زمانی که فردی به عنوان یک روانشناس فعالیتش را آغاز می کند با موانع و مشکلاتی روبه رو خواهد شد، چرا که وقتی فردی به عنوان مراجع به پیش روانشناس می رود همواره چالش هایی را برای روان درمانگر ایجاد می کند. به دلیل مهم بودم این موضوع در این قسمت از فروشگاه برنا اندیشان تصمیم داریم تا یکی از کارگاه های آموزشی با عنوان کارگاه چالش های روان درمانی برای روانشناسان و روش هایش نوین درمان را در اختیار شما کاربران محترم و علاقه مندان به روانشناسی قرار دهیم.
کارگاه چالش های روان درمانی برای روانشناسان و روش هایش نوین درمان
در کارگاه چالش های روان درمانی برای روانشناسان و روش هایش نوین درمان به صورت کامل تمامی مشکلاتی که برای رواندرمانگر در فرآیند مشاوره ایجاد می شود را بیان کرده و راه حل نیز آموزش داده می شود.
مقدمه ای در مورد چالش های روان درمانی
در سال ۱۹۵۲ آیزنک ادعا کرد که روان درمانی اصلا فایده ای ندارد و حتی اونایی که به روان درمانی نمی روند زودتر خوب میشوند، چرا که ما با چالش های روان درمانی روبه رو هستیم. ولی برخی شخصیت های دیگه در آن زمان ادعا کردند که روان درمانی واقعا اثر میکند و در نهایت تا مطالعات سال ۱۹۷۰ نشان داده شد،هشتاد درصد کسانی که وارد روان درمانی میشوند نسبت به کسانی که وارد روان درمانی نمیشوند حالشون بهتر میشه.
البته مطالعات نشان داده شد که این شاخص برای سه درمان مطرح اون زمان تقریبا یکی بود و لذا اصلی مطرح شد که روان درمانی به خودی خود اثر میکند و محتوای آن اونقدرها مهم نیست.
چالش های روان درمانی
هانس هرمان اشتروپ یکی از نوابغ روان درمانی بود و آزمایشی انجام داد که یک سری افراد تحصیلکرده و باهوش که تحصیلات روانشناسی نداشتند در نقش درمانگر جلوی بیمار ظاهر شوند ، بدون اینکه بیمار این واقعیت را بداند.سپس مشخص شد که اگر باهوش و مهربان باشی ، میتونی ادای روانشناس ها را تا سه جلسه دربیاوری و کسی هم نفهمه. ولی اگر درمان ادامه پیدا کنه و ارتباط درمانی خیلی قوی میشه و ازون به بعد کسی که روانشناس نبود ، نمیتونست از عهده این کار بربیاید و تفاوت او با یک فرد روانشناس واقعی مشخص میشد و به اصل اِلاینسAlliance معروف شد.
عامل Alliance قوی میتواند از داروهای ضد افسردگی قویتر عمل کند.
مایکل لامبرت نموار پای معروف دارد که سهم انواع مداخلات را در روان درمانی نشان میدهد :
- رابطه درمانی ۳۰ درصد
- مدل و تکنیک ۱۵ درصد
- انتظارات بیمار۱۵ درصد
- ویژگیهای بیمار ۴۰ درصد
- هیچ روش درمانی نیست که به درد هیچکس نخورد،
- هیچ روش درمانی نیست که به درد همه بخورد،
خِرَد درمانگری این است که بدانیم کدام درمان برای کدام شخص در کدام موقعیت بیشترین فایده و کمترین هزینه را دارد؛ تنها درمانگرانی این را متوجه خواهند شد که نسبت به هیچ رویکردی تعصّب نداشته باشند، زیرا به قول آبراهام مازلو اگر تنها ابزار ما یک چکش باشد، تمایل پیدا می کنیم همه را به شکل میخ ببینیم!(البته هرکس تخصص خودشو داره و بحث تخصص رو با تعصب یکی نکنیم)
۲-طرحواره درمانگر و بیمار از درمانگر
مراجع چه تصویری از درمانگر تو ذهنش داره و درمانگر هم یک تصویر از درمانگر تو ذهنش داره . اگر این دو تا تصویر یکسان باشه وقتی مراجع از مطب بیرون میره راضیه.
یک درمانجو ممکنه تصویرش از درمانگر نجات غریق باشه و برای دیگری یک فانوس دریایی باشه که میزان درگیری و فعالیت این دو درمانگر با هم متفاوت است.
یکی میگفت درمانگر مثل حمامه و یکی میگفت مثل تریاکه .
