موسیقی باخ نقطه‌ تلاقی هنر و احساسات

موسیقی باخ نقطه‌ تلاقی هنر و احساسات

یوهان سباستیان باخ، بی شک یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ موسیقی کلاسیک است. او به عنوان “پدر موسیقی کلاسیک” شناخته می‌شود و تأثیر قابل توجهی بر روی عرصه موسیقی دارد. از زمان او تا به حال، اسامی مانند “ولفگانگ آمادئوس موتزارت”، “فردریک شوپن”، “کلود دبوسی” و “لودویگ فان بتهوون” نیز به عنوان آهنگسازان بزرگ تاریخ موسیقی شناخته شده‌اند که تأثیرات و آثارشان بر آینده موسیقی بسیار قابل توجه است. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد موسیقی باخ را در اختیار شما افراد علاقه مند به آموزش هنر و موسیقی قرار دهیم.

موسیقی باخ

یکی از ویژگی‌های ممتاز باخ که او را از هم‌دوره‌ها و سایر نوازندگان بزرگ متمایز می‌کند، استفاده بی‌نظیر از هارمونی است. او به عنوان “پدر هارمونی” نیز شناخته می‌شود. در آثار باخ، هارمونی‌های پیچیده و نوآورانه‌ای به‌کار برده می‌شود که همچنان مورد تحسین و مطالعه‌ی نوازندگان و محققان موسیقی قرار دارد. سبک کمپوزیسیون باخ نیز بسیار خاص بوده و اثرگذاری او در ایجاد قواعد و نهادهای موسیقی کلاسیک به‌شدت محسوس است.

در کل، بخشی از تفاوت باخ با دیگر آهنگسازان، نه تنها در تاثیری که بر روی نوازندگان بعدی داشته است، بلکه در روش‌های کمپوزیسیونی و بکارگیری هارمونی‌های استثنایی و خلاقانه‌اش نیز دیده می‌شود. تمام این ویژگی‌ها باعث شده است که نام یوهان سباستیان باخ تا به امروز همچنان در عرصه‌ی موسیقی به‌عنوان یکی از اساتید بزرگ و الهام‌بخش تلقی شود.

بیوگرافی یوهان سباستیان باخ

یوهان سباستیان باخ در یک خانواده‌ی موسیقی‌دان آلمانی به دنیا آمد. از دوران کودکی، وی به علت تاثیر محیط خانوادگی نزدیکی زیادی با موسیقی داشت. پدرش، «یوهان آمبروسیوس باخ»، رهبر یک گروه نوازندگان در شهر آیزناخ بود و اولین اصول و تکنیک‌های موسیقی و نوازندگی ویولن را از سنین کم به او آموخت. این آغاز هم‌راهی وی با موسیقی به شدت بر توسعه‌ی استعدادهای او اثرگذار بود.

اگرچه در دوران تحصیل خود توانست اصول موسیقی را به شکل رسمی یاد بگیرد، اما دانش موسیقایی وی از تعامل با اعضای دیگر خانواده‌اش بدست آمد. خاندان باخ بسیار معروف و تاثیرگذار بوده و حداقل ۱۲ نوازنده‌ی ماهر را تربیت کرده‌اند که تا پیش از او در عرصه‌ی موسیقی فعالیت می‌کردند. به طور کلی، اعضای خانواده‌ی باخ به تعداد ۵۲ نفر نیز در حوزه‌ی موسیقی شهرت داشتند که نشان از عمق و وجود فرهنگ موسیقی در خانواده‌ی وی می‌دهد.

تحصیلات رسمی یوهان سباستیان باخ از هفت سالگی آغاز شد که در اوایل دهه 1690 بود. در ابتدا، زبان لاتین و مسائل دینی در اولویت قرار داشتند و این آموزش‌ها بعدها نقش کلیدی در آثار وی ایفا کردند. ترکیب این دانش‌ها با استعداد طبیعی وی و تأثیر خانواده‌اش، باعث شد که باخ به عنوان یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ موسیقی شناخته شود و نام او همچنان در صحنه‌ی موسیقی کلاسیک دارای جایگاه ویژه ای باشد.

