تحلیل تاریخی و مفهومی دست نامرئی آدام اسمیت

تحلیل تاریخی و مفهومی دست نامرئی آدام اسمیت

در حوزه اقتصاد و در چارچوب نظریهٔ لیبرالیسم اقتصادی، مفهوم دست نامرئی (Invisible Hand) به عنوان یک مؤلفه هماهنگ‌کننده میان منافع فردی و منافع جامعه به کار می‌رود. این اصطلاح ابتدا توسط آدام اسمیت معرفی شد و او به این مفهوم ارتباط داد که در یک نظام اقتصادی، انگار یک دست نامرئی وجود دارد که با ترکیب عملکرد افراد در جهت تحقق منافع شخصی خود، به طور غیرمستقیم به تحقق منافع اجتماعی نیز هدایت می‌شود. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد تئوری دست نامرئی آدام اسمیت را در اختیار شما افراد علاقه مند به دنیای اقتصاد قرار دهیم.

تئوری دست نامرئی

آدام اسمیت، اقتصاددان مشهور قرن 18 میلادی، مفهوم “دست نامرئی” را در کتابش به نام “تئوری احساسات معاشرتی” که در سال 1759 منتشر شد، مطرح کرد. این مفهوم اصطلاحاً به عنوان “دست‌های نامرئی بازار” نیز شناخته می‌شود و ایده‌ای اساسی در تئوری اقتصادی او محسوب می‌شود.

مفهوم دست نامرئی به این معنا است که بازارها و اقتصاد به طور خودآگاه و بدون نیاز به کنترل مرکزی یا تداخل دولت، توسط نیروها و اقدامات بسیاری که به نظر می‌رسد فقط توسط دست‌های نامرئی اتفاق می‌افتد، تنظیم و تعادل خود را حفظ می‌کنند. به عبارت دیگر، این مفهوم نشان دهنده قدرت تنظیم‌گری و تعادلی در بازارها بدون نیاز به مداخله مستقیم دولت یا سیاست‌گذاری مرکزی است.

آدام اسمیت این ایده را از طریق داستانی مشهور توضیح داد: فرض کنید که یک نانوا دست‌های نامرئی دارد که تأمین نان را برای افراد انجام می‌دهند. افراد نیاز به نان دارند و از نظر اقتصادی ترغیب به تولید و تبادل نان می‌شوند. این دست‌های نامرئی میزان تولید، توزیع، و قیمت‌گذاری را تنظیم می‌کنند. بر اساس این مفهوم، اسمیت معتقد بود که با ترک دست‌های نامرئی بازار به خودآگاهی و خودتنظیمی خواهد رسید و نیازی به مداخله مداوم دولت در امور اقتصادی نخواهد بود.

این مفهوم در زمان خود مورد بحث و تأمل قرار گرفته و همچنان به عنوان یکی از اصول اساسی تئوری اقتصادی مورد بررسی و تحقیق قرار دارد. با این حال، باید توجه داشت که ایده دست نامرئی به معنای عدم نیاز به هیچ نوع مداخله یا کنترل دولتی در بازارها نیست، بلکه مفهوم آن بیشتر به تأکید بر نقش خودتنظیمی و خودآگاهی بازارها اشاره دارد.

آدام اسمیت این مفهوم را به منظور تبیین مزایای غیرمستقیم اجتماعی که ناخواسته از فعالیت‌های فردی نشات می‌گیرند، به کار برد. اسمیت اظهار می‌کند که در یک محیط رقابت کامل، تلاش افراد برای حداکثر کردن منافع فردی خود به طور متوسط می‌تواند منجر به بهبود وضعیت جامعه شود. این تصور بر مبنای آن است که وقتی افراد به تعقیب منافع خود مشغول می‌شوند، ناخودآگاهاً ممکن است فرآیندهایی در جامعه شکل گیرند که به نفع کل اجتماع باشند. به این ترتیب، تلاش‌های فردی می‌توانند به صورت غیرمستقیم به تعادل و بهره‌وری اقتصادی بیشتر منجر شوند.

