اگر شما همیشه توانمندیهای خودتان را نادیده میگیرید یا آنها را از نظر خودتان کمارزشتر از واقعیت ارزیابی میکنید، در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان با ما همراه باشید تا به صورت کامل تمامی ابعاد تله شکست را مورد بررسی قرار دهیم. اجازه ندهید تا در طول مسیر زندگی به عنوان یک بازنده ظاهر شوید و در تله شکست گیر کنید.
پرسشنامه طرحواره شکست
در اینجا یک فرم تشخیص تله شکست ارائه شده است که به منظور شناسایی و درک بهتر از وضعیت تله شکست در خودتان از آن استفاده کنید:
لطفاً در پر کردن این پرسشنامه دقت فرمائید و به صداقت خود در ارزیابی پاسخها توجه نمایید.
1. آیا احساس میکنید که نسبت به دیگران در دستیابی به موفقیت، احساس کمتری از شایستگی دارید؟
2. آیا در زمینهی موفقیت، همیشه خودتان را به عنوان یک بازنده میبینید؟
3. آیا به عقیده دارید که افراد همسن و همسالتان در کارهایشان از شما موفقتر هستند؟
4. آیا در نقش دانشآموزی، همیشه احساس میکنید که در برابر دیگران باخت میکنید؟
5. آیا فکر میکنید که نسبت به افراد اطرافتان، کمتر هوش دارید؟
6. آیا به دلیل شکستهایی که در حوزهی کاری تجربه کردهاید، احساس تحقیر میکنید؟
7. آیا از دیگران خجالت میکشید وقتی مقایسهای بین موفقیتهایتان و آنچه دیگران دریافتهاند میشود؟
8. آیا احساس میکنید که دیگران شما را موفقتر از آنچه واقعاً هستید میبینند؟
9. آیا اعتقاد دارید که هیچ توانایی کاربردیای برای زندگی ندارید؟
10. آیا در استفاده از تواناییها و قابلیتهایتان کمتر از ظرفیت واقعیتان عمل میکنید؟
لطفاً به هر یک از سوالات با دقت و بازنگری کامل پاسخ دهید تا بتوانید بهترین تشخیص را درباره وضعیت خود در موضوع تله شکست بگیرید.
پیشنهاد می شود به مقاله مکانیسم دفاعی تحریف مراجعه نمایید. در صورتی که در تله شکست گیر کرده باشید، بهطور معمول تمایل دارید که از روبرویی با مشکلات فرار کنید. بهعبارتی، انتخابهای مقابلهای که بهواسطهی آنها سعی در دوری از مواجهه با مشکلات دارید را برمیگزینید. در این وضعیت، فرد اغلب از یادگیری مهارتهای جدید، بهعهدهگیری وظایف و تکالیف جدید، و پذیرش مسئولیتهای نوین خودداری میکند.
وی به چالشهایی که به تحقق موفقیت منجر میشوند، میپردازد. او در ذهن خود این سوال را مطرح میکند: “آیا واقعاً ارزش دارد؟” و در موقعیتهایی که به شکست مواجه است، به اشتباه فکر میکند که تلاش کردن بیفایده است.
بهطور مداوم، این شخص توجه کمتری به وظایف و مسئولیتهایش میکند و از حواس خود کمی پرتی میکند. او به کارهایش علاقه نشان نمیدهد و نمیتواند وظایف خود را به درستی انجام دهد. اگر چه وظایف به او سپرده میشوند، اما بهطور معمول آنها را ناقص یا بهصورت نامناسب انجام میدهد و نتیجهی اجرای کارها به خوبی به دست نمیآید.
ریشه تله شکست در کجاست؟
شما دارای والدینی هستید که به طور مداوم نسبت به عملکرد شما در مدرسه، فعالیتهای ورزشی و جوانب دیگر از زندگی، انتقاد میکنند. آنها همواره انتقاداتی مانند “احمق”، “به درد نخور”، “دستوپاچلفتی” و “بیدستوپا” نسبت به شما کردهاند. این انتقادات و رفتارها باعث احساس بدرفتاری شده است. این وضعیت با تلههای نقض و بدرفتاری در ارتباط است.
