سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome) به عنوان یک مکانیسم مقابله در مواجهه با وضعیتهای گروگانگیری یا سوءاستفاده شناخته میشود. افرادی که با این نوع مواقع مواجه شدهاند، به مرور زمان احساسات مثبتی نسبت به گروگانگیران خود تجربه میکنند. این واکنشهای عجیب اغلب به عنوان یک روند روانشناختی توصیف میشوند که نشان از ارتباط ناگهانی و پارادوکسال میان قربانی و فردی که به طور فیزیکی یا روحی او را به اسارت گرفته یا به او آسیب زده است، دارد. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد سندرم استکهلم را در اختیار شما افراد علاقه مند به روانشناسی و رواندرمانی قرار دهیم.
در حال بحث درباره شرایطی که ممکن است باعث ایجاد سندرم استکهلم شود، نیاز است به جزئیات و موارد خاص تردید کنیم. این شرایط شامل اموری چون آزار و اذیت کودکان، روابط توهینآمیز، سوء استفاده از ورزشکاران توسط مربیان، استفاده نادرست از روابط عاطفی، قاچاق جنسی و دیگر موارد مشابه میشوند.
در موارد آزار و اذیت کودکان، فرآیندی که باعث ایجاد این سندرم میشود، ممکن است شامل تجاوز فیزیکی یا جنسی، ناپایداری خانوادگی، یا تحمیل بارهای روحی به کودکان باشد. روابط توهینآمیز نیز میتواند در قالب تحریکات ادراری، توهینات کلامی یا فیزیکی و تحمیل زحمات ناعادلانه رخ دهد.
در حوزه ورزش، سوء استفاده از ورزشکاران توسط مربیان ممکن است به ازای ضربهزدن، فشار روحی، یا اعمال فشار جسمانی منجر به ایجاد این سندرم گردد. همچنین، در روابط عاطفی، بهطور مثال در ازدواجها، اساتید یا هر کسی که نقش اختیار دارد ممکن است از روابط به نحوی سوءاستفاده کند که عاطفه قربانی به شکل ناگهانی تغییر کند.
قاچاق جنسی نیز از جمله موارد دیگری است که ممکن است منجر به ایجاد سندرم استکهلم شود. در این حالت، فردی که به قربانی قاچاق جنسی تبدیل شده است، به دلیل وابستگیها و فشارهای مختلف، احساسات مثبتی نسبت به قاچاقگران تجربه میکند.
با اشاره به این نکات خاص، میتوان به عنوان جزئیات بیشتری در مورد شرایط و محیطهایی که سندرم استکهلم را ایجاد میکنند، توضیح داد.
سندرم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم به عنوان یک واکنش روانی به آزار یا گروگانگیری شناخته میشود، که افراد متاثر توسط این سندرم، با گروگانگیران خود ارتباط روانی برقرار کرده و آغاز به همدردی با آنان مینمایند. در حال حاضر، این سندرم نه تنها در مواقع گروگانگیری بین فرد گروگانگیر و گروگان به وجود میآید، بلکه شامل رویدادهای تروماتیک دیگر نیز میشود که میان فرد مورد آزار و فرد آزاردهنده رخ میدهد.
در واقع، سندرم استکهلم در مواردی که فرد آزاردیده با فرد آزار دهنده در مواجهه با رخدادهای تروماتیک قرار گرفته باشد، ظهور میکند. این رویدادهای تروماتیک ممکن است شامل آزارهای جسمی یا روحی، حوادث ناگوار، یا تجارب ناخوشایند دیگر باشند که اثرات مستقیم بر روان و روانشناختی فرد دارند. در این شرایط، افراد تحت تأثیر این واقعه تروماتیک، به نوعی به دلیل ناچاری یا وابستگی، احساسات همدردی و تعلق به فرد آزاردهنده را تجربه میکنند.
این نگرش پنهان و مواجهه با واقعیتهای تلخ ممکن است ابتدا به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر استرس و ناامنیهای محیطی ظاهر شود، اما در نهایت میتواند منجر به ارتباطات روانی مضطرب و تحولات شخصیتی ناخوشایند گردد. این توضیحات نشان میدهند که سندرم استکهلم به عنوان یک پدیده گستردهتر از مواجهه با گروگانگیری محدود به تعامل دینامیک فرد گروگانگیر نیست و میتواند در شرایط مختلفی که فرد به عنوان قربانی یا متاثر از یک رویداد تروماتیک قرار گیرد، ظاهر شود.
