مکتب تاریخی آلمان: نگاهی جدید به اقتصاد

مکتب تاریخی آلمان: نگاهی جدید به اقتصاد

مکتب تاریخی، یک رویکرد تحقیقاتی است که از تاریخ به عنوان یک ابزار برای بررسی و مطالعه مسائل اجتماعی و اقتصادی بهره می‌برد. این مکتب دارای پیشگامان متعددی است، که در دنیای اقتصاد به نام‌هایی همچون آدام مولر، سیسموندی، سن سیمون، آگوست کنت و فردریک لیست شناخته می‌شوند. ظهور این مکتب به خصوص در قرن نوزدهم، به ویژه در آلمان، بوده است.

یکی از بنیان‌گذاران برجسته مکتب تاریخی در آلمان، ویلهلم روشر است. وی به عنوان نویسنده دوره مختصر علم اقتصاد معتبر واقع شده و بر اساس رویکرد تاریخی و اصول علم اقتصاد به تحلیل مسائل مختلف پرداخته است. این مکتب به اصولی تازه در بررسی و تجزیه و تحلیل اقتصاد و اجتماعی‌ها پیشنهاد داده است، که با تمرکز بر ریشه‌ها و تکامل تاریخی، تصویر جامع‌تر و عمیق‌تری از پدیده‌ها و فرآیندهای اقتصادی را رسم می‌کند.

مکتب تاریخی اقتصاد با رهیافت دانشگاهی یک جریان در حوزه علم اقتصاد و مدیریت اجتماعی است که در قرن نوزدهم میلادی در امپراتوری آلمان ظهور یافت و به رشد و پیشرفت گرایش‌های خود ادامه داد تا اوایل قرن بیستم. این مکتب، که در دوره‌ای به مدت سی سال (از ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰) برجسته شد، به عنوان یک واکنش به مکتب کلاسیک اقتصادی شکل گرفت و اصول اساسی اقتصاد کلاسیک را تجزیه و تحلیل کرد. این مکتب به وسیلهٔ افرادی همچون فریدریش لیست (۱۷۸۹–۱۸۴۶)، ویلهلم روشر (۱۸۱۷–۱۸۹۴) و برونو هیلدبراند (۱۸۱۲–۱۸۷۸) بنیان‌گذاری شد. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا شما را مکتب تاریخی آلمان آشنا کنیم، پس تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.

آشنایی با مکتب تاریخی آلمان

مکتب تاریخی آلمان به عنوان یک جنبش فکری ویژه در نیمه دوم قرن نوزدهم، توانست نظرات متفکران آلمانی را به خود جلب کند. طرفداران این مکتب باور دارند که قوانین اقتصادی که مکتب کلاسیک به عنوان قوانین عمومی و جهانی مطرح کرده بود، به نسبتی معتبرند. این نظر به این دلیل است که شرایط اقتصادی و اجتماعی به طور پیوسته در حال تغییر و تحول هستند، در نتیجه نظامات و قوانین مربوط به آنها نیز باید در پی تغییر و تحول باشند. به عبارت دیگر، معتقدند که ارائه یک تئوری ثابت که سیاست اقتصادی چنین نظاماتی را در طول زمان و در تمام جوامع مختلف می‌تواند پوشش دهد، کار دشواری است.

به علاوه، طرفداران مکتب تاریخی آلمان معتقدند که رویکرد روانشناسی محدود و ناقص مکتب کلاسیک ما را به این نتیجه می‌رساند که انسان تنها به دنبال منافع شخصی‌اش در تلاش و فعالیت‌های اقتصادی است. در حقیقت، مکتب کلاسیک به اقتصاد سیاسی تعبیری به نام “تاریخ طبیعی خودخواهی” ارائه داده است. این در حالی است که اقتصاد انسانی با محرک‌های مختلفی مانند احساس وظیفه، محبت، تعهد اجتماعی، هوس به تجدیدنامه‌داری، جاه‌طلبی و دیگر عوامل انسانی تعامل دارد.