یک یا هر دو والد شما با موفقیتهای بزرگی مواجه شدهاند و این باعث شده که در ذهن شما افکاری شکل بگیرد که هیچگاه قادر به رسیدن به استانداردهای آنها نخواهید بود. این اعتقاد موجب شده که از تلاش برای بهبود وضعیت خود منصرف شوید.
شما به این عقیده دست یافتهاید که والدینتان به موفقیتهای شما اهمیت نمیدهند یا حتی ممکن است از پیشرفت شما ترسانده شده و به دلیل عملکرد خوبتان احساس تهدید میکنند. آنها به عنوان همراهان خود در رقابت با شما احساس میکنند و از این نگرانی که ممکن است با موفقیتهای شما رفتنی کنند، به ترس دچار میشوند.
نسبت به همسالان خود در مدرسه، تجربه موفقیتهای معادلی نداشتهاید و این باعث شده که احساس کمارزشی و فرودستی کنید. شاید مشکلاتی مانند ناتوانیهای یادگیری یا نقص تمرکز در زندگیتان وجود داشته باشد. برای جلوگیری از تحقیر، به تلاش برای بهبود وضعیت خود روی نمیآورید. این وضعیت با تلههای محرومیت اجتماعی مرتبط است.
به احتمال زیاد، با برادر یا خواهری که به شما مقایسه میشوید روبرو بودهاید. این مقایسهها باعث شده که به اعتقادی برسید که هیچگاه نمیتوانید از آنها پیشی بگیرید و به این دلیل از تلاش دست کشیدهاید.
همچنین، تجربه مهاجرت و فرهنگ مختلف خانواده شما در کشور مبدا ممکن است باعث احساس اقتصادی ضعیفتر نسبت به مردم کشور جدید شما شده باشد. این موضوع ممکن است باعث شود که احساس کنید در اقلیت قرار دارید و ارتباط کمی با اطرافیان خودتان دارید.
برای مطالعه بیشتر به مقاله طرحواره درمانی مراجعه فرمایید. همچنین، والدینتان به شما محدودیتهای کافی برای یادگیری مهارتها و اجرای تکالیف را تعیین نکردهاند. این ممکن است باعث شده که به اجرای وظایف بهصورت منظم و مسئولیتپذیری کمتری در زندگیتان بپردازید. در نتیجه، نتوانستهاید وظایف خود را به درستی انجام دهید و نتایج نامناسبی را تجربه کردهاید که باعث شکست شما شده است.
تله شکست چه علایم و نشانه هایی دارد؟
شما مواجه با موانعی هستید که جلوی کسب مهارتهای ضروری برای شغلتان را میگیرند. این شامل اجتناب از تکمیل دروس، یادگیری مهارتهای بهروز و شرکت در دورههای کارورزی میشود. بهجای انجام اقدامات لازم برای پیشرفت در شغل، شغلی کمتر از توانمندیهایتان را انتخاب میکنید. بهعنوان مثال، با داشتن مدرک مهندسی و توانایی در ریاضیات، بهجای تعامل با محیطهای تخصصی، در یک سوپرمارکت کار میکنید.
از پذیرش گامهای لازم برای پیشرفت در مسیر شغلیتان بهدلیل انگیزه کمتری خودداری میکنید. فرصتهایی که باعث توسعه شغلی میشوند، نادیده گرفته میشوند و تمایل دارید در شغلی امن و روتینی تنها قرار بگیرید.
در محیط کاری، از اخذ تعهد و به مسئولیت گرفتن در کارها و وظایف اجتناب میکنید. این موجب میشود که از دیدگاهها و ابتکارات شما در کارها استفاده نشود. علاوه بر این، در ارتباط با همکاران و عملکرد شغلی، مشکلاتی به وجود میآید.
شما تواناییها و موفقیتهایتان را کمتر از حقیقت میپذیرید و نقاط ضعف خود را بزرگتر از حد واقعی میدانید. احساس شکست بهصورت مداوم در شما حاکم است، حتی اگر در مقایسه با همسالانتان به دستاوردهای قابل قبولی رسیده باشید.
شما در روابط خود انتخابهایی دارید که افراد موفق را بهعنوان دوستان و همراهان انتخاب میکنید. به جای پیشبردن خود و ایجاد موفقیتهای شخصی، در سایه آنها پنهان میشوید و تلاش برای شناخته شدن به عنوان فرد مستقل کمتر میکنید.
