تفکر خلاف واقع در روانشناسی به معنای تصور و تفکر درباره وقایعی است که در گذشته رخ ندادهاند و احتمال وقوع آنها وجود دارد. این نوع تفکر ممکن است به صورت نشخوار ذهنی بیان شود، زمانی که ما در ذهن خود به سوالاتی مانند “چی میشد اگر…” و “اگر فقط…” پاسخ میدهیم. در این حالت، ما فرضیاتی مطرح میکنیم که نشان میدهد چگونه میتوانستند رویدادها به شکل دیگری تکامل پیدا کنند، انتخابها متفاوتی داشته باشند یا رخدادها بطور کلی به صورت متفاوتی پیش بروند.
در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان به بررسی چند نمونه از تفکر خلاف واقع میپردازیم و اهمیت، فواید و خطرات بالقوهی آن را بررسی میکنیم. همچنین، راهکارها و روشهایی را معرفی میکنیم تا بتوانید از این الگوی تفکر جدا شوید و ذهن خود را از آن آزاد کنید.
آشنایی با انواع تفکر خلاف واقع
تفکر خلاف واقع در روانشناسی به معنای تمایل ما به تفکر و تصور درباره وقایعی است که در واقعیت رخ ندادهاند. در این نوع تفکر، ما به شکلهای مختلفی درباره گذشته فکر میکنیم و سناریوهای مختلفی را تصور میکنیم که اگر رویدادهای مختلفی پیش گرفته بودیم، رخدادها چگونه تغییر میکردند. ممکن است این تفکرات به صورت نشخوار ذهنی نمایان شوند، زیرا ما ممکن است به خود بگوییم “چی میشد اگر…” و تصور کنیم که اتفاقات به شکلهای مختلفی پیش میرفتند.
این نوع تفکر ممکن است برای ما جذاب باشد، زیرا اجازه میدهد تا واقعیت را به چالش بکشیم و به دنبال راهحلها و انتخابهای مختلف بگردیم. اما در عین حال، تفکر خلاف واقع همراه با خطراتی نیز همراه است. این نوع تفکر ممکن است باعث افزایش استرس و اضطراب شود، زیرا ما میترسیم که شاید انتخابهای اشتباهی کرده باشیم و به نتایج منفی برسیم. همچنین، این تفکر ممکن است باعث کاهش تمرکز و انگیزه شود، زیرا ذهن ما درگیر تصورات و احتمالاتی است که در واقعیت نیستند.
به طور خلاصه، تفکر خلاف واقع در روانشناسی به معنای تفکر و تصور درباره وقایعی است که در واقعیت رخ ندادهاند. این نوع تفکر همراه با فوایدی میآید، اما در عین حال خطراتی نیز دارد که باید در نظر گرفته شود.
تفکر خلاف واقع رو به بالا
تفکر خلاف واقع یا تفکر بازگشت به گذشته، به معنای پرداختن به ایدهها و فکرهایی است که ممکن است گذشته را به شکل بهتری تغییر دهند یا تصمیمهای مختلفی را در زمان گذشته بگیریم. این نوع تفکر بیشتر به دنبال برگشت به لحظاتی است که فرصتهایی از دست رفته داشتهایم یا تصمیمهای متفاوتی میتوانستیم بگیریم. برخی نمونههای این نوع تفکر عبارتند از:
فکر کردن در مورد فرصتهای از دست رفته: با گذشت زمان، ممکن است دید دقیقتری از مسائل به دست آید و در نتیجه، ما ممکن است به آنچه را که از دست دادهایم فکر کنیم. به عنوان مثال، اندیشیدن به اینکه چگونه میتوانستیم سهامی را در یک زمانی خریداری کنیم که قیمت آن بسیار بالا رفته است یا به جای سرمایهگذاری در خانه، به طلا سرمایهگذاری میکردیم.
بیش از حد فکر کردن به جدایی: ممکن است برای ما مهم باشد که به صورت غیرمعمولی به نشانهها و رفتارهای شریک زندگیمان توجه کنیم و بفهمیم که آیا قصد جدایی از ما را دارد یا خیر. ممکن است ما میخواهیم بیشتر وقت را برای بهبود رابطه خود صرف کنیم یا در شرایط غیرعادی بیش از حد به تفصیل درگیر نشویم. همچنین پیشنهاد می شود تا مقاله درمان بیماری مرور خاطرات گذشته را مطالعه فرمایید.
