در این بخش از وب سایت برنا اندیشان قصد داریم تا یکی از کارگاه های پرطرفدار در زمینه روانشناسی را در اختیار شما کاربران عزیز علاقه مند به روانکاوی قرار دهیم. کارگاه روانپویشی کوتاه مدت یکی از کارگاه های پرطرفدار بوده که به صورت تخصصی درمان روانپویشی را برای درمانگرانی که قصد دارند تا آن را یاد بگیرند به صورت عملی آموزش می دهد.
مقدمه
چه چیزی باعث رنج میشود؟ از زمان بودا، صدها پاسخ توسط صدها درمانگر ارائه شده است. این پاسخها شامل شناختها و افکار ناکارآمد، رفتارهای ناسازگار، تعارضهای ناهشیار، اضطراب تنظیمنشده و … است. هرکدام از این پاسخها درواقع فقط یک قطعه از پازل ماهیت رنج انسان است. باید در نظر داشته باشیم که همانند داستان انسانهای نابینا و فیل، هر قطعه را بهعنوان علت کامل رنج انسان در نظر نگیریم.
ماهیت رنج انسان وضعیت پیچیدهای دارد و این دلیلی است که پژوهشگران و درمانگران متعددی، نظریههای رواندرمانی پیچیده و یکپارچهنگری را ارائه میکنند که در آنها بر نقش ابعاد مختلفی مانند تحول، تعارض ناهشیار، شناختها، رفتارها و بدن تأکید میکند. یکی از این مدلها، رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP) است که دیدگاههای نظری مختلفی را در یک نظریهی یکپارچه از ذهن (روان) با یکدیگر ترکیب کرده است.
اصول اساسی روان درمانی پویشی کوتاه مدت
روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت روشی است که در دامان تفکر روان پویشی متولد شده و ضمن اینکه اصول اولیه و اساسی درمانگری پویشی در خصوص آن مصداق دارد، تفاوت های بارزی با الگوهای متداول روان پویشی نیز دارد.
مشترکات الگوی دوانلو ( Davanloo) و تفکر روان پویشی در درمانگری
۱- پذیرش اهمیت تجربه احساسات واقعی؛
۲- پذیرش مقاومت؛
۳- پذیرش دیدگاه فروید در خصوص اضطراب؛
۴- پذیرش مثلث های تعارض و شخص.
تفاوت های روش دوانلو:
۱- شناسایی و تأکید بر علائم جسمانی متمایز هیجان ها؛
۲- تأکید بر مؤلفه های تجربه واقعی احساسات؛
۳- شناسایی مسیرهای جسمانی اضطراب؛
۴- شناخت نیروهای پویشی آسیب شناختی و علل اختلال؛
۵- تأکید بر تعارض نیروهای مثبت و منفی در درمان؛
۶- تغییر موضع درمانگر و صورت بندی فنون مشخص و منسجم درمان؛
۷- تبیین عصب شناختی نوروزها؛
۸- تغییرات درمانی مفاهیم پویشی.
فرد مبتلا به “نوروز” یا “فرد عصبی” یا “روان نژند”، از دیدگاه پدیدار شناختی، نسبت به دنیای درون خود بیگانه است و همچون یک زندانی زندگی می کند . زندانیِ نیروهای پیچیده و مرموزی در درونش که زمینه ساز رنجِ وی هستند.
فروید در فرایند درمان به روش تداعی با نیرویی روبرو شد که مانع یادآوردن و تجربه دوباره رویدادهای دردزا و اضطراب آور میشود. وی این نیرو را بزرگترین مانع یک درمان موفقیت آمیز توصیف کرد و آن را “مقاومت” نامید .
مقاومت: تنش ناشی از نیاز بیمار به رهایی از اختلال و انگیزه گریز از آنچه دردناک است. مقاومت در مقابل مداخلات، هسته تعارض روانی در فرایند درمان است . شیوه مواجهه درمانگر با این تعارض در موقعیت درمانی اهمیت اساسی دارد و این هسته اصلی ابتکارات دوانلو است .
انتقال : فروید دریافت احساسات و افکار بیمار در خصوص درمانگر تصادفی و پیش بینی ناپذیر نیست، بلکه انعکاسی از جابجایی یا انتقال افکار و احساسات بیمار نسبت به اشخاص مهم زندگی گذشته اش به درمانگر است. وی این پدیده را انتقال نامید. فروید از پدیده انتقال برای بیدار کردن تعارض درونی بیمار در موقعیت درمانی استفاده کرد.
فروید نظریه پرداز و متخصص بالینی بود که در خصوص فنون مطلب زیادی ننوشت. در مقام روش و فنون درمانگری، نه انسجامی مشاهده میشود و نه فنون خاصی. زمینه یابی ها نشان می دهند که نیمی از تحلیلگران کار خود را بدون در نظر گرفتن نظریه خاصی انجام می دهند و از روش مشخص و معینی در بکارگیری فنون پیروی نمی کنند.
