چرا دچار گمشدگی روانی می شویم؟ گم شدگی و یا هما احساس گمگشتگی موضوعی است که بسیاری از افراد در زندگی با آن دست و پنجه نرم می کنند. یعنی نمی دانند که هستند و به چه راهی می روند و هیچ هدف و یا معنایی نیز در زندگی شان ندارند. در این بخش از مجله عملی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله با عنوان احساس گمشدگی در زندگی و روش های درمان آن را در اختیار شما علاقه مندان به مجموعه مقالات روانشناسی قرار دهیم.
احساس گمشدگی در زندگی و روش های درمان آن
اگر به سوال های اساسی زندگی مان به درستی پاسخ دهیم می توانیم مسیر اصلی و هدف زندگی خود را پیدا کنیم و همین کارها ما را از گمشدگی روانی دور می کند.
احساس گمشدگی در زندگی مسئله ای است که گریبان بسیاری از افراد را گرفته است و اگر شما نیز چنین مشکلی را دارید بدانید که تنها نیستید و به جز شما افراد بسیاری هستند که دچار گمشدگی روانی هستند. یعنی افرادی که احساس می کنند در مسیر اشتباهی قرار دارند و نمی دانند به کدام راه باید بروند. نکته بسیار مهمی که باید بدانید این است که هر زمانی احساس گمشدگی روانی به شما دست داد به این معناست که در مسیر دستیابی به اهداف بزرگی قرار دارید ولی باید به درستی انتخاب کنید و از منطقه امن ذهنی تان خارج شوید تا بتوانید به موفقیت برسید.
بنابراین هر زمانی که دچار احساس گمشدگی شدید باید از منطقه امن خودتان خارج شوید و دست به انتخاب های درستی بزنید تا بتوانید به درستی رفتار کنید و در نتیجه به سمت اهدافتان قدم برمی دارید. به دنبال چنین کاری است که شما می توانید مسیر درست را انتخاب کنید به شرطی که آگاه باشید تغییر کردن کمی دشوار است ولی شما نباید بترسید و با شجاعت به مسیر خودتان ادامه دهید.
چرا دچار احساس گمشدگی روانی می شویم؟
در ابتدا باید بگوییم که اگر انسان ها رابطه خودشان را با قلب و روح خودشان از دست بدهند دچار گمگشتگی روانی می شوند. یعنی آن ها فقط طرفدار عقل و منطق هستند و مدام به حرف های دیگران فکر می کنند و همین موضوع باعث می شود تا هرگز به خودشان فکر نکنند. تنها راه راهی از چنین مشکلی این است که فرد بتواند صدای درونی خودش را بشنود و برای مدتی از شلوغی ها و سردرگمی های روزمره دور شود تا بتواند طعم واقعی زندگی را بچشد.
توجه زیاد به نظر و افکار دیگران
یکی دیگر از مواردی که باعث می شود تا انسان ها دچار گمشدگی روانی شوند این است که در زندگی هرگز به نظر خودشان توجه نمی کنند و صرفا به دنبال حرف و نظر مردم هستند. این افراد زندگی شان را بر اساس افکار دیگران بنا می کنند و چنان می اندیشند که تمامی کارهایشان به همین شکل درست است. به عنوان مثال تمام زندگی شان را بر اساس آن چیزی بنا می کنند که از اول زندگی توسط دیگران به آنها دیکته شده است و هرگز صدای درونی ذهنشان را نمی شنود.
پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزش قدرت اراده و رسیدن به اهداف
این افراد هرگز درستی و صحت چنین افکار و باورهایی را بررسی نکرده اند و بدون هیچ تفکری تمامی آن اندیشه ها را در زندگی شان پیاده کرده اند و در نتیجه فکر می کنند این دیگران هستند که درست می گویند و اگر خودشان بخواهند مسیر زندگی شان را تعیین کنند قطعا دچار اشتباه می شوند و این روند را آنقدر ادامه می دهند که در نتیجه به درون چاه نادانی و گمشدگی می افتند.
