در گذشته، فردریک شوپن به عنوان یک “نوازندهی سالن” شناخته میشد، که به معنای آهنگسازی خوشقریحه و اجرای تعدادی مازورکا، والس و نوکتورنِ جذاب بود، اما چنین آثاری کافی نبود تا او را در معبد بزرگان موسیقی کلاسیک قرار دهد. برای منتقدان آن دوران، ایدهای وجود نداشت که حتی یک کوچکترین پرلود هم میتواند تأثیرگذاری موسیقیایی مانند آثاری از آهنگسازان بزرگی همچون “لوئیجی بوکرینی” داشته باشد. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل با عنوان موسیقی شوپن را در اختیار شما افراد علاقه مند به موسیقی قرار دهیم.
موسیقی شوپن
اما اکنون، نگاهها به شوپن تغییر کرده است و او موفق شده است جزء بزرگان موسیقی کلاسیک قرار بگیرد. حالا این سوال مطرح است که چگونه به این جایگاه والایی رسیده است؟ به توضیحات زیر توجه کنید:
تکنیک و استعداد موسیقیایی: شوپن با استعدادی فراگیر در موسیقی به دنیا آمد و توانست با تکنیکهای برتر و شگفتانگیز خود از خود برجسته سازد.
ارتقاء آثار خود: او با گذراندن زمان و کسب تجربه، توانست آثار خود را به سطحی بالاتر از پیش برده و از ابعاد بزرگتری در موسیقی برخوردار شود.
نوآوری و خلاقیت: شوپن به دنبال راههای نوآورانه در موسیقی بود و توانسته است با خلاقیت ویژه خود، آثاری تازه و متفاوت از سایر آهنگسازان بسازد.
تأثیر بر روی نسلهای آینده: آثار شوپن نه تنها در زمان خود، بلکه در نسلهای آینده نیز تأثیر بزرگی داشته و ارزش ابدی به آثار او افزوده است.
تشویق و حمایت هنرمندان و موسیقیدانان بزرگ: حمایتها و تشویقهایی از سوی هنرمندان و موسیقیدانان بزرگ، شوپن را به سمت تواناییها و ارزشهای بزرگتر هدایت کرد.
به این ترتیب، با ترکیب تلاش فردی، استعداد موسیقیایی، نوآوری، و حمایتهای موسیقیدانان معتبر، فردریک شوپن به جایگاه والایی در معبد بزرگان موسیقی کلاسیک رسید. ارزش و جاودانگی آثار او، او را به عنوان یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ موسیقی کلاسیک شناخته میکند.
موسیقی فردریک شوپن در نظر اغلب افراد آشنا به نظر میرسد و دلیل آن ممکن است این باشد که احتمالاً این موسیقیدان بزرگ را میشناسند. آرتور روبینشتاین، پیانیست مشهور لهستانی-آمریکایی، دربارهی شوپن اظهار داشته است که “همهی مردان و زنان جهان، موسیقی او را میشناسند، عاشقش هستند و تحتتأثیر آن قرار دارند. هنگامی که شوپن مینوازم، میدانم که مستقیماً با قلب آدمها صحبت میکنم”.
اجراهای فردریک شوپن
اگرچه فردریک شوپن به عنوان یکی از بزرگترین پیانیستها و آهنگسازان تاریخ موسیقی کلاسیک شناخته میشود، دورهی فعالیت او کوتاهتر از بسیاری از همتایانش بوده است. او بیشتر ترجیح میداد به عنوان یک آهنگساز و پیانیست، به خصوص برای دوستان نزدیک و اطرافیان خود، می نواخت و اجراهای زندهی عمومی برای او جذابیت کمتری داشت. از این رو، تعداد اجراهای زندهی عمومی شوپن محدودتر بود و این نوع فعالیت را متنفرانه نگاه میکرد.
با وجود این ترجیحات شخصی، آثار شوپن به محبوبیت بالایی در فرهنگ عامه رسیده است و همچنان تاثیرگذاری بینظیر بر روی مخاطبین و عاشقان موسیقی دارد. موسیقیهای او به نوعی با صمیمیت همراه هستند و این ویژگی باعث میشود تا بسیاری از مردم به شوپن احساس ارتباط عمیقی کنند و از آثار او لذت ببرند.
