اثر ماندلا یا همان “Mandela Effect” اصطلاحی است که برای توصیف وقوع یک پدیدهی عجیب در بین گروهی از افراد بهکار میرود؛ بهطوریکه این افراد از وقوع یک رویداد خاص یا واقعهای مطلع هستند، در حالیکه در واقع این رویداد هرگز رخ نداده است. این پدیده برخیافراد را بهگونهای تحت تأثیر قرار میدهد که اطلاعات غلطی را به یاد میآورند یا به صورت غیرمنتظرهای تغییر میکند.
نام “اثر ماندلا” از نام “نلسون ماندلا”، رهبر برجستهٔ آفریقای جنوبی و نماد آزادیبخشی ملی و بینالمللی، نشأت میگیرد. این اسم بهعنوان مثال برای توضیح اولین مورد ظهور این پدیده بهکار رفت، که در آن گروهی از افراد بهاشتباه بهخاطر مرگ نلسون ماندلا در دههٔ ۱۹۸۰ اطلاع داشتند، درحالیکه واقعاً ماندلا در سال ۲۰۱۳ درگذشته بود.
منشأ این اثر و ریشههای آن هنوز کاملاً مشخص نیستند، اما برخی توضیحات محتمل وجود دارند. ممکن است این اتفاقات به دلیل خطاهای حافظه، انتشار اطلاعات غلط، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، تعداد زیادی از معلومات و اطلاعات متنوع، یا حتی برخی جنبههای روانشناختی باشد که بر مشاهدهها و خاطرات افراد تأثیر میگذارد.
بهطور کلی، اثر ماندلا یک پدیدهٔ جالب و جذاب است که نشان میدهد چگونه حافظهی انسانی ممکن است به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند. با بررسی بیشتر مثالهای معروف اثر ماندلا و تحلیل تلاقیهای عجیب تصورات، میتوانیم به بهترین شکل ممکن این پدیدهی منحصربهفرد را درک کنیم. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای جامع در مورد اثر ماندلا را در اختیار شما افراد علاقه مند به روانشناسی قرار دهیم.
ریشه اثر ماندلا
فیونا بروم، شخصی که اصطلاح “اثر ماندلا” را ابداع کرد، ابتدا وبسایتی ایجاد کرد تا مشاهدات خود از این پدیده را ثبت کند. در یک کنفرانس با افراد دیگر درباره این موضوع صحبت کرد و خاطرات خود از یادگیری تراژدی مرگ نلسون ماندلا، رئیسجمهور سابق آفریقای جنوبی را در زندان در دهه ۱۹۸۰ به اشتراک گذاشت.
با این حال، در واقع نلسون ماندلا در دهه ۱۹۸۰ زنده بود و در سال ۲۰۱۳ درگذشته بود. با این صحبتها، فیونا بروم متوجه شد که این اتفاق تنها برای او رخ نداده است و دیگران نیز خاطرات مشابهی از مرگ نلسون ماندلا را به یاد داشتهاند، از جمله پوشش خبری مرگ او و سخنرانی همسر او. این وضعیت بروم را بسیار متعجب کرد، زیرا این عده از افراد قادر بودند رویدادی که به وضوح هرگز رخ نداده بود را با جزئیات دقیق به یاد بیاورند.
به عنوان پژوهشگر و تحقیقکننده در این زمینه، بروم تصمیم گرفت تا وبسایت خود را راهاندازی کند تا افراد بتوانند در مورد اثر ماندلا و حوادث مشابه دیگر صحبت کنند و تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. این وبسایت باعث شد تا افراد بیشتری از این پدیده مطلع شوند و به بررسی و تبادل نظر دربارهی این پدیده عجیب و جذاب بپردازند.
مثال هایی از اثر ماندلا
داستان نلسون ماندلا تنها یک نمونه از این نوع از حافظه گروهی نادرست نیست. همزمان با توسعه و رشد مفهوم اثر ماندلا به همراه وبسایت فیونا بروم، موارد دیگری از خاطرات گروهی نادرست نیز شروع به ظهور کردند. همچنین پیشنهاد می شود به پکیج جامع آموزش تقویت حافظه مراجعه فرمایید.
