تفاوت فیلم و کتاب هری پاتر

تفاوت فیلم و کتاب هری پاتر

هری پاتر یک داستان جذاب و پرهیجان است که در کتاب‌های جادویی جی.کی. رولینگ به زندگی ما راه پیدا کرد. این کتاب‌ها داستان هری را روایت می‌کنند، یک پسربچه‌ی یتیم که در ۱۱ سالگی متوجه می‌شود که یک جادوگر است و به مدرسه‌ای عجیب و غریب به نام هاگوارتز فرستاده می‌شود. این کتاب‌ها به طور گسترده‌ای مورد استقبال قرار گرفتند و به فیلم‌های موفق و پرفروش تبدیل شدند که بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ اکران شدند. اما فیلم‌های هری پاتر همه چیز را دقیقاً مثل کتاب‌ها نگفتند و بعضی از جزئیات و صحنه‌های داستان را تغییر دادند یا حذف کردند. بعضی از این تغییرات، نارضایتی بعضی از طرفداران را برانگیختند، اما بعضی دیگر، داستان را جذاب‌تر و زیباتر کردند. حالا که شبکه‌ای تلوزیونی قصد دارد سریال جدید هری پاتر را بسازد، باید از این تغییرات خوب استفاده کند و آن‌ها را در سریال خود حفظ کند.

دنیای جادوگری جی. کی. رولینگ، که در مجموعه‌ داستان‌های هری پاتر به تصویر کشیده شده است، یکی از محبوب‌ترین و پرطرفدارترین دنیاهای خیالی است. این داستان‌ها روایتگر ماجراهای هری پاتر، یک پسر جادوگر یتیم، و دوستانش، رون و هرمیون، در مدرسه‌ی جادوگران هاگوارتز هستند. در این مدرسه، آن‌ها با چالش‌ها، خطرات و رازهای بسیاری روبرو می‌شوند. این داستان‌ها مخاطبان زیادی را از سنین و فرهنگ‌های مختلف به خود جذب کرده و بسیار مورد تحسین قرار گرفته‌اند.

این داستان‌ها نه تنها به صورت کتاب منتشر شده‌اند، بلکه به فیلم‌های سینمایی با بازیگران معروف تبدیل شده‌اند. فیلم‌های هری پاتر توسط استودیوی برادران وارنر ساخته شده و در طول سال‌ها از نظر فروش و محبوبیت رکوردهای بسیاری را شکسته‌اند. اما فیلم‌های هری پاتر نتوانستند تمام جزئیات و صحنه‌های کتاب‌ها را به خوبی بازگو کنند. بسیاری از صحنه‌های مهم و جذاب کتاب‌ها در فیلم‌ها حذف شده یا تغییر کرده‌اند. این باعث شده است که بعضی از طرفداران کتاب‌ها از فیلم‌ها ناراضی باشند.

اما خبر خوش این است که استودیوی برادران وارنر قصد دارد یک سریال جدید از دنیای جادوگران ج. ک. رولینگ بسازد. این سریال قصد دارد کتاب‌های هری پاتر را به صورت نمایش تلویزیونی اقتباس کند. این سریال فرصت بسیار خوبی است تا صحنه‌های حذف شده یا تغییر داده شده در فیلم سینمایی را نمایش دهد. این سریال می‌تواند جزئیات و عمق داستان را بیشتر نشان دهد و جامعه‌ی جادوگری را گسترش دهد. این سریال مورد پسند طرفداران بسیاری است که می‌خواهند دنیای جادوگران را از نگاه جدیدی ببینند.

مجموعه‌ی «هری پاتر» جی.کی.رولینگ که به فیلم تبدیل شده است، مانند بسیاری از داستان‌هایی که از کتاب به سینما منتقل می‌شوند، با متن اصلی تفاوت‌هایی دارد. برخی از طرفداران فکر می‌کنند که این تفاوت‌ها نشانه‌ی عجله، بی‌توجهی یا تغییرات مصنوعی در فیلم‌سازی است که برای سازگار کردن داستان با زمان و محل خاص انجام شده است.

دیگران اما گمان می‌کنند که سازندگان فیلم به کتاب وفادار نبوده‌اند و نگران رعایت جزئیات نبوده‌اند. دلیل آن زیاد مهم نیست، این تفاوت‌ها طرفداران را ناراحت و گاهی گیج کرده است. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در خصوص تفاوت های موجود در کتاب های هری پاتر با مجموعه فیلم های هری پاتر را در اختیار شما افراد علاقه مند به این مجموعه بی نظیر قرار دهیم.

گروه بندی تصادفی دانش آموزان

یکی از عجیب‌ترین تغییراتی که سازندگان فیلم‌های «هری پاتر» انجام داده‌اند، مربوط به روش گروه‌بندی دانش‌آموزان در مدرسه‌ی جادوگری است. در فیلم اول، دانش‌آموزان بر اساس حروف الفبا به کلاه گروه‌بندی معرفی نمی‌شوند، همانطور که در کتاب‌های هری پاتر ذکر شده است. این ممکن است چندان مهم نباشد اما ترتیب اسامی که پروفسور مک گونگال صدا می‌زند، بسیار بی‌منطق است: اول هرمیون گرنجر، بعد ناگهان دراکو مالفوی، بعد سوزان بونز، رون ویزلی، و در آخر هری پاتر.

درواقع سایر دانش‌آموزان سال اول کاملا نادیده گرفته شده‌اند و فقط چهار نفر که برای داستان مهم هستند، نشان داده شده‌اند. اما سوزان بونز چرا؟ بازیگر این شخصیت النور کلمبوس، دختر کارگردان فیلم «هری پاتر و سنگ جادو»، کریس کلمبوس است. به نظر می‌آید که تنها به خاطر پدرش بوده که این فرصت را داشته و در فیلم حضور یافته است. این حق نبود که بقیه دانش‌آموزان سال اول را فراموش کنند.

الیور وود قوانین بازی کوییدیچ را نمی داند

یکی از خنده‌دارترین اشتباهات فیلم‌های «هری پاتر» مربوط به شخصیت الیور وود است که کاپیتان تیم گریفیندور در بازی کوییدیچ است. در فیلم، وود قوانین اساسی این بازی جادوگری را بلد نیست!

در قسمتی که وود قوانین کوییدیچ را برای هری شرح می‌دهد، چیز عجیبی می‌گوید: وود می‌گوید که تیمش برنده می‌شود اگر جستجوگرش گلدن اسنیچ را بگیرد. اما این درست نیست.بر طبق قوانین واقعی کوییدیچ، ۱۵۰ امتیاز به تیم جستجوگر گلدن اسنیچ داده می‌شود، اما این همه چیز نبود. تیم حریف هم ممکن است با زدن گل‌های بیشتر در طول بازی، هنوز هم پیروز شود.