در نهایت، موفقیت شوپن به دلیل استعداد استثنایی او در آهنگسازی، بازنویسی اثرهای کلاسیک به شیوه خاص او و نوآوریهایی که به موسیقی کلاسیک معرفی کرد، به همراه نگاه صمیمانهاش به مخاطبان، باعث شده است که آثار او از جایگاه ویژهای در دنیای موسیقی برخوردار باشند.
ملی گرایی و تبعید
شوپن، نوازنده و آهنگساز بزرگ، با خروج از زادگاهش تجربهای جدیدی از زندگی به دست آورد، اما همچنان سبک موسیقیاش به تاریخ لهستان وفادار ماند. مادر او لهستانی و پدرش فرانسوی بود؛ او در ابتدا ۲۱ سال اول زندگیاش را در وَرشو، پایتخت لهستان، گذراند و سپس ۱۸ سال بعدی از زندگی خود را در پاریس به پایان رساند. اگرچه شوپن متولد لهستان بوده است، اما به عنوان یک هنرمند پیانو و آهنگساز هر دو کشور لهستان و فرانسه ادعا می کنند که شوپن برای آنهاست (به هر حال او همیشه خود را به عنوان یک لهستانی اصیل معرفی می کرد).
پدر پیانوی فرانسه
موسیقی شوپن نمادی از ترکیب موسیقی لهستانی و فرانسوی است. او به عنوان بهترین پیانیست لهستانی تاریخ شناخته میشود و به عنوان “پدر پیانوی فرانسه” نیز شناخته میشود. آثار او شامل مازورکاها، پولونزها و موسیقیهای لهستانی میشود؛ همچنین تاثیر موسیقی لهستانی در بخشهای دیگر از آثار او، به ویژه در اختتامیهی “کنسرتو می مینور” و نوکتورنهایش، قابل مشاهده است.
شوپن با استفاده از المانهای موسیقی لهستانی و فرانسوی، موسیقی خود را منحصربهفرد کرد. آثارش از صمیمیت و احساس شدیدی برخوردار هستند که مخاطبان به راحتی با آنها ارتباط برقرار میکنند. سبک موسیقی او به ترکیبی از زیباییها، احساسات و ارتباط با قلب و روح مخاطبان معروف است که تا امروز به عنوان یکی از مهمترین انگیزهها برای ارتقاء موسیقی کلاسیک شناخته میشود.
در آثار موسیقی فردریک شوپن، عناصر لهستانی بطور چشمگیری حضور دارند، اما او از فرمولهای رایج موسیقی کلاسیک خود بهره نمیبرد. هارمونیها، ریتمها، ملودیها، کروماتیسمها و سنکوپها، در آثار او به صورت گستردهای یافت میشوند که با دقت بیشتر مشاهده میشود که در واقع این عناصر برگرفته از موسیقی فولکلوری لهستانی هستند و ریشههایشان در فولکلور و میراث موسیقیای این کشور قرار دارد.
شایان ذکر است که در برخی از آثار شوپن، ارتباطات و ارجاعات محسوسی به موسیقی لهستانی وجود دارد؛ به عنوان مثال، در بخش میانی قطعهی «اسکرتسو سی مینور» (The Scherzo No. 1 in B minor, Op. 20)، از نغمهای محبوب از محل تولد او الهام گرفته شده است. این ارتباطات، باعث میشود که شنوندگان بومی لهستانی احساس تعامل و انسجام عمیقتری با این قطعه کنند و از آن لذت بیشتری ببرند.
استعداد شوپن در موسیقی
شوپن با ادغام عناصر موسیقی لهستانی در آثار خود، توانست اثرات منحصربهفردی را ایجاد کند و به موسیقی کلاسیک ابعاد و پویاییهای جدیدی ببخشد. این ترکیب نوآورانه از عناصر محلی و کلاسیک به او شهرت جهانی بخشید و از آثار او در ادامه زمان نیز اثرگذاری گستردهتری بر روی موسیقی کلاسیک داشته است.