همچنین پیشنهاد می شود به پکیج جامع آموزش ترید مراجعه فرمایید. به اضافه اینکه، مکتب تاریخی به انتقاد از نقص‌های تئوری‌پردازی کلاسیک‌ها نیز پرداخته است. از جمله انتقادات آن این است که آنها با برتر نشان دادن فرضیات خود به اندازه‌ای از واقعیت دور شده‌اند که تصویر کاریکاتوری و ناقصی از حقایق اقتصادی ارائه داده‌اند. به طور مثال، تئوری‌های آنها تا حد زیادی محدود به قضایایی در مورد قیمت‌ها، دستمزدها و تبادلات بین‌المللی شده‌اند و به طور کلی ارتباط خود را با واقعیت‌های زندگی واقعی قطع کرده‌اند.

به نظر طرفداران مکتب تاریخی، محققین در حوزه اقتصاد باید تفاوت‌ها و ویژگی‌های مختلف فعالیت‌های اقتصادی را در محیط اجتماعی که این فعالیت‌ها انجام می‌شوند، مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. آنها باور دارند که روش تحقیق استقرایی، که بر اساس مشاهدات و داده‌های واقعی ساخته می‌شود، باید به جای روش تحقیق قیاسی استفاده شود. این روش به عنوان ابزاری اساسی در جمع‌آوری و تحلیل واقعیات، مانند چگونگی انجام فعالیت‌های انسانی، به کار می‌رود. طرفداران این مکتب معتقدند که برای دستیابی به تصویر دقیق و کاملی از اقتصاد انسانی، تنها از روش تاریخی می‌توان استفاده کرد. تاریخ به طور موثری می‌تواند پاسخ دهد که چگونه تحولات و رویدادها در گذشته رخ داده و در حال حاضر چگونه ممکن است رخ دهند.

آشنایی با مکتب تاریخی آلمان

علاوه بر این، شخصیت‌های دیگری نیز مانند هیلد براند، بوخر، سومبارت، ماکس وبر و اشمولر نیز در این مکتب نقش بسزایی ایفا کردند. آنها تلاش داشتند که با توسعه مطالعات تاریخی، دامنه مشاهدات اقتصاددانان را افزایش داده و با رویکردی علمی‌تر، روابط میان انسان و اشیا در زمینه اقتصادی را کشف کنند. این مکتب تمایل داشت که به وسیله تحقیقات گذشته، توسعه روابط اقتصادی را به طور دقیق‌تری تبیین نماید و درک بهتری از تأثیرات مختلف انسان و جوامع در علم اقتصاد ارائه دهد.

باورهای مکتب تاریخی آلمان

نگرش‌پذیری اعضای مکتب تاریخی بر این عقیده مبتنی بود که تاریخ منبع اصلی برای درک تحولات انسانی و مسائل اقتصادی محسوب می‌شود. این گروه با اعتقاد به این امر، اقتصاد را به‌عنوان یک مفهوم متمرکز بر فرهنگ تصور کرده و تاکید داشته‌اند که اصول کلی آن باید به نسبت به زمان و مکان تعیین شوند. افراد این مکتب، علم اقتصاد را به‌عنوان نتیجه‌گیری از تحلیل تاریخی و بررسی واقعیت‌ها، نه بر پایه منطق و ریاضیات، می‌پذیرفتند. آنها تمایل داشتند واقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی را به عنوان اساس مدل‌سازی ریاضیاتی در نظر بگیرند. در واقع، این مکتب بر مبنای مطالعه تاریخی و تجزیه و تحلیل واقعیت‌های جامعه، نظریه‌پردازی اقتصادی را ترجیح می‌دادند.

اغلب اعضای مکتب تاریخی اقتصاد، به حمایت از سیاست‌های اجتماعی متمایل بودند و هدف اصلی آنها در دوران شتاب‌زده‌ای که اروپای غربی در فرآیند صنعتی‌شدن خود تجربه می‌کرد، بهبود شرایط اجتماعی و بهبود وضعیت عمومی افراد بود.

این مکتب به سه گرایش اصلی تقسیم می‌شود:

1. گرایش کهن: تحت رهبری افرادی همچون ویلهلم روشر، کارل کنیز و برونو هیلدبراند، این گرایش تأکید بر تجربیات و آموزه‌های سابق در تاریخ اقتصاد داشت. آنها اعتقاد داشتند که تاریخ عامل مهمی در تشکیل اصول اقتصادی دارد.

2. گرایش نو: تحت رهبری افرادی مانند گوستاو شمولر، کارل بوشر و آدولف واگنر، این گرایش به تازگی‌ها و نوآوری‌های اقتصادی توجه می‌کرد. آنها تلاش داشتند تا اصول تازه‌ای برای تبیین مسائل اقتصادی ارائه دهند.

