آیا تا به حال به اصطلاح “عشق” با واقعیت و ابعاد گستردهتری فکر کردهاید؟ این مفهوم پردردسر را چگونه میتوان باز کرد و با کلماتی واژگانی مناسب توصیف کرد؟ تعریف عشق یک موضوع پیچیده است که فیلسوفان و روانشناسان به طول تاریخ سعی کردهاند آن را باز کنند و تفسیرهای مختلفی ارائه دهند.
یکی از تعاریف مشهور از سوی استرنبرگ آمده است که در کتاب “مثلث عشق” به تحلیل اجزا و انواع مختلف عشق میپردازد و به ما کمک میکند تا در مورد این احساس پیچیده و چندجانبه آگاهی بیشتری پیدا کنیم. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، به بررسی نظریه مثلث عشق خواهیم پرداخت و اطلاعات جدیدی در خصوص این جنبه جذاب و پرمعنای زندگی را مطالعه خواهیم کرد.
نظریه مثلث عشق استرنبرگ
عشق، مفهومی از لحاظ روانشناختی و احساسی است که ابعاد متعددی را دربرمیگیرد و توسط محققان به دنبال تعریف صحیح و کامل آن، مورد بررسی قرار گرفته است. در این زمینه، اقدامات بسیاری انجام شده تا عشق را از زوایای مختلف تحلیل کرده و تعریف دقیقی از این مفهوم ارائه دهند. نظریه مثلث عشق یکی از تعاریف مطرح و برجسته در این حوزه از سوی روانشناسی بهنام رابرت استرنبرگ است که در اواخر دهه ۱۹۸۰ آن را ارائه داد.
این تعریف توانسته است به نحوی جامع و دقیق عناصر مختلف عشق را تبیین کند و در طول سالها، تحقیقات بسیاری در زمینه بالینی این نظریه را ارزیابی و تصدیق کنند. یکی از جدیدترین تحقیقات که در سال ۲۰۲۱ اجرا شده، تأییدیه قاطعی از صحت نظریه مثلث عشق استرنبرگ به دست آورد. این بررسی نشان میدهد که مفاهیم ارائهشده در این تئوری، همچنان به عنوان یک رهیافت قوی و مؤثر در تفسیر و درک پدیده عشق، مورد تأیید و استفاده قرار میگیرند.
بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ، عشق بهصورت تشکیلدهندهای از سه جزء اصلی است که به ترتیب صمیمیت، اشتیاق و تعهد نامیده میشوند. این سه عنصر در روابط مختلف انسانی به ترکیبهای متفاوت ترتیب داده میشوند و میتوانند هشت نوع مختلف از عشق را شکل دهند. این نوع تقسیمبندی، بسته به شیوه ترکیب این اجزاء در هر نوع رابطه، تفاوتهای معنایی بین انواع عشق را مشخص میکند.
پیشنهاد می شود به کارگاه روانشناسی عشق مراجعه فرمایید. بهعنوان مثال، برخی از این انواع عشق بهطور اصلی بر روی روابط عاشقانه یا جنسی تمرکز دارند، درحالیکه دیگر اشکال عشق در روابط بینفردی و اجتماعی پدیدار میشوند. این تفاوت در ترکیب اجزاء عشق، نقش مهمی در شکلگیری انواع مختلف از این احساس پرشور و پیچیده ایفا میکند. تحلیل جزئیات این تئوری نهتنها به ما در درک عمیقتر عشق کمک میکند بلکه به تبیین تفاوتها و تغییرات در نوع روابط انسانی نیز ارتباط دارد.
در ادامه، قصد داریم اجزای عشق را از دیدگاه استرنبرگ بهطور دقیقتر بررسی کنیم. مهم است به ذهن داشته باشیم که مثلث عشق با عشق مثلثی معمولی یکسان نیست. در عشق مثلثی، سه نفر در یک رابطه چندعشقی واقع میشوند یا دو نفر برای جلب عشق نفر سوم به یکدیگر رقابت میکنند. در عین حال، مثلث عشقی یک نظریه روانشناختی است که برای بازتعریف مفهوم انواع عشق در روابط انسانی طراحی شده است.
نظریه مثلث عشق، سه جزء اصلی عشق یعنی صمیمیت، اشتیاق و تعهد را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد. این اجزاء، به صورت متفاوت و با تنوعهایی در روابط مختلف با یکدیگر ترکیب میشوند و انواع مختلفی از عشق را شکل میدهند. این نظریه، با ارائه الگوهای مختلف عشق، به ما کمک میکند تا درک بهتری از این احساس پیچیده و چندگانه داشته باشیم.