شما تمایل دارید با تاکید بر عواملی نظیر ظاهر، جذابیت، جوانی و فداکاری به خود راضی شوید و این امور را بهعنوان تلاش برای جبران شکستهای قبلی میبینید. با اینحال، احساس شکست همچنان در شما حاکم است، حتی اگر به اندازهی کافی توجه به دیگر داراییها کنید.
سندرم ایمپاستر
سندرم ایمپاستر یک وضعیت روانی است که به صورت مستقیم با تله شکست در ارتباط است و تجربهای درونی را توصیف میکند. در این سندرم، فرد به باور دارد که تصورات و نظرات دیگران دربارهی خود نادرست است. او احساس میکند که تصویر واقعی از خود را نمیتواند به دیگران منتقل کند و دچار تردید درباره ارزش شخصیت و تواناییهایش میشود.
فرد مبتلا به سندرم ایمپاستر باور دارد که نه باهوش و تلاشگری دارد و نه از موفقیتهایش بهرهبرداری میکند. او معتقد است که تمام پیشرفتها و دستاوردهایش نتیجهی خوششانسی یا تقلب و کلاهبرداری از دیگران بوده است. این افراد در تضاد با این باورات، عموماً دارای تحصیلات، مهارتها و انجام وظایفی هستند که تواناییهای بالقوهشان را نشان میدهد.
گرچه سندرم ایمپاستر در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی بهصورت مستقیم طبقهبندی نشده است، اما این وضعیت روانی بسیار رایج است. بسیاری از افراد بهویژه در محیطهای حرفهای، اینگونه تجربیات درونی را تجربه میکنند که در آنها احساس میشود دیگران به آنچه واقعا هستند باور ندارند.
اگرچه سندرم ایمپاستر برای برخی افراد میتواند بهعنوان یک انگیزه برای رسیدن به موفقیت عمل کند، اما در عین حال ممکن است به قیمت ایجاد نوعی اضطراب مداوم بپردازد. فرد مبتلا به این سندرم همواره در تلاش است تا با انجام کارهای بیشتر و دشوارتر، به پیشرفت بیشتری دست یابد و به همین دلیل سعی میکند از دیگران پنهان کند که به واقعیتهای ناتوانیهایش آگاه نیستند.
این وضعیت منجر به شکلگیری یک سیکل ناسالم میشود که در آن فرد باور دارد موفقیتهای خود در کار و تحصیل از نتیجه تلاشهای بیخوابی و تلاشهای بیش از حدش ناشی میشود. او ممکن است فکر کند که تنها علت موفقیتها و دستیابی به اهداف، ساعتهای بیخوابی که سپری کرده است یا در شرایط اجتماعی بهبود حاصل کرده و توانسته با دقت جزئیاتی راجع به دیگران حفظ کند و ارتباطات موثری برقرار کند.
با این حال، این اضطراب ممکن است باعث شود فرد به طور مداوم در تنگنا باشد و به دنبال تحقیقات و تکمیلیهای جدید باشد تا به نوعی خود را تایید کند. این میتواند به موجب افزایش فشارهای شغلی و روانی و احساس عدم رضایت از دستیابیها و موفقیت های فردی شود.
یکی از مشکلات ویژه این سندرم در این است که حتی پس از تجربهی موفقیت در انجام هر اقدام، عقاید و باورهای فرد بهشدت تغییر نمیکنند. بهتازگی موفق شده باشد یا در زمینهی خاصی موفقیتهای زیادی حاصل کرده باشد، صدایی درونی و ناخودآگاه همچنان به وجود میآید که بیان میکند: “چرا من اینجا هستم؟ من نمیتوانم این موفقیتها را به خود نسبت دهم. من بیارزش هستم و افراد دیگر را در این خصوص فریب دادهام.” این باورها و احساسات درونی به طور مداوم ایجاد احساس عدم توانایی و ناتوانی میکنند.
این باورها به گونهای قوی هستند که تجربیات مثبت و موفقیتهای جدید نیز نمیتوانند آنها را تغییر دهند. حتی شواهد و دلایل معتبری هم قادر به تغییر این باورها نیستند. این نوع باورها ممکن است از تجربههای اولیه تلخ و ناپسند در زمینههای مختلف اجتماعی نشأت گرفته باشند.