ورود باخ به عرصه موسیقی

در دهه‌ی دهم زندگی وقتی یوهان سباستیان باخ، فقط ۱۰ ساله بود، والدینش درگذشتند و او یتیم شدن و به همین دلیل مجبور شد تا نزد برادر بزرگش، یوهان کریستف باخ، زندگی کند. یوهان کریستف باخ آهنگساز و نوازنده‌ی ارگ کلیسا بود و از راهنمایی و مراقبت از برادر کوچکش به عنوان وراث ادامه‌ی مسیر موسیقی پدری خود استفاده کرد.

همچنین پیشنهاد می شود به پکیج کامل آموزش تئوری موسیقی مراجعه فرمایید. باخ پس از این ماجرا به مدرسه‌ی محلی رفت و تا سن ۱۵ سالگی در کنار خانواده‌ی برادرش زندگی کرد. سپس در سال ۱۷۰۰ به مدرسه‌ی «کلیسای سنت مایکل» در لونبورگ انتقال یافت و تا سال ۱۷۰۲ در آنجا تحصیل کرد. در این مدرسه، وی عضو گروه کُر کلیسا شد و به عنوان سوپرانو خواننده‌ی اصلی به کار گرفته شد. از جالب‌ترین مسائل در این دوره این است که باخ با صدای بسیار خوبی شناخته می‌شد، اما در طول دوران نوجوانی، تغییراتی در آواز او رخ داد که باعث شد تصمیم بگیرد تمرکز خود را به سمت مطالعه‌ی سازهایی همچون هارپسیکورد و ویولن جلب کند. این تصمیم‌گیری پس از مدتی به او کمک کرد تا مهارت‌های نوازندگی خود را به عنوان یک نوازنده‌ی ویولنیست و هارپسیکوردیست حرفه‌ای تقویت کند.

ورود باخ به عرصه موسیقی

در سال ۱۷۰۳، یوهان سباستیان باخ به‌عنوان نوازنده‌ی ارگ مشغول به کار شد و این شغل را به مدت دهه‌ها ادامه داد. نواختن ارگ در این دوره از شغل‌های پرطرفدار و مورد احترام در محیط‌های کلیسایی بود و باخ با استفاده از استعداد و دانش موسیقی‌اش، موفق به جلب توجه و تحسین بسیاری از افراد شد و به‌تدریج به یکی از موسیقی‌دانان مشهور و بزرگ دوران خود تبدیل شد.

اگرچه اهمیت ساخته‌های یوهان سباستیان باخ در عصر کنونی برای همگان روشن است، اما در زمان زندگی او، تنها چند نفر از نبوغ و استعداد او آگاه بودند. در اوایل قرن هجدهم، او به شهرت نسبی دست یافته بود، اما علت شهرت او به دلیل مهارت بی‌نظیر در نواختن ارگ بود و نه به خاطر استادی در آهنگسازی که در حقیقت تخصص اصلی او بود. بنابراین، تا زمان فوت او در سال ۱۷۵۰، یوهان سباستیان باخ به‌عنوان یک مدرس موسیقی با تجربه و یک نوازنده‌ی ارگ بازنشسته شناخته می‌شد.

می‌توان از جمله‌ی بزرگان دوره‌ی رمانتیک به “فلیکس مندلسون” اشاره کرد. او به عنوان یک نوازنده‌ی مشهور آلمانی در زمان خود به‌شهرت رسید. در یک اجرای برجسته‌ی قطعه‌ی “انجیل به روایت متی” (St. Matthew Passion) باخ، توانایی‌های پنهان و برتر او در آهنگسازی و اجرای موسیقی به‌همه نشان داده شد و باعث شناختن یوهان سباستیان باخ به‌عنوان یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ شد. این نمایش مندلسون در واقع یک لحظه‌ی تاریخی بود که باعث شناخت و تقدیر بیشتر از آثار و استعداد باخ در جامعه‌ی موسیقی شد و باعث ترقی وی به مقام بی‌نظیری در تاریخ موسیقی گردید.

دوران محبوبیت موسیقی باخ

محبوبیت یوهان سباستیان باخ به تدریج در جوامع موسیقی گسترش یافت. آثار او تاحدی به اندازه‌ی کافی معروف شدند که بسیاری از آهنگسازان معروف دیگر نیز به آن‌ها روی آوردند و از آن‌ها الهام گرفتند تا اثرات بزرگی بر موسیقی دنیا بگذارند.