توجه بیش از حد به نظرات دیگران
در قسمت قبل توضیح دادیم که اگر بخواهید تمام زندگی تان را بر اساس افکار و اندیشه های دیگران بدون شک به بن بست خواهید رسید. عده ای از مردم که تعدادشان هم بسیار زیاد است دارای شخصیت مهر طلب هستند و به نظر دیگران بیش از نظر خودشان اهمیت می دهند.
یکی از دلایل چنین رفتاری به نوع تربیت افراد بر می گردد که مدام نظر دیگران را به نظر خودشان ترجیح می دهند و موجب می شود تا این رفتار در انسان ها نهادینه شود. بنابراین افراد مدام درصدد جلب توجه دیگران هستند و از طرفی هم بسیار نگران هستند که اگر با دیگران مخالفت کنند آن ها را از دست خواهند داد و نمی دانند چرا چنین ترس توهمی در ذهنشان رخنه کرده است.
حتی در بسیاری از موارد افرادی هستند که بسیار عاقل و بالغ بوده و خودشان می توانند بهترین تصمیم ها را در زندگی شان بگیرند ولی به دلیل اعتیاد به چنین رفتارهای بیمارگونه فقط به نظر دیگران گوش می دهند و در نتیجه در زندگی دچار سردرگمی و احساس گمشدگی روانی خواهند شد.
تسلیم شدن در مقابل ترس
یکی از دلایل احساس گمگشتگی روانی این است که انسان ها بسیار ترسو هستند. یعنی به عبارتی افراد خودشان را تسلیم ترس کرده اند. اگر با این اشخاص صحبت کنید آنقدر ترس و اضطراب دارند که حتی خودشان هم علت این ترس زیاد را نمی دانند. به عنوان مثال نمی توانند هیچ تصمیمی بگیرند چرا که دارای ترس توهمی هستند و ترس در تک تک موقعیت های زندگی شان جولان می دهد.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش هدف گذاری در زندگی
این افراد باید بدانند که ترس برادر مرگ است و اگر شخصی که بسیار بترسد فقط به خودش آسیب وارد می کند. بنابراین می توانیم از شعار بمیرد دلی که بترسد به مبارزه با تمامی ترس ها زندگی برویم و با توجه به جمله “چرا غم میخوری از بهر مردن مگر آنها که غم خوردن نمردن” متوجه خواهیم شد که انسان ها تمام عمرشان نگران مسائلی هستند که حتی ۱ درصد هم مهم نبوده و فقط ذهنشان را گرفتار کرده اند.
همواره به یاد داشته باشید که اگر ترس به وجود شما راه پیدا کند صفا و آرامش و عشق از شما دور می شود و در نتیجه شما احساس گمشدگی خواهید کرد و سرگردانی بخشی از زندگی شما خواهد شد. افرادی که دچار گمگشتگی روانی می کنند رابطه با خودشان را از دست داده اند و در نتیجه همواره ناراحت خواهند بود.
تحریف خود واقعی انسان
اگر خود واقعی تان را تحریف کنید و احساس خوبی نسبت به آن نداشته باشید نمی توانید زیبایی و نور کمال خودتان را مشاهده کنید. در نتیجه فکر می کنند شرایط همیشه به همین منوال خواهد بود و نسبت به آینده بدبین هستند. افرادی که از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند خودشان را کوچک و بی ارزش می دانند و باور دارند که به اندازه کافی خوب نیستند و در ناآگاهی دائم گرفتار می شوند.
تاثیر افراد سمی در زندگی
اگر شما در زندگی با افراد سمی در ارتباط هستید باید آگاه باشید که تاثیر آن ها موجب می شود تا در زندگی دچار گمگشتگی شوید. به عنوان مثال اگر افرادی که در پیرامون شما هستند مدام ناراحت باشند و یا فقط غر بزنند که چقدر شرایط بد است و فقط انتقاد و غیب بر سر زبانشان باشد باعث می شود تا ترس و شک در وجود شما رخنه کند و زندگی شما دچار مسمومیت شود و تمام انرژی شما را از بین می برند و مسیر زندگی تان را دچار انحراف می کنند.