بسیاری از حرفهای های حوزه سلامت روان، این نگرش احساسات مثبت قربانی نسبت به فرد آزاردهنده خود را به عنوان یک واکنش روانشناختی یا مکانیسم مقابله در نظر میگیرند. این مکانیسم معمولاً به عنوان یک ابزار استفاده میشود تا فرد بتواند برای زنده ماندن در روزها، هفتهها، یا حتی سالها پس از تجربه آسیب یا آزار، با موقعیتهای دشوار مقابله کند.
این نگرش در واقعیت، یک مکانیسم دفاعی است که در مقابل استرسها و چالشهای روانی ناشی از آزار یا آسیب، فرد را حفظ میکند. فرد، با ایجاد این احساسات مثبت نسبت به آزاردهنده، ممکن است تلاش کند تا به نوعی ذهن خود را از ناامنیها و دردناکیهایی که تجربه کرده، محافظت کند. این واکنش به عنوان یک راه برای ادامه زندگی و پیشبردن در مقابل چالشهای زندگی بعد از تجربه آزار یا آسیب، در فرآیند بهبود و بهسازی روانی نقش دارد.
از جنبه روانشناختی، این نگرش ممکن است به دلیل ایجاد احساساتی مثبت نسبت به آزاردهنده، از فرد راحتی و آرامش بخشی را فراهم کند. این احساسات ممکن است برخی از افراد را در مقابل درد و زحمات گذشتهشان مقاومت و تسلط دهد. بنابراین، درک و بررسی این مکانیسم میتواند در راستای رسیدن به درمانهای مؤثر و توسعه استراتژیهای مقابله با این نگرش کمک کند.
شرایط روانی مرتبط با سندرم استکهلم
شرایط روانی متعددی به عنوان جوانب دیگر سندرم استکهلم شناخته میشوند، که در اینجا به توضیحات بیشتری میپردازیم:
1. پیوند تروما:
پیوند تروما یک وابستگی عاطفی عمیق است که در اثر تجربه تروماتیک یا آسیبزایی ایجاد میشود. این نوع اتصال احساسی ممکن است ناشی از یک رویداد خاص یا سلسله واقعات تروماتیک باشد و در نتیجه، فرد تاثیرات مثبت یا منفی آن را در روابط خود با دیگران حس کند.
2. درماندگی آموخته شده:
درماندگی آموخته شده به معنای یادگیری یک الگوی رفتاری است که فرد با احساسات مثبت نسبت به فردی که به او آسیب زده است، ایجاد میکند. این الگو ممکن است ناخوشایند و مخرب باشد و فرد را در مواجهه با وضعیتهای مشابه به تکرار آن الگو ترغیب کند.
3. سندرم شخص کتکخورده:
این سندرم به وضعیتی اطلاق میشود که فرد به عنوان قربانی آزار و اذیت در محیط خانگی قرار میگیرد. در این حالت، شخص ممکن است با تجربه طرحهای مختلف آزارگری درون خانواده مواجه شود و این تجربهها بر روابط و سلامت روانی او تأثیر مستقیم داشته باشد.
با توجه به این توضیحات، سندرم استکهلم نه تنها به تعاملات گروگان و گروگانگیر محدود نمیشود، بلکه یک پدیده گستردهتر است که میتواند در زمینههای مختلفی از جمله روابط عاطفی و تجارب تروماتیک ظاهر شود.
علائم سندرم استکهلم
اشخاصی که دچار سندرم استکهلم هستند، علائم و نشانههای مشخصی را تجربه میکنند که در زیر به توضیحات جزئیات بیشتری ارائه میدهیم:
1. احساس مثبت نسبت به گروگانگیر و سواستفادهکنندگان:
این افراد احساسات مثبتی نسبت به افرادی که آنان را گروگان گرفته یا به آنان آسیب زدهاند، تجربه میکنند. این احساسات مثبت ممکن است به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر استرسها و تهدیدها برخوردار باشد.
2. همدردی با عقاید و رفتارهای گروگانگیر:
افراد دچار سندرم استکهلم، با عقاید و رفتارهای گروگانگیر همدردی کرده و ممکن است به نوعی تلاش کنند تا این افراد را درک کنند یا از طریق همدردی با آنان، ارتباطی مثبت برقرار کنند.
