موضوعات روانشناسی دارای انواع مختلفی است که هر یک از آنها زیر شاخه های فراوانی دارد، این موضوعات در زمینه های مختلف بوده و به شما کمک می کند تا برای سمینارها و کنفرانس ها از آنها استفاده نمایید. ما در این بخش از پایگاه دانش برنا اندیشان تصمیم داریم تا به صورت جامع موضوعات روانشناسی برای سمینار و کنفرانس را در اختیار شما عزیزان علاقه مند به علم روانشناسی قرار دهیم تا اگر به دنبال موضوعی برای مقاله و یا سمینار و یا حتی کنفرانس خود می گردید با استفاده از این موضوعات بتوانید بهترین موضوع را انتخاب نمایید.
نکته ای که وجود دارد این است که ما در این بخش هر یک از موضوعات را به صورت مفصل توضیح داده ایم و شما می توانید با مراجعه به هر یک از سر فصل ها و مطالعه آن بخش موضوعات خرد را هم انتخاب نمایید، برای مثال اگر قصد دارید تا در زمینه انگیزش و هیجان مقاله ای بنویسید می توانید قسمت مربوط به آن را مطالعه کنید و سپس با توجه به علاقه خودتان موضوعی را بسازید که به این بخش مربوط باشد و در نهایت شما می توانید بی نهایت موضوع در اختیار داشته باشید.
خود انگیزی
یادگیری در مورد انگیزش کار بسیار جالبی است که انجام میشود. کمتر موضوعی تخیل را به این اندازه تحریک و سرگرم میکند. هر چیزی که ما را آنچه میخواهیم و میل داریم، اینکه چرا چیز خاصی را میخواهیم، و اینکه چگونه میتوانیم زندگی خود را بهبود ببخشیم آگاه سازد، جالب خواهد بود. و هر چیزی که به ما در مورد خواسته دیگران بگوید، اینکه چرا آنها چیز خاصی را میخواهند و اینکه چگونه میتوانیم زندگی آنها را بهبود ببخشیم، جالب خواهد بود. برای اینکه این بینشها را کسب کنیم، میتوانیم به نظریههای انگیزش مراجعه کنیم تا در مورد موضوعاتی نظیر ماهیت انسان، هدفگزینی، تلاش برای پیشرفت و قدرت، میل به رابطه جنسی و صمیمیت روانشناختی و هیجاناتی مانند ترس، خشم و شفقت یاد بگیریم.
این نظریهها نحوه تقویت همکاری و مشارکت و درگیری افراد در کاری (به خصوص انجام کارهای تیمی و گروهی)، تغییر رفتار، پرورش استعداد، خلاقیت، رشد علاقه، ایجاد شایستگی و تعیین اهداف و برنامهریزی را تبیین میکنند. بنابراین خودانگیزش به طور خودانگیخته از نیازهای روان شناختی، کنجکاوی، و تلاشهای فطری برای رشد، حاصل میشود. بهعنوانمثال، ورزش را در نظر بگیرید. لحظهای به آن فکر کنید: چرا کسی میخواهد ورزش کند؟ آیا میتوانید این را تبیین کنید؟ آیا میتوانید توضیح دهید که انگیزه ورزش از کجا میآید؟ آیا میدانید که چرا افراد برای ورزش کردن تحت برخی شرایط تمایل بیشتری دارند ولی در شرایط دیگر تمایل کمتری به انجام آن دارند؟ آیا میتوانید تبیین کنید که چرا یک نفر ممکن است بیشتر از فرد دیگر تمایل به ورزش داشته باشد؟ آیا میتوانید توضیح دهید که چرا همین فرد گاهی میخواهد ورزش کند اما زمان دیگر نمیخواهد ورزش کند؟ فرد بنا به دلایلی، صرفاً بهصورت خودانگیخته (بهعنوانمثال، خُلق خوب) ورزش میکند. به دلایل دیگر، این انگیزش، هدف بیشتری برای آن دارد (به عنوان مثال، مزایای سلامتی). و به دلایل دیگری نیز، انگیزش چیز منحصربهفرد در مورد فرد منعکس میکند (برای مثال، دستیابی به یک استاندارد عالی).
خود مدیریتی
یکی از مهارت های بسیار مهم که در اقتصاد دانشبنیان به عنوان یک نیاز اساسی در نظر گرفته میشود، مهارت خود مدیریتی است. این مهارت برای محکم کردن پایههای موفقیت (خواه فردی خواه سازمانی) ضروری است. خود مدیریتی یکی از حوزههای هوش هیجانی (EQ) است. نظریهی هوش هیجانی که امروزه به یکی از پرطرفدارترین مباحث سازمانی تبدیل شده است، شامل شناخت و کنترل هیجانها و عواطف فردی است. اما پیش از آنکه وارد بحث خود مدیریتی شویم، ابتدا باید این مهارت را تعریف کنیم. ابهاماتی که در مورد واژهی خود مدیریتی وجود دارد، سبب میشود که تعریف آن کمی دشوار باشد. با این حال، در بسیاری از بررسیها آن را به عنوان ترکیبی از رفتارها تعریف میکنند که بر چگونگی مدیریت کار و زندگی توسط افراد دلالت دارد. دانیل گلمن نویسندهی کتاب مشهور «هوش هیجانی» این مهارت را با شش ویژگی توصیف میکند: خویشتنداری؛ روشنبینی؛ سازگاری؛ دستاوردها؛ ابتکار؛ خوشبینی. به طور کلی می توان گفت که خود مدیریتی به دنبال تغییر نگرش و شخصیت نیست، بلکه میخواهد رفتار را تحت کنترل در بیاورد و تغییراتی را در آن ایجاد کند، و در پژوهش های مختلف نشان داده شده است که خود مدیریتی نشات گرفته از معرفت پذیری اجتماعی است.
هویت اجتماعی
در میان موجودات جهان هیچ موجودی به اندازه انسان نیازمند شناخت و تفسیر نیست، چرا که وی ناشناختهترین پدیده هستی است. انسان با آن همه قابلیت، و استعداد هایی که از خدای رحمان گرفته است، با آن همه عواطف و احساسها، با آن همه خرد و دانایی و با آن هوش سرشار که یکتا بخشنده بخشایشگر در وجودش به ودیعه نهاده است، چنان سیستم پیچیدهای است که درک، تجربه و تجزیه آن علم و دانایی بسیار میطلبد. اینکه انسان کیست یا چیست، چه ماهیت و چه شخصیتی دارد، چه افکار و باورها و چه ایدهها و اندیشههایی در سر و چه رویاها و آرزوهایی در دل میپرورد، چه میخواهد و چه میکند، همه و همه در بحثی به نام بحث «هویت» پاسخ داده میشود. باورهای شکل گرفته در انسان، به همراه احساس و روحیه او، «هویت» وی را تشکیل میدهند. «هویت» توست که در هر لحظه تعیین میکند تو که باشی، چه بکنی، چه بخواهی، کجا بروی، چه بگویی و چه واکنشی نشان بدهی.
کان دریافت که پاسخ به پرسش من کیستم را میتوان به دو گروه اجتماعی و نیمه اجتماعی تقسیم کرد. پاسخهای اجتماعی پاسخهایی در خصوص تشخیص هویت هستند که برای دیگران آشکارند یا میتوانند آشکار باشند. اموری مانند تعلق مذهبی، جنسیت، تعلق طبقاتی و مانند اینها در این مقوله قرار میگیرند. مقوله نیمهاجتماعی شامل آن اقلام تشخیص هویت است که ما آنها را خصوصیتر میدانیم؛ مانند خوشحالی و غم، خوشبینی و بدبینی و مانند اینها. به زعم کان، اکثر افراد ابتدا به هویت اجتماعی و فقط پس از آن به هویت نیمهاجتماعی (جهان خصوصیتر خود شاید از نظر ارتباطی کمتر تنفیذ شده) میروند تا خودشان را با احکام نیمهاجتماعی شناسایی کنند.
هویت جمعی
به میزان کمتر یا بیشتر ، هر فرد بخشی از یک جامعه است. این اجتماعات می توانند از اندازه ها ، سطح ها و دسته های مختلفی برخوردار باشند و بتوانند به طور همزمان در چندین جامعه باشند. ما بخشی از خانواده خود ، گروه دوستانمان ، شهر یا شهر ، منطقه تولد ، گروه حرفه ای و بسیاری دیگر هستیم. احساس تعلق به هر یک از اینها بخشی از هویت ماست ، هویتی که بسیار تحت تاثیر جنبه های اجتماعی است. هویت جمعی به این صورت تعریف می شود احساس تعلق به یک جامعه خاص.
این از روابط فرهنگی و عاطفی ناشی از جامعه ناشی می شود ، زیرا آنها محیط های انسانی هستند که در آنها یک سری دیدگاه ها یا آرمان ها به اشتراک گذاشته می شود و از آنها دفاع می شود ، که در هویت فردی هر یک از اعضای گروه نفوذ می کند. بنابراین، با اشتراک همه، به میزان کم و بیش، همان صفات و احساس مرتبط با آنها، آنها یک احساس مشترک مشترک دارند. هویت جمعی به معنای درک خود ما از یک “ما” (درون گروه) است ، گروهی از افراد که دارای یک سری صفات هستند، برخلاف “دیگران” (گروه خارج) ، که دارای ویژگی های مختلف هستند. اهمیتی که به خصوصیات خود و افراد خارج داده می شود بسیار ذهنی است علاوه بر ذهنی بودن ، روشی که برخی از نمادها یا ویژگی های مشخص کننده هویت گروه را انتخاب می کند، مانند نژاد، ملیت، زبان، دین، ایدئولوژی … اگرچه اصطلاح “هویت جمعی” بسیار مکرر استفاده می شود ، در بسیاری از موارد به عنوان مترادف فرهنگ قومی استفاده می شود و به عنوان چیزی دیده می شود که باید بله یا بله ادعا شود. به عنوان مثال، تعداد کمی از افراد با ایدئولوژی های ملی گرایانه وجود دارند که دفاع می کنند این مهم نیست که هویت فردی هر فرد مهم است، واقعیت این است که در یک مکان خاص متولد شده اید و بنابراین ، خود را ملزم به احساس جزئی می داند فرهنگ تولد آنها در غیر این صورت ، وی به عنوان یک خائن یا حامی انقراض آن فرهنگ تلقی می شود. از چشم اندازهای بیگانه هراسی نیز در این سو استفاده از ایده هویت جمعی دفاع می شود. تعداد معدودی وجود دارد که فکر می کنند هر کسی که در خارج از محل زندگی خود متولد شود افرادی هستند که هرگز بخشی از فرهنگ آنها نخواهند بود ، زیرا آنچه برای انجام این کار لازم نیست. در بسیاری از موارد ، این “آنچه شما باید داشته باشید” حاوی جنبه هایی است که نمی توان انتخاب کرد ، مانند نژاد ، زبان مادری یا فرهنگ مبدا.
تصویرسازی
تصویرسازی ذهنی، بزرگترین کشف روانشناسی در صد سال اخیر است. طبق تعریف انجمن سرطان شناسی آمریکا، تصویرسازی ذهنی شامل تمرینات ذهنی طراحی شده برای پذیرش ذهنی نفوذ سلامتی و بهبودی در بدن است. تصویرسازی ذهنی به دو شکل انجام می شود: تجسم؛ تجسم خلاق. تجسم، یعنی بازبینی تصاویری که قبلا دیده ایم. چیزهایی را که قبلا دیده ایم، دوباره در ذهنمان ببینیم. تجسم خلاق، یعنی دیدن چیزهایی که تا به حال ندیده ایم. این باور که تصویرسازی ذهنی میتواند به شفای بیماری ها کمک کند، باوری بسیار قدیمی است. تصویرسازی، تقریباً در همه فرهنگ های دنیا به عنوان یک ابزار درمانی مورد توجه بوده و در بسیاری از مذاهب نیز مطرح شده است. مثلاً سرخپوستان ناوایو، دارای شکل مفصلی از تصویرسازی هستند که فرد را ترغیب می کند خود را سالم «ببیند». برخی می گویند که قدمت این تکنیک ها به بابلی ها، یونانی ها و رومی های باستان می رسد. مصریان و یونانی های باستان، و نیز ارسطو و بقراط پدر پزشکی نوین، بر این باور بودند که تصویرهای ذهنی در مغز، ارواحی را آزاد می کنند که قلب و بخش های دیگر بدن را برمی انگیزند. تصویرسازی ذهنی در روانشناسی به معنای روایتهایی است که هر شخص از مسائل و موضوعات در ذهنش دارد.
در واقع، به پنداشتهایمان از موضوعات مختلف در ذهن تخیل گفته میشود. تخیل و تصویرسازی سایهای از واقعیت است. مثلا درباره عشق و ازدواج شما تصویرهایی را در ذهن خود میپرورانید؛ برای مثال، فکر میکنید که همسر ایده آل باید فلان ویژگیها را داشته باشد یا بهمان کارها را در رابطه انجام دهد. اما اینها خیالها و روایتهای ذهنیتان هستند و امکان دارد که در دنیای واقعی، مابهازایشان وجود نداشته باشد. اگر بخواهیم دقیقتر به تعریف روانشناسی بپردازیم باید بگوییم که به ظرفیتی گفته میشود که تصاویر و احساساتی از موضوعات مختلف را در ذهن ایجاد میکند. تصویرسازی ذهنی هر کس بسته به میزان خلاقیت او نسبت به دیگران متفاوت و متنوع میشود. همه افراد دارای تصویرسازیهای ذهنی هستند اما افراد خلاق معمولا تصویرسازی ذهنی متفاوتی نسبت به دیگران درباره مسائل گوناگون دارند. تصویرسازی ذهنی مهم است. چون بخش مهمی از تواناییهای شناختی افراد را تشکیل میدهد. بهنظر میرسد که این ویژگی و توانایی تنها در انسانها وجود دارد و موجودات دیگر از آن بینصیب هستند. به کمک تصویرسازی ذهنی است که آدمی میتواند درکی انتزاعی از شرایط مختلفی داشته باشد که آن را در واقعیت تجربه نکرده است. مثلا شکلگیری همدردی در میان آدمها دقیقا ریشه در همین موضوع دارد. زمانی که شما مشکل و درد فرد دیگری را میشنوید بنا بر تصویرسازی ذهنیتان از آن ماجراست که میتوانید اقدام به درک وضعیت فرد کنید و با او همدرد شوید.
اختلال زبان
اختلال زبانی نوعی اختلال است که پیدا کردن کلمات صحیح و ساختن جملات واضح و کامل در هنگام صحبت کردن را دشوار میکند و همچنین می تواند درک آنچه دیگری می گوید را دشوار سازد. کودک ممکن است در درک آنچه دیگران می گویند، در بیان آنچه در ذهنش دارد، یا هر دو مشکل داشته باشد. ممکن است متوجه شوید که واژگان فرزند شما بسیار سطح پایین است و جملات وی کوتاه، و از نظر دستوری ناقص است. در حالی که همسالانش باهم صحبت می کنند و شوخی میکنند، ممکن است فرزند شما در پیگیری مکالمه دچار مشکل باشد و معنی شوخی ها را نفهمد. ممکن است با جملات دو کلمه ای صحبت کند و در پاسخ دادن به سؤالات ساده نیز مشکل داشته باشد. سه نوع اختلال زبان وجود دارد. اختلال زبان دریافتی (درکی) که شامل مشکل در درک گفتار دیگران است. اختلال زبان بیانی که شامل دشواری در بیان افکار و نظرات است. اختلال زبان بیانی – دریافتی ترکیبی که شامل مشکل در فهم صحبت دیگران، و مشکل در صحبت کردن خود شخص است. اختلالات زبان می تواند اکتسابی یا مادرزادی (رشدی) باشد. اختلال زبان های اکتسابی ، مانند آفازی ، تنها پس از آنکه فرد به بیماری عصبی یا جراحتی دچار شود ، بروز می کنند. مثل سکته مغزی یا آسیب دیدگی سر. اما اختلالات زبان رشدی یا مادرزادی در کودکان بسیار شایع تر هستند. کودکان مبتلا به اختلالات زبانی رشدی اغلب صحبت کردن را دیرتر از همسالان شروع می کنند. این تأخیر به سطح هوش آنها مربوط نمی شود. در حقیقت، کودکانی که دارای اختلالات زبانی رشدی هستند ، معمولاً دارای هوش متوسط یا بالاتر از حد متوسط هستند. آنها معمولاً قبل از ۴ سالگی با مهارتهای زبان بیانی و زبان بیانی مشکل دارند.
نظریه نیازها
مازلو اولین بار مفهوم سلسله مراتب نیازها را در سال ۱۹۳۴ در مقالهای به نام «نظریه انگیزش انسان» و کتاب بعدی خود «انگیزش و شخصیت» مطرح کرد. این سلسله مراتب نشان میدهد که مردم انگیزه دارند تا ابتدا نیازهای اساسی خود را برطرف کنند و سپس به رفع نیازهای پیشرفتهتر بپردازند.
در حالی که برخی از مکتبهای فکری موجود در آن زمان (مانند روانکاوی و رفتارگرایی) تمایل داشتند که روی رفتارهای مشکلساز تمرکز کنند، مازلو بیشتر علاقهمند بود تا درباره چیزی که باعث شادی مردم میشود و کارهایی که آنها برای رسیدن به شادی انجام میدهند، بپردازد. مازلو به عنوان یک انسانگرا معتقد بود که مردم میل ذاتی به خودشکوفایی دارند، یعنی اینکه بتوانند بهترینِ خود باشند. برای رسیدن به این اهداف نهایی، باید ابتدا تعدادی از نیازهای اساسیتر مانند نیاز به غذا، ایمنی، عشق و عزتنفس برآورده شود. هرم مازلو پنج سطح از نیازهای انسانی را نشان میدهد که به فرد اجازه میدهد احساس رضایت درونی پیدا کند. مفاهیم هرم مزلو، اغلب در محل کار، بهعنوان ابزاری برای تعیین چگونگی ایجاد انگیزه بیشتر و موثرتر در کارکنان و همچنین اطمینان از برآوردهشدن نیازهای آنان استفاده میشود. درک این هرم، به شما کمک میکند بفهمید آیا نیازهایتان در محل کار تامین میشوند یا خیر و بتوانید نیازهای تیم خود را بهتر برآورده کنید.
