کازوئو ایشی گورو، که در ژاپن به دنیا آمده و در بریتانیا بزرگ شده است، یکی از معروفترین و محبوبترین نویسندگان انگلیسیزبان است. این نویسندهی با استعداد، دو بار توسط مجلهی گرانتا که یک مجلهی ادبی معتبر است، به عنوان یکی از برجستهترین رماننویسان جوان بریتانیای معرفی شد. همچنین، او جایزههای بسیار ارزشمند و معتبری را در زمینهی نوشتار دریافت کرده است. از جمله جایزهی بوکر که یک جایزهی معروف برای رماننویسان است و جایزهی نوبل ادبیات که بالاترین جایزهای است که یک نویسنده میتواند آن را بگیرد.
شایان ذکر است که او با نوشتن فیلمنامهای براساس یک رمان خودش، توجه منتقدان و هنردوستان را به خود جلب کرده و نامزد درخشان جایزههای سینمای بفتا و اسکار شده است. اگر شما هم علاقهمند به آشنایی با آثار این نوستالژیک نابغه هستید، ما به شما تعدادی از کتاب های پرفروش و پرطرفدار او را پیشنهاد می کنیم. پس تا انتهای این مقاله با گروه علمی برنا اندیشان همراه باشید.
بیوگرافی کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو یک نویسندهی بریتانیایی است که در ژاپن به دنیا آمده و در سال ۱۹۶۰ با خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرده است. او یکی از نویسندگان معاصر برجسته و مورد تحسین است که به زبان انگلیسی مینویسد و در سال ۲۰۱۷ جایزهی نوبل ادبیات را برای آثارش که «پرتگاه زیر پوشش مجازی ارتباط ما با جهان را آشکار کردهاند» دریافت کرده است.
دو رمان اول او، «چشمانداز کمرنگ تپهها» و «هنرمند دنیای شناور»، به بررسی هویت ژاپنی و حالت افسوسآمیز آن پرداختهاند. سپس او به سبکهای دیگری همچون علمی-تخیلی و تاریخی روی آورده است. او چهار بار برای جایزهی بوکر نامزد شده و در سال ۱۹۸۹ این جایزه را برای رمان «بقایای روز» کسب کرده است. این رمان در سال ۱۹۹۳ به فیلمی با همین نام تبدیل شده است. سلمان رشدی این رمان را شاهکار کازوئو ایشی گورو خوانده و گفته است که او «از تنظیمات ژاپنی دو رمان اول خود دور شده و نشان داده است که حساسیت او در هیچ جای خاصی ریشه ندارد، بلکه قابل حرکت و تغییر است».
مجلهی تایم رمان علمی-تخیلی او «هرگز مرا ول نکن» را بهترین رمان سال ۲۰۰۵ و یکی از صد رمان برتر زبان انگلیس در بازهای بین سالهای ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ نامیده است. اخیراً هم با نوشتن فیلمنامهای براساس یک رمان خودش، توجه منتقدان و هنردوستان را به خود جلب کرده و نامزد درخشان جایزههای سینمای بفتا و اسکار شده است.
نقطه آغاز
کازوئو ایشی گورو در دو رمان اول خود، «چشمانداز کمرنگ تپهها» و «هنرمند دنیای شناور»، به ریشههای ژاپنی خود بازمیگردد. او که در سال ۱۹۶۰ در پنج سالگی با والدینش به انگلستان نقل مکان کرده بود، تا سال ۱۹۸۹ به کشور مادری خود سفر نکرده بود. این دو رمان که در دههی هشتاد منتشر شدند، او را به عنوان یک نویسندهی معتبر و محبوب معرفی کردند و نشان دادند که او چگونه به تصویر کشیدن زندگی افراد گمگشته و ناراضی مسلط است.
این دو رمان لذتبخش هستند اما شاهکار کازوئو ایشی گورو «بقایای روز» است. این رمان زیبا داستان زندگی استیونز را بیان میکند که سالها به عنوان یک پیشخدمت وفادار در خانهای مجلل و باشکوه به نام دارلینگتن هال خدمت کرده بود. حالا که خانه به دست یک آمریکایی فروخته شده است، او تصمیم میگیرد به یک سفر جادهای به سمت غرب انگلستان برود و در طول راه خاطرات خود را بازگو میکند. این رمان که پل آستر آن را «بسیار خندهدار و همزمان تاثیرگذار» توصیف کرده است، پس از سه دور بازخوانی و بازنویسی منتشر شده و جایزهی بوکر را در سال ۱۹۸۹ به خود اختصاص داد.
