کارگاه صوتی آموزش رفتار درمانی و تکنیک های رفتاری

نوع فایل
Mp3
حجم فایل
130 مگابایت
دسته بندی
300,000 تومان

در این بخش از فروشگاه برنا اندیشان قصد داریم تا یکی دیگر از کارگاه های روانشناسی با موضوع کارگاه صوتی آموزش رفتار درمانی و تکنیک های رفتاری را برای دانلود در اختیار شما کاربران عزیز وب سایت برنا اندیشان قرار دهیم.

مدرس آموزشی در کارگاه صوتی آموزش رفتار درمانی و تکنیک های رفتاری به صورت تخصصی مکتب رفتاری را مورد بررسی قرار داده و سپس تکنیک های درمانی رویکرد رفتارگرایی را برای روانشناسان و مشاورین آموزش می دهد.

رفتار درمانی و تکنیک های رفتاری

رفتارگرایی، مکتبی در روان‌شناسی است که اعتقاد دارد برایِ شناختِ یک موجودِ زنده، نیازی به بررسی حالت‌هایِ درونیِ او (مثلِ فکر کردن) نیست و تنها بررسیِ محرک‌های خارجی و رفتارهایِ بیرونیِ آن موجود (همانندِ گریه کردن) کافی است. این مکتب، در نیمه‌یِ ابتداییِ قرنِ ۲۰م، یکی از تاثیرگذارترین قطب‌هایِ روان‌شناسیِ جهان بود و علاوه بر آن، بر فلسفهٔ ذهن، زبان‌شناسی و فلسفهٔ علمِ آن دوران نیز تأثیری بسیار عمیق و ژرف گذاشته بود.

تعریف رفتارگرایی

رفتارگرایی، گرایشی در فلسفه‌ است که تمایل دارد همیشه، به جایِ آن‌که فکرها و حالت‌هایِ ذهنیِ ما را بررسی کند، آن رفتارهایی را بررسی کند که به دنبالِ فکرهایِ ما می‌آیند. از دیدگاهِ این گرایش، نمی‌توان بینِ دو فکرِ مختلف، تفاوتی قائل شد، مگر آن‌که در رفتاری که به دنبالِ آن فکرها می‌آید، تفاوتی وجود داشته باشد. در تعریفِ دقیق‌تر، رفتارگرایان، سه ادعایِ زیر را دربارهٔ حالت‌هایِ ذهنی، پیشنهاد می‌کنند:

روان‌شناسی، علمِ رفتار است. روان‌شناسی، علمِ ذهن (و حالت‌هایِ ذهنی) نیست.

تمامِ رفتارهایِ ما را می‌توان کاملاً توضیح داد و تشریح نمود، بدونِ آن‌که به حالت‌هایِ ذهنی (تفکرها) و حالت‌هایِ درونیِ ما، هیچ اشاره‌ای صورت بگیرد. به عبارتی، منشاءِ رفتارهایِ ما، بیرونی (محیط) است نه درونی (تفکرهایِ ما).

واژه‌هایِ مربوط به حالت‌هایِ ذهنی، که در جمله‌هایِ روان‌شناسی وجود دارد:

یا باید حذف شود.

یا با واژه‌هایِ رفتاری جایگزین شود.

یا به مفهوم‌هایِ رفتاری، ترجمه شود.

این سه گزاره، سه ادعایِ جداگانه‌اند که هر کدام، یکی از شاخه‌هایِ رفتارگرایی را شکل می‌دهند. ادعایِ اول مربوط به رفتارگرایانِ روش‌شناختی است. گزارهٔ دوم مربوط به رفتارگرایانِ روان‌شناختی است و گزارهٔ سوم دیدگاهِ رفتارگرایانِ منطقی (یا تحلیلی) را نشان می‌دهد.

نظریه واتسون – پاولف

دیدگاههای واتسون ارتباطی نزدیک با پژوهشهای ایوان پتروویچ پاولف دارد که در سال 1904، جایزه نوبل دریافت کرده بود. پاولف هنگام غذا دادن به سگها ، زنگی را به صدا در می‌آورد. پس از مدتی، هنگامی که غذایی هم در کار نبود، سگها با شنیدن صدای آن زنگ ، آب دهانشان جاری می‌شد. پاولف با این پژوهش ، انگیزه ، واکنش غیر شرطی و واکنش شرطی شده را در روانشناسی اثبات نمود. پاولف معتقد بود که این واکنشهای شرطی در مورد انسان نیز صدق می‌کند. البته حق با پاولف بود! شما با یک آزمون ساده می‌توانید پی به صحت ادعای او ببرید.


پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزش فعال سازی رفتار در افسردگی


حتما بارها به این مورد برخورده‌اید که در هنگام ورود به دستشویی یا آشپزخانه ، حتی هنگامی که برق نیست و شما می‌دانید که برق نیست، دستتان ناخودآگاه بسوی کلید روشنایی دراز می‌شود. این همان واکنش شرطی شده شما برای ورود به دستشویی یا آشپزخانه است. اما مسئله اینجا است که بنا به نظر واتسون، همه رفتار انسان ها در واقع واکنشهایی از این نوع به انگیزه‌های بیرونی است.

نقد نظریه واتسون – پاولف

”بی اف اسکینر“ در این مورد به نقد دیدگاه واتسون پرداخت و عنوان داشت که انسان به محیط خود واکنش نشان می‌دهد، اما همچنین برای ایجاد نتایج مشخص ، بر روی محیطِ خود تاثیر می‌گذارد. اسکینر نظریه شرطی شدن کنش گر (Operant Conditioning) را مطرح می‌کند و برای این نظریه ، مثالی را عنوان می‌کند که بسیار جذاب ، روشن ، و هیجان انگیز است!!!
او می گوید: اگر نامزد شما ، هنگامی که به او گل می‌دهید، شما را می‌بوسد، از نظر روانشناسی هنگامی که می‌خواهید او شما را ببوسد، تمایل دارید که به وی گل بدهید.

