تحلیل رمان کتابخانه نیمه شب

تحلیل رمان کتابخانه نیمه شب نوشته مت هیگ

رمان کتابخانه نیمه شب، اثری است که در سراسر جهان فروشی غیر قابل پیش‌بینی داشته است. در ایران نیز، به دلیل شهرت نویسنده که پیش‌تر با کتاب «انسان‌ها» استقبال خوبی داشت و یا به خاطر شهرت جهانی خود، فروش بسیار خوبی را تجربه کرده است. عواملی مانند راحت خواندن کتاب، حجم کم و قیمت مناسب آن (به ویژه در زمان انتشار) کمک کرده‌اند تا کتاب «کتابخانه نیمه شب»، در ایران نیز به سرعت محبوبیت زیادی پیدا کند و در بین کتاب‌هایی باشد که برای مدت‌ها در هر محفلی، هرچه به صورت حقیقی و هرچه به صورت مجازی، مورد بحث قرار می‌گیرد.

یکی از دلایل محبوبیت این کتاب در کشور ما، می‌تواند این باشد که برای بسیاری از افراد، معیار اصلی برای انتخاب یک کتاب خوب، این است که به ما درس‌های بزرگی بدهد و چیزی مفید را از آن یاد بگیریم. خب، «کتابخانه نیمه شب» هم از هر لحاظ یکی از این کتاب‌های آموزنده است؛ یک کتابی که به ما انگیزه می‌دهد تا با دشواری‌های زندگی مقابله کنیم و به ما آموزش می‌دهد که با کاستی‌ها و حسرت‌هایی که در زندگی وجود دارد همراهی کنیم و خودمان را دوست داشته باشیم.

این کتاب موضوعات بسیاری را که شاید در شرایط امروز به آن‌ها نیاز داشته باشیم پوشش می‌دهد. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در خصوص رمان بی نظیر کتابخانه نیمه شب را در اختیار شما افراد علاقه مند به کتاب و کتابخوانی قرار دهیم. پس اگر شما هم یکی از طرفداران این کتاب خواندنی هستید پیشنهاد می کنیم تا انتهای این مقاله با گروه علمی برنا اندیشان همراه باشید.

اما آیا «کتابخانه نیمه شب» فقط به این مسائل خلاصه می‌شود؟ ژانر واقعی این کتاب چیست و اگر بخواهیم به دور از سلیقه بازار درباره‌ی آن صحبت کنیم، چه نکات مثبت و منفی‌ای می‌توانیم برای آن ذکر کنیم؟ در این مقاله، سعی شده است به این پرسش‌ها پاسخ داده شود.

خلاصه ای از رمان کتابخانه نیمه شب

در ماهیت اشخاصی که آنها را به عنوان فری دارای استعداد می شناسیم تفاوت قابل توجهی وجود دارد. نورا سید نمونه‌ای برجسته از این افراد است. او دارای توانایی‌ها و امکاناتی بود که می‌توانست به آن‌ها دست پیدا کند اما در پیشبرد زندگی خود به هیچ جایی نرسید و هیچ اقدامی نکرد. روزی نورا با واقعیتی تلخ بیدار می‌شود؛ از همان شغل ساده در مغازه کوچک اخراج شده است، گربه‌‌اش که تنها همنشینش بود از دنیا رفته و حس بدبینی و ناامیدی شدیدی او را همراهی می‌کند.

نورا، از اینکه هیچ تغییری رخ نمی‌دهد و افسردگی او را همچنان در برابر خود دارد، اطمینان می‌یابد و تصمیم می‌گیرد به زندگی خود پایان دهد. بله، نورا دست به خودکشی میزند، اما مرگ نورا او را به دنیای پس از مرگ نمی‌برد؛ به جایی ماورایی که به آن کتابخانه‌ی ماورایی می‌گویند. این کتابخانه، او را قادر می‌سازد با استفاده از کتاب حسرت‌ها، به زندگی‌هایی که ممکن بود داشته باشد، سفر کند.

مت هیگ نویسنده کتاب کتابخانه نیمه شب

نورا این فرصت را دارد تا ببیند که اگر افسرده نبود، اگر رابطه‌اش شکست نمیخورد، اگر در شنا، شطرنج یا حتی در شغلی که همیشه آرزویش را داشت، موفق می‌شد، زندگی‌اش به چه شکلی پیش می رفت. در این بین، نورا سفر به زندگی های مختلفی که می توانست داشته باشد را آغاز می‌کند تا بیابد کدام یک

از آن‌ها واقعاً شادی و خوشبختی را برایش به ارمغان می‌آورد. اما این موضوع آنقدر ساده نیست که فکر می‌کنید. خوشبختی و رضایتمندی به شکلی است که ما در ابتدا تصور می‌کنیم.

