ژان ژاک روسو، یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ فلسفه است که تأثیرات قابل توجهی در زمینههای فلسفهی سیاسی و روانشناسی اخلاقی داشته و به گونهای ویژه به تفکرات نخبگان پس از او تأثیر گذاشته است. او از نظرات مثبتی نسبت به فیلسوفان نشان نمیداد و آنها را به عنوان افرادی منطقی، اما خودخواه و خودمحور میپنداشت. او از مدافعان استبداد و افرادی که باعث شدهاند تا فردگرایی مدرن جایگزین مهربانی و دلسوزی ذاتی انسان شود، نقدهایی داشت. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مطلبی کامل در مورد معرفی بهترین کتاب های ژان ژاک روسو را در اختیار شما افراد علاقه مند به کتاب و کتاب خوانی قرار دهیم.
ژان-ژاک روسو در آثار خود، بر مبارزه با این دیدگاهها تمرکز کرده و سعی دارد راهی برای حفظ آزادی انسان در یک جهان که همه افراد به دیگران وابستهاند، پیشنهاد دهد. این دغدغه دو بُعد دارد: بُعد مادی و بُعد روانشناختی که ژان-ژاک روسو به ویژه به اهمیت دومی تاکید میکند. در دنیای مدرن، افراد هویت و ارزش خود را از طریق نظرات دیگران شکل میدهند. این امر به نظر روسو، آزادی انسان را تهدید کرده و اصالت او را آسیب میزند.
کتابهای ژان-ژاک روسو دو جنبه مهم دربارهی دستیابی به و حفظ آزادی را بررسی میکنند. اولین جنبه به ابعاد سیاسی میپردازد و به تدوین ساختارهایی میپردازد که افراد را قادر میسازد به صورت برابر و آزادانه، در یک جامعه که خود آن را اجرا و اداره میکنند، زندگی کنند. دومین جنبه به تدوین یک برنامه برای آموزش و تربیت کودکان اختصاص دارد تا آنها به عنوان افراد مستقل و خودمختار بزرگ شوند و از تفکرات خود خواهانه و منفعتطلبانه دور شوند.
با این حال، هرچند ژان-ژاک روسو باور دارد که همزیستی آزادی و برابری ممکن است، اما او نگرشی بدبینانه نسبت به این موضوع دارد و به اصطلاح باور نمیکند که بشریت قادر به فرار از تبعیض، ستم، ازخودبیگانگی، و اسارت باشد.
علاوه بر کمک های شایان توجه در زمینهٔ فلسفه، ژان-ژاک روسو فراتر از این حوزه فعالیتهای گستردهای داشته است. او علاوه بر فعالیتهای فلسفی، به عنوان یک آهنگساز، نظریهپرداز موسیقی، نویسنده رمان، گیاهشناس، و یکی از پیشتازان حوزهٔ زندگینامهنویسی مدرن شناخته میشود. روسو در زندگی خود به عشق طبیعت آگاه بود و این ارتباط با شگفتیهای طبیعت، احساسات او را به عنوان یکی از منابع اساسی جنبش رمانتیسم تبدیل کرد.
ژان-ژاک روسو در سال ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمد. پدر او ساعتساز بود و مادرش چند روز پس از تولد او درگذشت. از ده سالگی به بعد، روسو با پدر خود زندگی نکرد و در شانزده سالگی به تنهایی به انسی فرانسه رفت. در آنجا با مادام دو وارانس آشنا شد که یک کاتولیک بود و به او کمک کرد تا به عنوان یک نوازنده شغلی پیدا کند. سپس در سال ۱۷۴۱ به پاریس نقلمکان کرد و به عنوان یکی از نویسندگان آنسیکلوپدی، یک دانشنامه محبوب در دوران فرانسه، فعالیت کرد.
در سال ۱۷۴۹، ژان-ژاک روسو به نقطه عطفی در زندگی خود رسید. او به هدف اصلی زندگیاش دست یافت و این اتفاق هنگامی رخ داد که او به موضوع یک مسابقه مقالهنویسی برخورد کرد، موضوعی که سوال میکرد: “آیا پیشرفت علم و هنر به نابودی یا تلخیص معیارهای اخلاقی کمک کرده است؟”. این مسئله به ناگهان او روشن شد که تا چه حد از جوانب منفی جهان اطرافش نفرت دارد و احساس کرد که به عنوان یک مفکر منحصر به فرد درآمده است.