تاریخچه ناگفته شاهزاده دورگه

در قسمت ششم از سری فیلم‌های هری پاتر، هری پاتر یک کتاب قدیمی و پاره را در کلاس معجون‌سازی پیدا می‌کند که روی جلد آن نوشته شده است «مالکیت شاهزاده دورگه». این کتاب حاوی تکنیک‌ها و رازهای معجون‌سازی است که شاهزاده دورگه با دست خط خود در کنار درس‌نامه‌های اصلی نوشته است. هری با استفاده از این کتاب تبدیل به یک معجون‌ساز برجسته می‌شود و تحسین استاد جدید خود، هوراس اسلاگهورن را به دست می‌آورد.

چه تفاوتی بین مجموعه فیلم ها و کتاب های هری پاتر وجود دارد؟

اما شاهزاده دورگه چه کسی است؟ هری و دوستانش در طول فیلم سعی می‌کنند این معما را حل کنند. در نهایت، در یک صحنه حماسی و تاریخ‌ساز، هری با شوک فراوان متوجه می‌شود که شاهزاده دورگه همان سوروس اسنیپ، استاد جادوگران سابق و رئیس فعلی گروه اسلیترین است. اسنیپ این نام مستعار را برای خودش انتخاب کرده بود، زیرا مادرش، ابولین پرینس، یک جادوگر خالص و عضو خاندان پرینس بود. پدرش، توبیاس اسنیپ، یک مشنگ (غیر جادوگر) بود. بنابراین، اسنیپ خود را شاهزاده دورگه معرفی می‌کرد، تا نشان دهد که به خاندان جادوگران مادرش تعلق دارد و از پدرش نفرت دارد. البته، فقط با دیدن فیلم نمی‌توان به این نتایج رسید، زیرا سازندگان فقط به سطح این داستان پرداختند و جزئیات آن را در کتاب جای گذاشتند.

در کتاب ششم هری پاتر، ما با گذشته و انگیزه‌های سوروس اسنیپ، یکی از شخصیت‌های پیچیده و معمایی داستان آشنا می‌شویم. اسنیپ در کودکی با پدر مشنگ خود، توبیاس اسنیپ، که یک مرد خشن و الکلی بود، درگیر بود. او به مادر جادوگر خود، ابولین پرنس، که از خاندان جادوگران خالص پرینس بود، علاقه و احترام زیادی داشت. اسنیپ به خاطر تحقیر و آزارهای دانش‌آموزان گروه گریفیندور، به ویژه جیمز پاتر و سیریوس بلک، به گروه اسلیترین و جادوگران سیاه کشیده شد. اما عشق بزرگ او لیلی اوانز، مادر هری پاتر، بود. لیلی چشم‌های سبز رنگ داشت و همین رنگ چشم‌ها در هری نقطه تماس اسنیپ با عشق فوت شده‌اش بود. اسنیپ بعد از مرگ لیلی توسط ولدمورت، به دامبلدور پناه آورد و قول داد از هری پاتر حفاظت کند. این قول باعث شد که اسنیپ در نهایت جان خود را فدای هری کند.

این جزئیات در کتاب به صورت فلش‌بک‌های مختلف نشان داده شده است. اما در فیلم، بسیاری از آن‌ها حذف شده یا خیلی ساده‌سازی شده است. به عنوان مثال، نام خانوادگی مادر اسنیپ، پرینس، که منبع الهام برای نام مستعار شاهزاده دورگه بود، در فیلم ذکر نشده است. همچنین رابطه پدر و مادر اسنیپ و تأثیر آن بر شخصیت و رفتار او در فیلم به خوبی نشان داده نشده است. در نتیجه، تفاوت بین تصویر کامل و عمق شخصیت اسنیپ در کتاب و تصویر ناقص و سطحی او در فیلم قابل توجه است.

لباس های گریفیندور و سوروس اسنیپ

در قسمت هشتم و آخر هری پاتر، هری با استفاده از گوشواره پنسیو، وارد خاطرات سوروس اسنیپ می‌شود. در این خاطرات، ما شاهد گذشته اسنیپ و رابطه‌اش با لیلی، جیمز و دامبلدور هستیم. یکی از خاطرات مربوط به روز اول اسنیپ در هاگوارتز است. در این خاطره، ما می‌بینیم که اسنیپ و لیلی در قایق‌های کوچک به سمت قلعه می‌روند. در مسیر، اسنیپ با نگاه تحقیرآمیز جیمز و سیریوس روبرو می‌شود. بعد از رسیدن به قلعه، بچه‌ها به سالن عظیم هاگوارتز می‌روند تا توسط کلاه گروه‌بندی به گروه‌های مختلف تقسیم شوند. در این صحنه، همه بچه‌ها لباس چادر شکل ساده و سفید رنگ پوشیده‌اند. آن‌ها فقط بعد از گروه‌بندی لباس‌های رنگ گروه خود را پوشیده و نشان گروه خود را به دست می‌آورند.

اما در فیلم، این صحنه با خطای بزرگ و غیرقابل تصور تغییر کرده است. در فلاش‌بک فیلم، ما می‌بینیم که جیمز و سیریوس قبل از گروه‌بندی لباس گریفیندور را پوشیده‌اند. این نشان می‌دهد که سازندگان فیلم به جزئیات دقت نکرده و قوانین دنیای جادوگران را نادیده گرفته‌اند. این خطا باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب، که به دقت و صحت داستان حساس هستند، ناراحت و عصبانی شوند.

البته لازم به ذکر است که هدف از این کار این بوده که نشان دهند لیلی یکسال از جیمز و سیریوس دیرتر وارد مدرسه شده به خاطر همین لباس رسمی تن لیلی نیست ولی جیمز و اسنیپ لباس گریفیندور به تن دارند.

تفاوت رنگ چشم هری با مادرش

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از ویژگی‌های مشخص هری پاتر چشمان سبز رنگ او است. این چشمان از مادرش، لیلی اوانز، به ارث رسیده‌اند. لیلی یک جادوگر خالص بود که عاشق جیمز پاتر شد. ولدمورت، جادوگر سیاه بدنام، قصد داشت هری را بکشد، زیرا در پیشگویی شنیده بود که هری تنها کسی است که می‌تواند او را شکست دهد. ولدمورت به خانه پاترها حمله کرد و جیمز و لیلی را کشت. اما وقتی به هری رسید، جادو او برگشت خورد و هری زنده ماند. دلیل این اتفاق عشق لیلی به هری بود که چادر حفاظتی برای او ایجاد کرد.