این موارد مرتبط با پدیدههایی هستند که گروههایی از افراد به طور اشتباه به یاد میآورند یا به طور غیرمنتظرهای خاطرات آنها تغییر میکند. این پدیدهها ممکن است به دلیل تأثیر رسانهها، شبکههای اجتماعی، خطاهای حافظه، انتشار اطلاعات نادرست، مطالب متنوع و اطلاعات غلط و … رخ دهند.
با گسترش مفهوم اثر ماندلا و وبسایت بروم، مردم بیشتر با این نوع پدیدهها آشنا شدند و خاطرات غلط گروهی بیشتر شناسایی شدند. این نشان میدهد که حافظه انسانی در برخی موارد میتواند به طور کلی یا گروهی به خطا بیفتد و تصاویر نادرستی را به ذهن بیاورد که با واقعیت تطابق ندارند.
در نتیجه، پدیدههایی مانند اثر ماندلا و خاطرات نادرست گروهی از موضوعاتی هستند که مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفتهاند و همچنان موضوعات مورد علاقه تحقیقاتی و علمی هستند تا بتوان درک بهتری از مکانیسمهای عملکرد حافظه و انسان شناسی را پیدا کرد.
هانری هشتم و خوردن ران بوقلمون
مردم یک خاطره از نقاشی هانری هشتم داشتند که او در آن دیده میشد که ران بوقلمونی را میخورد. با این حال، باید توجه داشت که چنین نقاشی وجود خارجی ندارد و تنها از این نقاشیها در مثالها و کارتونها استفاده شدهاست.
این اشتباه حافظه به نام “اثر ماندلا” یا مشابه آن، که پیشتر توضیح داده شد، میتواند منجر به یادآوری نادرست اتفاقات و تصاویری شود که به واقعیت نمیخورند. همچنین این نوع خطاها معمولاً بر اساس انتشار اطلاعات غلط یا تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی ایجاد میشود.
از آنجایی که نقاشی هانری هشتم که ران بوقلمونی را میخورد وجود ندارد، اما از آن نقاشیها کارتونهایی ساخته شده است که به عنوان مثالها و سرگرمیها برای مردم مورد استفاده قرار میگیرد. این کارتونها بر مبنای ایدههای خلاقانهی هنرمندان و نویسندگان ساخته شدهاند و بهعنوان یک روش سرگرمی و تفریحی در اختیار مخاطبان قرار میگیرند.
لوک، من پدرت هستم
اگر شما قسمت “The Empire Strikes Back” مجموعهی “جنگ ستارگان” را دیده باشید، احتمالاً به یاد دارید که در آن دارث ویدر، شخصیت شرور و مهم این فیلم، جمله مشهور “لوک، من پدرت هستم” را به زبان میآورد. با این حال، شاید شگفتزده شوید که بفهمید در واقع این جمله به صورت “نه، من پدرت هستم” بوده است. علت این تفاوت میان یادآوری مردم به دلیل اثر ماندلا است.
این اتفاق به دلیل اثر ماندلا یا خطاهای حافظهای رخ میدهد. هنگامی که افراد خاطرههای خود را بازیابی میکنند، ممکن است تصاویر نادرستی را به یاد آورند که با واقعیت تطابق ندارند. این مسئله میتواند به دلیل تأثیر رسانهها، انتشار اطلاعات نادرست، تلفظهای مشابه، یا خاطرات غلط قبلی باشد.
در مثال ارائه شده، خطای حافظه باعث شده که بیشتر مردم جملهی دارث ویدر “لوک، من پدرت هستم” را بهعنوان یک خاطرهی قاطع و مشهور به یاد بیاورند، در حالیکه واقعیتاً این جمله به شکل “نه، من پدرت هستم” بوده است. این نمونهای است که نشان میدهد چگونه حافظه انسانی میتواند به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارد.
آینه، آینه روی دیوار
اگر شما انیمیشن “سفید برفی و هفت کوتوله” را تماشا کرده باشید، احتمالاً این جمله را به خاطر میآورید: “آینه، آینهی روی دیوار، کی از همه زیباتر است؟” اما باید بدانید که این دیالوگ در واقع با عبارت “ای آینهی جادویی روی دیوار” شروع میشود.
