در مورد درماندگی آموخته شده چه می دانید؟ حتما در زندگی برایتان پیش آمده است که در موقعیت و شرایط بدی قرار داشته باشید و بخواهید از آن رها شوید و به همین دلیل دست به اقدامات مختلفی زده اید. باید اشاره شود که تمامی انسان ها وقتی در موقعیت سختی قرار می گیرند تلاش می کنند تا به هر طریقی که شده از آن موقعیت رها شوند و شرایط را تغییر دهند.
اما موضوع زمانی آغاز می شود که انسان در شرایطی قرار می گیرد و تمام تلاش هایش بی اثر است و نمی تواند برای بهبود شرایطش کاری انجام دهد. به همین دلیل تسلیم شرایط می شود و هیچ کاری برای رهایی از آن موقعیت سخت انجام نمی دهد و در اصطلاح روانشناسی به چنین حالتی درماندگی آموخته شده گفته می شود.
در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای با عنوان آشنایی با درماندگی آموخته شده و روش های مقابل با آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم تا با استفاده از اصول و نکاتی که در این مقاله بیان می کنیم بتوانیم خودمان را از درماندگی آموخته شده رها کنیم و هرگز تسلیم سرنوشت نشویم.
آشنایی با درماندگی آموخته شده
در ابتدا باید اشاره شود که اصطلاح درماندگی آموخته شده اولین بار توسط مارتین سلیگمن مطرح شد است. به طور کلی درماندگی آموخته شده برای افرادی رخ می دهد که برای مدت طولانی در شرایطی قرار گرفته اند که تمام تلاششان بی فایده بوده و نمی توانسته اند کاری برای بهبودی شرایط انجام دهند و به عبارتی تسلیم سرنوشت و شرایط شده اند.پیشنهاد می شود تا مقاله خوشبینی آموخته شده را مطالعه کنید.
یعنی اگر انسان در شرایطی قرار بگیرد که موجب آزار و سختی او باشد و تمام تلاش او برای رهایی از آن موقعیت بی اثر باشد حالتی را در به وجود می آورد که به عنوان درماندگی آموخته شده از آن یاد می شود و بر اساس آن فرد گمان می کنند که باید چنین سرنوشتی را بپذیرد و تسلیم شرایط شود. بنابراین این افراد فکر می کنند که هرگز قادر به تغییر شرایط نیستند و باید سختی های موجود را به جان بخرند و تقدیر برای آنها به این شکل بوده است.
به این ترتیب شرایط پیش آمده افراد را در موقعیتی قرار می دهد که حتی از فرصت های موجود نیز استفاده نمی کنند و به این باور رسیده اند که کاری جز تسلیم از دستشان بر نمی آید. نکته ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که فقط انسان هایی گرفتار درماندگی آموخته شده می شوند که در قبلا در شرایطی قرار داشته اند که بسیار سخت و چالش برانگیز بوده و چون هر چه تلاش کرده اند تا از آن موقعیت خلاص شوند به نتیجه ای نرسیده اند گرفتار درماندگی آموخته شده شده اند.
زمانی که انسان دچار درماندگی آموخته شده می شود به این باور می رسد که نمی تواند برای بهبود شرایطش کاری انجام دهند و به این خاطر دست به انجام هیچ کاری نمی زند و خودش را تسلیم شرایط می کند.
درماندگی آموخته شده فیل ها
حتما شما نیز به نمایش سیرک رفته اید و مشاهده کرده اید که چگونه با فیل ها برای حاضرین نمایش اجرا می کنند. به این شکل که فیل وارد صحنه نمایش می شود و فردی که همراه اوست با تکان دادن چوبی که در دست دارد کاری می کند که فیل بر روی دو پایش قرار بگیرد و یا با سرعت بالا به دور خودش بچرخد.
شاید شما نیز با خود فکر کرده اید که چطور یک فیل با این جثه بزرگ مطیع یک انسان شده است و هر کاری که از او خواسته می شود را انجام می دهد. چرا که فیلم ها هم جثه بزرگی دارند و هم قدرت بالایی که هیچ موجودی نمی تواند با او مبارزه کند.
