تابلوی جیغ اثر ادوارد مونک که در کنار قوطی های سوپ کمبل اثر اندی وارهول و گِرنیکا اثر پابلو پیکاسو احتمالاً یکی از مشهورترین تابلوهای مکتب هنر نوگرا است. شایان ذکر است که اگر شما با ادوارد مونک آشنا نباشد و یا اصلاً طرفدار هنر نقاشی نباشید باز هم اثر جیغ او را دیده اید. در این اثر مشاهده میکنیم که آسمانی زرد و نارنج به شکلی که در حال پیچ و تاب خوردن است.
در میان آن یک صورت مضطرب، مغشوش و دفرمه که با دهانی باز کمی جلوتر ایستاده است و دارد فریاد می کشد، فریادی که نمیشونیم اما میتوانیم حدس بزنیم که در آن درد و پریشانی موج میزند. در این قسمت از برنا اندیشان تصمیم داریم تا به تحلیل روانشناختی نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک بپردازیم و ابعاد مختلف این اثر ارزشمند را مورد بررسی قرار دهیم.
لازم به ذکر است که بیش از یک قرن از تابلوی جیغ میگذرد اما این اثر بینظیر هنوز هم معنایش را از دست نداده است. همچنین ممکن است برداشت ما از این تابلو تشویش انسان مدرن از عصر فعلی باشد. در خصوص اهمیت این اثر ماندگار باید بیان شود که فقط یک نسخه از آن در سال ۲۰۱۲ به مبلغ ۱۲۰ میلیون دلار به فروش رفت.
به همین دلیل تابلوی جیغ گران قیمت ترین تابلوی نقاشی تاریخ بود. باید اشاره شود که این نقاشی در فرهنگ عامه نیز حضور پررنگی داشته است. به عنوان مثال مکالی کالکین که در پوستر فیلم تنها در خانه ژست آن را گرفته است تا ایموجی محبوبی که احتمالاً آن را بارها در شبکههای اجتماعی استفاده کرده اید. اما سؤال مهمی که در خصوص تابلوی جیغ مطرح میشود این است که چرا تا این اندازه محبوب است.
تابلوی جیغ، اثری که به واسطه مکاشفه خلق شد
درواقع اثر جیغ یک برش از زندگی شخصی ادوارد مونک است و ایده آن روزی به ذهنش رسید که همراه با دوستانش در حال قدم زدن بود. شایان ذکر است که مونک آن چیزی را نقاشی کرده است که درواقع آن را تجربه کرده است. اما باید اشاره شود که جیغ ماحصل یک اتفاق واقعی نیست و دلیل آن حمله پانیک یا همان وحشت زدگی ناگهانی است.
مونک در دفتر خاطراتش در ماه ژانویه سال ۱۸۹۲ مینویسد که ناگهان آسمان به رنگ سرخ همچون خون درآمد و ابرهای شعلهور مانند خون و شمشیر بالای آبدره و شهر، معلق ایستاد. او که به ظاهر شوکه شده است، دچار اضطراب شدید می شود، میلرزد و از ترس به رعشه میافتد و احساس میکند که جیغی بلند و بی پایان از دل طبیعت گذشته است. به عبارت دیگر توصیف مونک از این اتفاق در نقاشی جیغ آشکار است.
او دنیایی را به تصویر کشیده که ظاهراً از کنترل خارج شده است. چهره ای که در حال فریاد زدن است نیز هم تراز با محیط اطرافش از حالت طبیعی خارج شده است که نشان میدهد علاوه بر روح و روان، از نظر فیزیکی موج دار شدن بدنش هم تحت تاثیر آشفتگی غیر مترقبه جهان پیرامونش قرار دارد.
نکته که در اثر جیغ وجود دارد این است که تصویر پل در داخل نقاشی دچار خمیدگی نشده است و هیاهویی که در آن لحظه رخ داده است هیچ تأثیری بر روی آن نداشته است. چرا که آن پل ساخته دست بشر است و به تعبیری از دایره طبیعت خارج است.