این داستان در فیلم‌های هری پاتر نیز بازگو شده است. اما چشمان هری و لیلی در فیلم‌ها با کتاب‌ها مطابقت ندارند. دنیل رادکلیف، بازیگر نقش هری، چشمان آبی دارد. در حالی که در کتاب‌ها چشمان هری سبز است. این تفاوت به خاطر مشکلات سلامت دنیل رادکلیف با لنزهای تماس سبز است. سازندگان فیلم تصمیم گرفتند که این تفاوت را نادیده بگیرند و به دنبال بازگشت عینک هری به جای رنگ چشمان او بروند. این مسئله شاید قابل قبول باشد، اما نکته عجیب‌تر این است که لباس‌پوشای نقش لیلی در فلاش‌بک‌ها چشمان قهوه‌ای دارند.

در حالی که در کتاب‌ها چشمان لیلی سبز است. این تفاوت باعث شده است که طرفداران دنیای جادوگران به شدت ناراحت شوند. زیرا چشمان سبز لیلی نقش مهمی در داستان دارند. این چشمان نشانه عشق و ارتباط هری با مادرش هستند. همچنین، این چشمان باعث شده‌اند که سوروس اسنیپ، جادوگر سیاه و دوست دوران کودکی لیلی، به هری لطف ورزد و از او حفاظت کند. بنابراین، تغییر رنگ چشمان هری و لیلی در فیلم‌ها یک خطای بزرگ و غیرقابل بخشش است که باعث کاهش جذابیت و عمق داستان شده است.

زیر پا گذاشتن قوانین هاگوارتز

در قسمت اول هری پاتر، ما با هرمیون گرنجر، یک دختر جادوگر و باهوش آشنا می‌شویم. هرمیون در روز اول سفرش به هاگوارتز، در قطار با هری پاتر و رون ویزلی، دو دانش‌آموز گروه گریفیندور، دوست می‌شود. در این صحنه، هرمیون با دیدن عینک شکسته هری، از جادو برای تعمیر آن استفاده می‌کند. او طلسم Reparo را بلد است و با گفتن آن عینک هری را درست می‌کند. این کار هرمیون نشان می‌دهد که او چقدر باهوش و ماهر است. اما همچنین نشان می‌دهد که او یک قانون‌شکن است.

به طور عجیب، هیچ کس از جادوگران بزرگسال که در قطار حضور دارند، به این کار هرمیون توجه نمی‌کند. حتی پروفسور مک‌گونگال، استاد سخت‌گیر و عادل گروه گریفیندور، که بعداً به عنوان استاد جادوگران هاگوارتز معرفی می‌شود، این قانون شکنی را نادیده می گیرد. در حالی که قانون صریحاً ممنوع می‌کند که جادوگران زیر سن قانونی (۱۷ سال) خارج از محل تحصیل خود جادو کنند. این قانون تحت نظارت وزارت جادو است و در صورت شکست آن، به جادوگران مجازات سختی داده می شود و حتی گاهی باید چوبدستی شان را تحویل دهند.

هرمیون به عنوان یک دختر خودآموخته و خودآگاه، باید از این قانون آگاه بود. او قبل از شروع سال تحصیلی، تمام کتاب‌های درسی را خوانده بود و به نظر می‌آید که درباره تاریخچه و قوانین دنیای جادوگران نیز اطلاعات زیادی داشت. پس چطور ممکن است که این قانون را نقض کرده و همچنین به راحتی از آن فرار کرده باشد؟ این چالش بزرگ بین شخصیت و رفتار هرمیون است که در فصل‌های بعد نباید تکرار شود. البته لازم است اشاره شود که طرفداران هری پاتر بر این عقیده هستند که جادو کردن در قطار هیچ اشکالی ندارد و خلاف قوانین هاگوارتز نیست. در واقع هنگامی که هرمیون در کوچه دیاگون به کمک جادو عینک شکسته هری را تعمیر کرد کار اشتباهی بود.

شکستن چوب دستی قدرتمند

در قسمت هشتم و آخر هری پاتر، ما شاهد مبارزه نهایی بین هری پاتر و ولدمورت هستیم. در این مبارزه، هری از ابرچوب‌دستی، چوب‌دستی قدرتمند و مرموز که از او اطاعت می‌کند، استفاده می‌کند. ابرچوب‌دستی یکی از سه یادگار مرگ است که به گفته افسانه، توسط خود مرگ ساخته شده است. این چوب‌دستی به هر جادوگری که آن را دارد، قدرت بر همه چوب‌دستی‌های دیگر را می‌دهد. ولدمورت بسیار خواستار در اختیار داشتن این چوب‌دستی بود، اما نتوانست آن را به خود وفق دهد. در نهایت، هری با استفاده از ابرچوب‌دستی، جادو ولدمورت را برگشت می‌زند و او را شکست می‌دهد.

در کتاب، هری پس از شکست ولدمورت، با ابرچوب‌دستی چوب‌دستی شکسته خود را که قبلاً توسط ولدمورت شکسته شده بود، تعمیر می‌کند. سپس به قبر دامبلدور، استاد عزیز و سابق خود، می‌رود و ابرچوب‌دستی را در آنجا قرار می‌دهد. او تصمیم می‌گیرد که این چوب‌دستی را به صاحب واقعی آن، دامبلدور، برگرداند. همچنین، او معتقد است که این چوب‌دستی باید با دامبلدور در قبرش بماند و دست به دست نشود. این کار هری نشان می‌دهد که او چقدر به دامبلدور علاقه و احترام دارد و هرگز از قدرت سوء استفاده نمی‌کند.

اما در فیلم، این صحنه به طور کاملاً متفاوت و نامنطقی تغییر کرده است. در فیلم مشاهده می کنیم که هری پاتر، پس از پایان جنگ هاگوارتز، با رون و هرمیون روی پل معلق قلعه قرار می‌گیرد. در این صحنه، هری بجای تعمیر چوب‌دست خود با ابرچوب‌دست، آن را به دو نصف شکسته و آن را به زیر پل پرتاب می‌کند. این کار هری باعث می‌شود که دو سوال مهم در ذهن بینندگان پیش بیاید: اول اینکه هری چگونه قصد دارد بدون چوب‌دستی جادو کند؟ و دوم اینکه چرا او باید یکی از قیمتی‌ترین و نایاب‌ترین چوب‌دست‌های تاریخ را به سادگی نابود کند؟ این صحنه نشان می‌دهد که سازندگان فیلم به جزئیات و منطق داستان توجه نکرده و فقط به دنبال یک صحنه تکان‌دهنده و سینمایی بوده‌اند.

این خطا باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب، که با دقت و صحت داستان حساس هستند، ناراحت و ناراضی شوند. در این باره نیز باید اشاره شود که هری در کتاب، چوبدستی را با دامبلدور دفن میکند، در فیلم هم چوبدستی رو میشکند. در هر دو حالت از چوبدستی کهنه صرف نظر میکند. دلیلش هم این است که افراد زیادی به طمع می افتند تا با کشتن صاحب چوبدستی کهنه، مالکیت رو به دست بیاورند، مثل ولدمورت که با این تصور که اسنیپ صاحب چوبدستی هست، او را کشت.