3. گرایش نوین: تحت رهبری ورنر زمبارت و با تأثیر ماکس وبر، این گرایش به رویکردهای نوین و تحلیلی در علم اقتصاد تمرکز داشت.

اعضای مکتب تاریخی اقتصاد، که بسیاری از آنها مانند رایزنان فردریش آلتهُف، مدیر بخش دانشگاه در وزارت آموزش پرورش از ۱۲۶۱ تا ۱۲۸۶ بودند، تعیین سرنوشت استادان صنایع در دانشگاه‌های آلمان را در دست داشتند. این مکتب در روش خود با مکتب اتریشی متفاوت بود که تاکید بیش‌تری بر روی رویکردهای نگرشی داشت.

انتقاد به اقتصاد کلاسیک

انتقادات این مکتب به اصول مکتب کلاسیک به شکل زیر توضیح داده می‌شود:

1. انتقاد از بینش مادی کلاسیک‌ها: این مکتب انتقاد می کند که مکتب کلاسیک تنها از دیدگاه مادی و تولید در تحلیل‌های خود استفاده می‌کند و انسان را به عنوان عامل تولید در نظر می‌گیرد. به عبارت دیگر، این مکتب معتقد است که مکتب کلاسیک نقش‌های غیرمادی انسان مثل ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی را در تحلیل‌های خود نادیده می‌گیرد.

2. انتقاد از روش استنتاج کلاسیک‌ها: این مکتب اعتراض دارد که مکتب کلاسیک برای تبیین پدیده‌ها و وقایع اقتصادی از روش قیاس (استقرا) استفاده می‌کند، به جای اینکه به وسیله استدلال تجربی و استنباط از واقعیت‌های مشاهده‌شده به نتیجه برسد.

3. انتقاد از اصل هماهنگی: این مکتب به انتقاد می‌پردازد که اصل هماهنگی که توسط مکتب کلاسیک مطرح می‌شود، نمی‌تواند واقعیت‌ها و مشاهدات را تبیین کند و تاکید می‌کند که این اصل به صورت کلی و تجربی نشده‌است.

4. انتقاد از اصل خودخواهی: این مکتب معتقد است که مکتب کلاسیک در تحلیل‌های خود تنها از انگیزه‌های خودخواهانه و نفع شخصی انسان استفاده می‌کند و عوامل مهمی مانند اخلاقیات، وظیفه، ایثار و ترحم را نادیده می‌گیرد.

5. نقش دولت در اقتصاد: این مکتب علاوه بر انتقاد از کلاسیک‌ها که نقش دولت را تنها به عنوان نگهبان تشخیص داده‌اند، باور دارد که دولت باید وسیله‌ای برای تحقق هدف‌های اقتصادی و اجتماعی به عنوان هدف‌های عمومی باشد و به دلیل محدودیت‌هایی که برخی افراد در تصمیم‌گیری دارند، افراد نمی‌توانند به طور آزادانه اهداف این‌گونه را دنبال کنند.

ظهور مکتب تاریخی آلمان در اقتصاد

مکتب تاریخی آلمان با آغاز نگارش‌ها و افکار ویلهلم روشر و فردریک لیست در دهه ۱۸۴۰ به شکل رسمی شکل گرفت و با فوت اشمولر در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید. این مکتب در اساس تفکرات خود، به نوعی با جریان رومانتیک‌گرایی در ارتباط بوده و تلاش داشته است تا فلسفه عصر روشنگری را تحت نقد قرار دهد. جنبش رومانتیک‌گرایی به طور کلی به عنوان یک انقلاب ذهنی در مقابل ایده‌های روشنگری قرن‌های هفدهم و هجدهم در نظر گرفته می‌شود.

این مکتب اقتصادی به عنوان نوعی تأثیرگذاری از رومانتیسم، ابعادی از ملی‌گرایی را در خود جای داده است. در این دیدگاه، اقتصاد نه تنها به ابعاد اقتصاد ملی توجه دارد، بلکه نیز اهمیت ارزش‌های فرهنگی و انسانی را در زندگی اقتصادی مورد تاکید قرار می‌دهد. علاوه بر این، این مکتب به تشریح رابطه میان عوامل فکری و ایده‌آلی‌ها با رشد و تحول نیروهای مولد در اقتصاد می‌پردازد.