اگرچه آدام اسمیت مفهوم دست نامرئی را تنها سه بار به صورت مستقیم در آثار خود به کار برده است، اما این اصول و مفاهیم به تدریج به او نسبت داده شده‌اند. از این رو، بر اساس مطالعات ریچارد کانتیلون، این دو کاربرد اصطلاح دست نامرئی در اقتصاد به وسیلهٔ اسمیت، در یک مدل وضعیت اقتصادی ایزوله، به توجیه و تبیین رسیده‌اند.

آدام اسمیت ابتدا در سال ۱۷۵۹، در کتاب “نظریه احساسات اخلاقی”، برای اولین بار از اصطلاح دست نامرئی استفاده کرد. او این مفهوم را به منظور تبیین توزیع درآمد معرفی کرد. با این حال، در این اثر، به مطالبه و بحث در مورد سازمان بازار پرداخته نشد و اصطلاح “سرمایه‌داری” هرگز به کار گرفته نشد.

تئوری دست نامرئی آدام اسمیت

در زمان نگارش کتاب “ثروت ملل” در سال ۱۷۷۶، آدام اسمیت پیشتر به مدل‌های اقتصادی ارائه شده توسط فیزیوکرات‌های فرانسوی توجه کرده بود. در این اثر، ارتباط دست نامرئی با مسائل تولید و استفاده از سرمایه به منظور تقویت صنعت داخلی بیشتر تازه گرفت. اصطلاح “دست نامرئی” تنها یک بار در کتاب چهارم “ثروت ملل”، در فصل ۲ به کار گرفته شد. این استفاده به تلاش برای ایجاد محدودیت بر واردات کالاهایی که در داخل قابل تولید است، اشاره دارد.

ایده تجارت و مبادله در بازار، که به طور خودکار منافع فردی را به سوی اهداف اجتماعی مطلوب هدایت می‌کند، تأسیس اصلی فلسفه اقتصاد بازار آزاد است که در پشت پرده اقتصاد نئوکلاسیک قرار دارد. در این راستا، اختلاف اساسی بین ایدئولوژی‌های اقتصادی ممکن است به عنوان تفاوت در دیدگاه‌ها نسبت به نیروی “دست نامرئی” به عنوان یک عامل قدرتمند در بازار در نظر گرفته شود.

در مدل‌های جایگزین، اثربخشی نیروهایی که در زمان ظهور اسمیت به مرور زمان کاهش یافته‌اند، از جمله صنایع بزرگ، امور مالی و تبلیغات، ممکن است کاهش یابد. این تغییرات نشان‌دهنده تطابق تفاوت‌های زمانی در تفسیر اهمیت و نقش دست نامرئی در مدل‌های مختلف اقتصادی است.

نظریه احساسات اخلاقی

واژه “دست نامرئی” ابتدا توسط آدام اسمیت در کتاب “نظریه احساسات اخلاقی” در سال ۱۷۵۹ مورد استفاده قرار گرفت. در بخش چهارم این کتاب، فصل ۱، او به تشریح یک مفهوم جالب می‌پردازد که به توصیف انگیزه‌های زمین‌دارانه و خودخواهانه اشاره دارد. اسمیت در این قسمت به تصویر می‌کشد که زمین‌داری با تخیل خود، محصولات برداشت شده از زمین خود را به صورت کامل مصرف می‌کند، در حالی که ظرفیت معده‌اش برای جذب خواسته‌ها و امیال بیشتری وجود ندارد.

او توضیح می‌دهد که به طور معمول، زمین‌دار مجبور خواهد بود بقیه مردم را در تقسیم محصولات بین کسانی که در کشت و برداشت مشارکت داشته‌اند، و کسانی که در تجهیز و تأمین زیرساخت‌ها سهیم بوده‌اند، راهنمایی کند. در این موقعیت، تاثیری که “دست نامرئی” دارد، موجب می‌شود تا تقسیم مقدار مصرفی به نسبت متقارنی انجام شود.

این توزیع، به گونه‌ای که اگر زمین به صورت مساوی بین تمام اشخاص تقسیم می‌شد، به وجود می‌آمد. در نتیجه، ثروتمندان توسط یک دست نامرئی هدایت می‌شوند تا به طور غیرمستقیم به توزیع عادلانه‌تر ملزومات زندگی کمک کنند. در این کار، آن‌ها بدون آگاهی قصدی، به نفع جامعه عمل می‌کنند.