این نمونه یک اثر ماندلا در دنیای سینما و تلویزیون است. اثر ماندلا به خطاهای حافظهای اشاره دارد که باعث میشود افراد تصاویر نادرستی را به یاد بیاورند که با واقعیت تطابق ندارند. علت این اشتباه ممکن است تلفظهای مشابه، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، انتشار اطلاعات نادرست، یا حتی خطاهای قبلی باشد.
در مثال ارائه شده، برخی افراد در یادآوری دیالوگ از انیمیشن “سفید برفی و هفت کوتوله” از جمله “آینه، آینهی روی دیوار، کی از همه زیباتر است؟” استفاده میکنند، درحالیکه واقعیتاً جمله با “ای آینهی جادویی روی دیوار” شروع میشود. این نشان میدهد که حافظه انسانی میتواند به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارد.
اسکار مایر
دربارهی املای برند معروف هاتداگ، Oscar Mayer، اختلاف نظر وجود دارد. برخی از افراد ادعا میکنند که به یاد دارند که این نام تجاری به جای “Mayer”، به صورت “Meyer” نوشته میشده است.
این اتفاق اثر ماندلا نامیده میشود که به خطاهای حافظهای اشاره دارد که باعث میشود افراد تصاویر نادرستی را به یاد بیاورند که با واقعیت تطابق ندارند. این نوع خطاها ممکن است به دلیل تلفظهای مشابه، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، انتشار اطلاعات نادرست، یا حتی خطاهای قبلی باشد.
در مورد نام تجاری هاتداگ، بعضی از افراد به اشتباه ممکن است نام “Mayer” را به صورت “Meyer” بخاطر بیاورند. این تصور نادرست ممکن است به دلیل تلفظ مشابه بین دو نام یا اثر رسانهها و تبلیغات باشد. با این حال، نام تجاری “Oscar Mayer” به درستی با “Mayer” املای میشود و “Meyer” نادرست است.
این نمونه نشان میدهد که حافظه انسانی ممکن است به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارند و این اشتباهها میتوانند بر روی نامها، محصولات و برندها نیز اثرگذار باشند.
موقعیت مکانی نیوزلند
موقعیت مکانی نیوزلند نسبت به استرالیا، در جنوب شرقی استرالیا قرار دارد. اگر به نقشه نگاه کنید، بهراحتی میتوانید مکان نیوزلند را در جنوب شرقی استرالیا مشاهده کنید.
اما اینجا موردی از اثر ماندلا وجود دارد. اثر ماندلا به خطاهای حافظهای اشاره دارد که باعث میشود افراد تصاویر نادرستی را به یاد بیاورند که با واقعیت تطابق ندارند. در مورد نیوزلند، برخی افراد به اشتباه ممکن است نیوزلند را به جای جنوب شرقی استرالیا، در شمال شرقی این کشور به یاد بیاورند.
این اشتباه میتواند به دلیل تلفظهای مشابه، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، انتشار اطلاعات نادرست، یا حتی خطاهای قبلی باشد. این مثال نشان میدهد که حافظه انسانی ممکن است به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارند و این اشتباهها میتوانند بر روی شکلگیری تصاویر در ذهن افراد تاثیر گذار باشند.
خرس های برنشتاین
سری کتابهای معروف کودکان به نام «خرسهای برنشتاین» (Berenstain Bears) هم از اثر ماندلا در امان نیست. بسیاری از مردم گزارش دادهاند که به طرز عجیبی املای نام این سری کتابها را به عنوان “خرسهای برنشتین” (Berenstein) به خاطر میآورند، در حالیکه واقعیتاً “e” جایگزین “a” در نام است.
این اشتباه معمولاً به دلیل تلفظهای مشابه و نزدیک به هم میان دو نام، یعنی “Berenstain” و “Berenstein” رخ میدهد. همچنین، تأثیر رسانهها، دیگر اطلاعات و نقل و انتقال مواد ممکن است باعث تقویت این اشتباه در حافظهها شود. این مسئله نشان میدهد چگونه حافظه انسانی به خطاها میتواند منجر شود و تصاویر نادرستی را به ذهن آورد که با واقعیت تطابق ندارند.
