آشنایی با اختلال وحشت زدگی و راهکارهای مقابله

آشنایی با اختلال وحشت زدگی و راهکارهای مقابله

اختلال وحشت زدگی یا حمله پانیک یکی از اختلالات اضطرابی است که در آن افراد به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی، تجربه حملات ناگهانی از ترس و وحشت می‌کنند. این اختلال، جزو دسته اختلالات روانشناسی است که در زیرشاخه اختلالات اضطرابی قرار دارد. در این مقاله، نقشه‌ای جامع از اختلال وحشت زدگی را بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویراست پنجم DSM-5 ارائه خواهیم داد.

اختلال وحشت زدگی با ویژگی‌های خاصی همچون حملات ناگهانی ترس، آن هم به صورت متوالی یا مکرر، همراه است. این حملات معمولاً با علائم فیزیکی متنوعی همچون تپش قلب، تنفس نامنظم، عرق زدگی، لرزش و حتی درد یا فشار در قفسه سینه همراه می‌شوند. اثرات این حملات می‌توانند بر زندگی روزمره و عملکرد اجتماعی فرد تأثیرگذار باشند.

بررسی علل، علائم و راهکارهای درمانی این اختلال می‌تواند به درک بهتری از مشکلات روانی افراد مبتلا به این اختلال کمک کند و در ارائه مداخلات مناسب برای مدیریت و بهبود آنان مؤثر باشد. در این مقاله ای مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد اختلال وحشت زدگی را در اختیار شما افراد علاقه مند به روانشناسی و رواندرمانی قرار دهیم.

اختلال وحشت زدگی

اختلال وحشت زدگی یا حملات پانیک، به عنوان یکی از اختلالات روانشناسی در دسته‌بندی اختلالات اضطرابی قرار دارد و از نظر مفهومی با تجربه حمله‌های ناگهانی از ترس و یا اضطراب شدید توسط فرد مبتلا به آن همراه است. این حمله‌ها می‌توانند به صورت پشت‌سرهم و یا با فواصل زمانی متفاوت رخ دهند، از یک تکرار در سال گرفته تا حوادث بسیار مکرر.

افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، هنگام قرارگیری در شرایط خاص یا مواجهه با موقعیت‌های خاص، به صورت ناگهانی و شدید دچار اضطراب، ترس و یا وحشت می‌شوند. علائم این حملات عمدتاً در مدت زمان کوتاهی، معمولاً کمتر از چند دقیقه، ایجاد می‌شوند و با تجربه علائمی همچون تپش قلب، تهوع، عرق کردن، احساس گرما یا سرمای شدید و دیگر ویژگی‌های فیزیولوژیکی همراه هستند. این توصیفات جزئیات بیشتری از مختصر بیان شده در متن ارائه می‌دهند و به فهم عمیق‌تری از این اختلال روانی کمک می‌کنند.

ملاک های تشخیصی اختلال وحشت زدگی

معیارهای تشخیصی اختلال وحشت زدگی به توصیف و شناخت دقیق حملات وحشت زدگی متمرکز است. این حملات به صورت غیر منتظره ظاهر شده و بصورت دوره‌هایی عود کننده تجربه می‌شوند. حمله وحشت زدگی، با شروع خود در چند دقیقه، با اظهار چهار یا حتی بیشتر از چهار نشانه زیر همراه است:

1. تغییر در حالت ذهنی:

حمله وحشت زدگی می‌تواند از حالت آرامش یا حالت مضطرب به صورت ناگهانی ظاهر شود.

2. اختلالات قلبی:

نشانه‌های فیزیولوژیکی این حملات شامل تپش قلب، کوبش قلب یا شتاب سرعت قلب می‌شوند.

3. علائم شدید فیزیولوژیکی:

علائمی همچون عرق کردن، لرزیدن یا تکان خوردن، احساس کمبود نفس یا خفه شدن، درد یا ناراحتی در قفسه سینه، تهوع یا ناراحتی شکمی در این حملات حضور دارند.

4. تغییرات در شناخت و حساسیت:

احساسات خفگی، گیجی، بی‌ثباتی، منگی یا ضعف، احساس سرما یا گرما، اختلالات بساوشی (احساسات کرختی یا مور مور)، مسخ واقعیت (احساس عدم واقعیت) یا مسخ شخصیت (جدا بودن از خویشتن) نیز در طی حملات وحشت زدگی تجربه می‌شوند.

5. احساس از دست دادن کنترل:

حملات ممکن است با احساس از دست دادن کنترل یا حتی احساس «دیوانه شدن» همراه باشند.

6. ترس از مرگ:

ترس از مرگ نیز احداثی دیگر از این حملات است که افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی تجربه می‌کنند.

با دقت بررسی این ملاک‌ها، افراد و متخصصان به تشخیص دقیق‌تر و مدیریت مناسب‌تر این اختلال روانی می‌پردازند.

پیشنهاد می شود به مقاله شناخت حملات پانیک مراجعه فرمایید. توجه به نشانه‌های خاص فرهنگی در افراد، می‌تواند با ابراز علائمی چون زنگ زدن گوش، سفتی گردن، سردرد، جیغ کشیدن یا گریه کردن به شیوه‌هایی غیرقابل کنترل همراه باشد. این نشانه‌ها، به‌طور خاص در برخی فرهنگ‌ها به عنوان اظهارات رایج تلقی می‌شوند. با این حال، مهم است تا این نشانه‌ها به‌تنهایی، به عنوان یکی از چهار نشانه ضروری برای تشخیص حالتی معین در نظر گرفته نشوند.

در واقع، نشانه‌های خاص فرهنگی ممکن است بسیار گوناگون باشند و تبعات آنها به عنوان نقشه‌های فرهنگی خاص هر جامعه مشخص شوند. از این رو، هرچند این نشانه‌ها می‌توانند نشانگر مسائل ذهنی یا احساسی فرد باشند، اما باید با دقت به سیاق فرهنگی مورد نظر در نظر گرفته شوند.

به عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌ها، گریه کردن ممکن است به عنوان یک راه برای ابراز احساسات معنی‌دار تلقی شود، در حالی که در دیگر فرهنگ‌ها، این ممکن است به عنوان علامتی از ضعف یا ناتوانی در ابراز احساسات دیده شود. به همین دلیل، در ارزیابی نشانه‌های خاص فرهنگی، نباید آنها را به صورت جداگانه از سیاق کلی و فرهنگی در نظر گرفت.

