در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی شکوفایی بیسابقهای را تجربه کرد. به این صورت که آن دوران، عصر طلایی انیمیشن ها نام گرفت. در این دوره، استودیوهای معروف انیمیشن سازی مانند دیزنی، وارنر برادرز، پارامونت و دیگران، کارتونهای متنوع و جذابی را با الهام از داستانهای مشهور و موسیقیهای فانتزی ساختند که هم در صحنه سینما و هم در تلویزیون مخاطبان زیادی را به خود جذب کردند.
بعضی از این کارتونها به قدری محبوب و ماندگار شدند که نسلهای مختلف را تحت تاثیر قرار دادند و به عنوان آثار هنری برجسته شناخته شدند. بسیاری از ما خاطرات خوش و خاصی از دیدن این کارتونها در کودکی داریم. چه با شروع «سریال انیمیشنی بتمن» (Batman: The Animated Series) که با آهنگسازی دلانگیز دنی الفمن و تصویرسازی گاتهام شبانه، چهره جدید و تاریکتر بتمن را به نمایش گذاشت، چه با پخش «آبپرانها» (Gargoyles) که با صدای قدرتمند بازیگر اصلی خود، کیت دیوید، داستان جذاب و پرطرفدار این موجودات عجایب را روایت میکرد، چه با «مردان ایکس» (X-Men: The Animated Series) که با صدای گیرای گیتار الکتریک مخاطب را به دیدن ماجراجویی های این قهرمانان فرا می خواند. این فقط بخش کوچکی از کارتون های فوق العاده این دوران بود که همچنان در ذهن و قلب مخاطبان جای دارند. در ادامه با گروه علمی برنا اندیشان همراه باشید تا دلیل محبوبیت انیمیشن آمریکایی در سال 1990 را به شما معرفی کنیم.
محبوبیت انیمیشن 1990
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی به اوج خود رسید و بازار تلویزیون و سینما را به خود اختصاص داد. در این دهه، کانالهای مختلف مانند فاکس کیدز، کارتون نتورک و نیکلودئون، کارتونهای متعدد و متنوعی را با الهام از داستانهای محبوب، شخصیتهای جذاب و موسیقیهای شاداب پخش کردند که هم بچهها و هم بزرگسالان را به خود جلب کردند. این کارتونها نه تنها سرگرمکننده بودند، بلکه در بسیاری از موارد، پیامهای آموزنده، ارزشهای اخلاقی و فرهنگهای مختلف را نیز به نمایش میگذاشتند.
بعضی از این کارتونها به قدری ماندگار و تاثیرگذار شدند که به عنوان آثار هنری برجسته و قابل تحسین شناخته شدند. بسیاری از ما خاطرات خوش و خاصی از دیدن این کارتونها در کودکی داریم. چه با شروع «پاورپاف گرلز» (The Powerpuff Girls) که با طراحی ساده و رنگین خود، داستان سه دختر نابغه را روایت میکرد، چه با پخش «اسپانج باب» (SpongeBob SquarePants) که با شخصیت های عجیب و طنز آمیز خود، حالات مختلف زندگی را به صورت کمدی نشان میداد، چه با «پوکمون» (Pokémon) که با جذابیت بازی و جمع آوری حیوانات عجیب خود، مخاطبان را به دیدن ماجراجویی های اش را در جستجوی پوکمون های جدید فرامیخواند. این فقط بخش کوچکی از کارتون های فوق العاده این دوران بود که همچنان در ذهن و قلب مخاطبان جای دارند.
فوق العاده بودن کارتون ها
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی با چالشهای جدیدی روبرو شد و پاسخهای خلاقانهای ارائه داد. در این دهه، کارتونهای دهه ۱۹۸۰ که بیشتر به عنوان ابزار تبلیغاتی برای فروش اسباببازی ساخته شده بودند، از محبوبیت شان کاسته شد و جای خود را به کارتونهایی با محتوای عمیقتر، شخصیتپردازی قویتر و طنز تندتر دادند. در این دوره، استودیوهای مختلف انیمیشن سازی با استفاده از تکنولوژیهای نوین و رقابت سالم، کارتونهای متفاوت و متناسب با سلایق و نیازهای مخاطبان خود پخش کردند.