ژان-ژاک روسو در این مسابقه پیروز شد و با آغاز بحثهای نوآورانه درباره اینکه فرهنگ مدرن به عنوان یک واقعیت دروغین، فاسد و تقلبی شناخته میشود، توجه جامعه را به خود جلب کرد. این تحول در زندگی او منجر به آغاز نگارش کتابهای معروفش شد. ایدههای ژان-ژاک روسو در ابتدا توسط فیلسوفان همدوران او نظیر ولتر و ژان لو رون دالامبر مسخره شد، اما با گذر زمان، این ایدهها جدیتر گرفته شد و تأثیرگذاری اصلی او در تاریخ فلسفه را بیان کرد.
کتاب قرارداد اجتماعی
کتاب «قرارداد اجتماعی» از جمله آثار برجسته ژان-ژاک روسو است که در آن به بررسی ایدههایی پیرامون ایجاد یک نظام حکومتی جدید با هماهنگی با آزادی انسان میپردازد. تحلیل ارائه شده توسط روسو درباره رابطه فرد با حاکمیت، با مسائل مهم و معاصر همچون مفهوم دموکراسی، حقوق شهروندی، و نقش تعیینکننده دولت در حفظ سلامت جامعه همخوانی دارد. حکومت مورد نظر او، ناشی از اراده گروهی از مردم است.
روسو اعتقاد دارد که یک قرارداد اجتماعی ممکن است به وجود بیاید، یک توافق ضمنی میان افراد که نتیجه آن تشکیل یک جامعه سیاسی است. در این قرارداد اجتماعی، تأکید بر مصلحت جمعی و آزادی فردی به عنوان اصول اساسی است. این ساختار سیاسی به منزله تأسیس یک جامعه آزاد با هدف ارتقاء عدالت قرار میگیرد. این افکار نه تنها نمایانگر ایدههای روشنفکری روسو هستند بلکه از دیگر مفاهیم فلسفی و اجتماعی آن دوران بهره میبرند.
به طور خلاصه، بر اساس دیدگاه ژان-ژاک روسو، اراده مشترک مردم مبنایی استوار برای ایجاد یک جامعه ایدهآل به شمار میرود. وی به اهمیت اقامت دموکراسی مشارکتی تأکید دارد، زیرا این سبک حکومت به شهروندان این امکان را میدهد که در فرآیند تصمیمگیریهای مهم، نقش فعالی داشته باشند. این نحوه حکومت اطمینان میدهد که مصلحت جمعی به عنوان اولویت مهمتری در مقابل مصلحت فردی مدنظر قرار گیرد. قرارداد اجتماعی که بر اساس آن به وجود میآید، به صورت مردمی و بر مبنای برابری است، و این به این معناست که در چنین جامعهای، ارزشهایی همچون رفاه، احترام متقابل و همبستگی به چشم میخورند.
در کتاب «قرارداد اجتماعی»، ژان-ژاک روسو به مفهوم «دین مدنی» نیز اشاره میکند که این ایده باعث ممنوعیت این کتاب شد. به زبان ساده، او اظهار میکند که در جوامع گذشته، رؤسای عالیرتبه هر کشور یا فرهنگ، خود را خدایانی معنوی میدانستند که مردم آن کشور ایشان را پرستش میکردند. هر کشور باور داشت که این خدایان محافظ و حامی آنها هستند.
با ظهور مسیحیت، این نظام تغییر کرد و ایدهای از وجود دنیای معنوی (ملکوت) به عنوان جایی که از دنیای ما متمایز است، مطرح شد. این مسئله باعث ناسازگاری پرستش یک خدای مسیحی با هر یک از کشورها شد. به عبارت دیگر، کلیسا و کشوری که این دین را انتخاب کرده است، دیگر با یکدیگر همخوانی ندارند و در واقع، یک تضاد ایدئولوژیک بین این دو بوجود میآید. (در ادامه، روسو به سه نوع مذهب مختلف اشاره میکند که برای درک دقیقتر جزئیات، بهتر است کتاب را مطالعه کنید.)
کتاب “قرارداد اجتماعی” تا به امروز به عنوان یکی از اثرات برجسته در زمینهٔ نظریه سیاسی محسوب میشود و برخی از اصول آن همچنان درباره مسئولیتها و وظایف فردی، به عنوان عناصر اساسی در ساختار نظام حاکم، آگاهی ایجاد میکند. این عناصر در کنار یکدیگر، میتوانند زیرساخت یک جامعهی آزاد و عادلانه را بنیانگذاری کنند. کتاب همچنین مفاهیم اصلی یک جامعهی دموکراتیک و سودده را به ما معرفی میکند؛ جامعهای که نتیجهٔ استقلال، برابری، و مصلحت جمعی است.