همچنین در کنار فردی که در حال فریاد کشیدن است چند نفر دیگر را هم مشاهده میکنیم که احتمالاً دوستان مونک هستند و آنها نیز مانند پل دچار آشفتگی نشده اند. گویا جیغی که نقاش آن را حس کرده است را آنها احساس نکرده اند. بنابراین رویدادی که مونک آن را تجربه کرده است به احتمال زیاد فقط مختص به خودش بوده است و دیگران آن را حس نکرده اند.
بنابراین میتوانیم بگوییم که مونک آن احساس را درون خودش حس کرده است. همچنین با توجه به توضیحاتی که مونک در دفترچه خاطراتش میدهد متوجه میشویم که مونک دچار نوعی تشویش و اضطراب بوده است و تمامی این موارد بخش از حالات درونی مونک بوده است. شایان ذکر است که یک تئوری بیان میکند که قرمز شدن آسمان به دلیل بروز آتشفشان بوده است که مونک با آن مواجه شده است و تمامی مواردی که نقاش آن را شرح میدهد دقیقاً مشابه یک رویداد طبیعی است.
دل آشوب و تن آشوب و جهان آشوب
درست مانند سرنوشت دیگر هنرمندان باید اشاره کنیم که ادوارد مونک هم در زندگی دچار تراژدی شده است. به طوری که در سن ۱۴ سالگی مادر و یکی از خواهرانش را به دلیل بیماری سل از دست داد. شایان ذکر است که پدر مونک گرفتار اختلال افسردگی بود و خواهر دیگر او نیز در بیمارستان روانی بستری شد و برادرش نیز در جوانی از دنیا رفت. شرایط زندگی برای خود مونک نیز مساعد نبود و از نظر جسمی بسیار شکننده بود. او به شدت از اختلالات روانی رنج میبرد و بعدها برای آنکه از مشکلات فرار کند، دائم الخمر شد.
ممکن است با خود فکر کنیم که تلخی و سیاهی های موجود در آثار مونک به دلیل سرگذشت غم انگیزی بوده است که او از پشت سر گذاشته است. اما باید بدانیم که این دلیل صرفاً بخشی از موضوع است. چرا که مونک یک نقاش بزرگ اجتماعی بود و صرفاً دغدغه های درونی و شخصی اش را نقاشی نمیکرد و به عنوان یک اندیشمند بزرگ همواره به جهان اطرافش نیز توجه میکرد.
همچنین در آن زمان مکتب نمادگرایی که از محبوبیت بالایی برخوردار بود هنرمندان را تشویق میکرد تا برای رسیدن به ایدههای نوین، همواره به درون خود بنگرند که این موضوع را میتوانیم در بسیاری از آثار مونک مشاهده کنیم.
در کنار این موارد باید اشاره شود که در اواخر قرن ۱۹ ما شاهد اوج گیری و قدرتمند شدن علم روانپزشکی و روانکاوی هستیم که کمک میکرد تا طبیعت و ماهیت انسان به شکل دقیقتری بررسی شود. در نتیجه نظریات جدیدی در مورد روان و ذات انسانها ایجاد شد که بی تردید به منبع الهام مونک تبدیل شد.
با این تفاصیل، میتوانیم بیان کنیم که تابلوی جیغ اثر مونک ممکن است احساسات درونی خالق اثر را نشان دهد اما صرفاً این موضوع نیست و باید بدانیم که این تابلو یک درد مشترک را نشان میدهد. همانطور که در قسمت بالا هم اشاره کردیم باید بدانیم که این اثر حتی امروزه هم بسیار پرطرفدار است و در عصر فعلی نیز نماد تشویش و اضطرابهای درونی انسانهاست.