بعضی از این کارتونها به قدری مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفتند که به عنوان آثار هنری برجسته و نمادین دوران خود شناخته شدند. بسیاری از ما خاطرات خوش و خاصی از دیدن این کارتونها در کودکی داریم. چه با شروع «سامپسون ها» (The Simpsons) که با طعنه های تلخ و بیرحمانه به جامعه آمریکایی، تاریخچه جدیدی در زمینه انیمیشن برای بزرگسالان نوشت، چه با پخش «باب اسفنجی» (SpongeBob SquarePants) که با شخصیت های عجیب و طنز آمیز خود، حالات مختلف زندگی را به صورت کمدی نشان میداد، چه با «بتمن» (Batman: The Animated Series) که با آهنگسازی دلانگیز دنی الفمن و تصویرسازی گاتهام شبانه، چهره جدید و تاریک تر بتمن را به نمایش گذاشت. این فقط بخش کوچکی از کارتون های فوق العاده این دوران بود که همچنان در ذهن و قلب مخاطبان جای دارند.
در دهه ۱۹۸۰، انیمیشن آمریکایی به شدت تحت تأثیر استراتژیهای بازاریابی قرار گرفت و بسیاری از کارتونها به عنوان ابزارهای تبلیغاتی برای افزایش فروش اسباببازی طراحی شدند. در این دهه، کارتونهای مبتنی بر اسباببازیهای موفق مانند «تبدیلشوندگان» (Transformers) و «جی آی جو: یک قهرمان واقعی آمریکایی» (G.I. Joe: A Real American Hero) به شکل گستردهای پخش شدند. هدف اصلی این کارتونها این بود که کودکان را به خرید محصولات مرتبط با شخصیتها و داستانهای آنها تشویق کنند.
در نتیجه، این کارتونها معمولاً دارای فرمولهای تکرار شونده و ساده بودند که تمرکز زیادی بر روی پیچیدگی داستان و شخصیتپردازی نداشتند. بعضی از این کارتونها همچنین به علت خشونت و محتوای نامناسب برای سنین پایین مورد انتقاد قرار گرفتند. با این حال، این کارتونها نظیر «بتمن» (Batman: The Animated Series)، «پاورپاف گرلز» (The Powerpuff Girls) و «اسپانج باب» (SpongeBob SquarePants) همچنان در ذهن و قلب مخاطبان جای دارند.
این مساله به معنای کوچک شمردن زحمات و استعدادهای افرادی نیست که در ساخت کارتونهای دهه ۸۰ نقش داشتند. آنها بدون شک آثار هنری ارزشمند و ماندگاری خلق کردند که برگرفته از سبک و الهامهای هانا-باربارا بودند. اما این نکته را نمیتوان نادیده گرفت که در دهه ۹۰، انیمیشن آمریکایی تحولات مهم و مثبتی را تجربه کرد. در این دوره، کارتونها بیشتر تحت کنترل و نظارت خالقان و هنرمندان خود بودند، نه شرکتهای تولیدکننده اسباببازی. این امر باعث شد که کارتونها دارای محتوای عمیقتر، شخصیتپردازی قویتر و خلاقیت بالاتر باشند.
آزادی بیشتر در خلاقیت
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی به سطح جدیدی از خلاقیت و تنوع رسید. در این دوره، سازندگان فیلم و سریال با داشتن امکانات و اعتبار بیشتر، میتوانستند بدون محدودیتهای زیاد، ایدههای جذاب و جنجالی خود را به تصویر بکشند. در نتیجه، کارتونهای مختلف و متفاوتی به وجود آمدند که هر کدام دارای اتمسفر، سبک طراحی، تکنولوژی انیمیشن و روایت خاص خود بودند. سریالهای اکشن/ماجراجویی نه تنها به صورت ساده و کلیشهای نمایش داده نشدند، بلکه به صورت پارودی و کمدی نگاه جدید و منحصر به فردی به ابرقهرمانان ارائه دادند.
مثالهایی از این سبک میتوان «دارکوینگ» (Darkwing) را ذکر کرد که یک اردک شجاع و خودخواه را به عنوان گاردین شبانه شهر نشان میداد، یا «پاورپاف گرلز» (The Powerpuff Girls) را که سه دختر کوچولو را با قدرتهای فوقالعاده و شخصیتهای متضاد روایت میکرد.
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی به سطح بالایی از کیفیت و تنوع دست یافت. در این دوره، کارتونهای مختلف و متفاوتی به وجود آمدند که هر کدام دارای جذابیت، پیچیدگی و اصالت خود بودند. سریالهای اکشن/ماجراجویی نه تنها به صورت ساده و کلیشهای نمایش داده نشدند، بلکه به صورت عمیق و روانشناسانه نگاه جدید و منحصر به فردی به ابرقهرمانان ارائه دادند.