با گذر زمان، این احساسات منجر به افزایش اضطراب و تشدید آن میشود و حتی ممکن است به افسردگی منجر شود. افرادی که از این سندرم رنج میبرند، عموماً درباره احساسات و دردهایشان با دیگران صحبت نمیکنند و همه این احساسات و تراژدیها را درون خود نگه میدارند.
تغییر تله شکست
در میان فرآیند تغییر تله شکست، ایجاد تفاوت در ارتباط با احساس شما درباره شکست میباشد؛ آیا این احساس واقعی است یا ذهنی؟ به کودک درونی خود که هنوز با احساسات شکست رو بهرو است، متصل شوید. سعی کنید به او کمک کنید تا درک کند که تصاویری که در ذهنش ایجاد میکند نمایانگر یک نگرانی نابرابر نسبت به خود است.
با نگاهی به تواناییها، مهارتها، استعدادها و موفقیتهایتان در زندگی، آگاهی پیدا کنید. درک کنید که این ارزشها ویژگیهایی حقیقی و ارزشمند در شما هستند که به شما هویت و توانایی میبخشند.
اگر احساس دارید در مقایسه با همسالانتان به شکست نسبی دچار شدهاید، برای فرار از تله شکست، سعی کنید الگوهایی که منجر به این احساس میشود را شناسایی کنید. وقتی الگوهای خود را درک کنید، برنامهای برای تغییر آنها تدوین کنید. استعدادهای حقیقی خود را کشف کنید، محدودیتهایتان را قبول کنید و به دنبال زمینههایی برای ترکیب و بهرهبرداری از نقاط قوتتان باشید.
آغاز کردن فرآیند تغییر معمولاً ابتداییترین بخش است و پس از آن به تدریج سادهتر میشود. بنابراین، برنامهای برای موفقیت در یک زمینه خاص تدوین کنید و گامهای کوچک را به ترتیب دنبال کنید. همچنین میتوانید از حمایت دوستان و خانواده نیز بهرهبرداری کنید.
هدف اصلی از فرآیند درمان، کمک به شما در رسیدن به احساس موفقیت و ارزیابی دقیق از تواناییهای ویژهتان است. بهطور کلی، اهمیت بهبود روحیه و افزایش اعتماد به نفس در جهت دستیابی به موفقیتها و هدفهایتان میباشد.
درمان طرحواره شکست
فرآیند درمان تله شکست در مراحل مختلف و پیوسته انجام میشود. این مراحل عبارتند از:
1. تقویت تواناییها از طریق مهارت آموزی: در این مرحله، تاکید بر افزایش تواناییها، مهارتها و شایستگیها است. فرد با یادگیری و تقویت مهارتهای لازم برای انجام وظایف مختلف، به احساس کنترل و قدرت شخصی بیشتری دست پیدا میکند.
2. ارزیابی دقیق از موفقیتها: در این مرحله، به فرد کمک میشود تا ارزیابی صحیح و واقعی از موفقیتهایی که تاکنون دستیافته است، انجام دهد. این ارزیابی به او کمک میکند تا باورهای منفی خود را درباره موفقیتها و تواناییهایش تجدیدنظر کند.
3. پذیرش محدودیتها و ارزش خود: در این مرحله، همراه با احساس ارزشمندی، فرد توانایی پذیرش محدودیتها و نقاط ضعف خود را تجربه میکند. او درک میکند که داشتن محدودیتها قابل قبول است و از این رو به نقاط قوت خود تمرکز میکند.
در فرایند درمان، میتوان از طرحوارههای تخصصی مختلفی برای معالجه تلههای روانی مورد استفاده قرار داد. این طرحوارهها شامل روشها، تکنیکها و مهارتهایی هستند که با هدف افزایش اعتماد به نفس و بهبود روحیه فرد بهکار میروند. اهمیت این مراحل و تداخل بین آنها باعث میشود که فرد به طور کامل با مسائل خود آشنا شده، باورهای منفی خود را تجدیدنظر کند و با تمرکز بر مهارتها و تواناییهای خود به سوی موفقیت حرکت کند.