ملاک های تشخیصی اختلال وحشت زدگی

حداقل یکی از حملات وحشت زدگی، به مدت حداقل یک ماه یا بیشتر، باعث یک یا هر دو از موارد زیر شده است:

1. نگرانی مداوم:

افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی در طول حداقل یک ماه پس از تجربه حمله وحشت زدگی، به طور مداوم و به شدت نگران مواجهه مجدد با این حملات یا پیامدهای ناشی از آنها هستند. این نگرانی ممکن است مربوط به از دست دادن کنترل، ترس از حمله قلبی یا حتی احساس “دیوانه شدن” باشد.

2. تغییرات ناسازگارانه در رفتار:

در این دوره زمانی، تغییرات قابل توجهی در رفتار افراد مشاهده می‌شود که مستقیماً به حملات وحشت زدگی مرتبط هستند. این تغییرات ممکن است شامل رفتارهایی باشد که به منظور اجتناب از تجربه حملات وحشت زدگی صورت می‌گیرد، مانند اجتناب از ورزش یا مواجهه با موقعیت‌های نا آشنا. این تغییرات نشان‌دهنده نوعی سازوکار دفاعی و یا راهکار اجتنابی برای کاهش استرس مرتبط با حملات وحشت زدگی است.

این اختلال ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد (از جمله سوء مصرف مواد مخدر یا داروها) یا بیماری‌های جسمانی دیگر (مانند اختلالات تیروئید یا مشکلات قلبی-ریوی) نمی‌باشد. به عبارت دیگر، این اختلال از عوامل خارجی مانند مصرف مواد یا بیماری‌های جسمانی ناشی نمی‌شود و به دلیل تغییرات در ساختار یا عملکرد مغز و سیستم عصبی ایجاد می‌شود. این توضیحات به وضوح نشان می‌دهند که اختلال وحشت زدگی باعث ناهنجاری‌های فیزیولوژیکی مستقیم نمی‌شود و بر اساس عوامل داخلی ناشی از مغز و نظام عصبی تشخیص داده می‌شود.

این اختلال با توجیه از اختلال روانی دیگر به بهترین شکل تفسیر نمی‌شود. به عنوان مثال، حملات وحشت زدگی در این اختلال تنها در پاسخ به موقعیت‌های اجتماعی ترسناک اتفاق نمی‌افتد، مانند آنچه در اختلال اضطراب اجتماعی مشاهده می‌شود.

همچنین، این حملات وحشت زدگی در پاسخ به موضوعات یا موقعیت‌های فوبیک محدود نیستند، همانند آنچه در فوبی خاص دیده می‌شود. از این رو، این اختلال به چالش‌ها و تعارضات فکری و عملی مرتبط با اختلال وسواس فکری-عملی نیز پاسخ نمی‌دهد.

به علاوه، حملات وحشت زدگی در این اختلال نمی‌توانند به یادآورهای وقایع آسیب زا، مشابه با اختلال استرس پس از آسیب، یا به جدایی از افراد دلبسته، نظیر اختلال اضطراب جدایی، تحلیل شوند. به طور کلی، این تفسیرها و توجیهات، با مشاهده و شناخت ویژگی‌های خاص این اختلال، به درستی توجیه نمی‌شوند.

ویژگی های تشخیصی اختلال وحشت زدگی

اختلال وحشت زدگی به وقوع حملات ناگهانی از ترس بازمی‌گردد، که بطور غیرمنتظره پیش می‌آیند و می‌توانند به صورت دوره‌هایی تکراری باشند (که به آن ملاک الف اطلاق می‌شود). این حملات، به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی، با شدت به اوج خود می‌رسند و باعث تجربه ترس و وحشت فرد می‌شوند. این توضیحات نقاط کلیدی از ویژگی‌های اساسی این اختلال را ارائه می‌دهند و به برخورد با حملات وحشت زدگی بر اساس معیار الف اشاره دارند.

حمله وحشت زدگی به هجوم ناگهانی از ترس یا ناراحتی شدید اشاره دارد که طی چند دقیقه به اوج خود می‌رسد و در این مدت، چهار یا حتی بیشتر از نشانه‌های ۱۳ نشانه جسمانی و شناختی آن رخ می‌دهد. اصطلاح “عودکننده” به معنای دقیق کلمه به وقوع بیش از یک حمله وحشت زدگی غیر منتظره اشاره دارد.

در اینجا، اصطلاح “غیرمنتظره” به معنای عدم وجود نشانه یا آغازگر واضحی در زمان وقوع حمله وحشت زدگی است. به عبارت دیگر، حمله ناگهانی به نظر می‌رسد که بدون هیچ اطلاع قبلی‌ای رخ می‌دهد، مانند زمانی که فرد در حال استراحت یا از خواب بیدار می‌شود، به این حالت به نام “حمله وحشت زدگی شبانه” اشاره داریم.

در مقابل، حملات وحشت زدگی مورد انتظار، حملاتی هستند که نشانه یا آغازگر واضحی برای آنها وجود دارد، به عبارتی، در شرایط خاصی که حملات وحشت زدگی معمولاً در آنها رخ می‌دهند.

متخصص بالینی با اجرای ارزیابی دقیقی از وضعیت، تصمیم می‌گیرد که آیا حملات وحشت زدگی قابل پیش‌بینی هستند یا غیرمنتظره. این ارزیابی بر اساس ترکیبی از پرسش‌های دقیق درباره دنباله رویدادهایی که پیش از حمله اتفاق می‌افتد، انجام می‌شود.

این شامل بررسی زمان‌بندی، محل و شرایط محیطی ممکن است. همچنین، متخصص به قضاوت فرد درباره اینکه آیا حمله به نظر می‌رسد که دارای دلیل آشکار باشد یا خیر، توجه خواهد کرد. این تشخیص بر اساس نظر و قضاوت شخصی فرد در مورد وقوع حمله و حتی اگر دلیل آشکاری وجود نداشته باشد، توسط متخصص صورت می‌پذیرد.

