اختلال شخصیت وسواسی اجباری یا OCPD یک وضعیت سلامت روانی است که به وضوح نشان دهنده الگوهای مشخصی از دغدغههای ذهنی، کمالگرایی و تمایل به کنترل و نظم بیش از حد در زندگی فرد مبتلا است. افراد مبتلا به این اختلال، اعتقادات محکم و ثابتی دارند که آنها را مجبور به اعمال کنترلی بر خود و محیطشان میکند.
این اختلال معمولاً با ویژگیهایی همچون دقت بالا، خواسته بودن از خود و دیگران، اصرار بر کارکرد منظم و روشن، و نگرانی مداوم در مورد انجام کارها به صورت صحیح، همراه است. افراد مبتلا به OCPD به دنبال کنترل کلیه جنبههای زندگی خود و افراد محیطشان هستند، حتی اگر این به معنای تحمیل استانداردها و انتظارات بیرحمانه از دیگران باشد.
بنابراین، میتوان گفت که افراد مبتلا به OCPD دچار یک الگوی رفتاری مداوم شدهاند که نشان دهنده نیاز فزاینده به کنترل و استقامت در مقابل هرگونه عدم تطابق با استانداردها و ارزشهای خود است. این الگوی رفتاری میتواند به مرور زمان به مشکلات در روابط شخصی و اجتماعی، همچنین سایر مسائل روانی منجر شود.
در نگاه اول، ممکن است نظم و سازماندهی دقیق افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) به عنوان یک ویژگی مثبت و مورد تحسین قرار گیرد و بسیاری از افراد آنها را به عنوان الگوهایی برای مقابله با زندگی ادراک میکنند. اما باید توجه داشت که بین این اختلال و مفهوم نظم و ترتیب در زندگی تفاوتهایی وجود دارد.
در واقع، فرد مبتلا به اختلال OCPD توانایی کنترل زیادی بر روی اعمال و رفتارهای خود ندارد و نظم و دقت زیادی که به نظر میرسد، به دنبال اراده و اختیار او نیست. به عبارت دیگر، این نظم و سازماندهی به طور اجباری و بدون اختیار فرد اتفاق میافتد و از آن به عنوان یک اصرار بیاندازه به نظم و کنترل میشود. پیشنهاد میشود به تا سمینار شخصیت ناسالم مراجعه فرمایید.
از این رو، تفاوت میان اختلال OCPD و نظم در زندگی این است که در OCPD، این نظم و سازماندهی به صورت یک الگوی رفتاری مصنوعی و بیاندازه ایجاد میشود که فرد نمیتواند آن را به دلخواه کنترل کند، در حالی که نظم و سازماندهی در زندگی معمولاً نتیجه اراده و تصمیمات آگاهانه فرد است که به منظور بهبود عملکرد و بهرهوری شخصی ایجاد میشود.
حس کنترلگر در فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) به اندازهای قوی است که او را ترغیب میکند تا نه تنها بر خودش و سازماندهی زندگی خودش کنترل داشته باشد، بلکه به طور فزایندهای به تلاش برای کنترل دیگران و موقعیتهای مختلف بپردازد. این نیاز به کنترل و تمامیت اغلب به یک فرآیند اجباری تبدیل میشود که فرد را به انجام اعمال کنترلگرانه و بدون اختیار میکشاند.
در این حالت، فرد مبتلا به OCPD به دنبال تصرف در تمام جنبههای زندگی خود و حتی افراد محیط اطرافش است. او احساس میکند که تنها با کنترل دقیق و دستیافتنی بر همه چیز، میتواند از موقعیتهای مختلف مطمئن شود. این نیاز به کنترل میتواند به مرور زمان باعث مشکلات در روابط شخصی و اجتماعی شود، زیرا دیگران احساس میکنند که تحت نظر و کنترل فرد مبتلا به OCPD قرار دارند، که این میتواند به تعاملات نامطلوب و تنشهای میان فردی منجر شود.
اگر میخواهید درباره اختلال OCPD بیشتر بدانید، میتوانید مقاله مربوطه را در مجله برنا اندیشان مطالعه کنید تا با جزئیات بیشتری در این خصوص آشنا شوید.
