سوسیالیسم و تأثیر آن در ساختار اقتصادی

سوسیالیسم و تأثیر آن در ساختار اقتصادی

سوسیالیسم به عنوان یک تفکر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، با هدف ایجاد یک ساختار اجتماعی و با اهمیت بر انسجام جامعه‌ای تمرکز دارد. در این ساختار، هدف اصلی این است که تمام اقشار اجتماعی به طور مساوی در بهره‌برداری از منافع جمعی شرکت کنند، به طوری که تفاوت‌های طبقاتی کاهش یابد و توزیع منافع عادلانه‌تری برقرار شود.

به این ترتیب، سوسیالیسم به دنبال ایجاد جامعه‌ای است که تمرکز اصلی آن بر تامین رفاه و امکانات برای همه اعضا باشد، به جای اینکه به تراکم منافع در دسته‌های محدودی از جامعه بپردازد. این مفهوم به معنای تعامل مثبت بین افراد و تضمین حقوق اجتماعی از جمله آموزش، بهداشت و امنیت اقتصادی است. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان  تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در رابطه با مکتب اقتصادی سوسیالیسم را در اختیار شما افراد علاقه مند به علم اقتصاد قرار دهیم.

معنای سوسیالیسم

سوسیالیسم (Socialism) در واژه‌شناسی به مفهوم ارتباط با جمعیت، توجه به جوانب اجتماعی و تاکید بر ارتباطات اجتماعی گرفته شده است. این واژه از کلمه فرانسوی “سوسیال” (Social) با معنای مرتبط با جوانب اجتماعی، مشتق شده است. اصطلاح “سوسیالیسم” نیز از ریشه لاتینی “Socius” به معنای همراه یا شریک آمده است، که نشان‌دهنده تاکید بر همکاری و تعامل اجتماعی در این تفکر سیاسی و اقتصادی می‌باشد. این مفهوم نه تنها به ارتباط میان افراد، بلکه به تأکید بر اهمیت تعاملات و تعاون در ایجاد نظامی اجتماعی متوازن اشاره دارد.

تعریف کامل سوسیالیسم

از جمله تعاریف متعددی که برای سوسیالیسم ارائه شده است، می‌توان به تعریف زیر اشاره کرد که به عنوان یکی از جامع‌ترین تعاریف در نظر گرفته می‌شود:

“سوسیالیسم در واقع به عنوان یک نظام سیاسی و اقتصادی در نظر گرفته می‌شود که در آن دولت از طریق برنامه‌ریزی و یا به شکلی مستقیم‌تر، کنترل و مالکیت ابزارهای اساسی تولید را به دست می‌گیرد. هدف اصلی این کنترل و مالکیت، تأمین تولید کالاها و ارائه خدمات مورد نیاز جامعه به جای تمرکز بر تولید مبتنی بر سود و سودآوری است.

پیشنهاد می شود به مقاله مکتب کاپیتالیسم یا سرمایه داری مراجعه فرمایید. در این راستا، تمام نسخه‌ها و شکل‌های سوسیالیسم، تلاش می‌کنند تا جامعه‌ای با ترازوی مساوات ایجاد کنند؛ جامعه‌ای که تمام اعضای آن حمایت و حمایت کامل دولت را از طریق ارتقاء زیرساخت‌ها و ارائه فرصت‌های برابر بهره‌برداری از منافع جامعه، احاطه کند. به این صورت، هدف سوسیالیسم به ریشه‌کن کردن فقر و کاهش تاثیرات منفی آن به حداقل، بدون نیاز به وابستگی به مؤسسات خیریه یا اقدامات خصوصی، تلاش می‌کند.”

اصطلاح سوسیالیسم

اصطلاح “سوسیالیسم” در کتب و مقالات سیاسی به طرز گسترده‌ای مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، مشابه دموکراسی و آزادی، یک تعریف کاملاً مشخص و یکسان ندارد؛ اندیشمندان و سیاست‌مداران این اصطلاح را با تفاوت‌های معانی مختلف تبیین کرده‌اند. برخی از افراد سوسیالیسم را به عنوان تلاش برای ایجاد برابری، عدالت اجتماعی، و مختاری از فقرا در برابر تجمع دارایی‌های ثروتمندان تعبیر می‌کنند. از سوی دیگر، برخی مانند بسیاری از آمریکایی‌ها، به عنوان تلاش برای مصادره اموال خصوصی و کنترل دولتی گسترده‌تر بر روی زندگی شخصی افراد و چیزهای منفی دیگر این اصطلاح را مشخص می‌کنند.

به این ترتیب، دیکشنری انگلیسی آکسفورد سوسیالیسم را به شکل زیر تعریف می‌کند: “یک نظریه یا سیاست که تمرکز خود را بر روی مالکیت و کنترل جامعی ابزارهای تولید مانند سرمایه، زمین، تجهیزات و غیره قرار می‌دهد و به منظور تأمین منافع جامعه به طور کلی، این مالکیت و کنترل را اجرا یا حمایت می‌کند.”

آستین رنی نیز به این تعریف‌ها افزوده‌است: “سوسیالیسم به عنوان یک نظام سیاسی و اقتصادی در نظر گرفته می‌شود که در آن دولت به وسیله مالکیت و کنترل ابزارهای تولید، توزیع و مبادله کالاها و خدمات را ایفا می‌کند. این نظام به معنای دقیق، نقیض سرمایه‌داری است، به این معنا که در سرمایه‌داری، ابزارهای تولید و تجارت در دست مالکان خصوصی قرار دارد و توسط آن‌ها اداره می‌شود.”