پیشنهاد می شود به مقاله لیبرالیسم کلاسیک مراجعه فرمایید. همچنین، در جای دیگری در “نظریه احساسات اخلاقی”، اسمیت تشریح می‌کند که انسان‌ها دلایلی دارند که در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، مورد احترام قرار گیرند و تمایل دارند احساس کنند که افراد ارزشمند و شریفی هستند. این نیاز به احترام و شرافت در جوامع انسانی تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر رفتارها و تصمیم‌گیری‌های افراد دارد.

ثروت ملل

در بخشی از کتاب “ثروت ملل” که آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ در آن به توصیف دست نامرئی پرداخته است، جالب است که از خود اصطلاح “دست نامرئی” استفاده نشده است! مفهومی که نشان‌دهنده پروسه‌ای است که با تأمین رقابت در بازار، انگیزه‌های جلب ثروت افراد را به سمت رفاه جامعه هدایت می‌کند، به‌وضوح در کتاب اول، فصل ۷ مشخص شده است.

در واقع، آدام اسمیت این مفهوم را در بخشی از “ثروت ملل”، در جلد ۴، فصل ۲، پاراگراف ۹ از کتاب به کار برده است:

“… و اما درآمد سالانه هر جامعه همیشه دقیقاً مساوی با ارزش قابل مبادله کل تولید سالانه صنعت آن یا دقیقاً برابر با هر چیزی با همین ارزش مبادله است. هر فرد، بنابراین، تا آنجا که می‌تواند تلاش می‌کند تا سرمایه اش را برای تولیدات داخلی به کار گیرد و همچنین صنعتی را که تولیداتش در آن بیشترین ارزش را دارند رهبری کند. چنین شخصی نه قصد ترویج و ترفیع منافع عمومی را دارد و نه می‌داند که تا چه مقدار این منافع را ترفیع می‌کند.

قصد وی تنها ایجاد امنیت برای خود از طریق حمایت از صنعت داخلی در برابر صنعت خارجی است و با اداره کردن صنعت بدینگونه وی تنها به فکر دستاورد خویش می‌باشد و در این روند، همانند موارد دیگر، توسط یک دست نامرئی هدایت شده‌است تا منفعتی ایجاد نماید که هرگز قصد آن را نداشته و این الزاماً برای جامعه بد نیست که بخشی از این جریانات نبوده است. افراد با دنبال کردن منافع خود برای جامعه ثمربخش‌تر از زمانی هستند که واقعاً به دنبال منفعت رساندن به جامعه باشند.”

سایر کاربردهای دست نامرئی

تنها در کتاب “تاریخ نجوم” که پیش از سال ۱۷۵۸ نگاشته شده است، آدام اسمیت از مفهوم دست نامرئی استفاده کرده است. این اصطلاح به‌طور عمومی توسط جاهلان به کار گرفته می‌شود تا پدیده‌های طبیعی غیرقابل توصیف را توجیه کنند.

در کتاب خود، اسمیت این مفهوم را به‌صورت زیر تشریح کرده است:

“آتش به دلیل ضرورت ذاتی خودش می‌سوزد و آب به دلیل ذاتی که دارد تازه می‌شود؛ اجسام سنگین به سمت پایین حرکت می‌کنند و مواد سبک‌تر به سمت بالا ترقی می‌کنند. اما دست نامرئی مشتری (یا ژوپیتر) هرگز به عنوان عاملی در این فرآیندها شناخته نشده است.”

در این قسمت، اسمیت به استفاده غلط و خیال‌پردازی جاهلان اشاره می‌کند که این اصطلاح را به‌طور نادرست برای توضیح پدیده‌های طبیعی استفاده می‌کنند که در واقع دست نامرئی یا ماورای قابل تشخیص ندارد. اسمیت در اینجا به وضوح نشان می‌دهد که این اصطلاح در این مورد توجیه‌پذیر نیست و تنها تبدیل به یک اشتباه علمی شده است.