انگیزش
انگیزه ها با گذشت زمان تغییر می کنند و بر جریان رفتار تاثیر می گذارند … انگیزش و هیجان فرایندهای پویا هستند – همیشه تغییر می کنند و همیشه افزایش و کاهش می یابند. در نظر گرفتن انگیزش به صورت رودخانه نیازها، شناخت ها، و هیجان ها که جریان مداوم دارد، مفید است. نیرومندی انگیزه نه تنها به طور مداوم افزایش و کاهش می یابد، بلکه افراد نیز در هر لحظه انگیزه های متفاوتی دارند.
معمولاً یک انگیزه از همه قوی تر و مناسب موقعیت است، در حالی که انگیزه های دیگر اهمیت نسبتاً کمتری دارند (یعنی، یک انگیزه بر توجه ما حاکم است، در حالی که انگیزه های دیگر نسبتاً نهفته هستند). قوی ترین انگیزه معمولاً بیشترین تأثیر را بر رفتار ما دارد، اما هر انگیزه فرعی وقتی شرایط تغییر کند و زمان بگذرد، می تواند حاکم شود و بنابراین، بر جریان رفتار تاثیر بگذارد و به آن کمک نماید. انگیزه فرایندی درونی است که رفتار را نیرومند و هدایت می کند. نیازها، شناختها و هیجان ها صرفا انواع خاصی از انگیزه هستند. نیازها شرایط درونی فرد هستند که برای ادامه زندگی و کمک به رشد و بهزیستی ضروری اند.
وقتی نظریهپردازان درباره انواع مختلف انگیزش صحبت میکنند، در واقع میان رفتار مشاهدهشده و دلایل فرضی یا انگیزههایی که زیربنای رفتار هستند، پیوندهایی را برقرار میسازند، اما برخی از مهم ترین انواع انگیزش به نظر روانشناسان به قرار زیر است: الف. فیزیولوژیکی – روانشناختی: در اساسیترین یا پایهایترین سطح، ما میتوانیم درباره نیازهای جسمی یا فیزیولوژیکی صحبت کنیم. نیازهای فیزیولوژیکی شامل غذا، آب، پوشاک و نیازهای جنسی است و نیازهای روانشناختی با فعالیتهای ذهنی و اجتماعی ارتباط دارند که برای برآورده شدن هر یک از نیازهای مطرحشده، یک انگیزش مفروض وجود دارد. ب. صلاحیت؛ وایت، مشاهده کرد که کودکان در حال رشد، محیط خود را فعالانه کشف میکنند. وایت، احساس میکرد که این رفتار اکتشافی ذاتی، نتیجه نیاز فرد به تأثیرگذاری بر محیطش است. این نیاز، به آنچه وایت، آن را انگیزش کارآیی، انگیزش صلاحیت یا انگیزش تسلط نامیده، ارتباط دارد. پ. پیوندجویی یا تعلق: یکی دیگر از انگیزشهای روانشناختی مهم، تمایل فرد به ایجاد وابستگیها یا نیاز به پیوندجویی یا تعامل با دیگران است.
عزت نفس
همه ما می دانیم عزت نفس که گاهی به آن احترام به خود و خود ارزشی گفته می شود، نقش بسیار مهمی در موفقیت دارد. عزت نفس خیلی پایین باعث می شود افراد احساس شکست یا افسردگی کنند. همچنین می تواند آن ها را به سمت انتخاب های نامطلوب سوق داده، باعث روابط مخرب یا احساس ناتوانی در آن ها شود. عزت نفس به احساس ارزشمندی کلی شخص نسبت به خودش اشاره دارد و به نوعی این مسئله را می سنجد که چقدر فرد برای خودش ارزش قائل بوده و خودش را تایید کرده و دوست دارد. در یک تعریف ساده، عزت نفس به معنای نگرش فرد نسبت به خود بوده و این نگرش می تواند مطلوب یا نامطلوب باشد . این مفهوم، ثابت نمی باشد. بلکه مفهومی انعطاف پذیر و قابل اندازه گیری می باشد، به این معنی که می توانیم آن را سنجیده و بهبود دهیم. عزت نفس می تواند انواع مختلفی از باورهای شما در مورد خودتان را در بر بگیرد از جمله ارزیابی ظاهر ، باورها ، هیجانات و رفتارهای خود. میزان عزت نفس باید در حد متعادل بوده و اگر بیش از اندازه باشد به معنی ناسالم بودن آن است. این مسئله ای است که در اختلال شخصیت خودشیفته وجود دارد و نشان دهنده این است که فرد عزت نفس به شدت پایینی دارد اما می خواهد با احساس برتری و تکبر آن را جبران کند.
خودکارآمدی
خودکارآمدی مجموعه متفاوتی از باورهای مربوط به حیطه های مختلف عملکرد است که شامل خودنظم دهی فرایند شناختی، انگیزشی، حالت های هیجانی و فیزیولوژیک است. خودکارآمدی مربوط به دستیابی به هدف، بهتر از کارآمدی مربوط به یک عملکرد خاص، عملکرد را پیش بینی می کند. کارآمدی مربوط به خودنظم دهی نیز یک عامل مهم در باور خودکارآمدی مربوط به دستیابی به هدف است.
باور خودکارآمدی مربوط به یک مهارت ممکن است بالا باشد، اما هنگام استفاده در موقعیت های تنیدگی زا ضعیف میشود.خودکارآمدی هم چنین با هماهنگ ساختن مهارت های مختلف ارتباط دارد. از آنجا کل چیزی بیش از مجموع اجزای آن است، باورهای خودکارآمدی به جای این که مجموعه ی بی ربطی از خوباورهای خاص بالا باشند، حاصل تجارب و افکار بارآور هستند. درباره تاریخچه خودکارآمدی می توان گفت یکی از جنبه های نظریه شناخت اجتماعی آلفرد بندورا است، نظریه شناختی – اجتماعی از دیدگاه کارگزارانه سرچشمه گرفته است که در آن رفتار فرد به صورت هدفمند و پیش بینی پذیر تلقی می شود، و این دیدگاه در ابتدا به نظریه یادگیری اجتماعی معرف بود و این نظریه بر خاستگاه اجتماعی رفتار و اهمیت فرایندهای شناختی در تمام ابعاد زندگی انسان، انگیزش، هیجان و عمل تاکید می کند و این نظریه از قویت فاصله گرفته بر اهمیت فرایندهای شناختی تاکید می کند، در این دیدگاه افراد نه به وسیله نیروهای درونی برانگیخته می شوند نه به وسیله نیروهای بیرونی به طور خودکار کنترل می شوند و عملکرد انسان در چهارچوب یک مدل تقابلی سه جانبه تبیین می شود که در آن رفتار شخص و محیط یکی از این برای رسیدن به انواع عملکرد تعیین شده است.
خویشتن آرمانی
خود آرمانی یعنی بررسی کردن آگاهانه ی شخص از خودش می باشد. اما خود آرمانی آن قسمت از وجود شخص می باشد . که تمایل دارد به آن دست پیدا کند.اگر بخواهیم در این رابطه مثالی را بیان کنیم این می باشد که: خود واقعی در آن فردی میباشد که مهارت بلند کردن وزنه ۵۰ کیلویی را دارا می باشد. و خود آرمانی آرزوی فردی می باشد که بتواند وزن ۱۵۰ کیلویی را بلند کند. به عبارتی خود ایدهآل یا آرمانی مجموعه ویژگیهای شخصی و شخصیتی است که ما دوست داریم واجد آنها باشیم. این تمایل ممکن است هدفی فردی و ذهنی باشد که ما در تخیل خود میخواهیم به آن دستیابیم و یا تصویری است که میل داریم از خود به دیگران نشان دهیم. خود ایدهآل ممکن است بسیار دور از واقعیت و دور از دسترس باشد. تحقیقات نشان داده است که در افراد بهنجار بهخصوص افراد نوروتیک، کشمکش میان خود و خود ایدهآل بسیار بیشتر از افراد عادی است.
بهداشت روانی
بهداشت روان به مجموعه رفتارهایی گفته میشود که حاکی از سلامت روان، عواطف متعادل و شاد باشد. در یک خانواده که احساسات پاک و ناب انسانی در بین اعضای خانواده در جریان است، سلامتی روان، شادابی و طراوت فرزندان نیز تضمین میشود و به اوج رشد و شکوفایی میرسند. طبق تحقیقات اخیر کودکان فاقد بهداشت روان از نظر رشد عاطفی و جسمی نیز دچار مشکل میشوند و غالبا از ضعف جسمانی و روانی رنج میبرند. بهداشت روان موجب جلوگیری از خیانت و یا کژرفتاری انسان میشود.
طرد اجتماعی
واژه “طرد”به این معناست که کسی یا چیزی توسط دیگری رانده شده است. طرد اجتماعی نیز بهمعنای محروم شدن از مشارکت در نهادهای اجتماعی و نقض حقوق انسانی و مدنی تعریف شده است؛ و به تعریف دیگر طرد اجتماعی بهمعنای فرایند جدایی و گسست از بازار کار، اجتماعات و سازمانهای اجتماعی است ایدۀ طرد اجتماعی که اکنون نیز مورد استفاده سیاستمداران نیز قرار میگیرد اما برای نخستینبار از سوی جامعهشناسان و برای اشاره به منابع نوین نابرابری مطرح شد. طرد میتواند در حوزۀ زندگی اجتماعی نیز تجربه میشود. مناطقی که درجه بالایی از طرد اجتماعی را دارند، ممکن است تسهیلات محلی و اجتماعی محدودی داشته باشند، تسهیلاتی مثل پارک، زمین ورزش، مراکز فرهنگی و تئاتر. سطح مشارکت مدنی در این مناطق غالباً نازل است. اما طرد اجتماعی فقط حاصل طرد شدن مردم نیست بلکه ممکن است نتیجۀ کنارهگیری داوطلبانه افراد از ابعاد و جنبههای گوناگون جریان امور جامعه باشد. افراد میتوانند به میل خود تصمیم به ترک تحصیل، نادیده گرفتن یک فرصت شغلی و نپرداختن به فعالیت اقتصادی، بگیرند
طرد شدگی
طرد شدن و احساس طرد شدگی برای انسانها دشوار است. نظرسنجیها در مورد افرادی که بهتازگی این اتفاق را تجربه کردهاند، نشان میدهند که آنها تقریباً همیشه بیش از ۳/۴ ساعت از مدت زمان بیداری خود را به فردی فکر میکنند که آنها را ترک کرده است و در این مدت، اشتیاق برای ارتباط مجدد با او را دارند. اسکنهای مغزی نشان دادهاند که طرد شدگی، همان بخشهایی از مغز را فعال میکند که هنگام میل به کوکائین و سایر داروهای اعتیادآور فعال میشوند. با این حال ما میتوانیم به طریق دیگری از طرد شدگی نجات پیدا کنیم. علم و دانش میتواند به ما در درک آنچه پس از طرد شدگی اتفاق میافتد، کمک کند. طردشدگی میتواند به دو مرحله اصلی (مهم) تقسیم شود که بسیاری از افراد آن را تجربه میکنند.
مرحله اعتراض به طرد شدگی خشونت و پرخاشگری زمانی اتفاق میافتد که افراد عاشق توسط عوامل خارجی از یکدیگر جدا میشوند. با این حال، کسی که به تازگی طرد شده، واکنش مشابهی نسبت به این اتفاق دارد. این امر به دلیل ترشح دوپامین در مغز است. پاداش زمان سپری شده با معشوق به اندازهای که انتظار میرفت نیست. بنابراین مغز دوپامین و نوراپی نفرین بیشتری را به سیستم عصبی مرکزی منتقل میکند. در حالی که همزمان ترشح سروتونین متوقف میشود. مرحله دوم تسلیم و ناامیدی در طرد شدگی: مطمئنا ما نمیتوانیم در چنین وضعیت عاطفیِ شدیدی برای همیشه زندگی کنیم. در نهایت شریک طرد شده شروع به پذیرش این امر میکند که رابطه تمام شده و به مرحله بعدی، یعنی تسلیم و ناامیدی حرکت میکند. این زمانیست که شریک طرد شده از فکر کردن و تمرکز بر شریک از دست رفته دست برمیدارد و احساس غمگینی و بیعلاقه شدن میکند. این امر به دلیل کاهش ناگهانی دوپامین و نوراپی نفرین همراه با بازگشت سروتونین اتفاق میافتد. در طول این مرحله، افراد طرد شده در معرض خطر بالقوه ابتلا به افسردگی بالینی، مرگ ناشی از حمله قلبی یا سکته مغزی و حتی خودکشی هستند. احساس حزن و دلسردی کاملا طبیعی است. اما نظارت بر خودتان و افرادیکه بهتازگی طرد شدهاند، برای یافتن نشانههایی از واکنش شدید به این احساس، مهم میباشد.
خود تعریفی
بخشی از موضوعات و مباحث فلسفی به مسئله خودآگاهی مربوط می شود. هم چنین خودآگاهی را می توان مبنا و پایه جنبش خود سنجی دانست. با توجه به عقیده پیرو و طرفداران این جنبش افراد می توانند با بهره گیری از فناوری اطلاعات مختلفی را محیط پیرامون خود جمع آوری کنند و بر این اساس و با کمک ارزیابی اطلاعات به افزایش کیفیت در زندگی خود بپردازند. همچنین با توجه به مبانی فلسفی خودشناسی شما شامل شناخت تمام جنبه های روحی و جسمی شما می شود. یک انسان با رسیدن به مرحله خودآگاهی بر بسیاری از توانمندی ها، نقاط ضعف و حس درونی اش شناخت پیدا می کند. شناخت این موارد نیز قطعا در موفقیت ما تاثیر بسزایی خواهد داشت. همچنین انسان خواهد توانست به طور واقع بینانه برای زندگی اش هدف گذاری کند. پس به عبارتی می توان اینگونه برداشت کرد که فرد با رسیدن به خودآگاهی در واقع به تصویر درستی از خود می رسد. با شناخت خودتان می توانید راه های خوشحال کننده را نیز برای خود مشخص کنید و زندگی شادتری را برای خود رقم بزنید.
مدیتیشن
مدیتیشن یا مراقبه هزاران سال است که راهی برای آرامش، رشد و تعالی انسان بوده و کماکان مورد استفاده قرار میگیرد. مدیتیشن در دوران باستان روشی برای دستیابی به روشنگری و خودشناسی بوده است. ریشه مراقبه را باید در باورهای مذهبی شرقی به ویژه آیین بودایی و هندوئیسم جستوجو کرد. از قرن ۱۹ میلادی این روش به فرهنگهای دیگر جوامع نیز نفوذ میکند و گسترش مییابد. اکنون مراقبه یک موضوع جهانی است که کاربردهای گوناگونی دارد. مدیتیشن، به معنی تبدیل شدن به یک فرد متفاوت، یک فرد جدید یا حتی یک فرد بهتر نیست. مدیتیشن در مورد آموزش آگاهی و داشتن یک نگرش سالم است چون شما سعی نمی کنید افکار یا احساسات خود را نادیده بگیرید بلکه یاد میگیرید که آنها را بدون قضاوت کردن مشاهده کنید. در نهایت، شما ممکن است شروع به درک بهتر آنها نیز بکنید. در علم روانشناسی، مدیتیشن به عنوان مجموعه ای از شیوه های آموزش ذهنی تعریف شده است که برای آشنایی تمرین کننده با انواع خاص از فرایندهای ذهنی طراحی شده است.
الگوی استروپ
اثر استروپ پدیده ای است که در هنگام وجود یک محرک با دو مشخصه و ویژگی پدید می آید. برای مثال در شکل پایین کلماتی وجود دارند که یک مشخصه رنگ آن هاست و دیگر مشخصه، محتوا و مفهوم کلمه. اثر استروپ زمانی است که شما باید به یک مشخصه، مثلا محتوای کلمه، بدون توجه به رنگ کلمه توجه کنید. در واقع اثر استروپ تاخیری است که به دلیل توجه به یک مشخصه و بازداری محرک های دیگر، ایجاد می شود. اثر استروپ، به نام جان ریدلی استروپ ــ که این اثر را برای نخستین بار در سال ۱۹۳۵ به انگلیسی منتشر کرد ــ نامگذاری شده است. اثر استروپ، پیش از آن، در سال ۱۹۲۹، در آلمان منتشر شده بود. مقاله اصلی، با ۷۰۱ بار ارجاع، یکی از پرارجاع ترین مقالات تاریخ روانشناسی آزمایشی است. از اثر استروپ، برای ابداع آزمایش روانشناسی استروپ که به صورت گسترده ای برای تحقیقات و بررسی های بالینی از آن استفاده می شود، بهره گرفته شده است. اثر استروپ در روانشناسی، نمایشی از دخالت در زمان واکنش یک کار است. زمانی که اسم یک رنگ (مانند آبی، سبز یا قرمز) با رنگ دیگری که نشان گر نام آن رنگ نیست، چاپ شده باشد (به عنوان مثال، کلمه «قرمز»، به جای این که با جوهر قرمز رنگ چاپ شود، با جوهر آبی رنگ چاپ شود)، نام بردن رنگ کلمه، در مقایسه با حالتی که رنگ جوهر و کلمه با هم یکی باشند، زمان بیشتری طول کشیده و با احتمال خطای بالاتری مواجه می شود.
پرسشنامه بازداری خرس سفید
به منظور کنترل افکار و رفتارها اغلب مردم سعی می کنند افکار ناخوشایند را بازداری کنند. به عنوان مثال کسانی که رژیم غذایی می¬گیرند، ممکن است از فکر کردن در مورد غذاهای مضر پرهیز کند؛ شخصی که در حال ترک مصرف دارو است، سعی می کند به داروها فکر نکند؛ دانش آموزی بر روی امتحان خود تمرکز کرده و از فکرهایی که حواس او را پرت می کنند، پرهیز میکند و همچنین استاد دانشگاه ممکن است از افکار پرخاشگرانه که از لحاظ اجتماعی غیر اخلاقی و غیر قابل قبول هستند در مورد دانش آموزان بازداری (اجتناب) کند.