در جنبهٔ دیگر، ایده دین مدنی نیز مورد توجه قرار گرفته است. روسو با این نگرش کهن، ما را آگاه میسازد که ایمان و اعتقاد میتواند شهروندان را بهترین وظایف و مسئولیتها را ایفا کنند زیرا وقتی که مردم باور دارند که قوانین از سوی خدایان تعیین شدهاند، احتمال آن کمتر است که این قوانین را نادیده بگیرند. اگرچه ایده دین مدنی ظاهراً ساده است، اما با عقاید تعصبآمیز آن دوران (و حتی در عصر مدرن) همخوانی ندارد. با این وجود، هدف اصلی روسو این بوده که شهروندان را به فرمانبرداری از قوانین تشویق کند.
کتاب اعترافات
در ابتدای کتاب “اعترافات”، ژان-ژاک روسو ادعا میکند که قصد دارد یک خودنگاره متفاوت بنویسد که از هر نظر به واقعیت نزدیک باشد و هیچ جزئیاتی را پنهان نکند. او این اعترافات را با شرح خانوادهاش آغاز میکند؛ از مرگ مادر و نخستین خاطراتی که به یاد دارد، گرفته تا فرآیند یادگیری خواندن و نوشتن، و سپس سالهایی که پدرش او را ترک کرد و لحظاتی که تصمیم به فرار از ژنو گرفت.
گرچه روسو برای شرح جزئیات و موضوعات کم اهمیت، زمانی زیادی را صرف میکند، اما همه چیز بر اساس وقایع دقیق نیست. برخی تاریخها اشتباه و ترتیب رویدادها گاهی اشتباه است، برخی به درستی عرضه نشدهاند و گاهی دیگر ممکن است کاملاً اشتباه باشند. با این وجود، روسو تأکید دارد که نباید این کتاب را از این زاویه دید و اذعان میکند که قادر به یادآوری تاریخهای دقیق نیست و هدف اصلی از نگارش این خودزندگینامه، چیز دیگری است.
در دوران بزرگسالی، ژان-ژاک روسو ساختار روایی خود را حفظ کرده و به تفصیل از سفرها، شغلها، عشقهای ناکام و روابطش با زنان (بهویژه مادام دو وارانس که در دوران جوانی در خانهاش زندگی میکرد) گوش میدهد. در کتاب پایانی (دوازدهم)، به نوشتهها، دیدگاهها، و ارتباطاتش با فیلسوفان همعصر خود نیز اشاره میکند. اعترافات، با وجود عدم پایبندی به واقعیت در برخی از بخشها، در واقع سومین کتاب از سلسله خودزندگینامههاست. در مقابل دو آثار پیشین («اعترافات» اثر آگوستین و «زندگانی خود» اثر سانتا ترسا) که تنها به تجربیات مذهبی نویسنده میپرداختند، “اعترافات” یک خودزندگینامه است که به تفصیل از زندگی شخصی، احساسات، و تجربیات زمینی خود سخن میگوید.
اعترافات به مرور زمان به منبع الهام برای نویسندگان مختلف تبدیل شده و ادبای مشهور مانند یوهان ولفگانگ فون گوته و ویلیام وردزورث نیز از آن الهام گرفته و خودزندگینامههای دقیق و جزئی نوشتهاند. اما ویژگی ممتاز اعترافات، شجاعت ژان-ژاک روسو در بازگو کردن اتفاقات خجالتآور و صحبت از مسائلی است که در آن زمان جسارت پرداختن به آنها را هیچکس نداشت.
روسو در این اثر، به خصوص از زوایایی متفاوت به دغدغههای خود دربارهٔ هویت فردی و ارتباط با جامعه پرداخته است، مسائلی که قبلاً در کتابهای قبلی خود به آنها اشاره کرده بود. به عنوان مثال، او که از منتقدان ساختارهای آموزشی سنتی بوده، در اینجا از فرمهای نوآموزشی جدید به گونهای سخن میگوید که نتیجهاش ایجاد نسلی بهتر از انسانهاست.