از ابتدای مسیر هنری خود، فردریک شوپن علاقه زیادی به لهستان داشت. این علاقه نه به دلیل زندگی در این کشور بود، بلکه بهدلیل تاثیری که از پدر و معلم موسیقیاش “جوزف اِلسنر” در او جاری شد. با این حال، شوپن یک فعال و داعی سیاسی نبود و موسیقی لهستانیاش در واقع از شخصیت، پتانسیل و تنوعِ موسیقی این کشور نشئت میگرفت. بهخصوص موسیقی لهستانی به دلیل مبهم بودن و ریتمهای هیپنوتیزمکنندهای که داشتند، برای شوپن بسیار جذاب بودند.
اگر مادر “نوآوری” را “ضرورت” بدانیم، پس میتوان گفت که مازورکا همان “مادر” و عامل اصلی خلاقیتهای شوپن است. موسیقی او متأثر از مازورکا بود و حتی آهنگسازانی با سبک هنری کاملاً متفاوت مانند “ریشارد واگنر”، “کلود دبوسی” و “آرنولد شونبرگ” نیز تحتتأثیر قرار گرفتند.
از این توصیفات معلوم است که شوپن به عنوان آهنگسازی با نگاهی نوآورانه، موسیقی لهستانی را با استفاده از عناصر مازورکا و غیره به سبک خود ترکیب کرد. این نوآوریها و ترکیبات، آثار او را از جمله برجستهترین و الهامبخشترین آثار تاریخ موسیقی کلاسیک کرده و برجستهترین انگیزهها برای آهنگسازان بعدی شد. همچنین، تأثیر او بر آهنگسازان بزرگی مانند “ریشارد واگنر” و “کلود دبوسی” نشاندهنده جایگاه ویژهای که در تاریخ موسیقی داشته است. در بخش زیر می توانید بهترین موسیقی های شوپن را گوش کنید.
بهطور منطقی میتوان ادعا کرد که فردریک شوپن با اجراهای مازورکا، تکههای موسیقیاش را به علاقهمندان موسیقی در سراسر جهان معرفی کرد و با کیفیت بالای اثرهای خود، اطمینان حاصل کرد که افرادی که آنها را شنیدهاند، هرگز آنها را فراموش نمیکنند. از سوی دیگر، پولونز نیز که این هم یک نوع موسیقی لهستانی است، حتی پیش از تولد شوپن، محبوبیت زیادی داشته است. هر دو “یوهان سباستیان باخ” و پسرش “ویلهلم فریدمان باخ” قطعات پولونز نوشتهاند و همین موضوع باعث شد تا شوپن کارنامهی هنریاش را با اجراهای پولونز آغاز کند.
مهاجرت شوپن به فرانسه
در یک حملهی نظامی، وَرشو (پایتخت لهستان) توسط روسیه در سال ۱۸۳۱ تسخیر شد و در آن زمان فردریک شوپن ۲۱ ساله بود. او که بهطور موقت از کشورش خارج شده بود، به تبعید مجبور شد و پاریس را برای زندگی انتخاب کرد. این تغییر محل زندگی باعث افزایش چشمگیر قدرت او در موسیقی شد. این تبعید بهعنوان یک اتفاق مثبت برای این هنرمند اتفاق افتاده و اثرات بسیاری بر روی کارنامهی هنریاش داشت. بنابراین، میتوان گفت که این تبعید، برای شوپن اتفاق مثبت و موفقیتآمیزی بوده و به ویژه بر اثرات هنری و خلاقیت او تأثیرگذار بوده است.
نبوغ شوپن فراتر از یک آهنگساز رمانتیک
فردریک شوپن در دورهی موسیقی رمانتیک زندگی کرده است و معمولاً به عنوان یکی از نوازندگان شاخص این دوره شناخته میشود. اما با توجه به نظر جسیکا داچن، یک تحلیلگر حوزهی موسیقی، او بیشتر تحتتأثیر فرمهای کلاسیک و باروک قرار گرفته است. این نکته مهم است که ما تاریخچهی موسیقی را به چند دورهی مختلف مانند باروک، کلاسیک، رمانتیک و غیره تقسیم میکنیم، اما باید به یاد داشت که برای آهنگسازان هر دوره، موسیقیشان در زمان خود، معاصر و آوانگارد تلقی میشد. مرزهای میان این دورهها کمرنگ است و اغلب پیچیده است که بتوانیم یک آهنگساز را کاملاً در یک دورهی خاص قرار دهیم.