باور به افکار منفی نسبت به خود
در طول روز افکار بسیاری به سراغ انسان می آید که تعداد افکار منفی بسیار بیشتر از افکار مثبت است و انسان ها هر فکر منفی در مورد خودشان را باور دارند. باید بیان کنیم که ذهن انسان مانند یک ظرف کریستالی است و نباید درون آن را با آشغال پر کنیم، بلکه فقط باید به افکار مثبت فکر کنیم تا بتوانیم از ذهنمان به درستی استفاده کنیم در غیر این صورت ذهن بر علیه ما خواهد بود و انسان را دچار آشفتگی می کند.
پیشنهاد ویژه : پکیج آموزش کامل جملات تاکیدی
بنابراین اگر انسان ها آنقدر که به مسائل منفی فکر می کنند به جای آن افکار مثبت را جایگزین کنند زندگی بسیاری خوبی خواهند داشت ولی هرگز چنین کاری نمی کنند و همواره تسلیم افکار منفی ذهنشان می شوند.
همان طور که به مسائل منفی فکر می کنید باید بدانید که ذهن قادر است به مواردی مانند خوبی، مهر، صفا، دوستی و زیبایی نیز فکر کند. پس چرا انسان باید مدام ذهنش را درگیر افکار منفی کند؟ چه دلیلی وجود دارد که انسان ها فقط موضوعات منفی فکر کنند؟
تاکید بیش از حد به عقل و دوری از تخیل
بسیاری از انسان ها فقط به عقل اهمیت می دهند و باور دارند که عقل بهتر از تخیل است. البته منظور ما این است که باید به حس و احساس نیز توجه کرد و صرفا نباید زندگی را درگیر عقل و منطق کنیم. آن ها مدام باور دارند که باید تمام مسائل را از نظر منطقی مورد بررسی قرار دهند و بسیار سرسختانه سعی دارند تا هر موضوعی را تحلیل کنند و در کنار آن علاقه دارند تا دیگران هم نظر آن ها را تایید کنند تا در نهایت احساس خوبی در آن ها ایجاد شود.
مدام سوال های تکراری از خودشان می پرسند و از پاسخ اصلی غافل هستند. به عنوان مثال از خودشان سوال می کنند که چرا زندگی خوبی ندارند و یا چرا دیگر مانند گذشته احساس شادی نمی کنند؟ در حالی که باید بدانند آن ها درگیر زندگی روزمره شده اند و از خود واقعی شان غافل هستند. اسکار وایلد بیان می کند که اگر شما در تمام طول زندگی تان بیش از حد از توان خودتان را استفاده می کنید باید بدانید که از کمبود تخیل رنج می برید.
درگیر گذشته بودن
افرادی که در زندگی احساس گمشدگی روانی دارند از جمله اشخاصی هستند که فقط در گذشته مانده اند و به آن وابسته شده اند. گویی که آن ها از شرایطشان راضی هستند و هرگز هم قصد ندارند تا از آن حالت خارج شوند. به طوری که تمایل دارند تا در رنج گذشته باقی بمانند و نمی خواهند با هیچ موضوع ناشناخته ای روبرو شوند و در نتیجه برای همیشه بدون هیچ هدفی به زندگی شان ادامه می دهند.
تمرکز بیش از اندازه به کنترل زندگی
همواره به یاد داشته باشید که اگر در زندگی دچار گمگشتگی شدید به این معناست که شما فقط سعی دارید زندگی را کنترل کنید و نمی توانید بپذیرید بسیاری از مسائل از کنترل شما خارج است و نباید به خود و دیگران سخت بگیرید.