تفسیرهای فرهنگی می‌توانند بر تشخیص حملات وحشت زدگی به صورت مورد انتظار یا غیرمنتظره تأثیرگذار باشند. در ایالات متحده و اروپا، تقریباً نیمی از افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، همزمان با حملات وحشت زدگی مورد انتظار و غیر منتظره روبرو می‌شوند. بنابراین، حضور حملات وحشت زدگی مورد انتظار، تشخیص اختلال وحشت زدگی را ناکارآمد نمی‌سازد و این امر نشان از تنوع و تأثیر تفاوت‌های فرهنگی در این اختلال است.

تنوع و شدت حملات وحشت زدگی از نظر فراوانی به شدت متفاوت است. در این زمینه، حملات ممکن است با فراوانی نسبتاً پرتکرار (مانند یک بار در هفته) هر بار به مدت چند ماه رخ دهند یا حملات کمتر مکررتر (مثلاً روزانه) به فواصل چند هفته یا چند ماهی رخ دهد. همچنین، افراد ممکن است حملات وحشت زدگی نادر داشته باشند که در طول چند سال یکبار یا دوبار حمله داشته باشند.

از دیدگاه نشانه‌های حمله وحشت زدگی، ویژگی‌های جمعیت شناختی، همزمانی با اختلالات دیگر، سابقه خانوادگی و اطلاعات زیستی، افرادی که حملات وحشت زدگی نادر دارند، شباهت‌هایی با افرادی دارند که حملات وحشت زدگی مکرر تر دارند. به عبارت دیگر، این تفاوت در فراوانی حملات نشان از پیچیدگی و گستردگی این اختلال است که باید با توجه به عوامل مختلف مورد مطالعه قرار گیرد.

از نظر شدت، افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی ممکن است با حملاتی روبرو شوند که نشانه‌های کامل (چهار یا بیشتر نشانه) دارند، همچنین حملات با نشانه‌های محدود (کمتر از چهار نشانه) را تجربه کنند. تعداد و نوع نشانه‌های حمله وحشت زدگی معمولاً از یک حمله به حمله بعدی متفاوت است. با این حال، برای تشخیص اختلال وحشت زدگی، لازم است که حداقل یک حمله وحشت زدگی با نشانه‌های کامل غیرمنتظره رخ دهد.

نگرانی‌ها در مورد حملات وحشت زدگی و پیامدهای آنها معمولاً به مسائل جسمانی، مانند نگرانی از حملات وحشت زدگی که به نظر بیماری‌های مهلک اشاره دارند (مانند بیماری قلبی یا اختلال صرعی)، و مسائل اجتماعی، از جمله شرمندگی یا ترس از قضاوت منفی توسط دیگران به دلیل نشانه‌های وحشت زدگی قابل مشاهده، و مسائل مرتبط با عملکرد، مانند “دیوانه شدن” یا از دست دادن کنترل، مرتبط می‌شوند (با استفاده از ملاک ب).

تغییرات ناسازگار در رفتار، نشان‌دهنده تلاش‌هایی است که انجام می‌شود به منظور کاهش حملات وحشت زدگی یا اجتناب از آنها و پیش‌آمدهای ناشی از این حملات. این تغییرات به عنوان واکنش به اضطراب و نگرانی‌های مرتبط با حملات وحشت زدگی اتخاذ می‌شوند.

به‌عنوان مثال، این تلاش‌ها ممکن است شامل اجتناب از فعالیت‌های جسمانی فشارآور، سازماندهی زندگی روزانه به‌نحوی که در صورت وقوع حمله وحشت زدگی، کمک به‌راحتی در دسترس باشد، محدودسازی فعالیت‌های روزمره عادی و اجتناب از موقعیت‌های آگورافوبی مثل ترک خانه، استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی یا حتی خرید کردن شوند.

در صورت وجود آگورافوبیا (ترس از مکان‌ها یا موقعیت‌هایی که ممکن است خطرناک نظر بیاید)، این تغییرات به شدت مرتبط با آگورافوبی هستند و تشخیص مجزایی برای آگورافوبی در نظر گرفته می‌شود.

ویژگی های مرتبط با تشخیص اختلال وحشت زدگی

یک نوع حمله وحشت زدگی غیرمنتظره، که به عنوان حمله وحشت زدگی شبانه شناخته می‌شود، به وقوع پیوستن آن در حالت خواب اشاره دارد. در این حالت، فرد از خواب بیدار شده و در دامنه ترس یا ناگهانی بی‌آرامی قرار گرفته است، که این تجربه با حمله وحشت زدگی معمولی بعد از بیدار شدن در میانه روز تفاوت دارد.

برآورد شده است که حداقل یک بار حمله وحشت زدگی شبانه در تقریباً یک چهارم تا یک سوم افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی در ایالات متحده روی می‌دهد. بیشتر این افراد علاوه بر حملات وحشت زدگی شبانه، حملات وحشت زدگی روزانه نیز تجربه می‌کنند. این نوع حمله وحشت زدگی با توانمندی خود برای تأثیرگذاری بر کیفیت خواب و روند زندگی روزمره افراد، نقش مهمی در اختلال وحشت زدگی ایفا می‌کند.

افراد بسیاری که با اختلال وحشت زدگی مواجه هستند، به جز نگرانی مرتبط با حملات وحشت زدگی و تأثیرات ناشی از آن، از تجربه‌ی اضطراب مداوم یا متناوب گزارش می‌دهند که با مسائل سلامتی و روانی گسترده‌تری مرتبط است. به عبارت دیگر، این افراد علاوه بر حملات وحشت زدگی، با احساسات ناخوشایند و نگرانی‌هایی که به موضوعات سلامت جسمی و روانی مرتبط هستند، روبه‌رو هستند.

برای مثال، افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، اغلب از احتمال وقوع مصیبت بر اثر نشانه‌های جسمانی خفیف یا عوارض جانبی داروها پیش‌بینی می‌کنند. به‌عنوان مثال، آنها ممکن است فکر کنند که علائم ملایمی که احساس می‌کنند نشانه بیماری قلبی یا وجود تومور مغزی باشد. این احساسات و گمان‌ها بیشتر از ابعاد جسمی شخص تأثیرگذار بوده و درک اشتباه از وضعیت سلامتی آنان را تشدید می‌کند.