اختلال شخصیت وسواسی اجباری چیست؟
اختلال شخصیتی وسواسی اجباری، که به زبان انگلیسی با عنوان “Obsessive-compulsive personality disorder” شناخته میشود و با اختصار OCPD نامیده میشود، یکی از اختلالات شخصیت گروه C محسوب میشود. افراد مبتلا به این اختلال به طور مداوم درگیر کمالگرایی، سازماندهی و کنترل هستند.
آنها علاوه بر داشتن نظم و کنترل شدید، قوانین سخت و پیچیدهای برای انجام کارها یا زندگی خود تعیین میکنند که هیچ نوع انعطافی را در بر نمیگیرند. به عبارت دیگر، این افراد دارای الگوهای رفتاری و فکری هستند که در انجام کارها و حفظ روابطشان به تداخل میانجامند.
به عنوان مثال، فرد مبتلا به OCPD ممکن است در تمام جنبههای زندگی خود، از روزمرههای روزانه تا روابط شخصی، به دنبال کنترل دقیق و صحیح باشد. او ممکن است الگوهای خاصی از روزمرگی را دنبال کند و هرگونه انحراف از این الگوها را غیرقابل قبول بداند. این میتواند منجر به مشکلات در روابط شخصی و اجتماعی شود، زیرا دیگران احساس میکنند که تحت نظر و کنترل فرد مبتلا به OCPD قرار دارند، و این میتواند به تعاملات نامطلوب و تنشهای میان فردی منجر شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) به طور عمومی خود را به عنوان فردی که رفتار و طرز فکرشان مشکلساز نیست، مشاهده میکنند. آنها اغلب نقصی در خودشان را نمیبینند و همیشه عیب را در طرف مقابل جستجو میکنند. به عبارت دیگر، این افراد تمایل دارند مسئولیت خود را از بین ببرند و همه مسائل را به دیگران نسبت دهند.
شخصیت وسواسی اجباری به نظم و زمانبندی اهمیت زیادی میدهد. این افراد بیشترین توجه را به جزئیات و زمانبندی میدهند و از تأخیر و عدم رعایت زمانهای معین خود، بسیار ناراحت میشوند. اگر طرف مقابل زمان معین شده را رعایت نکند، آنها ممکن است با واکنشهای پرخاشگرانه و ناراحتی مواجه شوند، زیرا این واکنشها از نظر آنها به عدم احترام به قوانین و مقرراتی که برای خود تعیین کردهاند، ناشی میشود.
اهمیت دانستن این است که اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) ممکن است با سایر بیماریهای روانی رابطهای داشته باشد. با این حال، نمیتوان به طور قطعی هر نشانه و ویژگی را به این اختلال نسبت داد. برای تشخیص صحیح و درمان مناسب، تنها روانشناس میتواند به شما کمک کند.
بیماریهای روانی مختلف میتوانند با هم تلاقی و تداخل داشته باشند، از جمله OCPD. به عنوان مثال، افراد مبتلا به اختلال اضطرابی یا افسردگی ممکن است همچنان علائمی از OCPD نشان دهند یا برعکس. این موارد نشان میدهد که تشخیص و درمان این اختلالات نیازمند ارزیابی دقیق و تخصصی از سوی یک روانشناس یا متخصص روانپزشک است.
بنابراین، اگر شما یا کسی دیگر نشانههایی از OCPD یا سایر بیماریهای روانی مشاهده میکنید، بهتر است به یک حرفهای متخصص مراجعه کنید تا برای شما یا آن فرد برنامههای درمانی مناسب تعیین شود.
اختلال شخصیت وسواس اجباری چه ویژگی هایی دارد؟
اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) اغلب با وسواس فکری فراگیر همراه است که به صورت پیوسته و در تمام جوانب زندگی فرد حضور دارد. این افراد تمایل دارند به نظم، کمالگرایی و کنترل بیش از حد، که رفتارهایی را ایجاد میکند که ممکن است با مشکلات و موانع در انجام وظایف و برقراری روابط مواجه شوند.
ویژگیهای شخصیت وسواسی اجباری معمولاً عبارتند از:
1. عدم توانایی در سازش با دیگران و مقاومت در برابر تغییرات.
2. عدم تحمل نقد و انتقاد و عدم انعطافپذیری.
3. تمایل به انجام کارها به صورت مستقل و انزواگرانه.
4. گرفتاری مداوم در شک و تردید.
