دوگانه باوری: مفاهیم و تأثیرات پدیده فرهنگی

دوگانه باوری: تاریخ، مفاهیم و تأثیرات یک پدیده فرهنگی

دوگانه باوری یا ثنویت مفهومی، یک اصطلاح چندوجهی است که با مفاهیم گوناگونی همچون اسطوره‌شناسی، بُن‌مایه‌شناسیِ آفرینش، مردم‌نگاری و انسان‌شناسی فرهنگی در ارتباط است. این مفهوم به نوعی تداخل و تقاطع بین این حوزه‌های مختلف اشاره می‌کند و از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد دوگانه باوری یا همان ثنویت را در اختیار شما افراد علاقه مند قرار دهیم.

دوگانه باوری

همچنین پیشنهاد می شود به آشنایی با جهان هستی مراجعه فرمایید. در واقع، دوگانه باوری تصاویر و مفاهیم دوگانه یا دوگانه‌دار را مورد مطالعه قرار می‌دهد؛ به عبارت دیگر، این مفهوم به تداخل دو دیدگاه یا دو زمینه مفهومی در یک مفهوم یا تصویر اشاره دارد. این تداخل معمولاً به منظور ایجاد توأمانی درک و تفسیر بهتر از پدیده‌ها، مفاهیم و ایدئولوژی‌ها انجام می‌شود.

در عمق این مفهوم، رابطه‌ای وثیقه میان اسطوره‌شناسی و بُن‌مایه‌شناسیِ آفرینش دیده می‌شود. اسطوره‌شناسی با بررسی داستان‌ها و اسطوره‌های مرتبط با فرهنگ‌ها و جوامع، به تجدید نظر در ریشه‌ها و زمینه‌های اعتقادی انسان‌ها پرداخته و دیدگاهی دوگانه‌دار نسبت به واقعیت‌های معنوی ارائه می‌دهد.

همچنین، این مفهوم به مطالعه مردم‌نگاری و انسان‌شناسی فرهنگی نیز پیوسته است. از طریق بررسی رفتارها، عقاید، عادات و سنت‌های مردم در دستاوردهای ثنویت مفهومی نقش مهمی ایفا می‌کند. انسان‌شناسی فرهنگی با تمرکز بر فرهنگ‌ها و گروه‌های اجتماعی، به بررسی این دوگانگی‌ها و پیچیدگی‌های مفهومی در ساختارهای فرهنگی می‌پردازد.

به طور کلی، دوگانه باوری یک مفهوم چالش‌برانگیز است که با تلاقی مفاهیم مختلف، به ما امکان می‌دهد تا بهترین درک ممکن از تنوع و پیچیدگی واقعیت‌های فرهنگی و معنوی را بدست آوریم.

قوم آریا

مفهوم قبول دو سرچشمهٔ خیر و شر از جمله باورهای اسطوره‌ای با ریشه‌های دیرینه در فرهنگ آریایی محسوب می‌شود. در این دیدگاه، خیر و شر دو واقعیت جداگانه هستند که به عنوان دو مأخذ اصلی تاثیرگذار در زندگی مردم در نظر گرفته می‌شوند. این دو مفهوم در دنیای قدیمی آریاییان، به دو منشأ مجزا بازمی‌گردند. قوای خیر و مفهوم‌های مثبت، منجر به سعادت و خوشبختی افراد می‌شدند، در حالی که نیروهای شر و عناصر منفی باعث تیره‌بختی و بدبینی مردم می‌شدند.

در این رویکرد، دو جهان متقابل وجود دارند؛ جهان خیر که با خدایی نیکو و ملائکه‌ها در ارتباط است، و جهان شر که تحت فرمان ارواح پلید و اهریمنی قرار دارد. اهریمن به طور مداوم در مقابل اهورامزدا، نماینده خیر و نور، قرار دارد. این تضاد و مبارزه میان دو نیرو، یعنی نیروهای خیر و نیروهای شر، به عنوان یک مبحث مهم در این مفهوم مطرح می‌شود.

با این حال، درباره دوران‌های کهن ادیان آسیایی، اطلاعات محدودی وجود دارد و از آن زمان‌ها سند و شواهد کمی باقی مانده است. اساطیر باستانی می‌توانند برخی از اعتقادات پیش از زرتشتی را نشان دهند، اما به دلیل کمبود منابع دقیق، این اطلاعات نسبت به آن دوره ناقص است.

یکی از مسائلی که باعث اختلاف نظر در مورد این مفهوم می‌شود، تعبیر دقیق از اصطلاح “گاهان” است. معمولاً دو گاهان‌شناس نظریه‌پرداز درباره این مفهوم متفاوت دارند. اما در کل، موجودیت دو نیروی متضاد که تاریکی و روشنایی را به وجود آورده و به دوگانه باوری منجر می‌شود، به‌طور عمده مورد تأیید قرار دارد.