این افراد اغلب ناتوان در تحمل عوارض جانبی مرتبط با داروها هستند. به‌علاوه، ممکن است در مواجهه با تکالیف روزمره یا مواجهه با عوامل استرس‌زا در زندگی روزانه، به میزان بیش از حد داروهای مختلف (مانند الکل، داروهای تجویزی یا داروهای غیرمجاز) مصرف کنند. این مصرف افزون بر حد معمول به منظور کنترل حملات وحشت زدگی یا مدیریت رفتارهای افراطی به منظور کنترل حملات، ممکن است با نگرانی‌ها و مشکلات فراگیر دیگر همراه باشد.

برخی از این نگرانی‌ها ممکن است شامل محدودیت‌های شدید در مصرف غذا یا اجتناب از غذاهای خاص به دلیل نگرانی از نشانه‌های جسمانی باشد که ممکن است حملات وحشت زدگی را تحریک کنند. این ترس‌ها و نگرانی‌ها ممکن است بر روی زندگی روزمره، روابط اجتماعی، و سلامت جسمی و روانی فرد تأثیر بگذارند.

شیوع اختلال وحشت زدگی

در کل جمعیت، برآورد شیوع اختلال وحشت زدگی در طول ۱۲ ماه اخیر برای ایالات متحده و چند کشور اروپایی حدود 2 تا 3 درصد بین بزرگسالان و نوجوانان است. در ایالات متحده، شیوع اختلال وحشت زدگی در گروه‌هایی از جمله آمریکای لاتینی، آمریکایی‌های آفریقایی تبار، سیاه‌پوستان کارائیبی و آمریکایی‌های آسیایی تبار به طور کلی به میزان پایین‌تری نسبت به جمعیت سفیدپوستان غیرلاتینی گزارش شده است.

در عوض، سرخ‌پوستان آمریکایی میزان شیوع این اختلال را به طور قابل توجهی بالاتر گزارش کرده‌اند. همچنین، برآوردهای پایین‌تری برای کشورهای آسیایی، آفریقایی، و آمریکای لاتین گزارش شده‌اند که به دلیل شیوع کمتر از ۰.۱ تا ۰.۸ درصد متغیر است.

تفاوت بین زنان و مردان در ابتلا به اختلال وحشت زدگی تقریباً به نسبت 2 به 1 مشاهده می‌شود. این تفاوت جنسیتی حتی در نوجوانان و قبل از سن 14 سال قابل تشخیص است. در حالی که حملات وحشت زدگی در دوران کودکی وجود دارند، اما شیوع اختلال وحشت زدگی در این گروه سنی (%0.4 به بالا) نسبت به دیگر گروه‌های سنی، کمتر است.

میزان اختلال وحشت زدگی به تدریج در طول دوره نوجوانی افزایش می‌یابد، به ویژه در زنان و احتمالاً پس از شروع دوران بلوغ، و در طول بزرگسالی به اوج خود می‌رسد. شروع اختلال وحشت زدگی در افراد مسن به طور معمول کاهش یافته و در بزرگسالان بالای 64 سال (حدود 0.7 درصد) به شدت کاهش یافته است، که احتمالاً نشان‌دهنده کاهش شدت به سطح زیر بالینی در این گروه سنی است.

شکل گیری و روند اختلال وحشت زدگی

متوسط سن شروع اختلال وحشت زدگی در ایالات متحده، معمولاً در بازه 20 تا 24 سالگی قرار دارد. هرچند تعداد کمی از موارد این اختلال از کودکی آغاز می‌شود و شروع غیرمعمول پس از 45 سالگی است، اما این اختلال می‌تواند در هر سنی آغاز شود.

در صورت عدم درمان، این اختلال معمولاً به شکل مزمن تشخیص داده می‌شود، اما شدت آن ممکن است تغییر کند. برخی افراد ممکن است دوره‌های بهبود موقتی داشته باشند، در حالی که دیگران ممکن است به مدت طولانی به شدت بیمارگونه باقی بمانند. تنها تعداد محدودی از افراد بهبود کامل و بدون بازگشت پس از مدتی را تجربه می‌کنند.

رژیم اختلال وحشت زدگی معمولاً با اختلالات دیگر، به‌ویژه اختلالات اضطراب، افسردگی و اختلالات مصرف مواد تداخل پیدا می‌کند. اختلال وحشت زدگی در نوجوانان نیز اغلب به شکل مزمن ظاهر می‌شود و اغلب با اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلالات دو قطبی همزمان است. تا به امروز، هیچ تفاوت جلوه‌ای بین اظهارات بالینی نوجوانان و بزرگسالان در مورد این اختلال گزارش نشده است. با این حال، ممکن است نوجوانان کمترین نگرانی در مورد حملات وحشت زدگی اضافی داشته باشند.

توجه : اگرچه اختلال وحشت زدگی در کودکان به صورت کلی نادر است، اما غالباً اولین تجربه “دوره های ترسناک” به دوران کودکی بازمی‌گردد.

به نظر می رسد که کاهش شیوع اختلال وحشت زدگی در افراد سالخورده به دلیل “تعدیل شدن” پاسخ دستگاه عصبی خودمختار با سن باشد. مشاهده شده است که برخی از افراد سالخورده دچار “احساسات وحشت زدگی” هستند که شامل آمیزه‌های محدود حملات وحشت‌زدگی و اضطراب فراگیر می‌شود. همچنین، افراد سالخورده تمایل دارند حملات وحشت‌زدگی خود را به موقعیت‌های خاصی که ممکن است استرس‌زا باشند، مانند محیط پزشکی یا شرایط اجتماعی، مرتبط کنند.

افراد سالخورده ممکن است به توجیهات گذشته نگر باشند و حمله وحشت‌زدگی خود را به عنوان مطمئنی از وقوع و غیر منتظره بودن آن تصدیق کنند. این تنها مانعی نیست که از تشخیص اختلال وحشت‌زدگی جلوگیری کند بلکه ممکن است به عدم تأیید حملات وحشت‌زدگی در افراد سالخورده منجر شود.

بنابراین، برای ارزیابی اینکه آیا حملات وحشت‌زدگی قبل از وقوع در موقعیت مورد انتظار بوده‌اند یا خیر، انجام مصاحبه دقیق با افراد سالخورده ضروری است. این اقدام به ویژه در جلوگیری از نادیده گرفته شدن حملات وحشت‌زدگی غیر منتظره و افزایش دقت در تشخیص اختلال وحشت‌زدگی تاثیرگذار است.

