یکی از اندیشمندان و تاثیرگذارترین اندیشمندان غربی، هانا آرنت است که آثار او بسیار مفید و و پرطرفدار است. شایان ذکر است که نظریات جنجال آفرین هانا آرنت همواره مورد بحث فلاسفه و سایر اندیشمندان است و آنقدر تئوریهای او قویست که هیچ فردی نمیتواند نسبت به آنها احساس بیطرفی کند.
همچنین امروزه نیز به اندیشههای او استناد میشود. به طور کلی هانا آرنت فیلسوفی است که بر روی توتالیتاریسم کار کرده است و در این قسمت از برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقالهای کامل در مورد آثار هانا آرنت در اختیار شما افراد علاقهمند به جامعه شناسی و فلسفه قرار دهیم.
زندگی هانا آرنت
هانا آرنت در ۱۴ اکتبر سال ۱۹۰۶ در شهر هانوفر آلمان به دنیا آمد. خانواده او یهودی و سکولار بودند و هنگامی که هانا آرنت بسیار کوچک بود به دلیل آنکه پدرش بیمار بود، زادگاهش را به همراه خانواده ترک کرد و به ناحیه ای در پروس شرقی رفت. کودکی و نوجوانی آرنت در کونیگسبرگ گذشت و همچنین تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را هم در همان جا گذراند.
رفتن به دانشگاه هانا آرنت
باید اشاره شود که هانا آرنت تحصیلات عالی خودش را در رشته فلسفه و در دانشگاه ماربورگ آغاز کرد. او در آنجا با مارتین هایدگر، فیلسوف قاره ای برجسته و بولتمان آشنا شد و فلسفه را یاد گرفت. شایان ذکر است که هانا آرنت به مارتین هایدگر علاقهای یکطرفه پیدا کرد. این در حالی بود که هایدگر متاهل بود و به همین دلیل برای ادامه تحصیل ترجیح داد تا دانشگاهش را تغییر دهد.
او به دانشگاه فرایبورگ رفو و در آنجا با هوسرل و یاسپرس، آشنا شد که از نظر فکر و تفاوتهای قابل توجهی با هادیگر داشتند. موضوع پایان نامه آرنت عشق و آگوستین قدیس بود که او توانست به خوبی از آن دفاع کند و بعد از آن به عنوان یک همکار عملی در دانشگاه به فعالیتش ادامه دهد. لازم به ذکر است که این همکاری چندان ادامه دار نبود، چرا که در سال ۱۹۳۳ نازی ها در آلمان به قدرت رسیدند و سیاستهای یهود ستیزانه شان را در پیش گرفتند. هانا آرنت در همان سال یک بار برای مدت کوتاهی توسط گشتاپو بازداشت شد. او پس از آزادی، برای حفظ جانش و به دلیل ترس از بازداشت مجدد از آلمان به کشور فرانسه رفت.
مهاجرت هانا آرنت به فرانسه و آمریکا
آرنت در سال ۱۹۳۳ کشور آلمان که زادگاهش بود را ترک کرد و رهسپار کشور فرانسه شد. در آن زمان بسیاری از روشنفکران آلمانی در پاریس زندگی میکردند. باید اشاره شود که هانا آرنت به همراه همسرش گونتر اشترن به فرانسه مهاجرت کرد. او در پاریس در کارهای خیریه فعالیت میکرد و روزگار میگذراند و با وقوع جنگ جهانی دوم و بیم اشغال شدن پاریس به کشور آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر نیز در این کشور باقی ماند.
زندگی هانا آرنت در آمریکا
هنگامی که آرنت در کشور آمریکا بود توانست کتابهای زیادی را تألیف کند و به همین دلیل شهرت بالایی نیز در این کشور برای خودش رقم زد. هانا آرنت یکی از نظریه پردازان مهم در زمینه توتالیتاریسم بود و کتاب عناصر و خاستگاه های حاکمیت توتالیتر که توسط آرنت نوشته شده است از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در بین آثار هانا آرنت میتوانیم به کتاب بحث برانگیز آیشمن در اورشلیم، گزارش یک ابتذال شر اشاره کنیم که باعث شد تا جنجال های زیادی در مطبوعات غربی ایجاد شود. همچنین باید اشاره شود که هانا آرنت نسبت به رویدادهای آمریکا نیز بیتفاوت نبود و در کتاب بحران های جمهوری به مسأله جنگ ویتنام و نزاع های نژادی در آمریکا میپردازد.
