تنفر از خانواده، به ویژه در بعضی از دورههای زندگی مانند نوجوانی، بهطور طبیعی ممکن است رخ دهد. اما اگر این احساس به طور مداوم در شما وجود دارد، بهتر است بهصورت دقیقتر بررسی کنید و به دنبال راهحلهایی برای این مسئله باشید. اگر از خودتان میپرسید که چرا از خانوادهام متنفرم و باید با این احساسم چهکار کنم، در نظر داشته باشید که این احساس میتواند موارد مختلفی داشته باشد و نیاز به تحلیل و تفهیم آن دارید. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل با عنوان احساس تنفر از خانواده را در اختیار شما افراد علاقه مند به مقالات روانشناسی قرار دهیم.
احساس تنفر از خانواده
تنفر از خانواده ممکن است به دلیل عوامل مختلفی مانند مشکلات خانوادگی، عدم ارتباط عاطفی مناسب با اعضای خانواده، تجارب منفی در گذشته و … باشد. برای برطرف کردن این مشکلات و احساس تنفر، میتوانید اقدامات زیر را انجام دهید:
1. راه ارتباطی با خانواده: تلاش کنید با اعضای خانواده در مورد مسائل و احساسات خود باز و صریح صحبت کنید. ارتباط صادقانه و باز از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند به حل بسیاری از مشکلات کمک کند.
2. مشاوره: اگر احساس متنفر بودن به دلیل مسائل روانی یا رفتاری عمیقتر است، مراجعه به مشاور یا روانشناس میتواند به شما کمک کند تا بهتر درک کنید که این احساس از کجا نشأت میگیرد و چگونه میتوانید با آن مقابله کنید.
3. تغییر نگرش: تلاش کنید نگرش خود نسبت به خانواده را تغییر دهید و به جای تمرکز بر نقاط ضعف و منفی، به نقاط مثبت و ارتباطهای مثبت با خانواده توجه کنید.
4. حفظ فاصله معقول: اگر برخی از اعضای خانواده روابطی سمی و مخربی با شما دارند، ممکن است حفظ فاصله معقول با آنها بهترین راه حل باشد تا از تاثیرات منفی آنها جلوگیری کنید.
5. پشتیبانی از دیگر روابط اجتماعی: ارتباط با دوستان، همکاران و افرادی خارج از خانواده که شما را تحریک مثبت میکنند، میتواند به افزایش خوشبختی و کاهش احساس تنفر کمک کند.
با مراقبت و تلاشهای صادقانه، میتوانید بهترین راهحلها را برای مقابله با احساس تنفر از خانوادهتان پیدا کنید و زندگی بهتر و بهتعادلتری را تجربه کنید.
ریشهها و راهحلهای احساس تنفر از خانواده
تعداد زیادی عامل ممکن است باعث ایجاد احساس تنفر و ناخشنودی نسبت به مادر و پدر و بهطور کلی خانواده در فرد شود. این عوامل میتوانند مختلف و گاهاً پیچیده باشند و نیازمند بررسی دقیق و تحلیل عمیقتری هستند.
به عنوان مثال، تعدادی از این عوامل میتوانند شامل مسائل خانوادگی مثل نزاعات و تنشهای مکرر، نداشتن احترام و حمایت کافی از سوی والدین، اختلافات فرهنگی و اجتماعی، تجربههای منفی یا آسیبهای روانی و احساس انزوا از خانواده باشند. عوامل دیگری ممکن است از جمله فشارهای اجتماعی، انتظارات نامناسب از فرد، تعارض ارزشها و اهداف با والدین، تجربه نقص در تربیت و فرزندپروری و همچنین مشکلات در ارتباطات خانوادگی باشند.
احساس تنفر از خانواده میتواند نتیجهای از ترکیب این عوامل باشد و شرایط روانی و روابط فردی و اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. در این موارد، بهتر است به جستجوی راهحلهایی برای بهبود روابط خانوادگی پرداخته شود، از جمله مشاورهی خانواده و تحلیل مسائل به صورت باز و صریح تر با والدین که می تواند بسیار مفید و مناسب باشد. همچنین، فرد میتواند به فرایند تغییر نگرش و بررسی مجدد احساسات و تجربیات خود پرداخته و برای بهبود روابط خانوادگی خود تلاش کند.
بحران های نوجوانی
نوجوانی یک دوران حیاتی است که در آن افراد وارد تشکیل هویت خود میشوند و با چالشها و تغییرات زیادی در محیط اطراف مواجه میشوند. این دوره ممکن است با بحرانها و مشکلات روانی و اجتماعی همراه باشد که میتواند بر روابط خانوادگی تأثیر منفی بگذارد. در این دوره، فشارهای همتایان، انتظارات جامعه و عوامل استرسزا میتوانند رفتار و احساسات نوجوانان در قبال خانواده را به شدت تحت تأثیر بگذارند.
تنفر نوجوانان از خانواده ممکن است ناشی از این فشارها و تغییرات باشد. احساس ناکامی و عدم پذیرش از سوی خانواده میتواند آنها را به این احساس سوق دهد که از خانواده خود جدا شدهاند و نمیتوانند با آنها ارتباط مثبت برقرار کنند. این احساسات علاوه بر ایجاد تنش در خانواده، میتوانند به مشکلات روانی نوجوان منجر شوند و در برخی موارد ممکن است افسردگی و اضطراب را به همراه داشته باشند.
از اینرو، مهم است که خانوادهها و نوجوانان در این دوره به ارتقاء ارتباطات خود توجه کنند و با یکدیگر در مسیر تشکیل هویت و رشد همکاری کنند. مشاوره و پشتیبانی روانی نیز میتواند به کاهش تنشها و مشکلات روانی کمک کند. در نهایت، فهم و توجه به نیازها و احساسات همدیگر و تلاش برای ایجاد محیطی متناسب با رشد و تغییرات نوجوانان میتواند به بهبود و تقویت روابط خانوادگی کمک کند.