سری کتابهای “خرسهای برنشتاین” به نوشتهی نویسندگان استن و جن برنشتاین نامگذاری شده است. این نویسندگان تاکید میکنند که نام خانوادگیشان را به این شکل “Berenstain” هجو کنند. اما همچنان این خطا در املاء نام کتابها وجود دارد و اثر ماندلا در این مورد همچنان تاثیرگذار است.
شزم
یکی از مشهورترین نمونههای اثر ماندلا، خاطره جمعی فیلمی به نام “شزم” (Shazaam) است که مردم به طرز عجیبی به یاد آن میآورند، اما واقعیتاً چنین فیلمی وجود ندارد. این اشتباه حافظه در برخی افراد به دلیل انتشار اطلاعات نادرست، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، تلفظهای مشابه و … رخ میدهد.
به جای فیلم “شزم”، در دهه ۱۹۹۰ فیلم کودکی به نام “کزم” (Kazaam) ساخته شد که با بازی شهرزاد (Shaquille O’Neal) به نمایش گذاشته شد. این فیلم نقش جنی محبوب و مهربانی به نام “کزم” را نشان میدهد که به یک پسربچه کمک میکند.
علاوه بر این، عوامل مختلفی میتوانند به توضیح دلیل به یاد آوردن این فیلم نادرست کمک کنند. به عنوان مثال، توجه به عناوین مشابه، تلفظهای نزدیک، انتشار اطلاعات نادرست و یا تأثیر رسانهها میتواند باعث ترسیم تصاویر نادرست در ذهن افراد شود که با واقعیت تطابق ندارند.
در نتیجه، با توجه به موارد ذکر شده، مشخص است که اثر ماندلا یک پدیدهی جالب است که نشان میدهد چگونه حافظه انسانی میتواند به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارد.
پیکاچو
پیکاچو (Pikachu) یکی از محبوبترین شخصیتهای پوکمون (Pokémon) است و بسیاری از مردم بهطور غلط به خاطر داشتن دمی سیاه به یاد این شخصیت میآورند. در واقعیت، این شخصیت همیشه یک دم زرد داشته است.
این اشتباه حافظه معمولاً به دلیل انتشار اطلاعات نادرست، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی، تلفظهای نزدیک به یکدیگر و … اتفاق میافتد. شاید برخی از افراد، این دم سیاه را به عنوان جزئی از تصویر پیکاچو بهخاطر مواردی مانند تصاویر یا توصیفهای نادرست دیده باشند.
در واقعیت، پیکاچو یک شخصیت کارتونی است که توسط Nintendo و Game Freak خلق شده است و یک دم زرد دارد. تصویر و جزئیات شخصیتها ممکن است در مدت زمان مختلف و با توجه به متغیرهای مختلفی مانند انتشارات مختلف، نسخهها و محصولات مختلف، تغییر کند.
در نتیجه، اثر ماندلا بهطور جذابی نشان میدهد که حافظه انسانی ممکن است به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارند و این اشتباهها میتوانند بر روی تصاویر و خاطرات افراد تاثیرگذار باشند.
میکی موس
میکی موس (Mickey Mouse) شاید مشهورترین شخصیت کارتونی جهان باشد و بسیاری از طرفدارانش به خاطر این شخصیت زیبا خاطرات زیادی دارند. اما حتی در مورد این موش معروف دیزنی، اثر ماندلا نیز مشاهده میشود و افراد بهطور اشتباه به یاد آوردههایی میاندازند.
مردم اغلب گزارش میدهند که این کاراکتر شلوار بنددار یا همان ساسپندر میپوشیده است، در حالی که اینطور نیست. واقعیتاً، میکی موس همواره با شلوار کشی که همراه با لباسهای خاص خود به نمایش گذاشته میشود، شناخته میشود و هیچگاه ساسپندر به عنوان بخشی از لباسهای او نداشته است.