پیشنهاد ویژه : کارگاه روانشناسی مثبت گرا
ولی سوال اینجاست که چطور به چنین شرایطی دچار شده است و تسلیم شرایط گشته است. در پاسخ باید گفته شود که این فیل ها به درماندگی آموخته شده دچار گشته اند. به این صورت که وقتی این فیل ها به دنیا آمده اند دست ها و پاهایشان را با طناب بسته اند و آنها هر چه تلاش کرده اند تا از آن رها شوند موفق نشده اند و در نتیجه به این باور رسیده اند که هرگز نمی توانند آزاد باشد و تسلیم سرنوشت شده اند.
به این ترتیب باوری در ذهن فیل ها به وجود می آید که باید چنین شرایطی را بپذیرند و خودشان را تسلیم اوضاع کنند. به این ترتیب حتی زمانی که فیل ها بزرگتر می شوند و بسیار قدرتمند می شوند نیز هیچ تلاشی برای رهایی نمی کنند و همچنان بر این باورند که نمی توانند از دست طناب هایی که آنها را گرفتار کرده است رها شوند.
بنابراین مطیع فیل بان هستند و هر کاری که او بخواهد را برایش انجام می دهند. همین شرایط برای انسان ها هم وجود دارد و اگر در شرایط سختی قرار بگیرند که تمام تلاش هایشان بی فایده باشد و نتوانند از شر اوضاع آزاردهنده رها شوند دچار درماندگی آموخته شده می شوند و در تمام مراحل زندگی شان هم به این روش متعهد می مانند و هرگز تلاشی برای رهایی از موقعیت های سخت نمی کنند و به این باور رسیده اند که این شرایط تقدیر آنهاست و باید با آن کنار آیند و در نتیجه به راحتی تسلیم سرنوشت می شوند.
نگاهی به دو آزمایش درماندگی آموخته شده
به دلیل اهمیتی که موضوع درماندگی آموخته شده دارد محققان بسیاری در این زمینه آزمایشاتی را انجام داده اند. در این قسمت به ۲ آزمایش مشهوری که برای درماندگی آموخته شده انجام شده است اشاره می کنیم.
اولین آزمایش درماندگی آموخته شده مربوط به گروهی از سگ ها بود که آن ها را بر روی سطحی فلزی قرار داده بودند و موقعیت سگ ها به شکلی بود که نمی توانستند از روی سطح فلزی رها شوند و فقط در می توانستند بر روی همان سطح فلزی مانور دهند. سپس هر از چند گاهی شوک برقی به سطح فلزی وارد می کردند و سگ ها به محض آنکه شوک برقی را احساس می کردند از جایشان می پریدند و تلاش می کردند که از آن سطح فرار کنند ولی چنین امکانی برایشان وجود نداشت.
این کار چندین مرتبه انجام شد و هر بار نیز سگ ها تلاش می کردند که از جایشان بالا بپرند تا شوک برقی آنها را آزار ندهد. کار به جایی رسید که در دفعات بعد با این که شوک برقی به سطح فلزی وارد می شد دیگر سگ ها هیچ تلاشی برای رهایی شان انجام نمی داند و فقط بر روی سطح فلزی دراز کشید بودند و صداهایی را از خودشان در می آوردند.
این آزمایش نشان داد هر موجودی که در شرایط آزاردهنده ای قرار بگیرد و تمام تلاشش را برای رهایی از آن موقعیت انجام دهد و به هیچ نتیجه ای نرسد دچار درماندگی آموخته شده می شود و در موقعیت های بعدی هیچ تلاشی برای بهبود شرایطش انجام نمی دهد. دومین آزمایشی که در خصوص درماندگی آموخته شده انجام شده است مربوط به اردک ماهی هایی است که آنها را در یک آکواریوم قرار داده اند و در همان آکواریوم ماهی های دیگری را قرار دادند که این ماهی ها در واقع غذای آن اردک ماهی ها بودند.