مزدیسنا

عناصر مذهبی در اعتقاد زرتشتی، به صورت یگانه‌پرستانه و از یکتاپرستی نشأت می‌گیرند. این اعتقاد به یکتایی و وحدت اصلی در مذهب زرتشتی به تأسی از توجه به خدایی به نام اهورامزدا، که بزرگترین ایزد را معرفی می‌کند، پیوسته است. اگرچه در برخی منابع، به طور نادرست به آن‌ها به عنوان دوگانه‌پرستان اشاره شده است، این اشتباه اغلب به ناشی از برداشت‌های نادرست از کتاب‌های دینکرد و بندهشن رخ داده است.

این نقشه‌برداری نادرست منجر به اشتباهی در تفسیر صحیح اصول مذهبی زرتشتی و اشتباهی در انتساب دوگانه‌پرستی به زرتشتیان و زروانیان شده است. در واقع، اعتقاد به دوگانگی آفرینشی در جامعه زرتشتی نیرومند نیست و این تفکر اصلاحی نیز در بین زروانیان یافت می‌شود، نه زرتشتیان.

متن مقدس زرتشتیان، که به نام اوستا شناخته می‌شود، به عنوان منبع اصلی اعتقادات دینی آن‌ها محسوب می‌شود. از بخش‌های مختلف اوستا، بخشی به نام “گاهان” (سرودها) حاوی سخنان زرتشت، پیامبر این دین، است.

دوگانه باوری یا ثنویت چیست؟

دین زرتشتی بر پایه اصل یگانه‌پرستی و وحدت تأسیس شده است. زرتشتیان به خدای بزرگ به نام اهورامزدا ایمان دارند و نیروهای طبیعی مانند آب، آتش، باد، خاک و خورشید را به عنوان داری ایزدی مشتق از خصوصیت‌های خداوند می‌شناسند. همچنین، آنها در جستجوی منشأ پلیدی‌ها و تاریکی‌ها در جهان، به نیروی شرور به نام اهریمن می‌پردازند. این دوگانگی نه تنها در زرتشتی‌گرایی، بلکه در تعدادی از دیگر دین‌ها و اعتقادات نیز به عنوان مفهوم مهمی مطرح می‌شود.

زُروانی‌ها

زروانیان، جریانی در داخل گروه مذهبی مزدیسنی بودند که از مسیر اصلی تفسیر و عبادت‌های ارتباطی به نام “گاهان” منحرف شدند و سعی کردند عناصری از آیین میترا را به اعتقادات و آیین مزدیسنا وارد کنند. این جریان به نام زروان گرایی شناخته می‌شود و به عبارتی، نشانگر یک نوآوری و تحول در مذهب مزدیسنی بود که به صورت بدعت به تعبیر می‌آید.

این گروه به جدایی از مسیر اصلی مزدیسنی و ایجاد تغییرات در تفسیر و عملکرد دینی تمایل داشتند. آنها با تجمیع عناصر میترایی، که در اعتقادات خود معتقد بودند از میانه‌رودیان خواستار افراز آمدن می‌بودند، سعی در ایجاد یک ترکیب جدید از دین‌های مختلف کردند.

زروان گرایی به عنوان یک جریان انحرافی از اصول اصلی مزدیسنی محسوب می‌شود و در طول تاریخ، مورد انتقاد و مخالفت از سوی مذهب‌داران مزدیسنی قرار گرفت. این تغییرات تفسیری و عبادی موجب شکاف‌ها و تقسیمات داخلی در جامعه مذهبی مزدیسنی شد که تأثیرات آن به مرور زمان در تکوین مذهب‌های مختلف دینی دیگری نیز به تجلی خواهد رسید.

زُروان به گونهٔ یک خدا

“زروان” یکی از نام‌های ایزدان باستانی است که در اعتقادات قدیمی تجلی یافته است. در متون پهلوی، زروان به عنوان خدای زمان شناخته می‌شود؛ اما بر اساس آیین زروانی، زروان به‌عنوان خدایی تصوّر می‌شود که در زمانی که هیچ چیز وجود ندارد، نیایش و عباداتی را به وجود می‌آورد تا یک پسر با ویژگی‌های آرمانی که به نام اورمزد شناخته می‌شود، برای خلق جهان به دنیا آید.

در این دیدگاه، زروان نقش مهمی در فرایند آفرینش دارد. او با ایجاد نیایشها و عبادات، امکان شرایطی را فراهم می‌کند که اورمزد، پسری با ویژگی‌های بالا و آرمانی، بتواند جهان را آفرینش دهد. این تفسیر نشان از اهمیت زمان در آفرینش و توسعه جهان دارد و نشان‌دهنده این موضوع است که حتی قبل از وجود هر چیزی، مفهوم زمان و نیایشها به عنوان اولین گام‌های آفرینش در نظام زرتشتی به‌شمار می‌آیند.