3. احساس منفی نسبت به پلیس و افراد صاحب مقام:
این افراد احساسات منفی نسبت به نهادهای اجتماعی مثل پلیس یا افراد صاحب مقام دارند که برای آزادی آنها تلاش میکنند. این احساسات ممکن است به عنوان نتیجهای از ارتباط ناگوار با این نهادها در طول گروگانگیری ظاهر شود.
4. احساس منفی نسبت به اعضای خانواده و دوستان نزدیک:
این افراد احساسات منفی نسبت به اعضای خانواده و دوستان نزدیک دارند، که ممکن است ناشی از تغییر در دینامیک خانواده و روابط ناخوشایند در اثر گروگانگیری باشد.
5. حمایت از رفتارها و دلایل گروگانگیر:
این افراد رفتارها و دلایلی که گروگانگیر برای اقدامات خود بیان میکند، را حمایت میکنند. این حمایت ممکن است نتیجه یک فرآیند همدردی یا تلاش برای ایجاد تعادل در رابطه باشد.
همچنین، علائمی مشابه اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نیز در افراد دچار سندرم استکهلم قابل مشاهده است. این علائم شامل یادآوری مکرر رویداد گذشته (فلشبک)، بدگمانی، تحریکپذیری، عصبانیت، مشکل در دقت و تمرکز، و ناتوانی در ایجاد آرامش و لذت از فعالیتهای پیشین مثل قبل از آسیب است.
سندرم استکهلم ابتدا با عنوان سندرم نورمالمستورگ شناخته میشود. این نام اولیه برخوردار از اهمیت تاریخی است، زیرا به یادآوری رویداد خاصی در سال 1973 در شهر استکهلم، سوئد، مرتبط میشود.
علت سندرم استکهلم
تاکنون، پژوهشگران به موفقیت در کشف علتی که باعث میشود برخی افراد دچار سندرم استکهلم شوند در حالت گروگانگیری، در حالی که دیگران این سندرم را تجربه نمیکنند، نرسیدهاند. در یک تفسیر از این پدیده، این پاسخ به عنوان یک واکنش آموخته از اجداد انسانها مطرح شده است.
نظریهای در این راستا مدعی است که این پاسخ، به عنوان یک رفتار آموخته از نسل به نسل منتقل شده است. در تاریخچه انسانها، خطر اسیر شدن یا کشته شدن توسط گروههای دیگر همواره وجود داشته است. این تعاملات ناخوشایند میان اجتماعات، انسانها را ترغیب به برقراری پیوند با اسیر کنندگان خود کرده تا احتمال بقا برای آنها افزایش یابد.
با توجه به نظر برخی از روانشناسان تکاملی، این استراتژی از زمان اولیه تمدنها به عنوان یک ویژگی طبیعی انسانی شناخته شده است. این تکنیک آبا و اجدادی ماهرانه بوده که در مواجهه با شرایط نا پیشنهادی، توانمندی بیشتری برای بقا ایجاد میکند. این تفسیر نشاندهنده این است که سندرم استکهلم ممکن است یک واکنش گذشته در زنان و مردان انسان باشد که اکنون به عنوان یک الگوی رفتاری در مواجهه با مواقع گروگانگیری بروز میدهد.
یک دیدگاه دیگر توضیح میدهد که موقع اسارت یا سوء استفاده احتمالاً شرایطی وجود دارد که یک فرد به صورت مداوم مهربانی نشان میدهد. در این شرایط، تلاش برای تعدیل احساسات نسبت به فرد آزاردهنده، باعث بروز احساسات دلسوزی و شفقت نسبت به او میشود.
همچنین، این دیدگاه معتقد است که قربانیان ممکن است با همکاری و عدم مقاومت در برابر یک فرد تجاوز کننده یا گروگانگیر، سطح امنیت خود را تضمین کنند. در صورتی که قربانی از آزارگر خود هیچ آسیبی نکشد، احتمالاً احساس قدردانی خواهد کرد و ممکن است آزارگر خود را با شخصی مهربان و مروتآمیز تصوّر کند.
در این حالت، قربانی نه تنها به عنوان یک فرد مورد آزار قرار نمیگیرد، بلکه به نوعی با همکاری فرد مهربان نیز احساس ارتباط و تعلق به آزارگر دارد. این پدیده پیچیده نشاندهنده این است که نقشها و ارتباطات در مواقع سوء استفاده یا اسارت ممکن است بسیار پیچیده و تاریک باشد.