ایدئولوژی سوسیالیسم

مفهوم اصطلاح “ایدئولوژی” در ابعاد گسترده‌تر، مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و مفاهیم متنوع را شامل می‌شود، که علاوه بر تفاوت‌ها، مشترک‌ترین ویژگی آنها اعتقاد به “ضرورت تقویت تساوی در بین افراد و افزایش نقش طبقه کارگران در مدیریت اجتماعی” است. در این راستا، “سوسیالیسم” به‌عنوان یک ایدئولوژی، به تلاش برای لغو مالکیت خصوصی و ترویج مالکیت جمعی می‌پردازد.

این ایدئولوژی بر تحقق مالکیت جمعی توسط اتحادیه‌های کارگری یا پرولتاریا تمرکز دارد و توسط دولت به عنوان نهادی که همه منافع جامعه را مد نظر دارد، به طور غیرمستقیم اجرا می‌شود. هدف اصلی این ایدئولوژی، ترکیب اجتماعی را تقویت کرده، مخلوقات اجتماعی را تأمین کند و تفاوت‌های طبقاتی را به حداقل برساند.

بنابراین، در طول دورانی که از دهه ۱۷۹۰ تا اوایل دهه‌های ۱۸۰۰ میلادی می‌گذشت، یک مجموعه از جنبه‌های مرتبط با افکار اقتصادی شکل گرفت که به مبارزه با اندیشه‌های اقتصادی کلاسیک می‌پرداخت؛ این جنبه‌ها، پایه اولیه مکتب سوسیالیسم و پس از آن، مارکسیسم را تشکیل می‌دادند.

تعریف کامل سوسیالیسم

اما مکتب کلاسیک در این دوره‌ها به تنهایی نمی‌توانست به مشکلات اقتصادی و اجتماعی پاسخ دهد. مواردی مانند فقر و بیکاری هنوز حل نشده بودند و سیستم اقتصادی خودکار لسفری با جامعه پس از انقلاب صنعتی هماهنگ نبود. علاوه بر این، تضمینی برای حمایت از مقررات اتحادیه‌های کارگری، حقوق کارگران و قراردادها وجود نداشت و فقر گسترده‌تر و بیشتر می‌شد. به‌ویژه نارضایتی طبقه کارگر به این نارضایتی‌ها افزوده می‌شد و این عدم رضایتی، زمینه مناسبی برای اعتراضات فراهم می‌کرد. این رخدادها، مبنایی ابتدایی را برای تدوین نظریه‌های سوسیالیستی فراهم کردند.

تاریخچه سوسیالیسم

بر اساس تحقیقات انجام‌شده، نمادهایی از اصول و نظام سوسیالیسم را می‌توان در آثار فیلسوف یونانی، افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ ق. م)، تشخیص داد. وی در آثار خود اعلام می‌کند: “ثروت فردی به اصطلاح متعلق به جامعه است و باید برای مصرف عمومی مورد استفاده قرار گیرد، همچنین دولت باید مشاغل افراد را تعیین کند.” این اصول بنیانی‌ترین مفاهیم نظام سوسیالیستی هستند که در قرن چهارم قبل از میلاد از طریق افلاطون مطرح شدند.

این تفکر در طی قرون مختلف توسط فلاسفه و متفکران سیاسی و اجتماعی متنوعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در قرن ۱۹ و ۲۰، این تفکر به اوج خود رسید. در قرن ۱۸، “جان استوارت میل”، یکی از فلاسفه برجسته انگلیسی، خود را به‌عنوان یک سوسیالیست معرفی می‌کرد؛ اما دیگران او را به عنوان سوسیالیست ایده‌آلیست (خیال‌پرست) دسته‌بندی می‌کردند. این در مقابل “کارل مارکس” بود که او را سوسیالیست مادی (ماتریالیست) نامیده و او را به‌عنوان بنیان‌گذار فلسفه سوسیالیسم جدید، کمونیسم، معرفی کرد.

در قرن ۱۹، “رابرت اوون”، بنیان‌گذار سوسیالیسم نوین در انگلستان، اصطلاح “سوسیالیسم” را برای نخستین بار به کار برد و در سال ۱۸۴۱ میلادی، تحقیقی با عنوان “سوسیالیسم چیست؟” منتشر کرد. این اثر باعث شناخته شدن و شهرت به‌یک نماد واضح از اصطلاح سوسیالیسم شد.

همچنین پیشنهاد می شود به مقاله لیبرالیسم کلاسیک مراجعه فرمایید. در کشورهای دیگر نیز، مانند فرانسه، طرفداران “سن سیمون”، همچون “پیری لارو”، اصطلاح سوسیالیسم را با تعریف دقیقی به‌کار بردند. این اصول و مفاهیم به طور پیوسته در آلمان و آمریکا نیز شناخته شدند.

“کارل مارکس”، که در قرن ۱۸۱۸-۱۸۸۳ میلادی زندگی کرد، نظام فلسفی جدید سوسیالیسم یعنی کمونیسم را تأسیس کرد. او این فلسفه را به‌طور کامل تشکیل داد و به عنوان یک ایدئولوژی مدون به جامعه معرفی کرد. این تفکر به‌عنوان یک گام مهم در تاریخ سوسیالیسم در نظر گرفته می‌شود.