5. صعود احساسات به شدت و نبود آنها در قالب های مناسب.
6. رفتارهای جدی و خشن، که ممکن است دیگران را دور کند.
7. از تلاش برای جلوگیری از شکست و شکایت از وضعیتهای ناپسند خودداری میکند.
8. متمرکز بودن بیش از حد بر ایدهها، وظایف و باورها.
9. مصمم بودن در مورد عقاید و روشهای خود و تمایل به اجبار دیگران به پذیرش آنها.
10. آسیبپذیری به مشکلات از جزئیات، قوانین و نظم.
11. تمایل به کمالگرایی بیش از حد که ممکن است به کارآمدی روزمره آسیب بزند.
12. اختصاص زیاد به کار و تلاش برای بهرهوری بیش از حد، که ممکن است به زمان برای فعالیتهای لذتبخش کمتر شود.
13. دشواری در همکاری با دیگران مگر اینکه آنها به شکلی مطابق با انتظارات و نیازهای او عمل کنند.
این ویژگیها معمولاً به طور یکپارچه در زندگی فرد حضور دارند و باعث میشوند که فرد مبتلا به OCPD مواجهههایی را در روابط اجتماعی و فعالیتهای روزمره خود تجربه کند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) اغلب در نگاه اول به عنوان افرادی با اعتماد به نفس بالا و نظم دقیق شناخته میشوند که آنها را به نظر موفق و کارآمد میکند. استانداردهای دقیقی که در بسیاری از موقعیتها، به ویژه در برخی از شغلهای خاص، ایجاد میکنند، ممکن است باعث موفقیت بیشتر آنها شود.
اما در عین حال، این افراد در مواقعی که با لزوم سازش یا تغییر رفتار مواجه میشوند، ناتوان عمل میکنند. آنها دچار مشکلات در تطبیق با موقعیتهایی که نیازمند انعطاف و تغییر است، میشوند. این ناتوانی در تطبیق با تغییرات میتواند به مرور زمان به مشکلاتی در روابط شخصی و اجتماعی منجر شود، زیرا افراد با OCPD ممکن است اصرار بر نظم و کنترل را به شدت ادامه دهند و به شکلی منفی و مضر بر روابط خود اثر بگذارند.
علت شخصیت وسواسی اجباری
در حال حاضر، محققان در تلاش هستند تا علت دقیقتری برای بروز اختلال شخصیت وسواسی اجباری را کشف کنند. تا به امروز، عوامل مختلفی شناسایی شدهاند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم ممکن است در بروز این اختلال نقش داشته باشند:
۱. عوامل ژنتیکی و وراثت: برخی تحقیقات نشان داده است که عوامل ژنتیکی میتوانند نقشی در افزایش احتمال بروز اختلال OCPD داشته باشند. افرادی که تاریخچه خانوادگی این اختلال را دارند، احتمالاً در معرض بیشتری برای بروز آن هستند.
۲. تجربههای آسیبرسان: افرادی که به صورت فیزیکی، روانی یا عاطفی آسیب میبینند، ممکن است در معرض خطر بیشتری برای بروز اختلال OCPD قرار بگیرند. مثلاً، تحقیقات نشان داده است که افرادی که در کودکی به شدت آزار و اذیت شدهاند، احتمالاً بیشترین خطر برای بروز این اختلال را دارند.
۳. تروماهای دوران کودکی: تجربه ترومای دوران کودکی مانند کودکآزاری و تحمل فشارهای بیش از حد در این دوره ممکن است به عنوان عوامل موثر در بروز اختلال OCPD مطرح شوند.
۴. سختگیری و قانونمداری بیش از حد والدین: محیط خانوادگی که با سختگیری و کنترل بیش از حد از طرف والدین همراه است، ممکن است باعث شود که فرد به عنوان واکنشی به این محدودیتها، خود نیز به سختگیری و قانونمداری بیش از حد متمایل شود.
با این حال، هنوز به دقت نمیتوان گفت که عامل ژنتیکی، تجربههای آسیبرسان، تروماهای دوران کودکی یا محیط خانوادگی، به تنهایی عامل اصلی بروز اختلال OCPD هستند. احتمالاً ترکیبی از این عوامل در هر فرد نقش دارد و برای هر فرد ممکن است عوامل مختلفی موثر باشند.