به عنوان مثال، هنوز هم برای “لودویگ فان بتهوون”، که اغلب به عنوان یک آهنگساز کلاسیک شناخته میشود، سوالاتی وجود دارد که آیا او بهطور کامل کلاسیک است یا به عنوان یک آهنگساز رمانتیک هم شناخته میشود. این سوالات برای یک پیانیست تازهکار که میخواهد از آثار آهنگسازان معروف مانند باخ یا “یوزف هایدن” الهام بگیرد، اهمیت چندانی ندارد.
در کل، موسیقی یک هنر زنده و پویا است که هر دورهی تاریخی خود دارد و ارتباطات و پیوندهایی با گذشته و آینده دارد. این تداخلها و پیچیدگیها نشاندهندهی ثروت و تنوع این هنر است که همیشه جذابیت و تحول در بین هنرمندان و مخاطبان خود به ارمغان میآورد.
اما وقتی میپرسیم که آیا شوپن یک آهنگساز رمانتیک است، به وضوح میبایست مفهوم دورهی رمانتیسم در موسیقی را دقیقتر بررسی کنیم. رمانتیسم به عنوان یک نهضت هنری و فکری در اواخر قرن هجدهم در اروپا شکل گرفت و ویژگیهای بارز آن عبارتند از: تاکید بر طبیعت، ابراز احساسات و خیالپردازیها، جدایی از قیدها و محدودیتهای کلاسیک، و تمرکز بر فردیت و انسانمحوری به جای محوریت تفکرات جامعه و قراردادهای اجتماعی.
با توجه به این تعریف، نمیتوان بهطور دقیق مشخص کرد که شوپن به کدام دوره تعلق داشته است. وقتی که لودویگ فان بتهوون از دنیا رفت، شوپن هنوز در سن ۱۷ سالگی بود. اما علیرغم اینکه در زمان بتهوون زندگی میکرد، او بیشتر به موسیقی نوازندگانی مانند وینچنتزو بلینی، باخ و ولفگانگ آمادئوس موتزارت علاقهمند بود. شوپن برای پرلودها و اتودهایش از ساختارهایی مشابه باخ استفاده میکرد که نشاندهنده تأثیر باخ بر او بوده است.
اما بعداً، تحتتأثیر فرانتز لیست قرار گرفت و از او بهعنوان نوازندهی بهتری تعلق گذاشت. شوپن همواره فرانتس لیست را نوازندهی برجستهتری میشمرد و از او استفاده میکرد. این تحولها در تأثیرگذاریهای شوپن در موسیقی و نگاه او به سایر آهنگسازان نشاندهنده چگونگی تأثیرات و تکاملهای هنری او در طول زندگی بوده است.
آثار شوپن به دلیل خیالپردازیها و احساسات عمیق این هنرمند و علاقهی وی به طبیعت، بیتردید به نزدیکترین دسته موسیقیهای رمانتیک نزدیک هستند. او در آثار خود، خیالپردازیهای بینهایتی را اجرا کرده و از عمق و پویایی احساسات خود استفاده میکند که به وضوح معمولی در دورهی رمانتیسم به چشم میآید. شاید در آهنگ «سونات پیانو شماره ۲» این ویژگیها به شکل بیشتری به گوش میآید اما با این حال، اثرهای پرشور و پرانرژی او در قطعات «پولونز-فانتزی»، نوآوریهای وی در والسها، و روح اپراگونهی برخی از نوکتورنها نیز نمیتواند کاملاً از تأثیر رمانتیسم بر آثار او صرفنظر کند، بلکه باید آنها را به عنوان نتیجهی خلاقیت و خلقیات فرهنگی شخصی وی مشاهده کرد.