پیشنهاد ویژه : مجموعه سمینارهای روانشناسی به صورت کاربردی
با این وجود برخی اوقات این تلاش ها نه تنها در بازداری افکار شخصی شکست میخورند، بلکه اثرات منفی نیز خواهند داشت. پرسشنامه بازداری خرس سفید یکی از مهمترین ابزارهایی است که برای ارزیابی توانایی بازداری افکار مزمن بکار میرود. نام خرس سفید از آزمایشی که وگنر (1987) جهت بررسی بازداری افکار در آزمودنی های خود انجام داده است، آورده شده است. این پرسشنامه شامل 15 آیتم است که برای ارزیابی بازداری افکار تهیه شده است. بازداری افکار مزمن، متغیری است که با افکار وسواسی و عاطفه منفی (در افسردگی و اضطراب) مرتبط است. این پرسشنامه می-تواند در شناسایی افرادی که مستعد بازداری افکار مزمن هستند، مفید باشد.نمره گذاری: نمره گذاری WBSI بر یک مقیاس 5 گزینه ای از به شدت مخالفم (1) تا به شدت موافقم (5) مبتنی است. نمره کلی با جمع کردن پاسخ ها به هر آیتم ها بدست می آید و در دامنه بین 15 تا 75 قرار میگیرد. نمره بالاتر در WBSI نشان دهنده افکار بازدارنده بیشتر میباشد. وگنر و زناکوز (1994) در پژوهشی همسانی درونی بسیار مناسبی را برای این پرسشنامه گزارش کردند (از 87/0 تا 0/89). همچنین همبستگی معنادار بین WBSI با پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه وسواس مادزلی، و پرسشنامه اضطراب حالت صفت نشان دهنده روایی همگرای مناسب WBSI در تحقیق وگنر و زناکوز (1994) بود.
کنترل روان
به دست گرفتن کنترل افکار و ذهن یکی از مهمترین خواستههایی است که هر کسی میتواند داشته باشد. خیلی از مواقع آرزو کردهایم که بتوانیم فکرمان را به سمتی دیگر هدایت کنیم تا از افکار ناخواسته منفی و اضطراب آور جلوگیری کنیم. ذهن مجموعهای از دانش، شناخت و توانایی است که به ما قدرت اندیشیدن، آگاهی و هوشیاری میبخشد. با ذهنمان میتوانیم به محرکات درونی و بیرونی واکنش نشان دهیم و عکسالعمل یا عمل درست و بهموقع داشته باشیم. کنترل کردن ذهن در واقع به معنای جهتدهی صحیح به ذهن و قرار دادن قدرت تفکر و هوشیاری در مسیر تعیین شده و مناسب است. با به دست گرفتن کنترل ذهن ، قادر خواهید بود تفکر و ذهنتان را در مسیری که مورد نظر شماست وارد کنید و از توانایی آن حداکثر استفاده را داشته باشید و بهرهوری و کارایی مغزتان را افزایش دهید.
فراشناخت
فراشناخت در روانشناسی واژهای است که به صورت «شناختشناسی» یا «دانستنِ دانستن» یا «شناخت درباره شناخت» تعریف شدهاست. تأملی که انسان بر روی فرایندهای ذهنی خود میکند، و اندیشیدن درباره تفکر را فراشناخت مینامند. این مفهوم از مفاهیم نظریه ذهن بهشمار میآید، که به صورت عمومی دارای دو مولفه است: یکی دانش درباره شناخت، و دیگری قاعده بخشیدن به شناخت. کودک انسان تا پیش از دبستان هنوز مجهز به فراشناخت نیست و توانایی درکِ نظر و افکار و احساسات دیگران را ندارد، از چهار سالگی به بعد است که میفهمد که افکار و باورهای دیگران بر رفتارش تاثیر میگذارد و اینکه حتی ممکن است آنها از واقعیت به دور نیز باشد. بیماران مبتلا به اوتیسم فاقد نظریه ذهن میباشند، آدمها را به مانند هر نوع شی دیگری میبینند، در نتیجه به دنیای درون خود پناه میبرند. فراشناخت را میتوان به سه حیطه دانش فراشناختی، تجربههای فراشناختی و راهبردهای فراشناختی تقسیم کرد. دانش فراشناختی به باورها و نظریههایی اطلاق میشود که افراد درباره تفکر خود دارند. تجربههای فراشناختی شامل ارزیابیها و احساسهایی است که افراد در موقعیتهای مختلف درباره وضعیت روانی خود دارند و راهبردهای فراشناختی پاسخ هایی هستند که برای کنترل و تغییر تفکر به کار گرفته میشوند و به خودتنظیمی هیجانی و شناختی کمک میکنند
خویشتن داری غذایی
خویشتن داری غذایی یکی از روشهای خود مدیریتی برای جلوگیری از پرخوری در زمینه غذا است. امروزه میبینید که بسیاری از مردم، عدم توانایی در رعایت رژیم غذایی دارند، این موضوع باعث میشود مردم احساس تسلط بر خود نداشته باشند. مشکل خود کنترلی، روان شناسان و دانشمندان علوم رفتاری را برای دههها متحیر کرده است. تحقیقات زیادی موقعیتهایی را که احتمالاً نقص خودکنترلی در آنها اتفاق میافتد و ابزارهایی برای کمک به افراد در خود کنترلی بهتر شناسایی کرده است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که افراد هنگامی که میدانند در ازای کاری که میکنند پاداش میگیرند یا کار آنها باعث کمک به دیگری میشود خود کنترلی بیشتری دارند. بعضی از انگیزههای مثل این انگیزهها وجود دارد که باعث انگیزه ما میشود. ما باید برای جلوگیری از پرخوری، خود کنترلی خود را بدست آوریم و انگیزه این کار را پیدا کنیم. همانطور که از بسیاری از برنامهها و ابزارهای رژیم غذایی و ورزشی در بازار مشخص است، اما هیچ کدام باعث خود کنترلی نمیشود.
کمال گرایی
هدف اصلی زندگی هر فردی رسیدن به کمال و خودشکوفایی است. لذا تصور عمومی چنین است که کمال گرایی به معنای میل به تکامل یعنی یک ویژگی مثبت در جهت رشد فرد است. باید توجه کنید که کمال گرایی با میل به کمال تفاوت زیادی دارد. برای باید بگوییم که کمال گرایی یک ویژگی شخصیتی پایدار است. از آنجا که بروز خصیصه کمال گرایی در افراد مختلف متفاوت است، تعریف این واژه آسان نیست. اما آنچه بر سر آن توافق نظر وجود دارد این است که کمال گرایی به معنای زندگی کردن در کاملترین حالت، بیعیب و نقص بودن، تعیین معیارهای سطح بالا و تمایل به ارزیابی انتقادی نسبت به رفتار خود و دیگران است. افراد با شخصیت کمال گرا استاندارد بالایی در موقعیتهای مختلف برای همه چیز قائل هستند و از خود و دیگران انتظار دارند که همیشه کامل، بدون خطا و اختلاف نظر باشند. آنها انتظار دارند که تحت هر شرایط به اهداف و خواستههایشان با بهترین کیفیت دست پیدا کنند و تحمل هیچ اشتباه و کاستی از سوی آنها بسیار دشوار است. شخصیت کمال گرا با توجه به سطح انتظارات بالایی که از خود و دیگران دارند، معمولاً رضایت کامل نداشته و در نتیجه همیشه احساس تنش و اضطراب میکنند. نوع برخورد متوقعانه آنها با دیگران باعث میشود که بازده کارشان کمتر از حد توانشان باشد.
پذیرش واقعیت
انسان ها در پذیرش واقعیت با ۵ مرحله روبهرو هستند تا به پذیرش برسند. مرحله اول انکار است؛ معمولا افراد وقتی با یک واقعیت روبهرو میشوند، در مرحله اول آن را انکار میکنند. در پذیرش ویروس کرونا هم همین طور است و در مرحله اول افراد میگویند دروغ است یا به این شدت نیست. مرحله بعدی خشم است؛ وقتی افراد میفهمند آمارها در رابطه با کرونا واقعی است، خشم خود را بروز میدهند. بعد از مرحله خشم، افراد وارد مرحله چانهزنی میشوند؛ بنده به یاد دارم که در همین داستان کرونا یکی از دوستانم میگفت ما به مسافرت میرویم اما تمام موارد بهداشتی را رعایت میکنیم. افسردگی مرحله بعدی در پذیرش واقعیت است؛ این افسردگی به معنای نشان دادن غم و ناراحتی است و افراد در اوایل ممکن است بیشتر زمان خود را صرف خوابیدن کنند و هیچ فعالیتی انجام ندهند. مرحله آخر پذیرش است؛ در این مرحله افراد به این باور میرسند که شرایطی به وجود آمده است و کاری از ما ساخته نیست. در این مرحله تفاوتهای فردی بسیار مهم است. بعضی افراد این مراحل را به خوبی پشت سر میگذارند و بعضی دیگر در یکی از این مراحل باقی میمانند. اصل این است که ما بدانیم دنیا ثابت نیست؛ اینکه بدانیم دنیا و شرایط آن ثابت نیست، به پذیرش واقعیت کمک میکند.
آسیب شناسی روانی
آسیب شناسی روانی، علم مطالعه ناهنجاری ها و اختلالات روانی است. البته یکی از دشوارترین چالش هایی که متخصصان حوزه روان شناسی نابهنجاری با آن مواجه هستند، تعریف رفتار نابهنجار است. بهترین تعریفی که می توان برای رفتار نابهنجار ارائه کرد، باید شامل ویژگی هایی همچون: ندرت آماری، تخطی از هنجارها، پریشانی شخصی، ناتوانی یا کژکاری و غیر قابل انتظار بودن، ناراحتی اجتماعی و خطرناک بودن باشد.
روانسنجی
در روان شناسی به مجموعه شیوه هایی که به روان شناس کمک می کند تا پدیده های روانی انسان را از حالت کیفی به حالت کمی (عددی) در آورد ؛اصطلاحاً روان سنجی می گویند. به واقع روان سنجی در معنای محدود کلمه بهره گیری از آزمونهای روانی برای اندازه گیری پدیده های روانی است. این رشته که در ایران یکی از گرایشهای روانشناسی در دوره ارشد است و کمترین تعداد پذیرش دانشجو را دارا می باشد.البته داشتن سواد غنی در مورد روانشناسی و آشنایی خوب با فلسفه علم ، علاوه بر تسلط داشتن بر ریاضیات و آمار باعث شدهاست که دانشجویان به این رشته کمتر علاقه مند باشند.چرا که نیاز به بنیه قوی در دو علم آمار و روانشناسی شرط موفقیت در این رشته محسوب میشود .روان سنجی در آمریکا به رشته روانشناسی کمی بیشتر معروف است. این رشته به عبارتی با روش شناسی پژوهش در علوم رفتاری و اجتماعی سروکار دارد و اینکه چگونه میتوان فعالیتهای پژوهشی را در راستای علم ناب و کمتر سوگیرانه در روانشناسی و علوم تربیتی سوق داد.اهمیت روانسنجی در این است که وسایل علمی لازم را برای این
شناخت و طبقه بندی در اختیار جامعه و متخصصان قرار می دهد.
تایید اجتماعی
انسانها درواقع حیوانات اجتماعی هستند. ما به یکدیگر نیاز داریم و در خودمان همواره احساس نیاز به تعلق داشتن را درک میکنیم. ما انسانها به اجتماعی زندگی کردن و برقراری روابط اجتماعی نیازمندیم. به همین خاطر هم تصمیماتی که اخذ میکنیم عموماً بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تاثیر تصمیمات، نظرات و کنشهای افراد اطرافمان قرار میگیرد. وقتی میخواهیم درباره خرید تصمیمگیری کنیم، مغز ما به دنبال میانبری ذهنی میگردد تا با کمترین تلاش ذهنی بتواند تصمیمگیری کند یا مشکلی را مرتفع سازد. بهعبارتدیگر، ما برای یادگیری آنچه صحت دارد به کارهایی نگاه میکنیم که دیگران انجام میدهند یا در گذشته انجام دادهاند.
ما نهتنها در تصمیمگیریهای خود به دیگران توجه میکنیم؛ بلکه تقریباً در همه کارهای دیگرمان هم به دیگران نگاه میکنیم و یاد میگیریم. یک روانشناس به نام رابرت سیالدینی دراینباره نوشته است که: «در پرسشهای مختلف مانند با پاکت خالی ذرت بوداده خود در سالن سینما چه کارکنیم؟ در این بخش از بزرگراه با چه سرعتی برانیم؟ یا جوجه را در میهمانی شام چگونه بخوریم؟ فعالیتها و کارهای افراد اطرافمان در پاسخگویی به این پرسشها نقش به سزایی دارد». نیاز به تایید اجتماعی است که جامعه های منسجم را سر پا نگه می دارد. کسانی که به ساز خودشان می رقصند و برایشان مهم نیست دیگران درباره شان چه فکری می کنند، تنها در صورتی بهعنوان عضوی از جامعه پذیرفته خواهند شد که در درجه اول، جامعه به آنها نیاز داشته باشد و در درجه دوم، خودشان مایل به برطرف کردن این نیاز جامعه باشند. حال اگر نخواهند این نیاز را برطرف کنند، یا جامعه آن ها را طرد می کند و یا آن که به شکلی خود خواسته خودشان را از صحنه های جمعی کنار می زنند و به انزوا گرایش پیدا می کنند، مدارای جامعه با این دسته از افراد که به قولی ساز مخالف می زنند، بر اساس روش و اسلوب مشخص و ثابتی صورت نمی گیرد گاهی با آن ها مدارا می کند و گاهی خیر. به همین خاطر است که بیشتر این افراد برای بهدست آوردن تایید اجتماعی و پذیرفته شدن در اجتماع، از خود انگیزه نشان می دهند
بی انگیزگی
منظور از بی انگیزگی یا احساس پوچی، از دست دادن علاقه به جنبههای مختلف زندگی مانند انجام فعالیتهای روزانه یا تعامل با دیگران است که میتواند بر میزان توانایی شما در حفظ شغل، حفظ روابط و لذت بردن از زندگی تاثیر بگذارد. همه افراد گاهی بی انگیزگی یا بی تفاوتی را تجربه میکنند. زمانی این مسئله نگرانکننده میشود که این حالت نشانهای از چندین اختلال عصبی و روانی مانند افسردگی باشد. در صورت مزمن شدن میتواند به سندرم بی انگیزگی تبدیل شود که مطمئنا نیاز به درمان تحت نظر روانشناس یا روانپزشک دارد. سندرم بی انگیزگی یک بیماری روانی است که با تغییر در شخصیت، احساسات و عملکرد شناختی فرد مشخص میشود. فرد مبتلا به این سندرم معمولا علائم عدم تمرکز، بی علاقگی و حافظه ضعیف را تجربه میکند. این بیماری برای اولین بار در دهه ۱۹۶۰ در بین افرادی که سابقه طولانی مصرف حشیش داشتند مشاهده شده است. امروزه در میان افرادی که داروهای روانگردان مانند مت آمفتامین را مصرف میکنند نیز مشاهده میشود.
خودیاری
خودیاری از دید انجمن روانشناسی آمریکا تأکید بر تلاش های خودگردان در مقابل تلاش های بیرونی برای حل مشکلات زندگی. خود یاری می تواند شامل کمک به خود و پرداختن به مسائل و مشکلات توسط خودتان باشد مثلاً با خواندن کتاب های خودیاری، یا پیوستن به دیگران برای رفع نگرانی های معمول مشترک، مانند گروه های خودیاری. برای حل مشکلات خود به جای اعتماد به کمک دیگران به تلاش و مهارت خود اعتماد کنید. خودیاری یا خودسازی، پیشرفت در کمک به خود از نظر اقتصادی، فکری یا عاطفی که غالباً دارای یک پایه روانشناختی اساسی می باشد، است. هنگامی که افراد خود را ارتقا می دهند، آنها اغلب از اطلاعات عمومی یا گروه های پشتیبانی به صورت آنلاین و حضوری استفاده می کنند.
خودآسیبی
رفتار خود آسیب رسان به عنوان تخریب یا تغییر عمدی بافت های بدن که منجر به آسیب به بافت ها می شود تعریف شده است. رفتارهای خود آسیب رسان، به صدمه مستقیم و عمدی به سطح بدن، بدون قصد خودکشی اشاره دارد و شامل رفتارهایی مانند برش، خارش و سوزاندن پوست است. خودآسیب رسانى روشى مناسب براى مواجهه با مشکلات هیجانى، استرس، خشم و ناکامی است. اگر چه این رفتار ابتدا باعث کاهش استرس و احساس آرامش مى شود، فرد پس از آن با احساس گناه، شرمندگی و بازگشت منفى رو به رو مى شود. آسیب به خود در جنس مونث با مشکلات سلامت روان و رویدادهای منفی زندگی، استفاده از الکل و داروها، رفتارهای مشکل ساز، شبکه اجتماعی ضعیف و عملکرد ضعیف خانواده همبسته است. همچنین پژوهش ها نشان می دهند بین تنفر داشتن از خود و رفتارهای خودآسیب رسان بدون قصد خودکشی در افراد رابطه وجود دارد. به عبارتی به نظر می رسد افرادی که از خود متنفرند و ارزش کمی برای خویشتن قائل هستند از رفتارهای خودآسیب رسان به عنوان یک راهبرد مقابله ای برای تنظیم هیجان استفاده می کنند.