به عنوان مثال، آهنگساز فرانسوی معروف، شارل گونو، از پرلودها و موسیقی وی برای خلق مشهورترین آثار خود، “آوه ماریا”، استفاده کرد. آهنگساز ایتالیایی برجسته، فروچو بوزونی، نیز قطعه‌ی ویولنی “شاکن” را به نواختن با پیانو تغییر داد. همچنین، آهنگسازان دیگری همچون فرانتس لیست و سرگئی راخمانینف، نسخه‌های پیانویی از چند آثار باخ را آفریدند.

این تأثیرگذاری باخ به حدی بود که حتی آهنگسازان بزرگ تاریخ موسیقی از جمله دمیتری شوستاکوویچ، یکی از برجسته‌ترین آهنگسازان روسیه در قرن بیستم، بعد از بررسی آثار باخ، تصمیم به نوشتن “۲۴ پرلود و فوگ” گرفتند.

هم‌چنین، آثار موسیقی باخ به وفور در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی نیز شنیده می‌شوند. به‌ویژه قطعه‌هایی مانند “ایر برای سازهای زهی در ر ماژور” و “سوییت لوت در می مینور” که جایگاه ویژه‌ای در تاریخ موسیقی دارند، به طور گسترده در این آثار هنری مورد استفاده قرار می‌گیرند. این اجراها و استفاده‌ها باعث افزایش شناخت موسیقی باخ در جامعه‌های مختلف شده و نشان‌دهنده‌ی اهمیت بالای آثار او در موسیقی جهانی است.

سبک افسانه ای موسیقی باخ

سبک آهنگ‌سازی یوهان سباستیان باخ بسیار منحصر به فرد و حیرت‌انگیز است، به‌ویژه زمانی که به یاد می‌آوریم که او در دوره‌ی باروک فعالیت می‌کرد و سال‌ها قبل از ظهور نام‌آورانی همچون موتزارت از دنیا رفته بود. دوره‌ی باروک که در قرون وسطی تا اوایل قرن هجدهم به‌طور گسترده‌ای شکل گرفت، به محدودیت‌هایی در موسیقی برخورد می‌کرد؛ اکثر آلات موسیقی مرسوم در دوران کلاسیک، هنوز اختراع نشده بودند یا در مراحل اولیه‌ی توسعه قرار داشتند (مثل پیانو). این موضوع باعث می‌شد آهنگسازان باروک به تنگدستی با آلات موسیقی و سبک‌های محدود ایفای نقش کنند. از این رو، تنها تعداد محدودی از آثار باخ برای پیانو نوشته شده بود و اکثر آن‌ها برای ارگان و هارپسیکورد آهنگ‌سازی شدند.

بنابراین، تفاوت‌ها و ناهمگونی‌های قابل مشاهده بین موسیقی یوهان سباستیان باخ و آهنگسازان پس از او به‌وضوح مشخص است. باخ در دوره‌ی باروک با استفاده از ترکیبات هنری، ریتم‌های پیچیده، و سازهای خاص موسیقی معروف به ارگان و هارپسیکورد، آثاری نوآورانه و بی‌نظیر خلق کرد که هنوز هم تحسین‌برانگیز هستند. این تمایزها به او منحصر به فرد بودن وی و همچنین تأثیرگذاری طولانی‌مدت آثار او در تاریخ موسیقی کمک کرده‌اند. همچنین، با توجه به تعداد محدود آثار پیانویی او، باخ نقش مهمی در تاریخ موسیقی برای سازهای دیگر نیز ایفا کرده است که این تأثیر مشهود و الهام‌بخش است و تا امروزه از آثار وی استفاده‌های فراوانی می‌شود، به‌خصوص در صنعت فیلم و تلویزیون که ما شاهد آثار مختلف باخ هستیم.

رابطه باخ با مذهب

مهم‌ترین عامل در پیشرفت هنری یوهان سباستیان باخ، که همچنین در زندگی شخصی‌اش نیز اهمیت ویژه‌ای داشت، مذهب بود. از کودکی، باخ به مذهب نزدیک بود و متون دینی را مطالعه می‌کرد. او عاشق موسیقی کلیسا بود و اکثر قطعه‌های او برای محل‌های مذهبی نوشته شده بودند. از نمادگرایی مذهبی به عنوان یک وسیله‌ی بیان احساسات و تفکرات شخصی‌اش در آثارش استفاده می‌کرد.