پس از مارکس، “لنین”، رهبر انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷، و پس از او “استالین”، تلاش کردند تا سوسیالیسم مارکسیستی را به اجرا درآورده و در اتحاد جماهیر شوروی اجرا کنند. این اجرای سیاقی از سوسیالیسم مارکسیستی باعث شکل‌گیری یک نظام سوسیالیستی مادی‌گرا شد. این اندیشه هنوز هم در برخی کشورهای جهان به عنوان پایه نظام اجتماعی و اقتصادی به‌کار می‌رود.

اصول مشترک مکاتب سوسیالیستی

اصول و عناصر اساسی نظام سوسیالیستی، که به وسیله‌ی آن از سایر نظام‌های غیرمذهبی تمایز یافته می‌شود، شامل چه چیزهایی است؟ دلایل و جزئیات بیشتری را در ادامه می‌توان بررسی کرد.

جامعه گرایی

جامعه‌گرایی (جامعه‌باوری)، به‌عنوان اصل برجسته در تمامی نظریه‌های سوسیالیستی، به ترجیح جامعه نسبت به فرد و تأکید بر سود همگانی در مقابل سود فردی توجه دارد. این اصل جامعه‌گرایی به عبارتی، از سود و منافع جمعی و عمومی بر سود شخصی تأکید می‌کند. یکی از نقدهای اساسی سوسیالیست‌ها به نظام «مالکیت خصوصی» (که اساسی‌ترین عنصر سرمایه‌داری محسوب می‌شود) است. در واقع، سوسیالیسم معاصر، اصول فردگرایی اقتصادی، صنعتی و سرمایه‌داری مدرنیسم را رد می‌کند.

این جریان از فکر، مخالف فلسفه لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم است. زیرا لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم، دخالت دولت در اقتصاد را مخرب و باعث نقصان عملکرد سیستم اقتصادی می‌دانند. اما سوسیالیست‌ها اعتقاد دارند که مالکیت خصوصی، سیستم اقتصادی آزاد و روابط تولیدی مرتبط با آن، عامل اصلی ایجاد نابرابری‌ها و اختلالات اجتماعی و فرهنگی است. آن‌ها به عقیده دارند که دخالت و نظارت دولت به‌عنوان نماینده اجتماع یا اکثریت، می‌تواند به حفظ منافع عمومی در مقابل استحواذ فردی کمک کند.

به‌عبارت دیگر، این مکتب نه تنها سعی دارد تا از جامعه‌گرایی اقتصادی و توسعه منافع جمعی بر انفرادی جلوگیری کند، بلکه با تأکید بر دخالت دولت و تعادل توزیع منافع، به کاهش تفاوت‌های اجتماعی و تداوم تعادل اقتصادی در جامعه می‌پردازد.

اصالت جمع

این اصل به‌عنوان پاسخی به لیبرالیسم اقتصادی، که بر اساس اهمیت اصالت و آزادی نامحدود فردی استوار است، شکل گرفته است؛ اصلی که در دیگر طرف این طیف قرار دارد. با در نظر گرفتن این نکته که نظم طبیعی جامعه تحت تأثیر قوانین طبیعت و در چارچوب زندگی اشتراکی افراد هماهنگی یافته است، می‌توان نتیجه گرفت که جامعه دارای واقعیتی بیانگر ارزش وجودی است و فرد نیز به‌عنوان یک عضو از جامعه، ارزش خاصی دارد.

در این دیدگاه، تفوق منافع جمعی نسبت به منافع فردی در دنیای اقتصادی، به عنوان یک پیوستاری منطقی، تاثیر می‌گذارد و منجر به تضییع بخشی از آزادی‌های فردی در زمینه‌های اقتصادی می‌شود. دو اصل دیگر نیز در این راستا به‌وجود آمده‌اند که اصول اساسی این دیدگاه را تکمیل می‌کنند.

مالکیت دولتی

نفی مالکیت فردی بر ابزارهای مادی تولید، به‌عنوان واکنشی به تصویب مالکیت فردی بر این ابزارها به‌صورت نامحدود و به‌عنوان تنها شکل مالکیت در چارچوب نظام اقتصادی لیبرال سرمایه‌داری، شکل گرفته است. این جهت‌گیری می‌بیند که مالکیت فردی بر ابزارهای تولید، به‌صورت غیر محدود، باعث کسب درآمد می‌شود، بدون این‌که ارتباطی بین درآمد و میزان کار انجام شده وجود داشته باشد.

به همین دلیل، سوسیالیسم برای برکناری از ریشه‌های ناپیوستگی‌های اقتصادی که از ایجاد درآمد بدون تلاش کاری نشأت می‌گیرد، مالکیت دولتی بر ابزارهای تولید را به عنوان راهی برای ایجاد تعادل اقتصادی و انعطاف‌پذیری اقتصادی پیشنهاد می‌کند. این نگرش تاکید دارد که تعامل میان مالکیت عمومی و توزیع منصفانه‌تر منافع مادی در جامعه می‌تواند به‌عنوان راهکاری برای مهار نابرابری‌های اقتصادی و اجتناب از فراهم آمدن فرصت‌های نامناسب برای کسب درآمد بدون تلاش کاری، مورد توجه قرار گیرد.

برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی

ناتوانی تئوری تعادل خودکار بازار در تطابق با واقعیت‌ها و ناپیوستگی‌ها و پیشامدهای بحران‌های اقتصادی، سبب شد که سوسیالیسم برنامه‌ریزی مرکزی در زمینه اقتصاد را به‌عنوان راهی برای مقابله با بحران‌ها و ناهنجاری‌های اقتصادی معرفی کند. در این راستا، دولت با سطح گسترده‌تری اقدام به تدوین برنامه‌های اقتصادی می‌کند، که نیازها و ظرفیت‌های تولیدی جامعه را از طریق سازمان‌های برنامه‌ریزی تخمین می‌زند.

به علاوه، فرآیند تولید به وسیله مؤسساتی که تحت مالکیت دولتی قرار دارند و با اداره دولتی سازماندهی می‌شوند، انجام می‌پذیرد. در نتیجه، امکان انتخاب و ارزشیابی شخصی در زمینه تولید یا مصرف محدود می‌شود و بیشتر تصمیم‌ها تحت نظارت و مدیریت دولت قرار دارند.

برابری

یکی دیگر از جنبه‌های مهم سوسیالیسم، اصل “برابری” است. سوسیالیست‌ها معتقدند که مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید عاملی است که منجر به تشدید مشکلات و بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌شود. از این رو، بر اصل برابری تأکید می‌کنند و اعتقاد دارند که باید نابرابری‌ها و تفاوت‌های زیان‌آور در این حوزه‌ها را کاهش داد.

این هدف در تعادل اجتماعی و اقتصادی، ایجاد عدالت و تقسیم منصفانه منافع اجتماعی، و پیشگیری از ناهنجاری‌ها و تضادهای زیان‌بار مطرح می‌شود. به‌این ترتیب، بر اصل برابری به‌عنوان یک اصول اساسی در ایدئولوژی سوسیالیسم به‌کار گرفته می‌شود.

فراملیتی

از میان اصول و عناصر کلیدی سوسیالیسم، می‌توان به تفکرات فراملیتی (بین‌المللی‌گرایانه) و نوعی از تمایلات انسان‌محور و اومانیستی (اومانیسم جامع‌گرا) اشاره کرد. در طی تاریخ، سوسیالیست‌ها تأکید بر توحید و اتحاد انسانیت در مقابل تفرقه‌ها و تفاوت‌های موجود در جوامع داشته‌اند و به دنبال آزادی و تحریر کل بشریت هستند.

تفکرات فراملیتی که به نوعی بین‌المللی‌گرایی را نمایندگی می‌کند، از اصول اساسی سوسیالیسم است. سوسیالیست‌ها معتقدند که مسائل اجتماعی و اقتصادی بیش از مرزها و ملیت‌ها پیچیده هستند و تنها توسط همکاری و اتحاد انسان‌ها در سطح جهانی قابل حل هستند. این اصول فراملیتی باعث می‌شود که سوسیالیست‌ها به منظور دستیابی به اهداف خود، از تبادل نظر و همکاری با همکاران سوسیالیست در دیگر کشورها استفاده کنند.

هومانیسم جامع‌گرا نیز جنبه‌ای مهم از سوسیالیسم را تشکیل می‌دهد. سوسیالیست‌ها به نحوی از تمایلات انسان‌محور و بشردوستانه برخوردار هستند که به تحقق عدالت اجتماعی و توزیع مناسب منافع جامعه می‌انجامد. آن‌ها به دنبال رفاه و آزادی انسان‌ها هستند و به نحوی که مفهوم انسان‌مداری را به پایه‌گذاری اعتقادات و اقدامات خود در ایدئولوژی خود تبدیل کرده‌اند. این نگرش به وضوح از ارتباط نزدیک سوسیالیسم با مفاهیم اومانیسم و عدالت نشأت می‌گیرد.

به طور خلاصه، تفکرات فراملیتی و اومانیسم جامع‌گرا دو مؤلفه کلیدی از ارزش‌ها و اصول سوسیالیسم هستند که اهدافی نهادینه‌تر و بهتر برای آزادی بشریت و ایجاد جوامع عادلانه و برابر را ترویج می‌کنند.

آشنایی با مکاتب سوسیالیستی

در جهان ارتباطات اجتماعی، مکاتب سوسیالیستی به صورت بسیار گسترده و متنوعی وجود دارند. این انواع مکاتب با تفاوت‌های مهم در مفاهیم اصلی، نظریه‌ها، و رویکردهایشان به مسائل اقتصادی و اجتماعی تشکیل شده‌اند. هر یک از این مکاتب، تأکید خاصی را بر یک جنبه خاص از سوسیالیسم دارند و می‌توانند در مواجهه با مسائل گوناگون به نتایج و پیشنهادات متفاوتی برسند.

این تنوع نه تنها در نظریه‌پردازی‌های اقتصادی بلکه در موضوعاتی مانند نقش دولت، توزیع ثروت، سیاقت کارگران، نابرابری اجتماعی، و حقوق انسانی نیز وجود دارد. برخی مکاتب سوسیالیستی بر تأکید بر اقتصاد دولتی و تنظیم شده ترتیب‌های اقتصادی تمرکز دارند، در حالی که دیگران به برابری اجتماعی و حقوق انسانی توجه بیشتری می‌کنند.

همچنین، این تنوع به علت تأثیرات تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی مختلف در جوامع مختلف به وجود آمده است. برخی مکاتب سوسیالیستی در حال حاضر در برخی مناطق جهان مورد استقبال و عمل به‌عنوان اصول اساسی قرار دارند، در حالی که در مناطق دیگر ممکن است کمتر تأثیرگذار باشند یا به طور کامل رد شوند.