تقویت منفی
برخلاف آنچه در مثبت ، در تقویت منفی اتفاق می افتد پاسخ ابزاری مستلزم از بین رفتن یک محرک بیزاری است، یعنی یک شی یا موقعیتی که سوژه را برای فرار یا تلاش برای عدم تماس با آن تحریک می کند. از نظر رفتاری ، در این روش تقویت ناپدید شدن یا عدم ظهور تحریک بد است. کلمه “منفی” به این واقعیت اشاره دارد که پاداش صرفاً گرفتن محرک نیست بلکه در غیاب آن است. این نوع یادگیری به دو روش تقسیم می شود: آموزش فرار و آموزش اجتناب. در تقویت منفی اجتناب ، رفتار مانع از ظهور محرک منفجر می شود. به عنوان مثال ، هنگامی که یک فرد آگورافوبیا برای جلوگیری از اضطرابی که این تصور می کند ، از استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی اجتناب می کند ، در حال تقویت منفی است. در مقابل ، فرار شامل ناپدید شدن محرکی منفور است که قبل از اجرای سوژه از رفتار وجود دارد. چند نمونه از تقویت منفی فرار متوقف کردن یک ساعت زنگ دار با فشار دادن یک دکمه ، مادری که به کودک درخواست می کند تا گریه را متوقف کند ، یا برای تسکین درد از مسکن استفاده می کند.
تقویت مثبت
در یادگیری تقویت مثبت ، عملکرد یک رفتار با بدست آوردن یک نتیجه خوشایند همراه است. این لازم نیست که یک شی باشد، حتی ملموس باشد ؛ غذا ، مواد ، لبخند ، پیام کلامی یا ظاهر یک احساس خوشایند احتمالاً به عنوان تقویت مثبت در بسیاری از زمینه ها درک می شود. پدری که هربار دختر خردسال خود را به درستی از توالت فرنگی تبریک می گوید ، یادگیری تقویت مثبت را تقویت می کند. وقتی شرکت به تولیدکننده ترین کارگران خود پاداش مالی می دهد و حتی وقتی پس از قرار دادن یک سکه در ماشین فروش ، یک کیسه چیپس سیب زمینی دریافت می کنیم ، همین اتفاق می افتد. مفهوم “تقویت مثبت” به پاداش اشاره دارد که رفتار را دنبال می کند، در حالی که تقویت مثبت روشی است که در آن زبان آموز ارتباط برقرار می کند. با این حال ، اصطلاحات “تقویت” و “تقویت” اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند ، احتمالاً به این دلیل که در انگلیسی چنین تمایزی وجود ندارد. از نظر فنی می توان گفت که در تقویت مثبت ، یک احتمال مثبت بین یک پاسخ خاص و یک محرک اشتها آور وجود دارد. آگاهی از این شرایط غیر مترقبه ، موضوع را به انجام رفتار برای دستیابی به پاداش (یا تقویت) برمی انگیزد.
دوره منیک
مانیا یک وضعیت روانی است که باعث می شود فرد سرخوشی بی دلیل، بیش فعالی و هذیان را تجربه کند. مانیا (یا دوره های شیدایی) یک علامت شایع اختلال دوقطبی است. در منابع خارجی آمده است که مانیا به دلایل مختلفی می تواند یک وضعیت خطرناک باشد. افراد مبتلا به این بیماری ممکن است در دوره مانیک بخوابند یا غذا نخورند و یا رفتارهای پرخطر داشته باشند و به خود آسیب برسانند. افراد مبتلا به مانیا در معرض خطر بیشتری برای تجربه توهم و سایر اختلالات ادراکی هستند.
بیماران مبتلا به مانیا هیجان و سرخوشی شدید و همچنین حالات شدید دیگر را نشان می دهند. آنها بیش فعال هستند و دچار توهم یا هذیان می شوند. برخی از بیماران احساس اضطراب شدید می کنند. خلق و خوی یک فرد شیدایی می تواند به سرعت از شیدایی به افسردگی با سطوح انرژی بسیار پایین تغییر کند. دوره های شیدایی باعث می شود که فرد احساس کند انرژی فوق العاده ای دارد.
این امر می تواند باعث افزایش سرعت سیستم های بدن شوند، انگار همه چیز در جهان سریعتر در حال حرکت است. افراد مبتلا به مانیا افکار مسابقه ای و تکلم سریع دارند. شیدایی می تواند از خواب جلوگیری کند و باعث عملکرد ضعیف در کار شود. افراد مبتلا به شیدایی احتمال دارد دچار توهم شوند یا همچنین احتمال دارد به راحتی تحریک شوند یا حواسشان پرت شود.
این افراد ممکن است رفتار مخاطره آمیزی را از خود نشان دهند و به خرج کردن بیجا بپردازند. افراد مبتلا به شیدایی می توانند رفتار تهاجمی داشته باشند. سوء مصرف مواد مخدر یا الکل یکی دیگر از علائم شیدایی است. نوع خفیف مانیا، هیپومانیا نامیده می شود. هیپومانیا با علائم این بیماری همراه است، اما به میزان کمتر. دوره های هیپومانیا نیز نسبت به دوره های شیدایی مدت زمان کوتاه تری دارند.
نقش پذیری
نقش پذیری نوعی یادگیری مرتبط با رفتار غریزی است و در دوره مشخصی از زندگی ( دو سه روز اول تولد) روی می دهد که معمولا برگشت ناپذیر است. اهمیت آن در همراه بودن جوجه ها با مادر برای تامین غذا و محافظت از خطرها است. دانشمند محقق کنراد لورنز مشاهده کرد که جوجه های غاز و اردک که در شرایط مصنوعی از تخم خارج شده اند و مادر خود را ندیده اند به دنبال او راه می افتند و او را مادر خود می پندارند. نقش پذیری بره ها از مادر خود به طوری که اگر این اتفاق نیافتد و بره ها در زمان مناسبی تعلیم نگیرند بقیه زندگیشان به هدر می رود و از گله تبعیت نمیکنند. پرورش دهندگان گوسفند در استرالیا با اگاهی از این حقیقت، بی رحمانه بره هایی که اولیاء خود را گم کرده اند به قتل می رسانند.
خطای حسی
ادراک حسی کاذب محرک های واقعی. در آسیب شناسی روانی، به ادراک اشتباه محرک ها اطلاق می شود که ناشی از اختلالاتی مانند تحریک پذیری نابهنجار مراکز حسی قشر مخ، در نتیجۀ عواملی چون مسمومیت، ترک مواد مخدر، یا کمبود خواب است. این گونه خطاهای حسی که معمولاً مبتنی بر عادات، نگرش ها، تلقین ها و انگیزه های ناخودآگاه است، گاهی خطاهای حسی فعال نامیده می شود.
در نوعی از خطای حسی فعال، ممکن است رویدادی بیرونی در ذهن شخص بسیار مبالغه آمیز جلوه کند؛ مثلاً ضربه ای به در با صدای رعد اشتباه گرفته شود. در روان شناسی فیزیولوژیک، اصطلاح خطای حسی به معنای انحراف از محتوای ادراک است که در نتیجۀ ویژگی های ساختاری یا کارکردی دستگاه ادراکی صورت می گیرد. این خطاهای حسی، که بیشتر طبیعی و لازم است تا نابهنجار، گاهی خطاهای حسی منفعل نامیده می شوند. مهم ترین نوع این خطاهای حسی بهنجار در لامسه و بینایی رخ می دهد. روان شناسان و فیزیولوژیست ها دربارۀ خطای بینایی، که نمونۀ آن تجارب ظاهری خطوط موازی و تداوم دید است، بررسی های دقیقی کرده اند. مجموعه ای از اشکال هندسی، که خطاهای دیداری هندسی نامیده می شوند، برای نشان دادن و آزمایش خطاهای دیداری طراحی شده است.
مددکاری اجتماعی
مددکاران اجتماعی طیف گسترده ای از وظایف را اعم از پشتیبانی از کسانی که در شرایط دشوار ، فشارهای عاطفی و یا تغییر قابل توجه در زندگی خود قرار دارند ، انجام می دهند تا از نظر بالینی بتوانند اختلالات عاطفی ، رفتاری یا روانی در افراد را کنترل کنند. یک مددکار اجتماعی نه تنها به افراد کمک می کند تا با شرایط و مسائل موجود روبرو شود ، بلکه از آنها دفاع می کند و به دنبال منابع با ارزش و سایر ابزارهای پشتیبانی از افراد نیازمند می باشد.
پنج عامل بزرگ (نظریه پنج عاملی شخصیت)
تعداد زیادی از متخصصان و کارشناسان روانشناسی شخصیت در عصر حاضر اعتقاد دارند که شخصیت انسان از پنج صفت عمده تشکیل شده است. در واقع این پنج صفت، پنج ویژگی پایهای و اصلی شخصیت ما هستند و به نوعی میتوان گفت بقیه صفتها و خصوصیات، به طور نسبی زیر مجموعهای از همین پنج صفت عمده است. معمولاً این پنج صفت عمده و غالب شخصیت را به اختصار «پنج عامل شخصیت» یا مدل پنج عاملی شخصیت میگویند. این پنج صفت شاخص که در این مدل به طور کامل در مورد آنها توضیح داده میشود عبارتند از: برونگرایی، موافق بودن، گشودگی، وظیفهشناس و رواننژندی. نظریههای شخصیتشناسی مبتنی بر «صفت» همواره تلاش کردهاند تا تعداد دقیق صفات اصلی شخصیت انسان را مشخص کنند. در واقع تلاش نظریات مبتنی بر صفت این است که به این پرسش پاسخ دهند: ما چند صفت اصلی و اساسی را میتوانیم استخراج کنیم؟ به طوری که باقیمانده صفات از اهمیت کمتری برخوردار باشند یا به نوعی زیر مجموعهای از صفات اصلی باشند.
کابوس
کابوس شبانه که با نام رویای بد نیز شناخته می شود خوابی ناخوشایند است که می تواند باعث واکنش احساسی قوی از سوی ذهن شود، خصوصا ترس. البته می تواند همراه با اضطراب، ناراحتی شدید یا ناامیدی باشد. روان شناسان تفاوت هایی را بین رویای بد با کابوس شبانه مشخص کرده اند، مهمترین آن اینکه در طول رویای بد شما خواب می مانید اما در زمان دیدن کابوس بیدار خواهید شد. بعلاوه فرایند هم ایستایی در روان شناسی (یعنی حفظ یک شرایط ثابت) بیان می کند در طول رویای بد از وضعیت روانی فرد در مقابل تاثیر افزایش اضطراب حفاظت می شود. در طول خواب، شکست سیستم هم ایستایی باعث رویاهای بدی می شود که همراه با اضطراب در زول روز هستند. این رویا می تواند با ناراحتی، وحشت، حملات فیزیکی یا روانی همراه باشد. بعد از کابوس شبانه فرد با استرس از خواب بیدار شده و شاید نتواند بعد از زمانی کوتاه دوباره بخوابد.
خودسرزنشی
نام علمی خودسرزنشی، گفتگوی درونی است. گفتگویی تک نفره که همچون رگباری پیوسته در جهت خود سرزنشی بدون کنترل شخص در جریان است. فرد قادر به ساکت کردن این دیالوگهای تکراری سرزنشگر نیست. این گفتگوی درونی نرمال نوعی اهرم کنترلی انسانی است. عاملی است که انسان بتواند با قدرت کلمات رفتارهای خود را کنترل کند. همان نیرویی که به ما اجازه بروز بعضی رفتارها را نمی دهد و جلوی زبانمان را در گفتن برخی جملات می گیرد. افرادی که دچار ضعف در این سیستم خود کنترلی هستند قادر به کنترل گفتار و رفتار خود نیستند. ما به کمک این سیستم درونی قدرت کنترل رفتار و گفتار خود را بدست می آوریم . حال هرگونه افراط و تفریط در این سیستم می تواند منجر به بروز مشکلات متعددی شود.
رشد اجتماعی
رشد اجتماعی فرآیندی است که از طریق آن فرد آگاهیها، ارزشها، برقراری روابط اجتماعی و مهارتهای اجتماعی را کسب میکند و این اکتسابات او را قادر می سازد تا با جامعه وحدت یا به نحوی انطباق یافته رفتار کند. رشد اجتماعی یکی از ابعاد مهم رشد است که بر تمامی جوانب زندگی تأثیر میگذارد. افرادی که از مهارت اجتماعی لازم برخوردارند، در مسیر زندگی با سهولت بیشتری با مسائل کنار می آیند و به طور کلی در موقعیتهای زندگی موفق تر عمل میکنند. رشد اجتماعی به مجموعه متوازنی از مهارتهای اجتماعی و رفتارهای انطباقی مربوط است که فرد را قادر می سازد با افراد دیگر روابط متقابل مطلوب داشته باشد، واکنشهای مثبت بروز دهد و از رفتارهایی که پیامدهای منفی دارند، اجتناب ورزد. وجود مهارت هایی چون همکاری، مسئولیت پذیری، همدلی، خویشتن داری و خوداتکایی از مولفه های رشد اجتماعی به شمار می روند.
کاریزما
کاریزما از لحاظ لغوی در معنای جذابیت به کار میرود. کاریزما میتواند هم به صورت مثبت باشد هم به صورت منفی و معنی آن فقط جذب و تاثیر مثبت نیست بلکه منظور توانایی جذب کردن و همینطور تاثیر گذاری است. مجموعهای از ویژگیها در فرد که باعث جذب افراد دیگر به او میشوند را کاریزما تعریف میکنند. این افراد به خوبی میتوانند اشخاص دیگر را رهبری کنند اما کاریزما را نمیتوان صرفا معادلی برای صفت رهبری کردن دانست. کاریزماتیک بودن یک شخص فقط به این معنی نیست که او احساسات مثبتی را منتقل میکند بلکه به این معنی است که او میتواند تاثیر گذار باشد. وجود این ویژگی در فرد توانایی او را برای نفوذ در عواطف و احساسات دیگران افزایش میدهد.
اجتناب اجتماعی
به هراس اجتماعی تشدید شده اجتناب اجتماعی می گویند. این اصطلاح در روانشناسی، یعنی ترس شدید از حضور در شرایطی که سبب ایجاد حس خجالت زدگی در فرد میشود. افرادی که اجتناب اجتماعی را تجربه می کنند، از خجالت و تحقیر شدن ترس زیادی دارند. این اختلال در حالت مزمن سبب می شود که فرد با قرار گرفتن در موقعیت هایی که تصور می کند، تحت ارزیابی و انتقاد قرار می گیرد، دچار اضطراب اجتماعی شود.
درون گرایی
درون گرایی یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی است که در بسیاری از تئوریهای شخصیتشناسی از آن اسم به میان میآید. افرادی که درونگرا هستند، بیشتر تمایل دارند به افکار و احساسات درونی خود بپردازند و بر آنها تکیه کنند تا اینکه به دنبال محرکها و فاکتورهای بیرونی باشند. همانطور که گفته شد، درونگرایی بخشی از یک طیف است و نقطهی مقابل برونگرایی است. این دو خصیصه، دو انتهای یک نمودار هستند و درونگرایی مطلق در یک انتهای این طیف قرار میگیرد. برونگرایی و درونگرایی در ابتدا شالودهی کاری کارل جونگ را تشکیل دادند و به آنها پرداخته شد. اما بعدتر جزء ۵ تئوری اصلی شخصیت شدند.
کتاب درمانی
کتاب درمانی مطالعهی یک یا چند کتاب است که روانپزشک یا مشاور روانشناس به فرد مبتلا به اختلالهای روحی- روانی پیشنهاد میدهد. این کتاب یا کتابها، در ارتباط با بیماری همان فرد است. چون مطالعهی این کتابها برای فرد جنبهی درمانی دارد؛ بنابراین درمانگر باید در انتخاب آنها دقت کند. کتاب درمانی اغلب زمانی که کودک دچار ضربههای شدید روحی و عاطفی باشد برای او استفاده میشود. مثلا پدر یا مادر خود را از دست داده باشد و یا مورد سوءاستفادهی جنسی قرار گرفته باشد. کتابهایی که برای مطالعهی کودکان در این شرایط توصیه میشوند اغلب کتابهای داستان هستند.
درمانگر باید کتاب را با دقت و در زمان مناسب در طرح درمانی کودک آسیب دیده قرار دهد. کودک با خواندن داستان، خود را به جای شخصیتهای داستان میگذارد و با چالشهایی که این شخصیتها در طول داستان همراهی میکند. از این طریق میتوانیم موضوعات درمانی پیچیده را با زبانی ساده و جذاب به کودکان منتقل کنیم. کودک میتواند به اتفاقاتی که در داستان رخ میدهد واکنش نشان دهد و آنها را برای دیگران تعریف کند. او با این کار میآموزد که با چالشی که برایش پیش آمده چهطور باید روبهرو شود. انواع کتاب درمانی عبارت اند از: موسسهای: این نوع از کتاب درمانی به وسیله رسانههای اطلاعاتی و آموزشی برای افرادی که مجبورند مدتی در بیمارستان یا زندان بمانند انجام میشود. کتاب درمانی بالینی: در این نوع از رسانههای اطلاعاتی برای افرادی که مشکلات عاطفی و رفتاری دارند از یک تیم درمانگر و به همراه کتاب درمان گر استفاده میکنند. کتاب درمانی تکاملی: در این نوع درمان از رسانههای اطلاعاتی و تخیلی برای افرادی که مشکلات خود باوری و بهداشت روانی دارند بهره میگیرند. از آنجایی که کتاب درمانی تکاملی نیازی به مهارتهای بالینی ندارد توسط هر فردی در کتابخانه یا مدرسه انجام میشود.
هیپنوتیزم
هیپنوتیزم درمانی یا هیپنوتراپی نوعی تکنیک کمکی است که در آن از هیپنوتیزم افراد برای کمک به درمان یا رفع علائم و شرایط خاص استفاده میشود. در این روش با القای یک حالت خواب همراه با هوشیاری، تمرکز فرد را از حالت خارجی دور کرده و بر تجربیات درونی متمرکز میکنند. گاهی از این روش به عنوان بخشی از روند درمان مشکلاتی مثل حملات هراس یا سایر اختلالات اضطرابی استفاده میشود. این تکنیک برای مدیریت درد، کاهش وزن، ترک سیگار و مسائل دیگر هم میتواند مفید باشد.