شما باید بدانید که در این دنیا وظیفه شما زندگی کردن است و نه آنکه مدام درصدد کنترل زندگی باشید. داشتن چنین بینشی موجب می شود تا به جای کنترل خود بخواهند دیگران و زندگی شان را کنترل کنند چرا که نتوانسته اند خودشان را کنترل کنند. در نتیجه در زندگی فقط در حال مبارزه و جنگیدن هستند.
پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزش هدف گذاری جوانان برای موفقیت
اگر در زندگی فقط به دنبال کنترل کردن دیگران و زندگی باشید به یاد داشته باشید که در عرض مدت کوتاهی دچار ناراحتی و احساس گمشدگی روانی خواهید شد و به دنبال آن همواره از زندگی ناراضی هستید و نمی توانید طعم خوب زندگی را بچشید.
روش های غلبه بر احساس گمشدگی در زندگی
اگر در زندگی همواره به صورت تکراری فرایندها را انجام دهید در نظر داشته باشید که به زودی دچار حالت فرسودگی و گمگشتگی روانی خواهید شد. زمانی که زندگی به شکل روتین و روزمره درآید موجب می شود تا فرد احساس خوبی نسبت به زندگی نداشته باشد و مانند فردی است که وقتی به روز شنبه می رسد و باید به سرکار برود مدام احساس ناراحتی می کند و هرگز دوست ندارد به سرکار برود در حالی که فقط مشکل مربوط به عدم تمایل آن شخص به شغلش است و اگر این موضوع را بپذیرد می تواند از شر این معضل رها شود.
در مورد زندگی نیز شرایط به همین منوال است و افراد باید بدانند که زندگی فقط کار کردن نیست بلکه لازم است تا به صدای درونی خودشان نیز گوش دهند و برای انسان و انسانیت ارزش قائل شوند. پیشنهاد می شود تا مقاله آشنایی با ویژگی اهداف را مطالعه نمایید.
حتی در زمان همه گیری بیماری کرونا نیز این شرایط بدتر شد و افراد نگاه بیش از حد تیره و سیاهی نسبت به زندگی پیدا کردند. چرا که ارتباط ها کم شد و تمام آن سرگرمی ها و اوقات فراغت ها از بین رفت و به دنبال آن انسان ها بسیار گوشه گیر شدند و نتیجه این انزوا چیزی جز حال بد و احساس بی هدفی نیست.
بنابراین به یاد داشته باشید که اگر می خواهید حال خوبی داشته باشید باید از زندگی روتین وار فاصله بگیرید و برای زندگی تان برنامه درستی را تنظیم کنید. به عنوان مثال باید به افرادی اشاره شود که تمام عمرشان را صرف کار کردن کرده اند و هر زمانی که با آن ها هم کلام می شوید جز افکار سیاه و تیره چیزی برای گفتن ندارند و امید برایشان هیچ معنایی ندارد.
این افراد در زندگی هیچ لذتی را تجربه نمی کنند و با داشتن چنین افکاری فقط خودشان را تحت فشار قرار می دهند. در حالی که آن ها نمی دانند که زندگی به آن شکل که آنها فکر می کنند نیست و جنبه های منفی زندگی فقط ساخته و پرداخته ذهن خود انسان است و اگر شما از منطقه امن خودتان خارج شوید خواهید دید که اصلا هیچ مشکلی برای شما ایجاد نمی شود. حتی آن فردی که مدام در حال کار کردن است نیز برای خودش یک منطقه امن ذهنی درست کرده و به شدت در هراس است که از آن منطقه امن خارج شود.
چرا که او می ترسد اگر برای یک هفته کار نکند فاجعه ای در زندگی اش رخ می دهد و این ترس توهمی دقیقا مرتبط با طرحواره آسیب است. یعنی او در روند تربیتی مدام جملاتی را از والدینش شنیده است که زندگی بسیار سخت است و اگر یک روز کار نکنیم از گرسنگی خواهیم مرد.