هرچند که شیوع اختلال وحشت‌زدگی در کودکان ممکن است با چالش‌هایی در گزارش نشانه‌ها همراه باشد، اما تا حد زیادی غیرممکن به نظر می‌رسد که کودکان ترس یا وحشت شدید را به عنوان نتیجه جدایی یا موضوعات فوبیک و یا مواجهه با موقعیت‌های فوبیک گزارش دهند.

نوجوانان ممکن است کمتر از بزرگسالان تمایل داشته باشند به طور آشکار درباره حملات وحشت‌زدگی خود صحبت کنند. بنابراین، متخصصان بالینی باید آگاه باشند که حملات وحشت‌زدگی غیرمنتظره به همان اندازه که در بزرگسالان رخ می‌دهند، در نوجوانان نیز حاصل می‌شوند. در هنگام روبرو شدن با نوجوانانی که نشانه‌های دوره‌های ترس یا ناراحتی شدید را نشان می‌دهند، این امکان را در نظر بگیرند.

عوامل خطر و پیش آگهی اختلال وحشت زدگی

اختلال وحشت‌زدگی یک وضعیت روانی است که تحت تأثیر مجموعه‌ای از عوامل خطر قرار می‌گیرد. عوامل خطر متنوعی می‌توانند بر افزایش احتمال ابتلا به این اختلال تأثیر بگذارند. به‌عنوان مثال، وراثت و ژنتیک، یک عامل مهم در افزایش خطر ابتلا به اختلال وحشت‌زدگی محسوب می‌شود.

همچنین، وقوع تجربیات ناراحت‌کننده و مضطرب‌کننده، مانند تجربیات ناگوار در کودکی یا آسیب‌های روانی، نیز می‌تواند نقش مهمی در پیش‌آگهی این اختلال داشته باشد. عوامل محیطی نیز همچون فشارهای اجتماعی، اقتصادی یا تحصیلی، می‌توانند به ظهور و تشدید علائم وحشت‌زدگی کمک کنند. برنامه‌ریزی برخی از این عوامل خطر و ارتقاء آگاهی در جامعه می‌تواند نقش مهمی در پیشگیری و مدیریت این اختلال ایفا کند.

خلق و خویی

حالت عاطفی منفی یا روان رنجورخویی (که به معنای آمادگی برای تجربه کردن هیجانات منفی است) و حساسیت اضطرابی (که به معنای آمادگی برای باور کردن اینکه نشانه‌های اضطراب مضر هستند است) به‌عنوان عوامل خطری مدنظر هستند که می‌توانند باعث شروع حملات وحشت‌زدگی شوند. این عوامل، به صورت مجزا یا به‌صورت ترکیبی، می‌توانند برای افراد نگرانی درباره وحشت‌زدگی ایجاد کنند، حتی اگر وضعیت خطر برای تشخیص اختلال وحشت‌زدگی مشخص نباشد.

سابقه دوره‌های ترسناک، یعنی حملات با نشانه‌های محدود که معیارهای کامل برای حمله وحشت‌زدگی را برآورده نمی‌کنند، نیز ممکن است به‌عنوان یک عامل خطری در مسیر شروع حملات وحشت‌زدگی بعدی و اختلال وحشت‌زدگی تلقی شود. اگرچه اضطراب جدایی در کودکی، به ویژه اگر شدید باشد، ممکن است قبل از ایجاد اختلال وحشت‌زدگی وقوع یابد، اما این عامل خطر با ثباتی نیست و ممکن است به‌صورت تغییرپذیر تأثیر گذاشته باشد.

محیطی

گزارش‌های تجربیات کودکی مرتبط با بهره‌کشی جنسی و جسمی در اختلال وحشت‌زدگی، نسبت به دیگر اختلالات اضطرابی، اغلب بیشتر و رایج‌تر است. علاوه بر این، سیگار کشیدن به‌عنوان یک عامل خطری شناخته شده برای حملات وحشت‌زدگی و اختلال وحشت‌زدگی معرفی شده است.

بسیاری از افراد اطلاعاتی از عوامل استرس‌زای قابل شناسایی را در ماه‌های پیش از وقوع اولین حمله وحشت‌زدگی‌شان گزارش می‌دهند، از جمله عوامل استرس‌زای میان‌فردی و عوامل استرس‌زای مرتبط با سلامت جسمانی، مانند تجربیات منفی مرتبط با داروهای غیرمجاز یا تجویزی، بیماری یا مرگ در خانواده.

ژنتیکی و فیزیولوژیکی

باور بر این است که ژن‌های متعددی نقش آسیب‌پذیری در برابر اختلالات وحشت‌زدگی ایفا می‌کنند. با این حال، جزئیات دقیق در مورد ژن‌ها، فرآورده‌های ژنی، یا کارکردهای مرتبط با نواحی ژنتیکی درگیر، هنوز مشخص نشده‌اند. مدل‌های فعلی سیستم‌های عصبی برای اختلال وحشت‌زدگی، مانند دیگر اختلالات اضطرابی، بر روی مکانیسم‌ها و ساختارهای مرتبط با این حوزه تأکید دارند.

خطر ابتلا به اختلال وحشت‌زدگی در فرزندانی که والدین آن‌ها از اختلالات اضطرابی، افسردگی، و یا دوقطبی رنج می‌برند، بیشتر است. ارتباط میان اختلال تنفسی مانند آسم و اختلال وحشت‌زدگی با عواملی چون سابقه گذشته، هم‌زمانی، و سابقه خانوادگی تعیین شده است.

موضوعات تشخیصی مرتبط با فرهنگ

به نظر می‌رسد که میزان ترس در ارتباط با نشانه‌های جسمانی اضطراب در میان فرهنگ‌ها متفاوت باشد و بتواند بر حملات وحشت‌زدگی و اختلال وحشت‌زدگی تأثیرگذار باشد. همچنین، انتظارات فرهنگی می‌توانند تأثیرگذار باشند و حملات وحشت‌زدگی را به صورت مورد انتظار یا غیرمنتظره دسته‌بندی کنند.

به عنوان مثال، فرد ویتنامی‌ای که در محیط پر باد گرفتار حمله وحشت‌زدگی شود (ترجمه: “ترونگ گیو؛ ضربه‌ی دیدن از باد”)، احتمالاً به دلیل ارتباط فرهنگی که این دو تجربه را به هم مرتبط می‌کند، این حمله وحشت‌زدگی را با مواجهه با باد مرتبط می‌سازد؛ این موضوع منجر به دسته‌بندی حمله وحشت‌زدگی به عنوان یک واکنش منتظره می‌شود.