به همین دلیل، میتوانیم شوپن را به عنوان “رمانتیکترین کلاسیک” یا “کلاسیک رمانتیک” توصیف کنیم. هر دو توصیف درست هستند اما تنها اینها کافی نیستند تا ماهیت پیچیده او را به طور کامل درک کنیم. از یک دیدگاه دیگر نیز، میتوانیم به زندگی و آثار شخصی او نگاه کنیم: او یک هنرمند چندگانه است که هم آواز میخواند و هم پیانو مینوازد، تنها در برابر جهان بیرحم ایستاده و تحت شرایطی تبعید شده است اما به آرمانها و آرزوهای خود ایمان دارد، او معروف است اما خود را از دنیای بیرون فراتر میبیند و از خلوتنشینی لذت میبرد. از این نظر، نیز میتوانیم استدلال کنیم که عنوان رمانتیک برای این آهنگساز منطقی و قابل قبول است.
شوپن چگونه پیانو می نواخت؟
پاسخ این سوال ممکن است به نظر بدیهی باشد، اما واقعیت این است که شوپن بهندرت در مقابل مردم عادی پیانو نوازی میکرد، به همین دلیل افراد زیادی شاهد نمایش هنری او نشدهاند. منتقدان در دهههای اخیر بارها از واژههایی مانند “اصیل، بیمانند، منحصربهفرد” برای توصیف شوپن استفاده کردهاند. اما میتوان ادعا کرد که ساختههای یک هنرمند میتوانند اصیل، بیمانند و منحصربهفرد باشند، اما این نکته را نباید نادیده گرفت که اجرا و اجرای منحصربهفرد هنرمند نیاز به تواناییهای ویژهای دارد.
بررسیها نشان میدهد که بدون تردید، شوپن در کنار فرانتس لیست، یکی از دو پیانیست برجسته و عالیمرتبه قرن نوزدهم است. کمتر کسی میتواند به آنها نزدیکی پیدا کند. دوستی صمیمی بین شوپن و لیست وجود داشت و لیست که خود نوازندگی شوپن را برخوردار بوده، در اینباره نوشته است: “بهندرت به خود اجازه میداد که تودهی مردم او را بشنوند. شوپن هرگز برای رقابت و رتبهبندی در جایگاه اول یا دوم میان پیانیستهای بزرگ تلاش نمیکرد.
ماهیت شاعرانه استعداد او با اینگونه چیزها سازگار نبود. او به آرامش مطلق و تعادل نیاز دارد تا گنجهای آهنگین درونش را فاش کند. موسیقی زبان او است و تنها اندکی از آدمها میتوانند احساساتی که ابراز میکند را درک کنند.” به طور کلی، شوپن بهعنوان یک هنرمند با استعداد و منحصربهفرد بهحساب میآید که اجراهایش و سبک نواختنش بینظیر است و کسانی که او را میشناسند واقعاً به اثرات و احساساتی که از طریق موسیقی او به انتقال میدهد، نزدیک میشوند.
شوپن بهواقع یک نوازندهی پیانو بینظیر در زمان خود بود و مهارتهای نوازندگیاش بر اساس سونوریته بود. او با آرامش و تعادل خاصی پیانو مینواخت و شعار اصلی او “انعطافپذیری قبل از هرچیز” بود. نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی، ارنست لگووه، در توصیف شوپن میگوید: “شخصیت، نواختن و آهنگسازیهای شوپن بهطوری متوازن هستند که میتوان آنها را همانند اجزای صورت، ناپدید نکردنی از یکدیگر میدانست.”
تنها با گوش دادن به “نوکتورنهای اپوس ۲۷” (Nocturnes, Op. 27) شما میتوانید ظرافت، احساسات، عمق و نوآوریهای بینظیر شوپن را تجربه کنید. این دو نوکتورن به شما اجازه میدهند تا با صورت ویژهای از نوازنده در لحظهی آفریدن این آثار موسیقی، ارتباط برقرار کنید. اگر فقط یک قطعهی موسیقی وجود داشته باشد که باعث شود شما ناخودآگاه چهرهی نوازنده را “بهوضوح ببینید”، آنها اپوس ۲۷ هستند.
در طول شنیدن این نوکتورنها، شما مثل یک مسافر در زمان، به سرزمینهای احساساتی و ارمغانهای هنری شوپن سفر خواهید کرد و در همان لحظهای که او آنها را نواخته بود، حضور پیدا خواهید کرد. این قطعات به شما این توانایی را میدهند که به سادگی بین رویاهای موسیقیایی شوپن پرسه بزنید و به جادوی هنریاش غرق شوید.