همانطور که اشاره کریم هانا آرنت به فلسفه نیز علاقه داشت و کتابهای حیات ذهن و وضع بشر او به عنوان آثار ارزشمند فلسفی شناخته میشوند. آرنت در ۴ دسامبر سال ۱۹۷۵ و در سن ۶۹ سالگی در شهر نیویورک درگذشت و در کالج بارد این شهر به خاک سپرده شد. هانا آرنت در طول زندگیاش دو مرتبه ازدواج کرد.
آشنایی با کتابها و آثار هانا آرنت
در ادامه مقاله با گروه برنا اندیشان همراه باشید تا به صورت کامل با آثار برجسته هانا آرنت آشنا شویم. همانطور که گفته شد آثار هانا آرنت بسیار بینظیر و جذاب است و بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان در مورد آن بحث کردهاند. همچنین با اینکه چندین سال از زمان آرنت میگذرد باز هم اندیشههای او در بسیاری از محافل مورد بحث است.
کتاب انقلاب
کتاب انقلاب یکی از آثار برجسته هانا آرنت است که او این کتاب را در سال ۱۹۵۶ نوشته است. درواقع آرنت در کتاب انقلاب در تلاش است تا بسیاری از انقلابهای بزرگ جهان را مورد بررسی قرار دهد و تفاوتهای موجود در هر یک از انقلابها را به خوبی بیان میکند. هانا آرنت در مورد انقلابها و میزان تاثیرگذاری هر یک از آنها به ما میگوید و ابعاد هر انقلاب را به صورت عمیق مورد بررسی قرار میدهد.
هنگامی که ما اسم انقلاب به گوشمان میخورد خیلی سریع یاد انقلاب فرانسه و یا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میافتیم. این در حالی است که به هیچ وجه انقلاب آمریکا برایمان اهمیتی ندارد. در مرحله اول هانا آرنت انقلاب فرانسه و آمریکا را مورد بررسی قرار میدهد. از نظر آرنت، انقلاب مظهر آزادی سیاسی و تاریخی انسان است و انقلاب آمریکا به عنوان نمونه اصلی یک انقلاب مدرن محسوب میشود.
زیرا در آن نقش عمل آگاهانه و آزادانه در تاسیس فضا و عرصه عمومی عمل سیاسی به کمال خود رسیده است. نکته مهمی که باید به آن اشاره کنیم این است که انقلابیون آمریکا خودشان را از ابزارهای نیروهای تاریخی نمیدانستند. درواقع آنها خودجوش و با مباحثه آزاد و تصمیم گیری بنیان نوینی را ایجاد کردند. این در حالی است که در فرانسه نگرش نسبت به انقلاب به شکل دیگری بود. یعنی نوع خاصی از علم گرایی و تاریخ گرایی، انقلاب را نتیجه محتوم نیروهای اجتماعی می دانست.
انقلابیون به یک نوع از آزادی مثبت باور داشتند و میخواستند طرحی نو ایجاد کنند و ساختارهای اجتماعی را هم تغییر دهند. اما در کشور آمریکا وضع به این شکل نبود، چرا که وفور نعمت و ثروت از همان ابتدا در آمریکا بود اما فقر و نابرابری و سایر بحران های جدی در اروپا وجود داشت. به همین دلیل با توجه به شرایطی که در کشور آمریکا وجود داشت انقلاب آن مهم محسوب میشود اما فقط به عنوان یک رویداد محلی شناخته میشود. اما انقلاب فرانسه با توجه به ناکامیابی هایی که با خود به همراه داشت توانست برای سایر ملتها نیز الهام بخش باشد.
هانا آرنت بر این باور بود که نظریه انقلاب مارکسیستی نیز یک انحراف بزرگ در اندیشه انقلاب ایجاد کرد. در نتیجه این نظریه سیاست و عمل سیاسی صرفاً روبنای ضرورت اقتصاد است. در بخشی از کتاب انقلاب هانا آرنت میخوانیم که هیچ فکری منسوختر و بیفایدهتر و خطرناکتر از فکر استفاده از وسایل سیاسی برای آزاد ساختن بشر از چنگال فقر نیست. تاریخ انقلابهای گذشته بدون هیچ شبهه ای ثابت میکند که هر کوششی که با وسایل سیاسی برای حل مسئله اجتماعی انجام گرفته به حکومت وحشت انجامیده و اخافه و ارعاب همه انقلابها را به کام نیستی فرستاده است.