تجربه بد رفتاری
در طول رشد و تربیت، برخی از فرزندان ممکن است با تجربه بدرفتاری یا سوءاستفاده از طرف والدین مواجه شوند که میتواند باعث ایجاد احساسات منفی و بدبینی نسبت به والدین شود. این تجربهها میتوانند شامل انواع سوءمداخلهها، بدرفتاریها، سوءاستفادهها و حتی تروماهای دوران کودکی باشند.
این تجربهها میتوانند علت اصلی ایجاد نگرش منفی و رفتارهای منفی در فرزندان باشند. بچههایی که از سوءاستفاده یا بدرفتاری رنج میبرند، ممکن است به دلیل احساس بیاعتمادی و بدبینی، رابطههای خود را با والدین مختل کنند. این تجربهها میتوانند اثرات عمیقی بر روابط والدین-فرزند داشته باشند و در برخی موارد، منجر به بروز رفتارهای منفی و مخرب شوند.
به منظور مدیریت این تجربهها و حمایت از فرزندان در این شرایط، فضای امن و محبتآمیز در خانواده بسیار مهم است. فرزندان نیاز دارند تا در محیطی امن و حمایتکننده، احساس کنند که مورد توجه و اهمیت والدین قرار دارند. مشاوره و پشتیبانی مناسب نیز میتواند به فرزندان کمک کند تا با تجربههای منفی خود مقابله کنند و نگرشهای منفی را بهبود بخشند. به طور کلی، ایجاد ارتباط قوی و سالم با فرزندان و ایجاد امکان بیان احساسات و نیازها در خانواده میتواند به تقویت روابط و پیشگیری از رفتارهای منفی کمک کند.
تفاوت در ارزش ها
هر خانواده دارای ارزشها، باورها و نگرشهای خود است که میتواند متفاوت با ارزشها و نگرشهای افراد دیگر باشد. این تفاوتها به عنوان بخشی از تنوع اجتماعی و فرهنگی وجود دارند و ممکن است با گذر زمان بیشتر شوند، زیرا هر فرد در طول رشد و تحولات زندگی خود نگرشها و ارزشهای خود را تغییر میدهد.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله درمان احساس تنفر از مادر مراجعه فرمایید. احترام به تفاوتها و ارزشهای هم میتواند به ایجاد روابط سالم و متقابل در خانواده کمک کند. اگرچه ممکن است افراد با ارزشهای متفاوت به هم برخورد کنند، اما احترام به این تفاوتها و قابلیت قبول و یادگیری از دیدگاههای مختلف میتواند به بهبود روابط کمک کند.
از طرفی، تلاش والدین برای تحمیل ارزشها و نگرشهای خود به فرزندان میتواند عواقب منفی زیادی را با خود به همراه داشته باشد. این تلاش ممکن است باعث ایجاد فشار روانی و محدودیت آزادی فکری و عقیدهپذیری فرزندان شود. این شرایط سخت و ناپسند میتوانند به خشم و نفرت فرزندان نسبت به والدین منجر شوند و رابطه ناسالمی بین اعضای خانواده ایجاد کنند.
بهتر است والدین به جای تلاش برای تحمیل ارزشها، با دقت به نیازها و ارزشهای فرزندان خود گوش دهند و به آرامش اجازه دهند که فرزندان خود ارزشها و نگرشهای خود را براساس تجربه و فرهنگ شخصی خودشان تشکیل دهند. در این راه، ایجاد یک فضای احترامآمیز و بازتر برای بحث و بررسی نگرشها و ارزشها میتواند به بهبود روابط خانوادگی کمک کند و فرصتی را فراهم آورد تا اعضای خانواده از هم یاد بگیرند و با یکدیگر ارتباطی احترامآمیز برقرار کنند.
عدم توجه به احساسات
وقتی یک کودک در دوران کودکی از نظر احساسی نادیدهگرفته میشود، ممکن است به علتهای مختلفی مانند بیتوجهی به نیازها و احساسات او، کنار گذاشته شدن یا حتی سوءاستفاده از او رخ دهد. این تجربهها میتوانند باعث ایجاد احساساتی ناخوشایند مانند تنهایی، ترس، ناراحتی و ناامیدی در کودک شوند.
احساس تهیبودن و ناتوانی در درک علت این رفتارها از جمله اثرات مخربی هستند که کودک با خود به دوران بزرگسالی میبرد. این احساسات میتوانند در زمانهای مختلف زندگی به شکلی ناخواسته و ناخودآگاه در رفتارها و تصمیمگیریهای بزرگسالی او تأثیر بگذارند. به عبارت دیگر، کودکانی که از نظر احساسی نادیدهگرفته میشوند، ممکن است در بزرگسالی با مشکلاتی مانند کنترل احساسات، ایجاد روابط ناسالم و تصمیمگیریهای نادرست روبرو شوند.
مراقبان نیز میتوانند بدون آگاهی، با رفتارهای خود به ایجاد این حس در کودکان کمک کنند. از جمله این رفتارها میتوان به عدم توجه به نیازها و احساسات کودک، عدم ارتباط احساسی معنادار با او، یا بهرهگیری نامناسب از احساسات و واکنشهای او اشاره کرد.
ناتوانی والدین در ارائه حمایت عاطفی نیز میتواند تأثیراتی ناخوشایند بر روحیه کودکان داشته باشد. این ناتوانی میتواند باعث احساس تنهایی و جدا افتادن از خانواده در بزرگسالی شود. کودکانی که از حمایت عاطفی کافی والدین برخوردار نیستند، ممکن است در زمانهای دشوار زندگی احساس تنهایی و بیحمایتی کنند که به صورت طولانیمدت میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس و اختلالات روحی شود.
از این رو، به والدین توصیه میشود که به نیازها و احساسات کودکان خود توجه کنند و ارتباط احساسی معناداری با آنها برقرار کنند. حمایت عاطفی صحیح و موثر میتواند به تقویت اعتماد به نفس و توانمندیهای اجتماعی و روحی کودکان کمک کند و به ایجاد روابط سالم و محکم در خانواده کمک نماید.