مثالهایی از این سبک میتوان «بتمن» (Batman: The Animated Series) را ذکر کرد که یک شاهکار هنری بود که با لحن تاریک و جدی، تصویر مشخص و ماندگاری از شخصیت بتمن و دشمنانش را به جامعه عرضه کرد، یا «مردان ایکس» (X-Men: The Animated Series) را که یک سریال پرطرفدار بود که با پایبندی به مضامین اجتماعی و سیاسی کمیکها، روابط صمیمی و پوچگونه بین شخصیتها را روایت میکرد و برخی از صحنههای مبارزه هیجانانگیر و خیرهکننده را به تصویر میکشید. «کورج سگ ترسو» (Courage the Cowardly Dog) نمونهای دیگر از خلاقیت و تنوع این دوره بود که با استفاده از عناصر ژانر ترسناک و فضای عجیب، به اثری بحثبرانگیز و منحصربفرد تبدیل شد. پیشنهاد می شود تا به پکیج جامع آموزش انیمیشن سازی مراجعه فرمایید.
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی به سطح بالایی از طنز و شوخطبعی رسید. در این دوره، کارتونهای مختلف و متفاوتی به وجود آمدند که هر کدام دارای داستانهای خندهدار، شخصیتهای عجیب و طرحهای ناب و نادر خود بودند. سریالهای کمدی نه تنها به صورت ساده و کلیشهای نمایش داده نشدند، بلکه به صورت پارودی و کمدی نگاه جدید و منحصر به فردی به موضوعات مختلف ارائه دادند. مثالهایی از این سبک میتوان «پینکی و برین» (Pinky and the Brain) را ذکر کرد که یک سریال طنز بود که با الهام از فیلم «آف ماس» (Of Mice and Men)، داستان دو موش آزمایشگاهی را روایت میکرد که یکی از آنها خود را ژنیوس میدانست و هر شب تلاش میکرد تا جهان را فتح کند، یا «آزمایشگاه دکستر» (Dexter’s Laboratory) را که یک سریال علمی-تخیلی بود که با الهام از فیلم «فرانکشتاین» (Frankenstein)، داستان یک پسر بچه نابغه را روایت میکرد که در زیرزمین خانه خود یک آزمایشگاه پیچیده و پیشرفته ساخته بود و با خواهر شیطان صفت و همکلاسی های خود درگیر میشد.
«یاکو و واکو» یک سریال کمدی بود که با حمایت استیون اسپیلبرگ ساخته شد. این سریال با الهام از سبکهای کمدی کلاسیک مانند «برادران مارکس» (Marx Brothers) و «گیلبرت و سالیوان» (Gilbert and Sullivan)، داستان سه خوکچه مهربان و شلخته را روایت میکرد که در یک برج آب زندگی میکردند و هر روز به دنبال ماجراجوییهای عجیب و غریب میرفتند.
این سریال با استفاده از ابزوردیسم، شکستن دیوار چهارم، ارجاعات فرهنگی و طنز تلخ، مخاطبان خود را به خنده و تعجب واداشت. این سریال همچنین دارای کنایههای بزرگسالانهای بود که بعضاً به صورت پنهان و بعضاً به صورت آشکار از آنها استفاده میکرد. این امر باعث شد که برخی از والدین به این سریال اعتراض کنند، اما این سریال همچنان محبوبیت زیادی در میان کودکان و بزرگسالان داشت و گروه طرفداران خود را پیدا کرد.
عدم وجود مشکل با ژانر ترسناک
«آبپرانها» یک سریال انیمیشنی بود که توسط دیزنی ساخته شد. این سریال با الهام از اسطورههای اسکاتلندی، داستان گروهی از موجودات شبانه را روایت میکرد که در طول روز به شکل مجسمههای سنگی بودند و در شب به جنگجویان قدرتمند و شجاع تبدیل میشدند. این موجودات که «آبپرانها» نامیده میشدند، در قرون وسطایی در اسکاتلند زندگی میکردند، اما در قرن بیستم به منهتن آمریکا منتقل شدند. این سریال یک سریال منحصر به فرد و بینظیر بود که با ترکیب عناصر مختلف از اسطورهشناسی، نقد اجتماعی، علم-تخیل، نمایشنامه و تاریخ، یک داستان جذاب و پوچگونه خلق کرد.
این سریال همچنین دارای لحن جدی و متمایز بود که با پایبندی به واقعگرایی و پیچیدگی، مخاطبان خود را به فکر واداشت. این سریال با داشتن شخصیتهای عمقمند و چالشبرانگیز که الگوی خود را از کارکترهای شکسپیر گرفته بودند، تاثیر زیادی بر سریال های اکشن/ماجراجویی دیگر داشت و به عنوان یک شاهکار هنری شناخته شد.