کتاب خشونت
از دیگر آثار هانا آرنت میتوانیم به کتاب خشونت اشاره کنیم که در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید. این کتاب شامل مجموعهای از سخنرانی ها، مصاحبهها و تاملات هانا آرنت است که در باب خشونت، سیاست و انقلاب است. شایان ذکر است که لنین قرن ۲۰ را قرن جنگ و انقلاب نامیده بود. هانا آرنت نیز در این کتاب تلاش میکند تا در رابطه با ماهیت و چیستی خشونت سخن بگوید.
توضیحات او در مورد خشونت، آب نظر فلسفی بدیع، عمیق و در عین حال قابل فهم است. او در این کتاب تلاش میکند تا به ما بگوید که خشونت چیست. هانا آرنت در مجموعه استدلالها دامنه دار تحلیلهای زیست شناختی در مورد مسأله خشونت را رد میکند و آنها را تحلیلهای نابسنده و کارآمد میداند و سپس به سراغ فلسفه میرود.
هانا آرنت به ما میگوید که بین قدرت، زور، نیرو، اقتدار و خشونت تفاوتهای فراوانی وجود دارد و این واژگان با یکدیگر فرق دارند و هرگز نباید آنها را جای یکدیگر به کار ببریم. علاوه بر این بین قدرت و خشونت یک نوع رابطه وجود دارد. یعنی هر چقدر خشونت افزایش پیدا کند باعث میشود تا قدرت و مشروعیت کمتر شود. خشونت نیازمند ادوات و ابزار است اما قدرت بیشتر حالتی ذهنی دارد.
هانا آرنت در این کتاب در تلاش است تا تعدادی از باورهای ریشهای درباره موضوع خشونت را به چالش بکشد و تعریف دقیقتری از برخی مفاهیم ارائه کند. ۳ فصل اصلی کتاب بیشتر به حکومت ها میپردازد اما در قسمت ضمائم کتاب، بحث آرنت بر روی جنبش های اعتراضی دانشجویان و سیاه پوستان در آمریکا نیز تمرکز پیدا کرده است.
در بخشی از کتاب خشونت هانا آرنت میخوانیم که از آغاز قرن حاضر نظریهپردازان انقلاب گفتهاند که احتمال به وجود آمدن انقلابها به نسبت افزایش ظرفیت تخریب سلاحهایی که منحصرا در اختیار دولتهاست به طور چشمگیری کاهش یافته است. اما تاریخ هفتاد سال اخیر که سند شگرف کامیابی و شکست انقلابهاست، داستان دیگری عرضه میکند.
آیا مردمی که به رغم چنین احتمال ضعیف موفقیت، به این کار مبادرت کردند، دیوانه بودند و قطع نظر از موارد توفیق کامل، چگونه میتوان کامیابیهای موقت را تبیین کرد؟ حقیقت این است که فاصله میان وسایل اعمال خشونت که به دولت تعلق دارد و آنچه مردم خود میتوانند فراهم کنند اعم از بطری آبجو و کوکتل مولوتف و سلاحهای گرم، همیشه چنان عظیم بوده است که پیشرفتهای بزرگ فنی در امر تسلیحات چندان تفاوتی در قضیه ایجاد نمیکند.
دستورهای کتابی دایر بر اینکه چگونه باید از مرحله مخالفت تا توطئه و از مقاومت تا قیام مسلحانه، گام به گام پیش رفت و انقلاب کرد؛ همه مبتنی بر این تصور خطاست که انقلاب را میتوان به وجود آورد. در مصافی که خشونت در برابر خشونت قرار میگیرد، حکومت همیشه دارای برتری مطلق است، ولی این برتری تا هنگامی دوام مییاید که ساختار قدرت حکومت دستنخورده و سالم بماند؛ یعنی از فرمانها اطاعت شود و ارتش یا پلیس حاضر باشند سلاحهای خود را به کار ببرند. وقتی دیگر چنین نبود، وضع ناگهان دگرگون میشود. نه تنها طغیان سرکوب نمیگردد بلکه سلاحها به دست طرف مقابل میافتند و این امر گاهی مانند انقلاب مجارستان در ظرف چند ساعت انجام میپذیرد.