به هر حال، درباره همگانی نظرات و تفکرات این مکتب، نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی اعتقاد دارند که آراء و نظریات این مکتب از یکپارچگی بالایی برخوردار نیستند. در واقع، تنها ویژگی مشترک این جریان‌ها استفاده از رویکرد تاریخی در تحلیل اقتصادی و نیز انتقاد از سبک انتزاعی و روش‌های کلاسیک است، در حالی که در سایر جنبه‌ها نظرات متفاوتی دارند.

آشنایی با اصول مکتب تاریخی آلمان

طرفداران این مکتب معتقدند که محققان و علمای اجتماعی باید با تحقیق و بررسی نهادهای اقتصادی و اجتماعی در دوره‌ها و ادوار مختلف تاریخ، و با جمع‌آوری داده‌ها و شواهد تاریخی، پایه‌های نظامات اقتصادی را که معمولاً جنبه‌های تاریخی دارد، بنیان نهاده و از تعمیم آن‌ها به جوامع دیگر پرهیز کنند. در این راستا، یکی از نمایندگان این طرز تفکر گی یوم روشر است که تاریخ را به‌عنوان ابزاری برای رسیدن به تفهیم بهتر نظریات اقتصادی بهره‌برداری می‌کند.

رویکرد تکاملی

مکتب تاریخی در بررسی‌های خود از “رویکرد تکاملی” بهره می‌برد. این جریان نظری اقتصادی معتقد است که جامعه همانند تکامل زیست‌شناختی داروین، تغییر و تحول پیوسته دارد و نظریات اقتصادی نیز باید با تغییرات اجتماعی و تاریخی همگام باشند. به عبارت دیگر، نظریه‌هایی که در یک زمان و مکان خاص مؤثر بوده‌اند، در زمان و مکان دیگر نیز به‌طور معنایی کارآمد نخواهند بود. از این جهت، مکتب تاریخی تفکرات کلاسیک اقتصاد را که ممکن است در دوره‌های مختلف تطابق نداشته باشند، مورد انتقاد قرار می‌دهد.

اصلاح‌طلبی

اصول مکتب تاریخی دارای جنبه “اصلاح‌طلب” هستند. این مکتب تاکید دارد که علم اقتصاد باید به نحوی تنظیم شود که به‌عنوان ابزاری برای ارتقاء فعالیت‌های اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد. این فعالیت‌ها باید به‌گونه‌ای باشند که تولید ملی به‌طور منصفانه توزیع شود.

تلاقی اقتصاد و اجتماع

مکتب تاریخی از تلاقی و تعامل پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی مطلع است. آن‌ها با تاکید بر جوانب تاریخی در تحلیل‌های خود، روش استدلال قیاسی کلاسیک‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهند و به جای آن از روش استقراء و مشاهده تجربی استفاده می‌کنند.

تاثیر تاریخ در تفسیر اقتصاد

اقتصاددانان این مکتب از تاریخ به عنوان منبع اصلی برای تفسیر و توجیه مباحث خود بهره می‌برند. آن‌ها به وسیله تاریخ سعی دارند تا مسائل اقتصادی را تشریح و توجیه کنند.

مراحل تاریخی در تفسیر توسعه اقتصادی

توسعه تاریخی کشورها و پیشرفت اقتصادی آن‌ها را مکتب تاریخی به مراحل مختلفی تقسیم می‌کند. این نوع تقسیم‌بندی معمولاً به تفصیل بررسی مراحل تاریخی و اقتصادی یک کشور می‌پردازد. در این راستا، مورد مطالعه قرار دادن روند تاریخی توسعه اقتصادی کشورها جزو اصول این مکتب است.

اهمیت ملیت و فرهنگ در تحلیل اقتصادی

مکتب تاریخی بر اهمیت ملیت و فرهنگ در تحلیل اقتصادی تاکید دارد. آن‌ها معتقدند که مبانی نظریه‌پردازی و سیاست‌گذاری اقتصادی باید از ریشه‌های ملی و فرهنگی هر جامعه شکل بگیرد. این مسیر می‌تواند به ارتقاء رفاه اقتصادی جامعه کمک کند.