انواع مختلف از نشانگان فرهنگی با اختلال وحشت‌زدگی ارتباط دارند، از جمله “آتاکه ده نرویوس” (“حمله اعصاب”) در جامعه آمریکای لاتین و حملات “خیال” و “از دست دادن روح” در جمعیت کلمبیایی. در مورد “آتاکه ده نرویوس”، ممکن است این حملات حاوی لرزش، جیغ کشیدن یا گریه کردن غیرقابل کنترل، رفتار پرخاشگرانه یا خودکشی‌گرا، و تخریب شخصیت یا واقعیت باشند که امکان دارد به طولانی‌تر از حملات وحشت‌زدگی معمول تجربه شوند. برخی از ویژگی‌های بالینی “آتاکه ده نرویوس” ممکن است ملاک‌هایی را برآورده کنند که به بیماری‌های دیگر غیر از اختلال وحشت‌زدگی اشاره دارند، مانند اختلال تجزیه‌ای مشخص دیگر.

این مجموعه از نشانگان بر تأثیر نشانه‌ها و فراوانی اختلال وحشت‌زدگی تأثیر می‌گذارد، به ویژه تأثیراتی که از جمله انتساب غیرمنتظره فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به علاوه، مجموعه نشانگان فرهنگی می‌تواند ترس از موقعیت‌های خاص را ایجاد کند که از تعاملات بین فردی (که با “آتاکه ده نرویوس” مرتبط است)، تا انواع تقلا (مرتبط با حملات “خیال”)، و حتی تا ترس از باد (مرتبط با حملات “ترونگ گیو”) متنوع است. با دقت به جزئیات انتساب‌های فرهنگی، ممکن است تفاوت‌های بین حملات وحشت‌زدگی مورد انتظار و غیرمنتظره روشن شود.

نگرانی‌ها و احساسات نسبت به حملات وحشت‌زدگی و پیامدهای آن احتمالاً از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر (و حتی در داخل گروه‌های سنی و جنسی متفاوت) متفاوت هستند. به عنوان مثال، نمونه‌هایی از جامعهٔ سفید پوستان غیرلاتینی در ایالات متحده نشان می‌دهند که اختلال وحشت‌زدگی در این گروه، به مقدار کمتری نسبت به آمریکاییان آفریقایی‌تبار اتفاق می‌افتد.

همچنین، در گروه سیاه‌پوستان غیرلاتینی کارائیبی، شدت بالاتری از اختلال وحشت‌زدگی تعریف شده است و در عین حال، میزان کمتری از اختلال وحشت‌زدگی در هر دو گروه آمریکایی‌آفریقایی‌تبار و آفریقایی-کارائیبی وجود دارد. این نتایج ممکن است نشان‌دهنده باشد که در بین افراد آفریقایی‌نژاد، معیارهای حملات وحشت‌زدگی ممکن است تنها در صورت وجود شدت و اختلال قابل توجه، مشاهده شوند.

موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت

اطلاعات حاکی از آن است که تفاوت‌های بالینی بین مردان و زنان در اختلال وحشت‌زدگی مشاهده نمی‌شود. مطالعات نشان می‌دهند که شواهدی از دو جنس، همراه با ارتباط بین اختلال وحشت‌زدگی و ژن کاته‌کول‌اُ۔ متیل ترانسفراز (COMT)، تنها در زنان وجود دارد.

خطر خودکشی

حملات وحشت‌زدگی و تشخیص اختلال وحشت‌زدگی در دوره ۱۲ ماه گذشته با افزایش میزان اقدامات خودکشی و افکار پردازی دربارهٔ خودکشی در همان دوره ارتباط دارند. این ارتباط حتی در صورت وجود همزمانی با اختلالات دیگر و سوابق خودکشی در دوران کودکی و عوامل خطر دیگر خودکشی نیز مشاهده می‌شود.

پیامدهای کارکردی فوبی خاص

اختلال وحشت‌زدگی با اثرات جدی بر سطوح ناتوانی اجتماعی، شغلی و جسمانی همراه است، همچنین هزینه‌های مالی قابل توجهی را به دنبال دارد. این اختلال، بیشترین تعداد ملاقات‌های پزشکی را نسبت به دیگر اختلالات اضطرابی دارد، و این تاثیرات با وجود حالت‌های آگورافوبیا (ترس از جاهای خاص) نیز تشدید می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی ممکن است به طور مکرر به پزشک مراجعه کرده و در بخش‌های اورژانس، از کار یا تحصیل غیبت نمایند که این موارد به بیکاری یا ترک تحصیل منجر می‌شوند.

در افراد مسن، ممکن است این اختلال بر توانایی در انجام وظایف مراقبتی یا فعالیت‌های داوطلبانه تأثیر بگذارد. حملات وحشت‌زدگی با نشانه‌های کامل معمولاً اثرات بیشتری نسبت به حملات با نشانه‌های محدود یا حالت مرضی ایجاد می‌کنند، از جمله افزایش استفاده از خدمات بهداشتی، افزایش میزان معلولیت، و کاهش کیفیت زندگی.

تشخیص افتراقی اختلال وحشت زدگی

تشخیص افتراقی اختلال وحشت‌زدگی ممکن است به دلیل اشتراک نشانگان با سایر اختلالات روانی یا فیزیکی چالش‌برانگیز باشد. یک بخش مهم از تشخیص افتراقی، ایجاد تفاوت میان وحشت‌زدگی و دیگر اختلالات اضطرابی می‌باشد. برخی از اختلالات اضطرابی همچون اختلال افسردگی، اختلال وسواسی-اجباری، و اختلال استرس پس از زایمان نیز می‌توانند با نشانگان اختلال وحشت‌زدگی همراه باشند.

درمان اختلال وحشت زدگی

تشخیص صحیح نیازمند بررسی دقیق تاریخچه بالینی، مصاحبه با بیمار، و استفاده از ابزارهای ارزیابی مناسب است. تفاوت‌هایی همچون مدت و تداوم نشانگان، تأثیر بر عملکرد روزمره، و پاسخ به درمان‌های مختلف، کلیدی در تشخیص افتراقی این اختلال می‌باشند. همچنین، همکاری نقش‌آفرینانه با بیمار به منظور جمع‌آوری اطلاعات دقیق و جامع نیز اساسی است.