در کتاب “نظریه احساسات اخلاقی” که در سال ۱۷۵۹ نگاشته شده، و همچنین در “ثروت ملل” که در سال ۱۷۷۶ منتشر شد، آدام اسمیت از یک مفهوم “دست نامرئی” سخن می‌گوید، با این وجود، این مفهوم در این زمان به معنایی که امروزه به آن می‌پردازیم، استفاده نشده است. در کتاب “نظریه احساسات اخلاقی”، اسمیت از این اصطلاح برای توضیح مفهومی به نام “نشت اقتصادی” استفاده می‌کند.

این مفهوم همچنین در توسعه نظریه نئوکلاسیک نیز مطرح شده است. در این مفهوم، شکم‌پرستی افراد ثروتمند باعث می‌شود که به خدمت‌رسانی و ایجاد فرصت‌های کاری برای فقرا بپردازند، و این در نتیجه، فقرا بهره‌وری اقتصادی بیشتری برای جامعه ایجاد می‌کنند.

با این تفسیر، اسمیت به وسیله مفهوم “دست نامرئی” درکی از نحوه تأثیرگذاری انگیزه‌های افراد ثروتمند در جامعه را ارائه می‌دهد. این تفهیم در تاریخ اقتصادی و فلسفی نقش مهمی ایفا کرده و همچنان نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

ثروتمندان، علیرغم تمایل طبیعی و بی‌اندازه به رفاه شخصی خود، در واقع کمی بیشتر از فقرا مصرف می‌کنند. این وضعیت به علت تمایلات خودخواهانه و ناپایدار آنان به وجود می‌آید. هر چند که هدف اصلی آن‌ها تجربه لذت‌ها و خواسته‌های بیهوده و بی‌نهایت خود است و تمرکز آن‌ها تنها بر راحتی و لذت‌بخشی فردی ایشان متمرکز است، اما به جرات می‌توان گفت که آن‌ها بخشی از بهره‌وری و تقدمی که خود دست یافته‌اند، را با فقرا به اشتراک می‌گذارند.

آن‌ها به نوعی توسط یک مکانیزم غیرقابل دیده‌بان، به نام “دست نامرئی”، هدایت می‌شوند. این مکانیزم تلاش می‌کند تا توزیع تقریباً منصفانه‌ای از ملزومات زندگی را ایجاد کند، به میزانی که اگر زمین به قسمت‌های متساوی میان ساکنان تقسیم می‌شد، تقریباً همان توزیع را داشته باشیم. در نتیجه، این افراد به‌طور ناخودآگاه و بدون ادراک آن، به سود جامعه و به تکثیر و تنوع گونه‌ها کمک کرده‌اند.

از زمانی که امتیازات و قراردادهای اجتماعی زمین را به چند نفر اختصاص داد، آنان به گروه‌های باقی‌مانده توجه نکرده و آن‌ها را به تنهایی نگذاشته‌اند. این افراد باز هم لذت مصرف از تولیدات را دریافت می‌کنند. به‌عبارتی، در زمینه‌هایی که واقعاً از جهت خوشبختی و روانی‌تر شدن زندگی اهمیت دارند، این گروه کم‌تر و کم‌اهمیت‌تر از گروه‌های دیگر نیستند. در راحتی جسمی و آرامش روان، تمام طبقات مختلف جامعه به طور تقریبی در یک میزان واحد هستند و حتی گدایی که در کنار جاده از نور خورشید بهره می‌برد، از امنیتی بهره‌مند است که حاکمان برای آن جنگ می‌کنند.

با سفر آدام اسمیت به فرانسه و آشنایی او با اقتصاددانان فرانسوی، که به نام “فیزیوکراتها” نیز شناخته می‌شدند، دیدگاه و تمرکز او از بهینه‌سازی اقتصاد خرد به مفهوم رشد و بهبود اقتصاد کلان تغییر یافت. به‌طور خاص، این آشنایی با نظریه‌ها و اندیشه‌های اقتصادی فرانسوی‌ها، دیدگاه اسمیت را از تمرکز بر بهبود وضعیت اقتصاد خرد و بهینه‌سازی، به سمت بررسی و توسعه اقتصاد کلان و مسائل سیاسی اقتصادی معطوف کرد.