بنابراین با این که او بزرگ شده آن افکار به شکل های دیگری در وجودش رخنه کرده است و او را درگیر یک زندگی ناسالم کرده است و مدام هم فکر می کند که تمام افکارش درست بوده و هر حرفی که می زند چیزی جز واقعیت ندارد.
در زندگی باید شجاع باشید
در بالا اشاره کردیم که “ بمیرد دلی که بترسد “ اگر شما در زندگی فقط بترسید همواره از هر کاری عقب نشینی خواهید کرد و هیچ پیشرفتی برایتان حاصل نمی شود. در مقابل اگر شجاع باشید و کارها را با عشق انجام دهید می توانید کارهای جدیدی را تجربه کنید و در نتیجه مسائل جدیدی را هم یاد خواهید گرفت.
اولین کاری که لازم است در این خصوص انجام دهید این است که خودتان را همانطور که هستید بپذیرید و تمام خوبی ها و بدی ها را بخشی از وجود خودتان بدانید و در صدد رفع ضعف ها باشید. بنابراین ترس را کنار بگذارید و با مهربانی زندگی را در آغوش بگیرید.
با افراد سالم در ارتباط باشید
پیش تر اشاره کردیم که افراد سمی اطراف شما چه تاثیر بدی بر شما افکارتان می گذارند. نکته ای که لازم است به آن اشاره شود آن است که انسان ها همواره تمایل دارند تا افکار منفی خودشان را به شما تزریق کنند و خوشحال هستند که حال شما هم بد باشد چرا که نوعی حسادت در وجود برخی از انسان های ناسالم وجود دارد که از ناراحتی دیگران خوشحال می شوند و وقتی متوجه می شوند مشکلی برای فردی ایجاد شده است در درونشان احساس خوشحالی می کنند از این که آن شخص درگیر یک مشکل است. بنابراین لازم است تا علاوه بر رژیم غذایی برای خودمان رژیم ارتباطی هم داشته باشیم.
چرا که بسیاری از افراد را باید از خودمان دور کنیم و رمز موفقیت و سلامت روان در آن است که هیچ فرد سمی در پیرامون ما وجود نداشته باشید و اگر هم باشند ما نباید با آنها ارتباط داشته باشیم.
عادات ناسالم زندگی را تغییر دهید
شما تا به امروز کارهایی را انجام داده اید که موجب شده تا شرایط شما به این شکل باشد. حال لازم است تا کارهای اشتباه گذشته را کنار بگذارید و به جای آن ها عادات خوب را جایگزین کنید. اگر عادت های گذشته که تاثیر منفی بر شما دارد را کنار بگذارید و به جای آن ها رفتارهای سالم را جایگزین کنید بعد از مدتی خواهید دید که زندگی تان چقدر متحول خواهد شد.
به عنوان مثال عادت های منفی از جمله سیگار کشیدن، به شدت درگیر شبکه های اجتماعی بودن، غیبت کردن، انتقاد کردن و … را کنار بگذاریم و به جای آن ها رفتارهای سالمی مانند مطالعه، ورزش، دوستی، ارتباطات سالم و غیره را انجام دهیم تا بتوانیم مسیر زندگی مان را اصلاح کنیم.
برای انجام چنین کارهایی لازم است تا مدیریت زمان را به خوبی یاد بگیرید و ساعت خواب خودتان را به درستی تنظیم کنید و به تغذیه خودتان اهمیت دهید و حتما ورزش را در برنامه روزانه تان قرار دهید و با پیگیری این برنامه ها بعد از مدتی خواهید دید که زندگی تان چقدر به سمت مثبت گرایش پیدا کرده است.
افکار دگم و کلیشه ای را از خودتان دور کنید
همانطور که گفتیم مدت زمان زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودمان را درگیر نظرات و افکار دیگران کنیم. یعنی باید به صدای درونی خودمان گوش کنیم و زندگی را همانطور که درست است در پیش بگیریم. چرا که اگر شما زندگی تان را بر مبنای نظر دیگران قرار دهید متوجه خواهید شد که هرگز به خودتان هیچ اهمیتی نداده اید و از زندگی هم هیچ لذتی نبرده اید.
