انسان، یک موجود پیچیده است که تحت تأثیر عوامل گوناگونی مانند محیط، عادات، تجربیات و سایر عوامل قرار میگیرد. در این مقاله، به معرفی پنج کتاب پرداختهایم که با مطالعه آنها میتوان بهتر با ماهیت انسان و رفتارش آشنا شد. هر یک از این کتابها، ابعاد مختلفی از طبیعت انسان و علل وجودی آن را بررسی میکنند. پس تا انتهای مقاله با گروه علمی برنا اندیشان همراه باشید.
انسان خداگون
کتاب “انسان خداگون”، یکی از کتاب هایی است که به شناخت طبیعت انسان می پردازد. این کتاب نوشتهی یووال نوح حراری، استاد تاریخ جهان در یکی از برترین دانشگاههای جهان، به صورت گسترده به مباحث مختلفی پرداخته است. این کتاب به تحلیل و بررسی موضوعات متنوعی از جمله تکامل زیستشناسی و جامعه انسان، توسعه کشاورزی و شهرنشینی، سقوط و ظهور امپراتوریها، و تأثیر دین، علم و فناوری بر تاریخ بشر میپردازد.
یکی از اصولیترین مضامین کتاب، اعتقادی است که ذات انسان به همراه داستانهایی که برای خودشان تعریف میکنند، باورهای جمعی و اسطورهسازیهایی که بنا میسازند شکل میگیرد. نویسنده تأکید میکند که داستانها تأثیر قابل توجهی بر رفتار انسانها دارند و نوع نگاه آنها به جهان را شکل میدهند. او به این نتیجه میرسد که ظهور و سقوط تمدنها بطور معمول با داستانها و اسطورههایی که ساخته شدهاند، ارتباط دارند.
“انسان خداگون” بهطور موازی با بررسی تأثیر داستانها و اسطورهها در شکلدهی طبیعت انسان، به مباحث تکامل زیستشناسی، فرآیند شکلگیری رفتار و فرهنگ بشر و همچنین تأثیر نوآوریهای فرهنگی و تکنولوژیکی بر هویت و روابط اجتماعی میپردازد. این کتاب یک منبع غنی است که ما را به تفکر دربارهی جایگاه و مسیر انسان در جهان ترغیب میکند.
در قسمتی از کتاب می خوانیم “انسان خردمند” یک راز آزاردهندهتر را نیز در خود نهفته داشت. ما نه تنها برخی خویشاوندان بدوی داشتهایم، بلکه در گذشته صاحب بسیاری از خواهران و برادران بودهایم. اغلب ما به طور عادت فکر میکنیم که تنها موجودات بشری هستیم، زیرا گونه ما در طول ۱۰ هزار سال اخیر به طور واقعی تنها گونه بشری روی زمین بوده است.
سکوت : قدرت درون گراها
در کتاب “سکوت: قدرت درونگراها”، سوزان کین تمرکز خود را بر روی ماهیت درونگراها و برونگراها قرار داده است و به دلایل تمجید جامعه از ویژگیهای برونگراها و پرسش درباره درونگراها و ویژگیهای آنها میپردازد. نویسنده اعتقاد دارد که بیشتر درونگراها، که عمدتاً به تفکر میپردازند، به همان اندازه ارزشمند، مهم و اجتماعی هستند که برونگراها هستند. باید اشاره شود که این کتاب یکی از کتاب هایی است که به شناخت طبیعت انسان می پردازد.
با استفاده از تحقیقات و تجربیات شخصی، نویسنده به خوانندگان کمک میکند تا درک کنند که درونگراها و برونگراها نوعی تعیینشده از پیش در شخصیت نیستند. آنها تحت تأثیر عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی شکل گرفتهاند. پیشنهاد می شود تا مقاله دلایل درونگرایی را مطالعه نمایید.
کین همچنین به روشهای سوءاستفاده از درونگراها، که باعث به وجود آمدن احساس کمارزشی، کاهش اعتماد به نفس و خودکاهشی میشود، اشاره کرده است.
کتاب “سکوت: قدرت درونگراها” به ما کمک میکند تا درک کنیم که طبیعت انسان پیچیده و چند وجهی است و هیچ ویژگی شخصیتی بهتر از دیگری نیست.
در بخشی از کتاب می خوانیم زندگی ما به طور عمیق تحت تأثیر شخصیت، جنسیت و نژادمان قرار میگیرد و یکی از ویژگیهای مهم شخصیتی که به آن “شمال و جنوب خلقوخوی” یا همان طیف درونگرا-برونگرا اشاره میکنیم. این طیف مکانی است که در آن قرار میگیریم و تأثیر زیادی بر روی انتخاب دوستان و همسرمان، نحوه صحبت کردن، تصمیمگیریها و نشان دادن عشق و محبتمان دارد. جایگاه ما در این زنجیره، روی رفتارها و روابطمان تأثیر میگذارد.