در نتیجه، تنوع مکاتب سوسیالیستی نشان از پویایی و چندوجهی این ایدئولوژی در برابر چالش‌ها و تغییرات زمان و مکان دارد. این تنوع می‌تواند به یک روند پویای شکل‌گیری و تکامل تفکرات سوسیالیستی در مختلف قسمت‌های دنیا اشاره داشته باشد.

سوسیالیست تخیلی

این گروه از سوسیالیست‌ها دیدگاه داشتند که از طریق ایجاد نهادهای سوسیالیستی (سوسیالیسم ایده‌آلی) و توسعه آن‌ها، یا از طریق بهبود و اصلاح نظام سرمایه‌داری، ممکن است به دست یک جامعه سوسیالیستی برسیم. به این گروه از سوسیالیست‌ها به عنوان “سوسیالیست‌های تخیّلی” نیز اطلاق می‌شود. دلیل این نام‌گذاری دو مورد است:

۱. تصور این گروه از سوسیالیست‌ها این است که نظام سرمایه‌داری به‌طور محدود قابل اصلاح و تغییر است.

۲. این سوسیالیست‌ها راه‌حل‌هایی بیشتر از حد عملی برای رسیدن به جامعه سوسیالیستی ارائه داده‌اند.

سیسموندی (لئونارد سیمون دو سیسموندی: ۱۷۷۳-۱۸۴۲) یکی از افراد برجسته این گروه است و او اولین اعتراض به هدف‌گذاری اقتصادی کلاسیک‌ها را داشته است. از دیدگاه کلاسیک‌ها، هدف اصلی اقتصادی “ثروت” است. اما سیموندی معتقد است که ثروت امری مادی و غیر انسانی است.

به نظر او، نابرابری‌های اجتماعی که نتیجه‌ای از سیستم آزادی مبادله می‌شود، تداخلات دولتی برای اصلاح و تغییر این وضعیت نامناسب اقتصادی و اجتماعی ضروری می‌سازد. او تدابیر متنوعی را برای تضمین حقوق کارگران و مقابله با ناعدالتی‌های اقتصادی پیشنهاد کرده است. از جمله این تدابیر می‌توان به تأیید تشکیل اتحادیه‌های صنفی کارگری، ممنوعیت کار کودکان، محدودیت ساعات کار، و پرداخت حقوق در دوره‌های بیماری و پیری اشاره کرد.

این مکتب فکری در حدود سال ۱۸۰۰ شکل‌گرفت و شخصیت‌هایی همچون سن سیمون (سن سیمون: ۱۷۶۰-۱۸۲۵)، سیمون سیسموندی، شارل فوریه (شارل فوریه: ۱۷۷۳-۱۸۳۷) و رابرت اون (رابرت اوون: ۱۷۷۱-۱۸۵۸) به عنوان بنیان‌گذاران آن معرفی می‌شوند. این افراد با تفکرات خاص خود، به راه‌حل‌های غیر عملی تر برای شکل‌گیری جامعه سوسیالیستی پرداختند.

سوسیالیسم علمی

گروه دیگری از سوسیالیست‌ها با رد نظریه ایده‌آل‌گرایی و پذیرش اصالت ماده، به نتیجه رسیدند که جامعه چیزی جز یک واقعیت مادی نیست، دارای یک حرکت اجباری است و نظام اقتصادی سرمایه‌داری، بر پایه اصول مادی‌گرایی، به‌صورت طبیعی به تحول می‌پیوندد و در نهایت به سوسیالیسم خواهد رسید.

این سوسیالیست‌ها معتقدند که اصلاح نظام سرمایه‌داری غیرممکن است و تنها با تخریب آن، امکان شکل‌گیری سوسیالیسم وجود دارد. به این جریان از سوسیالیست‌ها، سوسیالیست‌های دگرگون‌طلب هم اطلاق می‌شود؛ آن‌ها به ادعای خود، با تأکید بر قوانین طبیعت، این نگرش را سوسیالیسم علمی می‌نامند.

پیشنهاد می شود به مقاله بیوگرافی فردریش لیست مراجعه فرمایید. شکل‌گیری افکار سوسیالیسم علمی (سوسیالیسم علمی) و هم‌زمانی با پایان تأثیر سوسیالیسم تخیّلی، از زمان انتشار منشور مشهور مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ آغاز می‌شود. این منشور، مبانی اصولی ایدئولوژی سوسیالیسم علمی را پایه‌گذاری کرد و نقدهای جدی به سوسیالیسم تخیّلی و سایر مکتب‌های سوسیالیستی ارائه داد.

بنیانگذار کمونیسم

کارل مارکس (Karl Marx: ۱۸۱۸-۱۸۸۳)، فیلسوف اجتماعی و رهبر انقلابی، نقش بزرگی در تأسیس مکتب کمونیسم داشت. در زندگی‌اش، به تحلیل کامل نظام اقتصادی سرمایه‌داری پرداخت. این تحلیل، که به نام “سرمایه” شناخته می‌شود، مهمترین اثر مارکس را تشکیل می‌دهد و جلد اول آن در سال ۱۸۶۷ منتشر شد. مارکس در محیطی که پایتخت سرمایه‌داری جهان به حساب می‌آید، یعنی لندن، کتاب “سرمایه” را به منظور انتقاد شدید از نظام سرمایه‌داری نگاشت.