کتاب بازمانده روز
کتاب بازماندهی روز داستان استیونز را روایت میکند که یک پیشخدمت سن بالا در خانهای قدیمی و مجلل به نام دارلینگتن هال است. او در سال ۱۹۵۶، تصمیم میگیرد به یک سفر شش روزه به مناطق غرب انگلستان برود و در طول راه خاطرات خود را از دوران خدمت در دارلینگتن هال بازگو میکند. او به خصوص به رابطهاش با خانم کنتون، سرخدمت سابق خانه، و لرد دارلینگتن، صاحب سابق خانه، فکر میکند.
خانم کنتون یک زن با اراده و پرشوری بود که با استیونز درگیر میشد ولی همچنین علاقهای نامعلوم به او داشت. او در سال ۱۹۳۵ از دارلینگتن هال جدا شد و با یک مرد دیگر ازدواج کرد. استیونز در سفر خود قصد دارد او را ملاقات کند و شاید از او بخواهد که به عنوان سرخدمت به دارلینگتن هال برگردد.
لرد دارلینگتن یک نجیبزادهی انگلیسی بود که در دوران بین جنگ جهانی اول و دوم، تلاش میکرد تا صلح و عدالت را در اروپا حفظ کند. ولی او به تأثیر نازیهای آلمان قرار گرفت و نقش منفی در سیاستهای آن زمان داشت. استیونز همیشه به لرد دارلینگتن احترام گذاشت و حرفهای بود، حتی زمانی که شاهد فعالیتهای مشکوک و نادرست لرد دارلینگتن بود. همچنین پیشنهاد می شود مقاله آشنایی با نویسندگان بیشترین اقتباس های سینمایی را مطالعه فرمایید.
سفر استیونز باعث میشود که او به زندگی خود نگاه دقیقتری بیندازد و بپذیرد که شاید همچنان علاقهای به خانم کنتون دارد و شاید هم لرد دارلینگتن چندان شخص قابل تحسین و قابل اعتماد نبود. استیونز در پایان کتاب به این نتیجه میرسد که باید به زندگی خود ادامه دهد و از بازماندههای روز خود استفاده کند.
چالش های جدید
در رمان «تسلیناپذیر»، کازوئو ایشی گورو دنیای عجیب و غریب یک پیانیست معروف به نام رایدر را به تصویر میکشد. رایدر برای اجرای یک کنسرت به یک شهر اروپایی سفر میکند که هیچ اطلاعاتی دربارهاش ندارد و حتی نمیداند که چه قطعهای باید بنوازد. در مسیر خود با افراد و موقعیتهای عجیب و غیرمنتظرهای روبرو میشود که همه به نحوی با گذشته و آیندهاش ارتباط دارند. رایدر به تدریج متوجه میشود که کنسرت او بسیار مهم و تاریخساز است و باید با چالشهای فراوان روبرو شود.
کتاب تسلی ناپذیر
کتاب تسلی ناپذیر داستان سه روز از زندگی رایدر را روایت میکند. رایدر یک پیانیست مشهور است که برای اجرای یک کنسرت مهم به یک شهر ناشناس در اروپا سفر میکند. ولی در شهر، او با مشکلات و سرگردانیهای فراوان روبرو میشود. او نمیتواند به خاطر بیاورد که چه قطعات موسیقی باید بنوازد، چه وعدههایی داده است و چه افرادی را میشناسد. او همچنین با گذشته و آیندهاش در ارتباط است و باید با تقاضاها و انتظارات زیاد دیگران سروکار داشته باشد.
کتاب تسلی ناپذیر، که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، با سبک قبلی کازوئو ایشی گورو تفاوت زیاد دارد. در این کتاب، همه چیز نامعین و مبهم است و خواننده همچون رایدر در گمراهی و سرگردانی قرار دارد. جیمز وود، یک منتقد ادبی، این رمان را «کافکایی» خوانده و گفته است: «تسلی ناپذیر به ما نشان میدهد که زندگی قابل پروژکشن نبوده و همواره سورپرایزهای زیرکانه و تلخ دارد».
عجیب و غریب
در رمان «غول مدفون»، کازوئو ایشی گورو که قبلاً در ژانرهای مختلفی همچون طنز و جنایی نوشته بود، به داستانهای فانتزی پرداخته است. رمان در دوران پس از حکومت آرتور سرک جریان دارد و داستان زوجی پیر را دنبال میکند که به دنبال پسرشان هستند. ولی یک مه عجیب باعث شده است که خاطراتشان محو شوند. در سفر خود با آکسل، یک جنگجوی ساکسون، و بئاتریس، یک شوالیهی شجاع، آشنا میشوند و تدریجاً گذشتهی تاریک و پر از درگیریهای خود را به یاد میآورند. «غول مدفون» خواننده را وادار میکند که دربارهی نقش فراموشی و خاطرات، عشق و نفرت، انتقام و صلح تفکر کند.
کازوئو ایشی گورو اعتراف کرده است که فرزندش، بعد از خواندن نسخهی اول رمان، به او گفته است که بعضی قسمتهای آن دارای اغراق های فراوانی هستند. این نظر باعث شده است که او رمان را بازخوانی و بازنویسی کند تا آثار جذاب و ماندگارتری خلق کند.