صمیمیت
استرنبرگ تعریفی دقیق از صمیمیت در زمینه عشق ارائه میدهد؛ این احساس به معنای نزدیکی، تعلق خاطر، و پیوند عاطفی در روابط میباشد. صمیمیت، یکی از احساسات اساسی است که نقش مهمی در حفظ گرمای و زندگی دهی به روابط عاشقانه ایفا میکند. این احساس عمدتاً از سرمایهگذاری عاطفی و ارتباط نزدیک دو نفر نشأت میگیرد.
صمیمیت در واقع نشاندهنده اتصال عمیق و تاثیرگذار بین دو فرد است، جایی که هر یک از اعضای رابطه احساس میکنند که با یکدیگر در سطحی عمیقتر و احساساتی خصوصیتر ارتباط برقرار کردهاند. این احساس نه تنها به راحتی ترکیب شده با دیگر اجزاء عشق، بلکه به عنوان پایهای برای استحکام و پایداری روابط عاشقانه وارد عمل میشود. در واقع، استرنبرگ این صمیمیت را بهعنوان یک مولفه ضروری و غنیکننده در موفقیت روابط عاشقانه تشخیص داده و نقش بسزایی بر زندگی عاطفی افراد افکار مینماید.
صمیمیت یک عنصر ثابت در طول زمان است، اما سطح آگاهی انسان از این جنبه متغیر است، به این معنا که گاهی اوقات افراد از وجود صمیمیت با دیگران اطمینان حاصل میکنند، در حالیکه در دیگر لحظات ممکن است احساس نکرده باشند که این اتصال و نزدیکی وجود دارد. توانمندی انسان در درک و درک صمیمیت به شکل یک نوسان طبیعی و عادی ظاهر میشود.
افراد معمولاً نمیتوانند به راحتی نقطه شروع دقیقی برای ظهور صمیمیت در روابط خود را شناسایی کنند، ولی در طول زمان، از طریق تجربیات و ارتباطات، آگاهیشان از این مولفه افزایش مییابد. آنها با گذشت زمان و پیشرفت روابط، با توجه به احساسات و تجربیات خود، به طور آگاهانه به صمیمیت و ارتباط نزدیک با دیگران پی میبرند. بهطور کلی، آگاهی از این نوسان در سطح صمیمیت، یک جنبه طبیعی و معمولی از تجربه انسانی است که از تحولات در روابط و رفتارهای اجتماعی نشأت میگیرد.
صمیمیت، در روابطی کوتاهمدت تأثیر چشمگیری ندارد و اهمیت آن به وضوح در روابط طولانی به چشم میآید. این اصل مؤلفه عشق در دو نفر مشارکتکننده در رابطه، واکنشهای احساسی و فیزیولوژیکی گوناگونی را به یکدیگر ایجاد میکند.
در روابط کوتاهمدت، اهمیت صمیمیت کمتر مشهود است، زیرا زمان محدودی برای رشد این عنصر وجود دارد و تأثیرات عمیق و پایدار آن به طور کامل ظاهر نمیشود. با این حال، در روابط طولانیمدت، صمیمیت یک نقش کلیدی و حیاتی ایفا میکند؛ زیرا زمان کافی برای توسعه و تعمیق این احساس فراهم شده و این اجازه را میدهد که به شکلها و ابعاد مختلف در روابط عاطفی به چشم بیاید.
در واقع، صمیمیت در روابط طولانیمدت این امکان را فراهم میکند تا افراد احساسات، تجارب، و اطمینان نزدیکی و ارتباط عاطفی با یکدیگر را با دقت و ژست مناسبی ابراز کنند. این پدیده، تأثیرات فیزیولوژیکی نیز را در دو نفر در یک رابطه بالاتر میبرد، که این تعاملات احساسی از مهمترین پایههای دوام و پیوند قوی در روابط عاشقانه بهشمار میآید.
میل و اشتیاق
استرنبرگ به اشتیاق تعریفی ارائه میدهد که شامل یک مجموعه از محرکها است که به عشق، جاذبه فیزیکی، ارتباط جنسی کامل، و سایر احساسات علاقهمندی در روابط عاشقانه منجر میشود. این احساس اشتیاق، به عنوان منبع اصلی برانگیختگی و هیجان در ارتباط با دیگر فرد، وقتی که دو نفر در یک رابطه عاشقانه شارژ احساسی عمیق دارند، ایجاد میشود.