زیرا ممکن است در زندگی آنقدر تحت فشار قرار بگیریم که دیگر توان ادامه دادن را نداشته باشیم و مشکلات بر ما چیره شود و ما بخواهیم با فریاد زدن انرژی منفی مان را تخلیه کنیم. همانطور که میدانید همواره فریاد زدن با احساس آزادی رابطه مستقیمی دارد و شاید به همین دلیل است که با یک نگاه اجمالی به تابلوی جیغ میتوانیم به راحتی با آن ارتباط برقرار کنیم.
تاثیر تابلوی جیغ در فرهنگ عامه
شایان ذکر است که چهره موجود در اثر جیغ هیچ جنسیتی ندارد و سالهاست که به عنوان یک نماد محبوب در فرهنگهای عامه شناخته میشود. همچنین در کتابها و نقاشی های زیادی از آن استفاده شده است که از این طریق قصد دارند تا دین خودشان را ادا کنند.
افرادی که طرفدار فیلم هستند حتماً فیلم جیغ محصول سال ۱۹۹۶ به کارگردانی وس کریون را دیده اند که به طور واضح به این اثر ارجاع میدهد. شایان ذکر است که این فیلم به یک مجموعه بسیار محبوب و پرطرفدار تبدیل شد و همواره به این نکته توجه داشته باشید که شخصیت قاتل داستان همواره بر روی صورتش ماسکی دارد که به طور مستقیم از چهره نقاشی جیغ اثر مونک الهام میگیرد.
لازم به ذکر است که آرتور جانوف روانشناس معروف آمریکایی برای تصویر جلد مجموعه کتابهای روان شناختی اش تحت عنوان فریاد کهن از جیغ استفاده کرده است. همچنین اندی وارهول که از بنیان گذاران هنر پاپ در دهه ۵۰ میلادی است نیز چند نسخه چاپ سیلک از این تابلوی نقاشی را خلق کرده است. باید اشاره شود که اندی وارهول احترام زیادی برای مونک قائل بود و همواره در کارهایش از او الهام میگرفت.
اِرو که یک هنرمند برجسته ایسلندی است در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۹ دو نسخه پست مدرن از جیغ را کشید که درواقع یک پارودی به حساب میآمدند. در نقاشی اول، دو نفر در حال فریاد کشیدن هستند و یک هواپیما در حال عبور از بالای سر آنها است و در نقاشی دوم که دینگ دانگ نام دارد، آبدره با حیاط مدرسه و تعدادی کودک که سرگرم بازی کردن هستند جایگزین شده است.
در پشت آنها زنی ایستاده است که به احتمال زیاد باید معلم آنها باشد. همزمان زنگ مدرسه به صدا درآمده و به همین دلیل است که انسان روی پُل، گوش هایش را گرفته است. با اینکه این نقاشی معنا و مفهوم اثر مونک را تغییر میدهد اما اگر سختگیر نباشیم میتوانیم بگوییم که واقعاً اثر بامزه ای شده است.
سایر آثار مونک و تغییر در سبک
ادوارد مونک از رویدادی که تجربه کرده بود چهار اثر دیگر نیز طراحی کرد که در کنار این موارد یک نسخه سنگ انگاشتی در سال ۱۸۹۵ نیز طراحی کرد. اولین نسخه در سال ۱۸۹۳ تکمیل شد و برای آن از رنگ روغن، چسب رنگ و گچ رنگ یا همان پاستل استفاده کرد. دو نسخه بعدی در سالهای ۱۸۹۳ و ۱۸۹۵ با گچ رنگ کشیده شدند و مدتی بعد، او یک نسخه دیگر را فقط با استفاده از چسب رنگ کشید.
با اینکه نقاشی جیغ برای چندین سال به یک دغدغه بزرگ برای مونک تبدیل شده بود اما به مرور زمان سبک نقاشی مونک تغییر کرد و از طراحی های دفرمه و درهم ریخته فاصله گرفت. شایان ذکر است که تابلوی جیغ یک اثر غیر واقعگرایانه از مونک است که بازتابی از ذهن مشوش او را نشان میدهد. مونک بر روی یکی از نسخه ها نوشته است که تنها یک مرد دیوانه میتوانست چنین چیزی را نقاشی کند.