کتاب غول مدفون
کتاب غول مدفون در دوران پس از مرگ آرتور سرک در بریتانیا جریان دارد و داستان زوجی پیر به نام آکسل و بئاتریس را دنبال میکند که از روستای خود خارج شده و به سمت پسرشان حرکت میکنند. ولی یک مه عجیب باعث شده است که همه چیز را فراموش کنند و حتی نمیتوانند گذشته و حال خود را به خوبی به یاد بیاورند. در سفر خود با شخصیتهای مختلفی آشنا میشوند، از جمله ویستان، یک جنگجوی ساکسون، ادوین، یک پسربچهای که توسط اژدها گزیده شده است، و سر گاوین، یک شوالیهی باقیمانده از دوران آرتور سرک. همچنین با رازهای تاریک و پیدا نشدهای دربارهی جنگ، عشق، انتقام و صلح روبرو میشوند.
کتاب غول مدفون، که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، با سبک قبلی کازوئو ایشی گورو تفاوت زیاد دارد. در این کتاب، عناصر فانتزی به داستانهای تاریخی تلفیق شدهاند و خواننده را به دنبال چالشهای اخلاقی و فلسفی مخاطبان قرون وسطای خود میبرد. جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۷ به این رمان اشاره کرده و آن را «عجین شدنِ بلادرنگِ فانتزِ تاریخی» خوانده است.
بعد از جایزه نوبل
تی. اس. الیوت، شاعر و نمایشنامهنویس بریتانیایی، پس از دریافت جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۸، اظهار نارضایتی کرد و گفت: «نوبل بلیتی است برای تشییع جنازهی خود. هیچکس بعد از اینکه آن را به دست آورد، کاری انجام نداده است.» البته این حرف را ممکن است به خاطر فشار رسانهای و انتظارات عمومی گفته باشد، زیرا او تا پایان عمر خود در سال ۱۹۶۵، شعر و نمایشنامه نوشت.
کازوئو ایشی گورو، نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۷، همچنان فعال و خلاق است و رمان جدیدش «کلارا و خورشید» را در سال ۲۰۲۱ منتشر کرده است. این رمان داستان «کلارا» را تعریف میکند که یک دوست مصنوعی است، یعنی یک ربات شبهانسان با قابلیتهای خاص که در یک فروشگاه به فروش میرسد.
«کلارا» با توجه شگفتانگیر خود به جهان اطراف، به رفتار و احساسات انسانهایی که مشتری یا عابر پای محسوب میشوند، دقت میکند. او منتظر است که کسی او را بخرد و به خانه ببرد. «کلارا و خورشید» یک رمان هیجانانگیز و تأملبرانگیر است که نگاه «کلارا» را به جامعهای در حال تغییر نشان میدهد. رمان با زبان ساده و بدون تحریف نوشته شده است، ولی خواننده را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود که دربارهی مسائل مختلف فلسفی و اخلاقی فکر کند.
کتاب کلارا و خورشید
کتاب کلارا و خورشید داستان «کلارا» را روایت میکند که یک دوست مصنوعی است، یعنی یک ربات شبهانسان با قابلیتهای خاص که در یک فروشگاه به فروش میرسد. «کلارا» با توجه شگفتانگیر خود به جهان اطراف، به رفتار و احساسات انسانهایی که مشتری یا عابر پای محسوب میشوند، دقت میکند. او منتظر است که کسی او را بخرد و به خانه ببرد. سرانجام، «کلارا» توسط «جوزی»، یک دختر ۱۴ سالهای که بیمار است و عمل ژنتیکی «برداشت» را انجام داده است، و مادرش انتخاب میشود.
«برداشت» یک روش است که باعث تقویت و بهبود عملکرد تحصیلی میشود، ولی همچنین خطرات جانبی مرگبار هم دارد. «کلارا» با آنها به خانهای در حومه شهر میرود و با زندگی و نگرانیهای آنها آشنا میشود. «جوزی» دوست صمیمی و همسر آیندهای به نام «ریک» دارد که «برداشت» نشده است و برای آیندهاش نگران است. «کلارا» همچنین با «آقای کپالدی»، یک هنرمند عجیب و غریب، آشنا میشود که در حال ساخت یک «پرتره» از «جوزی» است. «پرتره» یک ربات شبیه به «جوزی» است که در صورت فوت او، جایگزین او خواهد شد. «کلارا» تلاش می کند تا به عنوان یک دوست مصنوعی، به «جوزی» کمک کند و حتی به «خورشید»، که منبع انرژی و الهام اوست، دعا می کند تا او را شفا دهد.