کتاب آیشمن در اورشلیم
یکی دیگر از بهترین و در عین حال برجستهترین آثار هانا آرنت کتاب آیشمن در اورشلیم است. این کتاب در سال ۱۹۶۳ منتشر شد و به دنبال آن بحثهای دامنه داری در بین اندیشمندان غربی ایجاد شد. به طور خلاصه کتاب آیشمن در اورشلیم داستان محاکمه آدولف آیشمن از شخصیتهای مؤثر آلمان نازی در اسرائیل را مورد بیان میکند.
آیشمن در عملیاتی بسیار پیچیده از آمریکای لاتین ربوده شد و به اسرائیل آمد تا توسط دادگاهی ویژه به خاطر کشتار یهودیان محاکمه شود. هانا آرنت اصطلاح ابتذال شر را در این کتاب به کار برد. به باور آرنت در طول تاریخ شرور بزرگ نه توسط افراد افراطی و متعصب بلکه توسط انسانهایی انجام شده است که بیتفاوت هستند. درواقع این افراد استدلال حکومت هایشان را پذیرفتهاند و به وظایفی که به ایشان محول شده است تن دادهاند و هیچ مخالفتی نیز با آنها نکرده اند.
در اینجا اعمال و رفتارهای شرورانه و عادی سازی و نرمال می شوند. هنگامی که آیشمن در دادگاه محاکمه میشد همواره بیان میکرد که او بیگناه است و صرفاً دستورات را انجام داده است و فقط کارهایی را که به او محول کرده بودند انجام داده است. از این رو با توجه به رفتار آیشمن در دادگاه اصطلاح ابتذال شر در ذهن هانا آرنت شکل گرفت. بعد از مطرح ساختن نظریه ابتذال شر بسیاری از افراد به دلیل نوع برداشت هانا آرنت از آیشمن نسبت به او انتقاد کردند.
در مدارک و اسناد تاریخی به دست آمده نیز میدانیم که آیشمن یک فرد یهود ستیز بوده و جنایت هایی که او انجام داده است بسیار فراتر از اطاعت به وظایف یک مامور بوده است. با وجود این همچنان این نظریه برای تبیین چرایی همکاری بین افراد غیر باورمند با حکومت های ایدئولوژی بسیار کاربرد دارد.
در بخشی از کتاب آیشمن در اورشلیم میخوانیم که نهایتاً کشیشی که بعد از اتمام رسیدگی به فرجامخواهی آیشمن در دیوان عالی، منظم به دیدار او میرفت، خیال همه را راحت کرد و گفت که آیشمن «مردی با اندیشههای بسیار مثبت» است. در پشت طنازی این متخصصان روح و روان، این واقعیتِ کتمانناپذیر نهفته بود که وضع او، بهروشنی مصداق جنون اخلاقی نیست، چه رسد به جنون حقوقی.
شرط پیروزی اس.اس. این است که قربانی شکنجهشده، در حق خود روا بداند که بدون اعتراض بهسوی طناب دار برده شود، خویشتنِ خود را چنان انکار و رها کند که تا نقطه دستکشیدن از تایید هویت خود پیش برود و این کار بیجهت نیست. بیهوده و از سر سادیسم محض نیست که سربازان اساس، شکستِ قربانی را میخواهند.
آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از به دار آویختن نابود کند… با فرسنگها فاصله… بهترین نظام برای نگهداشتن کل یک ملت در یوغِ بردگی است. در بند تسلیم. هیچچیز از صفوف منظم انسانهایی که مانند آدمک بهسوی مرگ خود میروند، هولناکتر نیست.
کتاب توتالیتاریسم
یکی دیگر از آثار هانا آرنت کتاب توتالیتاریسم است و باید اشاره کنیم که عناصر و خاستگاه های حاکمیت توتالیتر یکی از مهمترین و ماندگارترین کتابهای هانا آرنت است. این کتاب در ۳ جلد منتشر شده است و جلد اول آن یهودستیزی نام دارد. آرنت در این کتاب در تلاش است تا تاریخ یهود ستیزی در اروپا و در اندیشه و آراء سیاستمداران و فلاسفه این قاره بررسی کند و روند آن را به خوبی به ما نشان دهد.