درمانگر مثل یک آینه (صفحه سفید) است تصویر فروید است از درمانگر است تا مراجع بتونه تصویر خودشو روی درمانگر بندازه . درمانگر باید منتظر بمونه تا مراجع با خودش حرف بزنه و حضور درمانگر فقط این خودگویی رو تسهیل میکنه.
فرضیه اول : فروید معتقد بود فلسفه من این هست که آدم هایی که میان اینجا به خودآگاهی برسند. برای اینکه به خودآگاهی برسند باید خودشون رو بریزند بیرون ، به قول معروف خودشونو استفراغ کنند و بدین منظور درمانگر نباید تو این قضیه دست ببرد ، چون اونوقت بیمار کامل استفراغ نمیکنه. مثلاً با خودش میگه چون درمانگر من فمینیستیه ، من حرفای فمینیستی بزنم او خوشش میاد. بنابراین درمانگر باید کاملاً خنثی باشد تا مراجع بتونه خودشو کامل استفراغ کنه. فروید میگه اگه مریض شما برای حرف زدن زور بزنه که چه بگوید و چه نگوید ، خودش را به صورت کامل استفراغ نمی کند.
وقتی خودشو به صورت کامل استفراغ کنه ، اون وقت خودشو میبینه و به خودآگاهی می رسد. مدینه فاضله روانکاوی یک مدینه فاضله سقراطی است. فروید گفت برای اینکه بیمار حتی از حالت چهره درمانگر هم فیدبکی دریافت نکند ، بیمار پشت به درمانگر روی کاناپه دراز بکشه. فروید تمام این کارها را میکند ، برای این که فلسفه اش این است که انسان ها در خود آگاهی انسان های سالمی هستند. فروید در نهایت گفت که سالم بودن یک مدینه فاضله است و ما در نهایت کار روانکاوی هم به صورت کامل سالم نمی شویم ، لذا فضیلت ما حرکت کردن به سوی مدینه فاضله است و تحقق مدینه فاضله هیچگاه امکانپذیر نخواهد بود.
لذا خودآگاهی هیچگاه بصورت کامل محقق نمیشود و روانکاوی در واقع مذهبی است که ما را به سوی خودآگاهی می برد ، لذا از این نظر خیلی شبیه مذهب بودیسم است ، چون مذهب بودیسم انسان مذهبی را انسان هر لحظه آگاه به رفتارهاش میشناسد.
برخی ها بعد از فروید ادعا کردند که فروید دلیل موثر بودن روانکاوی را اشتباه فهمیده است.
فرضیه دوم : گفتند یک فرضیه اینست که درمان بخاطر اینست که فرد خودشو بیرون می ریزه، یک فرضیه دیگه اینست که روانکاو با خنثی neuter بودن و با مدتی خودش را پاییدن و با روانکاوی خودش(چون میدانیم هر روانکاوی قبل از روانکاوی دیگران اول خودش باید توسط روانکاو دیگری مورد روانکاوی قرار بگیرد و باز هر سه سال یکبار این عمل را مرتب تکرار کند) آدمی میشود که یک کاریزمای درمانگری دارد. یعنی آن چیزی که باعث درمان هست شخصیت درمانگر است که خودآگاهی داره. درمانگر اگر در خود آگاهی باشد ، در واقع همان قرص آرامبخش یا گورو یا استاد معنوی است. فرانس الکساندر که شاگرد فروید بود روش درمان را به صورت corrective emotional experience در آورد. گفتم چیزی که درمان رو ایجاد میکنه بحث انتقال و انتقال متقابل و تفسیر و confrontation و interpretation که در نهایت منجر به دیدن خود میشود نیست ، بلکه درمانگر با خودآگاهی خودش در روان آدم ها تاثیر درمانی میگذارد.
فرضیه سوم : نظریه بعدی نظریه متخصصین NLP است. که از نوروساینس هم الهام می گیرند ، اعتقاد دارند که وقتی ما نیمکره راست مغزمون فعال تر است احساساتی تر هستیم ، وقتی نیمکره چپ مغز فعال تره احساساتمون باثبات تر است ، نیمکره راستمون که فعاله ، شاعریم و به حرف دلمون گوش میکنیم و نیمکره چپمون که فعاله ، حسابداریم و منافعمون رو می سنجیم.
گفتند اتفاقی که در روانکاوی می افتد این است که این فرد انقدر حرف میزند که برای تصویر یا طرح واره های ذهنی اش ، نیمکره چپ مرتب مجبور است معادل کلامی پیدا کند. پس عملا انباشتگی حافظه این فرد ظرف چند سال از نیمکره راست مهاجرت میکند به نیمکره چپ. وقتی روانکاو مرتب به کلمات گیر میده عملا روانکاو داره یک کار نورو ساینتیفیک و NLP انجام میده و در واقع نوروپترن neuro pattern مغز جابجا میشه. مثلاً بعد از ۳۰ بار که راجع به شکنجه های کودکی اش صحبت می کند دیگر آن احساسی که قبلا راجع به شکنجه داشته است را ندارد.