اشتیاق، به عنوان یک جنبه فعال و پویا در روابط عاشقانه، نهتنها به ایجاد جذب عاطفی بین دو فرد کمک میکند بلکه مسئولیت زیادی در ایجاد و نگهداری هماهنگی جسمانی و روحانی بین اعضای رابطه دارد. این اشتیاق باعث ایجاد یک ارتباط شدیدتر و محکمتر میان عواطف و فیزیکیت در روابط میشود، که در نهایت به تقویت و تداوم عشق و ارتباط عاطفی بین دو نفر کمک میکند.
اشتیاق بهطور عمومی به صورت پایدار حفظ نمیشود و با گذر زمان ممکن است تغییراتی ناشی از شرایط مختلف رخ دهد. این احساس عاطفی اغلب دارای یک حالت پویا است و در مسیر زمانی متغیر میگردد. همچنین، افراد عمدتاً نمیتوانند به صورت کامل این احساس را کنترل کنند، اما از تغییرات آن خودآگاه هستند و میتوانند آن را درک کنند.
اشتیاق، مثل بسیاری از احساسات عاطفی، تحت تأثیر شرایط زندگی، تجارب، و تغییرات فردی قرار میگیرد. این تغییرات ممکن است از عوامل محیطی گرفته تا تحولات در روابط شخصی و شغفهای فردی مختلف باشند. از این رو، شناخت و درک افراد از تغییرات در اشتیاق، مسیری برای مدیریت این احساس و ارتقاء سطح اطلاعات عاطفی خود فراهم میآورد. این اطلاعات به فرد کمک میکند تا با دقتتر به نیازها و احساسات خود و شریک زندگی خود واکنش نشان دهد و در تعاملات عاطفی بهبود یابد.
همچنین پیشنهاد می شود به کارگاه روانشناسی درمان اعتیاد به عشق مراجعه نمایید. در روابط کوتاهمدت، اشتیاق معمولاً نقش بسیار مهمی را ایفا میکند و بر جریان احساسات و ارتباطات میان افراد تأثیر گذار است. این احساس ممکن است به عنوان یک نیروی پویا و تحریککننده در دورههای ابتدایی روابط ظاهر شود.
اما در روابط طولانیمدت، تجربه نشان میدهد که با گذر زمان، شدت اشتیاق ممکن است کاهش یابد. علت این کاهش در این است که بدن انسان قابلیت حفظ یک وضعیت روانی و فیزیولوژیکی فوری و پرانرژی که اشتیاق ایجاد میکند، را برای مدت زمان طولانی ندارد. بنابراین، این کاهش طبیعی است و نتیجه تطبیق بدن به نیازها و شرایط محیطی طولانیمدت میباشد.
این فرایند طبیعی نشان از پیچیدگی روابط بلندمدت دارد که به عنوان یک سفر تکاملی و درست به شمار میآید. در این مسیر، اهمیت عناصر دیگر از جمله صمیمیت، احترام متقابل و پشتیبانی متقابل نیز افزایش مییابد تا بتواند مواد اساسی برای دوام و پایداری رابطه ایجاد کند.
تعهد و تصمیم
در توضیح مؤلفه سوم، استرنبرگ بیان میکند که در روابط کوتاهمدت، انسان تصمیم میگیرد فرد دیگری را دوست بدارد. این احساس در زمانهای ابتدایی رابطه بهوضوح نمایان است و ممکن است نتیجه تجربیات و ارتباطات فوری باشد.
در مدت زمان طولانی، این احساس تحول مییابد و فرد به تصمیم میرسد که به حفظ و تقویت این دوستی متعهد شود. در این مرحله، عشق بهصورت یک تعهد طولانیمدت و ایستادگی در برابر چالشها و مواجهه با تغییرات ناشی از گذر زمان ظاهر میشود. این تحول نشان از اعمال مسئولیت و تعهد به مراتب عمیقتر نسبت به روابط بلندمدت دارد. بهطور خاص، این مؤلفه نشاندهنده توانایی فرد در ایجاد و حفظ یک ارتباط مستدام و پایدار با شریک زندگی اوست.