پیوز

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از شخصیت‌های جذاب و جنجالی پیوز است. پیوز یک روح شیطان‌صفت و شلوغ‌ است که در هاگوارتز زندگی می‌کند. او عاشق ایجاد دردسر و آشوب است و همیشه به دنبال راه‌هایی برای آزار دادن دانش‌آموزان، معلمان و به خصوص آقای فیلچ، نگهبان مدرسه است. او با کارهای بدجنسانه‌ای مثل پرتاب چاقو، تخم مرغ و سایر اشیاء به سمت مردم، شکستن شیشه‌ها و آینه‌ها، ایجاد کردن لکه‌های رنگین و چرب روی زمین و دیوارها و خراب کردن مراسم و جشن‌های مدرسه، سعی می‌کند تا حال همه را به هم بزند.

پیوز در ابتدا قرار بود در فیلم اول هری پاتر حضور داشته باشد. بازیگر معروف ریک مایال نقش این روح را بازی می‌کرد و چندین صحنه با او فیلمبرداری شده بود. اما در نسخه‌ نهایی پیوز در ابتدا قرار بود در فیلم اول هری پاتر حضور داشته باشد. اما در نسخه‌ نهایی تصمیم گرفته شد که پیوز از فیلم حذف شود. دلایل مختلفی برای این تصمیم وجود داشتند. یکی از دلایل این بود که صحنه‌های پیوز با سبک و تم فیلم سازگار نبودند. دلیل دیگر این بود که صحنه‌های پیوز خیلی طولانی و پر حجم بودند و باید کوتاه شوند.

دلیل سوم این بود که صحنه‌های پیوز خط داستان را قطع می‌کردند و به جذابیت آن اضافه نمی‌کردند. غایب بودن پیوز باعث نارضایتی بسیاری از طرفداران کتاب‌ها شد. آن‌ها معتقد بودند که پیوز چارۀ جالب و خنده‌دار بود و به داستان رنگ و بو می‌داد. آن‌ها همچنین معتقد بودند که پیرامید مایال بازیگر عالی بود و نقش پیوز را به خوبی بازی می کرد. آن‌ها امیدوار بودند که پیوز در فیلم‌های بعدی حضور داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاد. پیوز یکی از شخصیت‌های محبوب کتاب‌ها بود که به طور کامل نادیده گرفته شد.

کلاس های غیب و ظاهر شدن

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از مهارت‌های پیشرفته و پرهیجان جادوگری غیب و ظاهر شدن است. این مهارت به جادوگران امکان می‌دهد که خود را از یک مکان به مکان دیگر منتقل کنند، بدون اینکه نیاز به هیچ وسیله‌ای داشته باشند. این مهارت بسیار کارآمد و سودمند است، اما همچنین بسیار دشوار و خطرناک است. جادوگران باید تمام توجه و تمرکز خود را بر روی مقصد خود قرار دهند و از هرگونه حواس‌پرتی جلوگیری کنند. در غیر این صورت، ممکن است قسمت‌هایی از بدنشان را در حین حرکت از دست بدهند یا در مکان‌های نامطلوب یا خطرناک ظاهر شوند

در کتاب ششم هری پاتر، «شاهزاده‌ی دورگه»، دانش‌آموزان سال ششم هاگوارتز شروع به یادگیری غیب و ظاهر شدن می‌کنند. این درس‌ها تحت نظارت وزارت جادو برگزار می‌شوند و دانش‌آموزان باید در پایان سال آزمون عملی بدهند تا گواهینامه‌ای به نام «آپارات» بگیرند. در این درس‌ها، ما صحنه‌های خنده‌دار و ترسناک زیادی را مشاهده می‌کنیم. بعضی از دانش‌آموزان مثل هرمیون گرنجر، در غیب و ظاهر شدن استعداد دارند و به راحتی موفق می‌شوند. بعضی دیگر مثل رون ویزلی، با مشکلات زیادی روبرو هستند و قسمت‌های بدنشان را گم می‌کنند یا در جای نامناسب ظاهر می شوند.

چه صحنه هایی از کتاب هری پاتر در فیلم سینمایی هری پاتر حذف شده است؟

بعضی دیگر مثل لافی گود، کاملاً ناتوان هستند و هیچ تغییری در خود نمی بینند.درس‌های غیب و ظاهر شدن به صورت کامل نادیده گرفته شده‌اند. تنها صحنه کوچکی که به این موضوع اختصاص یافته است، صحنه‌ای است که هری و دامبلدور از طریق غیب و ظاهر شدن به روستای بادگور می‌روند. این صحنه نشان می‌دهد که هری این مهارت را یاد گرفته است، اما چگونه و چرا توضیح داده نمی‌شود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از این موضوع ناراحت و عصبانی شوند. زیرا درس‌های غیب و ظاهر شدن صحنه‌های جالب و مهمی را در کتاب‌ها ایجاد می‌کردند. این صحنه‌ها می‌توانستند در سریال هری پاتر لحظات تکان‌دهنده و سرگرم‌کننده‌ای را به نمایش بگذارند و جامعه‌ی جادوگری را بیشتر نشان دهند.

انجمن رشد و ارتقای رفاه جن های خانگی

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از مسائل اجتماعی و اخلاقی که مطرح می‌شود، وضعیت اجنه‌ی خانگی است. اجنه‌ی خانگی، موجودات کوچک و زشت‌رو هستند که به عنوان خدمتکاران و برده‌های جادوگران استفاده می‌شوند. این موجودات بسیار وفادار و مطیع هستند و باید به دستورات صاحبان خود عمل کنند. اگر صاحبانشان از آن‌ها راضی نباشند، ممکن است آن‌ها را تنبیه یا ترک کنند. این موجودات حقوق و آزادی خاصی ندارند و تحت نظارت وزارت جادو هستند.

هرمیون گرنجر، دوست هری پاتر با دیدن شرایط نامساعد اجنه‌ی خانگی، به شدت ناراحت و عصبانی می‌شود. او فکر می‌کند که این موجودات باید به عنوان موجودات زنده و با حق شناخته شوند و حق داشته باشند که در صورت تمایل، از خدمت صاحبان خود استعفا کنند. او برای دفاع از حقوق اجنه‌ی خانگی، یک سازمان خیریه به نام «انجمن ارتقای رفاه اجنه‌ی خانگی» (SPEW) را تأسیس می‌کند.

او سعی می‌کند که دیگر جادوگران را به عضویت در این سازمان دعوت کند و برای جمع‌آوری پول برای کمک به اجنه خانگی، بادژ، پروپاگاندا و لباس‌های قابل استفاده تولید می‌کند. او همچنین سعی می‌کند که به بعضی از اجنه‌ی خانگی که با آن‌ها برخورد دارد، لباس بدهد تا آزاد شوند. این فعالیت هرمیون نشان می‌دهد که چقدر باهوش، شجاع و عادل است. همچنین نشان می‌دهد که چقدر به علت تفاوت خود با جامعه‌ی جادوگران، حساس و درک کننده است.