از دیدگاه NLP مشکلات بشر مشکلات زبان شناختی است و ما برای اینکه انسان بهتری داشته باشیم باید ادبیات گفتاری و زبانی را تغییر بدهیم و در واقع زبان سازی کنیم.
تصویر و طرحواره یونگ از درمانگر تصویر یک مرشد یا گورو یا مستر یا استاد یا کسی که راهوهای زیادی را طی کرده.
اینجاست که تعامل یونگ با مریض هایش با نحوه تعامل فروید با مریض هایش کاملا متفاوت است لذا برخلاف فروید که میگوید مثلا با مریض ها نباید وارد معامله شد ، یونگ اینگونه فکر نمیکرد و حتی برخی بیمارانش رابطه جنسی هم داشت چون با خودش میگفت خودشکوفایی من در این مسیر هست که حکم میکنه با این بیمارم رابطه داشته باشم.
یونگ گفت ناخودآگاه اصل است و همچنین جمله معروفی دارد که میگوید خدا همان ناخودآگاه است. شفا در مذهب یونگ زمانی اتفاق می افته که ما خودمون آزاد کنیم ، یعنی کاملا طبق ناخودآگاه عمل کند یعنی خودطبیعی را آزاد گذاشته و طبق آن عمل کنیم.
۳-انفعال یا فعال بودن درمانگر
من من من که از سال سال اقتصاد کشور روز پیش میاد مهم است و به عنوان یکی دو تا سه روز بسته شده بود بود
درمانگر اگر خیلی منفعل باشه از یکطرف بوم میفته و اگر خیلی فعال باشه از طرف دیگر بوم میفته.
وقتی صحبت از پزشک میشه سناریویی که پزشک کاملا فعال و بیمار کاملا مطیع است .به همین دلیل میگن پزشکا نقش فعال را بازی میکنند و بیمار در نقش منفعل ظاهر میشود. در حالیکه بهتر از از سهم فعال پزشک کاسته شود و به نقش فعال بیمار اضافه شود مثل مربی بدنسازی یا معلم موسیقی یا مدرس زبان خارجی.
گروه های NA این پیام رو خیلی شلیک میکنه که تو مسوول درمان خودت هستی….پزشکان اگر میخوان وارد درمان اعتیاد بشن باید از اون قالب فعال پزشکشون خارج بشوند.
آرتور بهارت میگه : اونچه که در روان درمانی باعث میشه مراجعان خوب میشوند ، کمک کردن فعال خود بیمار به خودش است و به مریض میگه باید خودت تلاش کنی من فقط مثل مربی بدنسازی هستم و خودت باید وزنه بزنی.
باید حواستون باشه تا میتونید توی این نقشها نروید …مثلا مراجع میگه آقای دکتر مادرم میخواد باهاتون خصوصی حرف بزنه ، شما ازش میپرسین چی میخواد بگه ، میگه نمیدونم بعد بهش میگین خودت رفتی خونه ازش بپرس دفعه بعدی بهم بگو ، اینطوری دوباره بیمار را فعال میکنید.
کلینیک اعتیاد یا اتاق درمان شبیه تعمیرگاه نیست.
مریض اومده پیش شما ، و هرجا حس کردین شما شدین تعمیرکار ، بدونید دارید راه رو اشتباه میرید. اینجا تعمیرگاه نیست که مراجع یک سری مشکلاتی رو بریزه رو میز و قراره شما درستش کنید.
نکته : ضرب المثل معروفی است که میگوید شما میتوانید اسب را به داخل آب ببرید ولی نمیتوانید او را وادار به آب خوردن بکنید. اگر مراجع به علاقه و آگاهی به کار روان درمانی اقدام کند احتمال موفقیت درمان بیشتر است ولی اگر با اکراه یا مثلا بوسیله تهدید طلاق یا بصورت غیر ارادی آمده باشد درمان را کم اثر تر میکند.
۴-فلسفه در درمان
فروید یک فلسفه آورد نه یک علم ، گونه ای فلسفه که بر اون مبنا ، چارچوب پنداشتی از زندگی سالم و زندگی ناسالم ارائه کرد. یونگ و آدلر هم همینطور.
یک درمانگر صرفا با علم کار نمیکنه یکی از ابعاد درمانگری بعد علمی آن است
درمانگر یک فلسفه زندگی داره و بر مبنای اون فلسفه داره میگه آدم ها باید به چه نقطه ای برسن و در این چارچوب به مراجع نگاه می کنه که کجا هست و قراره به کجا برسه . به همین دلیل درمانگر فرویدی و درمانگر یونگی ممکنه که واکنشهای حتی متضادی رو در مقابل یک مراجع داشته باشند.