شخصیت نوع D
انواع تیپ شخصیتی در اصل توسط متخصصین قلب در دهه 1950 شناسایی شد تا بیمارانی که ممکن است در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به بیماری های قلبی باشند، شناسایی شوند. به این دلیل که روند تحقیق سال ها به طول انجامید، انواع تیپ شخصیتی بیشتری شناسایی شد و در نظر گرفتن حروف خاص، نمادی برای یک دسته ویژگی های شخصیتی بود. تیپ شخصیتی نوع D نوع خاصی از تیپ شخصیتی است که در سال 1990 توسط روانشناس و پژوهشگر بلژیکی یوهان دنولت نام گذاری شده است. اختصاص نام “D” به این نوع شخصیت به معنای ناراحتی و اشاره به مجموعه ای از صفات شخصیتی است که شامل موارد زیر است: احساس نگرانی، غمگینی، تحریک پذیری، نگاه بدبینانه، سخن منفی گفتن، اجتناب از محیط های اجتماعی، عدم اعتماد به نفس، ترس از شکست، ظاهر غم انگیز، بی خوابی.
سرخوردگی
ناکامی یا سرخوردگی به حالت روحیای گفته میشود که هرگاه راه دستیابی به یک هدف خواستنی بسته شود یا دستیابی به آن به تاخیرافتد، روی میدهد. هر فرد در طول زندگی خود، با موانعی روبرو میشود که باعث میشود به اهداف خود نرسد. به همین دلیل ممکن است ناکامی به او دست بدهد.
تنفر
نفرت در واقع یک احساس است که بار منفی زیادی برای افراد دارد. جالب است که در پشت روانشناسی نفرت عشق و حسادت هم دیده می شود. شناخت ما از احساساتمان اولین عامل در خود شناسی و مدیریت افکار و احساساتمان است. زمانی که به فردی یا موضوعی احساسی از نفرت پیدا میکنیم، در واقع در حال تجربه احساس نفرت هستیم. اما نکته اساسی و مهم در احساس نفرت و تجربه این احساس، شناخت ما از این امر است که ریشه این احساس چگونه در ما رشد کرده است، به چه میزانی و از چه افراد و شرایطی متنفر هستیم. نفرت نیز یکی از همان احساساتی است که به دلیل منفی بودن آن در روابط اجتماعی، شغلی و عاطفی مان ترجیح می دهیم آن را نبینیم و خود را فردی صلح جو، مهربان و در برخی موارد منفعل و بی تفاوت نشان دهیم. این منفعل بودن و یا نمایشی از مهربان بودن و در صلح بودن، همه رفتارهایی هستند که شاید بتوانیم بر اساس آن دیگران را مهار کنیم اما خود و احساساتمان را نمیتوانیم مهار کنیم و قطعا باید در فرصتی مناسب با آن مواجه شویم.
مطلوبیت اجتماعی
مطلوبیت اجتماعی را می توان به عنوان یک سبک پاسخ، یا به عنوان یک تمایل به رفتار، در شرایطی درک کرد که یک مولفه قضاوت از طرف دیگران وجود دارد. این مجموعه مجموعه ای از صفات ، افکار ، اعمال و اعتقادات است که (توسط گروهی که به آن تعلق دارد) به عنوان مقبول ارزیابی می شوند ؛ که برای پیوستن آنها پاداش و برای عدم رعایت آنها مجازات (یا رد) دریافت می شود. از آنجا که اکثر انسانها آرزو دارند چهره مطلوبی را به دیگران نشان دهند ، که غالباً به صورت ماسکی در می آید که هدف آنها پنهان کردن هر چیزی است که غیر قابل قبول تلقی می شود ، فشاری ایجاد می شود که می تواند فرد را متناسب با فرد تنظیم کند. بنابراین، پیچیدگی های هویت واقعی فقط به افرادی نشان داده می شود که پیوند آنها تضمین پذیرش و اعتبارسنجی است.
استحقاق
هر یک از ما در دورههایی از زندگی به خودمان افتخار کردهایم و یا در موقعیتهای مختلفی، خود را مستحق شرایط بهتر، داشتن امکانات، افراد و یا وسایل خاص و … میدانیم. این احساسات تا حدودی طبیعی هستند و حتی گاهی برای حفظ عزت نفس و بالا برن اعتمادبهنفس ضروریاند. اما افرادی وجود دارند که همیشه این احساسات، خواستهها و ویژگیها همراه با آنهاست. آنها بهترین را فقط برای خود میخواهند و چندان تفاوتی برایشان ندارد که دیگران چه برداشت و احساسی از خواسته آنها دارند.
این افراد به دنبال برترینها برای خود هستند و معتقدند استحقاق داشتن چیزهای گوناگون را دارند! زمانی که این حالتها از میزان طبیعی خودشان خارج میشوند و به دنیای جدیدی ورود پیدا میکنند، طرحواره استحقاق و بزرگ منشی شکل میگیرد. طرحوارهای که دنیای وسیع مخصوص به خودش را دارد و به شکل خاصی افراد را به دام میاندازد.
اعتماد به نفس کاذب
بدون شک کسانی که اعتماد به نفس دارند راحت تر می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، پس داشتن اعتماد به نفس از ویژگی های خوب است که می تواند، موجب پیشرفت ما در زندگی شود وقتی یک فرد با اعتماد به نفس است، این نوع ویژگی باعث می شود که دیگران به آن ها اعتماد کنند. داشتن اعتماد به نفس سبب می شود به انسان شاد و خوشحال تبدیل شویم و با افراد غریبه و ناآشنا ارتباط برقرار کنیم و این یکی از بهترین ویژگی هایی است که باعث پیشرفت در زندگی و کسب و کار می شود.
اعتماد به نفس به معنی شناخت توانایی و استعداد های خود است. این نوع شناخت باعث می شود برای پیشبرد اهداف خود گام برداریم. اما اتفاق می افتد این اعتماد به نفس در برخی افراد غیر واقعی و بیش از حد معمول ایجاد شود و به یک انسان خودبین و خود شیفته تبدیل شوند و به نوعی به یک اعتماد به نفس کاذب دست پیدا کنند. خودشیفتگی و داشتن اعتماد به نفس کاذب از ویژگی های فردی و اجتماعی نامناسب انسان ها است. چنین افرادی غیر از خود کس دیگری را نمی بیند و بیش از اندازه از خود راضی هستند. به نقاط ضعف خود هیچ توجهی نمی کنند و احساس می کنند از دیگران بهتر و قوی تر هستند. آن ها نمی خواهند بپذیرند که هم مانند دیگر افراد دارای عیب ها و نقص هایی هستند و درک درستی از واقعیت های زندگی ندارند، در نتیجه ارتباط برقرار کردن و برخورد داشتن با این افراد کاری بسیار سخت است و گاهی خسته کننده و ناراحت کننده خواهد بود.
سبک یادگیری
سبکهای یادگیری به طیف وسیعی از نظریههای مورد اختلاف و بحثبرانگیز اشاره دارد که به دنبال توضیح تفاوتها در یادگیری افراد است.این نظریهها این گزاره مشترک را دارند که میتوان انسانها را طبق ” سبک ” یادگیری طبقهبندی کرد، اما در نحوه تعریف، طبقهبندی و ارزیابی سبکهای ارائه شده تفاوت دارند. یک مفهوم مشترک این است که افراد در نحوه یادگیری متفاوت هستند.
شناخت
شناخت، اصطلاحی است که به یک سری فرایندهای روانی اشاره می کند که در کسب دانش و فهم درگیر هستند. این فرایند شاملِ تفکر، دانستن، یادآوری، قضاوت و حل مسئله می شود. اینها عملکردها سطح بالای مغز هستند و دربردارنده زبان، تخیل، ادراک و برنامه ریزی هستند.
شناخت اجتماعی
شناخت اجتماعی یک زیر موضوع روانشناسی اجتماعی است که در مورد تحلیل، به خاطر سپردن، و اعمال اطلاعات مردم در مورد افراد دیگر و شرایط اجتماعی تحقیق می کند. این بخش بر روی نقشی که فرایندهای شناختی در تعاملات اجتماعی ما ایفا می کند، متمرکز است. طوری که ما در مورد دیگران فکر می کنیم، نقش عمده ای در نحوه تفکر، احساسات و تعامل ما با جهان اطراف بازی می کند. شناخت اجتماعی، مطالعه فرایندهای ذهنی درگیر در درک، توجه، به خاطر سپردن و فکر کردن به مردم در جهان اجتماعی ما است. شناخت اجتماعی یک رویکرد مفهومی و تجربی، برای درک موضوعات روانی اجتماعی با بررسی بنیان های شناختی از هر پدیده اجتماعی مورد مطالعه است. تمرکز این مفهوم بر این است که اطلاعات چگونه تحلیل شده، در حافظه ذخیره شده و برای درک اجتماع و ارتباط برقرار کردن با آن استفاده میشود.
شایستگی اجتماعی
شایستگی اجتماعی متشکل از چهار گروه مهارت های شناختی، رفتاری، هیجانی و انگیزشی است. شایستگی اجتماعی، نظام پیچیده ای از شناخت ها، انگیزه ها، توانایی ها، سنتها، مهارت ها و نیز تجربه های اجتماعی است. برخی محققان شایستگی اجتماعی را داشتن مهارتهای رفتار اجتماعی می دانند. شایستگی اجتماعی، بر پایه استعدادهای عاطفی و هیجانی شکل میگیرند. برای مثال، کسانی که تأثیرات اجتماعی عمیقی بر جای میگذارند، بر نحوه ابراز احساسات خود، نظارت دقیقی دارند، با ذکاوت خود را با راه هایی هماهنگ می کنند که دیگران واکنش نشان میدهند. از این رو همواره میتوانند عملکرد اجتماعی خود را به خوبی تنظیم کنند، به گونه ای که مطمئن شوند تاثیر مطلوب بر جای گذاشته اند.
شایستگی اجتماعی در پیشگیری از بیماریهای جسمی و روانی نقش اساسی ایفا میکند. بر این اساس، فردی که دارای شایستگی اجتماعی است، میتواند از قابلیتهای فردی و شرایط محیطی خود استفاده مؤثری کند و به خوبی میتواند این قابلیتها و تواناییها را توسعه دهد. رویکرد مشابهی وجود دارد که میگوید شایستگی اجتماعی، شخص را قادر میکند تا رفتارهای اجتماعی مورد نظر را انجام دهد و روابط بین فردی اش را به گونه ای تقویت کند که به علایق و منافع دیگران هم احترام بگذارد. اگر شخصی بتواند بر رفتار دیگران، به طریقی تأثیر بگذارد که از نظر اجتماعی مقبول است، دارای شایستگی اجتماعی قلمداد میشود.
اجتماعی سازی
اجتماعیشدن فرایندی است که به انسان شیوههای زندگیکردن در جامعه را میآموزد، به او شخصیت میدهد و تواناییهایش را در جهت ایفای وظایف فردی بهعنوان عضوی از جامعه توسعه میبخشد. فرد در خلال اجتماعیشدن شناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را به دست میآورد. این روند بسیار گسترده و پیچیده که در طول زندگی فرد تداوم مییابد شامل آموزش زبان، باورها و نگرشها و ارزشهای جامعه است و به فراگیری رفتارهای مناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر میشود. بنیادیترین بخش اجتماعی شدن، در دوران کودکی رخ میدهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه مییابد.
میتوان بهروشنی اندیشید که در هنگام تولد و در طول ماههای نخستین، وضعیت کودک از هر جهت روشن و واضح است؛کودک از سویی بهطور کامل بیرون از جامعه است و از نیازهای فیزیولوژیک خود که از طریق آمادگی جسمانیاش مشخص میشود، پیروی میکند؛ از سوی دیگر جامعه نمیتواند بهطور مستقیم به او بپردازد، مگر بهطور کلی از طریق والدین او و آن هم برای ارضای نیازمندیهای جسمانیاش. برای اینکه روند اجتماعی شدن صورت گیرد، لازم است در جامعه تمایل به اجتماعی کردن وجود داشته باشد و همچنین افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را بهعهده بگیرند.اما برای اینکه تمامی این فرایند بتواند انجام گیرد، ضروری است که کودک قابلیت اجتماعی شدن را دارا باشد و بتواند از امکاناتی که در اختیارش گذارده میشود، استفاده کند.
از خودبیگانگی
از خود بیگانگی، یکی از مهمترین مسائل انسان شناختی است که در رشته های گوناگون علوم انسانی از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روانپزشکی مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم که در زبان فارسی به «از خودبیگانگی» ترجمه شده است، عنوانی است کلی برای بسیاری از دردهای فردی و اجتماعی انسان; و به دلیل همین کلیت، مفهومی است بسیار مبهم. به عبارت دیگر، وقتی همه مشکلات را زیر یک عنوان کلی خلاصه می کنیم، در واقع روشن نیست که درباره چه مشکلی بحث می کنیم. برای مثال، وقتی می گویم: «فلانی بیمار است» چیزی که از این تعبیر دستگیرمان می شود، این است که حال این شخص خوب نیست; یعنی آنگونه که باید باشد نیست.
اما اینکه چه مشکلی برای او پیش آمده، یا چه اختلالی در مزاج او رخ داده، که موجب این وضع شده است و چگونه می توان با ایجاد تغییراتی در مزاج او زمینه بهبودی او را فراهم نمود، مشخص نیست. بر همین اساس است اگر فردی دچار از خودبیگانگی شده باشد. سؤال می شود چگونه این مشکل یا بیماری به وجود آمده، راه حل و یا درمان آن چیست؟ چرا بسیاری از انسان ها به این درد مزمن مبتلا هستند؟ راه های پیشگیری از آن کدام است؟ چه اقداماتی باید در زندگی انسان صورت گیرد تا به رفع آن منجر شود؟ مجموعه سوالاتی از این دست و پاسخ به این پرسش ها، مستلزم بررسی مفهوم از خودبیگانگی، تبیین دیدگاه های مختلف درباره آن و در نهایت، ارائه راهکارهایی برای پیشگیری یا درمان آن می باشد.
آموزش معکوس
تاریخچه آموزش معکوس به حدود 200 سال پیش برمیگردد. در سراسر قرن بیستم محتوا در آموزشوپرورش بهصورت سنتی و بهصورت یکسان ارائه میشد، تا جایی که برخی آن را «آموزش صنعتی شده» مینامیدند. یادگیری معکوس میتواند روشهای سنتی تدریس را دگرگون کند. روش کار به این گونه است که آزمونها بهصورت برخط (آنلاین) خارج از کلاس در اختیار دانشآموزان قرار میگیرد و تکالیف که قبلاً در خانه انجام میشد در کلاس انجام میشوند. یادگیری معکوس بهعنوان یک رویکرد منحصربهفرد نقش تکلیف و فعالیتهای کلاس درس را دگرگون ساخته است. در روش سنتی تدریس، دانشآموزان دانشهای جدید را در کلاس درس از طریق سخنرانی فرا میگرفتند و در خانه آنها را تمرین میکردند. در رویکرد یادگیری معکوس دانشآموزان از طریق ویدیو مطالب را در خانه فرا میگیرند و مهارتها را در کلاس درس تمرین میکنند. مدل یادگیری معکوس محیطی فعال و تعاملی برای یادگیری فراهم میکند که در آن معلم بهعنوان هدایتگر نقش ایفا میکند و دانشآموزان را در حالیکه مفاهیم را بهکار میبرند و بهطور فعال و خلاقانه درگیر موضوعات درسی هستند راهنمایی میکند.
گفتار درونی
در نظر بگیرید که با زنگ ساعت، صبح بیدار می شوید. در همان روز مصاحبه ای برای یک کار جدید دارید و شب قبل به علت اضطراب خوب نخوابیده اید. هنگامی که در جلوی آینه ایستاده و آماده می شوید، دهها فکر به ذهنتان خطور می کند و متوجه میشوید که در مغزتان در حال صحبت کردن و مرور سناریوهای مختلف در ذهنتان با صدای خودتان هستید. این داستان تقریبا هر روزه اتفاق می افتد، چه در حال دوش گرفتن، چه در حال غذا درست کردن و یا در کلاس درس. روانشناسان این پدیده را «گفتار درونی و یا می نامند.
نظریه اسناد
نظریه ی اسناد بر آن است تا تبیین کند که چگونه آدمی تلاش می ورزد تا موجبات بروز رفتارهای مشهود فردی را بر اساس عوامل درونی یا بیرونی برای خود و دیگران باز شناسد. نظریه اسناد در روانشناسی اجتماعی مطرح شده و پشتوانه علمی قوی دارد. این نظریه چگونگی نتیجهگیری درباره ویژگیهای یک فرد با مشاهده رفتار او را بررسی میکند. انسانها برای تشخیص دلیل یک فرد از روی رفتار او، به دو صورت داخلی و خارجی تصمیم میگیرند. در مدل داخلی، ما دلیل رفتار فرد را ویژگیهای درونی آن فرد میدانیم. مثل ویژگیهای شخصیتی، تواناییهای فردی، هوش و… در مدل خارجی، ما دلیل رفتار فرد را عوامل بیرونی میدانیم. مثلا موقعیت زمانی و مکانی، رفتار سایر افراد حاضر، اتفاقات غیرعادی که برای آن فرد قبل از بروز رفتار افتاده.