دوانلو تلاش کرد تا با ارائه یک الگوی منسجم از فراروانشناسی ناهشیار، روشی برای مداخله نظام دار بر پایه این الگو، بررسی دقیق پاسخ بیمار نسبت به این مداخله، و استفاده از فناوری ویدئویی برای وارسی لحظه به لحظه فرایند درمانگری به نابسامانی موجود در درمانگریهای پویشی خاتمه دهد. وی مکررا تأکید کرد که: درک کامل ناهشیاری پویشی در استفاده صحیح از این فن درمانی اهمیت حیاتی دارد.
اضطراب مرضی در روان پویشی
بخشی از شالوده نظری الگوی دوانلو از نظریه دوم فروید درخصوص اضطراب سرچشمه گرفته است . فروید ابتدا اضطراب را واکنشی به تراکم تنش های غریزی در نظر گرفت ولی بعدها با انتشار بازداری، نشانه های مرضی، و اضطراب مفهوم سازی جدید خود را بر این اساس بیان کرد که: اضطراب، علامت خطری به “من” درخصوص احتمال قریب الوقوع یک ضربه ( تجربه آسیب زا) است. چنین تعریفی از ضربه بر اساس وابستگی شدید کودک، برای بقا به کسی که از او مراقبت می کند و احساس درماندگی ذهنی و جسمی شدید کودک قابل تبیین است.
بر این اساس، علائم اختلالِ اضطراب عبارتند از:
مصالحه بین نیازهای متناقضی که در قالب احساسات در تکاپوی ابراز شدن هستند
و دفاع هایی که بر ضد آنها به کار می روند.
مثلث تعارض و مثلث شخص
ایجاد توانایی برای تجربه احساسات واقعی خود، یکی از اهداف اصلی تمامی درمانگری های پویشی است که تنها از طریق غلبه بر مقاومت امکان پذیر است. بیمار باید به شیوه هایی که به دفاع از خود در برابر احساسات پنهانش می پردازد و اضطراب هایی که وی را به چنین کاری وا می دارند بینش بیابد. چنین بینشی باید رابطه با درمانگر، روابط موجود در زندگی کنونی بیمار، و روابط وی در گذشته را در برگیرد.
دوانلو معتقد است هرچه این فرایند سریعتر تکمیل شود، درمانگری کوتاهتر و کاملتر خواهد بود. چنین اقداماتی به کارگیری فرایند مثلث های تعارض و شخص را در این روش درمانی ضروری می سازد.
مالان نحوه عمل تعارض در روابط را در قالب مثلث تعارض و مثلث شخص نشان داده است. این دو مثلث اهمیتی فوق العاده در الگوی دوانلو دارند.
مثلث تعارض
شیوه ای که فرد در مقابل احساساتِ نهفته ای که اضطراب برانگیزند،
به دفاع از خود بر میخیزد،
مثلث تعارض است.
احساسات و تکانه ها که در صدد ابراز شدن هستند، به سبب غیر اخلاقی بودن یا عدم امکان ابراز آنها در دنیای واقعی در اثر ترس از تنبیه و واکنش دیگران، با اضطراب همخوان می شوند. این اضطراب در گوشه دیگری از مثلث، منجر به بکارگیری دفاع ها برای مهار آن احساسات می شود.
از آنجایی که احساسات در خلاء به وجود نمی آیند؛ بلکه همواره در خصوص یا در واکنش نسبت به دیگران برانگیخته می شوند، همواره یک بافت بین شخصی، حتی در خیالپردازی ها، در برانگیختگی های هیجانی وجود دارد؛ اینجاست که مفهوم مثلث شخص مطرح می شود.
مثلث شخص:
مثلث شخص فعال شدن مثلث تعارض در ارتباط های مهم زندگی فرد را نشان می دهد.
این ارتباط های مهم به سه حوزه تقسیم می شوند، که هر یک از اضلاع مثلث شخص را نشان می دهند:
۱- گذشته (روابط فرد با اعضای خانواده خود )؛
۲- زندگی حال (تعامل های جاری فرد با همسر، فرزند، همکار،… )؛
۳- انتقال (ارتباط فرد با درمانگر ).
بر این اساس، تجربه تعارضی فرد می تواند (مثلث تعارض) در روابط گذشته، حال، و روابط انتقالی با درمانگر (مثلث شخص) شکل گیرد.
در مثلث تعارض، ماهیت و نوع احساسات اضطراب برانگیز قابل توجه است. نباید تصور کرد که تنها احساسات خاصی مثل خشم در روابط ممنوع تلقی می شود. برای برخی افراد، صمیمیت و نزدیکی، بسیار تهدید آمیزتر از خشم و خصومت است.