بی توجهی به مرزهای شخصی
محدودیتهای نامناسب یا درهمتنیده در خانواده میتواند تأثیراتی عمیق بر روحیه و احساسات کودکان و نوجوانان داشته باشد. وقتی خانواده، حریم شخصی فیزیکی و احساسی فرزندان را نادیده میگیرد یا به درستی رعایت نمیکند، ممکن است در بزرگسالی این افراد احساس خوبی به خانواده خود نخواهند داشت و به تبع آن، ارتباطات سالم با خانواده شکل نگیرد.
در دوران کودکی و نوجوانی، احساس نکردن این محدودیتها میتواند به نظر فرد عادی و طبیعی بیاید، زیرا در این دورهها فرد هنوز نیاز به حفظ حمایت و محبت والدین را دارد. اما وقتی فرد بزرگتر میشود و با دنیای بیرونی آشنا میشود، متوجه میشود که برخی از حقوق و حریم شخصیاش به نادرستی نادیده گرفته شدهاند. این مسئله ممکن است باعث ایجاد احساس ناراحتی، ناتوانی و حتی خشم در فرد شود.
عدم رعایت مرزهای مشخص و مناسب میتواند منجر به رشد یک فرد با اعتماد به نفس ضعیف و ارتباطات ناسالم با خانواده شود. احساس عدم ارزشیابی و عدم احترام به حقوق فرد، میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس و ایجاد تنشها در ارتباط با خانواده شود.
به همین دلیل، والدین باید به رعایت حدود و مرزهای مشخص و مناسب در تعامل با فرزندان خود توجه کنند. حمایت از حریم شخصی و احترام به احساسات و نیازهای آنها، میتواند به ارتقای روابط خانوادگی و تشکیل هویت سالم کودکان و نوجوانان کمک کند. همچنین، ارتباط باز و صادقانه با فرزندان درباره مسائل مربوط به حریم خصوصی و احساسات آنها، به ایجاد محیط مطمئن همراه با اعتماد بین والدین و فرزندان منجر خواهد شد.
انتقادهای بیش از حد
وقتی کودکان مدام با انتقاد و نقد مواجه میشوند، احساس مثبت به دوران کودکی و والدینشان کمرنگ میشود و ممکن است احساس نداشتن ارزشیابی و انجام کارها درست را تجربه کنند. شیوههای تربیتی که قدیمیتر بوده و بر اساس انتقاد و ایجاد شرمساری مبتنی بودهاند، میتوانند باعث شکلگیری احساسات منفی نسبت به خانواده شوند و تأثیرات طولانیمدتی بر روابط و ارتباطات آنها داشته باشند.
از آنجایی که این شیوه تربیتی به تدریج در حال تغییر است، اما هنوز هم برخی از والدین از این روشها استفاده میکنند، اثرات منفی آنها بر روابط خانوادگی و کودکان قابل توجه است. کودکانی که مدام با انتقاد و نقد مواجه میشوند، بهطور طبیعی دچار احساس کمارزشی و عدم توانایی در انجام کارها هستند و این احساسات منفی میتواند تأثیرات ناخوشایندی بر روابطشان با خانواده داشته باشد.
این کودکان ممکن است در بزرگسالی دچار مشکلات در برقراری ارتباط با خانواده و نزدیکشدن به آنها شوند، زیرا احساس میکنند که همچنان مورد انتقاد و نقد قرار میگیرند. این مشکل ممکن است منجر به ایجاد فاصله و عدم اعتماد در ارتباطات خانوادگی شود و باعث ایجاد تنشها و مشکلات در خانواده شود.
بنابراین، والدین باید از انتقاد دائمی و نقد مداوم به کودکان خود پرهیز کنند و به جای آن، از روشهای تربیتی سازنده و حمایتکننده استفاده کنند. برای کودکان ارزش قائل شوید و به خاطر انجام کارهای خوبشان آنها را تشویق کنید تا احساس خوبی به خود و خانوادهشان داشته باشند و روابط سالمتری در خانواده شکل گیرد.
رها شدن
رهاشدن فرزندان توسط والدین ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد و تصمیماتی که والدین میگیرند میتواند ورای اختیار و اراده خود فرزندان باشد. این تصمیمات میتواند از حبس یا اعزام به خدمت، نگرانیهای مربوط به سلامتی یا مرگ تا خروج پدر و مادر از خانه با میل و رغبت همگی باشد که بر نحوه نگرش کودکان در حال رشد به خود و دنیای اطرافشان تأثیر میگذارد. این اقدامات میتوانند اثرات طولانیمدتی بر روابط آینده فرزندان داشته باشند.
اگر والدین فرزندان خود را رها کنند، ممکن است این اقدامات تأثیرات منفی بر روابط امنیتی و دلبستگی فرزندان با والدینشان داشته باشد. کودکان که تجربه رها شدن والدین خود را داشتهاند، ممکن است در بزرگسالی نیز با مشکلاتی در ایجاد و حفظ روابط نزدیک و امن با دیگران مواجه شوند. این مشکلات میتوانند به وجود احساس ترس از رهاشدگی و نیازمندیهای احساسی ناشی از تجربههای گذشته و باعث دشواریها در برقراری ارتباطات عاطفی و احساسی با دیگران شوند.
بنابراین، اهمیت روابط و ارتباطات میان والدین و فرزندان را نباید نادیده گرفت و والدین باید در اختیار و حمایت از کودکان خود برای ایجاد ارتباطات سالم و امن تلاش کنند. همچنین، برای کودکانی که تجربه رها شدن را داشتهاند، بهبود این روابط و ایجاد ارتباطات جدید و مثبت میتواند در بهبود روابط آیندهشان مؤثر باشد. ایجاد احساس اعتماد و امنیت در کودکان میتواند به طور قابلتوجهی به رشد و توسعه آنها کمک کند و رابطه سالمتری با دیگران برقرار کنند.