از جالب‌ترین نکات این است که علی‌رغم نزدیکی باخ به محیط مذهبی و تأثیر مذهب در زندگی او، آثار او همچنان تحت تأثیر گسترده‌ای از نظر موسیقی قرار دارند و جلوه‌ی منحصربه‌فردی دارند. اغلب این آثار، با الهام از سرودهای مذهبی خلق شده‌اند اما با افکار و محتویات شخصی و منحصربه‌فرد هنرمند خویش طراحی شده‌اند. این آثار، چه در محل‌های مذهبی اجرا شوند و چه خارج از آنها، همچنان برای همه شنیدنی هستند و از لحاظ موسیقیایی به‌صورت کامل معتبر هستند.

از این رو، آثار یوهان سباستیان باخ از جنبه‌های مذهبی بسیار مؤثر و الهام‌بخش هستند. او توانسته است با ادغام هنر و مذهب، اثرات قوی در موسیقی خود ایجاد کند و برای دوران‌های آینده یک میراث استوار رقم بزند که همچنان تاثیرگذاری طولانی‌مدت دارد.

در بین دستاوردهای یوهان سباستیان باخ در حوزه‌ی هنر موسیقی، مفهوم «کنترپوان» (Counterpoint) یکی از مهم‌ترین‌ها به شمار می‌آید. این مفهوم به ترکیب دو یا چند نُت که در کنار یکدیگر هارمونی دارند اما در عین حال، هر نُت به‌عنوان یک شخصیت مستقل خود را حفظ می‌کند، اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر، او قادر بود ایده‌های موزیکال مختلف را به‌هم آمیخته و در یک ساختار یکپارچه و گوش‌نواز ترکیب کند، در حالی که این ایده‌ها هر کدام استقلال خود را از دست نمی‌دادند.

کنترپوان که امروزه یکی از اجزای جدایی‌ناپذیر موسیقی مدرن به حساب می‌آید، به طور گسترده‌ای در آثار مشهور چند دهه‌ی اخیر دیده می‌شود. این تکنیک هنری به وضوح در ترانه‌ها و موسیقی‌های معروفی همچون “پلکانی به بهشت” از گروه “لد زپلین” و “برای هیچ‌کس” از گروه “بیتلز” گنجانده شده است. برخلاف اینکه کنترپوان به‌طور انحصاری اختراع باخ نبوده است، اما این آهنگساز با استفاده از آزمون‌وخطا و عبور از مرزها، توانست آثاری بسیار منحصربه‌فرد را خلق کند که به کنترپوان وضوح کاملی بخشید و به او عنوان “مخترع کنترپوان” را بخشید.

سبک موسیقی باخ

یوهان سباستیان باخ نه تنها نقش بزرگی در تحول مفاهیم هارمونی و مدوله‌سازی (مدولاسیون) داشت، بلکه با استفاده از رویکرد پیشرفته‌ای در این زمینه‌ها، به ساختار درخشان‌تری برای موسیقی غربی دست یافت. هارمونی چهاربخشی یکی از مفاهیمی است که از زمان باخ به‌ویژه توسط او مطرح و تحول یافت. این مفهوم به ترکیب چهار نت یا بیشتر به‌صورت هم‌زمان و هارمونیکی اشاره دارد و به‌طور گسترده در موسیقی کلاسیک و مدرن مورد استفاده قرار می‌گیرد. در بخش زیر به بهترین موسیقی های باخ گوش دهید.

همچنین، باخ در توسعه‌ی تکنیک‌های تزیین نیز نقش مهمی داشت. تزیین به معنای افزودن نُت‌های اضافی به ملودی است که به‌منظور زیباتر کردن، رنگ بخشیدن یا ایجاد یک حس متفاوت انجام می‌شود. او با استفاده از تزیین‌های متنوع، به آثار خود جلوه‌ای اضافه می‌کرد که غنی‌تر و زیباتر شدند. تزیین هم‌اکنون یکی از تکنیک‌های پرکاربرد در موسیقی مدرن به حساب می‌آید و به هنرمندان اجازه می‌دهد تا با افزودن لایه‌های تازه‌ای به قطعه، احساسات و ابعاد جدیدی را به شنونده منتقل کنند. تزیین‌ها می‌توانند اجرای موسیقی را زنده‌تر و شگفت‌انگیزتر کنند و تجربه‌ی گوش‌نواز را غنی‌تر سازند. این تکنیک‌ها نشان از ابتکار و خلاقیت باخ در توسعه‌ی ارکستراسیون‌ها و تغییرات موسیقیایی دارد و به مخاطبان امکان می‌دهد به صورت عمیق‌تر با آثار او ارتباط برقرار کنند.