اما در فیلم درس SPEW را به طور کامل حذف کرده است.اجنه‌ی خانگی تنها در چند صحنه کوتاه و بی‌اهمیت دیده می‌شوند. هرمیون هیچ اشاره‌ای به حقوق و آزادی اجنه‌ی خانگی نمی‌کند و هیچ سازمان خیریه‌ای را تأسیس نمی‌کند. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها ناراحت و ناامید شوند. زیرا SPEW یک بخش مهم و جذاب از شخصیت هرمیون بود و صحنه‌های مفرح و معناداری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در سریال هری پاتر لحظات کمدی و جنبشی را به نمایش بگذارند و جامعه‌ی جادوگری را بیشتر نشان دهند.

تاریخ جادوگری

در کتاب‌های هری پاتر، دانش‌آموزان هاگوارتز درس‌های مختلف و جذابی را می‌گذرانند که به آن‌ها مهارت‌های جادوگری را آموزش می‌دهند. این درس‌ها شامل افسون‌ها، تغییر شکل، جادوگری دفاعی، گیاه‌شناسی، نجوم، پیشگویی و تاریخ جادوگری هستند. تاریخ جادوگری یک درس نظری است که به دانش‌آموزان درباره‌ی رویدادها، شخصیت‌ها و اختراعات مهم در دنیای جادوگران آموزش می دهد. این درس تنها درسی است که توسط یک روح تدریس می‌شود. این روح پروفسور بینز نام دارد و یک جادوگر باستان‌شناس بوده است.

پروفسور بینز یک روح خسته و خسته‌کننده است که با صدای خشک و بیرحمانه درباره‌ی جزئیات تاریخی سخن می‌گوید. او به ندرت به دانش‌آموزان توجه می‌کند و حتی نمی‌داند که آن‌ها چه نامی دارند. او همیشه در حال خواندن کتاب یا نوشتن یادداشت است. این باعث می‌شود که این درس یکی از کسل کننده ترین و بی اثرترین درس ها باشد. بسیاری از دانش آموزان در این درس به خواب میروند یا کار دیگری انجام می دهند. هری، رون و هرمیون هم از این قاعده مستثنی نبودند. همچنین پیشنهاد می شود مقاله درس های روانشناسی فیلم هری پاتر را مطالعه فرمایید.

در فیلم، از تاریخ جادوگری به طور کامل صرف نظر شده است. در فیلم سینمایی پروفسور بینز اصلاً حضور ندارد و هیچ صحنه‌ای از کلاس تاریخ جادوگری نشان داده نمی‌شود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از دست فیلم ناراحت و عصبانی شوند. زیرا تاریخ جادوگری یک بخش مفید و جالب از داستان بود و صحنه‌های خنده‌دار و معلومات را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در سریال هری پاتر لحظات کمدی و آموزنده‌ای را به نمایش بگذارند و جامعه‌ی جادوگری را بیشتر نشان دهند.

بیمارستان سنت مانگو

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از جاهایی که ما با آن آشنا می‌شویم، بیمارستان سنت مانگو است. این بیمارستان یک مرکز درمانی برای جادوگران است که به دلایل مختلف آسیب دیده‌اند. این بیمارستان در یک ساختمان قدیمی و بزرگ واقع شده است که از نظر مردم عادی، یک فروشگاه لوازم خانگی است.

این بیمارستان شامل بخش‌های مختلفی است که به درمان انواع مختلف آسیب‌های جادوگران اختصاص دارند. برخی از این بخش‌ها عبارتند از: بخش آسیب‌های ناشی از جادو، بخش آسیب‌های ناشی از حیوانات، بخش آسیب‌های ناشی از سحر و جادو، بخش آسیب‌های ناشی از سموم و بخش آسیب‌های ناشی از تغذیه.

در کتاب پنجم هری پاتر، «محفل ققنوس»، هری و رون و هرمیون به همراه آرتور ویزلی، پدر رون، به بیمارستان سنت مانگو می‌روند. آرتور به خاطر حمله یک مار سیاه که تحت کنترل ولدمورت بود، زخمی شده است. در این سفر، آن‌ها با چندین شخصیت معروف یا نامعروف دیگر روبرو می‌شوند. یکی از آن‌ها گیلدروی لاکهارت است که استاد سابق درس تغییر شکل در هاگوارتز بود.

او در کتاب دوم هری پاتر، «تالار اسرار»، با تلاش برای پاک کردن حافظه ی هری و رون، خود را به فراموشی دچار کرده است. حالا او در بخش آسیب های ناشی از جادو در حال بهبود است. دیگر شخصیت نویل لانگ‌باتم است که یکی از دوستان هری در هاگوارتز است. او به همراه مادربزرگش به دیدار پدر و مادر خود آمده است که در همان بخش با لاکهارت هستند. پدر و مادر نویل در جنگ جادوگران علیه ولدمورت تحت شکنجه بلاتریکس لسترنج قرار گرفته و عقل خود را از دست داده‌اند. آن‌ها نمی‌توانند نویل را بشناسند و فقط چند تا کاپشن به او می‌دهند.

اما فیلم سفر به بیمارستان سنت مانگو را به طور کامل حذف کرده است. در فیلم سینمایی هیچ صحنه‌ای از این بیمارستان و شخصیت‌هایی که در آن هستند نشان داده نمی‌شود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از فیلم ناراحت و ناامید شوند. زیرا سفر به بیمارستان سنت مانگو یک بخش مهم و جذاب از داستان بود و صحنه‌های تاثیرگذاری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در فیلم هری پاتر لحظات هیجان‌انگیز و آموزنده‌ای را به نمایش بگذارند و جامعه‌ی جادوگری را بیشتر نشان دهند.

وینکی

در کتاب‌های هری پاتر، یکی از شخصیت‌هایی که ما با آن آشنا می‌شویم، وینکی است. وینکی یک جن خانگی است که به عنوان خدمتکار بارتی کراوچ، یک مقام بلندپایه در وزارت جادو، کار می‌کند. وینکی بسیار وفادار و مطیع است و به ارباب خود احترام زیادی می‌گذارد. او همچنین به خانواده‌ای که از آن‌ها می‌آید، افتخار می‌کند و از هرگونه نقض قوانین جادوگران تنفر دارد.