چه کسانی دچار سندرم استکهلم می شوند؟
سوال این است که چه افرادی ممکن است به سندرم استکهلم مبتلا شوند؟ این سوال با وجود پیچیدگی مسائل روانشناختی و اجتماعی، پاسخی قطعی ندارد. هرچند امکانات وابسته به شخصیت و تجربیات هر فرد تاثیرگذار است و نمیتوان به دقت پیشبینی کرد چه کسانی قطعاً به سندرم استکهلم مبتلا خواهند شد، اما در مواقع خاص، احتمال ابتلا به این سندرم بیشتر میشود. در زیر شرایطی که ممکن است این سندرم ظاهر شود، توضیحات بیشتری آورده شده است:
1. موقعیت گروگانگیری به مدت طولانی:
اگر موقعیت گروگانگیری چندین روز یا حتی هفته طول بکشد، احتمال ظهور سندرم استکهلم افزایش مییابد. این مدت زمان طولانی ممکن است فرصت بیشتری برای برقراری ارتباط عاطفی میان گروگان و گروگانگیر ایجاد کند.
2. تعامل دوستانه بین گروگان و گروگانگیر:
در صورت برقراری تعامل دوستانه بین افراد، احتمال ایجاد ارتباطات عاطفی بیشتر میشود. این ارتباطات ممکن است باعث تشکیل احساسات مثبت و همدردی شود که در نهایت به وجود سندرم استکهلم منجر شود.
3. اعتقاد گروگانگیر به عدم تهدید گروگان:
اگر گروگانگیر احساس کند که گروگانش بیآزار و بیخطر است، این اعتقاد ممکن است باعث ایجاد احساسات مثبت و مودبی نسبت به گروگان گیر شود.
4. عدم وجود رفتار ناپسند و زشت از سوی گروگانگیر:
در صورتی که گروگانگیر رفتارهای ناپسند و زشتی نداشته باشد، این شرایط میتواند ارتباط بین او و گروگان را به شکل مثبتی تاثیر گذار سازد. این نکته میتواند احساسات قدردانی و مهربانی در قربانی به وجود آورد و در نتیجه، سندرم استکهلم ظاهر شود.
با این حال، این عوامل تنها چند نکته از موارد مختلفی هستند که در زمینه ابتلا به سندرم استکهلم تاثیرگذارند و هر موقعیت ممکن است شرایط خاص خود را داشته باشد.
تشخیص سندرم استکهلم
هرچند که انجمن روانپزشکی آمریکا سندرم استکهلم را به عنوان یک بیماری به صورت رسمی تشخیص نمیدهد، این موضوع ممکن است باعث عدم تشخیص آن به عنوان یک اختلال روانی شود. به عبارت دیگر، تخصصی که توسط این انجمن تعریف نشده باشد، ممکن است توسط متخصصان سلامت روان به عنوان بیماری یا اختلال تشخیص گذاری نشود.
با این وجود، متخصصان سلامت روان به ویژه در مواجهه با رفتارهای مرتبط با رویدادهای آسیبزا، توانایی تشخیص دارند. در اینجا باید تاکید شود که معیارهای تشخیصی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یا اختلال استرس حاد، اغلب با رفتارهایی که در سندرم استکهلم ظاهر میشوند، مشابه است. به عبارت دیگر، اگرچه نام سندرم استکهلم به عنوان یک اختلال رسماً تشخیص داده نمیشود، اما برخی از علائم و رفتارها در دیگر اختلالات روانی قابل شناسایی هستند. این نکته نشاندهنده پیچیدگی در تشخیص این نوع واکنشها و نیاز به بررسی دقیق و شخصیسازی تشخیصهای روانپزشکی است.
نامگذاری سندرم استکهلم
اگر به دنبال درک علت انتخاب نام “سندرم استکهلم” هستید، باید به تاریخچه این نام اشاره کنیم. این سندرم از یک حادثه خاص، یعنی سرقت بانک ورمالمستوری نورمالمستورگ در سال 1973 در استکهلم، سوئد، نامگذاری شده است.
در طول یک درگیری شش روزه بین پلیس و سارقان، بسیاری از کارمندان بانک که به عنوان گروگانها گرفته شده بودند، احساس همدردی نسبت به سارقان بانک نمودند. پس از آزادی، برخی از این کارمندان حتی از شهادت علیه سارقان در دادگاه امتناع کردند و برای حمایت از آنها حتی پول جمع آوری کردند.