دکتر حبیب دوانلو
معرفی روش درمانی دکتر حبیب دوانلو، روانکاو کانادایی ایرانی تبار بسیار آسانتر از معرفی خود اوست. متأسفانه اطلاعات کمی در مورد این نابغه ایرانی در دست است و بیشتر مطالب حول معرفی روش ابداعی وی و تأثیرگذاری فوق العادهی آن در درمان انواع بیماریهای روانی است. حبیب دوانلو در اوایل دهه ۱۹۳۰ در تهران به دنیا آمد و بعد از طی تحصیلات ابتدایی و دریافت بورس تحصیلی، به دانشگاه هاروارد رفت. دوانلو به عنوان یک جراح از هاروارد فارغ التحصیل شد. بعد از آن به روانپزشکی علاقهمند شد و به یک مدرسه پزشکی رفت. سپس به دانشگاه مک گیل رفت و سالیان متمادی در آنجا آموزش دید.
در محدوده سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ حبیب دوانلو به عنوان یک روان پزشک و روانکاو، پژوهشهای بالینی گستردهای را در زمینهی مفاهیم روانکاوی انجام داد. تمرکز عمدهی دوانلو بر مقاومت بیمار در مواجه شدن با احساسات دردناک در جلسات درمانی، و راههای غلبه بر این مقاومت بود. همچنین تلاشهای دوانلو متمرکز بر کوتاه کردن طول درمان بود.
موضوعی که پیش از این در کارهای فرنتزی با عنوان درمان فعال، اتو رنک با عنوان اراده درمانی، و الکساندر و فرنچ با عنوان تجربه هیجانی اصلاحی، مطرح شده بود. او با ضبط ویدیویی جلسات درمانی و بازبینی مجدد آنها که بعضاً با حضور خود بیمار این بازبینی انجام میگرفت، توانست به نتایج قابل توجهی دست یابد و تکنیکهایی را برای غلبه بر مقاومت بیمار ابداع کند.
نتیجه تحقیقات و تلاشهای دوانلو روشی را به جامعه روانشناسی معرفی کرد که با نام روانپویشی فشرده کوتاه مدت (Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy) یا به اختصار ISTDP شناخته میشود. بعدها در چند سمینار تخصصی در کانادا، امریکا و اروپا، دوانلو فیلمهای بیمارانش را در معرض دید روان شناسان قرار داد. مشاهده این فیلمها عکس العملهای متفاوتی را برانگیخت. عدهای روش دوانلو را خشن و نامهربانانه تلقی کردند. عدهای دیگر با تأیید روش او، تکنیکهای دوانلو را برای بازگشایی ناهشیار و غلبه بر مقاومت تحسین کردند.
پاتریشیا دلاسلوا یکی از روانکاوان مطرح در روانپویشی کوتاه مدت، از شرکتکنندگان این سمینار بوده است. او به این سمینار اینگونه واکنش نشان داد : «سمینار اعجاب انگیزی بود. طی ۱۶ ساعت در یک تالار اجتماعات تاریک نوار ویدیوئی جلسات واقعی درمانی را مشاهده کردیم و من ناظر یک انقلاب نسبتاً واقعی در درونم بودم. در گذشته آموخته بودم که برای تشدید تعارضهای بیمار و تسریع دستیابی آنها به افکار و احساسات ناهشیار میبایست کمّیت جلسات درمانی را افزایش داد. بر این اساس معمولاً بیماران بین دو تا پنج جلسه در هفته طی یک سال تحت درمان قرار داده میشدند، در حالی که دوانلو شواهد صریحی ارایه داد که از طریق افزایش کیفیت مداخلههای درمانی میتوان فرایند تحلیل را سریع و فشرده کرد. محتوای نوار ویدیویی نشانگر یک پروتکل درمانی کارآمد و اثربخش بی نظیر بود. دوانلو فنونی را برای برچیدن دفاعها، تشدید درگیری عاطفی بیمار در فرایند درمان، و شناسایی الگوهای رفتار انتقالی به منظور “بازگشایی سریع ناهشیار” ارایه کرد».
دیوید مالان نیز در واکنش به کارها و ابداعات دوانلو می گوید : « فروید ناخودآگاه را کشف کرد، دوانلو دریافت که آن را چگونه برای درمان به کار گیرد؛ این روش بزرگترین پیشرفت در روان درمانگری است».
مشاهده این فیلم ها باعث شد بسیاری از روان شناسان و روانکاوان دنباله رو روش دوانلو شوند و بی کم و کاست تمامی تکنیکهای او را بپذیرند. اما عدهای دیگر باوجود پذیرش این روش درمانی سعی کردند با اضافه کردن تکنیکهای دیگر این روش را تقویت کنند. پس از آن دوانلو کارش را در زمینه تدریس، آموزش و نظارت بر کار روانشناسان و روانکاوان ادامه داد. از دوانلو تاکنون چند کتاب به فارسی ترجمه شده که توسط انتشارات ارجمند به چاپ رسیده است.
منبع : روانشناسی پیمان
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.