انسان در جستجوی معنا
کتاب “انسان در جستجوی معنا” یکی از کتاب هایی است که به شناخت طبیعت انسان می پردازد. این کتاب نوشته ویکتور ای. فرانکل، یک عصبشناس و روانپزشک معروف اتریشی، بازگویی تجربیات خود از اقامت در اردوگاه کار اجباری در دوران هولوکاست است. او در این کتاب برخی حقایق درباره ماهیت انسان را مورد بحث و بررسی قرار میدهد، از جمله اهمیت معنا و هدف در زندگی، قدرت روح انسان برای غلبه بر سختیها و انعطافپذیری.
این اثر به خوانندگان کمک میکند تا با مفهوم معنا و هدف در زندگی، که به عنوان پایهای برای رسیدن به رضایت و شادمانی مطرح است، آشنا شوند. فرانکل از زندانیانی که توانستند با دادن معنا به رنجهایشان زنده بمانند و سلامت روان خود را حفظ کنند، میگوید. در عین حال، آنانی که امید و هدفی نداشتند، تسلیم شدند و به سرانجام رسیدند. نویسنده با این تجربیات نشان میدهد که چگونه معنا و هدف در زندگی بر روی انسان تاثیر عمیق و مهمی و مهمی دارد.
در این کتاب، فرانکل از طریق خاطرات تلخ خود و همراهانش، اثبات میکند که انسان با توانایی ذهن و انعطاف روحی، میتواند در موقعیتهای دشوار زنده بماند و به رشد و پیشرفت بپردازد. این اثر یک نمونه شگرف از تأثیر مثبت معنا و هدف در زندگی انسان است.
در بخشی از کتاب می خوانیم «با وجود اینکه ما در اردوگاه کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطهور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب، ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج میبردند؛ اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آنها آسیب میرسید. آنها میتوانستند از محیط وحشتناک به زندگی باطنی پربار خود و به آزادی معنوی بازگردند. تنها به همین دلیل است که میتوان پی به این راز آشکار برد که اغلب دیده میشد عدهای از زندانیان ضعیف و ناتوان بهتر از کسانی که نیرومند بودند، در برابر زندگی اردوگاهی دوام میآوردند.»
این نقل قول از کتاب “انسان در جستجوی معنا” توسط ویکتور ای. فرانکل است و نشان میدهد که در شرایط بسیار سخت و غیرانسانی اردوگاه کار اجباری در طول هولوکاست، میزان معنویت و روحانیت زندگی در برابر شرایط فیزیکی و روانی بدوی تاثیر قابل توجهی داشت.
فرانکل میگوید که حتی در شرایطی که زندگی جسمی و ذهنی زندانیان به حداقل میرسید، هنوز امکان برقراری ارتباط با زندگی معنوی و روحانیت وجود داشت. او معتقد است که افراد حساس و با وجدانی که معمولاً بدنی ظریف و سبکی داشتند و به زندگی فکری و روشنفکرانه عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران در شرایط این اردوگاهها رنج میبردند، اما کمتر به سلامت روحی و زندگی باطنی آنها آسیب میرسید. آنها قادر بودند از محیط ترسناک به زندگی باطنی و معنوی خود بازگردند و به آزادی معنوی دست یابند. به همین دلیل، ممکن بود زندانیانی که بدنی ضعیف و ناتوان داشتند نسبت به کسانی که قدرتمند بودند، در برابر شرایط زندگی در اردوگاه کار اجباری مقاومت بیشتری از خود نشان دهند.
این نقل قول نشان میدهد که حتی در شرایط بدون امید و بدون راههای محدود، انسان قادر است با روح و روحانیت خود مقاومت کند و به نوعی از آزادی داخلی و معنوی دست یابد. این مفهوم در کتاب “انسان در جستجوی معنا” توسط فرانکل تبیین میشود.
قدرت عادت
کتاب “قدرت عادت: چرایی کارهایی که انجام میدهیم، در زندگی و کسب و کار” توسط چارلز داهیگ نوشته شده است. این کتاب به بررسی نقش عادات در زندگی و کسب و کار میپردازد و به خوانندگان کمک میکند تا فرآیند شکلگیری و تغییر عادات را درک کنند.
نویسنده توضیح میدهد که عادات به صورت خودکار در زندگی ما حضور دارند و تأثیر چشمگیری بر رفتار و تصمیمات ما دارند. او به این نکته پرداخته که عادتها در واقع از طریق یک فرآیند به نام “حلقهی عادت” شکل میگیرند. این حلقه شامل سه قسمت است: نشانهای که عادت را آغاز میکند، روالی که خود عادت را شکل میدهد و پاداشی که برای انجام عادت در نظر گرفته میشود.
نویسنده با مثالها و تحلیلهای علمی، روشهایی برای شکلگیری و تغییر عادتها را به خوانندگان ارائه میدهد. او تأکید میکند که با درک و مدیریت عادات خود، میتوانیم زندگی خود را بهبود بخشیم و در کسب و کار موفقیت بیشتری داشته باشیم.