این نمونه نشان میدهد چگونه حافظه انسانی ممکن است به اشتباه اطلاعاتی را ذخیره و بازیابی کند که با واقعیت تطابق ندارند و این اشتباهها میتوانند بر روی تصاویر و خاطرات افراد تأثیرگذار باشند. علت این اشتباه میتواند به دلیل تلفظهای مشابه، انتشار اطلاعات نادرست، تأثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی و یا حتی خطاهای قبلی باشد.
تحلیل و بررسی اثر ماندلا
اثر ماندلا یا اشتباه حافظه جمعی یک پدیدهی رایج است که به خطاهای حافظهای اشاره دارد که باعث میشود یک یا گروهی از افراد اطلاعات نادرستی را به یاد بیاورند که با واقعیت تطابق ندارد. این اشتباهها ممکن است بر روی نامها، توصیفها، رویدادها، محصولات و… اتفاق بیفتد و به علت تأثیرات مختلفی ایجاد میشود که به صورت جمعی و گسترده در جامعه رخ میدهد. اصطلاح “اثر ماندلا” توسط فیونا بروم (Fiona Broome) در سال ۲۰۰۹ ابداع شد.
علل اصلی رخ دادن اثر ماندلا عبارتند از :
تلفظهای مشابه: وقتی کلمات یا نامها تلفظهای مشابهی دارند، اشتباه در ذهن افراد رخ میدهد. این ممکن است به دلیل اندازهگیری نادرست کلمات یا تفاوتهای کوچک در تلفظ باشد.
انتشار اطلاعات نادرست: انتشار اطلاعات غلط در رسانهها، شبکههای اجتماعی یا منابع دیگر میتواند باعث تأثیرگذاری بر حافظه جمعی شود و افراد را به یاد اطلاعات نادرست بیاورد.
تأثیر رسانهها: شخصیتها، نقشآفرینیها یا تصاویر مشابه در رسانهها میتوانند باعث ایجاد اشتباهات حافظهای شوند. این میتواند به خاطر شباهتهای ظاهری یا توصیفهای نادرست باشد.
خطاهای قبلی: اشتباهات قبلی که در حافظه جمعی ایجاد شدهاند، ممکن است به عنوان یک تاثیر در تشکیل تصاویر نادرست در آینده نیز باشند.
زنجیره تکرار: اگر یک اشتباه ابتدایی در یک متن، کارتون یا رویداد ایجاد شود، ممکن است در طول زمان تکرار و تقویت شود و به یاد آوردن اشتباه در جامعه گستردهتر شود.
تاثیرات شناختی: عوامل شناختی مانند توجه محدود، علاقه به یادآوری خاطرات هیجانانگیز و … نیز میتوانند تاثیرگذار باشند.
از آنجا که حافظه انسانی یک مکانیسم پیچیده است، این اشتباهات حافظهای طبیعی هستند و میتوانند در جامعه به شکل جمعی رخ دهند. اما این نشان میدهد که حافظه انسانی قابلیتی برای تحریف و ایجاد اشتباهات دارد و باید با دقت و انتقادی به خاطرات و اطلاعاتی که در ذهن داریم نگاه کنیم.
خاطرات دروغین
توضیح محتمل برای اثر ماندلا مربوط به شکلگیری خاطرات کاذب به این نکته اشاره دارد که حافظه انسانی، اگرچه یک ظاهر قوی و مهم از تجربیات ماست، اما ممکن است معیوب باشد و اشتباهاتی را در تشخیص و بازیابی اطلاعات ایجاد کند.
برای درک بهتر، مثالی از اثر ماندلا آورده میشود. اکثر آمریکاییها در مدرسه یاد میگیرند که الکساندر همیلتون یکی از بنیانگذاران ایالات متحده است، اما رئیسجمهور نبوده است. با این حال، در مواقعی که در مورد رؤسای جمهور ایالات متحده سؤال میشود، بسیاری از مردم به اشتباه معتقدند که همیلتون رئیسجمهور بوده است.