دلیل جادویی بودن موسیقی باخ

چند نفر از چهره‌های برجسته‌ی موسیقی، هنر، ادبیات و فلسفه به این سوال پاسخ داده‌اند که می‌توانید نقدها و نظرات آن‌ها را در ادامه بخوانید.

«امانوئل هایم»، رهبر ارکستر و نوازنده‌ی هارپسیکورد، از عاشق موسیقی های یوهان سباستیان باخ عاشق زیرا به او آرامش می‌بخشد. وقتی او موسیقی باخ را اجرا می‌کند، احساس بازگشت به خانه شکل می گیرد. در قطعه‌های باخ، عناصر پنهان متعددی وجود دارد؛ این موسیقی برای نوازندگان جوان، ثروتمند و غنی است و همچنین احساسات شخصی بسیاری را به خوبی بیان می‌کند. می‌توانید از زوایای مختلف به موسیقی باخ گوش کنید، ساختار و مهارت‌های پیچیده‌ای که در آن‌ها وجود دارد را تحسین کنید، و یا از نوآوری‌های زیبا و مستتر در آثار او لذت ببرید. اگر هم اطلاعات زیادی از موسیقی ندارید، باز هم می‌توانید از ملودی‌ها و اجراهای شگفت‌انگیز باخ لذت ببرید، زیرا موسیقی او با عمیق‌ترین حس‌ها و احساسات مردم در ارتباط است و از این طریق می‌تواند به هر کسی بخشیده شود.

«آلن دو باتن»، فیلسوف، درباره‌ی موسیقی یوهان سباستیان باخ اظهار نظر می‌کند که موسیقی معاصر بیشتر درباره‌ی عشق و احساسات انسانی است، اما اثرگذاری موسیقی باخ ناشی از عشق به پروردگار (خدا) است. این نگاه باعث می‌شود که او، به عنوان یک فیلسوفی که به خدا باور ندارد، ممکن است با این رویکرد به موسیقی باخ مخالفت داشته باشد، اما در عین حال، متوجه ارزش و تأثیر این موسیقی می‌شود.

آلن دو باتن موسیقی باخ را تحسین می‌کند که نگاه عمیق تری نسبت به خدا دارد. این موسیقی درباره‌ی دل‌بستگی و ارتباط با یک موجود آرمانی و بی‌نقص، به معنای خداوند، است. برای او، موسیقی باخ بیشتر از احساسات و انسانیت، در مورد عشق به یک وجود خالص‌تر، بهتر و والاتر است که باعث معنویت و ارتباط عمیق‌تر با جهان معنوی می‌شود. این نظریه باعث می‌شود او، به عنوان یک فیلسوف، نیز به ارزش‌ها و ایده‌های موسیقی باخ احترام بگذارد و بتواند از زیبایی و عمق این موسیقی لذت ببرد.

دلیل جادویی بودن موسیقی باخ

«جرمن گریر»، نویسنده‌ی استرالیایی، درباره‌ی یوهان سباستیان باخ اظهار نظر می‌کند که آهنگسازان می‌توانند در آثارشان بلندپروازی کنند و به اعماق عمیق هنری نفوذ کنند، اما هیچ‌کدام نمی‌توانند از تکنیک کروماتیسمِ باخ دوری کنند. او می‌بیند که هنگامی که آهنگسازان پیرتر می‌شوند، بازهم به آثار باخ بازگشت می‌کنند تا مجدداً احساس و هیجان موسیقی غربی را تجربه کنند و دردهایشان را التیام بخشند.

جرمن گریر عاشق هشیاری، پشتکار و تواضع یوهان سباستیان باخ است. او عاشق حسرت‌ها و سوگواری باخ درباره‌ی یک خداوند است. او معتقد است که باخ با ایجاد موسیقی‌های مرتبط با تصنیف‌های «مارتین لوتر»، کشیش مشهور، یک فرم فیزیکی برای اعتقادات ایجاد کرده است. ازدواج موسیقی باخ با اصول مذهبی پروتستانیسم، به او نشان می‌دهد که دوران قدیمی‌تر که خدا به عنوان وجود فیزیکی در زندگی معتقدانِ دینی حضور داشته و رستگاری نزدیک به نظر می‌رسید، چقدر قهرمانانه و انقلابی بود. باخ با موسیقی خود تصویری از این زمان روایت می‌کند و احساسات عمیق و معنوی در اوج بودند.