اختلال اضطرابی مشخص دیگر با اختلال اضطرابی نامشخص

اگر فرد تاکنون تجربه حملات وحشت‌زدگی با نشانه‌های کامل (غیرمنتظره) نداشته باشد، تشخیص اختلال وحشت‌زدگی باید به او داده نشود. در مواردی که فقط حملات وحشت‌زدگی غیرمنتظره با نشانه‌های محدود رخ دهند، تشخیص اختلال اضطرابی خاص دیگر با یا بدون نامشخصی، باید مورد در نظر گرفته شود. این امر نیازمند بررسی دقیق نشانگان، تاریخچه بالینی، و مشخصات فردی است.

همچنین، توجه به عوامل محیطی و مضرات فردی که ممکن است باعث ایجاد این حملات شوند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به عنوان مثال، ممکن است حملات وحشت‌زدگی در واکنش به مواقع خاصی یا محیط‌های خاصی رخ دهند که نشانه‌های اختلال اضطرابی خاصی را نشان دهند.

اختلال اضطرابی ناشی از مواد/ دارو

اگر قطعی شود که حملات وحشت‌زدگی ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مستقیم مواد مخدر هستند، تشخیص اختلال وحشت‌زدگی صورت نمی‌پذیرد. برای مثال، مسمومیت با مواد محرک سیستم عصبی مرکزی، همچون کوکائین، آمفتامین‌ها، یا کافئین، یا تأثیرات ترک مواد مهار کننده سیستم عصبی مرکزی، مانند الکل و باربیتورات، ممکن است باعث وقوع حملات وحشت‌زدگی شوند.

با این وجود، اگر حملات وحشت‌زدگی خود را خارج از زمینه مصرف مواد نشان دهند، به عنوان مثال بعد از مدتی که تأثیرات مسمومیت یا ترک مواد به پایان رسیده‌اند، تشخیص اختلال وحشت‌زدگی را باید در نظر گرفت. این نیاز به بررسی دقیق تاریخچه بالینی و شرایط اطراف فرد دارد.

به علاوه، زیرا اختلال وحشت‌زدگی ممکن است در برخی از افراد قبل از مصرف مواد شروع شده و با مصرف مواد بیشتر ارتباط داشته باشد، به‌ویژه به منظور درمان خود، انجام می‌شود، لازم است تاریخچه جامعی از فرد به دست آید تا مشخص شود آیا حملات وحشت‌زدگی در فرد قبل از مصرف مواد بیش از حد وجود داشته یا خیر. در صورت تأیید، تشخیص اختلال وحشت‌زدگی به‌همراه تشخیص اختلال مصرف مواد باید در نظر گرفته شود.

ویژگی‌هایی چون شروع بعد از ۴۵ سالگی یا حضور نشانه‌های نامتعارف در طی حمله وحشت‌زدگی (مانند سرگیجه، از دست دادن هوشیاری، کنترل ادرار یا مدفوع، گفتار درهم‌برهم، یا یادآوری اشتباه) به احتمال می‌افزایند که بیماری جسمانی یا ماده‌ای دیگر ممکن است عامل نشانه‌های حمله وحشت‌زدگی باشد.

اختلال اضطرابی ناشی از بیماری جسمانی دیگر

در صورتی که به این نتیجه برسیم که حملات وحشت‌زدگی ناشی از عوامل فیزیولوژیکی مستقیم بر اثر بیماری جسمانی دیگری هستند، اختلال وحشت‌زدگی به‌عنوان یک اختلال جداگانه تشخیص داده نمی‌شود. برخی از نمونه‌های بیماری‌های جسمانی که می‌توانند به وقوع حملات وحشت‌زدگی منجر شوند، شامل پرکاری تیروئید، پرکاری پاراتیروئید، فئوکروموسیتوم، اختلال‌های دهلیزی، بیماری‌های صرع، و بیماری‌های قلبی-ریوی (از جمله بی‌نظمی‌های قلب، افزایش ضربان قلب فرابطنی، آسم، و بیماری ریوی انسدادی مزمن [COPD]) می‌شوند. نتایج آزمایشگاهی متناسب (مثل سطح کلسیم سرم برای پرکاری پاراتیروئید و مانیتور Holter برای بی‌نظمی‌های قلب) یا بررسی‌های بدنی (برای بیماری‌های قلبی به‌عنوان مثال) می‌توانند به تعیین نقش بیماری جسمانی دیگر در ایجاد نشانه‌های حملات وحشت‌زدگی کمک کنند.

اختلالات روانی دیگر همراه با حملات وحشت زدگی

حملات وحشت‌زدگی که در طی اختلالات اضطرابی دیگر پدید می‌آیند، منتظر می‌رود که با موضوعات خاصی که به آن اختلال مرتبط است (مثلاً مواقع اجتماعی در اختلال اجتماعی، موضوعات یا مواقع فوبیک در فوبی خاص یا آگورافوبی، نگرانی در اختلال فراگیر، جدایی از خانه یا افراد دلبسته در اختلال جدایی)، ظاهر می‌شوند. بنابراین، این حملات وحشت‌زدگی نمی‌توانند به تنهایی به عنوان شاخص‌های اختلال وحشت‌زدگی شناخته شوند، زیرا با دیگر معیارهای تشخیصی این اختلال‌ها همخوانی ندارند.

توجه: در برخی مواقع، حملات وحشت‌زدگی که ابتدا به صورت غیر منتظره و در ارتباط با شروع یک اختلال اضطرابی دیگر ظاهر می‌شوند، به مرور زمان قابل پیش‌بینی می‌شوند. به عبارت دیگر، این حملات در آغاز با شروع یک اختلال اضطرابی دیگر ارتباط دارند، اما در ادامه انتظار می‌رود که این حملات به صورت غیر منتظره و با عود مشخص شده از طریق اختلال وحشت‌زدگی ظاهر شوند.