کتاب “قدرت عادت” توجه به نقش عادات در زندگی روزمره، عملکرد شغلی، بهبود عملکرد ورزشی و دستیابی به هدفها و رشد شخصی دارد. این کتاب با تحلیل عمیقی از عادات و روشهای تغییر آنها، به خوانندگان کمک میکند تا عادات موثرتری را در زندگی خود ایجاد کنند.
در قسمتی از کتاب می خوانیم «برای مثال عادت سیگار کشیدن را در نظر بگیرید: هنگامی که فرد سیگاری محرک را میبیند یعنی پاکت سیگار را، ذهنش انتظار کشیدن برای دریافت نیکوتین را شروع میکند. فقط دیدن ظاهر سیگار کافی است تا مغز با عجله نیکوتین درخواست کند و اگر به آن دست پیدا نکند، آن قدر تمایل و اشتیاقش افزایش پیدا میکنند که فرد سیگاری، سرانجام، بدون تفکر به سیگار روی میآورد.
دانشمندان دربارهی مغز افراد الکلی، سیگاری و پرخور مطالعه کردند و دریافتند که ساختارها و جریان ذرات عصب شناختی درون مغز آنها با تغییر تمایلاتشان تغییر پیدا میکند. به گفتهی دو نفر از محققان دانشگاه میشیگان، عادات قوی واکنشهای اعتیادآوری ایجاد میکنند. در این صورت، درخواست به میلی وسواسی تبدیل میشود که میتواند مغز را به هدایت کنندهای خودکار تبدیل کند؛ حتی در صورت نتیجه منفی قوی، از جمله، از دست دادن آبرو، شغل، خانه و خانواده.»
تفکر، سریع و کند
کتاب “تفکر، سریع و کند” نوشته دانیل کانمن، به توضیح دو سیستم تفکر که تصمیمگیری و رفتار ما را تحت تأثیر قرار میدهند، میپردازد. سیستم اول که به آن “سیستم ۱” میگویند، سریع، خودکار و بیشتر بر تعصبات ناخودآگاه و تجربیات گذشته ما بنا شده است. سیستم دوم، “سیستم ۲” نام دارد و کندتر و منطقیتر است. استفاده از این سیستم نیازمند تلاش و تمرکز است و مسئولیت تصمیمگیری در مواجهه با مسائل پیچیده را به عهده دارد.
نویسنده با بهرهگیری از نتایج مطالعات عصبشناسان و روانپزشکان، نشان میدهد چگونه این دو سیستم با هم همکاری میکنند، با این حال در برخی موارد با یکدیگر در تضاد قرار میگیرند و به قضاوتهای نادرست منتهی میشوند.
اطلاعات درباره عملکرد این سیستمها و عوامل مؤثر بر آنها، میتواند به درک عمیقتر از طبیعت انسان و روش تصمیمگیری و قضاوت او کمک کند.
در قسمتی از کتاب می خوانیم وقتی با یک مشکل روبرو میشویم، سیستم فکری اولمان (سیستم ۱) به سیستم فکری دوممان (سیستم ۲) استناد میکند تا ما را درک کند. سیستم ۲ با دقت و جزئیات بیشتری مشکل را بررسی میکند تا امیدوار باشد آن را حل کند. سیستم ۲ فعال میشود زمانی که سیستم ۱ به مشکلی پاسخ نمیدهد. شما احتمالاً در مواجهه با محاسبه ۱۷ ضربدر ۲۴ این موقعیت را تجربه کردهاید.
وقتی شما به طور ناگهانی متوجه میشوید، شما تا حدی توجه آگاهانه خود را احساس میکنید. سیستم ۲ فعال میشود زمانی که تشخیص میدهد واقعیتی با مدل پیشبینی شده سیستم ۱ در تناقض است. در مدل سیستم ۱، چراغها نمیتوانند پرواز کنند، گربهها صدای سگ نمیدهند و گوریلها از وسط زمین بسکتبال عبور نمیکنند. آزمایش گوریل نشان میدهد که تشخیص محرکهای غافلگیرکننده نیازمند توجه بیشتری است. بنابراین، غافلگیر شدن توجه شما را فعال میکند و به آن جهت میدهد: چشمانتان تمرکز میکنند و در حافظهتان به دنبال داستانی میگردید که رویداد غافلگیرکننده را معنادار کند.
سیستم ۲ همچنین به رفتارهای شما نظارت میکند – در لحظات عصبانیت شما را کنترل میکند تا از عملهای نادرست جلوگیری کند و هنگام رانندگی در شب شما را هوشیار میکند. اگر سیستم ۲ کند عمل کند، ممکن است خطا رخ دهد، اما خود را آماده میکند تا با تلاش ذهنی بیشتر موقعیت را کنترل کند. به یاد داشته باشید که وقتی از گفتن اظهارات توهین آمیز صرفنظر میکنید، تلاش زیادی میکنید تا خودتان را کنترل کنید. به طور خلاصه، اغلب آنچه شما (سیستم ۲) به آن فکر میکنید و انجام میدهید، از سیستم ۱ نشأت میگیرد، اما زمانی که موقعیت پیچیده میشود، سیستم ۲ فرمان را در دست میگیرد و معمولاً تصمیم نهایی را میگیرد.