در ابتدای امر، موضوع یهودستیزی نوعی بیزاری از یهود است و دارای رنگ و بویی مذهبی است. یهودیان افرادی هستند که عیسی را به صلیب کشیدهاند و به همین دلیل باید از این گناه طلب بخشش کنند و مسیحی شوند. اما به دنبال شکلگیری دولت ملتها این شرایط دچار تغییر و دگرگونی میشود. یهودیان در اروپای مسیحی، امکان دادن ربا را دارند به همین خاطر دارای نقش اقتصادی هستند و با صنعتی شدن اروپا این نقش و کارکرد یهودیان کاهش مییابد.
از طرف دیگر دولت ملتهای اروپایی در حال شکلگیری هستند اما یهودیان در این سرزمین در این ملتها ادغام نمیشوند و همیشه نوعی دیگر به شمار میآیند. به همین دلیل بیزاری از یهود به شکل مذهبی در اروپا به مسأله ای قومی و نژادی تبدیل میشود که نتیجه هولناک آن در آلمان و در جریان هولوکاست اتفاق میافتد.
جلد دوم این کتاب در مورد موضوع امپریالیسم است و تحت عنوان امپریالیسم شناخته میشود. شایان ذکر است که اروپاییها در قرن ۱۹ میلادی تقریباً کنترل آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی را در دست داشتند. هانا آرنت در این کتاب به نقش مازاد سرمایه اروپاییان که استعمار را توجیه میکرد اشاره میکند و به ما میگوید که نژادپرستی علمی چگونه به ایجاد استعمار کمک کرده است و آن را توجیه میکند.
بعد از آن هانا آرنت به سراغ جنبش های امپریالیستی قاره ای که منظورش اروپاست میرود. جنبش های پان اسلاویسم و پان ژرمنیسم که ضمن یهودستیز بودن با دموکراسی و پارلمان نیز دشمنی و خصومت دارند و احزاب سیاسی را که حامل چنین عقایدی هستند را شکل میدهند.
جلد سوم این کتاب تحت عنوان توتالیتاریسم شناخته میشود و پرطرفدارترین کتاب این مجموعه است. به طور خلاصه کتاب توتالیتاریسم هانا آرنت به تعریف جنبش های توتالیتر میپردازد و به ما میگوید که این جنبش ها دارای چه ویژگیهایی هستند. پس از آنکه جنبش های توتالیتر قدرت را به دست میگیرند دولت هایی را تشکیل میدهند. در این کتاب با ویژگیهای چنین دولت هایی آشنا میشویم.
هانا آرنت برای شرح و توصیف وضعیت این دولت ها، دولت اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است و ویژگیهای آنها را به خوبی شرح میدهد. این نویسنده تلاش میکند تا بین دولت های توتالیتر و حکومت های مستبد، تمییز ایجاد کند تا آنها را با هم اشتباه نگیریم.
شایان ذکر است که این مجموعه در سال ۱۹۵۵ منتشر شده است و در قسمتی از کتاب توتالیتاریسم میخوانیم که جنبشهای توتالیتر نیز مانند جوامع سرّی، جهان را به دو بخش «برادران قسم خورده» و توده نامشخص و درهم برهمی از «دشمنان قسم خورده»، تقسیم میکنند.
این تمایز که برپایه دشمنی مطلق با جهان پیرامون جنبش استوار است، با گرایش عادی احزاب به تقسیم مردم به دو دسته حزبی و غیرحزبی، بسیار تفاوت دارد. احزاب و جوامع باز، عموما تنها کسانی را که با آنها آشکارا مخالفت میکنند دشمن میدانند، حال آنکه اصل بنیادی جوامع سرّی، این است که هر فردی که درون جامعه سرّی نیست، مطرود است.
همکاری مردم با پلیس در تقبیح مخالفان سیاسی و خدمات جاسوسی داوطلبانه، بههیچوجه پدیده تازهای نیست، اما در کشورهای توتالیتر، این همکاریها و جاسوسیهای همگانی، چنان به خوبی سازمان داده شدهاند که دیگر کار تخصصی پلیس، تقریبا زائد میشود. در یک نظام جاسوسی همگانی و همهجایی که در آن هر کسی پلیس دیگری است و هر فردی خود را تحت مراقبت دائمی احساس میکند و در شرایطی که امنیت شغلی بههیچوجه وجود ندارد و هرکسی هر روزه شاهد صعود و سقوط مقامهاست، هر کلمهای ایهام داشته و مورد تفسیر قرار میگیرد.