به همین دلیل، در “نظریه احساسات اخلاقی”، اسمیت به طرز جدی‌تری به مسائل اقتصاد کلان می‌پردازد. در این مفهوم، تاکید بر نقش “شکم‌پرستی ارباب” (زمین‌دار) به عنوان عامل محوری تعادل و بهبود اقتصاد کلان از بین رفته و جایگزین شده است. اسمیت معتقد است که نقش اربابان در تعادل و بهبود اقتصاد کلان بیشتر از تنظیمات معقولانه و بهینه اقتصاد خرد تأکید دارد.

این دیدگاه تا حد زیادی توسط هنری جورج واکر، نخستین رئیس‌جمهور انجمن اقتصاد آمریکا (از ۱۸۸۵ تا ۱۸۹۲) تایید شد. او با دیدگاه اسمیت در مورد نقش اربابان توافق کرده و معتقد بود که خدمتکاران خانگی نه تنها به عنوان ابزاری برای سود اربابان خدمت می‌کنند. به عبارت دقیق‌تر، درآمد اربابان نه از تعداد خدمتکاران خود وابسته است، و نه به طور اختصاصی توسط اشتغال آن‌ها تعیین می‌شود. این مدل درآمد نشان‌دهنده نقش اربابان به‌عنوان مولفه اصلی تعیین کننده است، و در عین حال، میزان اشتغال خدمتکاران بر اساس این درآمد کاهش می‌یابد.

همچنین، اسمیت این نقل قول را درباره نقش و تأثیر اربابان بیان می‌کند: “یک فرد با کنترل و بهره‌وری بسیاری از تولیدکنندگان ثروتمند می‌شود؛ و با حفظ و کنترل بسیاری از اقلیت‌های فقیر، فردا گرد می‌آید.” این تفسیر نشان‌دهنده نقش مهمی است که اربابان در توزیع ثروت و کنترل منابع اقتصادی داشته‌اند.

تغییر نظر ۱۸۰ درجه‌ای اسمیت از تمرکز بر اقتصاد خرد به تمرکز بر اقتصاد کلان در کتاب “ثروت ملل” به طور واضح مشخص نشده‌است. این مسئله به دلیل استفاده از قسمت‌های زیادی از این کتاب که به سخنرانی‌های قبل از سفر اسمیت به فرانسه اختصاص دارد، تعیین می‌شود. بنابراین، خواننده باید تفاوت‌های آشکار بین دیدگاه‌های اسمیت در اقتصاد خردی و اقتصاد کلانی را در “ثروت ملل” متوجه شود.

از این رو، تعیین اینکه چگونه آدام اسمیت از عبارت “دست نامرئی” در طول کتاب استفاده می‌کند، می‌تواند مورد بحث قرار گیرد. این واژه ممکن است در وسط کتاب به عنوان یک مفهوم اقتصاد خردی برای توصیف مزایای اقتصادی از تجارت آزاد به کار رود. از طرف دیگر، ممکن است در این میانه کاربرد اقتصاد کلانی داشته باشد که عوامل مانند انحصارات و دخالت دولت در تعرفه‌ها و حتی ثبت اختراعات را توجیه نکرده و محکوم کند.

پیشنهاد می شود به دوره جامع آموزش حسابداری مراجعه فرمایید. در نتیجه، این موضوع می‌تواند به عنوان یک مسئله مورد بحث در نظر گرفته شود که آیا استفاده اسمیت از عبارت “دست نامرئی” در “ثروت ملل” نمایانگر دیدگاه اقتصاد خردی است یا تأکیدی بر اصول اقتصاد کلانی که عوامل اقتصادی گسترده‌تر و تأثیرات سیاست‌های دولت را در نظر می‌گیرد؟

دیدگاه اقتصاددانان در مورد دست نامرئی

مفهوم “دست نامرئی” به طور گسترده‌تر از معنای اصلی‌اش که توسط آدام اسمیت معرفی شده بود، تفسیر شده است. در ادبیات اقتصادی قبل از قرن بیستم، این عبارت به اندازه‌ای محبوب نبوده است. به عنوان مثال، آلفرد مارشال در کتاب درسی خود به نام “اصول اقتصاد” هرگز از این عبارت استفاده نکرده است و ویلیام استنلی جونز نیز در نظریه اقتصاد سیاسی خود از آن صراحتاً بهره‌برداری نکرده است. اما پل ساموئلسون کتاب درسی اقتصاد خود را در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد و در آن از این عبارت استفاده کرد.