دلیل این اشتباهات ممکن است به این بازگردد که در مغز انسان، نواحیی وجود دارند که به طور ویژه به ذخیره اطلاعات مرتبط با رؤسای جمهور میپردازند. این نواحی مغز به عنوان “ناحیههای رمزگذاری شده” شناخته میشوند. بنابراین وقتی که مردم سعی میکنند همیلتون را به یاد بیاورند، نورونها در این ناحیهها و همچنین نواحی دیگری که مرتبط با رؤسای جمهور هستند، در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار میگیرند و خاطره رؤسای جمهور را هم با خود به همراه میآورند. این تعاملات نورونی ممکن است منجر به تداخل و تاثیرگذاری بین خاطرات شود و در نهایت باعث تشکیل یک خاطره کاذب در مورد همیلتون به عنوان رئیسجمهور شود.
البته این توضیح بسیار سادهشدهای است و علت اثر ماندلا بسیار پیچیدهتر است. اما این نمونه نشان میدهد که حافظه انسان قابل اعتماد و خطاناپذیر نیست و ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گیرد که موجب تشکیل خاطرات کاذب شوند. بنابراین، مهم است که در برابر اطلاعات نادرست و خاطرات کاذب برای خودمان و دیگران هشیار و با انتقادی بوده و از منابع معتبر استفاده کنیم.
خیال پردازی
خیالپردازی یک فرایند شناختی است که توسط مغز انسان انجام میشود. در این فرآیند، مغز شکافها یا خلاء هایی را که در خاطرات و تجربیات شخصی وجود دارند، خودبهخود پر میکند تا آنها را بیشتر قابل درک کند. به عبارت دیگر، خیالپردازی نوعی تصور یا تخیل است که مغز به کمک اطلاعات موجود، جزئیات یا وقایعی را به خاطر میآورد که در واقع هرگز اتفاق نیفتادهاند یا به این شکل واقعیت ندارند.
در هنگام یادآوری یک خاطره، مغز ممکن است اطلاعات موجود را با جزئیات تصویرسازی کند یا نقصهای موجود را تصحیح کند تا یک تصویر کاملتر و معتبرتر از واقعیت ایجاد کند. این فرآیند تا حدی طبیعی است و اغلب به عنوان یک جزء از عملکرد عادی حافظه محسوب میشود.
به عنوان مثال، وقتی که شما خاطرهای را به یاد میآورید، ممکن است جزئیاتی را که از قبل به طور دقیق ثبت نشدهاند، به طور خیالی به خاطر بیاورید و آن را به تصویر بکشید. به همین دلیل، زمانی که داستانها و خاطرات افراد برای دیگران روایت میشوند، ممکن است با تغییرات کوچک و تخیلپردازیهای معمول در زمان، مکان و تفاصیل جزئی دیگر روایت شوند.
این پدیده، با گذر زمان و افزایش سن، معمولاً بیشتر میشود. چرا که مغز با تجربیات و تغییرات زندگی در طول سالها، اطلاعات بیشتری را با هم ترکیب کرده و در نتیجه، خیالپردازیها و تصورات ذهنی بیشتری را ایجاد میکند.
به طور کلی، خیالپردازی یک ویژگی طبیعی و اجتنابناپذیر از حافظه و ذهن انسان است و نباید به عنوان دروغگویی در نظر گرفته شود. اما برای اطمینان از دقت خاطرات و اطلاعات، مهم است که از منابع معتبر و شواهد قوی برای بازگو کردن رویدادها و خاطرات استفاده کنیم و با دقت و انتقادی به یادآوریهای خود نگاه کنیم.
اطلاعات گمراه کننده پس از رویداد
اطلاعاتی که بعد از یک رویداد دریافت میکنید، میتواند حافظهی شما را درباره آن رویداد تغییر دهد. به عبارت دیگر، پس از تجربهی یک حادثه یا رویداد خاص، اطلاعات جدیدی که به دست میآورید، میتواند باعث تغییر در حافظهی شما در مورد آن رویداد شود.
مغز انسان یک سیستم پیچیده است که با دریافت اطلاعات جدید، تلاش میکند تا با تطبیق و ترکیب آنها با اطلاعات قبلی، یک تصویر کاملتر و دقیقتر از وقایع ایجاد کند. این فرآیند به عنوان بازنمایی حافظه شناخته میشود. بازنمایی حافظه ممکن است با تغییر یا اضافه کردن اطلاعات جدید به خاطرات قدیمی، شما را به تصویر زاویهها و جزئیات مختلفی از رویدادی که در آن شرکت کردهاید، هدایت کند.