همزمانی اختلالات

اگر حملات وحشت‌زدگی تنها به واکنش به محدوده‌های خاصی روی دهند، در این صورت تنها تشخیص اختلال اضطرابی مرتبط با آن محدوده قابل تعیین است. با این حال، اگر فرد علاوه بر اینکه در پاسخ به محدوده‌های خاص حملات وحشت‌زدگی تجربه می‌کند، حملات غیرمنتظره را نیز تجربه کرده و نگرانی یا تغییر در رفتار خود را به عنوان نتیجه این حملات نشان دهد، در این صورت تشخیص اختلال وحشت‌زدگی نیز باید مدنظر قرار گیرد.

اختلال وحشت‌زدگی به ندرت در غیاب آسیب روانی دیگر در محیط‌های بالینی ظاهر می‌شود. شیوع این اختلال در افراد مبتلا به اختلالات دیگر، به ویژه اختلالات اضطرابی (و به طور خاص آگورافوبی)، افسردگی اصیل، اختلال دوقطبی و حتی احتمالاً اختلال مصرف الکل خفیف، بسیار بالاتر است. در حالی که اختلال وحشت‌زدگی معمولاً در سنین پایین‌تر ظاهر می‌شود، گاهی این اختلال بعد از شروع اختلال‌های هم‌زمان رخ می‌دهد و ممکن است به عنوان نشانه‌ای از شدت بیشتر اختلال‌های هم‌زمان در نظر گرفته شود.

میزان همزمانی گزارش شده در طول زندگی بین اختلال افسردگی اصیل و اختلال وحشت‌زدگی بسیار گوناگون است و از ۱۰ تا ۶۵ درصد در افراد مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی متنوع است. در تقریباً یک سوم افراد مبتلا به هر دو اختلال، افسردگی قبل از شروع اختلال وحشت‌زدگی رخ می‌دهد. در دو سوم باقی مانده، افسردگی هم‌زمان با یا بعد از شروع اختلال وحشت‌زدگی روی می‌دهد. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده تنوع و پیچیدگی ارتباطات بین این دو اختلال و نیاز به تحقیقات بیشتر در این زمینه است.

زیرمجموعه‌ای از افراد مبتلا به اختلال وحشت‌زدگی با اختلال مرتبط با مواد هم‌آمیخته‌اند، که در برخی موارد، این افراد به دنبال درمان اضطراب خود با مصرف الکل یا داروها می‌باشند.

اینکه اختلالات اضطرابی همزمان با اختلال اضطراب بیماری پیدا کنند، یک امر شائع و پراکنده است.

اختلال وحشت زدگی به شدت با چندین نشانه و بیماری جسمانی عمومی همراه است، که از جمله آن‌ها می‌توان به سرگیجه، بی نظمی‌های قلب، پرکاری تیروئید، آسم، COPD، و نشانگان روده تحریک‌پذیر اشاره کرد. اما این ارتباطات معمولاً به دلیل علل و عوامل مختلف، به‌طور دقیق و مشخص معلوم نمی‌شوند. برخی علائم فیزیولوژیکی مانند پایین آمدن دریچه میترال و بیماری‌های تیروئید در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی شایع‌تر به‌نظر می‌رسند، اما هنوز اطلاعات کافی برای تایید یا تحلیل دقیق این ارتباطات در دسترس نیست.

درمان اختلال وحشت زدگی

درمان حمله وحشت زدگی معمولاً به شیوه‌ها و روش‌های مختلفی اعمال می‌شود که به کاهش شدت نشانه‌ها و بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به این اختلال کمک می‌کند. درمان ممکن است از روش‌های روان‌شناختی، درمان دارویی، و یا ترکیبی از این دو بهره‌مند باشد. در زیر توضیحات بیشتری درباره این روش‌ها آورده شده است:

1. روش‌های روان‌شناختی:

– تراپی شناختی رفتاری (CBT): این روش به کاهش افکار و رفتارهای منفی مرتبط با اضطراب می‌پردازد و به ایجاد الگوهای تفکر سالم‌تر و مهارت‌های مدیریت استرس کمک می‌کند.

– تراپی تحولی: به نقد و تغییر باورها و الگوهای تفکر منفی می‌پردازد و در جهت بهبود تصویر ذاتی و افزایش اعتماد به نفس فرد کار می‌کند.

2. درمان دارویی:

– آنتی‌دپرسان‌ها: داروهایی که برای درمان افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی و افسردگی استفاده می‌شوند.

– آنتی‌انکسیولیتیک‌ها یا آنتی‌اضطرابی‌ها: داروهایی که به کنترل نشانه‌های اضطراب کمک می‌کنند.

3. مداخلات مکمل:

– تمرینات آرام‌سازی: تکنیک‌های تنفس عمیق، یوگا، و مدیتیشن برای کاهش استرس و افزایش آرامش.

– تربیت نقطه مرکزی: آموزش مهارت‌های مدیریت استرس و تمرکز بر نقاط مثبت و معنا‌دار در زندگی.

4. پشتیبانی گروهی:

– گروه‌های حمایتی: اشتراک تجارب با افراد دیگر مبتلا به اختلال وحشت زدگی و دریافت حمایت از یکدیگر.

5. ترکیب درمان‌ها:

– ممکن است روش‌های مختلف در کنار هم استفاده شوند، به عنوان مثال، CBT در ترکیب با درمان دارویی.

درمان باید به صورت شخصی‌سازی و با توجه به نیازهای خاص هر فرد انجام شود. تعاون فعال فرد با تیم درمانی نقش مهمی در موفقیت درمان ایفا می‌کند.

نتیجه گیری

اختلال وحشت زدگی، یک واقعیت پیچیده و تأثیرگذار در زندگی افراد است که توسط مجموعه‌ای از نشانه‌ها و اثرات جسمی و روانی همراه است. با توجه به تحقیقات و پژوهش‌های انجام شده، مشخص شده است که این اختلال می‌تواند به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مشکلات متعدد در زندگی روزمره، از جمله محدودیت‌های اجتماعی، تأثیرات اقتصادی، و نوعی از اختلالات جسمی و روانی، در ارتباط باشد.

از روش‌های درمانی متنوع و کارآمد برای مدیریت و کاهش اثرات این اختلال استفاده می‌شود. بنابراین، ترکیب توجه به نیازهای فردی، تحولات در حوزه‌های روان‌شناختی و فراگیر، و تلاش برای ارتقاء کیفیت زندگی افراد مبتلا به این اختلال، می‌تواند بهبود چشمگیری را به ارمغان آورده و پلی برای تجربه یک زندگی بهتر فراهم کند.

دسته‌بندی‌ها