«سوزی کواترو»، خواننده‌ی راک و نوازنده‌ی گیتار بیس، از سن هفت سالگی با تحصیل پیانو کلاسیک و سازهای کوبه‌ای آغاز کرد. این آموزش‌ها در زندگی‌اش نقشی بسیار مهم داشته و به عنوان یک دریچه به جهان موسیقی وارد شد که تاثیرات آن تا امروز باقی است.

او از موسیقی یوهان سباستیان باخ خیلی خوشش می‌آید به خاطر استفاده اش از ملودی‌های دو بخشی و تکرار هوشمندانه‌ی نُت‌ها. این نوع استفاده از نت‌ها در موسیقی باخ، طرزی است که به کار نوازندگان اجازه می‌دهد تا از پتانسیل‌های مختلف یک ملودی بهره ببرند و آن را تا انتها ارتقاء دهند.

همچنین او به عنوان یک نوازنده‌ی گیتار بیس، تمرین‌های انگشتی مشترک باخ را بسیار مفید می‌داند. این تمرین‌ها باعث تقویت انگشتانش شده و مهارت اجرای نت‌ها روی گیتار بیس را به او آموخته است. حتی پیش از آماده‌شدن برای کنسرت‌ها، همچنان این تمرین‌ها را انجام می‌دهد تا مهارت خود را حفظ کند و اجرایش بهتر و به‌صورت حرفه‌ای تر باشد.

«کتی میچل»، کارگردان تئاتر، قبل از آغاز جلسه‌های تمرین معمولاً موسیقی یوهان سباستیان باخ را می‌نوازد. اگرچه او به عنوان نوازنده حرفه‌ای شناخته نمی‌شود، اما از نظم و ساختار اثرهای باخ لذت می‌برد. نواختن این قطعه‌ها به او اجازه می‌دهد تا مغزش بیش از حد انرژی مصرف کند و به این ترتیب از نت‌ها به صدا درآوردن لذت می‌برد. در واقع، موسیقی باخ برای او یک نوع هیپنوتیزم است و او از این تاثیر آن لذت می‌برد.

کتی میچل، آلبوم مورد علاقه‌اش از «گلن گولد» را نیز ذکر می‌کند. گلن گولد معروف به نوازندگی دقیق و بر مبنای ریاضیات است و اجراهایش بسیار دقیق و محکم هستند. همچنین در پس‌زمینه اجراهای او می‌توانید صدای زمزمه‌کننده‌اش را شنیده و این زمزمه‌ها همان چیزی هستند که او را به گلن گولد و باخ متصل می‌کنند. این تلاش‌های دقیق و دلنشین او در نواختن موسیقی باخ و تحسین گلن گولد به او آرامش و احساس وفاداری به این دو هنرمند را القا می‌کند.

«اندرو موشن»، شاعر و رمان‌نویس انگلیسی، از کودکی در خانواده‌ای بزرگ بزرگ شد که به موسیقی کلاسیک زیاد توجه نمی‌کردند و در مدارسی تحصیل کرد که اصلاً با آثار موسیقی باخ آشنا نبودند. به همین دلیل تا قبل از بیست سالگی، به موسیقی باخ گوش نمی‌داد و آثار او به قلبش نفوذ نکرد. اما پس از بیست و چند سال، در هنگامی که به شدت بیمار شد و مدت طولانی در بهبودی خود صرف کرد، تبدیل به یک طرفدار مخلص موسیقی باخ شد.

اندرو موشن تعریف می کند می‌کند زمانی که بهبودی به طولانی‌ترین زمان ممکن نیاز داشت، موسیقی باخ به عنوان آهنگساز محبوبش به او زندگی تازه‌ای بخشید. این تجربه نه فقط به این خاطر بود که او در مغزش جای کافی برای صداهای ارکستری رمانتیک داشت، بلکه به خاطر این بود که موسیقی باخ تلفیق هیجان‌انگیزی از زیبایی و احساسات را به او هدیه می‌کرد. این آثار شگفت‌انگیز، احساسی و شاداب، در طول دوران بهبودی و حال حاضر در زندگی او حضور دارند و هر روز بدون گوش دادن به موسیقی باخ برای او کامل نمی‌شود. او اکنون به طرز واقعی به آهنگسازی این نابغه از زمان باروک احترام می‌گذارد و هنر او برای او بخش مهمی از زندگی است.