اختلال شخصیت OCPD چه تفاوتی با اختلال OCD دارد؟
به عنوان اولین مرحله، اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) و اختلال وسواسی اجباری (OCD) اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند، اما باید توجه داشت که این دو اختلال از هم متفاوت هستند.
اختلال OCD یک اختلال اضطرابی است که با تکرار وسواسها (اندیشهها و ترسهای مشکلساز) و عملیات کامپولسیونال (رفتارهای مکرر و غیرقابل کنترل) همراه است. به عنوان مثال، فرد مبتلا به OCD ممکن است وسواس داشته باشد که دستهایش را باید بارها بشوید، و به عنوان وسواس، به شدت احساس استرس و نگرانی کند. به منظور کاهش استرس، فرد ممکن است به صورت مکرر دستهای خود را بشوید (عمل کامپولسیونال).
در مقابل، اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) یک اختلال شخصیتی است که با کمالگرایی، نظمطلبی، و سختگیری در استانداردها و قوانین شخصی همراه است. به عنوان مثال، فرد مبتلا به OCPD ممکن است استانداردهای بسیار دقیق و محدودی برای عملکرد خود و دیگران قائل شود، اما برخلاف OCD، این افراد به وسواسها و عملیات کامپولسیونال پیش نمیروند. به عبارت دیگر، در OCPD وسواسها و عملیات کامپولسیونال وجود ندارد؛ بلکه شخصیت و رفتارهای کلی افراد مبتلا به OCPD با وسواسها و کامپولسیونهای OCD متفاوت است.
در اختلال وسواسی اجباری (OCD)، فرد با افکار ناخواسته و مزاحم به شکلی مداوم و تکراری مواجه میشود. این افکار، معمولاً به عنوان وسواسها شناخته میشوند و میتوانند شامل ترسها، نگرانیها، یا اندیشههای مشکلساز باشند. این وسواسها منجر به انجام رفتارهای تکراری و مکرر میشوند که به عنوان کامپولسیونها شناخته میشوند.
تداوم این افکار و رفتارهای وسواسآمیز فرد را پریشان میکند و انجام فعالیتهای روزمره برای او را سخت و دشوار میکند. بهعنوان مثال، فرد ممکن است به صورت مکرر و بدون دلیل منطقی دستهای خود را بشوید، یا کلید چراغ را به تعداد دفعات مشخصی چرخانده و از این روال پیشبینیپذیر خارج نشود.
اصطلاح “وسواس” به معنای افکار و اندیشههای ناخواسته و مزاحم است که به شدت بر فرد اثر میگذارد و او را به انجام رفتارهای تکراری و غیرمنطقی میکشاند. این وسواسها و کامپولسیونها ممکن است زمان و انرژی بسیار زیادی از فرد بگیرند و به طور معمول تا زمانی که فرد آنها را انجام ندهد، احساس آرامش نخواهد کرد.
اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) به همراه میزان بسیار بالایی از کمالگرایی همراه است و فرد مبتلا به آن از این موضوع رنج میبرد که دیگران به نظم و ترتیب اهمیت نمیدهند و کارها را به درستی انجام نخواهند داد. همچنین پیشنهاد میشود به کارگاه درمان وسواس کمال گرایی مراجعه فرمایید.
در OCPD، فرد به شدت به استانداردها و قوانین شخصی خود پایبند است و از دیگران انتظار دارد که همانند او عمل کنند. به عبارت دیگر، افراد مبتلا به OCPD به شدت از عدم رعایت نظم و قواعد توسط دیگران رنج میبرند و این میتواند به آنها احساس ناخوشایندی و ناراحتی بیشتری بیافزاید.
در مقابل، افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری (OCD) معمولاً به وجود مشکل خود آگاه هستند و برای درمان آن به دنبال کمک حرفهای میگردند، مانند مراجعه به دکتر روانشناس یا روانپزشک. این افراد ممکن است با وسواسها و کامپولسیونهای خود متعارف باشند و میدانند که باید برای رفع آنها اقدام کنند.
اما در OCPD، به دلیل کمبود خودآگاهی نسبت به رفتارهای خود، فرد نه تنها نمیپذیرد که رفتارش مشکلساز است بلکه دیگران را مقصر اصلی مسائل میداند. این افراد ممکن است تا زمانی که از کشمکش و بحث با خانواده یا دوستان خود کلافه شوند، به مشاوره حرفهای مراجعه نکنند، زیرا معتقدند مسئولیت مشکلاتشان با دیگران است و نه با خودشان.