محققان در این آکواریم جداکننده ای را قرار داده بودند تا اردک ماهی ها بتوانند ماهی های دیگر را مشاهده کنند اما نمی توانستند به طرف آنها بروند و آنها را بخورند. در روند آزمایش چندین بار آن اردک ماهی ها تلاش کردند که به سمت ماهی های دیگر بروند اما هر بار به آن صفحه جدا کننده برخورد می کردند و مجدد تلاش می کردند. کار به جایی رسید که دیگر آن اردک ماهی ها تلاشی برای خوردن آن ماهی ها نمی کردند و سپس محققان آن صفحه جدا کننده را برداشتند تا نتیجه را مشاهده کنند.
نتیجه ای که به دست آمد بسیار شگفت انگیز بود، زیرا با این که هیچ مانعی بین اردک ماهی ها و سایر ماهی ها وجود نداشت باز هم اردک ماهی ها هیچ تلاشی برای خوردن ماهی ها نمی کردند. نتیجه این آزمایش مشخص کرد که وقتی انسان یا هر موجود دیگری دچار درماندگی آموخته شده شود حتی اگر فرصت تلاش برایش مهیا باشد باز هم کاری انجام نمی دهد و خودش را تسلیم شرایط می کند.
درماندگی آموخته شده در انسان
برای روشن تر شدن موضوع درماندگی آموخته شدن در انسان ها لازم است تا مثالی بزنیم. زمانی که فردی در دوران کودکی اش بسیار خجالتی بوده است و هر بار تلاش کرده تا بتواند بر خجالتی بودنش غلبه کند شکست خورده است، به مرور زمان دچار درماندگی آموخته شده می شود و به این باور می رسد که تلاش های او برای تغییر شرایط هیچ فایده ای نداشته و نمی تواند به او کمک کند تا از آن موقعیت آزاردهنده رها شود.
به این ترتیب هنگامی که او به یک فرد بزرگسال تبدیل می شود باز هم بسیار خجالتی است و گمان می کند که هرگز نمی تواند خجالتی بودن خودش را کنار بگذارد و به راحتی با دیگران حرف بزند و بتواند از حق و حقوقش دفاع کند.
در خصوص یادگیری نیز درماندگی آموخته شده وجود دارد که می توانیم به مثال یادگیری زبان اشاره کنیم. زمانی که انسان در دوران تحصیل بسیار تلاش می کند تا زبان را یاد بگیرد و هرگز به موفقیت نرسیده است دچار درماندگی آموخته شده می شود. به این ترتیب که چون شرایط یادگیری برایش فراهم نبوده یا کتاب ها مناسب آموزش نبوده اند فرد به این باور می رسد که هرگز نمی تواند زبان را یاد بگیرد و در این خصوص دچار درماندگی آموخته شده می شود. برای مطالعه بیشتر مقاله برچسب زدن به کودکان را مطالعه کنید.
به این ترتیب حتی در سال های بعد هم تلاشی برای یادگیری زبان انجام نمی دهد و شاید شما هم مشاهده کرده باشید که افراد بسیاری هستند که سالیان زیادی را صرف خواندن زبان کرده اند ولی هرگز به نتیجه نرسیده اند و آن را کنار گذاشته اند و اگر شما از آنها سوال کنید که چرا زبان یاد نمی گیرید به شما خواهند گفت که من استعداد زبان ندارم یا هر چه تلاش کردم به نتیجه نرسیدم و در نتیجه آن را کنار گذاشتم.
درماندگی آموخته شده در افراد مختلف
نکته ای که در خصوص درماندگی آموخته شده باید به آن اشاره شود این است که موضوع تعمیم می تواند بین افراد تفاوت ایجاد کند. یعنی ممکن است یک دانش آموزش در درس ریاضی ضعیف باشد و همیشه نمره های پایینی در این درس به دست آورد.
اما زمانی که می خواهد هزینه های خانه و خرید منزل را حساب کند بسیار عالی عمل می کند. در این جا مشاهده می کنیم که این فرد تسلیم سرنوشت نشده است و صرفا درماندگی آموخته شده او برای درس ریاضی و در مدرسه است. چرا که گمان می کند نمی تواند مسائل ریاضی مدرسه را حل کند ولی به این باور رسیده است که مشکل فقط برای درس ریاضی است و میتواند موضوعات مربوط به حساب و کتاب بیرون را به خوبی انجام دهد و در این خصوص دچار درماندگی آموخته شده نیست. همچنین پیشنهاد می شود تا مقاله والدین سمی را مطالعه کنید.
