مربی گری برای کودکان شیوه های مختلفی دارد که اگر والدین با روش های نوین و علمی آن آشنا باشند، قطعاً می توانند فرزندانی مستقل و دارای اعتماد به نفس را تربیت کنند، در این میان خیلی مهم است که والدین بدانند فشار آوردن به کودکان نتیجه ی منفی داشته و نمی تواند عامل موثری در تربیت سالم محسوب شود، به همین دلیل در این قسمت از پایگاه دانش برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای با عنوان روش های ایجاد استقلال در کودکان به صورت سالم بدون اعمال فشار را در اختیار شما علاقه مندان به مقالات علمی روانشناسی قرار دهیم. پس تا انتهای مقاله با گروه برنا اندیشان همراه باشید.
روش های ایجاد استقلال در کودکان به صورت سالم بدون اعمال فشار
در مقاله روش های ایجاد استقلال در کودکان به صورت سالم بدون اعمال فشار شما یاد می گیرید که چگونه فرزندانی مستقل و دارای اعتماد به نفس تربیت کنید.
این قدر به من فشار نیار
داشتن ارتباط درست وفشار نیاوردن به کودکان باعث میشود کودکان استقلال شخصیتی داشته باشند
تصور کنید برلبه تخت غواصی ایستاده اید و سریعاً با دیدن آب سرتان گیج میرود.اولین بار شاید زانوهایتان کمی بلرزد و مربی در پشت شما ایستاده باشد و بگوید بپر و بعد اگر نپریدی شما را به زور و فشار داخل آب بیندازد.
سفر شما از تخته شنا به داخل آب می تواند به هر شکل باشد: با صدای شلپ شلوپ، غوطه وری دردناک یا غواصی قو کاملاً تصادفی. اما نتیجه هرچه که باشد، سفر از یک مکان آغازگر تحت فشار قرار گرفتن بسیار وحشتناک وعمیقاً تنها خواهد بود. و برای مدت طولانی پس از پایان کار، روابط ما با مربی ما ممکن است شامل احساس بی اعتمادی، عصبانیت، کینه و شرم باشد. بسیاری از افراد معتقدند که این روش مربی گری درستی نیست.
با این حال، از بسیاری جهات دقیقاً به این ترتیب است که ما فرزندان خود را “با فشار” به سوی جهش به سمت استقلال “مربی گری” می کنیم. این فشار به استقلال اشکال مختلفی دارد: فشار برای خوابیدن، یادگرفتن رفتن به دست شویی، اعتماد به نفس ، جدا شدن از والدین، کنار گذاشتن اشیایی که فرد آن را دوست دارد، آماده شدن برای پیش دبستانی یا بعداً برای بیرون رفتن از خانه. فشار برای انجام هر یک از این موارد همه چیز را در اسرع وقت انجام دهید. مانند یادگیری شیرجه رفتن اینها اهداف ارزشمندی هستند (بعضی از آنها نقاط عطف ضروری دارند)، اما وقتی کودکان را وادار به دستیابی به چنین اهدافی می کنیم بدون نیاز به حمایت، تشویق و احساس آمادگی و رضایت خود، به آنها آسیب می رسانیم.
فشار به سمت استقلال در تربیت کودک جهانی نیست (و به طور قابل توجهی، کودکان حتی در فرهنگ های فاقد چنین شگفتی هایی به بزرگسالان کاملاً تنظیم شده و خودمختار تبدیل می شوند). فشارهای اجتماعی بر والدین برای تربیت فرزندانی که “خودکفا” هستند در جوامع غربی مانند استرالیا، انگلیس و ایالات متحده خیلی شدید است. این فشارها ریشه عمیقی در فرهنگ فردگرایانه ما دارد: دو نفر از “پدران بنیانگذار” روانشناسی غربی به والدین توصیه می کنند که محبت فرزندان خود را برای پرورش استقلال و بهره وری مانند بزرگسالان در اسرع وقت دریغ کنند. جی استنلی هال در سال 1899 اظهار داشت: “ما به احساسات کمتری نیاز داریم و بیشتر بهم می زنیم.” در کتاب تربیت فرزند، جان بی واتسون به والدین توصیه کرد: “وقتی وسوسه می شوید کودک خود را نوازش کنید، یادتان باشد که عشق مادر ابزاری خطرناک است . ابزاری که ممکن است زخمی هرگز بهبود نیاورد … ”
اما پس از دهه ها تحقیق به دنبال کارهای پیشگام هری هارلو و جان بالبی، روانشناسان اکنون خلاف این را می دانند: این نبود یک مراقب دوست داشتنی و حامی در مواقع ضروری است که “ابزاری خطرناک” برای رشد کودک است و احساس رانده شدن از تخته غواصی و تنهایی ایجاد “زخم هرگز التیام ناپذیر” با دردی که تا بزرگسالی کاملاً خوب است.