بر اساس یک تحقیق منتشر شده در ژورنال “کلینیکال سایکولوژی ریویو”، تفکر خلاف واقع رو به بالا با افسردگی فعلی افراد و افسردگی آینده آنها مرتبط است. این نشان میدهد که این نوع تفکر ممکن است به وضعیت افسرده فعلی فرد و یا احتمال افسردگی در آینده او مرتبط باشد.
تفکر خلاف واقع رو به پایین
تفکر خلاف واقع رو به پایین، عبارت است از فرآیند ذهنی که در آن ما به امکانات بدتر از حوادث و اتفاقات گذشته تفکر میکنیم. به عبارتی دیگر، در یک سری موقعیتها، ممکن است به سمت ایدهها و سناریوهایی حرکت کنیم که شرایط بدتری را تصور میکنند.
برای مثال، بعد از یک حادثه رانندگی، ممکن است فکر کنید که اگر مسیر متفاوتی را انتخاب میکردید، ممکن بود خودتان یا دیگران زیادی آسیب ببینند. یا زمانی که می شنوید حادثهای ناگوار برای شخص دیگری اتفاق افتاده، شادی و قدردانی خود را برای اینکه چنین سرنوشتی برای شما رقم نخورده، ابراز میکنید.
این فرآیند ذهنی با نام تفکر تفکر خلاف واقع رو به پایین، جذابیت خاص خود را دارد زیرا گاهی اوقات ممکن است ما را به داخل دایرهای از نگرانیهای بیپایان بکشاند یا حتی اگر از یک حادثه بد بدون آسیب بیرون آمدهایم و دیگری این شانس را نداشته باشد، ممکن است باعث احساس گناه شود. با این وجود، این نوع تفکر میتواند مزایایی نیز داشته باشد، زیرا به ما کمک میکند تا برای چیزهایی که به نفع ما رخ دادهاند، احساس سپاس کنیم.
یک تحقیق در سال 2021 نشان داد که این نوع تفکر ممکن است یک روش موثر برای کنترل احساسات در افرادی باشد که دچار اضطراب شدید هستند.
آیا تفکر خلاف واقع یک رویکرد سالم است؟
تفکر خلاف واقع، که اغلب به صورت تفکر “چه می شد اگر” شناخته میشود، میتواند به دو شکل مختلف باشد: تفکر خلاف واقع رو به بالا (در مورد چگونگی بهبود وضعیت فعلی) و تفکر خلاف واقع رو به پایین (در مورد چگونگی افتراق وضعیت فعلی از شرایط بدتر). هر دو نوع از این تفکرات میتوانند مفید و زیانآور باشند، بسته به میزان و شیوه استفاده از آنها.
تفکر خلاف واقع رو به بالا میتواند منجر به خلاقیت و پیشرفت شخصی شود، اما اگر از حد بگذرد ممکن است منجر به نارضایتی مداوم از وضعیت فعلی و حس بیکفایتی شود. از سوی دیگر، تفکر خلاف واقع رو به پایین میتواند به شکرگزاری و تقدیر از چیزهایی که داریم منجر شود، اما اگر بیش از اندازه باشد، میتواند منجر به نگرانی و اضطراب بیش از حد شود.
بنابراین، سوال این است که چگونه و چقدر از این روش تفکر استفاده میکنیم. اگر به شکل متعادل و با هدف مثبت استفاده شود، میتواند رویکرد سالم و مفیدی باشد. اما اگر به شکل بیمیزان و منفی استفاده شود، میتواند منجر به اضطراب، استرس و رضایت ناپذیری شود.
تفکر خلاف واقع چه خطراتی دارد؟
تفکر خلاف واقع، در صورتی که بیش از حد و بدون کنترل باشد، میتواند منجر به تعدادی عوارض نامطلوب شود. در ادامه به برخی از این خطرات میپردازیم:
اضطراب: تفکر مداوم درباره اتفاقات بدتر احتمالی میتواند منجر به اضطراب شود. وقتی افراد بیش از حد درباره “چه می شد اگر” میاندیشند، این میتواند باعث ایجاد استرس و نگرانی غیرضروری شود.
گناه: ممکن است برخی افراد در مواجهه با اتفاقات ناگوار که برای دیگران رخ میدهد، برای خود احساس گناه کنند. این میتواند باعث شود افراد احساس کنند که باید به نحوی جبران کنند، چه از طریق تنبیه خود یا از طریق رفتارهای آسیب به خود.