مصرف مواد مخدر
تجربه یا مشاهده مصرف مواد مخدر در خانه میتواند برای کودکان آسیبزا باشد. بسیاری از کودکان که شاهد مبارزه والدین با اعتیاد و سوءمصرف مواد بودهاند، از تحمل درد و رنج والدین خود رنجیدهخاطر میشوند. وقتی والدین مواد مخدر مصرف میکنند، عموماً رفتارهای ناپیوسته و غیرقابل پیشبینی نسبت به زمانی که هوشیار هستند دارند یا ممکن است به نحوی از نظر احساسی یا فیزیکی نتوانند به فرزندشان رسیدگی کنند. این موضوع باعث سردرگمی و تنش عاطفی در کودکان میشود و خاطرات و احساسات دردناکی در ذهن آنها ایجاد میکند.
برای کودکان، خانه محل امنی است که با آرامش، امنیت و حمایت والدین پر میشود. اما وقوع سوءمصرف مواد مخدر در خانه، این احساس امنیت و آرامش را به خطر میاندازد و کودکان به دنبال تفسیر و توجیه برای رفتارها و مشاهدات ناراحتکننده خود میگردند. آنها ممکن است به سؤالاتی از قبیل “چرا والدینم این کارها را میکنند؟” یا “آیا اشتباه من است که آنها چنین رفتاری دارند؟” دچار شوند که میتواند باعث افزایش تنشها و اضطرابهای ناشی از این تجربهها در کودکان شود.
از این رو، اهمیت حمایت والدین از کودکان در این شرایط بسیار حائز اهمیت است. والدین باید با حساسیت به احساسات کودکان گوش دهند و آنها را به درستی توجیه کنند. ایجاد محیطی امن و پشتیبانی کننده برای کودکان میتواند به کاهش تأثیرات منفی سوء مصرف مواد مخدر کمک کند و به رشد و توسعهی آنها کمک نماید. همچنین، بهرهگیری از منابع و خدمات حمایتی و مشاورهای برای والدین و کودکان نیز میتواند در اداره بهتر این موضوع و کاهش تأثیرات منفی آنها مؤثر باشد.
نشانه های والدین سمی
هر گونه تنفر یا نارضایتی از خانواده، یک احساس طبیعی بوده و ممکن است در بعضی مواقع بیشتر احساس شود. اما برخی از افراد ممکن است تشخیص دهند که رفتار والدینشان بهطور مداوم سمی و زننده است و این احساس تنفر را به شدت افزایش میدهد. برای تشخیص اینکه رفتار والدین شما واقعاً سمی است یا نه، بهتر است نشانههای زیر را در آنها بررسی کنید:
1. رفتارهای خشونتآمیز: والدینی که به طور مداوم از خشونت، تنبیه بیرویه، یا تهدیدهای جدی به نسبت شما استفاده میکنند، ممکن است رفتار سمی داشته باشند. این نوع رفتار میتواند به شما آسیبهای عمیقی وارد کند و احساس عدم امنیت و ارتباط نامطلوب با والدین را تقویت کند.
2. انتقادهای مداوم و تحقیر کردن: والدینی که به طور مداوم انتقادهای سخت و تحقیر کننده به شما میکنند، احساس تنفر و کینه را در شما ایجاد میکنند. این نوع رفتار ممکن است باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس ارزشیابی منفی در شما شود.
3. عدم حمایت و توجه: والدینی که به ندرت به نیازها و احساسات شما توجه میکنند یا از حمایت لازم شما صرفنظر میکنند، ممکن است رفتار سمی داشته باشند. این نوع رفتار میتواند باعث احساس رهاشدگی و تنهایی در شما شود.
4. محدود کردن انتخابها: والدینی که بهطور مداوم انتخابها و تصمیمات شما را محدود میکنند و اجازه نمیدهند بهطور مستقل تصمیمگیری کنید، ممکن است رفتار سمی داشته باشند. این نوع رفتار میتواند باعث احساس بیقدرتی و عدم استقلال در شما شود.
اگر احساس میکنید رفتار والدین شما سمی است، بهتر است با یک مشاور یا کارشناس مربوطه مشورت کنید تا کمک و راهنمایی لازم را در اداره این مسئله دریافت کنید.
سرزنش دیگران
سرزنش مداوم دیگران یک الگوی رفتاری است که ممکن است توسط برخی افراد نشان داده شود. این افراد همیشه معایب و اشتباهات دیگران را به نمایش میگذارند و آنها را سرزنش میکنند. این نوع رفتار نه تنها خستهکننده است، بلکه نشانه نابالغی و ناپختگی در ارتباطات اجتماعی است.
اگر فردی مدام دیگران را سرزنش میکند، به ویژه در مورد افرادی که از ویژگیها و اشتباهات کودکانهشان استفاده میکنند، میتواند به آنها احساس عصبانیت و ناامنی بدهد. کودکان و نوجوانان به طور طبیعی اشتباه میکنند و اگر والدین به جای حمایت و راهنمایی، مدام آنها را سرزنش کنند، ممکن است احساس بیاعتمادی به خود داشته باشند و از رشد و پیشرفت خود محروم شوند.
والدین باید به جای سرزنش مداوم، از راهنمایی و تشویق بهرهبرده شوند. اشتباهات کودکانه میتوانند به عنوان فرصتهای یادگیری و رشد در نظر گرفته شوند. همچنین باید به فرزندان اجازه داده شود تا در یادگیری از خطاها و اشتباهات خود، از تجربیاتشان بهرهمند شوند و به تدریج تواناییهایشان را بهبود بخشند.
در نهایت، مهم است که والدین برای بهبود ارتباط با فرزندان خود، از روشهای مثبتنگر و اثربخش در ارتباطات خود استفاده کنند. این شامل اظهار علاقه و توجه به نیازها و احساسات فرزندان، ارتقاء اعتماد به نفس آنها، و ایجاد فضای امن برای بیان خودشان است. به این ترتیب، فرزندان با اطمینان به رشد و توسعه خود ادامه خواهند داد و احتمال ایجاد احساس تنفر و نابالغی کاهش خواهد یافت.