آئین زُروانی

آیین زروانی از اصطلاح “زروان” گرفته شده است که در دیدگاه زروانیان، به عنوان نماینده وجود نهایی و بی‌نهایت در نظر گرفته می‌شود. زروانیان، یک فرقه از اعضای جامعه مزدیسنی بودند که به نحوی از راه اصول و اعتقادات اصلی مزدیسنا منحرف شده و از مسیر اصلی آن دور شدند.

آیین زروانی در واقع یک رویکرد مختصر از دین زرتشتی است که با اصول و ارزش‌های اصلی آن ارتباط دارد، اما به هیچ عنوان به عنوان دین زرتشتی شناخته نمی‌شود. در این عقیده، افراد زروانی به تجسم زروان، اهورامزدا و دیگر اصول مهم مذهب مزدیسنا توجه می‌کنند و از آن‌ها به عنوان نمایندگان و عوامل اصلی در آفرینش و راهبری جهان یاد می‌کنند. این مفهومی است که تأکید روحانی و معنوی را در آیین زروانی نشان می‌دهد و نشانگر علاقه زروانیان به ارتباط مستقیم با نیایش و خدمت به اصول خدایی‌شان است.

کیش مانوی

دین مانوی، یک آیین عرفانی و ترکیبی از اجزای مذاهب مسیحی، زرتشتی، بودایی و گنوسی بود که در سدهٔ سوم میلادی توسط مانی پسر فاتک همدانی در ایران‌شهر تأسیس شد. این آیین جدید الهی، عناصری از مختلف دین‌ها را در خود جای داد و به شکل خاصی با مفاهیمی همچون مسیحیت و اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی از دین زرتشتی ترکیب شد.

در دین مانی، تأثیر بزرگی از آیین بودایی مشهود است، به ویژه با ورود اصل تناسخ به این آیین. اساس دین مانوی بر روی مفهوم ثنویت استوار است و این موضوع آن را در زمینه‌ای مشابه دین مندایی قرار می‌دهد که به عنوان یکی از ادیان ایرانی شناخته می‌شود.

در آیین مانوی، جنگ بین دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ویژگی‌های ماده و آزادی روح می‌شود. دنیای مادی در این دیدگاه، نمایانگر تاریکی و پلیدی است، در حالی که انسان به عنوان موجودی دوگانه (روح از دنیای نور و جسم از دنیای تاریکی) می‌تواند با یاری از نیروهای نوری به پیروزی نهایی کمک کند.

دین مانوی در زمان خود به سرعت در سراسر جهان، از جمله مناطق خاورمیانه، اروپا، شمال آفریقا، هند، چین و آسیای میانه، شناخته شد. تأثیر و توسعه‌ای که این آیین در طول قرن‌ها به دست آورد، در سدهٔ دهم میلادی هنوز هم قوی بود. اما از آن زمان به تدریج تأثیرگذاری آن کاهش یافت و با تعدادی از عوامل همچون تداخل با عقاید دیگر، اندک اندک از اوج خود کاسته شد.

مانی به همراه انتشار دین مانوی در برخی جوامع، نیز با مخالفت و انتقادات از طرف برخی گروه‌ها روبرو شد. به عنوان نمونه، عناد موبدان زرتشتی تناقضات بین آیین مانوی و آیین‌های دیگر را مطرح نمود و این اختلافات و مخالفت‌ها به تدریج به انحطاط آیین مانوی از طریق تکفیر و تبعیض از سوی مسلمانان و حتی برخی عناصر دیگر، منجر شد. حتی کلیسای کاتولیک نیز در یک زمان، گرایش‌های مانوی را الحاد اعلام کرد. با این حال، پیروان دین مانی تا مدت طولانی به هویت و عقاید خود پایبند ماندند.

آفرینشِ نخستین و نبردِ میانِ جهانِ بدی و روشنایی

در اسطوره‌شناسی مانوی، مفهوم‌های روشنایی و تاریکی به عنوان دو اصل ازلی و قدیمی به تصویر کشیده شده‌اند و پیش از تشکیل جهان و آفرینش، وجود داشته‌اند و از هم جدا بوده‌اند. در این دیدگاه، نور به‌عنوان نماینده روشنایی و تاریکی به‌عنوان نماینده تاریکی و ظلمت در نظام کلان جهانی وجود دارند.

بر اساس این اسطوره، نور از مقام اصلی خود فروپاشی کرده و وارد جهان مادی، جهان تاریک، می‌شود. این سقوط نور باعث می‌شود که شهریار تاریکی به حسادت و تنقید از نور وجود آید و تصمیم به فتح دیار نوری گیرد. این تناقض بین روشنایی و تاریکی به تجلی در نبرد بین شهریار تاریکی و زروان یا شهریار روشنایی منجر می‌شود. زروان با آفریدن مادر زندگی و سپس ایجاد انسان نخستین به نام هرمزدبغ، تلاش می‌کند تا نور را به جهان بازگرداند.