در این اثر، ژان-ژاک روسو علاوه بر بررسی دقیق زندگی خود، ریشههای برخی از اهتمامات و تمایلات شخصی خود را نیز بررسی میکند. او به خصوص آرامشی را که در طبیعت یافت، مورد بررسی قرار میدهد، زیرا این آرامش را به عنوان مقابل جوامع مصنوعی و نارضایتیبخش زمان خود میبیند. روسو اعتقاد داشت که طبیعت منبع اصلی تناسب و اصالت است و میتواند بهترین راهنمای اخلاقی برای انسان باشد.
در این کتاب، او به جوانب مختلف انسانی میپردازد، از جمله روابط انسانی، قدرت احساسات، نقش خیالپردازی، تازهیابی حقیقت، و خودشناسی. اعترافات به عنوان یک اثر ادبی، از وادی فلسفه خارج شده و به عنوان یکی از نخستین آثار سرگذشتنامه در تاریخ ادبیات شناخته میشود. این کتاب نقطه شروعی برای ایجاد سبک سرگذشتنامه و تأثیرگذاری در فنون روایی است که بعدها در رمانها نیز به کار گرفته شده است.
کتاب امیل
در زمان انتشار کتاب “امیل” در سال ۱۷۶۲، شهرهای پاریس و ژنو تصمیم به ممنوعیت عمومی و حتی سوزاندن علنی آن گرفتند. با این حال، این اثر بعدها به عنوان منبع الهام برای ایجاد یک سیستم آموزشی جدید شناخته شد و امروزه به عنوان یکی از مهمترین آثار ژان ژاک روسو در نظر گرفته میشود.
در “امیل”، روسو یک دیدگاه رادیکال از فلسفهی آموزش ارائه میدهد و از رویکردی کلگرایانه سخن میگوید که اصلیترین اولویت آن، رشد طبیعی فرد است. او نه تنها از ساختارها و نظامهای آموزشی زمانهاش انتقاد میکند، بلکه سعی دارد رویکردی جدید و شایستهتر را معرفی کند که ممکن است در دنیای مدرن امروز هم مؤثر باشد. این رویکرد آموزشی به نحوی روشنفکرانه و با درنظر گرفتن مسائل دلسوزانه، تلاش میکند تا بهترین راهنمایی برای رشد و تربیت فرد فراهم آورد.
از دیدگاه ژان ژاک روسو، سیستم آموزشی باید نه تنها به دنبال یاد دادن هنجارها و قواعد اجتماعی نباشد، بلکه باید به فرآیند پرورش جهانبینی و استعدادهای فرد کمک کند. او اندیشهی متداول را که آموزش باید فرد را برای تطابق با نقشهای اجتماعی تعیینشده آماده کند، رد میکند و مفهوم “تربیت منفی” را مطرح میکند.
این بهمعنای ایجاد رویکردی است که به کودک امکان میدهد به آزادی رشد کند، و هدایت اصلی این رشد از طریق کنجکاوی درونی و تجربیاتی است که از محیط اطراف بهدست میآورد. این نگرش، الگوهای آموزشی رایج آن زمان را به چالش میکشد و نه تنها به تربیت اخلاقی و علمی کودک کمک میکند بلکه ایشان را به خودمختاری و اعتماد به نفس هدایت میکند. به همین دلیل است که با سیاستهای آموزشی آن دوران به شدت مخالفت کرده است.
در تأکید روسو بر یادگیری تجربی و اهمیت محیط طبیعی در تشکیل شخصیت و دیدگاه کودک، جایگاه بلند طبیعت در فرآیند آموزش به یادآور میشود. روسو با اصرار تأکید دارد که تجربیات حسی کودک نقش مهمی در تشکیل درک او از ارزشهای جهان طبیعی داشته و باعث میشود که او به عنوان فردی که از طبیعت بهرهمند است، از آن سپاسگزاری کند. وی همچنین به نقش اساسی طبیعت در تربیت اخلاقی اشاره میکند و معتقد است که طبیعت میتواند به رشد هوش هیجانی کودک کمک کند و باعث شود تا او حس همدلی و احترام نسبت به تمام موجودات زنده پیدا کند.
کتاب “امیل” به عنوان یک المان الهامبخش بسیار قدرتمند در عصر مدرن شناخته شده و در گفتگوهای فلسفی دربارهٔ آموزش به عنوان یک منبع اساسی مورد توجه قرار گرفته است. تأکید ژان ژاک روسو بر آموزش به کودکان برای استقلال، تجربه مستقیم و ایجاد ارتباط با جهان طبیعی، در دورانی که سیستمهای آموزشی باعث انزوای دانشآموزان شدهاند، اهمیت بیشتری به خود یافته است. روسو تشویق میکند که ما به مفهوم اصلی آموزش بازگردیم و ارزش اصلی آن را در فرآیند شکلدهی اخلاقی، تحول ذهنی، و درک عمیق از ارزشهای طبیعت بیابیم.