نداشتن بلوغ عاطفی
عدم بلوغ عاطفی در والدین میتواند به مشکلاتی در ارتباط با کودکان منجر شود. والدینی که به بلوغ عاطفی نرسیدهاند، عموماً نیاز به توجه و اطمینان دائمی دارند اما به صورت همیشگی با رابطه نزدیک و احساسی با کودکان راحت نیستند. این نوع از والدین ممکن است احساس بیمیلی به ایجاد صمیمیت و ارتباط عاطفی با فرزندان داشته باشند که در نتیجه منجر به ایجاد تنهایی و روابط گیجکننده با کودکان میشود.
والدینی که به بلوغ عاطفی نرسیدهاند، ممکن است نتوانند به درستی با نیازها و احساسات فرزندان خود همراهی کنند. آنها ممکن است به دلیل کمبود اطلاعات و تجربههای عاطفی، ناتوان در ارتباطات عاطفی با کودکان شوند و احساس عدم اطمینان و بیمیلی را برای کودکان به ارمغان بیاورند.
والدینی که به بلوغ عاطفی نرسیدهاند، باید برای بهبود ارتباط با فرزندان خود تلاش کنند. آنها میتوانند از کمک مشاوره و راهنماییهای مربوط به بلوغ عاطفی استفاده کنند تا به تدریج تواناییهای عاطفی خود را بهبود بخشند. به عنوان والدین، میتوانند نیازها و احساسات کودکان را بشناسند و با صداقت و احترام به احساسات فرزندان، ارتباط نزدیکتر و بهتری با آنها ایجاد کنند.
از اهمیت بلوغ عاطفی والدین در ارتباط با کودکان نباید غفلت کرد؛ زیرا این ارتباط علاوه بر ایجاد احساس اطمینان و ایمنی در کودکان، نقش بسزایی در رشد و توسعه شخصیت آنها ایفا میکند. بنابراین، والدین باید به مرور زمان تواناییهای عاطفی خود را تقویت کنند و در ارتباط با کودکان خود، محبت و صمیمیت را به عنوان عناصر اساسی ارتباطات خود با آنها مد نظر قرار دهند.
بی احترامی
تمام انسانها، بدون توجه به سن یا جنسیتشان، حق احترام دارند. احترام به دیگران اساسیترین اصولی است که در تعاملات انسانی باید رعایت شود، به ویژه در رابطه والدین با فرزندان خود. بیاحترامی به فرزندان نه تنها باعث بروز مشکلات روانی و عاطفی در کودکان میشود، بلکه نقض حقوق اساسی انسانی آنها محسوب میشود.
والدین باید در رفتار و برخورد با فرزندان خود، احترام و صداقت را حفظ کنند. بیاحترامی، میتواند عبارت باشد از سخنان توهینآمیز، نادیده گرفتن نیازها و احساسات کودکان، محرومیت از حقوق اساسی و برخورد نادرست. این نوع رفتارها به کودکان احساس عدم ارزشیابی و کمبود اعتماد به نفس را القا میکند.
بیاحترامی به فرزندان، عواقب منفی و دائمی در روابط خانوادگی به دنبال دارد. کودکانی که در محیطی پر از بیاحترامی بزرگ میشوند، ممکن است الگوی ناصحیحی از رفتارها را از والدین خود یاد بگیرند و این الگوها را در روابط خود با دیگران تکرار کنند. بیاحترامی به فرزندان میتواند به کاهش اعتماد و ارتباط محکمتر با والدین، کاهش تمایل به ارتباطات اجتماعی مثبت و در نهایت، به کاهش رضایت و خوشبینی از زندگی منجر شود.
به همین دلیل، والدین باید به دقت به رفتارها و برخوردهای خود با فرزندان توجه کنند و از بیاحترامی و سخنان توهینآمیز خودداری کنند. احترام به حقوق و احساسات کودکان، بهبود روابط خانوادگی و رشد سالم کودکان را تسهیل میکند. ایجاد محیطی صمیمی و پر از احترام در خانه، به کودکان امکان میدهد که از تجربههای مثبت خانوادگی به عنوان پایهای برای ارتقاء روابط موثر در زندگی بزرگسالی بهرهمند شوند.
استثمار
استثمار کودکان، یک رفتار آسیبزا و ناعادلانه است که به معنای بهرهبرداری و استفاده غیرقانونی از کودکان به عنوان ابزار یا خدمتکار در خانواده تعریف میشود. در این روابط، والدین به طور نادرست از قدرت و تسلط خود بر کودکان استفاده میکنند و آنها را مانند اشیاء یا بردههای خود میبینند و تلقین میکنند که وظیفه آنها انجام خدمات برای خانواده است.
استثمار کودکان از جمله اقداماتی است که کاملاً نادرست و ناسالم است و به شدت میتواند به روند رشد و توسعه روانی کودکان آسیب بزند. کودکانی که مورد استثمار قرار میگیرند، ممکن است احساس کنند که ارزشی ندارند و این امر میتواند به کاهش اعتماد به نفس، افزایش احساس ناامنی و کمبود علاقه به یادگیری و شرکت در فعالیتهای اجتماعی منجر شود.
این نوع رفتار والدین، توهینآمیز بوده و حقوق اساسی کودکان را نادیده میگیرد. به جای احترام و دلسوزی، استثمار به کودکان پیام میدهد که هدف والدین تنها استفاده از آنهاست و ارتباط زیبای خانوادگی به زندگی ایشان وارد نمیشود.
والدین باید به جای استثمار کردن، از احترام و عشق به کودکان خود برخوردار باشند و آنها را به عنوان انسانهای مستقل، با اراده خود و حقوق مساوی با دیگران مورد احترام قرار دهند. ارتقاء ارتباط دوطرفه و صمیمیت در خانواده، باعث توسعه هویت و رشد سالم کودکان خواهد شد و از خسارات روانی ناشی از استثمار کودکان جلوگیری خواهد کرد.