اما در کتاب چهارم هری پاتر، «جام آتش»، زندگی وینکی به کلی تغییر می‌کند. در جشن قهرمانی جام جهانی کوییدیچ، کسی که بعدها معلوم می‌شود که بارتی کراوچ جونیور است، یک عصای جادو را از هری پاتر می‌دزدد و با آن علامت سیاه را در آسمان نشان می‌دهد. این علامت نشانه بازگشت ولدمورت و مرگخواران است. بارتی کراوچ سنیور، فکر می‌کند که وینکی این کار را انجام داده است چون عصای جادو در لباس او پیدا شده است. او به عنوان یک تنبیه سخت، وینکی را رها می‌کند.

این عمل برای وینکی یک ناراحتی بسیار بزرگ است. او فکر می‌کند که خود و خانواده‌اش را رسوا کرده است و حق ندارد دستمال داشته باشد. او به هاگوارتز می‌آید و در آشپزخانه با دابی، جن خانگی دوست هری پاتر، زندگی می‌کند. اما او هرگز به خودش نمی‌آید و همچنان به ارباب قبلی خود علاقه دارد. او به شدت دچار افسردگی می‌شود و به الکل گرایش پیدا می‌کند. او همچنین در تلاش است که خود را تنبیه کند و به خود صدمه بزند.

این در حالی است که فیلم سینمایی داستان وینکی را به طور کامل حذف کرده است. زیرا وینکی اصلاً حضور ندارد و هیچ صحنه‌ای از زندگی و رنج‌های او نشان داده نمی‌شود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از فیلم ها ناراحت و ناامید شوند. زیرا وینکی یک شخصیت محبوب و متاثرکننده بود و صحنه‌های تراژیک و معناداری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در فیلم هری پاتر لحظات هیجان‌انگیز و غم‌انگیزی را به نمایش بگذارند و جامعه‌ی جادوگری را بیشتر نشان دهند.

مهمانی روز مرگ نیک تقریبا بی سر

در کتاب‌های هری پاتر، هر خانه‌ی هاگوارتز یک شبح راهنما دارد که به دانش‌آموزان خانه خود کمک می‌کند. شبح خانه‌ی گریفیندور نیک تقریبا بی‌سر است. او یک جادوگر از قرن چهاردهم است که در سال ۱۴۹۲ به دلیل شکست در تلاش برای جادو کردن یک موز راست، توسط مورداک مک‌دوگال، یک جادوگر رقیب، اعدام شده است. او با چهار و نیم قطعه تبر قطع شده است، اما گردنش کاملاً جدا نشده است. این باعث شده است که او نتواند به باشگاه شبح‌های بی‌سر وارد شود.

در کتاب دوم هری پاتر، «تالار اسرار»، ما شاهد جشن پانصدمین سالگرد مرگ نیک تقریبا بی‌سر هستیم. این جشن در یکی از سالن های هاگوارتز برگزار می‌شود و شامل مهمانان زیادی از شبح های دیگر است. نیک تقریبا بی‌سر کارتهای دعوت زیبا و سفید رنگ برای جشن خود فرستاده است و از هری، رون و هرمیون خواسته است که در آن شرکت کنند. او می‌خواهد که آن‌ها به عنوان دانش آموزان بزرگتر و محبوب تر گروه گریفیندور حضور داشته باشند و به افتخار او بیافزایند.

اما جشن نیک بی سر به طور کامل یک فاجعه است. اول از همه، غذاهای جشن فاسد و بدبو هستند و دانش آموزان نمی‌توانند از آن‌ها بخورند. دوم، شبح های باشگاه شبح‌های بی‌سر به جشن می‌آیند و نیک را تحقیر می‌کنند. آن‌ها به او می‌گویند که او نمی‌تواند عضو باشگاه شان شود چون گردنش کاملاً قطع نشده است. سوم، جشن به طور ناگهانی توسط پیرتولامئوس پیدلپای، یک شبح خودخواه و پست، قطع می‌شود. او به صورت عمودی در میان سالن حضور پیدا می‌کند و به دانش آموزان مخالفت خود را با جادوگری اعلام می‌کند.

در فیلم هری پاتر، جشن نیک تقریبا بی‌سر به طور کامل حذف شده است. به طوری که نیک تقریبا بی‌سر هیچ دعوت‌نامه‌ای برای جشن خود نمی‌فرستد و هیچ صحنه‌ای از جشن و مهمانان آن نشان داده نمی‌شود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از فیلم ناراحت و ناامید شوند. زیرا جشن نیک تقریبا بی‌سر یک بخش مهم و جالب از داستان بود و صحنه‌های خنده‌دار و تاثیرگذاری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد.

نقش پر رنگ دابی

در کتاب‌های هری پاتر، دابی یک جن خانگی است که از خانواده‌ی مالفوی، یک خانواده‌ی جادوگران شرور و غرورآمیز، فرار می‌کند و به هری پاتر وفادار می‌شود. دابی به هری احترام زیادی می‌گذارد و او را «آقای هری پاتر» صدا می‌زند. دابی همچنین به خودش اجازه نمی‌دهد که پول بگیرد یا لباس بپوشد، چون این علامت آزادی برای جن‌های خانگی است. دابی در بسیاری از ماجراهای هری نقش مهم و فعال دارد و در نهایت جان خود را برای نجات هری فدا می‌کند.

در کتاب چهارم هری پاتر، «جام آتش»، ما شاهد کمک دابی به هری در مسابقه‌ی سه جادوگر هستیم. این مسابقه یک رقابت سخت و خطرناک بین سه جادوگر قوی از سه مدرسه‌ی جادوگران است. هری در مرحله دوم مسابقه باید یکی از دوستانش را از زیر آب نجات دهد. دابی که می‌خواهد به هری کمک کند، به آشپزخانه ی هاگوارتز می‌رود و از جن خانگی دیگری به نام جیلی وید، یک گیاه جادویی که باعث می‌شود کسی بتواند زیر آب نفس بکشد، قاپ می‌زند. دابی در شب قبل از مسابقه، گیاه را به هری می‌دهد و به او توضیح می‌دهد که چطور از آن استفاده کند. با کمک دابی، هری توانست در مسابقه شرکت کند و دوستش را نجات دهد.

در کتاب ششم هری پاتر، ما شاهد تعقیب دابی از دراکو مالفوی هستیم. دراکو یک جادوگر جوان و اهل  تبعیض است که با ولدمورت و مرگخواران همکاری می‌کند. هری فکر می‌کند که دراکو قصد دارد یک عمل تخریب آمیز در هاگوارتز انجام دهد و از دابی می‌خواهد که به او کمک کند. دابی قبول می‌کند که دراکو را تعقیب کند و به هری گزارش بدهد. با کمک دابی، هری توانست بعضی از رازها و نقشه‌های دراکو را کشف کند.