در کنار این مسائل باید به یاد داشته باشید که شجاعت و گوش دادن به صدای احساسات درونی به شما کمک می کند که طعم واقعی زندگی را بچشید و در نتیجه شما از گمشدگی روانی دور خواهید شد و زندگی برای شما معنا پیدا می کند.
توجه به خلاقیت در زندگی
برخی افراد خیال می کنند که خلاقیت فقط خاص عده معدودی از انسان هاست و آن ها نمی توانند خلاق باشند. در حالی که باید بدانید خلاقیت موضوعی است که هر انسانی می تواند آن را در زندگی اش به کار ببرد. اگر در کارهایتان خلاقیت به خرج ندهید دیر یا زود دچار گمشدگی خواهید شد.
به عنوان نمونه شما می توانید یک ساز موسیقی را یاد بگیرید و یا دست به کارهایی مانند خیاطی و یا باغبانی بزنید تا روحتان را جلا دهید. بنابراین اگر از خلاقیت دور هستید و تمایل ندارید تا به سمت آن حرکت کنید بدانید که از مسیر درست زندگی منحرف شده اید.
از بارش فکری استفاده کنید
همانطور که می دانید اگر از طوفان فکری و یا همان بارش فکری استفاده کنید راه حل های بسیاری به ذهنتان می رسد و موجب می شود تا بتوانید مسیر درست زندگی تان را به درستی انتخاب کنید. بارش فکری به شما کمک می کند تا بتوانید اهداف زندگی تان را پیدا کنید و بدانید به کدام مسیر باید حرکت کنید.
به عنوان مثال متوجه خواهید شد که استعداد شما در چه زمینه ای است و خیلی راحت می توانید افکارتان را تنظیم کنید تا بتوانید در مدت کوتاهی از احساس گمشدگی روانی خلاص شوید.
به عنوان مثال به یک سفر کوتاه برید و به دور از تمام فشارهای زندگی به خودتان فکر کنید و مشاهده کنید که معنای زندگی تان چیست و چه کاری بهتر است انجام دهید. مطمئن باشید که هیچ اتفاقی برایتان نخواهد افتاد و با خیال راحت این کارها را انجام دهید.
مثلا در هراس نباشید که اگر چند روز از زندگی تان را به سفر بروید و کار نکنید فاجعه ای در زندگیتان رخ خواهد. علت اصلی چنین افکاری فقط طرحواره آسیب بوده و فرد باید برای درمان به روانشناس مراجعه کند تا تحت درمان قرار بگیرد. از طرف دیگر زمانی که شما می ترسید از زندگی روتین خودتان فاصله بگیرید به این معناست که دچار گمگشتگی روانی هستید و خودتان را با کار سرگرم کرده اید و مدام احتیاط می کنید که از منطقه امن ذهنی تان دور نشوید تا دچار ترس و اضطراب نشوید.
پذیرش خود و زندگی و روبرو شدن با واقعیت
زمانی که متوجه شدید چرا در زندگی دچار گمشدگی روانی شده اید لازم است تا مسیر زندگی را تغییر دهید و عادات و رفتارهای جدید را جایگزین کارهای اشتباه گذشته نمایید. یعنی فکر کنید که چه چیزی حال شما را خوب می کند و دوست دارید چه کاری را انجام دهید تا به آرامش برسید.
نتیجه گیری
با توجه به آنچه در این مقاله گفته شد به یاد داشته باشید که احساس گمشدگی برای هر فردی در زندگی رخ می دهد و لازمه آن روبرو شدن با واقعیت ها است و بدون هیچ ترسی وارد این سفر ماجرایی شوید تا بتوانید در آخر به نتیجه خوبی دست یابید و به بینش جدیدی خواهید رسید.