نقش دولت در اقتصاد

نقش دولت و جامعه در اقتصاد می‌تواند در ارتباط با افراد قرار گیرد. به عبارت دیگر، دولت و جامعه به عنوان عواملی مهم‌تر از فرد در تحقق تعادل و توزیع عادلانه منافع اقتصادی می‌پردازند. این اصل باور دارد که سیاست‌های اقتصادی به تنهایی نمی‌توانند تخصیص بهینه منابع را ایجاد کرده و توزیع عادلانه را برقرار کنند.

مکتب تاریخی قدیم

مکتب تاریخی قدیم از سال ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ در طی ۳۰ سال دوره‌ای گسترش یافت. این مکتب به عنوان پاسخی به مکتب کلاسیک ایجاد شد و اصول اساسی این مکتب را مورد انتقاد قرار داد. بنیان‌گذاران مهم این مکتب شامل فریدریک لیست، ویلهلم روشر و هیلد براند بودند.

انتقادات به مبانی کلاسیک‌ها

مکتب تاریخی قدیم در مقابل اصول و مبانی کلاسیک‌ها انتقادات مهمی مطرح کرد:

انتقاد از اصل هماهنگی

این مکتب اعتقاد دارد که هیچ قانون اقتصادیی وجود ندارد که به صورت مطلق و در هر زمان و مکانی قابل قبول باشد. آن‌ها معتقدند که نظریه‌ای که در یک محیط و زمان خاص کاربرد دارد، نیازمند تطابق و تغییرات در محیط و زمان‌های دیگر است. این نظریه‌پردازی باعث می‌شود تا نقش اقتصاددانان به‌عنوان افرادی که تاثیرگذاری ذاتی دارند، تأکید بیشتری داشته باشد.

انتقاد از اصل خودخواهی

مکتب تاریخی قدیم با ایده خودخواهی و تمرکز تنها بر منافع شخصی مخالف است. آن‌ها معتقدند که انسان در تمام فعالیت‌های خود تنها به منافع شخصی پایبند نیست و این تصور نادرست است که تمام رفتارهای اقتصادی انسان‌ها به تنهایی به منافع فردی انجام می‌شود. به جای آن، مکتب تاریخی به ارزش‌های اخلاقی مانند خودگذشتگی و نوع‌دوستی در رفتارهای اقتصادی تاکید دارد و انسان را به‌عنوان یک واقعیت پیچیده‌تر از کاراکترهای سطحی کلاسیک‌ها می‌شناسد.

نقش دولت در اقتصاد

مکتب تاریخی قدیم نقش دولت را در اقتصاد به عنوان “نگهبان” تلقی می‌کند که به وسیله آن تحقق منظورهای اقتصادی ممکن می‌شود. آن‌ها معتقدند که افراد به تنهایی نمی‌توانند یا نخواهند توانایی تحقق هدف‌های اقتصادی را داشته باشند و نیاز به نهادهایی دارند که به عنوان ابزارهای تنظیم‌کننده در اقتصاد عمل کنند.

انتقاد از بینش مادّی

یکی از انتقادات اصلی مکتب تاریخی به کلاسیک‌ها مربوط به بینش مادّی نسبت به نیروی مولّد است. این مکتب معتقد است که اهمیتی که کلاسیک‌ها به مولّد نیروی تولیدی می‌دهند، غیرقابل قبول است. آن‌ها بر این باورند که مهمتر از نیروی مولّد، فردی است که این نیروی تولید را به وجود می‌آورد.

انتقاد از روش قیاس کلاسیک‌ها

مکتب تاریخی قدیم در مورد روش قیاسی که کلاسیک‌ها به کار می‌برند انتقاد دارد. کلاسیک‌ها تمایل دارند تا پدیده‌ها و اتفاقات اجتماعی و اقتصادی را با استفاده از قواعد عمومی و کلی توضیح دهند (روش استقراء). این مکتب به‌جای این روش، از بررسی‌های تجربی و تحلیل موارد جزئی به عنوان روش مناسب برای توجیه پدیده‌های اقتصادی استفاده می‌کند.