میراث فردریک شوپن
تأثیر فردریک شوپن بر پیانیستهای سرشناسی و همچنین صدها پیانیست مدرن و نوآورانه بسیار چشمگیر و قابل توجه بوده است. الکساندر اسکریابین، سرگئی پروکفیف، و کلود دبوسی از جمله هنرمندانی هستند که تأثیر او بر آثارشان آشکار و قابل مشاهده است. این هنرمندان بازنماییهایی از موسیقی خود را که با الهام از شوپن بوده، به جمعیت ارائه دادهاند.
مثلاً، قطعهی “ر دیز مینور، اپوس ۸” که الکساندر اسکریابین اجرا کرده است، بدون اِتودهای شوپن احتمالاً تا امروز ساخته نمیشد. کلود دبوسی نیز مجموعهی “۱۲ اِتود” مشهور خود را به افتخار شوپن تقدیم کرده است. همچنین سرگئی پروکفیف نیز اعتراف کرده است که سمفونی شماره ۳ خود، الهام گرفته از بخش پایانی سونات پیانو شماره ۲ شوپن بوده است.
علاوه بر این، صدها پیانیست مدرن نیز با بررسی آثار شوپن، موفق شدهاند تا قطعههای نوآورانهای خلق کنند که ادامهدهندهی همان مسیر این هنرمند بزرگ هستند. به عنوان مثال، فلیکس بلومنفلد که معلم هاینریش نویهاوس و ولادیمیر هوروویتس بوده، با آثار درخشان خود، به عنوان “شوپنِ روسیه” شناخته شده و قطعههای او به سبک شوپن را نمیتوان فراموش کرد.
این ارتباطات و تأثیرات نشاندهندهی بزرگی و ارزش هنرمندی شوپن و همچنین اهمیت او در جهان موسیقی است. او به عنوان یک آهنگساز عالیالمقام و پیانیست بینظیر شناخته میشود که تاثیرگذاریهای او تا امروز ادامه دارد و هنرمندان زیادی از آثار و استیل او الهام گرفتهاند.
اما برای دیگران، به ویژه کسانی که نوازنده نیستند اما میخواهند شنوندگان خوبی باشند، موسیقی شوپن جادویی است و برای لذت بردن از آثار او نیازی به دانش ویژهای ندارید. موسیقی شوپن در مقایسه با آثار بسیاری از همدورههایش، بسیار مدرنتر است و نگاه خلاقانه او به موسیقی به وضوح قابل مشاهده است. برای شوپن، اهمیت اصلی در موسیقی، خلاقیت و ارتباط هنرمند با اثر خود است و او تمرکزی بر شهرت، ماندگاری یا ثروت نداشت.
در مقابل برخی از هنرمندان دوره رمانتیک، مانند فرانتس لیست، روبرت شومان و هکتور برلیوز، شوپن علاقهای به موسیقی برنامهای یا نمایشی (نوعی موسیقی که تصویر یا رویدادی را تداعی میکند) نداشت. آثار شوپن نمیتوانند به یک محتوای تاریخی یا شاعرانه محدود شوند و به هیچ مکان یا زمان خاصی وابسته نیستند. در آثار او، یک ریاضتطلبی هنرمندانه دیده میشود و رویکرد او به خلق موسیقی تفاوتهای ملموسی با دیگر هنرمندان رمانتیک دارد. به همین دلیل، آثار شوپن حس متفاوتی را به شنونده منتقل میکنند.
رابرت شومان در توصیف موسیقی شوپن نوشته است: “یک توپ جنگی که در گلها دفن شده است” و این همان حسی است که هنگام گوش دادن به آثار او تجربه میشود: یک آرامشِ متلاطم و همچنین ترکیبی از احساسات و احتمالاً واکنشهای متناقض. آثار شوپن پر از شور و هیجان هستند، اما به طرزی آرام و دلنشین که به شنونده اجازه میدهد در موسیقیاش سفر کند و احساساتی ژرف و پردردسر را تجربه کند.