تعهد در روابط عاطفی بلندمدت، یک مفهوم گسترده است که شامل عناصر شناختی متعددی میشود و در تصمیمگیریهای انسان در این نوع ارتباطات مشارکت دارد. این مؤلفه، مانند صمیمیت، در طول زمان پایدار باقی میماند، اما آگاهی طرفین از آن ممکن است در طول زمان تغییر کند.
تعهد در اینجا به معنای ارتباط برخوردار از پایداری و پایداری در طول زمان است. این شامل قراردادها، تصمیمات، و نگرشهای مثبت در مورد آینده مشترک دو نفر میشود. در واقع، تعهد معمولاً به عنوان پایه اصلی برای ساخت و نگهداری یک رابطه مستدام و پایدار تلقی میشود.
هرچند که این مفهوم بهصورت ثابت در زمان باقی میماند، آگاهی از آن ممکن است به دلیل عوامل مختلف، از جمله تغییرات در نیازها، تجارب، و شرایط، در نوسان باشد. در نتیجه، آگاهی از تعهد، مانند یک سنجه یا نشانگر، میتواند به عنوان یک ابزار مهم برای مدیریت و تداوم سلامت روابط عاطفی عنوان شود.
برخلاف اشتیاق، کنترل تصمیم و تعهد در دست دستان ماست. در مقایسه با رویکردی که به اشتیاق داریم و که معمولاً بهصورت غیرارادی و طبیعی ظاهر میشود، قابلیت ما در انتخاب و حفظ تصمیمات و تعهدات در روابط را داریم. این دو عنصر، اگرچه در روابط کوتاهمدت نقش اندکی ایفا میکنند، اما در روابط عاطفی طولانی و مستدام اهمیت چشمگیری دارند. به این دلیل است که ادامه یک رابطه بلندمدت بدون حضور تعهد و تصمیم، به شدت دشوار میشود.
تصمیم به عنوان ابزاری قدرتمند در دستان ماست که میتواند به تشکیل و تقویت روابط عاطفی بلندمدت کمک کند. بدون حضور این دو عنصر، امکان ادامه روابط در زمان واقعی و مواجه با چالشهای طبیعی و روزمره به شدت کاهش مییابد. در واقع، تصمیم و تعهد، به عنوان اساسیترین مؤلفهها در ایجاد پایههای قوی و پایدار برای روابط عاطفی بلندمدت، از اهمیت ویژهای برخوردارند.
انواع عشق
بر اساس نظریه مثلث عشق، سه عنصر اساسی عشق در تعامل و ترکیب با یکدیگر، هشت نوع تجربه عاشقانه را شکل میدهند، که هرکدام از این تجربیات دارای ویژگیها و جنبههای خاص خود هستند. این مؤلفهها عبارتند از صمیمیت، اشتیاق، و تعهد. این ترکیب منحصربهفرد این عناصر، تجربه عاشقانه را در هر رابطه به صورت یک الگوی خاص و منحصربهفرد شکل میدهد.
نکته مهم این است که انواع عشق ممکن است در طول زمان در یک رابطه عاشقانه تغییر کنند. به عنوان مثال، یک رابطه ممکن است با عشق پرشور و پرانرژی شروع شود، اما در ادامه زمان به یک حالت عشق رمانتیک تبدیل شود و در نهایت به حالت عشقی که با همراهی و تعهد همراه است، برسد. این تحولات نشاندهنده پیچیدگی و دینامیک طبیعی روابط عاشقانه هستند که در طول زمان شکل میگیرند و موجب تغییرات و تحولات طبیعی در تجربیات عاطفی افراد میشوند.
بی عشقی
در ابتدای کتاب مثلث عشق، استرنبرگ به تعریف از نوع اول عشقی که “بیعشقی” نام دارد، میپردازد. این نوع عشقی بیانگر وضعیتی است که هیچ یک از سه جزء اصلی عشق (صمیمیت، اشتیاق، و تعهد) در یک رابطه وجود ندارد. استرنبرگ اظهار میکند که بیعشقی در برخی تعاملات گاه به گاه در زندگی روزمره بهصورت مشخص قابل مشاهده است.
در این وضعیت، افراد ممکن است به صورت موقت یا در مواجهه با شرایط خاص، عمدتاً از یک یا تعدادی از اجزاء اصلی عشق در رابطه صرفنظر کنند. این میتواند به عنوان یک وضعیت عبوری یا کوتاهمدت در تعاملات انسانی در نظر گرفته شود که به دلایل مختلف ممکن است به وجود آید. این توصیف نشاندهنده حالاتی است که در طی زمان یا در شرایط خاص، ارتباطات عاطفی به شکل کامل و یا به صورت عاری از یک یا چند جزء اصلی عشق تجربه میشود.