دیدگاه اقتصاددانان در مورد دست نامرئی

در این کتاب، ساموئلسون به مهمی اشاره می‌کند که حتی آدام اسمیت، فیلسوف و اقتصاددان برجسته اسکاتلندی، در اثر برجسته‌ای به نام “ثروت ملل” که در سال ۱۷۷۶ منتشر کرد، نشان دهنده اولین مفهوم اقتصاد مدرن یا اقتصاد سیاسی می‌باشد، با ترکیب مفهومی از دست نامرئی برخاست. او به واژه نمادین “دست نامرئی” روی آورد؛ تا نشان دهد که هر انسان با پیروی از تلاش‌های خود برای بهره‌برداری بهترین نتایج را به‌وسیله دست نامرئی هدایت می‌شود. ساموئلسون به تاکید بر اهمیت رقابت آزاد به‌عنوان راهی برای رسیدن به بهترین نتیجه برای همه اشاره می‌کند و اظهار می‌کند که هر نوع مداخله نظامی در این روند تقریباً قطعی منجر به مشکلات خواهد شد.

در طی نیم قرن گذشته، نتیجه‌گیری غیردقیق از این نوع تصورات در اقتصاد به واقعیت‌های اقتصادی ضرر رسانده است. ساموئلسون به ویژه به این اشاره می‌کند که تنها چیزی که برخی از شهروندان پیشروی ما بعد از سی سال از فارغ‌التحصیلی از دوره‌های اقتصاد در دانشگاه به یاد می‌آورند، این نکته است.

در این تفسیر، فرضی را به عنوان اصلی قرار داده‌ایم که به وسیله دست نامرئی ارتباط یافته است. در این فرض، دست نامرئی بیان می کند که اگر مصرف‌کنندگان به طور آزادانه انتخاب کنند که چه محصولاتی را بخرند و تولیدکنندگان نیز به طور آزادانه تصمیم گیری کنند که چه محصولاتی را تولید کنند و چگونه تولید را انجام دهند، بازار به گونه‌ای تعادل پیدا خواهد کرد که توزیع محصولات و تعیین قیمتی که به نفع تمام افراد جامعه (و در نتیجه خود جامعه) باشد، اتفاق می‌افتد. این موقعیت از آنجا ناشی می‌شود که منافع شخصی افراد، آنها را به انجام اقدامات مفید و مفرح می‌انگیزد. از جانب دیگر، فرایندهای تولید به طور کارآمد به تصویب می‌رسند تا سود را به حداکثر برسانند.

در این محیط، قیمت‌های پایین به منظور جلب توجه مشتریان و افزایش حجم بازار و همچنین تضعیف رقبا شکل می‌گیرند. سرمایه‌گذاران در صنایعی که به سرمایه زیادی نیاز دارند، سرمایه‌گذاری می‌کنند تا بهبود بخشیده و بازگشت سرمایه‌شان را حداکثر کنند. آنها نیز سعی می‌کنند سرمایه خود را از کسب‌وکارهای کم ارزش‌تر جدا کنند. تمام این تغییرات و تأثیرات به طور پویا و خود به خود رخ می‌دهند و از جمله ویژگی‌های جذاب این مدل اقتصادی هستند.

از زمان آدام اسمیت تا کنون، مفهوم “دست نامرئی” به طور گسترده‌تر در نظریه‌های اقتصادی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یکی از تلاش‌های گام برداشته شده در جهت توسعه این مفهوم، توسط لئون والراس انجام شد. وی مدلی تحت عنوان “تعادل عمومی چهار معادله‌ای” ارائه داد که در این مدل، اثر منافع شخصی هر فردی که در یک بازار رقابتی فعالیت می‌کند، به گونه‌ای تعیین‌کننده است که شرایط خاصی به وجود می‌آید. زیرا در این شرایط، کل جامعه به سوی توسعه‌ای حداکثری حرکت می‌کند.