شاخه‌های مختلف رفتار درمانی

رفتارگراییِ روش‌شناختی، دیدگاهی تجویزی است، که در این‌باره حرف می‌زند که مطالعهٔ علمیِ روان‌شناسی چگونه باید صورت بگیرد. این شاخه، ادعا می‌کند که روان‌شناسی، تنها باید خود را با رفتارهایِ (بیرونیِ) ارگانیسم، درگیر کند. روان‌شناسی نباید به بررسی حالت‌هایِ ذهنی مشغول کند یا تلاش کند که برایِ توضیحِ رفتارها، به یک سیستمِ پردازشِ اطلاعاتِ درونی در فرد متوسل شود. رفتارگرایانِ روش‌شناختی می‌گویند که ارجاع دادن به حالت‌هایِ ذهنی (مثلاً به تمایل‌ها و باورهایِ درونی یک انسان)، هیچ چیزی به دانشی که ما می‌توانیم درباره‌یِ منبع‌هایِ رفتارهایِ انسان بدانیم، نمی‌افزاید. حالت‌هایِ ذهنی، کاملاً شخصی هستند و در نتیجه، نمی‌توان آن‌ها را مطالعهٔ علمی کرد چرا که در علم، ما با چیزهایی سر-و-کار داریم که برایِ همه قابل مشاهده و قابلِ آزمایش باشند.

رفتارگراییِ روان‌شناختی، برنامه‌ای پژوهشی در روانشناسی است که هدفِ آن این است که رفتارهایِ انسان‌ها و حیوان‌ها را بر مبنایِ محرک، تقویت، تاریخچهٔ یادگیری و پاسخ، توصیف کند. به عنوانِ مثال آزمایشی را در نظر بگیرید که در آن، یک موش را برایِ مدتی گرسنه نگاه داشته‌ایم. اگر وقتی که چراغی در داخلِ قفس روشن می‌شود، موش در همان لحظه اهرمی را اتفاقی فشار دهد، به او غذا می‌دهیم. پس از چند بار تکرارِ این مرحله‌ها، موش اندک اندک، یاد می‌گیرد که هر گاه چراغ روشن شد، به سمتِ اهرم برود. در این آزمایش، روشن شدنِ چراغ محرک، فشار دادنِ اهرم پاسخِ موش و مرحله‌هایِ تکرار شدنِ آزمایش تاریخچهٔ یادگیری است. در این تفسیر، رفتارگرایان، معمولاً از فکر کردنِ موش صحبتی نمی‌کنند؛ همان‌طور که با افزایشِ دما، مایعِ درونِ دماسنج به سمتِ بالا حرکت می‌کند -بدونِ اینکه مایع، به بالا رفتن یا نرفتن، فکر کرده باشد. – و همان‌طور که ضربه زدنِ چکش به زانو، باعثِ حرکتِ ناخودآگاهِ پا می‌شود، موش نیز شرطی شده و بدونِ فکر کردن، به محرک، پاسخ می‌دهد.

رفتارگراییِ منطقی یا تحلیلی، نظریه‌ای در فلسفه‌است دربارهٔ معنایِ مفهوم‌هایِ ذهنی. بر طبقِ این نظریه، هر حالتِ ذهنی، در اصل یک گرایشِ رفتاری است و برایِ مشخص کردنِ آن، باید ببینیم که فرد، با داشتنِ آن حالتِ ذهنی، چه رفتاری را خواهد داشت. به عبارتِ دقیق‌تر، زمانی که می‌گوییم فردی، به گزاره‌ای باور دارد، به این معنا نیست که حالتِ درونی و ذهنی‌ای وجود دارد که فرد در آن حالت قرار گرفته‌است، بلکه داریم مشخص می‌کنیم که او در ویژگی‌ها و شرایط‌ محیطی، تمایل دارد که چگونه عمل کند.

ویژگیهای رفتار درمانی

رفتارگرایی ، طبیعتگرا است؛ یعنی بر این باور است که جهان مادی ”حقیقت محض“ است و هر چیز را می‌توان با استفاده از قوانین طبیعی توضیح داد. انسان ”روح“ و ”اندیشه“ ندارد، بلکه مغزی دارد که به انگیزه‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد.

یک نویسنده می‌گوید؛ مبنا و انگاره اصلی رفتارگرایی این است که اندیشه ، احساسات ، نیات و فرایندهای عقلانی ما تاثیری در رفتار ما ندارند و رفتار ما محصول شرطی شدن ما است. ما ماشینهایی جاندار هستیم و رفتارمان آگاهانه نیست. اسکینر تا آنجا پیش می‌رود که اندیشه و فرایند عقلانی را استعاره و وهم می‌شمارد و می‌‌گوید رفتار ، بخشی از زیست شناسی موجود زنده است! اسکینر می‌پذیرد که این دیدگاه او به نوعی سلب اختیار و آزادی انسان است. بدیهی است که دیدگاههای رفتارگرایان با باورهای موجود در عرفان ایرانی ، پروردگار و … تضاد آشکار دارد.

نتیجه طبیعی رفتارگرایی این است که انسان مسئول اعمال خود نیست.

اسکینر نظریه شکل دهی (Shaping) را مطرح می‌کند که در آن شما می‌توانید با استفاده از پاداش و تنبیه‌های حساب شده ، رفتار افراد را شکل دهید.
منابع:ویکی پدیادانشنامه رشد

راهنمای خرید
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.