والدگری فرزندان
والدگری فرزندان، زمانی اتفاق میافتد که والدین به طور نادرست از فرزندان خود به عنوان منابع تامین نیازهای عاطفی و رفع اضطراب و نگرانیهای خود استفاده میکنند. در این نوع رفتار، والدین به دلایل مختلف مانند نبود شریک زندگی مناسب یا تجربه ترس و نگرانیهای مربوط به زندگی، بارهای عاطفی خود را بر دوش کودک خردسال تحمیل میکنند و او را در نقش همسر جانشین یا درمانگر قرار میدهند.
این نوع رفتار والدگری ناسالم است و میتواند به شدت بر روند رشد و توسعه روانی کودک تأثیرگذار باشد. کودکان کوچک، هنوز با این نوع مسئولیتها و بارهای عاطفی مواجه شدهاند و نیازمند حمایت، مراقبت و امنیت والدین هستند. والدگری فرزندان باعث میشود که کودک با تمام این بارهای عاطفی ناعادلانه و ناسالم مواجه شود که ممکن است باعث ایجاد اضطراب، ناراحتی و کمبود اعتماد به نفس در او شود.
والدگری فرزندان میتواند به طور ناخودآگاه و بدون آگاهی کامل از والدین اتفاق بیفتد، اما برای توسعه سالم و رشد کودکان ضروری است که والدین برای تأمین نیازهای عاطفی و روانی آنها به عنوان والدین مسئول و حمایتکننده نقش بپذیرند و از آنها به عنوان منابع رفاه و راحتی خود استفاده نکنند. تعامل مثبت و سازنده با کودکان، بهبود کیفیت ارتباطات خانوادگی و تسهیل رشد سالم آنها را تضمین میکند.
باج گیری عاطفی
باجگیری عاطفی، شرایطی است که فرزندان با والدینی روبرو میشوند که به طور مداوم از احساسات عاطفی و نیازهای آنها بهرهبرداری میکنند و آنها را به تأمین احتیاجات عاطفی خود میاندازند. در این شرایط، والدین از فرزندان به عنوان ابزاری برای رفع تنهایی و نیازهای شخصی خود استفاده میکنند و به جای ایجاد ارتباط دوطرفه و سالم با فرزندان، از آنها درخواستها و باجهای عاطفی میکنند.
این نوع رفتار والدگری میتواند برای فرزندان خستهکننده و منزویکننده باشد. آنها ممکن است احساس کنند که ارتباطشان با والدین تنها براساس تأمین نیازهای آنها است و احساس کنند که توجه و الفت کافی از سوی والدین دریافت نمیکنند. این باجگیری عاطفی ممکن است باعث ازدسترفتن اعتماد فرزند به والدین شود و باعث شکاف و دوری در روابط خانوادگی شود.
والدین باید به احترام نیازها و احساسات فرزندان خود اهمیت بدهند و ارتباط دوطرفه و سالم با آنها را تقویت کنند. به جای بهرهبرداری از احساسات فرزندان، والدین باید توجه و احترام لازم را به نیازها و احساسات آنها از جمله احساس تنهایی و تأمین حس امنیت و عشق ارائه دهند. با ایجاد یک ارتباط بهتر و صمیمیتر با فرزندان، میتوان از جمله دلبستگی و اعتماد آنها را به والدین بهبود داد و زمینههای سالمتری برای رشد و توسعه آنها فراهم کرد.
درمان احساس تنفر از خانواده
کنار آمدن با خانواده ناکارآمد ممکن است دشوار باشد، اما به هیچ عنوان غیرممکن نیست. بسیاری از افراد تا سن بالغی همچنان در خانه والدین زندگی میکنند یا به دلیل ارتباطهای فرهنگی یا اجتماعی، امکان دوری از خانواده را ندارند، حتی اگر رابطه با والدینشان بسیار ناسالم باشد. اما با وجود همه چالشها، صرفنظر از وضعیت فعلی، ابزارهایی برای بهبود روابط خانوادگی وجود دارد.
اگر با احساس جدایی و تنفر از والدین دستوپنجه نرم میکنید، اولین قدم به سمت حل مشکل این است که ابزارهای مقابلهای سالم را به دست بیاورید. این ابزارها شامل مهارتهای مدیریت استرس، ارتقاء ارتباطات، مهارتهای ارتباطی سالم و مواردی از این دست هستند. همچنین ممکن است لازم باشد شیوه زندگی خود را تغییر داده یا با موقعیتهای جدید سازگار شوید تا رابطههای سالمتری با والدینتان برقرار کنید.
اهمیت دادن به مکانیسمهای مقابلهای سالم به شما کمک میکند تا با احساس جدایی و تنفر از والدین کنار بیاید و روابطتان را بهبود بخشید. این مکانیسمها میتوانند شامل پذیرش و فهم احساسات خود و دیگران، ارتقاء انعطافپذیری و قدرتهای شخصی، مدیریت تنشها و بحرانها، و توانایی ایجاد ارتباطهای عمیق تر با خانواده باشند.
با اتخاذ مراحل مناسب و بهرهگیری از ابزارهای مناسب، میتوانید با این احساس جدایی و تنفر از والدین مقابله کنید و روابطی سالمتر و محبتآمیزتر با خانوادهتان ایجاد کنید. همچنین میتوانید به شیوههای مثبتتر و کارآمدتری در مواجهه با چالشها و مشکلات خانوادگی دست یابید.
تمرکز و توجه به خود
کنار آمدن با والدین سمی ممکن است باعث استرس و خستگی شود. در این شرایط، به خودمراقبتی عاطفی توجه کنید، زیرا این روش به شما کمک میکند استوار و ثابت قدم بمانید و از فرو رفتن در احساسات جلوگیری کنید.
مهم است که تمرکز خود را بر روی اموری بگذارید که با آنها احساس امنیت و آرامش میکنید. میتوانید اقدامات سادهای را انجام دهید که شما را خوشحال و رضایتمند کنند. برای مثال، انجام حمام آب گرم و آرامشبخش، پیادهروی انفرادی و طولانی در طبیعت، بازدید از موزه یا امتحانکردن رستورانهای جدید با دوستان و خانواده میتواند مواردی باشند که شما را شاداب و پرانرژی کنند.