نقد کتاب کتابخانه نیمه شب

با وجود اینکه “کتابخانه نیمه شب” به عنوان یک کتاب کوتاه و جذاب شناخته می‌شود، پس هنگامی که شما تصمیم به خواندن این کتاب می گیرید به احتمال زیاد از آن دست نمی کشید. نویسنده، مت هیگ، توانایی فوق العاده ای دارد که شما را با دنیایی که خودش خلق کرده است، همراه کند. اما آیا واقعاً “کتابخانه نیمه شب” همان تأثیر زندگی را بر شما خواهد گذاشت که در همه جا می‌گویند؟

حقیقت این است که ادعای افرادی که کتاب را نخوانده اند تا حد زیادی صحیح نیست، در واقع اکثر مردم تنها کتابی را می‌خوانند که فکر می‌کنند می‌تواند یکی از مسائل روزمره زندگی آن‌ها را حل کند. به همین دلیل، کتاب‌های موفقیت و روانشناسی در سال‌های اخیر مورد استقبال قرار گرفته‌اند.

اگر شما هم به دنبال دلیل مشهوری برای موفقیت و فروش بالای “کتابخانه نیمه شب” هستید، دلیل آن بسیار ساده است: ما داستان زنی را می‌خوانیم که تمام زندگی‌های ممکن خودش را مشاهده کرده است و با این حال تصمیم می‌گیرد به زندگی واقعی خودش بازگردد، زیرا حتی در بهترین نسخه از زندگی خود، همچنان خوشحال و راضی نیست و مادامی که کمال‌گراست، هرگز خوشحال و خوشبخت نخواهد بود. پیشنهاد می شود مقاله معرفی بهترین کتاب های ایزابل آلنده را هم مطالعه نمایید.

زمانی که به آموزه‌ها و تغییر نگرش در حوزه های مختلف فکر می‌کنیم، می‌توانیم مطمئن باشیم که ممکن است کتاب مخاطبان زیادی داشته باشد. البته “کتابخانه نیمه شب” علی‌رغم برخی از کلیشه‌های خود، واقعیت را به شکل بهتری بیان می‌کند. این کتاب پیام آموزنده‌اش را در قالب یک داستان ساده و جذاب ارائه می‌دهد. در واقع داستان “کتابخانه نیمه شب” به قدری صمیمانه و قابل لمس است که هرکس با هر سلیقه‌ای می تواند با جریان کتاب همراه باشد.

اما شاید شما در شبکه‌های اجتماعی و فروشگاه‌های آنلاین نظراتی را بخوانید که معتقدند “این کتاب زندگی من را عوض نکرد!” یا اینکه از خواندن کتاب ناراضی هستند. این افراد دقیقاً آن‌هایی هستند که تحت تأثیر جریان عمومی با توقعاتی غیر واقعی به این کتاب روی آورده‌اند. به همین دلیل، ضروری است که دقیقاً بدانید که با چه نوع کتابی روبه‌رو هستید.

ابتدا باید بدانید که نویسنده “کتابخانه نیمه شب”، مت هیگ، خودش سال‌ها با افسردگی مبارزه کرده و حتی دست به خودکشی زد. این تلاش و تقلا برای زندگی به خوبی در اکثر کتاب‌های او، چه داستانی و چه غیر داستانی، قابل مشاهده است. حسرت‌ها و پشیمانی‌هایی که در پایان داستان‌هایش بیان می‌شود، پایان دنیا نیستند و می‌توان با آن‌ها به زندگی ادامه داد. پیام اخلاقی و روانشناسانه از ویژگی‌های کتاب‌های مت هیگ است و او حتی چند کتاب غیر داستانی با این موضوعات نیز دارد.

یکی از دلایلی که “کتابخانه نیمه شب” توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند و تأثیری بر ذهنیت آن‌ها بگذارد، این است که رویکرد مت هیگ در این کتاب بسیار مستقیم و بی‌پرده است. به این معنی که مخاطبان عمومی به راحتی می‌توانند پیام داستان را درک کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. آن‌ها می‌توانند خود را در جای شخصیت اصلی داستان قرار داده و تمام چالش‌های زندگی خود را در موقعیت‌های مشابه داستان تصور کنند، حسرت‌ها و دوراهی‌های زندگی نورا را ببینند و برای زندگی خودشان تصمیمات جدی بگیرند.

با این همه، باید به خاطر داشت که هیچ کتابی، از جمله “کتابخانه نیمه شب”، قرار نیست زندگی شما را به صورت کامل تغییر دهد. با این حال، آن‌ها می‌توانند برای شما الهام‌بخش باشند و شما را به اندیشیدن و عمل کردن ترغیب کنند. این کتاب‌ها می‌توانند به عنوان یک راهنمایی کننده‌ به شما کمک کنند تا برای زندگی تان بهترین تصمیمات را اتخاذ نمایید.

ژانر رمان کتابخانه نیمه شب

واقعیت این است که در بازار نشر، ژانرها به عنوان دسته‌بندی‌هایی استفاده می‌شوند تا مخاطبان هدف بتوانند کتاب های مورد نظرشان را به درستی پیدا کنند. این تعریف باعث می‌شود ژانر هر کتاب در معرفی آن به دیگران، حتی در کشورهای مختلف یا نشریات مختلف متفاوت، متفاوت باشد. تجاری شدن صنعت نشر نیز بر توجه به مخاطبان همیشگی و حفظ بازار تأثیر گذاشته و هر نشر سعی می‌کند با برچسب‌های ژانری متفاوت، کتاب‌های خود را معرفی کند.