آنچه این کار روشن می کند این است کودکانی که می توانند به عنوان یک “پایگاه امن” به یک مراقب وابسته عمل کنند – در مواقع ضروری در دسترس و پاسخگو باشند – برای کشف دنیای خود و غلبه بر چالش ها اعتماد به نفس پیدا می کنند. این پدیده در هزاران مشاهدات والدین و کودکان در وضعیت عجیب قابل مشاهده است: هنگامی که پایگاه ایمن آنها موجود و در دسترس باشد، کودکان کم سن و سال بیشتر در محیط های جدید کاوش می کنند. اگر پایگاه ایمن آنها از اتاق خارج شود، اکتشاف آنها به شدت سقوط می کند. این امر در زمین بیس بال نیز قابل مشاهده است: در یک مطالعه گفتار در مورد کودکان 3 تا 12 ساله که بر روی یک الماس بیس بال مسابقه می دهند، کودکان سریعتر می دوند و کمتر دچار لکنت می شوند یا زمانی که والدین آنها در دسترس و پاسخگو بودند کمتر سقوط می کنند، در مقایسه با وقتی والدین، غرق در تلفن همراه خود شده اند.
در واقع، از نظر جان بالبی، عملکرد اصلی یک مراقب موثر این است که “یک پایگاه ایمن برای کاوش” فراهم کند، نه اینکه بتواند به آن بچسبد یا پنهان شود. این اعتماد به نفس در یک پایگاه امن است – یک احساس اعتماد به نفس است که کسی “در پشت سر خود” فردی را دارد که منابع داخلی را برای رشد به بزرگسالان مستقل و موفق به کودکان می دهد. برای رسیدن به استقلال بیش از حد، این ایده که ارتباط زمینه ای است که استقلال سالم می تواند از آن رشد کند، هم بنیادی است و هم قدرتمندانه و تغییر دهنده می باشد.
حال تصور کنید که دوباره به صفحه غواصی برگشته اید و با لرز به چالش پیش روی خود نگاه می کنید. اما این بار، مربی شما به عنوان یک پایگاه امن عمل می کند و می گوید “من می دانم که این ترسناک است، من اینجا در کنار شما هستم. شما در این زمینه سخت کار کرده اید و من اطمینان دارم که خوب خواهید بود، حتی اگر اشتباه کنید. وقتی آماده شدید، نفس عمیق بکشید و دنبال آن بروید! من منتظر خواهم ماند تا همه چیز را در مورد آن بشنوم. ” توجه داشته باشید که پایگاه ایمن شما را گول نمی زند و شما را از قلاب خارج نمی کند، شما هنوز باید جهش را به سمت ناشناخته انجام دهید. اما این تجربه تغییر کرده است: شما تنها نیستید، و احساس قدرت، گرما و اعتماد به نفس زیادی در این نوع مربی گری وجود دارد. با اطمینان از اینکه با چیزی فراتر از ترس خود در ارتباط هستید، با حضور این شخص پشتیبانی می شوید.
ما می توانیم چنین شخصی برای فرزندانمان باشیم زیرا آنها روی تخته های غواصی خود ایستاده اند، آماده اند تا جهش بعدی را برای شروع دوره پیش دبستانی انجام دهند، یا در مقابل یک قلدر بایستند، یا برای بازی در مدرسه تلاش کنند یا به دانشگاه بروند. وقتی اشتیاق آشنایی برای فشار آوردن را احساس می کنیم، می توانیم در عوض بپرسیم “یک پایگاه امن چه کاری می تواند انجام دهد؟”