این مسئولیت تام رهبر در مورد هر عملی که در جنبش انجام میگیرد و این یکی شدن کامل او با هر یک از کارگزارانش، عملاً چنین نتیجه میدهد که هیچیک از اعضای جنبش، در موقعیتی نیست که مسئول اعمالش باشد و بتواند دلایلی برای اعمالش بیاورد. از آنجایی که رهبر، حق توجیه اعمال جنبش را به انحصار خود در آورده است، برای جهان خارجی چنین مینماید که او تنها کسی است که میداند چه میکند؛ یعنی تنها نماینده جنبش و تنها کسی که هنوز میتوان به زبانی غیر توتالیتر با او گفتوگو کرد و در صورت قرار گرفتن در تنگنا، نمیتواند بگوید که چرا از من میپرسی، از رهبر بپرس.
کتاب بحران های جمهوری
یکی دیگر از آثار هانا آرنت کتاب بحران های جمهوری است که در آخرین سالهای عمر هانا آرنت یعنی در سال ۱۹۷۰ به چاپ رسید. این کتاب به طور ویژه بر روی سیاست در ایالت متحده آمریکا تمرکز دارد. اولین مسئله ای که در بحران های جمهوری مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد مسأله جنگ ویتنام است. هانا آرنت دلایل وقوع این جنگ، گسترش آن و در نهایت خروج ننگ آور آمریکا از این کشور را مورد بررسی قرار میدهد.
او با واکاوی اسناد منتشر شده به ما میگوید که سیاست مداران آمریکایی از همان ابتدا این آگاهی را داشتهاند که با سقوط ویتنام، مشکل جدی ای در منافع منطقه ای آنها ایجاد نمیشود و قرار نیست که کل کشورهای ناحیه هندوچین، کمونیستی شوند. اما مداخله کوچک ایالت متحده، تبعات دیگری دارد و این کشور پایش را به جنگی تمامعیار باز میکند. گویی که با مسأله ای حیثیتی روبرو شده است. یادداشتهای دیگر آرنت در این کتاب به جنبش دانشجویان و جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان تعلق دارد.
در پایان کتاب نیز تعدادی از مصاحبههای هانا آرنت به خبرنگاران آورده شده است و او در آنجا با ظرافت کلام و صراحت سخن همیشگی خود به پرسش ها پاسخ میدهد . در بخشی از کتاب بحران های جمهوری میخوانیم نکته اساسی در اینجا صرفا این نیست که سیاست دروغ تقریبا هیچ وقت برای دشمن به کار گرفته نمی شد بلکه این است که این سیاست، اگر نگوییم منحصرا، عمدتا برای مصارف داخلی به کار میرفت؛ برای پروپاگاندا در خانه و خصوصا با هدف گول زدن کنگره.
کتاب وضع بشر
یکی دیگر از آثار هانا آرنت کتاب وضع بشر است که به عنوان مهمترین کتاب او در زمینه اندیشه و فلسفه شناخته میشود. این کتاب در سال ۱۹۵۸ به چاپ رسید و در همان ابتدا با استقبالی ویژه روبرو شد. در این کتاب میتواند وسعت دید هانا آرنت را به خوبی کشف کرد. اندیشههای غیر منتظره این نویسنده شاید به زمان حال ما سازگارتر از زمانی باشید که به چاپ رسید.
شایان ذکر است که هانا آرنت در این کتاب ارزشمند خود ماهیت و مفهوم انسانیت مدرن را مورد بررسی قرار میدهد. این واکاوی بسط پیدا میکند و به دایره تواناییهای این انسان نیز میرسد. پیشرفتهای فنی در دنیای ما شگرف و خارقالعاده هستند اما به طرز متناقضی به هر میزان که پیشرفت میکنیم با پیامدهایی غیر منتظره و عجیب نیز روبرو میشویم. گاهی این عواقب به شکلی هستند که آزادیهای سیاسی ما را محدود میکنند.