اما فیلم سینمایی هری پاتر صحنه‌های مهم دابی را به طور کامل حذف کرده است. در فیلم، دابی هیچ کمکی به هری در مسابقه‌ی سه جادوگر نمی‌کند و این کار توسط نویل انجام می‌شود. همچنین دابی هیچ تعقیبی از دراکو نمی‌کند و هری بدون اطلاعات دابی به دنبال او می‌رود. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از فیلم ناراحت و ناامید شوند. زیرا دابی یک شخصیت محبوب و مهم بود و صحنه‌های جذاب و تاثیرگذاری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در فیلم هری پاتر لحظات هیجان‌انگیز و دلسوزانه‌ای را به نمایش بگذارند و رابطه‌ی دوستانه‌ی هری و دابی را بررسی کنند.

تغییر چهره هری به ویزلی ها

در کتاب‌های هری پاتر، ویزلی‌ها یک خانواده‌ی جادوگران مهربان و شجاع هستند که با هری پاتر دوست هستند و از او حمایت می کنند. آن‌ها هری را عضوی از خانواده شان می دانند و او را به خانه‌شان دعوت می‌کنند. آن‌ها همچنین در بسیاری از مبارزات و ماجراهای هری نقش دارند و در نهایت با او در جنگ نهایی علیه ولدمورت ایستادگی می‌کنند.

در کتاب هفتم هری پاتر، «یادگاران مرگ»، ما شاهد تلاش ویزلی‌ها برای حفاظت از هری در جشن عروسی بیل ویزلی و فلور دلاکور هستیم. بیل یکی از برادران رون است که با یک جادوگر فرانسوی عروسی می‌کند. جشن عروسی در خانه ویزلی برگزار می‌شود و شامل مهمانان زیادی از جادوگران است. اما جشن عروسی خطرناک است چون ولدمورت و مرگخواران دنبال هری هستند و او را می‌خواهند بکشند.

برای امنیت هری، ویزلی‌ها یک معجون تغییر چهره به او می‌دهند که باعث می‌شود چهره ی او به چهره ی یکی از پسرعموهای خانواده ی ویزلی تبدیل شود. اسم او بارناباس است که به دلیل بیماری نمی‌تواند در جشن شرکت کند. با تغییر چهره، هری توانست در جشن حضور داشته باشد و دشمنان نتوانند او را تشخیص دهند.

فیلم سینمایی صحنه‌ی تغییر چهره‌ی هری را به طور کامل حذف کرده است. در فیلم هری بدون استفاده از معجون تغییر چهره در جشن عروسی حضور پیدا می‌کند و به راحتی قابل تشخیص است. این باعث شده است که بسیاری از طرفداران کتاب‌ها از فیلم ناراحت و ناامید شوند. زیرا تغییر چهره‌ی هری یک بخش منطقی و مهم از داستان بود و صحنه‌های جذاب و تاثیرگذاری را در کتاب‌ها ایجاد می‌کرد. این صحنه‌ها می‌توانستند در سریال هری پاتر لحظات هیجان‌انگیز و دلسوزانه‌ای را به نمایش بگذارند و وفاداری ویزلی‌ها به هری را نشان دهد.

رستگاری دادلی

هری پاتر در کودکی خود هیچ لحظه‌ شاد و آرامی نداشت. او همیشه تحت ظلم و ستم خانواده‌ی پست و بدجنس خاله‌اش بود، به خصوص دادلی، پسرخاله‌اش که هر روز او را آزار و اذیت می‌کرد. اما در کتاب آخر سری هری پاتر، «هری پاتر و یادگاران مرگ»، دادلی نشان می‌دهد که در اعماق قلبش، احساس اندکی همدردی و سپاسگزاری برای هری دارد. او به هری می‌گوید که از او متشکر است که جانش را در برابر حمله‌ی دیوانه‌ساز‌ها نجات داد. این لحظه‌ای است که خواننده‌ها با دادلی به صورت جدید و عمیق‌تر آشنا می‌شوند. این صحنه در فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ» فیلمبرداری شده بود اما در نسخه‌ای که به سینما رفت، حذف شده بود.

بنابراین، سریال هری پاتر فرصت خوبی است تا این صحنه را دوباره به نمایش بگذارد و تغییرات شخصیت دادلی را به خوبی نشان دهد. دادلی چهارده سال عذاب و رنج به هری داد، اما در لحظات آخر، قلبش را باز کرد و عذرخواهی کرد. این صحنه معنای زیربنای قصه را تقویت می‌کند: همه می‌توانند تغییر کنند و همه شایسته عشق و بخشش هستند.

علاقه مندی نویل به لونا

نویل لانگ‌باتوم یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی و قهرمانانه‌ی داستان هری پاتر است. او که در ابتدا یک پسربچه‌ی ترسو و بی‌اعتماد به نفس است، در طول داستان رشد می‌کند و به یک جادوگر شجاع و باهوش تبدیل می‌شود. اما در کتاب‌های هری پاتر، خیلی کم از زندگی عاطفی و اجتماعی نویل صحبت می‌شود. او که خجالتی و حواس‌پرت است، به نظر نمی‌رسد که رابطه‌ای نزدیک با همسالانش داشته باشد.

البته نویسنده‌ی کتاب‌ها، جی.کی. رولینگ، بعداً گفت که نویل در آینده با هانا ابوت، یک دختر از خانواده‌ای جادوگر، ازدواج می‌کند. اما بسیاری از خوانندگان، با این تصور مخالف بودند و نمی‌پسندیدند که نویل با هانا باشد. اما در فیلم‌های هری پاتر، چیز دیگری رخ می‌دهد. در فیلم‌ها، ما شاهد هستیم که نویل به لونا لاوگود، یک دختر عجیب و مغرور، علاقه مند شده است. چیزی که در کتاب‌ها اصلاً ذکر نشده است.

این تغییر در فیلم‌های هری پاتر چندان بد نبود. چرا که به داستان جذابیت و عمق بخشید. منطقی است که نویل و لونا را به عنوان چاره سالاران ببینیم. چرا که هر دو تحقیر شده بودند و همانطور که سایر دوستانشان عشق و علاقه را تجربه می‌کردند، این دو هم مستحق آن بودند. البته لزوماً نباید فکر کرد که این دو در آخر با هم مانده باشند، اما در سریال باید به این رابطه توجه شود. چرا که خوشایند است و می توان به شخصیت نولیل بیشتر پاسخ داد، کاری که فیلم به خاطر محدودیت های خود نتوانست آن را انجام دهد.

والدین هرمیون

هرمیون گرنجر یکی از دوستان صمیمی و هری پاتر است. او یک دختر باهوش و ماهر است که از خانواده‌ای مشنگ زاده متولد شده است. در کتاب‌های هری پاتر، والدین هرمیون هیچ‌گاه نشان داده نمی‌شوند و فقط به عنوان دو دندان‌پزشک معمولی یاد می‌شوند. اما در فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ»، صحنه‌ای وجود دارد که هرمیون را در خانه‌اش با والدینش می‌بینیم. او برای حفاظت از آن‌ها، حافظه‌شان را تغییر می‌دهد و خودش را از عکس‌های خانوادگی پاک می‌کند. این صحنه، گرچه در کتاب نبود، اما به داستان لطافت و عمق بخشید. چرا که نشان داد که هرمیون چقدر به والدینش علاقه دارد.