وقتی که میبینید فروید درمانگر رو به یک آیینه تشبیه می کند ، از نظر واقعی می دانیم ، این آینه نمی تواند کاملا خالص باشد ، زیرا به هر حال درمانگر یک انسان است و این آیینه بسته به خصوصیاتش مثل کاو یا کوژ بودن واقعیت را به گونه ای متفاوت انعکاس میدهد ، لذا درمانگر روی یک پل حرکت میکنه که از یک طرف باور داره که باید خنثی باشد و از طرف دیگه میدونه که باید برای خودش یک فلسفه داشته باشه و قرار هست از هیچ طرف بوم نیفته.
اگر ما به عنوان درمانگر فلسفهای نداشته باشیم ، چطور میتوانیم در کار درمان کشیش سکولاری باشیم بدون فلسفه و اما اگه فلسفه در ما خیلی قوی و محکم باشه ما مراجعه مون رو میبریم و تبدیل میکنیم به تعریف خودمون که بعد بتونیم درمانش کنیم.
۵-نادان یا همه چیز دان
الف-یونگ میگه که درمانگر به مرحلهای رسیده که از یکطرف دیگران ازش انتظار همه چیز دانی دارند ، و باید نقش یک همه چیزدان را بازی کنند ، اما از یک طرف درمانگر باید در موقعیت نادانی مطلق هم قرار داشته باشه.
یونگ میگه حرفه ما یک حرفه ی نفرین شده است .که شما باید نقش همه چیزدان را کاملاً طبیعی بازی کنید درحالی که خودتون میدونید که هیچی نمی دونید.
ب-دینز مانگر میگه در این ناآگاهی مطلق وجودی ، که نه میدانیم از کجا آمده ایم و نه میدانیم به کجا میرویم و در یک تشطط آرا گیر کرده ایم و هر کدوم در تاریکی به یک قسمت بدن فیل دست میزنیم.
پس باید چه کنیم؟
چون ما مجبوریم به زندگی و مجبوریم به انتخاب.
فلسفه as if philosophy میگه: تو یکی از این فلسفه ها رو انتخاب کن و به همون مقید باش مثلا یا فرویدی باش یا یونگی یا…
ب-بعضی نظریه پرداز ها یک سیستم دیگه دارند و می گویند ، جهان یک سیستم داینامیک است ، در واقع این نیست که شما جهان را بشناسید و آن را کشف کنید و بعد بر مبنای آن عمل کنید ، جهان سیستم داینامیکی است که خودش را بر حسب اینکه شما چه کسی هستید تغییر می دهد ، مثلاً اگر شما مهربان باشید جهان مهربان میشود ، اگر شما سخت گیر باشید جهان سخت گیر می شود. اگر شما ماتریالیست باشید جهان ماتریالیست میشود.
ج-لائوتسو حکیم چینی میگه نهایت کار یک آدم خردمند به جایی میرسه که با بی عملی ، عمل میکنه. یعنی سکوت حکیم ، مراجع را درمان میکنه.
د-اوشو در بحث مذهبی بودن میگه مسیح اومده که ما را مسیحی کنه یا مارو مسیح کند؟ اگر قرار است ما را مسیح کنند که ما ساختار شکن باشیم خودم یک چیزی رو ابداع کنیم شک کنم تفکر کنم نقد کنم حرف جدید بزنم ، چون مسیح همه این کارها رو کرد و اگر کسی اینطور نباشه مسیحی یا طرفدار مسیح نیست. اما از آن طرف مذهبی ها میگن مسیح مامور بود که مذهب را بیاورد و مذهب ما یعنی تقید به مسیح و تبعیت از مسیح و مذهبی بودن یعنی مسیحی شدن ولی در اینجا گفته میشه اگر خود مسیح هم قرار بود مسیحی باشد ، باید موسوی یا کلیمی باقی میماند و اگر مسیح مسیحی نبود ، چگونه حق دارد به ما بگوید مسیحی باشیم.
پروتکل درمان صد در صدش قابل اجرا نیست و درمانگر قسمتهایی از آن را بالا پایین میکند و درمان برای هر مریض بصورت خاص است. بخش زیادی از درمان با درایت درمانگر انجام میشود.البته اگر تخصص شما پایین است بهتر است بیشتر به سمت پروتکل پیش بروید. هرچه تجربه و علم و تخصص شما بیشتر شود میتوانید از پروتکل هم فاصله بگیرید.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.