بنیان‌گذار مارکسیسم با تأکید بر نظریه مادی تاریخ، معتقد بود که تکامل جوامع بشری ناگزیراً با پیشرفت ابزارهای مادی تولید تطابق دارد. او مراحل پنج‌گانه نظام‌های اجتماعی از جمله کمون‌های اولیه، برده‌برداری، فئودالی، سرمایه‌داری و سوسیالیستی را به‌ترتیب مشخص کرد. به اعتقاد او، نظام سوسیالیستی مرحله‌ای مؤقت و عبوری برای تحقق نهایی نظام اقتصادی کمونیستی می‌باشد.

سوسیالیسم دولتی

این نوع از تفکرات سوسیالیستی که توسط لویی بلان (Louis Blanc: ۱۸۱۱-۱۸۸۲) بنیان‌گذاری شد، به عنوان “سوسیالیسم آتلیه‌ای” شناخته می‌شود. لویی بلان به همراه همدیگر طرفداران این رویکرد، موفق شدند تا دولت را به دخالت در امور اقتصادی ترغیب کنند تا تصمیم‌هایی در خصوص تجدید ساعات کار، ممنوعیت کار اجباری برای زندانیان و سایر مسائل مرتبط با اشتغال بگیرد.

به این ترتیب، دولت مقرراتی را اجرا کرد که شامل تشکیل دفاتر کاریابی، ایجاد شرکت‌های تعاونی و کارگاه‌های ملی بود. این اقدامات هدف داشتند تا شرایط کارگران را بهبود بخشند و توسعه‌ای منظم و تعادل‌دهنده در اقتصاد ایجاد کنند. این نوع از سوسیالیسم به تأکید بر تعاونی‌ها و دولتی‌سازی بخش‌هایی از اقتصاد تا حدودی در راستای مهار برخی از ناهنجاری‌های اقتصادی و اجتماعی تلاش می‌کرد.

سوسیالیسم مسیحی گرا

ابتدا تفکرات سوسیالیستی در آلمان و انگلستان ظهور یافت و در سال‌های ابتدایی قرن نوزدهم (۱۸۴۸)، چارلز کینگزلی به عنوان یکی از نخستین نظریه‌پردازان این جریان معرفی می‌شود. در این رویکرد، تمایل به مذهب به عنوان یک راه‌حل برای کاهش دردها و رنج‌های زندگی کارگران برشمرده می‌شد و معتقد بودند که مذهب به عنوان یک منبع امید و قوت برای آن‌ها عمل می‌کند.

این نوع از سوسیالیسم به ایده‌هایی مانند توجه به آموزش و بهداشت عمومی، تدوین مقررات کارگری در کارخانه‌ها و تنظیم تعاونی‌ها تأکید می‌کرد. اصول اساسی این تفکر، در ایجاد شرایط بهتر برای کارگران و اجتماعی تر و عادلانه‌تر در نظام اقتصادی و اجتماعی قرار داشت. این اندیشه‌ها در زمان خود به عنوان تلاش‌های مهم برای بهبود شرایط کارگران و کاهش ناهنجاری‌ها در جامعه مورد توجه قرار گرفت.

سوسیالیسم آنارشیسم گرا

این تفکر بر این اصول مبتنی است که نظام دولتی به طور کلی ناعادلانه و ظالمانه است و اصولاً باید منسوخ شود. به تأیید این تفکر، ایده وجود ساختارها و قوانین اجتماعی که توسط مردم خود و انجمن‌های داوطلبانه تشکیل و اجرا می‌شوند، برجسته است و به اعتقاد این رویکرد، برای تحقق چنین نظامی، وجود یک دولت مستقل غیرضروری است. پیر ژوزف پرودون (Pierre Joseph Proudhon: ۱۸۰۹-۱۸۶۵) به عنوان بنیان‌گذار اصول این مکتب شناخته می‌شود.

وی معتقد بود که مالکیت خصوصی ناعادلانه‌ای است که سبب نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی می‌شود و دولت به عنوان یک ابزار اجباری برای حفظ این ناعدالتی معرفی می‌شود. به جای آن، پرودون تصور داشت که تشکیلات اجتماعی باید به شکل تعاونی‌ها و جوامع خودمدیری بر پایه توافق و اصول داوطلبانه فعالیت کنند تا به ایجاد توازن و عدالت اقتصادی و اجتماعی بپردازند.

سوسیالیسم سندیکاگرا

در این دیدگاه، امری بسیار مهم این است که تمامی کارگران یک اتحادیه بزرگ را تشکیل دهند. این اتحادیه عمومی کارگران، به نظر این رویکرد، نهایتاً منجر به از بین بردن نظام سرمایه‌داری خواهد شد.

در این رویکرد، ایجاد یک توحید و همبستگی بین کارگران از اهمیت بالایی برخوردار است. از طریق تشکیل اتحادیه‌های کارگری یا سندیکاها، کارگران به منظور حفظ حقوق و شرایط کاری بهبود یافته، اقدام به تبادل اطلاعات و تجربیات، و حمایت از یکدیگر در مقابل نقاط ضعف نظام سرمایه‌داری می‌کنند. همچنین، توحید کارگران از طریق اتحادیه‌ها به آن‌ها امکان تأثیرگذاری بیشتر در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و اجتماعی می‌دهد و باعث تقویت موقعیت قدرتی آن‌ها در مقابل سیاست‌های نظام سرمایه‌داری می‌شود.