جراحی زیبایی
از زمانی که تاریخ مکتوب شده چه به صورت نوشتاری، یا نقشهای به جا مانده و داستانها و روایتهایی که سینه به سینه نقل شده، انسان به دنبال زیبایی بوده است. در هر زمان انسانها با توجه به موقعیت جغرافیایی و ارزشهای قومی و قبیلهای و فرهنگ و سنت آن جامعه، ابزارها و راهکارهای مختلفی را برای دستیابی به زیبایی مورد استفاده قرار دادهاند. پس زیبایی یک امر نسبی است و برای مردان و زنان نیز تفاوتی ندارد. در شرایط کنونی با پیشرفت علم پزشکی و ابزارها و تجهیزات مربوط به آن، جراحی پلاستیک برای ترمیم ضایعات مختلف جایگاه خود را پیدا کرده است و به تدریج به سمت و سوی جراحی برای زیباتر کردن اجزای بدن کشیده شده و اکنون هدف دیگر سالمسازی و درمان نیست بلکه زیباتر ساختن است و چنانچه مطابق سلیقه یا الگوهای ذهنی یا مقایسهای مراجعهکننده عمل زیبایی انجام نشود از نظر او عمل موفقیتآمیز تلقی نمیشود. جراحان پلاستیک از نظر عملکرد به جز مهارت باید از قدرت خلاقیت بالایی برخوردار باشند به دلیل اینکه جراحی برای زیبایی است و مهارتهای پزشک عامل موفقیت است و قدرت زیباییشناسی در آن بسیار اهمیت دارد پس جراح پلاستیک را میتوان یک پزشک هنرمند دانست.
جذابیت صورت
ضمیر ناخودآگاه موضوعات مشابه را به هم متصل کرده و سپس آن ها را مرتبط با یک احساس می کند حتی اگر هیچ ارتباطِ منطقی بین آن ها نباشد. برای مردی که از ناشناخته ها بترسد عجیب نیست که نسبت به تاریکی احساس وحشت پیدا کند و برای زنی که نسبت به دوستانش احساس حسادت می کند طبیعی است که از گربه ها وحشت داشته باشد. ضمیر ناخودآگاه فقط موضوع ها را به یکدیگر مرتبط می سازد و برایش مهم نیست اگر هیچ ارتباطی بین آنها وجود نداشته باشد. به همین دلیل است که همیشه نمادهایی در رویاهای خود می بینید که نشان دهنده ی موضوعات و رویدادهای واقعی در زندگی هستند. در جامعه معمولا خصوصیات شخصیتی مثبت به زیبا رویان و خصوصیات شخصیتی منفی به افراد نا زیبا و غیر جذاب نسبت داده میشود.
برای مثال یک فرد زیبا و جذاب در عین حال فردی موفق، باهوش، دوست داشتنی، اجتماعی، قابل دسترس، مهیج، خلاق، پر مشغله، با اخلاق، وفادار و مهم ارزیابی میگردد اما یک فرد غیر جذاب از نظر مردم فردی غیر اجتماعی، تنبل، ناموفق، کسل کننده، دروغگو، خلافکار و خیانتکار تعریف میگردد. به خاطر داشته باشید که زیبایی ظاهر و اندامها تنها یکی از فاکتورهای جذابیت بوده و زیبایی ایده آل نیز به ندرت در افراد مشاهده میگردد. زیـبـایی فیزیکی شـاید در زنان همه چیز نباشد، اما یقینا” یـک عـامــل بسـیار حیاتی میباشد. درست است که ما در قرن 21 بسر میبریم امـا حقیقت تلخ و بی رحم آنست که اغلب زنان به اینکه ظاهر و جذابیت جسمی آنان در نزد مردان بسیار حائز اهمیت است، واقف می باشد. مردان در رتـبـه بندی زیبـایـی زنـان از فهرستی از مشخصات بارز فیزیکی بهره می گیرند. این ویژگیها و مشخصات جسمی که “زیبا” قلمداد می گردد در واقع شاخصها و علایم باروری، تندرستی و جوانی می باشند که مردان بطور ناخودآگاه آنها را در هنـگام همسر گزینی در زنان جستجو میکنند.
قضاوت اجتماعی
قضاوت اجتماعی توسط مظفر شریف، برگرفته از مبانی روانشناسی اجتماعی ارائه شده است. قضاوت اجتماعی یکی از موضوعات مورد بررسی و تحقیق روان شناسی اجتماعی است بنابراین، نتیجه این است که وقتی یک فرد با موضوعی درگیر است، گستره پذیرش او یک نقطه معیاری خواهد بود برای ارزشیابی پیامهایی که متوجه آن موضوع اند. وقتی پیام فاصله زیادی از گستره پذیرش نداشته باشد، جذب شده و به صورت عادلانه، بدون سوگیری، و احتمالا درست مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و موضع خود شخص در جهت پیام تغییر خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر پیام مدافع موضعی باشد که از گستره پذیرش شخص، فاصله زیادی دارد به طوری که در گستره طرد شخص قرار بگیرد، اثرات تضاد روی می دهد و پیام به صورت ناعادلانه، سوگیرانه، و احتمالا غلط مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. در چنین مواردی نگرش احتمالا در جهت ور از موضع مورد دفاع پیام تغییر خواهد کرد (اثر معروف به اثر بومرنگ).
جذابیت فیزیکی
جذابیت فیزیکی، تعیین ارزش هر فرد بر اساس زیبایی و جذابیتهای فیزیکی صرف آن فرد است. زنان ترجیح میدهند مرد مقابل مسنتر، دارای وضعیت مالی خوب، قابل اطمینان و فردی کوشا باشد. ترجیحات زنان برای انتخاب فردی مسنتر با جایگاه اجتماعی و مالی مناسب میتواند تضمینکننده آینده فرزندانشان باشد. مطالعات نشاندادهاست، مردان بیشتر از زنان به جوانی طرف مقابل خود توجه میکنند. درست همانند سایر حیوانات که برای تکامل نوع خود، قویترین و بهترین جفت را برمیگزینند تا نسل بعدی تکاملیافتهتر باشد. مردان جذب زنان جوان میشوند. به طور ساده یک زن جوان نسبت به یک زن مسن، سالهای بیشتری برای تولید مثل موفق در پیش دارد. بهعلاوه، داشتن پوستی صاف و بدون لک، اسکلتبندی قوی و عضلانی، موهای درخشان و دیگر ویژگیهای فیزیکی جوانی، نشاندهنده وضعیت مطلوب سلامت در فرد است.
سازگاری اجتماعی
سازگاری اجتماعی مانند رشد جسمی، عاطفی و عقلی یک کمیت پیوسته است و به تدریج به کمال می رسد و در طول زندگی به طور طبیعی و در برخورد با تجربه ها حاصل می شود. با سپری شدن دوران کودکی و ورود به دوران نوجوانی، رشد روانی – اجتماعی از تحول ساده به تحول عمیق و کیفی تبدیل می شود و نوجوان با به کارگیری مهارت های اجتماعی، می تواند جایگاه خود را در میان مراودات اجتماعی و ارتباط با همسالان خود و بزرگسالان پیدا کند و مورد پذیرش اجتماعی قرار گیرد. موفقیت در امر پذیرش اجتماعی به سازگاری اجتماعی منجر می شود و ممکن است فرد را به مرحله ی نفوذ و رخنه ی اجتماعی برساند که سطحی بالاتر از پذیرش اجتماعی است و در این مرحله می تواند بر اطرافیان خود تاثیرگذار باشد. رخنه ی اجتماعی، فرایندی است که از طریق آن روابط آدمیان از سطح دوست داشتن به سوی صمیمیت بیشتر سیر می کند.
تنهایی
تنهایی یک حالت ذهنی دردناک از احساس عدم رابطه با دیگران است. هنگامی کـه تنها هستید احساس نیاز به تفاهم و اشتیاق برای قسمت کردن احساسات و افکارتان با دیگران در شما پدیدار میگردد. به عبارت دیگر احساس تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کمبود همصحبتی است. این پاسخ معمولا شامل احساس اضطراب از کمبود ارتباط و اشتراک با دیگران است که از گذشته شروع شده و تا به آینده ادامه خواهد داشت. البته این احساس ممکن است زمانی که فرد در اطراف خود افرادی را دارد نیز وجود داشته باشد. تحقیقات نشان دادهاند که این احساس بین گروههایی از افراد که ازدواج کردهاند، در رابطه هستند، درون خانواده هستند یا شغل موفقی دارند بسیار شایع است. تنهایی را درد اجتماعی نیز تفسیر میکنند، این احساس یک مکانیزم روانشناختی است که به افراد منزوی هشدار داده و آنان را به برقراری ارتباط جدید ترغیب میکند.
تکامل فرهنگی
تکامل فرهنگی به عنوان یک نظریه در انسان شناسی در قرن نوزدهم توسعه یافت و رشد تکامل داروینی بود. تکامل فرهنگی فرض می کند که با گذشت زمان تغییرات فرهنگی مانند افزایش نابرابری های اجتماعی یا ظهور کشاورزی به عنوان یک نتیجه از انطباق انسان با بعضی از محرک های غیر فرهنگی مانند تغییرات اقلیمی و رشد جمعیت صورت می گیرد. با این حال، برخلاف تکامل داروین، تکامل فرهنگی به عنوان هدفی در نظر گرفته شد، یعنی همانطور که جمعیت انسانی خود را تبدیل میکنند، فرهنگ آنها به طور مداوم پیچیده می شود. تئوری تکامل فرهنگی در مطالعات باستان شناسی توسط باستان شناسان بریتانیایی AHL Fox Pitt-Rivers و VG Childe در اوایل قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفت. آمریکایی ها به دنبال مطالعۀ لسلی ویلن از محیط زیست فرهنگی در دهه های 1950 و 1960 بودند. فکر بنیادی تکامل گرایی فرهنگی این بود که فرهنگ و جامعه در یک رشته مراحل منظم و قابل پیشبینی تحول می یابند. به طور کلی، فرهنگ پدیده ای دو قطبی است. یعنی هم جنبه درون ذاتی دارد و هم جنبه برون ذاتی. از سویی، پدیده فرهنگ مربوط به ساختمان مغزی و نظام روانی انسان است و سایر موجودات از دریافت آن ناتوانند و از سوی دیگر، فرهنگ دارای نمودهای عینی است. یعنی رفتارها و نمودهای آن هاست که در عرصه جسم و جسمانیات بروز میکند و قابل مشاهده است و به صورت تدریجی تکامل پیدا می کند.
نارضایتی از بدن
تصویر ذهنی بدنی از سه مفهوم اصلی واقعیت بدن یعنی بدن فرد آنگونه که هست، بدن ایدهآل یعنی بدنی که فرد آرزومند آن است و بدن نمایشی یعنی بدنی که فرد نمایش میدهد، تشکیل شده است. نوجوان در خلال این تغییرات، بدن و ظاهر خود را با دیگران مقایسه میکند که این مقایسه در اکثر موارد به نارضایتی از ظاهر بدن خود منجر میشود. یکی از مهمترین دلایل نارضایتی از بدن در دختران نوجوان، سمبل ایدهآل غیر واقعی زیبایی زنانه در سالهای اخیر است که بهطور عمده به لاغری تاکید میکند و این لاغری مفرط برای اکثر دختران غیر قابل دستیابی است. مطالعات زیادی در جوامع غربی نشان دادهاند که دختران نوجوان بهطور فزایندهای به لاغر شدن و کاهش اندازه بدن متمایل شدهاند و میزان نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی، عادات غذایی ناسالم و اختلالات تغذیهای در آنان افزایش یافته که بهعلت تاثیر رسانههای جمعی و ایدهآلهای اجتماعی و تاثیر مد در این زمینه است.
مقایسه اجتماعی
تئوری مقایسه اجتماعی ابتدا توسط لئون فستینگر روانشناس در سال 1954 پیشنهاد شد و پیشنهاد کرد که افراد برای ارزیابی خود، اغلب در مقایسه با دیگران، خود را ارزیابی می کنند. مردم هر نوع قضاوت در مورد خودشان را انجام می دهند و یکی از راه های اصلی این که ما این کار را انجام می دهیم، از طریق مقایسه اجتماعی یا تجزیه و تحلیل خود در رابطه با دیگران است. به عنوان مثال، اگر می خواهید مهارت خود را به عنوان یک بازیکن بسکتبال ارزیابی کنید، ممکن است با بازی کردن با دوستان خود بازی کنید یا تمرینات پرتاب آزاد را شروع کنید. هنگامی که درک خوبی از آنچه دارید قادر به انجام آن هستید، ممکن است بعدا عملکرد خود را با دیگر افرادی که می شناسید مقایسه کنید. شما ممکن است بلافاصله به دوستی فکر کنید که در تیم بسکتبال مدرسه اش بازی می کند. این یک مثال از مقایسه مقدماتی اجتماعی است.
پیشنهاد ویژه : پکیج های ویژه روانشناسی به صورت کامل
در مقایسه با او، عملکرد شما تقریبا به عنوان ماهر نیست، اما شما ممکن است احساس کنید که شما در نهایت می توانید مهارت های مشابه را با تمرین کمی تجربه کنید. در این مورد، مقایسه ی بالا سنجی ممکن است شما را در مورد مهارت های شما احساس کند و انگیزه بیشتری برای بهبود آن داشته باشد. پس شما ممکن است توانایی های خود را به یک دوست مقایسه کنید که نمی تواند سبد خرید خود را نجات دهد. در مقایسه، عملکرد شما بسیار بهتر است. این یک نمونه از مقایسه اجتماعی پایین است. در این مورد، رعایت مهارت های ضعیف دوست شما در واقع باعث می شود شما حتی در مورد توانایی های خود احساس راحتی کنید.
حسادت
حسادت یک احساس پیچیده است، احساسی که معمولا با حس های دیگری مثل رنجش، خشم، خصومت و اوقات تلخی همراه است، همه افراد در موقعیت های مختلفی از زندگی دچار حسادت می شوند. اما گاهی این حس افزایش یافته و تاثیرات منفی بر فرد و زندگی وی می گذارد. به طور کلی حسادت یک حس منفی است و نباید آن را با غبطه اشتباه گرفت. دلیل اصلی حس حسادت کمبود های فرد در زندگی می باشد . زمانی که فرد خود را با دیگران مقایسه کند بی شک با یک تفاوت کوچک در ظاهر و یا حتی موقعیت فرد حس حسادت در او برانگیخته خواهد شد. اگر چه گاهی حسادت در رابطه دو نفره افراد هم به وجود می آید. برخی از افراد پس از آنکه به دیگران حسودی کردند ، در صدد رفع کمبود خود بر می آیند . گاهی ممکن است این کمبود حل شود و گاهی دیگر نیز این کمبود پابرجا باقی خواهد ماند. افراد اینگونه نه تنها خودشان را اذیت می کنند بلکه ممکن است باعث آزار و اذیت دیگران نیز شوند . در این مواقع فرد باید اینگونه فکر کند که اگر این فرد کمبود داشته باشد ممکن است برای رفع این کمبود ها از من درخواست کمک کند ، پس همان بهتر که هیچ کمبودی ندارد . با خود بگویید که موفقیت او شاید در زندگی من مفید نباشد اما مهم این است که ضرری نیز به من نمی رساند .
انتقام
حس انتقام؛ درست زمانی که کسی در حقتان بدی می کند، به ذهنتان می آید. تصور انتقام گرفتن به این صورت است که شما با وارد کردن ضربه ای مشابه به آن فرد، احساس بهتری پیدا میکنید. اما واقعیت این است که حال خوب شما عمری کوتاهی دارد، زیرا انتقام گرفتن رفتارهای که به شما آسیب میزند را از بین نمی برد، فقط باعث تداوم چرخه ی رنج میشود. انتقام، یکی از احساسات منفی است که گاهی می تواند مخرب باشد و عواقب جبران ناپذیری بر جای بگذارد. همه ما در مقطعی از زندگیمان دلمان خواسته که برای چیزی انتقام بگیریم؛ زیرا زمانی که به ما صدمه ای وارد میشود این واکنش عمری طبیعی است. در آن شرایط دلمان میخواهد آن شخص را به سزای اعمالش برسانیم. هر چند که این روش منطقی به نظر میرسد اما نباید چنین رفتاری از خودمان نشان دهیم و بهتر است به جای تمرکز روی انتقام، با این موضوع صلح کنیم.
سه گانه تاریک ( سازه شخصیت تاریک )
اصطلاح سه گانه تاریک یا مثلث تاریک یا Dark Triad برای نخستین بار در سال ۲۰۰۲ ابداع شد. دو محقق به نامهای پالهاوس و ویلیامز از دانشگاه بریتیش کلمبیا، تحقیقی را انجام دادند و ادعای بزرگی را مطرح کردند: آنها گفتند که به نظر میرسد در یک جامعه آماری نرمال و در شرایطی که نشانه های نامتعارف رفتاری بروز نکرده باشد، سه صفت ماکیاولیسم و خودشیفته بودن و سایکوپات بودن را میتوان به عنوان یک صفت واحد در نظر گرفت. به عبارتی اگر سایکوپاتهایی را که به جنایتکار تبدیل شدهاند و یا خودشیفتگان و ماکیاولیستهایی را که در حد افراط و بیمارگونه این صفات را بروز میدهند حذف کنیم و در میان مردم عادی جستجو کنیم (که طبیعتاً کم و بیش دارای صفات مذکور هستند) نمیتوانیم به سادگی بین این سه مفهوم، مرز مشخصی ترسیم کنیم و میتوانیم این سه صفت را با یک نام صدا کنیم.
خیرخواهی
کارهای خیریه یا نیکوکاری هرگونه یاریرسانی به موجودات زنده و مردمان نیازمند آن است. کمک کالایی و پولی و دادن پول یا دیگر کمکهای مادی به تهیدستان و مستمندان و دریوزگان با انگیزههای مردم دوستی انساندوستانه نیز نیکوکاری است.
تعهد
تعهد یعنی وظیفه یا ضمانتی در مقابل کسی یا برای چیزی و خود را ملزم به انجام کاری دانستن. تعهد شخصی یعنی کارهایی که به خاطر وظایف و التزامهایی انجام میشوند. این وظایف و التزامها ممکن است توسط خود شخص تعیین شده باشند، وظایفی دو طرفه و دوجانبه باشند یا به روشنی مکتوب شده باشند. تعهد به یک مجموعه برای انجام کاری با تعهد شخصی که معمولاً قول یا ضمانتی برای رشد شخصی است متفاوت میباشد.