در پینوشت: مهم است که به دیدگاه ژان ژاک روسو درباره نقش و آموزش زنان نیز اشاره کنیم که این موضوع میتواند موضوع جداگانهای برای بحث باشد. در بخش پایانی کتاب پنجم، روسو تصریح میکند که آموزش زنان نباید به همان شکلی که برای مردان اتفاق میافتد، صورت گیرد.
او باور دارد که نقش اصلی زنان باید در مرکز خانواده باشد و وظایف اصلی آنها به عنوان مادر و خانهدار تعریف میشود. به نظر او، زنان باید به دلیل خوشنامی و خوشبختی همسر خود تلاش کنند و دغدغهی اصلی آنها باید بر روی تامین رضایت همسر و مراقبت از خانه باشد. روسو اظهار میکند که آموزش و تربیت ذهنی زنان اهمیت زیادی ندارد و آنها باید به آموزش مهارتهای عملی که در زندگی روزمره مفیدند، متمرکز شوند. این دیدگاهها، با وجود ممکنات صحت یا اشتباه، نمایانگر ویژگیها و اعتقادات عصر خود هستند. در قرن هجدهم، آموزش زنان به مهارتهایی همچون آشپزی، خیاطی و مدیریت خانه محدود میشد و تأثیر سنتهای رایج آن دوران بر دیدگاه روسو قابل تشخیص است.
کتاب گفتاری درباره نابرابری
در “گفتاری درباره نابرابری” یا “گفتاری در باب ریشه و بنیانهای نابرابری میان انسانها”، ژان ژاک روسو به تحلیل شکلگیری نابرابری در جوامع انسانی پرداخته و تلاش کرده است تا ریشهها و تأثیرات اجتماعی بر نابرابری انسانها را با دقت بررسی کند. وی به بررسی مکانیزمهایی پرداخته است که منجر به ایجاد نابرابری شدهاند، و دیدگاههای او نه تنها در زمینه فلسفهی سیاسی تأثیرگذار است بلکه نمایانگر پیچیدگیهای ذات انسان نیز میباشد.
در این کتاب، ژان ژاک روسو به مفهوم “وضع طبیعی انسان” میپردازد و تضاد آن با جوامع فعلی که به واسطهٔ تحولات تمدن و ساختارهای اجتماعی، انسان را به فساد و نابرابری مبتلا کردهاند، را بررسی مینماید. روسو ادعا میکند که انسان به طور ذاتی خود نیکوکار و خوب است، اما تقدم فرهنگ و جوامع مدرن باعث از دست دادن این وضعیت خوبی شده و او را تحت تأثیر نظامهای نابرابری قرار داده است. ظهور مفهوم مالکیت خصوصی، اجرای قوانین و ایجاد سلسله مراتب در جامعه، عواملی هستند که منجر به تخریب و تغییر وضع طبیعی انسان میشوند، باعث ایجاد فاصلههای ژرف میان افراد و تشکیل نظام حکومتی بر پایه استبداد و بیانصافی میگردد.
دیگر مفهومی که توسط ژان ژاک روسو مورد بررسی قرار میگیرد، این است که ساختارهای اجتماعی، بهویژه آنهایی که نابرابری را به دنبال دارند، اصطلاحاً از ذات انسان نشأت نگرفتهاند. به عبارت دیگر، این ساختارها توسط خود انسانها بنا شدهاند و ارتباطی مستقیم با ذات انسان ندارند. این دیدگاه تصدیق مفهوم رایج است که نابرابری یک پیامد طبیعی از ویژگیها و صفات اساسی انسان است. از ما خواسته میشود که مشروعیت هنجارهای اجتماعی و ساختارهای فعلی را بازنگریم و سوالاتی در مورد صحت و درستی آنها مطرح کنیم.