کتاب کلارا و خورشید، که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است، چالشهای فلسفی و اخلاقی پیرامون هوش مصنوعی، عشق و تجربهی انسانی را مورد بررسی قرار میدهد. رمان از دیدگاه «کلارا» نوشته شده است و با زبانی ساده و بیطرفانه، اما همزمان عمیق و شفاف، جهان را به تصویر میکشد. جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۷ به این رمان اشاره کرده و آن را «عجین شدنِ بلادرنگ فانتزی تاریخی» خوانده است.
کتاب هرگز رهایم مکن
«هرگز رهایم مکن» یک رمان علمیتخیلی است که در آن سه دوست، کتی، روت و تومی، در یک مدرسهی شبانهروزی عجیب به نام هیلشم بزرگ میشوند. در این مدرسه، دانشآموزان فقط به فعالیتهای هنری مشغول هستند و از جهان بیرون حفاظت میشوند. آنها تجربهای از عشق پیدا میکنند که برای هر یک از آنها معنا و اثرات مختلفی دارد. تومی سعی دارد عشق خود را پنهان کند، اما داستان نشان میدهد که او واقعاً به کتی و روت علاقه دارد.
داستان با خاطرات کتی، که ۳۱ ساله شده و نقش یک پرستار را برای همکلاسیهای خود دارد، شروع میشود. او به دوران کودکی و نوجوانی خود در هیلشم برمیگردد و با روت و تومی ملاقات میکند. او همچنین با حقایق تلخ و تکاندهندهای دربارهی هدف و سرنوشت خود و دوستانش آشنا میشود. آنها در واقع برای اهدای اعضای خود به بقای جامعه پرورش یافتهاند و فقط چند سال عمر دارند.
«هرگز رهایم مکن»، که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است، با سبک قبلی کازوئو ایشی گورو تفاوت زیاد دارد. در این رمان، نویسنده به بحث دربارهی هویت، حافظه، عشق و قربانی پرداخته است. نویسنده گفته است که «هرگز رهایم مکن» شادترین کتابی است که نوشته است و نشان می دهد که چگونه ارزش های انسانی در برابر سختی های زندگی پابرجا می مانند.
کتاب هرگز رهایم مکن در یک جهان دیستوپیک در انگلستان در دههی ۹۰ میلادی جریان دارد و داستان زندگی سه دوست، کتی، روت و تومی را از کودکی تا بزرگسالی روایت میکند. آنها سه کلون هستند که برای اهدای اعضای خود به انسانهای عادی پرورش یافتهاند. آنها در یک مدرسهی شبانهروزی به نام هیلشم بزرگ شدهاند که به آنها فقط درسهای هنر داده شده است. آنها همچنین با عشق آشنا میشوند و با چالشهای رابطهشان روبرو میشوند. تومی عاشق کتی است، اما رابطهای با روت دارد. کتی نقش یک پرستار را برای همکلاسیهای خود دارد و به آنها در طول فرآیند اهدای اعضا کمک میکند.
بعد از فارغالتحصیل شدن از هیلشم، آنها به خانهای به نام کاتج میرود و با دانشجویان دیگر زندگی میکنند. آنجا شایعاتی درباره «برگشت» وجود دارد، چیزی که باعث می شود کلون هایی که عشق واقعی پیدا کرده اند، از اهدای اعضا معاف شوند. تومی و روت تلاش می کنند تا «برگشت» را پیدا کنند، اما ناموفق می شوند. سالها بعد، رابطهشان خاتمه می یابد و روت به علت بیماری «کامل» می شود، یعنی پس از چندین بار اهدای عضو، فوت می کند. قبل از فوت، روت عذرخواهی کرده و تومی و کتی را به یکدیگر نزدیک می کند.
کتی و تومی با هم زندگی مختصر و شیرینی دارند، اما زود به زود جدا می شوند، زیرا تومی نیز «کامل» می شود. کتی تصمیم می گیرد تا به هیلشام برگردد و با «مدام»، زنی که هنر آنها را جمع می کرده است، صحبت کند. او می فهمد که «مدام» و «خانم امیلی»، رئیس هیلشام، قصد داشتند تا به جامعه ثابت کنند که کلونها نیز احساسات انسانی دارند. اما پروژهشان شکست خورده و هیلشام بسته شده است. کتی با حقیقت تلخی روبرو میشود که «برگشت» وجود ندارد و او نیز باید به زودی اعضای خود را اهدا کند.
کتاب هرگز رهایم مکن، که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است، با سبک قبلی کازوئو ایشی گورو تفاوت زیاد دارد. در این رمان، نویسنده به بحث دربارهی هویت، حافظه، عشق و قربانی پرداخته است. نویسنده گفته است که «هرگز رهایم مکن» شادترین کتابی است که نوشته است و نشان می دهد که چگونه ارزش های انسانی در برابر سختی های زندگی پابرجا می مانند.