در اینگونه روابط، که بهطور کلی به عنوان “بیعشق” شناخته میشوند، کاملاً از وجود هر نوع عشقی محروم هستیم. افراد در این نوع ارتباطات هیچ احساس علاقه، اشتیاق، یا تعلق خاطری به طرف مقابل ندارند. این نوع رابطه بیشتر از نظر الزامی و بر پایه نیازها و زندگی اجتماعی شکل میگیرند.
در این وضعیتها، ارتباطات معمولاً به عنوان بخشی از زندگی روزمره یا محیط کار به وجود میآیند و عناصر عاطفی نقش محوری ندارند. افراد در این روابط به دلیل تعاملات الزامی یا نیازهای اجتماعی، به دور از تجربه عشق و ارتباطات عاطفی متمرکز هستند. این وضعیت به عنوان یک جنبه از جوانب علاقه و عشق در زندگی اجتماعی و حرفهای توصیف میشود که احساسات عمیقتر عشق در آن وجود ندارد و ارتباطات بر پایه نیازهای اجتماعی و الزامات مختلف تداوم دارند.
دوستی
در دستهبندی دوم نظریه مثلث عشق استرنبرگ، نوعی ارتباط عاطفی به نام “دوستی و دوستداشتن” به تصویر کشیده میشود. این نوع عشق در زمانی شکل میگیرد که عناصر صمیمیت در یک رابطه وجود داشته باشد، اما اشتیاق و تعهد حضور نداشته باشند. بر اساس نظریه مثلث عشق، دوستی نشاندهنده احساس نزدیکی، پیوند، و گرمایی بین دو نفر است، اما بدون احساس شدید اشتیاق یا تعهد طولانی.
این نوع عشقی که به نام دوستی معرفی میشود، به معنای ایجاد ارتباطی صمیمی و دوستانه میان افراد، بدون حضور شدید عواطف شاخص اشتیاق یا تعهد است. در واقع، در دوستی، ارتباطات بر پایه ارتباط صمیمی و حس نزدیکی شکل میگیرند، اما بدون ویژگیهای شدید اشتیاق یا تعهدی که معمولاً در عشقهای عاطفی حضور دارند. این نوع ارتباطات ممکن است بر پایه دوستیهای محدودهای یا روابطی که بیشتر بر پایه اشتراکات مشترک و تجربیات گذشته باشد، شکل بگیرد.
دوستی یکی از تجربههای عاطفی ابتدایی ما است که از دوران کودکی شروع میشود. این تجربه به صورت گسترده و متنوعی در زندگی ما ایفا میشود، و درجات مختلفی از صمیمیت و ارتباط دوستانه را شامل میشود. اگرچه ما با دوستانمان در سطوح مختلف صمیمیت را تجربه میکنیم، اما بر اساس دیدگاه نظریه مثلث عشق، اگر یکی از اجزای عشق (اشتیاق یا تعهد) در رابطه حضور داشته باشد، به طور رسمی این ارتباط به عنوان “دوستی” شناخته نمیشود. به عبارت دیگر، دوستی تنها زمانی به این نام خوانده میشود که بیفاقد احساسات شور و تعهد عاشقانه باشد.
این دیدگاه نشان میدهد که در ارتباطات دوستانه، اگر احساسات عشقی نظیر شور و تعهد وجود داشته باشند، این ارتباط دیگر به عنوان دوستی در نظر گرفته نمیشود و به دیگر نواحی عاطفی تغییر مییابد.
شیفتگی
در رده سوم نظریه مثلث عشق، ارتباطی به نام “شیفتگی” مطرح میشود. در این نوع ارتباطات، احساس اشتیاق به شدت حاکم است، اما عناصر صمیمیت و تصمیم و تعهد در رابطه حضور ندارند. شیفتگی بر اساس شور و جذابیت فیزیکی افراد ساخته شده است.
در این وضعیت، افراد ممکن است به طور شدید به یکدیگر جلب شوند و احساس اشتیاق شدیدی نسبت به هم داشته باشند، اما در عین حال، نیاز به ارتباط عمیق صمیمیت یا تعهد در زمینههای روحی یا تصمیمگیریهای مشترک احساس نمیشود. این نوع عشق به عنوان یک پدیده بر پایه شور و جذب جسمانی توصیف میشود و بر اساس جذابیت فیزیکی و علاقه به ظاهر ظاهری افراد شکل میگیرد.