کتاب وضع بشر در ۶ بخش تنظیم شده است که به ترتیب عبارتند از وضع انسان، حوزه عمومی و خصوصی، تقلا و زحمت، کار، عمل، حیات فعال و عصر مدرن که نویسنده تلاش میکند در هر قسمت به طور کامل به وجوه گوناگون و متفاوت بحث بپردازد و آنها را مورد توجه قرار دهد. در این کتاب فلسفی کمتر آثار سیاست را مشاهده میکنیم و بیشتر درباره دنیای مدرن و مرارتهای آن میشنویم.
در بخشی از کتاب وضع بشر میخوانیم که آرنت به خاطر تجلیلی که نثار عمل میکند مشهور است. مخصوصا بابت قطعاتی که در آنها از نام و آوازه مانایی سخن میگوید که شهروندان آن به دست آوردند آن هنگام که در حیطه عمومی با همتایان خود ارتباط و مراوده برقرار کردند. اما وضع بشر به همان اندازه با خطرهای عمل سروکار دارد و با آن روندهای بیشماری که ابتکار عمل بشر به راه انداخته و اکنون بیرون از اختیار آدمی در جوش و خروشند. البته آرنت به یادمان میآورد که ما حیواناتی درمانده نیستیم: ما میتوانیم به عمل دیگری بپردازیم. ابتکار عمل را برای قطع رشته چنین روندهایی در دست گیریم و بکوشیم تا از طریق پیمانهایی آنها را به اختیار خود درآوریم.
اما جدا از دشواریهای فیزیکی در اختیار گرفتن روندهایی که عمل کردن در متن طبیعت بیفکرانه آنها را به راه انداخته است. آرنت مسائل و مشکلات سیاسی ناشی از خود تکثر را نیز به ما یادآوری میکند. علیالاصول، اگر جملگی بتوانیم توافق کنیم که تشریک مساعی کنیم. قادر خواهیم بود قدرت عظیمی اعمال کنیم؛ اما حصول توافق میان اشخاص متکثر دشوار است و این توافق هیچگاه از ابتکار عملهای اخلالآفرین عاملان دیگر در امان نیست.
حال که در آستانه هزاره تازهای قرار داریم. یگانه پیشبینی قابل اطمینانی که میتوانیم به آن دست بزنیم این است که با وجود ادامه روندهایی که از پیش به راه افتادهاند، آینده باز و گشوده عرصهها خواهد بود برای ابتکار عملهای بشری بیشماری که از دایره تخیل کنونی مان بیرونند. شاید چندان عجولانه نباشد که پیشبینی دیگری نیز کنیم: خوانندگان آینده با گلچین کردن و پروردن رشتهها و مضمونهای گوناگونی در کتاب خارقالعاده وضع بشر در این اثر خوراک فکری و مجال بحث پیدا خواهند کرد. آرنت اگر بود چنین چیزی را بسیار باب میل خود میدید.
کتاب حیات ذهن
یکی دیگر از آثار هانا آرنت کتاب حیات ذهن است که به عنوان آخرین اثر منتشر شده توسط این نویسنده شناخته میشود. قرار بود کتاب حیات ذهن ۳ جلد باشد اما جلد سوم این کتاب هیچ وقت منتشر نشد، چرا که عمر آرنت اجازه نداد که بتواند جلد پایانی را بنویسد. البته باید اشاره شود که همین دو جلد نیز بعد از مرگ آرنت و در سال ۱۹۷۸ به چاپ رسیده است. آرنت در این کتاب به سراغ مسئله تفکر ذهن و موضوع اراده انسانها میرود. کتاب حیات ذهن آرنت در کنار وضع بشر نسبت به دیگر کتابهای این نویسنده فلسفیتر است.
مری مک کارتی بعد از فوت هانا آرنت ویرایش این کتاب را بر عهده گرفت و به عنوان دوست صمیمی و وصی او این اثر ارزشمند فلسفی را به چاپ رساند. در بخشی از این کتاب میخوانیم که ای کاش میتوانستیم در این وضع و حال همان کاری را انجام دهیم که عصر مدرن در مرحله نخستینش انجام داد یعنی این که با هر موضوعی چنان برخورد کنیم «که گویی پیش از من هیچ کس به آن نپرداخته است» (سخنی که دکارت در ملاحظات مقدماتیاش در انفعالات نفس میآورد) این کار دیگر محال شده است؛ تا حدی از آن رو که آگاهی تاریخی ما بیاندازه بسط یافته است.