آشنایی با مکتب تاریخی جوان

مکتب تاریخی جوان یک جریان مهم در دنیای اقتصاد و اندیشه است که گوستاو اشمولر به‌عنوان یک اقتصاددان برجسته و تأثیرگذار در این مکتب شناخته می‌شود. اشمولر به عنوان بنیان‌گذار اصلی این مکتب تاریخی جوان مطرح می‌شود. او به‌وسیله ارتباط تاریخی و روش قیاسی، سعی در تفسیر اقتصادی مسائل داشته است. دیدگاه او به این معناست که با بهره‌گیری از تاریخ و استفاده از روش قیاس در تحلیل اقتصاد، می‌توان بهتر به نتایج معقولی رسید. در این دیدگاه، تاریخ به‌عنوان یک منبع برای جمع‌آوری واقعیت‌های تاریخی و تحلیل آن‌ها به وسیله قیاس، می‌تواند اقتصاد را در شرایط متفاوت تفسیر کند.

به اعتقاد اشمولر و پیروان این مکتب، استفاده از روش قیاس به جای تجزیه‌تحلیل مفهومی و منطقی در تفسیر اقتصاد، اصالت تحولات اقتصادی را به خطر می‌اندازد. آن‌ها معتقدند که روش قیاس ممکن است باعث ترکیب نادرست از واقعیت‌های تاریخی شود و به دلیل تغییر شرایط و زمینه‌های مختلف، این روش ممکن است به نتایج غیردقیق منجر شود. از این رو اشمولر مخالف تدریس نظریات کلاسیک اقتصادی بوده است؛ زیرا او با تأکید بر روش تاریخی و تحلیل اقتصادی از طریق قیاس، تفسیر‌های جدیدی برای پدیده‌های اقتصادی ارائه می‌دهد.

انتقاد از مکتب تاریخی قدیم

مکتب تاریخی جوان از دیدگاه گوستاو اشمولر به مکتب تاریخی قدیم انتقاداتی مطرح می‌کند که در دو زمینه اساسی تلخیص می‌شوند:

نخست، مکتب تاریخی جوان به انتقاد می‌پردازد که این مکتب از دیدگاه قدیمی‌تر خود، تنها روش تحلیل اقتصادی را به‌عنوان روش معتبر می‌پذیرد و از سایر نظریات و روش‌های تحلیلی غفلت می‌کند. اشمولر و همچنین پیروان این دیدگاه معتقدند که در تجزیه و تحلیل‌های اقتصادی، باید از چندین روش و نظریه بهره‌برداری شود تا به نتایج دقیق‌تری دست یافت.

دوم، انتقاد مکتب تاریخی جوان به ترتیب زمانی برای اعمال روش تاریخی است. اشمولر با تاکید بر نقش مهم زمان در تحلیل اقتصادی، به اشتباه مکتب تاریخی قدیم را متهم می‌کند که نقش زمان را در تحلیل‌های خود نادیده گرفته‌اند. او معتقد است که به منظور تفسیر مسائل “اقتصاد ملی” به‌طور کامل، علاوه بر تاریخ، باید به طور جدی به زمان نیز توجه کرد و زمان‌بندی مناسب را برای اعمال روش تاریخی در نظر گرفت.

در زمینه سیاست‌های اقتصادی، اشمولر تأکید دارد که مکتب تاریخی جوان توجه زیادی به اصلاحات اجتماعی و دخالت دولت برای بهبود توزیع عادلانه درآمد دارد. او به سیاست تدریجی و مدروس ترجیح می‌دهد تا تغییرات اساسی و ناگهانی. اشمولر معتقد است که دولت باید با مستمر در مسیر بهبود اقتصادی و اجتماعی اقدام کند و با دستورهای اعتدالی مردم را به سمت تحسین‌برانگیز‌تر شرایط سوق دهد.

مکتب تاریخی جدید و دیدگاه پیروان آن

مکتب تاریخی جدید، که از پیروانی چون ماکس وبر، آر. اچ. تونی و ورنر سومبارت تشکیل شده است، به اندازه‌گیری جدیدی نگاه می‌کند و نقدهایی به مکتب تاریخی قدیم ارائه می‌دهد. این پیروان، به تحلیل‌های تاریخی اقتصاد می‌پردازند و با تحلیل‌های خاص خود، رشد اقتصادی نظام سرمایه‌داری را توجیه می‌کنند.