به این ترتیب می توان گفت که برخی انسان ها می توانند در بین فعالیت های مختلف تمیز قائل شوند و در نتیجه درماندگی آموخته شده را به سایر بخش های زندگی شان تعمیم نمی دهند. در حالی که اگر فرد بسیار تقدیرگرا باشد و باور کند که اتفاقات رخ داده بخش جدا نشدنی زندگی او هستند هرگز برای رهایی از موقعیت های آزار دهنده تلاش نمی کند و همواره در آن شرایط باقی می ماند.
بنابراین باید بدانید که اگر در زندگی همواره منفی بافی کنید و تمام تقصیرها را به گردن سرنوشت بیندازید بیشتر گرفتار درماندگی آموخته شده می شوید. در حالی که اگر فردی برای مشکل پیش آمده بیشتر تلاش کند کمتر گرفتار درماندگی آموخته شده خواهد شد.
درماندگی آموخته شده در کودکان
در خصوص کودکان باید اشاره شود که درماندگی آموخته شده ریشه در تعارضات دوران کودکی فرد دارد. یعنی اگر والدین در خصوص فرزندشان بی خیال باشند و به نیازهای او توجهی نداشته باشند باعث می شوند تا آن کودک دچار درماندگی آموخته شده شود. در تحقیقاتی که توسط پژوهشگران انجام شده است مشخص گردیده که کودکان بی سرپرستی که در پرورشگاه ها زندگی می کنند چون دچار کمبود عشق و محبت هستند احتمالا در بزرگسالی گرفتار درماندگی آموخته شده خواهند شد.
نکته بسیار مهمی که در خصوص کودکان باید بدانیم این است که ذهن کودکان توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت ها و موضوعات را ندارد. یعنی اگر مشکلی برای آنها ایجاد شود و نتوانند آن را حل کنند قطعا دچار درماندگی آموخته شده می شوند. به عنوان مثال اگر یک دانش آموزش در دوران تحصیل دچار افت شود و تمام تلاشش را برای رفع مشکل بگذارد و به نتیجه ای نرسد به این باور دست می یابد که تلاش های او برای رفع مشکلاتی که دارد بی فایده است و در نتیجه تسلیم سرنوشت می شود و به این ترتیب گرفتار درماندگی آموخته شده می شود.
به این ترتیب کودک تلاش می کند تا خودش را از شر موقعیت آزاردهنده رها کند ولی چون هیچ یک از تلاش هایش فایده ای ندارد به مرور زمان دچار ناامیدی می شود و در نتیجه درماندگی آموخته شده تمام وجودش را فرا می گیرد.
نشانه های درماندگی آموخته شده در کودکان
همانطور که گفته شد ذهن کودکان بسیار شکل پذیر بوده و شرایط می تواند آن را به هر شکلی درآورد. به همین دلیل تمام تعارضاتی که در بزرگسالی برای انسان رخ می دهد مربوط به دوران کودکی است. بنابراین لازم است تا علائم و نشانه های درماندگی آموخته شده در کودکان را بدانیم تا بتوانیم به آنها کمک کنیم.
یکی از نشانه هایی که مشخص می کند آن فرد دچار درماندگی آموخته است عدم تلاش برای رهایی از مشکل است. کودکانی که گرفتار درماندگی آموخته شده هستند همواره در کارها تنبلی می کنند و دست به هیچ کاری نمی زنند و در واقع به این باور رسیده اند که تلاش آنها فایده ای ندارد و به این ترتیب دچار ضعف عزت نفس و اعتماد به نفس می شوند.
این کودکان هرگز به موفقیت فکر نمی کنند و اگر از آنها بپرسید چه آرزویی دارد و در آینده می خواهید به کجا برسید هیچ جوابی به شما نمی دهند و یا می گویند تا به حال به این موضوع فکر نکرده ام و نمی دانم چه آرزویی دارم. در واقع شرایط سختی که آن کودک در آن رشد یافته است تمام آرزوهایش را از بین برده است و به این باور رسیده که او هرگز نمی تواند به موفقیت برسد و همواره باید در این زندگی سخت بماند.