صمیمیت
مفهوم صمیمیت، می تواند شامل نزدیکی فیزیکی یا احساسی یا حتی ترکیبی از این دو باشد که در نهایت موجب راحتی بیشتر آنها با هم و احساس خوشایند از ارتباط خواهد شد. در لغت نامه دهخدا صمیمیت به یک دلی، یکرنگی و یگانگی تعبیر شده است. تعریف علمی: در روانشناسی صمیمیت ترکیبی از شوخ طبعی، همدلی و آسان گیری است. صمیمیت یکی از منابع اصلی محبت است محبت نیز یکی از نیازهای اساسی انسان است. صمیمیت باعث ایجاد اعتماد می شود و بعد ایجاد اعتماد طرفین میتوانند اسرار را به همدیگر گفته و از هم برای حل مشکلات زندگی کمک بخواهند. صمیمیت رابطه ای ایجاد می کند که طرفین می توانند اقدام به شادی ها و تفریحات مشترک کنند. صمیمیت به تعلق پذیری نیز کمک می کند. صمیمیت استرس را کاهش می دهد و شیوع اختلالات روانی کم می شود.
پتانسیل برانگیخته
پتانسیلهاى برانگیخته (EPs) میانگین پتانسیلهاى کورتیکال در یک محدوده زمانی هستند که پس از تحریک اعصاب آوران بینائی، شنوایی یا حسی سوماتیک ثبت مىشوند.
کیفیت زندگی
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. در آن دوران ارسطو «زندگی خوب» یا «خوب انجام دادن کارها» را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است، لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نیست و به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت. به هر حال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن، معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی می شد. ولی اصطلاح «کیفیت زندگی» تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود. به مرور زمان محققین متوجه شدند که کیفیت زندگی میتواند یکی از پیامد های پر اهمیت در ارزیابی های سلامت باشد، چنانکه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تاکید دارد.
پشیمانی
پشیمانی احساسی توام با یاس، نا امیدی و نارضایتی است. احساس ندامت از انجام عملی یا غفلتی است. به طور کلی، فردی که همیشه با احساس پشیمانی زندگی می کند، همیشه به گذشته ی خود افسوس می خورد و حسرت موقعیت هایی را می خورد که می توانست طور دیگری رفتار کند.
خودپسندی
افراد خودپسند، افرادی که دارای اختلال شخصیتی هستند که فقط خود را می پسندند مغرور و معمولا به دیگران حسودی می کنند. این اشخاص در همدردی و درک احساس دیگران توانایی ندارند و تا جایی که امکان دارد از دیگران بهره کشی می کنند.افراد خودپسند از دیگران انتظارات نا مطلوبی دارند ، آنها به تحسین زیاد دیگران نیاز دارند نسبت به خود احساس بزرگی می کنند و فرد خودپسند خودش را بی مانند و بی نظیر می داند.
واکنش عاطفی
هر انسانی احساسات را تجربه می کند. در بیشتر موارد، ما می توانیم از عهده آنها به خوبی برآییم. با این حال، برای برخی ممکن است کنترل غیرممکن به نظر برسد. آنها ممکن است به دیگران ضربه روحی بزنند یا وقتی چیزی آنها را عصبانی یا ناراحت می کند منفجر شوند. همانطور که می توانید تصور کنید، این ممکن است حفظ روابط شخصی و صمیمی را به چالش بکشد. برای داشتن کیفیت زندگی بهتر، باید یاد بگیریم که احساسات خود را تنظیم کرده و رابطه خود را با آنها بهبود بخشیم. با کمک درست، می توانید یاد بگیرید که چگونه احساسات خود را بهتر کنترل کنید و از منفجر شدن جلوگیری کنید. اگر در شرایطی که باعث عصبانیت یا احساسات دیگری می شود که بر شما تاثیر منفی میگذارد، از نظر احساسی واکنش نشان دهید، از قبل می دانید که این مشکل چگونه است. با این حال، برخی از افراد ممکن است معتقد باشند که آنها معقولانه عمل می کنند یا از خود در برابر شخصی دفاع می کنند. برای دیدن واقعی این رفتار برای آنچه که هست، باید آن را از خارج ببینیم.
شادی
یکی از نیازهای اساسی انسان شادی و نشاط است. شادی به زندگی معنا میبخشد و موجب نشاط روحی و سلامتی و افزایش توانایی میشود. انسانِ شاد میتواند قله های موفقیت را تند طی کند و در مدرسه و اجتماع نقش سازندهای داشته باشد. خرسندی و یا شادی یک حالت روانی است که در آن فرد احساس عشق، لذت، خوشبختی و یا شادی میکند. مسائل مختلفی همچون مسائل زیستی، روان شناختی و یا دینی برای تعریف و دلیل خرسندی آورده شدهاست. دانشمندان دریافتهاند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم اعصاب انسان میشود. تحقیقات نشان دادهاست شادی رابطه مستقیمی با مسائلی همچون روابط و تعاملات اجتماعی، وضعیت فرد از نظر داشتن شریک زندگی، کار، درآمد و حتی نزدیکی به انسانهای شاد دارد. فیلسوفان و متفکران مذهبی شادی را واژهای برای یکی زندگی خوب و یا موفق و نه صرفاً یک احساس تعریف میکنند.
حق تعیین سرنوشت
برای رسیدن به درکی روشن از مفهوم حق تعیین سرنوشت، بیشتر بر ویژگیهای اساسی این حق اشاره میشود. در وهله اول، حق تعیین سرنوشت یک حق جمعی قلمداد شده است. گرچه جنبههایی از این حق به ویژه جنبههای داخلی آن و مواردی که در پیوند با ماده 25 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی قرار دارند، حق فردی محسوب میشوند، ولی به طور کلی باید گفت که حق تعیین سرنوشت ویژگی یک حق جمعی را دارد؛ بدین معنا که حق تعیین سرنوشت بیشتر به عنوان حق مردم مورد تاکید قرار گرفته، و نه حق هر فرد. بنابراین، اگر چه حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته شده در حقوق بینالملل، جنبه فردی نیز دارد، ولی این حق را با توجه به مواد 1 و 55 منشور ملل متحد و ماده 1 مشترک دو میثاق باید حق جمعی دانست که مردم از آن بهرهمند میشوند و میتوانند آن را به صورت جمعی اعمال کنند.
تفاوت های فردی
تفاوت های فردی به بررسی شیوههاییهای که در آنها افراد در رفتار با یکدیگر متفاوتند میپردازد. انسانها از لحاظ ویژگی های جسمانی مثل قد و وزن و رنگ چشم و خصوصیات روانی از قبیل هوش و شخصیت تفاوتهایی با یکدیگر دارند که این تفاوت بین افراد را تفاوتهای بین فردی می نامند. تفاوتهای بین فردی در زمینه های مختلف مشاهده می شود و تاثیر به سزایی در عملکردهای انسانها می گذارد. به همین علت در زمینه موفقیتهای تحصیلی و شغلی نیز مهم می باشد. توانایی های مختلف در یک فرد یکسان نبوده و هر فرد در برخی زمینه ها دارای استعداد خوب و در زمینه های دیگر استعداد متوسط یا ضعیف می باشد. به تفاوتهای موجود در توانایی ها و استعداد های مختلف یک فرد تفاوت های درون فردی اطلاق می شود. مثلا یک فرد در زمینه ریاضی استعداد خوبی دارد اما در یادگیری زبان انگلیسی ضعیف است.
سوگ و داغداری
واکنشهای عاطفی به انواع فقدان را سوگ می نامیم. سوگ به معنای غم، اندوه، مصیبت، ماتم و عزا در برابر وقوع مرگ است و به مولفه های روانشناختی عزاداری اشاره دارد. هرگونه فقدانی نوعی مرگ محسوب میشود؛ چه از بین رفتن یک رابطه در اثر شکستن پیمان، چه از دست دادن شغل، فاصله جغرافیایی از خانواده، از دست دادن حیوان خانگی و حتی از دست دادن اشیای گرانبها می توانند منجر به بروز واکنش داغدیدگی شوند. سوگ یک واکنش نرمال و بهنجار است که به آرام شدن و گذار از مصیبت کمک میکند. سوگ یکی از مهمترین مباحث در حوزه روانشناسی بالینی است. نشانه های افسردگی و سوگ بسیار به یکدیگر شباهت دارند اما این دو با یکدیگر متفاوتند. زمانی که افسرده هستیم، خستگی، خلق افسرده و انرژی پایین را در تمام لحظات تجربه میکنیم اما زمانی که سوگواریم، دوره های ناگهانی غم همراه با فکر و خاطرات چیزی که از دست داده ایم را تجربه میکنیم. فرد سوگوار از خودش بیزار نیست و نهایتا ممکن است برای عدم رسیدگی کافی و زمان گذاشتن برای چیزی که از دست داده است خود را سرزنش کند اما فرد افسرده از خود بیزار است و احساس بی ارزشی دارد.
نفوذ اجتماعی
Influence در لغت بهمعنای نفوذ، تأیید، اعتبار، برتری و تفوّق آمده است و Social بهمعنای اجتماعی، دستهجمعی و برگرفته از واژه society بهمعنای وابسته به جامعه میآید. یکی از مسائلی که همواره در زندگی افراد جلوهگر است، نفوذ اجتماعی است دیگران میکوشند به انحای مختلف ما را وادارند که به دلخواه آنان فکر، احساس و رفتار کنیم. متقابلاً ما نیز در صدد تأثیرگذاری بر افکار، احساسات و رفتار آنان برمیآییم. «تأثیر اطرافیان در محیط اجتماعی هم بر نگرشها و هم بر رفتار فرد، یکی از قدیمیترین و برجستهترین موضوعات هم در کتابهای جامعهشناسی و هم در کتابهای روانشناسی اجتماعی بوده است.»
ترجیحات اجتماعی
ترجیحات و انتخاب از پایهای و اساسیترین مباحث اقتصادی و سرآغاز بسیاری از کتابهای نوشته شده در زمینهٔ اقتصاد خرد و اقتصاد مصرفکننده است. در نظریهٔ اقتصادی مصرفکننده، اقتصاددانان فرض میکنند که مصرفکنندگان بهترین سبد کالاها را که بتوانند، انتخاب میکنند. در این نظریه، مفهوم «بهترین» و «بتوانند» اهمیت بسیار دارد. در اینجا ما با یک نگاهی کاملاً انتزاعی به مفهوم «بهترین» میپردازیم. نقطهٔ شروع مسئلهٔ تصمیم فرد، مجموعهای از گزینههای ممکن است که فرد باید از میان آنها انتخاب نماید.
حالت چهره
زبان بدن به سیگنالهای غیرکلامی اشاره دارد که ما برای برقراری ارتباط، از آنها استفاده میکنیم. به گفته کارشناسان، این سیگنالهای غیروابسته، بخش بزرگی از ارتباطات روزانهی ما را تشکیل میدهند. تشخیص احساسات فرد از طریق حالات چهره، ربطی به زبان تکلم، ملیت و جنسیت ندارد. همهی افراد برای ابراز احساسات خود، از حالات مشترکی استفاده میکنند. با شناخت این حالتهای مشترک، میتوان به احساسات هر فرد پی برد.
امید به زندگی
واژه امید به زندگی در لغت به معنی تعداد متوسط سالهایی است که یک شخص اگر شرایط مرگ و میری را که در جدول عمر مشخص شده، به کار بندد، زندگی خواهد کرد و در اصطلاح عبارت است از تعداد سالهایی که انتظار می رود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند. هر چه شاخصهای بهداشتی و همچنین درمانی بهبود یابد امید زندگی افزایش خواهد یافت و از این رو این شاخص یکی از شاخصهای سنجش پیشرفت و عقب ماندگی کشورهاست. امید زندگی زنان در همه جوامع چند سال (در کل جهان چهار و نیم سال) بیشتر از مردان است.
فاجعه سازی درد
همه ما در طول روز ممکن است بارها درد را تجربه کنیم اما شاید از اهمیت و نقش کلیدی آن در بدن و نقش متخصصین فیزیوتراپی اطلاع زیادی نداشته باشیم . بدن یک انسان از سیستم های مختلفی تشکیل شده است که از مهم ترین این سیستم ها می توان از سیستم های حسی و حرکتی نام برد. سلامت این سیستم ها تضمین کننده سلامت فرد و تعامل صحیح بین فرد و محیط اطراف است. سیستم های حسی انواع مختلفی دارند و وقایعی که در بیرون و داخل بدن اتفاق می افتند را از طریق اعصاب محیطی به دستگاه های عصبی مرکزی ( مغز و نخاع ) ارسال می کنند. هر حس توسط گیرنده های مخصوص به خود دریافت می شود. مثل گیرنده های گرمایی، سرمایی و فشار.
بین حس های مختلف، حس درد از اهمیت خاصی برخوردار است. بطور کلی درد بصورت یک حس ناخوشایند تعریف می شود که ناشی از وقوع آسیب و یا احتمال وقوع آسیب است. درد یکی از شگفت انگیزترین حواس بدن انسان است. جنسیت، سن، شغل و موارد بسیاری می توانند بر سطح تحمل و برداشت فرد از درد موثر باشند.در واقع درد برای بدن فرد یک هشدار محسوب می شود و در بسیاری از موارد باعث جلوگیری از آسیب و صدمه بیشتر به بافت می گردد . طبق مطالعات آماری صورت گرفته ، بیش از 70 درصد شکایات درد انسان ناشی از درگیری سیستم عضلانی – اسکلتی است .
خود دلسوزی
خوددلسوزی به عنوان کیفیت در تماس بودن با رنجها و آسیبهای خود و احساس کمک کردن برای رفع مشکلات خود تعریف میشود و با مولفههای مثبت روان شناختی مانند نوع دوستی، مهربانی و شادی همراه است. خوددلسوزی میتواند به افراد کمک کند تا به صورت موثرتری سلامت خود را حفظ کنند. خوددلسوزی یکی از مولفههای مهم سلامت روانی است. چون با این رویکرد آنها یاد میگیرند نسبت به خود مهربان باشند، احساس مشترکی با دیگران داشته باشند، نسبت به شرایط زندگی خود هشیار بوده و به مسائل و مشکلات با نگرشی بدون قضاوت روبرو شوند. خوددلسوزی دارای منابع مقابلهای مناسب است که به افراد کمک میکند تا با رویدادهای منفی زندگی خود مواجه شوند.
حفاظت از خود
خودمراقبتی یعنی مراقبت از خود، یعنی اینکه ما برای حفظ سلامت و شادابی خود، کارهای روزمره کوچکی انجام دهیم تا زندگی بهتر و سالم تری داشته باشیم . خودمراقبتی شامل اقداماتی است آموختنی، آگاهانه و هدفمند که هر فردی برای خود، خانواده و دیگران انجام می دهد تا سالم بماند، از سلامت جسمی و روانی خود حفاظت کند، نیازهای اجتماعی خود را برآورده سازد، از بیماری ها یا حوادث پیشگیری کند، از ناخوش ها و بیماری های مزمن مراقبت کند و نیز از سلامت خود بعد از بیماری حاد یا ترخیص از بیمارستان حفاظت کند. خود مراقبتی به وضوح موجب افزایش کارایی و مهارت های فردی ما می شود. خود مراقبتی شامل تصمیمات و اقداماتی است در جهت سلامت،پیشگیری از خطرات و آسیب های اجتماعی و توانایی رفع نیازهای جسمی و روانی و اجتماعی خود.
خود تاییدی
احترام گذاشتن یه خواستها و نیازهای خود و تلاش برای یافتن راههایی برای بیان آنها به صورتهای مختلف و همچنین به معنای رفتاری احترام آمیز با خود در هنگام برخورد با دیگران است. تمایل به اینکه همانگونه باشیم که حقیقتاًهستیم و بگذاریم که دیگران هم خود واقعی ما را ببینند و بر عقاید، احساسات و ارزشهای خود پایبند باشیم.
دو زبانگی
دو زبانگی پدیده ای است جهانی که در اکثر کشورهای جهان وجود دارد و عبارت از حالتی است که فرد به زبان دیگری غیر از زبان مادری خود آموزش می بیند . زبان مادری اولین زبان آموخته شده توسط فرد است، زبانی که فرد بدان تکلم میکند، با آن رشد مییابد و عناصر فرهنگی و اجتماعی محیط خود را توسط آن دریافته، لمس کرده و با آن هویت مییابد. اما در بسیاری از کشورها و از جمله کشور ما، زمانی که کودک به سنی میرسد که باید تحت آموزش رسمی قرار گیرد، با زبانی غیر از زبان مادری خود و با زبانی که در سراسر کشور به عنوان زبان رسمی شناخته شده و از لحاظ نظام آوایی- واژگانی و دستوری متفاوت از زبان مادری اوست، آموزش میبیند و از این مرحله است که پدیده دو زبانگی مطرح میشود. بنابراین، فرد دو زبانه به فردی اطلاق میشود که از زمان آغاز آموزش رسمی، با زبان دیگری که در کشور عمومیت یافته و در حکم زبان دوم میباشد، آشنا شده و آموزش میبیند.
زبان دوم
کراشن که شکلگیری برخی از مهمترین مفاهیم مرتبط با فراگیری زبان دوم، به لطف او بوده است بیش از هر فرد دیگری برای پاسخ به پرسش مورد بحث تلاش کرده است. بر مبنای «فرضیهی ورودی» نظریه کراشن که نخستین بار در سال ۱۹۷۷ معرفی شد، «یادگیری» با «فراگیری» فرق دارد. یادگیری فرایند سنتیِ دریافت آگاهانه و مبتنی بر دستور زبان است، اما فراگیری همان روشی است که ما در کودکی با زبان مادری آشنا میشویم. به نظر کراشن آموزش دادن زبان به همان روشی که علوم، ریاضی و تاریخ آموزش داده میشوند غلط است. زبانآموزان باید زبان دوم را به همان روشی که زبان نخستشان را آموختهاند، فرا بگیرند.