ژانرهای اصلی رمان کتابخانه نیمه شب براساس تعاریف و سلیقه مخاطبان خارجی در سایت گودریدز، علمی-تخیلی و فانتزی است. اما به دلیل محبوبیت کتاب‌های انگیزشی و روانشناسانه در ایران، نشری که این کتاب را ترجمه و چاپ کرده است، تصمیم گرفت آن را به عنوان یک رمان انگیزشی و فلسفی عرضه کند. این استراتژی به دلیل طبیعت کودکانه بودن ژانر علمی-تخیلی و فانتزی برای بسیاری از علاقه‌مندان به کتاب در ایران، یک راهکار منطقی و موفق بوده است.

امیدوارم این توضیحات درباره واقعیت «کتابخانه نیمه شب» به خوانندگان کمک کند تا از ایجاد توقعات نادرست جلوگیری کنند و بدانند که علاوه بر نظرات عمومی، آیا این کتاب واقعاً مناسب آن‌هاست یا خیر.

جملاتی از رمان کتابخانه نیمه شب

۱. هدف باید این باشد که خودت باشی، مثل خودت رفتار کنی و به نظر برسی و فکر کنی، تا حقیقی ترین نسخه خودت باشی. تشویقش کنی، دوستش داشته باشی و برای رسیدن به آن سخت تلاش کنی. نذاری کسی تو رو مسخره کنه یا بهت حمله کنه، چون بیشتر شایعات از سر حسادت‌اند و فقط ظاهرشان را تغییر داده‌اند. سرت را بلند نگه دار و استقامتت را حفظ کن. به شنا کردن ادامه بده…

تحلیل و بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب نوشته میت هیگ

۲. تنها راه یادگیری، زندگی کردن است.

۳. اگر همیشه به دنبال یافتن معنای زندگی باشی، هرگز واقعاً زندگی نمی‌کنی.

۴. نورا دوست داشت در جهانی خالی از هرگونه شرارت و ستم زندگی کند، اما متاسفانه همه دنیاهایی که می‌توانست انتخاب کند، پر از انسان بودند.

۵. آدم‌ها همانند شهرها هستند. نمی‌توان به خاطر بخش‌های کمتر جذاب آنها، کل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی وجود داشته باشد که به شدت دوستشان نداریم، مثلاً حومه شهر و کوچه‌های تاریک و خطرناک، اما بخش‌های خوبی نیز دارند که حضور در آنها ارزشمند است.

۶. آنچه که تماشا می‌کنی، اهمیتی ندارد؛ آنچه که می‌بینی، مهم است.

۷. سرکشی بنیان واقعی آزادی است. سرنوشت فرمان‌بران این است که در نهایت به بندگی سرنوشت‌ها بیفتند.

۸. دلتنگی برای دوستانی که نداشته‌ایم، کارهایی که نکرده‌ایم، و رابطه‌ای که برقرار نکرده‌ایم، تلاش زیادی نمی‌طلبد. خودمان را از طریق چشمان دیگران ببینیم و به همان شکلی که آنها ما را می‌بینند، آرزو کنیم. حسرت خوردن و غرق شدن در حسرت آسان است. مشکل اصلی حسرت زندگی‌هایی نیست که تجربه‌شان نکرده‌ایم، بلکه خود حسرت است. حسرت باعث می‌شود که درون خود پیر و خسته شویم و احساس کنیم بزرگ‌ترین دشمن خودمان و دیگران هستیم. ما نمی‌دانیم که اگر زندگی‌مان را به شکل دیگری پیش برده بودیم، وضعیت بهتر یا بدتر می‌شد. بله، زندگی‌های مختلف وجود دارند، اما زندگی ما در جریان است و باید بر روی آن تمرکز کنیم.

۹. ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی می‌ترسد، در واقع مرده است.

۱۰. زندگی الگوهای مختلفی دارد و ریتمی دارد. وقتی در یک زندگی گیر می‌افتیم، آسان است که در خیالاتمان تصور کنیم همه اتفاقات منفی نتیجه آن شیوه خاص زندگی کردن است، نه نتیجه‌ی خود زندگی کردن. منظورم این است که اگر می‌فهمیدیم هیچ شیوه زندگی‌ای نمی‌تواند ما را در برابر غم ایمن کند، همه چیز ساده‌تر می‌شد. فقط باید بفهمیم که غم نیز جزئی از ذات شادی است. نمی‌توان شادی را داشت و غم را نداشت. البته هر دوی آنها حد و میزان خود را دارند، اما زندگی ایده‌آلی وجود ندارد که ما در آن مدام در شادی محض غرق شویم. تصور اینکه چنین زندگی‌ای وجود دارد، فقط باعث می‌شود در زندگی فعلیمان بیشتر احساس غم کنیم.

دسته‌بندی‌ها