به همین دلیل این افراد زمانی که موفقیت دیگران را مشاهده میکند میگوید که علت موفقیت آن ها شانس و اقبال است. بنابراین اگر فرزند شما چنین نشانه هایی را دارد لازم است تا برای درمان به یک روانشناس مراجعه نمایید.
آسیب های ناشی از درماندگی آموخته شده
باید اشاره شود که درماندگی آموخته شده با اختلالات روانی نیز در ارتباط است. یعنی اگر فردی دچار اختلال افسردگی باشد و در عین حال گرفتار درماندگی آموخته شده نیز شود اختلال او بسیار شدیدتر خواهد شد. به عنوان مثال تحقیقات نشان داده است زنانی که در خانه مورد خشونت همسرشان قرار می گیرند اگر دچار درماندگی آموخته شده شوند، مشکلاتی مانند اضطراب، استرس و افسردگی در آنها بیشتر می شود.
حتی اگر فردی دچار اختلالی مانند اضطراب یا وسواس باشد و برای درمان آن تلاش زیادی کرده باشد و هرگز به نتیجه نرسیده باشد خیلی زود دچار درماندگی آموخته شده می شود و به این باور می رسد که تلاش های او هیچ فایده ای ندارد و برای همیشه دست از تلاش بر می دارد و گمان می کند که سرنوشت او به این شکل است که باید تا پایان عمرش با این اختلال زندگی کند. در واقع درماندگی آموخته شده سبب بروز چنین باورهایی در او گشته است.
مقابله با درماندگی آموخته شده
تا به این جا به صورت کامل با درماندگی آموخته شده آشنا شدیم و فهمیدیم که درماندگی آموخته شده چگونه ایجاد می شود و چه پیامدهایی به همراه دارد. اما باید به شما بگوییم که این شرایط ماندگار نیست و تماما به نگرش و باور افراد بستگی دارد.
یعنی اگر فردی گرفتار درماندگی آموخته شده باشد می تواند از آن رها شود و به زندگی عادی اش بازگردد. برای این کار لازم است تا از درمان شناختی رفتاری (CBT) استفاده کنیم و باورهای غلط فرد را به چالش بکشیم و به جای آن افکار مثبت و منطقی را جایگزین کنیم و به این ترتیب می توانیم به او کمک کنیم تا دیگر تسلیم شرایط نشود و بتواند مانند دیگران برای مشکل پیش آمده تلاش کنند.
البته لازم است که در این خصوص با یک متخصص سلامت روان گفتگو کنید و از او مشورت بگیرید چرا که افراد غیر متخصص نه تنها به شما کمکی نمی کنند بلکه چون آنها با روش های علمی آشنا نیستند نمی توانند به شما کمکی کنند و در نتیجه ممکن است میزان درماندگی آموخته شده در شما را افزایش دهند.
همچنین باید اشاره شود که اعتماد به نفس تاثیر زیادی دارد و می تواند به انسان کمک کند تا بر درماندگی آموخته شده غلبه نماید. به این منظور لازم است تا ورزش را در برنامه روزانه خود قرار دهیم و با انجام ورزش تمامی تفکرات منفی را از ذهنمان دور نماییم و با داشتن جسمی سالم خودمان را از درماندگی آموخته شده رها سازیم.
نتیجه گیری
در این مقاله با درماندگی آموخته شده آشنا شدیم و مشاهده کردیم که درماندگی آموخته شده می تواند مانعی بر سر راه موفقیت انسان ها باشد. به همین دلیل لازم است تا اگر ما هم گرفتار آن هستیم به یک روانشناس مراجعه نماییم و یا با مشاهده کارگاه های روانشناسی و خواندن مقالات علمی به خودمان کمک کنیم که تمامی افکار منفی را از خودمان در کنیم و راه موفقیت را برای خودمان هموار سازیم. چرا که در واقع این باور و نگرش انسان هاست که می تواند برای آن ها مانع سازی کرده و اجازه ندهد برای رهایی از موقعیت های آزار دهنده تلاش کنند.