آشنایی با اصول مکتب تاریخی آلمان

وبر و تونی، تأثیر بسیاری را به “اخلاق پروتستانی” در توسعه اقتصادی نظام سرمایه‌داری نسبت می‌دهند. آنها به تعالیم کالوین اشاره می‌کنند که به انسان اعتبار اساسی و قدرت ارادی اختصاص می‌دهد. از این دیدگاه، اگر انسان به دنبال نفع مالی باشد، این انگیزه خودش را متناسب با خواسته خداوند در نظام پروتستانی دانسته و در نتیجه، سودجویی به عنوان یک عملی نیکو و قابل قبول مطرح می‌شود. تعالیم کالوینی بشر را برای کار و تولید فعال ترغیب می‌کند و این باعث می‌شود که در نظام سرمایه‌داری، کارآفرینی و سرمایه‌گذاری بیشتر شوند.

ویژگی‌ای دیگر از اخلاق پروتستانی، برنامه‌ریزی دقیق و معتدل برای تولید و مصرف است. این نهادهای اخلاقی، به مفهوم تصرف مدیریتی در مصرف منابع و توسعه محصولات می‌انجامد و سبب بهبود تخصیص منابع می‌شود.

در مقابل، سومبارت اهمیت بزرگی به نقش یهودیان در تاریخی‌ترین روحیه سرمایه‌داری می‌دهد. او اشاره می‌کند که یهودیان از نظر تاریخی نقش اساسی در ایجاد روحیه تجاری، تقویت رقابت اقتصادی و انتخاب بهترین روش‌های تولید ایفا کرده‌اند. این ایده تأکید دارد که نه تنها مذهبی خاص بلکه ژنرالی تاریخی در تشکیل و تحول اقتصادی و تجاری جوامع نقش اساسی دارد.

سنجش و داوری

الف) به‌طور کلی، در دورانی که مکتب تاریخی در حال پیشرفت بود، تمرکز بیشتری به سمت تحقیقات و مباحث نظری انجام می‌شد و توجه کمتری به تفحصات تاریخی وارد می‌شد. این امر به معنای کاهش اهمیت دادن به اطلاعات تاریخی در تحلیل‌های اقتصادی می‌باشد.

ب) اهمیت نظریه ارزش در این مکتب به میزان کمتری اهمیت داده می‌شد. به عبارت دیگر، نظریه‌های مرتبط با ارزش و ارتباط آن با عوامل تاریخی و اجتماعی در این مکتب به نقد یا توجه کمتری برخوردار بود.

ج) این مکتب تأکید داشت که نفع شخصی متناسب با شرایط اجتماعی و تاریخی و منابع خاص اجتماعی است. این نقطه نشان‌دهنده این است که این مکتب به ارتباط تنگاتنگ میان اقتصاد و عوامل اجتماعی و تاریخی توجه داشته و اقتصاد را به عنوان یک پدیده متنوع و متفاوت از منظرهای مختلف می‌پذیرفت.

به طور کلی، خدمت اصلی مکتب تاریخی در آن ایفای نقشی بود که اقتصاددانان را به لزوم تحقیقات و بررسی‌های تاریخی واکنش نشان داد. این مکتب تا حدی باعث شد که نیاز به توسل مکتبی یا تحقیقات نظری بیش از حد کاهش یابد و ارزش تحقیقات تاریخی را تأکید کند.

با این حال، باید توجه داشت که صاحب‌نظران این مکتب همچنین به اشتباهاتی دچار شدند. برخی از آنها تصور داشتند که تفسیر و تبیین همه پدیده‌ها فقط با توجه به اطلاعات تاریخی امکان‌پذیر است. در عین حال، بعضی دیگر به تحقیقات تاریخی یا نظرات دیگران اعتماد زیادی داشتند و به‌دور از تجزیه و تحلیل‌های منطقی و نقادانه، نظرات جدیدی را ارائه می‌کردند که ممکن است از واقعیت دور باشند.

به طور خلاصه، مکتب تاریخی به‌وسیله ایجاد توجه به تحقیقات تاریخی و تأکید بر ارتباط اقتصاد با عوامل تاریخی و اجتماعی، در توسعه اقتصادی نقش مهمی داشت. با این حال، همچنان که به تجربیات مکتب نگاه می‌کنیم، می‌توان نتیجه گرفت که این مکتب همچنان ناتوانی‌ها و اشتباهاتی را تجربه کرد که از آنجایی که در اصول خود تأکید بر تحقیقات و تفحصات تاریخی داشت، ممکن است ناشی از افراط در این رویکرد باشند.

دسته‌بندی‌ها