درمان اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD)
بیشتر افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) اغلب اعتقاد ندارند که رفتارهایشان مشکلساز است. آنها معمولاً به طور خودآگاه از استانداردها و رفتارهای خود پایبند هستند و احساس نیاز به تغییر و بهبود نمیکنند. برای این افراد، مشکل معمولاً در دیگران و نه در خودشان میباشد.
در صورتی که افراد مبتلا به اختلال OCPD به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنند، راهکارهای درمانی ممکن است شامل موارد زیر باشد:
روان درمانی
رواندرمانی به عنوان یک شیوه موثر برای مداخله در اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) شناخته میشود که تأثیر بسزایی بر بهبود وضعیت فرد دارد. این نوع درمان بسته به شدت و مدت زمان ابتلا، تأثیرگذاری متفاوتی دارد. بهطور کلی، رواندرمانی نیازمند زمان و تعداد جلسات بسیاری است و ممکن است فرد برای مدتی طولانی تراپی را طی کند.
هدف اصلی از رواندرمانی در مورد افراد مبتلا به OCPD، تغییر باورها و رفتارهای نادرست آنها درباره خود، توانمندیها، انجام کارها و روابطشان با دیگران است. به عبارت دیگر، روانشناس یا روانپزشک در این رویکرد سعی میکند با تغییر باورهای منفی و نادرست فرد، او را به سمت باورها و رفتارهای مثبت و مؤثرتر هدایت کند.
یک نکته مهم که افراد مبتلا به OCPD باید در طول جلسات رواندرمانی درک کنند، این است که کمالگرایی تنها زمانی مفید خواهد بود که به رشد و پیشرفت فرد کمک کند و از آنجایی که کمالگرایی بیش از حد میتواند دلیل نابسامانیها در زندگی شود، لازم است که بهبود آن مورد تأکید قرار گیرد.
انواع رواندرمانی برای اختلال OCPD شامل موارد زیر است:
درمان روانپویایی
درمان روانپویایی به عنوان یک رویکرد درمانی متمرکز بر ریشههای روانی و عوامل ناخوشایند عاطفی فرد است. در این نوع درمان، فرد از طریق خود بازتابی و خودآزمایی با مشکلات و رنجهای خود آشنا میشود و سعی میکند الگوهای رفتاری نادرست یا روابطی که برایش مشکلساز هستند را شناسایی و تغییر دهد.
در این رویکرد، فرد به کمک روانشناس یا متخصص روانپویایی به تحلیل عمیقتری از علتهای پنهان و عواطفی که به مشکلات و نگرانیهایش منجر میشوند، میپردازد. او با استفاده از تکنیکهای مختلفی مانند مصاحبه، تحلیل رویاها، و تمرینهای روانی، به بررسی و تحلیل عمیقتری از وضعیت خود میپردازد و در نتیجه قدرتمندتر به حل مشکلات و بهبود وضعیت روانی خود میرسد.
با این رویکرد، هدف اصلی از درمان، ایجاد تغییرات عمیق در رفتارها و الگوهای ذهنی فرد است تا او بتواند با روابط و مواجهه با چالشهای زندگی بهتری داشته باشد.
درمان شناختی رفتاری (CBT)
درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از موثرترین رویکردهای درمانی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) است. در این روش، روانشناس با ساختاردهی و هدفگرایی، به فرد کمک میکند تا الگوهای فکری و رفتاری خود را بهبود بخشیده و راهکارهای موثر برای مدیریت افکار و احساسات منفی را یاد بگیرد.
یکی از اهداف اصلی CBT برای افراد مبتلا به OCPD، کمک به آنها برای شناسایی و درک افکار و احساسات خود است. این رویکرد فرد را آگاه میکند که چگونه الگوهای فکری و احساسی او میتواند بر رفتارها و اعمالش تأثیر بگذارد. از طریق شناخت و تحلیل افکار و احساسات منفی، فرد میتواند با ایجاد الگوهای فکری و رفتاری سالمتر، بهبود یابد.