این اندیشه نیز معتقد است که این توحید کارگری به طور نهایی می‌تواند به از بین بردن نظام سرمایه‌داری منجر شود. به عبارت دیگر، با تجمع قدرت و تأثیرگذاری بالای کارگران از طریق اتحادیه‌ها، فشار به حد اعتدال در توزیع ثروت و منافع اقتصادی بین لایه‌های مختلف جامعه افزایش می‌یابد. این اتحادیه‌ها می‌توانند توانایی کارگران را در تحقق تغییرات ساختاری و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی افزایش دهند و در نهایت به تحقق اهداف سوسیالیستی نزدیک‌تر شوند.

سوسیالیسم صنف گرا

در این دیدگاه، نقش حکومت به منظور حفظ منافع اصناف و گروه‌های کاری برجسته است. طبق این رویکرد صنف‌گرا، مدیریت کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی باید به عهده کارگران و اصناف مرتبط با آنها باشد، و دولت مسئولیت ارائه خدمات عمومی مورد نیاز تمام اقشار جامعه را دارد.

در این طرح، تأکید بر جامعه‌ی محلی و واحدهای تولیدی محلی واقع شده است. به عنوان مثال، کارگران و اصناف مرتبط با یک کارخانه یا واحد تولیدی خاص، به عنوان اعضای جامعه‌ای مشترک در اداره و کنترل فرآیندهای تولید و مدیریت امور اشتغال دخیل می‌شوند. این اندیشه نشان می‌دهد که تخصص و تجربیات مستقرین در هر صنف و حرفه بهترین منابع برای اداره بهینه و موثر فعالیت‌ها هستند.

تحلیل مکتب سوسیالیسم

همچنین، دولت در این رویکرد باید وظیفه تأمین خدمات عمومی مهم و ضروری برای جامعه را برعهده دارد. این خدمات عمومی شامل زیرساخت‌های اساسی مانند آب، برق، حمل‌ونقل عمومی، بهداشت، آموزش و… است. به عبارت دیگر، دولت به عنوان یک نهاد اجتماعی مسئول استفاده عمومی و عادلانه از منابع جامعه، به ویژه در زمینه‌هایی که به تمام اقشار جامعه خدمت می‌کنند، می‌باشد.

سوسیالیسم اخلاقی

این نوع از سوسیالیستی، که به نام سوسیالیسم یوتوپیایی یا آرمان‌شهری نیز شناخته می‌شود، به کاپیتالیسم انتقاداتی را مطرح می‌کند که موقعیت فعلی جامعه را به عنوان وضعیت نامطلوبی می‌بیند. بنابراین، تلاش دارد تا جامعه‌ای را خلق کند که به‌طور کامل از وضعیت فعلی خارج شده باشد. این رویکرد همچنین به افراد و انسان‌ها با دیدگاهی انسان‌دوستانه نگاه می‌کند. به این معنا که مؤمن است موجودات بشری بر اساس عشق، همدلی و همکاری به یکدیگر متصل شده‌اند.

در واقع، این گروه از سوسیالیست‌ها، به تاریخ قبل از ظهور نظریات مارکسی برمی‌گردند و دیدگاه‌های اخلاقی نسبت به کاپیتالیسم داشتند. آن‌ها به تأکید اخلاقی نسبت به کاپیتالیسم پرداخته و معتقد بوده‌اند که توانایی تبدیل شدن به شکلی بهتر برای انسان‌ها وجود دارد که از نظر اخلاقی بهتر باشد.

در این رویکرد، قوّت اخلاقی سوسیالیسم از جنبه‌ای مشتق نمی‌شود که مردم چه چیزهایی دوست دارند، بلکه از جنبه‌ای که نشان‌دهنده توانایی آنها در تغییر و شکل‌دهی به محیط اجتماعی است، به وجود می‌آید. در این دیدگاه، تمرکز بر تحقق اهداف انسانی، اجتماعی و اخلاقی و ایجاد شرایطی برای رشد و تعالی فردی و جمعی قرار دارد.

سوسیالیسم تجدیدنظر گرایانه

بسیاری از افراد پیروی‌کننده مارکس و سوسیالیسم، به علاوه‌ی دیدگاه جهان‌گرایانه‌شان نسبت به سیستم سرمایه‌داری، دارای یک دیدگاه تجدیدنظرگرا درباره سوسیالیسم نیز بودند. آنها به اتحادیه‌های تجاری، اصلاحات مالیاتی، تعاونی‌های مصرف، نظارت دولت بر صنایع، و ملی‌کردن صنایع استراتژیک حمایت می‌کردند. آنها معتقد بودند با تأکید بر تشکیلات کارگری و توصیه به اقدامات دولتی، باید به حل مشکلات جامعه پرداخته و زمینه‌های تحقق عدالت اجتماعی را فراهم کرد.

این افراد تأکید داشتند که اصلاحاتی در چارچوب نظام سرمایه‌داری می‌تواند بهبودهایی در شرایط اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند، اما به طور کلی به پیشرفت در مسیر جامعه‌ای سوسیالیستی هدایت نخواهد کرد. این نگرش نشان‌دهنده‌ی تنوع و پیچیدگی دیدگاه‌ها در داخل جریان سوسیالیستی است.

اشتراکات سوسیالیسم و مارکسیسم

گرچه سوسیالیسم و مارکسیسم دارای گستردگی و تنوع دیدگاه‌ها هستند، اما در چند نقطه اساسی مشترک میان آنها قابل تشخیص است. این دو مکتب اقتصادی هر دو به اصل لسفر، که به‌عبارت دیگر “بگذار بگذرد” شناخته می‌شود، و همچنین به هماهنگی منافع بین طبقات جامعه اعتقادی ندارند. همچنین، به منظور بهبود شرایط زندگی عمومی، تأکید بر مالکیت عمومی وجود دارد.