غم و اندوه: تفکر درباره چگونگی بدتر شدن وضعیت ممکن است منجر به احساس غم و اندوه شود، حتی اگر این شرایط بدتر واقعاً وجود نداشته باشد.
فرسودگی ذهنی: تفکر مداوم درباره “چه می شد اگر” میتواند منجر به خستگی ذهنی شود، که به نوبه خود میتواند اثر منفی بر عملکرد روزمره، تمرکز و حافظه داشته باشد.
مشکل در تصمیمگیری: وقتی افراد بیش از حد درباره “چه می شد اگر” میاندیشند، ممکن است تصمیمگیری سخت شود. آنها ممکن است از گرفتن تصمیمات میترسند، زیرا همیشه به دنبال سناریوی بدتر هستند.
بنابراین، در حالی که تفکر خلاف واقع در مقادیر مناسب میتواند مفید باشد و به ما کمک کند تا از آنچه داریم قدردانی کنیم و برای آینده برنامهریزی کنیم، استفاده بیش از حد و بدون کنترل از آن میتواند باعث ایجاد مشکلات روحی و روانی شود.
روش های جلوگیری از تفکر خلاف واقع
با توجه به اینکه تفکر خلاف واقع میتواند منجر به اضطراب و نگرانی شود، مهم است که بتوانیم این نوع تفکر را کنترل کنیم. در اینجا چندین روش را برای مدیریت این تفکرات ارائه میکنیم:
توجه به حال حاضر: متمرکز شدن بر لحظه حال و آگاهی از لحظه میتواند به شما کمک کند تا از فکر کردن به “چه می شد اگر” جلوگیری کنید. روشهایی مانند مدیتیشن و یوگا میتوانند کمک کنند تا شما را در لحظه حاضر نگه دارند.
مواجهه با ترس: اگر تفکرات “چه اگر” شما از ترس ناشی میشود، ممکن است بهتر باشد که به جای اجتناب، با آنها مواجه شوید. این میتواند به شما کمک کند تا ببینید که اغلب این ترسها بیاساس هستند.
رویکردهای مثبت: سعی کنید تفکر خلاف واقع را با تفکرات مثبت جایگزین کنید. به جای فکر کردن به چگونگی بدتر شدن شرایط، به چگونگی بهبود آنها فکر کنید.
مشاوره و درمان: در صورتی که تفکرات “چه اگر” شما بیش از حد شده و بر روزمرهی شما تاثیر میگذارد، ممکن است بهتر باشد که به یک متخصص روانشناسی مراجعه کنید. روشهای درمانی مانند درمان شناختی-رفتاری میتوانند به شما کمک کنند تا تفکرات خود را کنترل کنید.
تمرینات تنفس: تمرینات تنفس میتوانند به شما کمک کنند تا اضطراب خود را کاهش دهید و به حال حاضر برگردید، بنابراین از فکر کردن به “چه می شد اگر” جلوگیری میکنند.
یادتان باشد که این روشها زمان میبرند و تمرین نیاز دارند، بنابراین صبور باشید و با خود مهربان باشید.
نتیجه گیری
تفکر خلاف واقع عملی میتواند یک ابزار قدرتمند برای یادگیری از اشتباهات گذشته و یافتن راهحلهایی برای چالشهای فعلی باشد. این نوع تفکر میتواند ما را تشویق کند تا با توجه به تجربیات گذشته، تصمیمهایی متفاوت و عاقلانهتر در زمان حال و آینده بگیریم.
با این حال، به طور مستمر و مفرط به گذشته فکر کردن میتواند زندگی ما را در لحظه حال به تعطیل کشاند. بنابراین، یکی از مهارتهای حیاتی، توانایی ایجاد تعادل بین بازبینی گذشته و زندگی کردن به صورت کاملاً حضور در لحظه حال است.
راز دستیابی به این تعادل، در پذیرش و مهربانی با خود، تمرین روزمره برای برقراری ارتباط با حسها و افکارمان (خودآگاهی)، و استفاده از تکنیکهای ذهن آگاهی برای حضور کامل در لحظه حال قرار دادن است. به طور خلاصه، ما باید بتوانیم از گذشته بیاموزیم، با آینده برنامهریزی کنیم، اما در همان حال لحظه حال را تجربه کنیم و لذت ببریم.