در این فرآیند، فرد به کمک روانشناس یا متخصص CBT، فرصت دارد تا الگوهای فکری ناپسند خود را شناسایی کرده و آنها را با الگوهای مثبت و سالم جایگزین کند. این امر به او کمک میکند تا بازترکیبی از رفتارهای مثبت و مؤثر را در زندگی خود پیدا کرده و بهبود قابل توجهی در کیفیت زندگی خود تجربه کند.
طرحواره درمانی
در روش طرحواره درمانی، تمرکز بر ارزیابی کامل شخصیت فرد و عواملی که بر آن تأثیر میگذارند، قرار دارد. این روش از تکنیکهای خاصی استفاده میکند تا به جزئیات عمیقتری از شخصیت فرد پی ببرد و عواملی مانند انزوا، شکستها، نقایص، از خود گذشتگی، و استانداردهای غیراصولی را شناسایی کند.
در این رویکرد، به بررسی عوامل داخلی و خارجی که بر رفتار و شخصیت فرد تأثیر میگذارند، پرداخته میشود. این میتواند شامل بررسی رویدادها و تجربیات زندگی گذشته، روابط فردی، مسائل خانوادگی، و شرایط اجتماعی و فرهنگی فرد باشد. از اطلاعات جمعآوری شده، یک طرحواره کامل از شخصیت فرد به تفصیل ارائه میشود که درک بهتری از او و مشکلات او را فراهم میکند.
هدف از استفاده از این رویکرد، ارائه یک تصویر کامل و جامع از شخصیت فرد و شناسایی نقاط ضعف و قوت آن است. با این اطلاعات، روانشناس یا متخصص میتواند برنامههای درمانی موثرتری را برای کمک به فرد در بهبود شخصیت و مشکلاتش ارائه دهد.
دارو درمانی
در حال حاضر، هیچ داروی خاصی به طور رسمی توسط سازمان غذا و دارو آمریکا (FDA) برای درمان اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) تأیید نشده است. اما با توجه به اینکه بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال از اضطراب ناشی از کمالگرایی رنج میبرند، روانپزشکان ممکن است برای کاهش این اضطراب، داروهای ضداضطراب یا ضدافسردگی، مانند داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین (SSRI) را تجویز کنند. این داروها معمولاً برای کنترل علائم اضطراب و افسردگی مصرف میشوند.
در صورت تجویز داروهای SSRI، لازم است فرد زیر نظر روانپزشک قرار گیرد و داروها را به دقت مصرف کند. زیرا این داروها ممکن است عوارض جانبی جبرانناپذیری داشته باشند و نیاز به تنظیمات و مراقبتهای ویژه دارند. به علاوه، استفاده طولانی مدت از این داروها باید تحت نظر مستمر روانپزشک باشد و توصیه نمیشود زیرا ممکن است عوارض جانبی و وابستگیآوری آنها به طولانی مدت خطرناک باشد.
نتیجه گیری
به طور کلی، اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) یک وضعیت پیچیده و چالشبرانگیز در عرصه روانشناسی است که با مجموعهای از الگوهای رفتاری مشخص مشخص میشود. در این اختلال، فرد دارای کمالگرایی بسیار بالا، نظم و سازماندهی زیاد، و تمایل به کنترل بیش از حد است. این ویژگیها میتوانند منجر به مشکلات در روابط فردی، کاری، و زندگی اجتماعی شوند.
از آنجایی که افراد مبتلا به این اختلال معمولاً از ضعفهای مربوط به کمالگرایی و نظمطلبی خود غافل هستند و به عنوان یک الگوی عادی و مناسب برای زندگی خود ادعا میکنند، شناخت این اختلال و تشخیص آن ممکن است برای متخصصان روانشناسی یا روانپزشکی چالش بیشتری داشته باشد.
درمان OCPD معمولاً از روشهای مختلفی از جمله مشاوره روانشناختی، درمان شناختی رفتاری، و روشهای دارویی استفاده میکند. اهمیت بالای تشخیص صحیح و درمان مناسب این اختلال از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا درمان موثر میتواند بهبود و کاهش عوارض ناشی از این اختلال را فراهم آورد و کیفیت زندگی فرد را بهبود بخشد. از این رو، اطلاعات بیشتر و آگاهی عمومی درباره این اختلال و امکانات درمانی مرتبط با آن میتواند به افزایش فراگیری و بهبود درمان این اختلال کمک کند.