در مواردی که اطلاعات جدید با اطلاعات قدیمی تناقض دارند یا نامتناسب هستند، ممکن است شهادت شاهدان عینی (شخصهایی که بهطور مستقیم در رویداد حاضر بودهاند) غیرقابل اعتماد به نظر بیاید. این امر به دلیل این است که در شرایط استرسی و وقوع رویدادهای حاد، مغز انسان ممکن است اطلاعات را اشتباه بگیرد یا توجه کافی به جزئیات نکند. همچنین، تفسیر شهودی از رویداد ممکن است تحت تأثیر عوامل همچون ترس، اضطراب و هیجان قرار گیرد، که منجر به تغییر در شهادت شاهدان عینی میشود.
به همین دلیل، در ارزیابی و تحلیل رویدادها و اطلاعات ارائه شده توسط شاهدان عینی، نیاز به اندیشهی دقیق و انتقادی وجود دارد. همچنین، برای اطمینان از دقت حافظه و شهادت شاهدان عینی، استفاده از ادله دیگر و شواهد مستقل نیز بسیار مهم است تا تصمیمگیریهای درستتری انجام شود.
پیش زمینه ذهنی
پیشزمینه یا عامل تلقین (اصطلاحی که به آن پیشفرض هم اشاره میشود) عبارتاند از عواملی که در توصیف و پرسش درباره یک رویداد موثر هستند و تأثیر قابل توجهی بر درک ما از آن رویداد دارند. این عوامل، ممکن است اطلاعات اضافی یا نگاشتی (به طور نادرست) به حافظهی ما ارائه کنند که در نتیجه، پاسخها و خاطرات ما را به صورت غیرقابل اعتماد تغییر دهند.
برای مثال، تفاوت بین پرسش “فلانی چقدر قد کوتاه است؟” و “چقدر قد بلند است؟” نشان میدهد که چگونه کلمات مورد استفاده در یک سؤال میتوانند تفاوتهای قابل توجهی در پاسخ ما به آن رویداد ایجاد کنند. همچنین، سؤال “آن ماشین سیاه را دیدی؟” به جای “ماشین سیاهی دیدی؟” نشان میدهد که حتی جزئیات کوچک در ترکیب کلمات و نحوهی سؤال میتوانند حافظهی ما را تحت تأثیر قرار دهند.
به عبارت دیگر، این عوامل تلقین یا پیشفرض، تأثیری ظریف و پنهانی در حافظهی ما دارند و میتوانند باعث شوند حافظه ما اطلاعات غلط یا ناقصی را به خود بگیرد. این امر نشان میدهد که حافظه انسان قابلیتها و محدودیتهای خاص خود را دارد و خلاف اعتقاد عمومی، خاطرات ما همیشه به صورت دقیق و بدون نقص نیستند.
نظریه واقعیت های جایگزین
این نظریه برای توضیح اثر ماندلا از دیدگاه فیزیک کوانتومی بهره میگیرد و به ایدهای اشاره میکند که واقعیتها یا جهانهای موازی ممکن است همزمان و در کنار هم وقوع کنند و با خط زمانی ما مخلوط شوند. به این تعبیر، افرادی که خاطرات مشابهی دارند، احتمالاً با جابهجایی بین این جهانهای موازی، تغییراتی در خط زمانیشان ایجاد کردهاند.
باید توجه داشت که این نظریه به نوعی ناواقعگرایی در فیزیک اشاره دارد و بسیاری از دانشمندان از این نظریه به عنوان یک توضیح علمی معتبر و قابل اثبات نگرانی دارند. اما به هر حال، ایده واقعیتهای جایگزین غیر قابل ابطال است، به این معنی که این جهانهای موازی و ممکن است وجود داشته باشند و ما قادر به اثبات یا رد وجود آنها نیستیم.
به دلیل کمبود شواهد علمی و محدودیتهای نظریهپردازی، این ایده همچنان یک تئوری غیرمشخص باقی میماند. اما برای بسیاری از مردم، این نظریهها و تئوریهای فراتر از حوزه دانشمندانه، به عنوان موضوعات جذابیت دارند و در زندگی روزمره آنها به عنوان رازهایی تخلص مییابند که هیجان و خوشایندی به زندگیشان میبخشد.