استرنبرگ در تبیین دستهبندی عشق، اینبار به دستهای به نام “شیفتگی” میپردازد و تأکید میکند که این نوع عشق به شدت به نمایانگری نشانههای جسمی است. به عبارت دیگر، ظاهر شیفتگی با اظهارات جسمانی همراه است؛ بهعنوان مثال، احساس تپش قلب یا برانگیختگی جنسی در حضور طرف مقابل. این نوع عشق به سرعت و بدون فرصت کافی برای شناخت یا توسعه صمیمیت و تعهد اتفاق میافتد.
در شیفتگی، تمرکز اصلی بر روی جذب جسمانی به یکدیگر است و نیاز به شناخت یا توسعه در سطوح عمقتر صمیمیت و تعهد کمتر است. این نوع عشق معمولاً بهطور سریع و در لحظات اولیهٔ آشنایی با شخص دیگر رخ میدهد و به واسطهٔ تأثیرات فیزیکی شخصیتهای دو طرف ایجاد میشود.
عشق خالی
در چارمین شاخه از مثلث عشق استرنبرگ، او به نوعی عشقی به نام “عشق خالی” اشاره میکند. این نوع عشق در زمانی شکل میگیرد که عناصر تصمیم و تعهد در یک رابطه حضور داشته باشند، اما احساسات صمیمیت و اشتیاق به هم نخورده باشند. به عبارت دیگر، در عشق خالی، افراد به تعهد و تصمیم برای ادامه رابطه پایبند هستند، اما احساسات عمیق صمیمیت و شور در رابطه غایب هستند.
پیشنهاد می شود به کارگاه روانشناسی درمان عشق مجازی مراجعه فرمایید. این نوع عشق معمولاً در روابط طولانیمدت، به ویژه در زناشوییهایی که طی زمان احساسات زن و شوهر به یکدیگر کاهش یافته است، دیده میشود. در این موارد، افراد ممکن است به تعهد و ادامه زندگی مشترک پایبند باشند، اما احساسات صمیمیت و شور از دست رفته باشد، و این به ویژه زمانی رخ میدهد که اتصال عاطفی در روابط تا حدی از دست برود.
استرنبرگ به یک پدیده جالب درباره عشق خالی اشاره میکند و توضیح میدهد که در جوامع غربی، این نوع عشق به عنوان مرحلهٔ پایانی یک رابطه عاطفی در نظر گرفته میشود. افراد در این جوامع معتقدند که عشق خالی معمولاً در انتهای یک رابطه طولانی و عاطفی رخ میدهد. با این حال، در برخی جوامع دیگر، به خصوص در ساختارهای اجتماعی سنتی مانند ازدواجهای ترتیبداده، عشق خالی به عنوان مرحلهٔ اولیه یک رابطه بلندمدت در نظر گرفته میشود.
بهعنوان مثال، در این نوع روابط، زوجها با ورود به رابطه، ابتدا به تصمیم و تعهد وارد میشوند و سپس با گذر زمان، احساسات اشتیاق و صمیمیت را تجربه میکنند. در این سناریو، عشق خالی بهعنوان یک مرحلهٔ اولیه و طبیعی در فرآیند رشد رابطه در نظر گرفته میشود.
عشق رمانتیک
یکی از اقسام عشق که در مثلث عشق استرنبرگ بیان شده است، عشق رمانتیک است. در این نوع رابطه، احساسات صمیمیت و اشتیاق میان طرفین وجود دارد، اما آنها به مؤلفههای تصمیم و تعهد پایبند نیستند. بهعبارت دیگر، در عشق رمانتیک، زوجین احساسات عمیقی به یکدیگر دارند، اما تعهد بلندمدت یا تصمیم به حفظ رابطه با اولویت کمتری همراه است. این نوع عشق را میتوان به عنوان یک نوع از دوستی در نظر گرفت، جایی که عناصر شور و برانگیختگی فیزیکی نیز نقش مهمی را ایفا میکنند.
در این نوع رابطه، افراد ممکن است به لحظات شیرین صمیمیت و اشتیاق درآیند، اما تعهد به حدی اجتماعی یا فرارویی ندارند و این امکان وجود دارد که روابط به سرعت تغییر کرده و به شکلی متفاوت متمایل شوند.