از خودبیگانگی
واژه «alienation» که در زبان فارسی غالبا به «از خودبیگانگی» ترجمه شده است، در فلسفه غرب سابقه طولانی دارد. ریشه این اصطلاح کلمه لاتینی «alius» به معنای «دیگر» است. پسوند en در زبان لاتینی صفت ساز است. بنابراین، «alien» به معنای منسوب به دیگری است. از صفت alien فعل alienate ساخته شده است، به معنای «از آنِ شخص دیگر کردن» یا به عبارت واضح تر، «انتقال به غیر». سپس از این کلمه، اسم فعل alienationبه معنای «انتقال به غیر» (الیناسیون) ساخته شده است. مورد استعمال اصلی آن مناسبات حقوقی است به معنای سلب حقی از یک شخص و انتقال آن به شخصی دیگر. اما با گذشت زمان، این مفهوم آن قدر توسعه پیدا کرده، که در جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی کاربرد دارد. در روان شناسی و روان پزشکی، الیناسیون عبارت است از حالت ناشی از اختلال روانی یا به اصطلاح، «روانی» بودن. البته این معنا نیز با مفهوم حقوقی کلمه ارتباط دارد؛ زیرا از یک سو بیمار روانی، شخصی است که سلامت عقل خود را از دست داده است (عقل از او سلب شده است)، و از سوی دیگر، قانون پاره ای از حقوق چنین شخصی را سلب می کند و به ولیّ یا وارث او انتقال می دهد. این همان مفهوم قضایی «حجر» است. بنابراین، «فرد الینه» از جهت قضایی معادل «محجور» خواهد بود. پس از بررسی مفهوم «الیناسیون»، نگاهی کوتاه به سیر تاریخی آن، به ویژه در فلسفه غرب، می اندازیم.
باورهای عامیانه
به باورهای رایجی که مردم عادی درباره سلامت خود و دیگران دارند باورهای غیر واقعی و عامیانه گفته می شود.
ادراک پریشی
ادراکپریشی در لغت به معنی نادانستن و بنابراین نقص در بازشناسی است. بهطور کلی یک فرد ادراکپریش میتواند اشیاء و اشکال را حس کند اما نمیتواند هوشیارانه آنها را تشخیص دهد و معنی آنها را تفسیر کند. ادراکپریشی می تواند ناشی از وجود ضایعه ای در کورتکس لوب پاریتال(حسی)باشد. ادراکپریشی دریافتی: نوعی ادراکپریشی که در آن ناتوانی در بازشناسی ناشی از اختلال در ادراک دیداری است. ادراکپریشی ارتباطی: نوعی ادراکپریشی که در آن ناتوانی در بازشناسی از عواملی به غیر از نقصهای حسی است که باعث ادراکپریشی دیداری میشود. ادراکپریشی شنیداری: ناتوانی در تشخیص یا تعیین و تفسیر معنی واژههای گفته شده. ادراکپریشی انگارهای: بازشناسی یا تفسیر نادرست نمادها.
فرسودگی شغلی
از پا در آمدن ، از رمق افتادن ، بی حالی ، سستی و رخوت ناشی از کار را فرسودگی شغلی می نامیم . فرسودگی شغلی نوعی پاسخ فرد به عوامل فشارزای میان فردی در محیط کار می باشد که طی آن تماس بیش از حد فرد با همکاران ، رییسان ، ارباب رجوع و … باعث تغییراتی در نگرش ها و رفتارهای وی نسبت به آنان می شود . به طور کلی در پاسخ به سوال فرسودگی شغلی به چه معناست باید بگوییم که فرسودگی شغلی نوعی اختلال است که به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت در معرض استرس روانی ناشی از کار در وی ایجاد می شود و نشانه های آن نیز فرسودگی هیجانی ، جسمی و ذهنی است . هم چنین عزت نفس فرد مبتلا به فرسودگی شغلی کم می شود و احساس ناسودمندی و غیرمفید بودن می کند .
ارتباط کلامی
ارتباط کلامی شامل مجموعه روابطی است که از طریق گفتگو و بکار بردن کلمات و واژه ها ایجاد میگردد. مهمترین مهارت های کلامی شامل گفتن، شنیدن، خواندن و نوشتن است که با دو شیوه تامین میشود، شیوه اول آن را ارتباط حضوری بر اساس زبان مشترک از طریق مصاحبه و مذاکره و برگزاری جلسه تشکیل میدهد و شیوه دیگر را ارتباط غیر حضوری مانند رسانه ها و دورنگار و تلفن و نامه شامل میشود. در ارتباط کلامی لازم است که استفاده از کلمات بگونه ی با دقت انجام شود که باعث تحریک غیر قابل انتظار احساسات و عواطف مخاطب نگردد بنابراین توصیه میشود که از بکار بردن الفاظ و کلماتی که مفاهیم منفی و مایوس کننده دارند مانند نمیشود، نمیتوانم، غیر ممکن است، نمی خواهم، هرگز، نمی دهم و….. پرهیز شود زیرا مخاطب با آرامش و صبوری به الفاظی که دلپذیر و مثبت هستند گوش میدهد و از آن تاثیر می پذیرد ولی از شنیدن کلمات و جمله های معترضانه و منفی، مضطرب و خشمگین میگردد و نتیجه مطلوب و مناسبی حاصل نمیشود بنابراین کلمات منفی باعث تقویت واگرایی در میان افراد میشود.
مدیریت تاثیر
یکی از رفتارهای سیاسی در سازمانها، به کارگیری مدیریت تأثیر توسط افراد است. افراد زیادی در سازمان ها می کوشند تا تصویرشان در ذهنیت دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. نتایج تحقیقات در سازمانها نشان می دهند که افراد بسیاری در رفتارهای مدیریت تأثیر درگیر می شوند. این ایده به رفتارهایی اشاره دارد که افراد با استفاده از آن، تصویری را که دیگران از آنها دارند، کنترل می کنند مفهوم مدیریت تأثیر ممکن است بار معنایی منفی داشته باشد اما این مفهوم، بار معنایی مثبت هم دارد و یکی از پیامدهای مثبتی که مفهوم مذکور در بردارد تقویت رفتار شهروندی سازمانی در بین اعضای سازمان است. به عبارت دیگر، مدیریت تأثیر، تلاش برای تحریک و کنترل اثرات و ارزیابی ها و پاسخ های دیگران به حضور و رفتار ماست.
زوال عقل
شایع ترین علائم زوال عقل بیشتر به از دست دادن حافظه کوتاه مدت در بیماران اشاره دارد. زوال عقل یک بیماری نیست، بلکه مجموعه ای از بسیاری از علائم است که می تواند نشان دهنده اختلال مغزی در فرد باشد. این اصطلاح اغلب برای اشاره به کاهش توانایی شناختی و مشکلات حافظه به کار می رود. زوال عقل زمانی رخ می دهد که سلول های عصبی سالم از کار بیفتند یا سلول های مغزی آسیب می بینند و می میرند. بسیاری از عوامل مانند پیری و سابقه خانوادگی ممکن است فرد را در معرض خطر ابتلا به زوال عقل قرار دهد. سایر عوامل خطر شامل مصرف زیاد الکل، سیگار کشیدن بیش از حد، تصلب شرایین، فشار خون بالا و همچنین فشار خون پایین، سطح بالای کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم (LDL)، افسردگی، دیابت، سطح استروژن بالا، افزایش سطح خون هوموسیستئین (اسید آمینه) است.
درجاماندگی
کارکرد انعطاف پذیری جزء کنش های اجرایی است که ضعف در این مؤلفه با درجاماندگی، حرکات تکراری و دشواری در تنظیم و تعدیل فعالیت های حرکتی و توانایی تغییر فکر و عمل در برابر تغییرات محیطی مشخص می شود.
کارکرد اجرایی
کارکرد اجرایی (EF) اصطلاحی است که انواع گوناگونی از فرایندهای شناختی مفروض از جمله طرح ریزی، حافظه ی کاری، توجه، بازداری، خودبازبینی، خودتنظیمی و نیز توانایی شروع یک کار را در بر می گیرد و عمدتا تحت تاثیر و کنترل نواحی پیش پیشانی لوب های پیشانی می باشد.
سلامت معنوی
سلامت معنوی بعد مهمی از سلامت افراد محسوب میشود که محققین و صاحبنظران در سراسر جهان تعریفی برای آن ارائه کردهاند و شباهتها و تفاوتهایی فاحش در تعاریف ارائه شده و دیدگاههای مربوطه به چشم میخورد. این تفاوتها و شباهتها ناشی از شرایط اجتماعی محققین، فرهنگها و اعتقادات مذهبی یا عدم اعتقاد مذهبی افراد است. با توجه به مشکلات پیشروی تحقیق در این حوزه، بایستگی رسیدن به تعریفی جامع و مورد توافق بهطور جدی احساس میشود که امکان مقایسه، تعمیم، توسعه و کاربردیکردن تحقیقات را در این زمینه موجب شود. در این پژوهش با واکاوی مفهوم و تعریفهای سلامت معنوی بهدنبال ارائه تعریفی پایهای هستیم که در پژوهشهای آینده قابل بهرهبرداری باشد.
توانایی کلامی
توانایی تجزیه و تحلیل کردن هر نوع اطلاعات و حل مشکلات با استفاده از استدلالی که مبتنی بر زبان است. . هوش کلامی یا زبانی، به عبارت دیگر به میزان توانایی و قدرت شما در استفاده از کلمات و به کار بردن این کلمات یا معانی مترادف آن ها، صوت و ترتیب شان در موقعیت های مختلف مربوط است. علاوه بر همه ی این ها هوش کلامی: به معنای دانش لغوی، حافظه کلامی، توانایی درک و دستکاری نحو و ظرفیت استفاده از زبان نمادین می باشد.
اثر فلین
اثر فلین نامی است که به افزایش قابل توجّه و مداوم امتیازات آزمون هوش در بسیاری از مناطق جهان داده اند. زمانی که آزمون های ضریب هوشی (آی کیو) در ابتدا به وسیله نمونه ای از آزمون دهندگان استاندارد سازی می شوند، برحسب قرارداد، میانگین نتایج را برابر ۱۰۰، و انحراف معیار آن ها را برابر ۱۵ یا ۱۶ امتیاز آی کیو در نظر می گیرند. زمانی که آزمون های آی کیو مورد تجدید نظر قرار می گیرند، آن ها با استفاده از نمونه ای جدید از آزمون دهندگان استانداردسازی می شوند، که معمولاً نسبت به نمونهٔ قبلی در زمان اخیر تری به دنیا آمده اند. دوباره، میانگین امتیازات گروه اخیر برابر ۱۰۰ گرفته می شود. امّا هنگامی که آزمون دهندگان جدید به وسیله آزمون های قبلی سنجیده می شوند، تقریباً همیشه میانگین امتیازات آن ها به طور قابل توجّهی بیش از ۱۰۰ می شود.
اضطراب و هراس
اضطراب واکنشی طبیعی به شرایط تهدیدآمیز است و نوعی عملکرد برای زنده ماندن دارد. شدت اضطراب درجات گوناگونی دارد، از نگرانی مبهم تا نشانه های جسمی قوی یا احساس وحشت تا حدی که انسان فکر میکند در حال بیهوش شدن است. اما اگر اضطراب به صورت ترس و نگرانی بیش از حد، غیرمنطقی و غیرقابل کنترل باشد و در زندگی روزمره شخص اختلال ایجاد کند، نوعی بیماری روحی جدی محسوب میشود. افراد مبتلا به اختلالات اضطراب، ترس، نگرانی، اندوه و پریشانی را به طور مداوم تجربه میکنند. اما با درمان آن، اکثر افراد میتوانند این احساسات را مدیریت کرده و به زندگی عادی برگردند. اضطراب برای افراد گوناگون به صورتهای گوناگونی احساس میشود و شدت آن می تواند متفاوت باشد. اضطراب ملایم میتواند بصورت نگرانی، بی قراری یا احساسی غیر واقعی مانند بودن در “یک حباب” جلوه کند. اضطراب شدید میتواند در بدن بیشتر احساس شود. در آن حالت می تواند بصورت دشواری در تنفس، فشار به روی سینه و یا تپش قلب احساس شود.
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هراس یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد که باعث اختلال در زندگی روزمره وی میشود. بر خلاف ترس معمولی که واکنشی زودگذر و طبیعی به یک عامل خطرناک خارجی است، هراس بیشتر ترس از قرار گرفتن در یک موقعیت خطرناک است مانند ترس از پرواز یا ماشینسواری. در برخی موارد، فرد هرگز در تماس با چیزی که از آن میترسد نبودهاست.
اجتناب از دلبستگی
تعاملات ناسازگارانه اولیه والد فرزند، میتواند به عنوان الگویی منفی برای روابط بینفردی و انتظارات موجود در روابط آینده فرد نقش بازی کند. بیشتر پژوهشهای مربوط به دلبستگی، بر رویکردهای طبقهای تمرکز دارند، اما در این حوزه، رویکرد ابعادی نیز برای ارزیابی دلبستگی به کار میرود. یکی از این ابعاد، اضطراب دلبستگی (یا مدل خود) است و نشاندهنده ترس از طرد و ترکشدن است. اضطراب دلبستگی، دلبستههای آشفته و هراسان را از دلبستههای ایمن و بیتفاوت مجزا میکند. بُعد دیگر با نام اجتناب دلبستگی (یا مدل دیگران) شناخته میشود که نشاندهنده تمایل فرد برای اجتناب از نزدیکی و صمیمیت اجتماعی است. اجتناب دلبستگی، دلبستههای بیتفاوت و هراسان را از افراد دلبسته ایمن و آشفته مجزا میکند.
رشد شناختی
نظریه شناختی در رشد اساسا یک رویکرد ارگانیسمی است که فرد را موجودی فعال و رشد را گذر از مراحل کیفی متفاوت می داند. فعال بودن فرد به این معناست که منبع رشد او در درون خود وی است و تجارب زندگی فقط به سهولت یا دشواری و سرعت یا کندی رشد منجر می شود. این نظریه متفاوت از نظریه مکانیکی رفتار گرایی است و با نظریه تحلیل روانی نیز که انگیزه های درونی و ناخودآگاه را عامل رشد می داند, متفاوت است زیرا آدمی را موجود فعالی می داند که جهان خود را می سازد. تکیه این نظریه بر رشد مرحله ای و کیفیت های متفاوت مراحل رشد از این بابت است که معتقد است افراد , انواع مختلفی از توانایی ها را از خود بروز می دهند و مسائل خود را نیز به شکل های متفاوتی حل می کنند.
احساس خوشحالی از بدبیاری دیگران
شادنفرود، که معنای تحتاللفظی آن در زبان آلمانی «شادی موذیانه ناشی از شکست دیگری» است، لذت عجیب و غریبی است که از بدبختیهای دیگران حاصل میشود. ممکن است زمانیکه مثلا یکی از چهرههای مشهور بدنام میشود، کاسبی یکی از همسایگان ثروتمندتان کساد میشود، و خلافکاری به دام قانون میافتد و وقتی که یکی از تیمهای ورزشی رقیب شکست میخورد، چنین احساسی را درونتان تجربه کنید. اما این احساس دامنهی وسیعتری دارد و روانشناسان مدتها است که درگیر چگونگی شناخت، توضیح و مطالعهی این شکل ناشناخته از هیجان هستند: این احساس در طیف گستردهای از موقعیتها ظاهر میشود و یکپارچهساختن و توضیح آن در یک چارچوب مشخص و مورد توافق، تقریبا غیر ممکن است. بااینحال همچنان بسیاری از محققین در تلاش برای طراحی یک الگوی مشخص، و تدوین چارچوبی برای توضیح دقیق این احساس هستند، اما شادی موذیانه همچنان یک احساس با چندین صورت است.
نظریه داغ ننگ
اصطلاح داغ ننگ، برای اشاره به ویژگی یا صفتی به کار برده خواهد شد که شدیدا بدنام کننده یا ننگ آور است. اما باید توجه کرد که قدرت داغ زنی یک صفت نه در ذات خودش، بلکه در روابطِ اجتماعی ریشه دارد. به عبارت دیگر، صفتی که داغ ننگ بر پیشانی فرد دارای آن می زند، می تواند به عادی جلوه دادن فرد دیگر کمک کند و بنابراین فی نفسه نه خوشنام کننده باشد و نه بدنام کننده.
داروهای روانگردان
روان گردان ها، دسته وسیعی از داروها هستند که بیماری های روانی مختلفی را درمان می کنند. آنها با تنظیم سطح مواد شیمیایی مغز یا انتقال دهنده های عصبی مانند دوپامین، اسید گاما آمینوبوتیریک، نوراپی نفرین و سروتونین ،بر سلامت روانی ما تأثیر می گذارند. پنج گروه عمده داروهای روان گردان قانونی وجود دارند، که عبارتند از:
- محرک ها
- داروهای ضد اضطراب
- داروهای ضد افسردگی
- داروهای ضد روان پریشی
- تثبیت کننده های خلق و خو
روان پویشی
تمرکز شیوهی رواندرمانی پویشی بر روی فرایندهای ناخودآگاه انسان است، با این ذهنیت که فرآیندها و تعارضهای موجود در ناخودآگاه فرد در رفتار فعلی او نمود پیدا میکنند. هدف شیوهی رواندرمانی پویشی بالا بردن سطح خودآگاهی بیماران است و همینطور آگاه ساختن افراد دربارهی چگونگی تأثیر گذشتهی آنها بر روی رفتار فعلیاشان. به طور خلاصه، رویکرد رواندرمانی پویشی فرد را قادر میسازد تا تعارضهای حلنشده و مشکلات رفتاری خود را که ناشی از روابط ناکارآمد گذشته است، بررسی کند. تعارضاتی که خود را در قالب نیاز و تمایل به سوء مصرف مواد یا رفتارهای مخرب دیگر نشان میدهند. تکنیک رواندرمانی پویشی برای طیف وسیعی از اختلالات سلامت روان از جمله افسردگی، اضطراب، ترسهای مرضی و بیماریهای جسمی مرتبط با استرس مؤثر است و مزایای حاصل از درمان هم پس از پایان دورهی درمان باقی میمانند و گسترش پیدا میکنند.