همچنین، ویلفردو پارتو از تئوری جعبه اجورث (جعبه انگیزه-پاداش) استفاده کرد تا یک نظریه بهینگی اجتماعی مشابه را مورد بررسی قرار دهد. این نظریه نشان می‌دهد که وقتی که افراد در جامعه با منافع فردی‌شان در یک بازار فعالیت می‌کنند، این تعاملات باعث بهبود شرایط جامعه به طور کلان می‌شود.

بنابراین، تاکنون از اسمیت به این سویی گام‌برداشته شده و مفهوم “دست نامرئی” در اقتصاد به تحلیل‌های مختلفی کشیده شده است که تلاش دارند تا نقش منافع فردی در توسعه و بهبود جامعه را بهبود بخشند.

در کتاب “اقدام انسان”، نویسنده لووین وون میس از دوره مارکس برای تبیین مفهوم بهبود گرایی تکاملی بهره برد و به منظور توضیح این مفهوم، از عبارت “دست نامرئی مشیت الهی” استفاده نمود. او در این کتاب این عبارت را به عنوان یک مفهوم اساسی برای بیان نقطه نظرهای خود بهره برد. این استفاده برخلاف تعبیر منفی نیست، بلکه وون میس به این باور می‌رسد که مفاهیم سکولار نیز به نتایج مشابه می‌رسد.

میلتون فریدمن، اقتصاددان برجسته و برنده جایزه نوبل اقتصاد، دست نامرئی اسمیت را به عنوان “امکان همکاری بدون اجبار” تعبیر کرده است. این تعبیر نشان دهنده نقش مثبتی است که مفهوم دست نامرئی در تشویق همکاری و تعاون افراد بدون نیاز به اجبار دارد.

همچنین، کوشیک باسو قاعده اولین قاعده رفاه اجتماعی را “قاعده دست نامرئی” نامیده است. این به این معناست که تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه ممکن است در مقیاس کلان از طریق تعاملات افراد و مؤسسات با یکدیگر به وجود آید و نیازی به دخالت مستقیم و قوانین اجباری ندارد.

به طور خلاصه، مفهوم “دست نامرئی” در طی زمان تفسیرها و تعبیرهای متعددی را تجربه کرده است، از جمله به عنوان نماد همکاری بدون اجبار، نقش مثبت در تعاملات اقتصادی و اجتماعی، و حتی به عنوان اصل اولیه در تدابیر رفاه اجتماعی در نظر گرفته شده است.

بعضی اقتصاددانان، جایگاه و تعبیر فعلی “دست نامرئی” را مورد انتقاد و سؤال قرار داده‌اند. گاوین کندی، یک استاد بازنشسته از دانشگاه هریوت وات در ادینبورگ، اسکاتلند، دیدگاه خود را ارائه داده و اظهار می‌کند که نحوه استفاده مدرن از این مفهوم به عنوان نماد سرمایه‌داری بازار آزاد با مفهوم نامعینی که اسمیت در دوره خود به آن اشاره کرد، تضاد دارد. او تاکید می‌کند که این تعبیر نسبت به شیوه معمول توسط اسمیت مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

بر اساس ادله و تحلیل‌هایی که دانیل کلاین ارائه داده، نقد کندی به طور کامل واجد اهمیت نیست. همچنین، کلاین تاکید می‌کند که حتی اگر اسمیت نیازی به استفاده از عبارت “دست نامرئی” به شکل کنونی نداشته باشد، اما اهمیت استفاده از این عبارت در این مفهوم نباید نادیده گرفته شود. به این ترتیب، مباحثه بین آنها به این مسئله توصیه می‌کند که آیا اسمیت واقعاً به این مفهوم اهمیت می‌دهد یا نه.

اگر ما انتظار داریم که این عبارت به عنوان نمادی از آزادی و هماهنگی اقتصادی (همان‌طور که در دوران کنونی استفاده می‌شود) استفاده شود، کندی نقد کرده است که باید آن را به عنوان یک ساختار مستقل و مجزا از دیدگاه اسمیت در نظر گرفت. به این دلیل که تا به اینجا شواهد ناکافی وجود دارد که اسمیت به این مفهوم خاصیت خاصی اختصاص داده باشد، حداقل به مقداری کمتر از معانی مدرن که به این عبارت نسبت داده می‌شود.

دسته‌بندی‌ها