«آبپرانها» یک سریال انیمیشنی بود که نه تنها از اپیزودهای مجزا تشکیل شده بود، بلکه یک داستان اصلی و پیوسته را نیز دنبال میکرد. خالق این سریال، گرگ وایزمن، قصد داشت که یک داستان طولانی و جامع را درباره زندگی و ماجراجوییهای «آبپرانها» بسازد. این تلاش باعث شد که این سریال دارای دنیایی گسترده و پر جزئیات باشد که شامل شخصیتها، تاریخچهها، اسطورهها و روابط مختلف بود. این سریال به قدری محبوب و مورد توجه قرار گرفت که دیزنی برنامه داشت که از «آبپرانها» به عنوان بستر و الهام برای ساخت جهان اکشن خود استفاده کند.
در دهه ۱۹۹۰، انیمیشن آمریکایی به سطح بالایی از کمدی و شوخطبعی رسید. در این دوره، کارتونهای مختلف و متفاوتی به وجود آمدند که هر کدام دارای داستانهای خندهدار، شخصیتهای عجیب و طرحهای ناب و نادر خود بودند. سریالهای کمدی نه تنها به صورت ساده و کلیشهای نمایش داده نشدند، بلکه به صورت کمدی و شیرین نگاه جدید و منحصر به فردی به موضوعات مربوط به دوران کودکی ارائه دادند.
مثالهایی از این سبک میتوان «هی آرنولد!» (Hey Arnold!) را ذکر کرد که یک سریال کمدی بود که با الهام از فیلم «پسران خوب» (Goodfellas)، داستان یک پسربچه مهربان و با استعداد را روایت میکرد که در یک خانه قدیمی با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکرد و با دوستان و همسایگانش در شهر ماجراجوییهای جالب و خندهدار داشت، یا «راگرتز» (Rugrats) را که یک سریال کمدی بود که با الهام از فیلم «سفید برفی» (Snow White)، داستان گروهی از نوزادان را روایت میکرد که در غیاب بزرگسالان، به کشف دنیای پیرامون خود می پرداختند و با تخیلات خود، موقعیت های عجیب و غیرمنتظره ای را ایجاد می کردند.
توجه به تمام سنین
کارتونهای دهه ۱۹۹۰ از ویژگی مهمی برخوردار بودند: احترام به مخاطب. سازندگان این کارتونها برای کودکان داستانهای جذاب و جالب میساختند، اما هرگز آنها را سادهانگاری نمیکردند. در عوض، آنها سعی میکردند که سطح سرگرمی و آموزشی کودکان را افزایش دهند، با اینکه به مضامین پیچیده و روانشناسانه، و به سوالات چالشبرانگیز پاسخ میدادند. «آبپرانها» با مسائل خشونت و تروریسم روبرو شد، «داگ» (Doug) و «هی آرنولد!» با مسائل اضطراب و سلامت روان کودکان سروکار داشتند، در حالی که کودکان در آن زمان به کمک و راهنمایی کافی دسترسی نداشتند.
کارتونهای دهه ۱۹۹۰ از ویژگی مهمی برخوردار بودند: جذابیت برای بزرگسالان. این کارتونها نه تنها برای کودکان داستانهای جالب و جذاب میساختند، بلکه همچنین برای بزرگسالان لایههای عمیقتر و پیچیدهتری از مضامین و اشارات داشتند. این امر باعث شد که بزرگسالان، حتی کسانی که علاقهای به انیمه نداشتند، متوجه شوند که انیمیشن فقط برای بچهها نیست.
حتی سریالهای ساده و احمقانه، با داشتن سبکهای خاص و منحصر به فرد خود، نقص عمق دراماتیک را جبران میکردند. غمگین یا شاد (یا هر دو)، همه آنها لذتبخش بودند، زیرا افراد پشت پرده به ساخت کارتون خوب تلاش میکردند.
گیرمو دلتورو پس از بردن جایزه اسکار بهترین فیلم انیمیشن برای نسخه جدید و خلاقانهاش از «پینوکیو» (Pinocchio) گفت: «انیمیشن سینما است. انیمیشن یک ژانر نیست.». این جمله نشان میدهد که انیمیشن میتواند به صورت هنری و معنادار، داستانهای مختلف و متفاوت را بیان کند. کارتونهای دهه ۱۹۹۰ نمونههای خوبی از این هنر هستند.
آنها نه تنها برای کودکان داستانهای جذاب و جالب میساختند، بلکه همچنین برای بزرگسالان لایههای عمقمند و پیچیدهای از طنز، خلاقیت و هوشمندی داشتند. این امر باعث شد که این کارتونها همچنان پس از گذشت سالها، تماشایی و ماندگار باشند. تجربه دیدن مجدد این کارتونها با چشمان بزرگسال و با داشتن استانداردهای بالاتر، یک حس فوقالعاده است.