همچنین پیشنهاد می شود به پکیج آینده بشر مراجعه فرمایید. اما در این راه، هرمزدبغ به تنهایی قادر به پیروزی نمی‌شود و در مقابل شهریار تاریکی شکست می‌خورد. او به اسارت تاریکی فرو می‌رود و دنیای تاریک جسمانی تشکیل می‌شود که همچنان فروزه‌های نور از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان را در خود جای داده است.

پس از این شکست، امهرسپندان با کمک نریسه ایزد و ایزد بانو، او را از اسارت تاریکی آزاد می‌کنند و به دیار زروان بازمی‌گردانند. امهرسپندان به عنوان نیای نماینده تمام انسان‌ها شناخته می‌شود.

در دین مانی، هرمزدبغ نمایانگر روح ازلی در اسارت ماده و مواجهه با دنیای تاریک است. او نمایانگر تلاش بشر برای فرار از بندگی ماده و بازگشت به واقعیت‌های روحی و اصلی خود است. این داستان به تدریج معنایی عمیق دربارهٔ نبرد دائمی بین نور و تاریکی، رهایی روح از محدودیت‌های مادی، و تلاش برای تحقق معنویت و اصالت ذاتی انسان را منعکس می‌کند.

دوگانه باوری یا ثنویت در ادیان مختلف

چوکچی‌ها

یک افسانه از گروه قوم چوکچی وجود دارد که با تمام تغییرات و تفاوت‌هایی که در داستان وجود دارد، به توصیف فرآیند آفرینش جهان پرداخته‌است. این داستان تاکید دارد که جهان با مشارکت و همکاری چندین موجود مختلف، از جمله آفریننده اصلی و پرندگان، به وجود آمده است.

در این افسانه، نقش هر یک از این موجودات در فرآیند آفرینش جهان بیان شده است. آفریننده اصلی یا ذات برتر، در همت و تلاش خود برای آفریدن جهان، به کمک و مشارکت از دیگر موجودات نیز بهره‌برداری می‌کند. پرندگان نیز به عنوان عواملی با نقش مهم در این روایت آمده‌اند و نشان دهنده همکاری و هماهنگی در آفرینش جهان هستند.

این افسانه از گروه قوم چوکچی در برخی نسخه‌ها و داستان‌ها ممکن است تغییراتی داشته باشد، اما پیام اصلی آن نشان‌دهنده اهمیت همکاری و تعامل بین مختلف موجودات در آفرینش و شکل‌گیری جهان است. این داستان نشان می‌دهد که همه قسمت‌ها و موجودات جهان با ترکیب و تعامل با یکدیگر، نقشی حیاتی در تشکیل و ایجاد جهان ایفا کرده‌اند.

مردمِ اورال

مردم اورال، یا به عبارت دقیق‌تر “مردم اورالی”، یک گروه از اقوام و قومیت‌های بومی واقع در مناطق شمالی و مرکزی آسیا هستند. این مناطق عمدتاً در کشورهای روسیه، قزاقستان، مغولستان و چین قرار دارند. عبارت “اورال” به زبان ترکی به معنای “جنوب” یا “جنوبی” است و به دلیل جغرافیای منطقه‌ای که این اقوام در آن زندگی می‌کنند، به آنها نسبت داده می‌شود.

گروه‌های مختلف مردم اورال، با توجه به تاریخچه، زبان، فرهنگ و مشخصات جغرافیایی، دارای تنوع بزرگی هستند. به عنوان مثال، این گروه‌ها می‌توانند شامل ترک‌ها، مغول‌ها، مانچو‌ها، بشقیری‌ها، قزاق‌ها، بشکیری‌ها و غیره باشند.

زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف این اقوام نقش مهمی در تعریف هویت آنها ایفا می‌کنند. اکثریت این مردم‌نامها از طریق تبادل فرهنگی و تاریخی با سایر ملت‌ها و اقوام همسایه تأثیر گرفته‌اند.

اقتصاد مردم اورال ممکن است بر اساس منطقه و طبیعت منطقه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، متفاوت باشد. بسیاری از این مردم به دامنه‌های کوهستانی، مراعات و چرای دامپروری، کشاورزی، صیادی یا حتی کشت و زراعت مشغول هستند.

از لحاظ تاریخی، این مناطق از بستر بسیاری از تبادلات فرهنگی، تجاری و اجتماعی بین اروپا و آسیا بهره برده‌اند. به همین دلیل، ارتباطات آنها با سایر مناطق دنیا نقش قابل توجهی در تاریخچه و فرهنگ منطقه و جهان داشته است.

دسته‌بندی‌ها