با مراجعه به منابع ادبی، داستان عشق رومئو و ژولیت را مشاهده میکنیم که به عنوان یک نمونه برجسته از عشق رمانتیک محسوب میشود. در این داستان، زوج از احساسات عمیق صمیمیت بهرهمند بودند و احساسات شدیدی برای یکدیگر پرورش میدادند. این عشق پرشور و شور، مانند نمونههای دیگر عشق رمانتیک، با رنگ واقعگرایانه و عمیقی به تصویر کشیده شده است.
با این وجود، در این داستان، تعهد واقعی بهصورت چشمگیری وجود نداشته است. زوج، با وجود احساسات گرم و پرشوری که برای یکدیگر داشتند، به مشکلاتی برخورد کردند که باعث شکست این رابطه شد. این نشان میدهد که حتی در عشق رمانتیک، عناصر تعهد و پایداری حیات رابطه را میتوانند به چالش کشیده و موثر باشند.
عشق رمانتیک، میتواند به عنوان مرحلهٔ نخستین یک رابطهٔ عاطفی طولانی در نظر گرفته شود. در این نوع عشق، دو نفر که احساسات صمیمیت و اشتیاق قوی به یکدیگر دارند، وارد یک رابطهٔ عشق رمانتیک میشوند. این مرحله ممکن است با هیجان و پرشوری که از تازگی و نوآوری روابط میآید، آغاز شود.
با گذر زمان، زوجین احساس میکنند که میخواهند این عشق را حفظ کنند و به طور فعال به آن متعهد شوند. تصمیم به حفظ رابطه و توسعهٔ عمیقتر احساسات و صمیمیت میتواند در این مرحله به چشم میآید. این تعهد نه تنها عنصری از پایداری رابطه را تضمین میکند بلکه ایجاد ارتباطهای معنادارتر و پایدارتر نیز در پی دارد. این عناصر به کمک یکدیگر میآیند تا رابطه به شکل ارتقاء یافتهای دیگر پیش برود.
عشق همراه
استرنبرگ ششمین نوع عشق را به عنوان عشق همراه معرفی مینماید. در این نوع عشق، تمامی عناصر مؤلفههای صمیمیت، تصمیم و تعهد حاضر هستند، اما اشتیاق به نحوهٔ قابل توجهی حضور ندارد. این نوع عشق معمولاً بهصورت یک دوستی طولانیمدت و با تعهد در نظر گرفته میشود.
در عشق همراه، زوجین تصمیم به حفظ علاقه و احترام به یکدیگر میگیرند، اما بدون اینکه احساسات عشقی فوری یا شور و هیجان زیادی در دلهایشان دخیل شود. این نوع رابطه متعهدانه و پایدار به نظر میرسد و به تشکیل یک دوستی محکم و دیرینه منجر میشود که مبتنی بر ارادهٔ متقابل برای حفظ ارتباط است. اینگونه عشقها به تدریج شکل میگیرند و با ایجاد پایههای مستدام در زمان، به تقویت ارتباطها و ایجاد تعهد در طولانیمدت منجر میشوند.
این نوع عشق معمولاً در زوجهایی مشاهده میشود که ازدواجشان مدت زمان زیادی گذشته و به دلیل گذشت سالها، شور و شوق فیزیکی و جنسی در ارتباط آنها کاهش یافته است.
بر اساس تحقیقات، در بسیاری از روابط عاشقانه، جرقهٔ شروع غالباً به شدت اشتیاق و علاقه است، اما متاسفانه این احساسات معمولاً پایدار و دائمی نیستند. گاهی اوقات در طول زمان، شدت اشتیاق کاهش مییابد در حالیکه صمیمیت و تعهد باقی میماند. در این مرحله از رابطه، زوجین ممکن است با تجربهٔ نوعی عشق همراه روبهرو شوند که بیشتر بر پایهٔ صمیمیت و تعهد استوار است.
عشق بیهوده
در رابطه هفتم که استرنبرگ به آن اشاره میکند، یعنی عشق بیهوده، عناصر اشتیاق، تصمیم و تعهد موجود هستند، اما زوجین احساس نزدیکی و صمیمیت با یکدیگر را تجربه نمیکنند.
با توجه به توضیحات استرنبرگ، عشق بیهوده به سرعت در حال رشد است و همچنین بسرعت از بین میرود. این نوع عشق ممکن است در مواقعی دیده شود که دو افرد به تازگی با یکدیگر آشنا شده، تنها یک هفته بعد نامزدی را جشن میگیرند و ماه بعد نیز به ازدواج میپردازند.