احتمالاً بهتر است افکار و احساسات خود را نیز ثبت کنید؛ این کار میتواند به شما کمک کند تا ارتباط بهتری با خودتان داشته باشید و باعث تجزیهتحلیل بهتر احساسات و روشهای مقابله با آنها شوید. از خاطرهنویسی و نگهداری یادداشتها استفاده کنید تا به عمق احساسات خود بپردازید و راههایی برای مواجهه با چالشها و مشکلات پیدا کنید.
در این راه، مهم است که نسبت به خودتان بیرحم نباشید و برای خودمراقبتی و آرامشبخشهایی که بهتر احساس میکنید، وقت بگذارید. هیچ قانونی برای خودمراقبتی وجود ندارد و هر فرد باید روشهای مناسب برای خودش را کشف و به کار گیرد. به سادگی کارهایی را انجام دهید که به شما لذت و خوشحالی میبخشند و باعث افزایش کیفیت زندگی و احساس بهتر شما میشوند.
قبول و پذیرش احساسات
احساسات منفی همچون ناراحتی، اضطراب، عصبانیت و غم میتوانند قسمت طبیعیی از زندگی باشند. اگر این احساسات را نادیده بگیریم یا از سر بگذرانیم، ممکن است این احساسات به مرور زمان تشدید شوند و به مشکلات روانی و عاطفی منجر شوند. بنابراین، مهم است که با خودتان کنار بیایید و احساسات خود را پذیرفته و تصدیق کنید.
برای شروع این مرحله، میتوانید با تمرکز و توجه به احساسات خود، آنها را شناسایی کنید. ممکن است برای برخی افراد این مرحله مبارزهای طولانی باشد، زیرا احساسات خود را به خوبی نمیشناسند یا به دلیل تربیتها و تجربیات ناصحیح، مشکلاتی در ارتباط با احساسات خود داشتهاند.
از تمرینهایی مانند مدیتیشن و ذهنآگاهی میتوانید بهره ببرید تا به شیوههایی برای تشخیص احساسات خود بپردازید و با این روش، به درک بهتری از آنچه در درون خود احساس میکنید و چگونه بدنتان به این احساسات واکنش نشان میدهد، برسید. این تمرینها به شما کمک میکنند تا به صورت مستقیم و بدون دخالت ذهن، با احساسات خود در ارتباط باشید و آنها را به آرامی پذیرش کنید.
هدف از پذیرش احساسات، نه تنها مقابله با احساسات منفی است، بلکه این است که به دستآوردن درک بهتری از خودتان بپردازید و احساسات خود را با مهارتهایی مانند تمرینهای ذهنی و روانی مدیریت کنید. این فرآیند به شما کمک میکند تا بهتر با احساسات خود ارتباط برقرار کنید و بهترین راهها برای مواجهه با آنها را پیدا کنید.
مشخص کردن مرزهای سالم
برخورد با والدین سمی ممکن است چالشبرانگیز باشد، اما این امر ضروری است تا از ورود به موقعیتهای ناخوشایند و مضر با آنها جلوگیری کنید و روابطتان را بهبود بخشید.
برای تعیین مرزهای سالم با والدین، میتوانید به موارد زیر توجه کنید:
1. زمان و مکان تماس: تصمیمگیری درباره زمان و مکان ملاقات یا تماس تلفنی با والدین میتواند به شما کمک کند تا از میزان تماس با آنها کنترل داشته باشید. مثلاً میتوانید تعیین کنید که چند بار در هفته با آنها تماس بگیرید یا کدام روزها ملاقات حضوری داشته باشید.
2. محدودیت موضوعات: شما میتوانید مرزهایی برای موضوعاتی که با والدین صحبت میکنید، تعیین کنید. این کار به شما کمک میکند تا موضوعاتی که از نظر شما حساسیت دارند و ممکن است به خلاف منافعتان باشند، در مکالماتتان بهطور کامل حذف شوند.
3. واکنش به شکستهشدن مرزها: تصمیمگیری درباره واکنشهایتان در صورت شکستهشدن مرزهای سالم، اهمیت دارد. شما میتوانید تعیین کنید که در صورت تخطی از مرزهای تعیین شده، چطور واکنش نشان خواهید داد و این واکنش را به والدین اعلام کنید.
تعیین مرزهای سالم با والدین به شما کمک میکند تا به محدودیتهایی که برای ارتباط با آنها قرار دادهاید، پایبند باشید و از ایجاد مشکلات بیشتر در روابطتان جلوگیری کنید. این عمل به محافظت از سلامت عاطفی و روانی شما نیز کمک میکند.
ارتباط مختصر و مفید
ارتباط مختصر و کوتاه با والدین سمی، مانند تعیین مرزها، به شما کمک میکند تا از فرصتهایی که آنها برای تلاش در عبور از مرزهای شما دارند، کاسته شود. وقتی با والدینی که رفتارهای سمی دارند ارتباط برقرار میکنید، بهتر است رابطه را کوتاه و مختصر نگه دارید.
این کار به شما اجازه میدهد تا از گفتوگوهای طولانی و فراهم کردن فرصتهای بیشتر برای آنها برای تاثیرگذاری بر شما جلوگیری کنید. با کوتاه کردن و محدود کردن مکالمات، به آنها اجازه نمیدهید که به راحتی تلاش کنند و شما را تحت تأثیر قرار دهند.
تمرین کردن عبارات کوتاه و موثر نیز میتواند به شما کمک کند تا از مکالمات رفتوبرگشتی و دستکاریهای روانیشان جلوگیری کنید. با استفاده از این عبارات، میتوانید مکالمه را به سمت پیشروی یا قطع کردن آن هدایت کنید و بدین ترتیب، به طور مؤثرتر با این نوع افراد برخورد کنید.
توجه به این نکته مهم است که ارتباط کوتاه و مختصر با والدین سمی نشانه از عدم توانایی در مقابله با آنها نیست، بلکه یک راهکار موثر است که به شما کمک میکند تا از مواجهه مستمر با رفتارهای ناسالم آنها جلوگیری کنید و حفظ سلامت روان خود را اولویت قرار دهید.