در این متن، ژان ژاک روسو نهتنها نقش آموزش و نظامهای اجتماعی در ترویج نابرابری را مورد بررسی قرار میدهد، بلکه بر اهمیت سیستم آموزشی بیطرف و بدون تبعیض تأکید میکند. او به این نکته پرداخته که یک سیستم آموزشی که بر همگانی و ترویج فضایل اجتماعی همچون همدلی و دلسوزی تمرکز داشته باشد، میتواند به تحقق استقلال فردی کمک کند. روسو از طریق بیان تأثیرات مخرب نهادهای اجتماعی فعلی بر استقلال فردی، به ما توجیه میکند که نگاه انتقادی به نظامی که ما را حکومت میکند داشته باشیم و از یک نظام اجتماعی عادلانه و منصفانه حمایت کنیم.
پیشنهاد می شود به مقاله دست نامرئی آدام اسمیت مراجعه فرمایید. کتاب “گفتاری درباره نابرابری” به عنوان یک تنبیه مفید علامتگذاری میشود تا نیاز اساسی به تفکر درونی و اصلاحات را درک کنیم. دیدگاههای روسو هنوز هم اثرگذاری خود را حفظ کردهاند، زیرا در جهان کنونی، نیاز به تغییر به شدت حس میشود و باید زمینه را برای برقراری عدالت فراهم آورد. در بررسی نظریههای روسو، ما باید به نقش خود در این ارتباطات نگاهی اندازیم و بررسی کنیم که هر فرد چقدر در نظام نابرابریهای اجتماعی شرکت داشته و چگونه میتوانیم تغییر را آغاز کنیم.
کتاب گفتاری درباره اقتصاد سیاسی
“گفتاری درباره اقتصاد سیاسی” نه تنها به بررسی ساختارهای اجتماعی و سیاسی دوران خود میپردازد و آنها را به چالش میکشد، بلکه به عنوان بنیان مباحث مدرن دربارهی ماهیت حکومتها، اقتصاد، و ذات انسان شناخته میشود. این اثر، با تأکید بر ایدهها و تفکرات ژان ژاک روسو، اگرچه در قرن هجدهم شکل گرفته است، اما همچنان جلوه ملموسی دارد و تأثیرات انتقادی خود را در خصوص سازوکارهای قدرت، توزیع ثروت، و حقوق فردی نمایان می کند.
ایده محوری کتاب به نام “گفتاری درباره اقتصاد سیاسی” به ارادهٔ همگانی اختصاص دارد که ژان ژاک روسو آن را پیشتر در کتاب قبلی خود با عنوان “قرارداد اجتماعی” معرفی کرده بود. اعتقاد روسو این است که نظم اجتماعی مشروع باید بر ارادهٔ مردم تأسیس شده و اهمیت مصلحت جمعی بیشتر از منافع فردی است. در این اثر، وی اهمیت یک اقتصاد سیاسی متعادل را به یادآوری میکند که به هماهنگی در جامعه منجر میشود و همه شهروندان برابراز آن بهرهمند خواهند شد. او همچنین به انتقاد از نظامهای اقتصادی معاصر، بهویژه سیاست مرکانتیلیسم که باعث نابرابری درآمد و ناعدالتیهای اجتماعی-اقتصادی میشود، پرداخته است.
به علاوه، ژان ژاک روسو تأثیرات رفتارهای انسانی و استقرار هنجارهای اجتماعی بر ساختارهای اقتصادی را بررسی نموده تا ما را یادآوری کند که سیاست، اقتصاد و اخلاق چقدر با یکدیگر پیوند خوردهاند. او هشدار میدهد که جستجوی فزایندهٔ انسان برای دستیابی به ثروت مادی ممکن است به فروپاشی اخلاقی و انحراف اجتماعی منجر شود. روسو از ما میخواهد که ابعاد اخلاقی تصمیمگیریهای اقتصادی را سنجیده و در مورد پیامدهای نظام سرمایهداری و تأثیرات مخرب آن بر فرهنگ و همبستگی اجتماعی عمیقاً بفکریم.
در کتاب “گفتاری درباره اقتصاد سیاسی”، ژان ژاک روسو دیدگاههای مثیری در زمینهی ابعاد اخلاقی تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی مطرح میکند. او خوانندگان را به تأمل در مواجهه با چالشها و مسائل فوری امروزی مانند گرمایش جهانی و تغییرات اقلیم، نابرابریهای اقتصادی و نقش حکومت در حفاظت از حقوحقوق شهروندی دعوت میکند. این کتاب با ارائه نگاهی تازه به این موضوعات، خوانندگان را وادار به بررسی اعتبارات اخلاقی و اجتماعی تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی در دنیای مدرن میسازد.