استرنبرگ تأکید دارد که تقویت صمیمیت نیاز به زمان دارد. این به این معناست که دو نفر باید زمان قابل توجهی را با یکدیگر سپری کنند تا شخصیت همدیگر را به خوبی شناسایی کنند و ارتباطی عمیق و صمیمی بین آنها ایجاد شود. او بیان میکند که روابط عشق بیهوده، که فقط بر اساس اشتیاق فیزیکی بنا شدهاند و تصمیم به متعهد شدن گرفته میشود، عمدتاً از صمیمیت و ارتباط عمیق محروم هستند. این روابط با احتمال بالایی با مشکلات و شکست مواجه خواهند شد، زیرا عناصر مهمی از یک ارتباط مستدام و پایدار، مانند صمیمیت و تعهد، در آنها وجود ندارد.
عشق کامل
در نهایت، استرنبرگ به عشق کامل اشاره میکند که به عنوان یک حالت آرمانی در نظر گرفته میشود. این نوع عشق زمانی به وجود میآید که هر سه مؤلفه یعنی صمیمیت، اشتیاق و تعهد، در یک رابطه با یکدیگر ترکیب شوند و به نوعی تجربهٔ کامل عشق را ایجاد کنند. در این حالت، افراد توانستهاند صمیمیت و احساس نزدیکی را با یکدیگر تجربه کرده، اشتیاق و جذبهٔ فیزیکی را به اشتراک گذاشته، و همچنین تعهد و پایداری را در رابطه خود برقرار سازند. این نوع عشق، به عنوان آرمان بالاخره وقتی رخ میدهد که همهٔ جوانب مهم و اساسی عشق به هم پیوند خورده باشند.
در تصور عامه مردم، عشق غالباً به عنوان عشق کامل در نظر گرفته میشود. وقتی به عشق فکر میکنیم، تمایل داریم تصویر زوجی را در ذهن خود پدیدار کنیم که به طور همزمان صمیمیت، اشتیاق و تعهد را تجربه کنند. این دیدگاه عموماً از عشق به عنوان یک تجربه جامع و کامل در روابط عاطفی شکل میگیرد.
با توجه به نظریه مثلث عشق، عشق کامل تنها به روابط عاطفی زوجها محدود نمیشود. یک نمونه بارز از عشق کامل را میتوان در رابطه والدین با فرزندانشان مشاهده کرد، که از آن به عنوان “عشق بیقیدوشرط” یاد میشود. در این نوع رابطه، عشق والدین به فرزندانشان بدون هیچگونه شرط یا محدودیتی عمیقاً و قوی است. این نمونه از عشق نشاندهنده پایداری و کمالیت در تجربه عشق است که میتواند در ابعاد مختلف روابط انسانی ظاهر شود.
اهمیت نظریه مثلث عشق استرنبرگ
روابط اجتماعی یک جزء اساسی و جداییناپذیر از زندگی انسانها محسوب میشوند. شناخت بهتر از ماهیت و خصوصیات روابط ما میتواند به بهبود عملکرد این روابط کمک کند. با استفاده از ابزارهایی مانند تست مثلث عشق، میتوانید وضعیت روابط خود را ارزیابی کرده، به نقاط قوت و ضعف خود توجه کنید و با شریک عاطفیتان درباره این امور صحبت کنید. این آگاهی نهتنها به شما کمک میکند تا ابعاد مختلف روابط عاطفیتان را درک کنید، بلکه به شما امکان ایجاد روابطی قویتر، سالمتر و پایدارتر را فراهم میآورد.
نتیجه گیری
استرنبرگ، عشق را در چارچوب نظریه مثلث عشقی تعریف کرده و میفرماید که این احساس از سه مؤلفه اصلی یعنی صمیمیت، اشتیاق و تعهد تشکیل میشود. او انواع مختلف عشق را در این مثلث تبیین کرده و بیان کرده است که عشق محدود به روابط عاطفی زناشویی نیست، بلکه در تمام روابط اجتماعی قابل مشاهده است. این نظریه نه تنها به ما کمک میکند تا انواع مختلف عشق را درک کنیم بلکه بازنگری در روابط ما را ترویج میدهد تا ارتباطات سالمتر و موثرتری برقرار کنیم.