فاصله گرفتن در شبکه های اجتماعی
فاصلهگرفتن در فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی از والدین، یک راهکار موثر برای کاهش تأثیر رفتارهای سمی آنها بر شما است. این کار به شما اجازه میدهد تا از پیوندهای ناخوشایند با والدین خود جلوگیری کنید و از ارتباطات آنلاین با آنها فاصله بگیرید.
کارشناسان معتقدند که حداقل در شبکههای اجتماعی از والدین فاصله بگیرید تا به خوبی با عواقب نامطلوب ارتباط آنلاین با آنها مواجه نشوید. میتوانید با آنفالو کردن والدین خود به مدت چند ماه، ارتباط آنلاین با آنها را محدود کنید. این اقدام میتواند به کاهش تنشها و تعارضها در فضای آنلاین کمک کند.
اگر از عواقب انجام این کار نگران هستید، یکی از گزینههای دیگر حذف کامل حسابهای شبکههای اجتماعی میباشد. این کار به شما اجازه میدهد که به طور کامل از فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی دوری کنید و از ارتباط آنلاین با والدین خود خارج شوید.
نکته مهم این است که شما همیشه فرصت دارید که ارتباطات آنلاین خود را دوباره برقرار کنید و این تصمیمات به موقتی بودن محدودیتها اشاره دارند. اینگونه، شما از انتخابهایی که برای حفظ سلامت روانی و رفاه خود میکنید، بیشتر بهرهمند خواهید شد.
عدم سرزنش خود
کاهش خود سرزنشگری یک موضوع مهم است که باید به آن توجه کنیم. هر زمان که رابطهای با دیگران درست پیش نمیرود، ممکن است خودمان را سرزنش کنیم و با خود بگوییم که مشکل از ماست و تقصیر ماست که اینطور شد. این مشکل به ویژه برای کسانی که قربانی خانوادهای سمی هستند، به شدت وجود دارد؛ زیرا آنها به طور معمول پیامهای منفی مانند “تمام چیز به خاطر توست” یا “همیشه توی اشتباهها مقصری” را میشنوند.
برای کاهش این حس خود سرزنشگری، باید مراقب باشیم که به خودمان پیامهای منفی و ناسالم ندهیم. باید از خودگویی مثبت و حمایتکننده استفاده کنیم و به خودمان اجازه دهیم که از اشتباهات یاد بگیریم و بهتر شویم. این نباید به معنای انکار مسئولیت باشد، بلکه به معنای اعتراف به اشتباهات و تلاش برای بهتر کردن خود و مواجهه با مشکلات باشد.
از روشهایی مانند تمرین مدیتیشن و ذهنآگاهی میتوان استفاده کرد تا به پیامهای منفی خود دقت کنیم و آنها را به پیامهای مثبت و موثری تغییر دهیم. همچنین میتوان با مشاوره و پشتیبانی حرفهای، به تحلیل و درک علل خود سرزنشگری پرداخت و به شیوههای سالمتر و مثبتتری در برخورد با مشکلات و روابط پیش رفت.
تلاش نکردن برای تغییر دیگران
وقتی متوجه میشویم رفتار والدین ما سمی است، احتمالاً امید داریم که بتوانیم آنها را تغییر دهیم. این امر طبیعی است، زیرا والدین ما پدر و مادر ما هستند و ارتباط عمیقی با آنها داریم. اما باید به یاد داشت که تغییر رفتار افراد، به ویژه افراد بزرگسال، زمانبر و پیچیده است و نمیتوان با اجبار آنها را تغییر داد.
اگر والدین شما بیشتر عمر خود را با این شیوه سمی سپری کردهاند، احتمالاً سخت است که در اواخر زندگی به طور کامل و بهطور جدی این وضعیت را تغییر دهند. در این موارد، بهتر است که از آنها فاصله بگیرید و تلاش کنید تا خودتان را از تأثیر منفی آنها در امور شخصی و روابط دور نگه دارید. این ممکن است مشکل و دشوار باشد، اما مهم است که خود را محافظهکارانه از تأثیر آنها در اطرافیان خود دور نگه دارید.
اگر والدین شما متوجه شوند که شما از ارتباط با آنها فاصله گرفتهاید، شاید این امر آنها را ترغیب کند که به فکر تغییر رفتار خود باشند. اما حتی در این صورت، تغییر رفتار یک فرد زمانبر است و نمیتوان به اجبار آنها انجام داد. بنابراین بهتر است تا زمانی که آنها خود از تغییر رفتار خود متعهد نشوند، انتظار تغییر نداشته باشیم و خودمان را بهبود بخشیم و به سمت روابط سالمتر و موفقتر حرکت کنیم.
تقویت روابط بیرون از خانواده
بزرگ شدن در محیطی ناسالم ممکن است باعث ایجاد احساس انزوا و کناره گیری از دیگران شود. اما این اتفاق نباید به شما اجازه دهد که به گوشهگیری و انزوایی فرو روید. بهتر است روابط سالم و مثبتی را خارج از محیط خانواده برقرار کنید. بسیاری از افراد “خانواده انتخابی” خود را از طریق دوستان و افرادی که در اطراف خود دارند، ایجاد میکنند و با آنها روابط نزدیکی دارند. این روابط نه تنها به شما احساس حمایت و ارتباط اجتماعی میدهند بلکه در مواقع تعطیلات و رویدادهای مهم نیز کمک میکنند که از انزوا و تنهایی در برابر خانواده ناسالم جلوگیری کنید.
اگر احساس منفی و انزوا به حدی رسیده است که بهتنهایی نمیتوانید با آن مقابله کنید، بهتر است از خدمات مشاوره یا روانشناسی استفاده کنید. “از خانوادهام متنفرم” یکی از شکایتهای رایج است که به کمک مشاوران متخصص میتوانید در این زمینه کار کنید و به راهحلهایی برای بهبود وضعیت خود بپردازید. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا با احساسات منفی خود بهتر آشنا شوید و راههای موثری برای مدیریت و ارتقاء روابط خود با دیگران پیدا کنید.