«ایان بوستریج»، خواننده‌ی تِنور، مشتاقانه درباره‌ی موسیقی یوهان سباستیان باخ توصیف می‌کند که این آهنگساز تلفیق عجیبی از متافیزیک و احساسات است و یک پیشوای شایسته‌ای در عالم موسیقی کلاسیک محسوب می‌شود. باخ با ساخت اوراتوری‌های فراوانی که ابعاد مختلف انسان را نمایان می‌کند، توانسته است جاودانه‌ترین اثراتی را بر جهان موسیقی بگذارد. این خواننده تِنور از خود می‌گوید که اگرچه به عنوان یک انسان منطقی زندگی می‌کند اما نمی‌تواند از قدرت و بزرگی موسیقی باخ در انتقال عمیق‌ترین احساسات و ارتباط با کیهان چشم‌پوشی کند. در فوگ‌های بی‌نظیر او، تلاقی هم‌زمان احساسات انسانی با بزرگی و شگرفی کیهان، جذابیتی شورانگیز ایجاد می‌کند که آثار باخ را به یک تجربه‌ی تاثیرگذار و خاص برای هر شنونده تبدیل می‌کند.

چه کسی پدر موسیقی کلاسیک است؟

با توجه به محدودیت‌های گذشته در زمینه مستندسازی و ناقص بودن اطلاعات تاریخی، مشخص است که نمی‌توانیم با قطعیت در مورد بسیاری از “پدرها” در حوزه‌های مختلف صحبت کنیم. به‌عنوان مثال، موسیقی جاز پیش از “جلی رول مورتون” وجود داشته است، اما او به‌عنوان پدر این ژانر در نظر گرفته می‌شود. در عین حال، نقش “بادی بولدن”، نوازنده کورنت، نیز در توسعه‌ی جاز بسیار حیاتی بوده است و تا اوایل قرن بیستم فعالیت داشته‌است. اما به‌دلیل کمبود اطلاعات دقیق درباره دستاوردهای او، نمی‌توانیم او را به‌عنوان یک چهره‌ی مهم در ژانر جاز شناخت. به همین دلیل، ما باید به‌عنوان پدر ژانر جاز جلی رول مورتون را اعتراف کنیم و اطلاعات دقیق‌تری از دیگر هنرمندان و نوازندگان در این حوزه را منتظر بمانیم تا تاریخچه‌ی این آثار هنری به‌طور کامل‌تر و دقیق‌تر شناخته شود.

«رابرت جانسون» به اعتقاد بسیاری از افراد به‌عنوان پدر بلوز شناخته می‌شود و ترانه‌های او در اواخر دهه ۳۰ میلادی، امضای این ژانر موسیقی را به خود گرفت. با این حال، با اندکی مطالعه مشخص است که موسیقی بلوز پیش از ظهور جانسون نیز وجود داشته است و ریشه‌های آن به اوایل ورود برده‌های سیاه‌پوست به آمریکا برمی‌گردد. از این رو، ما باید به عنوان پدر بلوز، همه آنان را به‌طور کامل در نظر بگیریم که نقش‌آفرینان بزرگی در توسعه این ژانر داشته‌اند.

به همین ترتیب، «یوهان سباستیان باخ» نیز وضعیت مشابهی دارد. او بسیاری از ایده‌ها و نوآوری‌هایی را که شاید توسط آهنگسازان قدیمی‌تر اجرا شده باشد، به کار گرفته است اما او آن‌ها را به یک سطح جهانی و بی‌نظیر ارتقا داده است. اکنون نمی‌توانیم به سادگی به سمت موسیقی غرب رفت و تأثیرات باخ را نادیده گرفت. آثار وی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ارمغان‌های هنری در تاریخ موسیقی باقی‌مانده‌اند و تأثیر طولانی‌مدت و جهانی دارند. به همین دلیل، باخ یکی از بنیان‌گذاران و پیشوای شایسته‌ای برای موسیقی کلاسیک و همچنین بسیاری از ژانرهای موسیقی دیگر به‌حساب می‌آید.

دسته‌بندی‌ها