جزئیاتی از کتاب هری پاتر که در فیلم آن نادیده گرفته شده است.

سریال هری پاتر باید از این صحنه الهام بگیرد و والدین هرمیون را در قسمت‌های دیگر داستان هم نشان دهد. مثلاً می‌تواند نشان دهد که چگونه هرمیون آن‌ها را به استرالیا فرستاد، چگونه آن‌ها را پیدا کرد و حافظه‌شان را برگرداند. این کار، می‌تواند شخصیت هرمیون را بیشتر تکامل داده و داستان را جذاب‌تر کند. همچنین، مخاطبان را با خانواده‌ای جذاب و محبوب آشنا می‌کند که در کتاب‌ها نادیده گرفته شده بود.

قربانی شدن هدویگ

هدویگ، جغد سفید هری پاتر، یکی از شخصیت‌های محبوب و دلسوز داستان است. او همراه هری در همه‌ی ماجراهایش حضور دارد و به او پیام‌ها را رسانده و از او حمایت می‌کند. در کتاب «هری پاتر و یادگاران مرگ»، هدویگ به طور ناگهانی و بسیار تلخ توسط یک طلسم مرگ کشته می‌شود. این صحنه، چه در کتاب و چه در فیلم، بسیار غم‌انگیز و دردناک است. اما در فیلم، یک تغییر کوچک وجود دارد که صحنه را قوی‌تر و معنادارتر می‌کند. در فیلم، هدویگ در قفس نبوده و به صورت داوطلبانه خودش را جلوی طلسم قرار می‌دهد تا هری را نجات دهد. این کار، نشان می‌دهد که هدویگ چقدر به هری علاقه دارد.

این تغییر در فیلم، چندان بزرگ نبود، اما تاثیر زیادی بر داستان داشت. با این کار، مرگ هدویگ فقط یک حادثه‌ای ناراحت‌کننده نبود، بلکه گواه عشق و شجاعت او بود. این تغییر، به داستان زندگی بخشید و صحنه را تکان‌دهنده‌تر کرد. به همین دلیل، در سریال باید از این صحنه استفاده شود.چرا که به شخصیت هدویگ احترام می گذارد و به داستان عمق می بخشد.

صحبت کردن هری و هرمیون

هری و هرمیون دو دوست صمیمی و هم‌راه هستند که در داستان هری پاتر با هم زندگی می‌کنند. آنها در ماجراهای خطرناک و جادویی شرکت می‌کنند و از یکدیگر حمایت می‌کنند. در کتاب‌های هری پاتر، هرمیون به تدریج متوجه می‌شود که هری به جینی، خواهر رون، علاقه دارد. اما در فیلم «هری پاتر و شاهزاده‌ی دورگه»، هرمیون به صورت روشن به هری می‌گوید که از علاقه‌ی او خبر دارد و احساساتش را با خودش مقایسه می‌کند. او از هری می‌پرسد: «چه حسی داری وقتی جینی رو با دین میبینی؟»

این صحنه، گفتگوی صادقانه و صمیمی بین دو دوست را نشان میدهد و بسیار زیبا و لطیف است. هرمیون باهوش است اما همچنین بسیار راستگو و صادق است و منطقی است که با هری درباره ی احساساتش صحبت کند. علاوه بر این، به عنوان بهترین دوست، طبیعی است که آن‌ها درباره وضعیت‌های شبیه به هم که در آن قرار دارند گپ بزنند و به یکدیگر تسلیت بگویند. این صحنه‌ها باید در سریال حفظ شود. چرا که به تقویت رابطه هری و هرمیون کمک می کند و احساسات آن‌ها را روشن‌تر نشان میدهد.

سوگواری آموس دیگوری

هری پاتر یک داستان جادویی و هیجان‌انگیز است که از دیدگاه هری، یک پسربچه‌ی جادوگر، روایت می‌شود. در کتاب‌های هری پاتر، بسیاری از شخصیت‌های دیگر، به خصوص کسانی که با هری نزدیک نیستند، به طور کامل شناخته نمی‌شوند و احساسات و اندیشه‌های آن‌ها مشخص نمی‌شود. یک نمونه از این شخصیت‌ها، آموس دیگوری است، پدر سدریک دیگوری، یک جادوگر جوان و خوش‌قلب که در «هری پاتر و جام آتش» توسط ولدمورت، سردسته‌ی مرگخواران، به قتل رسید.

در کتاب، هری بعد از فرار از ولدمورت و بازگشت به هاگوارتز، سراسر شوکه و مضطرب است و نمی‌تواند به خوبی حال آموس را درک کند. اما در فیلم، صحنه‌ای وجود دارد که آموس را در حال گرفتار شدن در سوگ پسرش نشان می‌دهد. او با دیدن جسد سدریک، فریاد می‌زند و گریه می‌کند و صحنه‌ای بسیار عمیق و تاثیرگذار را خلق می کند.

این صحنه باید سریال هری پاتر حفظ شود. چرا که به داستان زاویه جدیدی می بخشد و اثرات مخرب جنگ را نشان میدهد. نشان دادن عذاب و رنج آموس به خاطر از دست دادن پسرش، لحظه‌ای تکان‌دهنده و حیرت‌آور است که تاریکی داستان را بیشتر نمایان می کند. حفظ کلام و احساسات آموس در این لحظات، می تواند به ساخت این صحنه در سریال کمک کند.

روبرو شدن هری و اسنیپ

صحنه‌ای که هری در «هری پاتر و یادگاران مرگ ۲» با اسنپ، معلم سابقش و قاتل دامبلدور، رئیس قبلی هاگوارتز، روبرو می شود. در این صحنه، هری که به هاگوارتز برگشته تا با ولدمورت نبرد کند، جلوی چشمان دانشجویان، اسنپ را به عنوان قاتل دامبلدور شناسایی می کند و از او میپرسد که چطور این کار را انجام داد. این صحنه بسیار قوی و تاثیرگذار است. چرا که نشان میدهد که هری چقدر به دامبلدور علاقمند است و چقدر نسبت به اسنپ کینه دارد. همچنین نشان میدهد که هری چقدر شجاع و جسور است.

این صحنه باید در سریال حفظ شود. چرا که به داستان هیجان می بخشد و هم برای هری و هم برای تماشاگران، جالب است. نشان‌دادن خشم و دردهای هری به خاطر قتل دامبلدور، لحظه‌ای حیرت‌آور و حساس است که تاریکی داستان را بیشتر نمایان می کند. حفظ کلام و احساسات هری در این لحظات، می تواند به ساخت این صحنه در سریال کمک کند.

دسته‌بندی‌ها