با این وجود، اصولی نیز وجود دارد که این دو مکتب را از یکدیگر تفکیک می‌کند. در دیدگاه سوسیالیسم، شعار اصلی آن این است که افراد باید به میزان توانایی خود کار کنند و در عوض به میزان کارشان پرداخت شوند. از سوی دیگر، در تفکر کمونیسم، اصول می‌گوید که افراد باید به اندازه توانایی‌شان کار کنند و به میزان نیازشان پرداخت شود. این نکته تفاوت اساسی بین دو مکتب را مشخص می‌کند.

به طور خلاصه، با وجود تشابه‌ها و تفاوت‌هایی میان سوسیالیسم و مارکسیسم، این دو مکتب از نظر اصول اقتصادی به نکات مشترکی پایبند هستند و در تلاش برای بهبود شرایط جامعه و تقسیم منافع عادلانه در جامعه به همراه هم هستند.

تحلیل مکتب سوسیالیسم

۱. عقاید مارکسیستی و سوسیالیستی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تلاش‌های انتقادی نسبت به مکتب کلاسیک و سرمایه‌داری، اهمیت بسیاری دارند. ابتدا به تمرکز بر چالش‌های اساسی سرمایه‌داری معطوف شده‌اند. سپس، در تلاش برای ارائه نگرش‌های بدل‌گو، نمونه‌ای جایگزین برای نظام موجود اقتصادی و اجتماعی ارائه کرده‌اند.

۲. تفکر مارکسیسم در واقع یک متمم نظریه‌ای است که ابعاد اقتصادی و اجتماعی را با دستاوردهای تاریخی ارتباط می‌دهد. به این ترتیب، مارکسیسم به‌طور ذاتی یک دیدگاه تاریخی و نهادگرایانه را در بر می‌گیرد.

۳. سوسیالیسم با هدف خدمت به اقشار محروم و مستضعف جامعه طراحی شد، اما به دو دلیل در دستیابی به اهداف خود موفق نشد:

الف) به دلیل ناکافی از ایجاد انگیزه ملایم، تولید و توسعه به‌طور کامل به‌وجود نیامد؛ این امر منجر به عدم تحقق کاهش فقر در مقیاس وسیع شد، اگرچه توزیع به نسبت عادلانه درآمد به نفع طبقات محروم توسط سوسیالیست‌ها رخ داد.

ب) عدم توجه به حق طبیعی آزادی انسان‌ها، که یک اصول بنیادی انسانی است، باعث شد تا علی‌رغم توزیع منصفانه درآمد، مکتب سوسیالیسم به یک منشأ تنفر برای بسیاری از افراد تبدیل شود.

نظر اسلام در مورد سوسیالیسم

مالکیت خصوصی و اقتصاد آزاد به همراه مبارزه با نابرابری، از جمله مسائل چشم‌گیر در نظام اقتصادی و سیاسی اسلام است. اقتصاد اسلامی به‌عنوان یک نظام علمی عمیق، اساسی بر مبانی‌های مختلف ایستاده است. از یک سو، مالکیت خصوصی را مورد تأیید قرار می‌دهد، به اقتصاد آزاد اهمیت می‌دهد و تشویق به تولید و رقابت را ارتقاء می‌بخشد؛ این نگرش منجر به توسعه کار و تولید، به‌ویژه ایجاد احساس مسئولیت در انجام وظایف می‌گردد.

اسلام همچنین کار را به‌عنوان جهاد در راه خدا و منبع شرف انسان تعیین کرده و از بیکاری و تنبلی به‌شدت منع می‌نماید. در این دیدگاه، دولت مکلف است به مردم تسهیلات لازم برای انجام امور اقتصادی فراهم آورد تا بتوانند به طور آرام و بی‌هیاهو به فعالیت‌های اقتصادی خود بپردازند.

از طرف دیگر، اسلام با تعیین قوانین ثابت، به‌مثال در مورد ربا که راهی به تجمع ثروت و جمع‌آوری دارایی‌ها در دسته‌های خاص را بسته است، تلاش می‌کند تا این نوع نابرابری‌ها را ریشه‌کن کند. به‌عنوان مثال، در اسلام ربا به‌طور قطع حرام شناخته شده و همچنین تجمع دارایی و بهره‌برداری نامشروع از دیگران مورد نهی قرار گرفته است.

در مکتب اسلام، دولت نقش کنترلی در بازار دارد تا جلوی گران‌فروشی، نادرستی و تقلب در معاملات را بگیرد و از تجار و صاحبان سرمایه مالیات دریافت نماید. همچنین، هر مسلمان موظف است که زمانی که دارایی‌هایش به اندازه‌ای افزایش یابد که به‌طور مشخصی تعیین شده باشد، به پرداخت خمس و زکات اقتصادی اختصاص دهد تا به نیازمندان جامعه کمک شود. این اصول متناسب با تعهد انسان به ایجاد توازن در توزیع ثروت و منافع اجتماعی را ترویج می‌دهند.

به‌عبارت دیگر، اقتصاد اسلامی به هیچ وجه با سیاق و نحوه عملکرد نظام‌های اقتصادی سوسیالیسم که از نظر اسلام به‌طور کلی با انصاف ناسازگار هستند، تطابقی ندارد.

دسته‌بندی‌ها