یادآوری نادرست اطلاعات
اگرچه تصور وجود واقعیتهای جایگزین میتواند به دلیل جذابیت فضای اسرارآمیز آن برای بسیاری از افراد جذاب باشد، اما بسیاری از نمونههای اثر ماندلا احتمالاً به دلیل نوعی اشتباه در به خاطر سپردن جمعی رخ میدهد. یادآوری نادرست اطلاعات در واقع بسیار رایج است و این باعث میشود که ما ممکن است جزئیاتی از رویدادها یا اطلاعات را به طور غلط به خاطر بیاوریم.
یک مطالعه انجام شده نشان داده است که تقریباً ۷۶ درصد از افراد وقتی از آنها خواسته میشود اطلاعات خاصی را به خاطر بیاورند، ممکن است در یادآوری اشتباهی از آن اطلاعات برخوردار باشند. این اشتباهات میتواند مربوط به جزئیات کوچکی از رویدادها یا اطلاعات باشد که به نظر آنها اطلاعات قابل اعتمادی است، اما در واقعیت نادرست است.
این پدیده نشان میدهد که حافظه انسانها، به خصوص در شرایطی که برای یادآوری اطلاعات به آن فشار وارد میشود یا اطلاعاتی پیچیده یا تناقضبرانگیز مرتبط است، قابل اعتماد و خطاناپذیر نیست. این اشتباهات حافظهای ممکن است به صورت یک اثر ماندلا درک شوند، اما توضیحات غیر ماورا و ناواقعگرایانه از اثر ماندلا باید با دقت مورد بررسی قرار گیرند و نباید به عنوان یک تفسیر علمی قطعی در نظر گرفته شوند.
اثرات اینترنت
نقش اینترنت در تاثیرگذاری بر خاطرات مردم بسیار مهم است و نباید آن را دستکم گرفت. با پیشرفت تکنولوژی و عصر دیجیتال، امکان دسترسی به اطلاعات برای افراد به شدت افزایش یافته است. اینترنت به عنوان یک وسیله قدرتمند برای انتشار اطلاعات، میتواند به ترویج ایدهها و باورهای نادرست و نادرست کمک کند.
واقعیت این است که شایعات و خبرهای نادرست به سرعت در اینترنت گسترش مییابند و افراد شروع به ایجاد جوامعی حول این اطلاعات میکنند که این باعث میشود آنچه زمانی فقط یک خیال بوده، واقعی به نظر برسد. مطالعات نشان دادهاند که در شبکههای اجتماعی مانند توییتر، شایعات هر بار تا حدود ۷۰ درصد از اطلاعات مورد بحث را بر حقیقت پیروز میشوند.
هر فرد به خاطر تجربهها و خاطرات خود از یک رویداد یا واقعه صحبت میکند. اگر این خاطره نادرست باشد، ممکن است بر خاطرات افراد دیگر نیز تاثیر بگذارد. افراد گاهی اوقات خاطرات خود را با تصاویر و وقایعی هماهنگ میکنند که اکثریت به خاطر میآورند و این باعث میشود که با تکرار یادآوریها، اطمینان به درستی آنها افزایش یابد، حتی اگر این خاطرات در واقع نادرست باشند.
هرچه افراد بیشتر جزئیات نادرستی را به خاطر بیاورند، این اطلاعات به عنوان واقعیت در خاطرات دیگران ثبت میشود و اعتقاد آنها به درستی این اطلاعات تقویت میشود. با وجود شواهد و مطالعاتی که نشان میدهد اثر ماندلا به احتمال زیاد به علت خطاپذیری حافظه انسان توضیح داده میشود و نه به علت واقعیتهای جهانهای موازی، همچنان به نظر روشن نیستیم. اما با بیشتر شدن حوادث و نمونههای اثر ماندلا، شاید تحقیقات بیشتری نیز در آینده بتواند منشأ این پدیده را بهتر مورد بررسی و توضیح قرار دهد.