ولی مهمتر از همه به این دلیل که یگانه سندی که درباره چیستی معنای فعالیت تفکر نزد کسانی که آن را به منزله شیوهای برای زندگی برگزیده بودند در دست داریم چیزی است که امروزه آن را «مغالطههای متافیزیکی» مینامیم. هیچ کدام از نظامها، هیچ یک از آموزههایی که متفکران بزرگ به ما انتقال دادهاند نمیتوانند برای خوانندگان امروزی متقاعدکننده یا حتی معقول و موجه باشند؛ با این حال در اینجا میکوشم استدلال کنم که هیچ کدام از یکی دربردارنده یگانه سررشتههایی هستند که ما در اختیار داریم برای آنکه دریابیم تفکر آنها دلبخواهانه نیست و نمیتوان هیچ یک را از سر تا پا مهمل دانست و بهسادگی دور انداخت. برعکس مغالطههای متافیزیکی برای کسانی که به آن میپردازند چه معنایی دارد و این چیزی است که امروزه بسیار مهم است و در کمال شگفتی کمتر درباره آن مستقیما سخن گفتهاند.
بنابراین امتیاز احتمالی وضعیت ما بعد از مرگ متافیزیک و فلسفه، امتیازی مضاعف است. این وضعیت به ما امکان میدهد با نگاه تازهای که زیر بار هیچ سنتی نیست و با هیچ سنتی از راه به در نشده است به گذشته بنگریم و بنابراین ثروت عظیمی از تجربههای خام را در اختیار داشته باشیم بدون این که پابند هیچ دستور و توصیهای درباره نحوه پرداختن به این گنجینهها باشیم، میراث ما مسبوق به هیچ وصیتی نیست.
نگاهی به جملات هانا آرنت
لازم به ذکر است که هانا آرنت روزنامهنگاری حاذق و توانمند است و به دلیل تسلط بالای او در نوشتن ما شاهد محبوبیت شخصیت او در بین افراد مشهور هستیم. به عنوان مثال هانا آرنت در رابطه با انقلاب میگوید که هدف شورش رهایی است اما هدف انقلاب بنیانگذاری آزادی است. هانا آرنت میگوید در نظام های دیکتاتوری همه چیز حتی ۱۵ دقیقه قبل از فروپاشی خوب به نظر میرسد.
از دیگر جملات معروف هانا آرنت میتوان به این عبارت اشاره کرد که فقدان هیجانات نه باعث عقلانیت میشود و نه به پیشرفت آن کمک میکند. بیطرفی و متانت اگر از خویشتن داری سرچشمه نگیرد و فقط عدم ادراک را بنمایاند، میتواند در برابر تراژدی های تحمل ناپذیر به راستی دهشت انگیز باشد.
فیلم هانا آرنت
مارگارته فون تروتا فیلم هانا آرنت را ساخته است که در آن به زیبایی قسمتی از زندگی این فیلسوف برجسته را به تصویر میکشد. این فیلم سینمایی به حساسترین دوره زندگی هانا آرنت مربوط میشود. داستان به زمانی تعلق دارد که آدولف آیشمن، معاون هیتلر را دستگیر کردهاند و موساد آن را به اسرائیل انتقال داده است تا در آنجا به خاطر جنایت هایی که انجام داده است محاکمه شود.
اما هانا آرنت که خودش به عنوان یک یهودی از دست نازی ها فرار کرده است نظر متفاوتی در مورد محاکمه آیشمن دارد و او را فردی پلید و دیو سیرت تصویر نمیکند. هانا آرنت خودش یک شخصیت یهودی است و مخالفانش نمیتوانند به او برچسب یهودستیزی بزنند. شایان ذکر است که این اثر در ژانر درام است و در آن درباره زندگی فیلسوفی آشنا میشویم که کارش اندیشیدن است و از این مسأله ترسی ندارد که تمام دنیا مخالف افکارش باشند. اثر فوق در کشورهای آلمان، لوکزامبورگ و فرانسه فیلمبرداری شده و مدت زمان آن ۱۱۳ دقیقه است. بازیگرانی مانند باربارا سکووا، جانت مک تیر، یولیا ینچ و هاروی فریدمن در این فیلم نقش ایفا کردهاند.