵۰۰۰ تومان نخواهد داشت.

آشنایی کامل با مفهوم هزینه فرصت در علم اقتصاد

اقتصاددانان به طور گسترده به این موضوع علاقه دارند چرا که می‌خواهند بدانند در مورد تصمیمات تولید و قیمت‌گذاری بنگاه‌ها چگونه تأثیرگذارند. این تصمیم‌گیری‌ها معمولاً بر پایهٔ هزینه‌های آشکار و ضمنی انجام می‌شوند. به عبارت دقیق‌تر، این دیدگاه تلاش می‌کند تا بفهمد به چه شکلی بنگاه‌ها تولید می‌کنند، چطور منابع را تخصیص می‌دهند و چگونه قیمت‌گذاری انجام می‌دهند. از این رو، این دیدگاه در تجزیه و تحلیل هزینه‌ها هر دو نوع هزینه (ضمنی و آشکار) را در نظر می‌گیرد.

حسابداران، از سوی دیگر، مسئولیت نظارت بر جریان پول نقد به بنگاه‌ها و سازمان‌ها را دارند و به این منظور اغلب فقط به هزینه‌های آشکار توجه می‌کنند. از طریق ثبت و پیگیری پرداخت‌های نقدی مانند حقوق کارکنان، خرید مواد و محصولات، اجاره ملک و هزینه‌های مشابه، حسابداران در مدیریت مالی و مالیاتی بنگاه‌ها دخیل هستند. به همین علت، آن‌ها تمایل دارند تا به هزینه‌هایی که به صورت واضح با پرداخت‌های نقدی انجام می‌شوند، توجه کنند.

بنابراین، این تفاوت در دیدگاه‌ها باعث می‌شود که اقتصاددانان و حسابداران در تحلیل هزینه‌ها به شیوه‌های متفاوتی عمل کنند. اقتصاددانان تمام هزینه‌های آشکار و ضمنی را در نظر می‌گیرند تا به درک بهتری از تصمیمات تولید و قیمت‌گذاری برسند، در حالی که حسابداران فقط به هزینه‌های آشکار توجه دارند که در مدیریت مالی و مالیاتی مؤثر هستند.

هزینه های فرصت در مصرف

در حوزه حفاظت محیطی، مفهوم هزینه فرصت قابل اجرا است و می‌تواند به عنوان یک اصل در قوانین حفاظت محیطی تعبیر و اجرا شود. به عنوان مثال، می‌توان تصمیم گرفت که بوی سرطان زای بنزین به‌طور کامل از محیط پاک شود. این موضوع در قوانین باید به گونه‌ای تدوین شود که متشکل شود که تاثیرات بدون‌رنگ کردن هزینه فرصت مرتبط با پیاده‌سازی این تصمیم به طور صریح در نظر گرفته شود. متأسفانه برای رسیدن به این هدف نیاز به تجهیز پالایشگاه‌هایی با تجهیزاتی هزینه‌بر است که به میلیون‌ها دلار می‌رسد و بار هزینه را بر عهدهٔ مصرف‌کننده‌ها قرار می‌دهد.

مسئله جدی‌تر اینجاست که بنزین به عنوان یک ماده‌ای سرطان زا شناخته شده است و تعداد زیادی از موارد بیماری‌های سرطانی به این ماده برمی‌گردد. اگرچه این موارد به تعداد کمتری از موارد بیماری‌های دیگر در کشورهایی مانند ایالات متحده مرتبط است، اما هنوز هم به اندازه‌ای مهم و جدی تلقی می‌شوند که باید تصمیم‌گیری‌های موثری در خصوص کاهش این خطرات انجام شود. از این جهت، تصمیم گیری برای کاهش بوها به علت هزینه فرصتی که در پیش گرفته می‌شود، مورد انتقاد واقع می‌شود.

با توجه به تحقیقات و تلاش‌های بسیاری که برای کاهش خطرات سلامتی مرتبط با بنزین انجام شده است، صدها میلیون دلار هزینه برای پیاده‌سازی این طرح برده شده است. اما می‌توانست این منابع به سمت مسائل دیگری که اثر مستقیمی در کاهش مرگ و میر از طریق سرطان و تصادفات رانندگی دارند، هدایت شود. این تصمیم‌گیری‌ها نمونه‌هایی از هزینه فرصت در حوزه حفاظت محیطی هستند که نشان‌دهنده این است که گاهی بهتر است منابع را در جهت‌های دیگری که بهره‌وری بیشتری دارند، مصرف کنیم تا از طریق تخصیص بهینه منابع به نتایج مطلوب برسیم.

دسته‌بندی‌ها