نیل بیروت، یک جرمشناس و روانپزشک که در تحقیقات مرتبط با این حادثه و مشاوره با پلیسها و گروگانگیران شرکت داشت، از اصطلاح “سندرم استکهلم” برای توصیف تمایل برخی از کارمندان به همدردی با سارقان بانک استفاده کرد.
نیل بیروت معتقد بود که گروگانها احتمالاً در طول این حادثه شستشوی مغزی تجربه کردهاند. همچنین، زمانی که روانشناس دیگری به نام فرانک او خبری در مصاحبههای خود از این اصطلاح استفاده کرد، استفاده از نام “سندرم استکهلم” به عنوان عبارتی عامیانه و شناختهشده در جامعه گسترش یافت.
احتمالاً علاقهمند به دانستن جزئیات بیشتر درباره این حادثه گروگانگیری هستید؛ در این حادثه، چهار گروگان درگیر بودند، که یکی از آنها مرد بوده و سه نفر دیگر زن بودهاند. این گروگانگیری از تاریخ 23 تا 26 می در سال 1973 ادامه یافت. جالب است بدانید که گروگانگیر، یعنی یان اریک اولسون، در حین گروگانگیری از بزرگترین بانک سوئد، از پلیسها درخواست کرد که دوستش به نام کلارک اولوفسون، که در آن زمان در زندان بود، را آزاد کنند تا به عنوان دستیار به او ملحق شود.
اما چه اقداماتی باعث شد تا گروگان ها از اولسون دفاع کنند؟
– او با یکی از گروگانهایی که شدیداً ترسیده بود، همدردی کرده و کاپشن چرمی خود را به او انتقال داده بود.
– زمانی که یکی از گروگانها به نوعی به خواب بد درآمده بود، او او را بیدار کرده و با احترام با او گفتگو کرده بود.
– به گروگانی که از فوبیا فضای بسته رنج میبرد، اجازه داده بود که در فضای بانک آزادانه حرکت کند.
– یک گلوله تفنگ را به عنوان یادگار به یکی از گروگانها هدیه داده بود.
– زمانی که یکی از گروگانها نتواسته بود با خانوادهاش تماس بگیرد، او تشویق کرده و او را به تلاش مجدد و عدم تسلیم تشویق میکرد.
– او به گروگانها با نامهای کوچکشان صدا میزد، که این اقدام باعث ایجاد ارتباط فردی و صمیمیتر با آنها شده بود.
این موارد باعث شد که هنگامی که پلیس قصد دستگیری او را داشت، گروگانها دور او حلقه بسازند تا پلیس نتواسته با شلیک به او، به گروگانها آسیب برساند، و در نهایت گروگانها با آغوش گرم یکدیگر، از هم خداحافظی کردند.
نمونه های واقعی سندرم استکهلم
سندرم استکهلم تنها در مواردی مانند گروگانگیری محدود به کاربرد نمیشود. در طول تاریخ، نمونههای مشهور دیگری نیز وجود داشتهاند که این سندرم در آنها مشاهده شده است. افرادی چون ناتاشا کامپوش، پتی هرست، و جیسی دوگارد، سه نمونه برجسته از افراد مبتلا به این سندرم محسوب میشوند.
آیا باور دارید که یک فرد که دزدیده شده، عکس سارقش را در کیف پول خود نگه دارد؟ این به نظر عجیب میآید، اما واقعیت دارد! در یک واقعه عجیب و تراژیک، ناتاشا کامپوش، هنگامی که فقط ده ساله بود، توسط یک دزد دزدیده شد و برای مدت زمانی طولانی در یک گاراژ تاریک نگهداری شد. دزد او در طول دوره دزدی، به او انواع سو استفادهها، از جمله استفاده عاطفی، جسمی، و جنسی آسیب میزد و زمانی که ناتاشا توانست از او فرار کند، دزد خودکشی کرد.
با این حال، پس از مرگ دزد، ناتاشا تصمیم میگیرد عکس او را در کیف پول خود قرار دهد و از مرگ او ناراحت شود. این واقعه نشاندهنده پیچیدگیهای روانی و ارتباطات پیچیده بین قربانی و مجرم در مواقع استراحتناپذیر تراژیک است.
پتی هرست، که نوه مشهور ناشر ویلیام راندولف هرست است، به طور ناگهانی توسط یک گروه تروریستی یا چریکی شهری به عنوان گروگان گرفته میشود. با توجه به شهرت پتی به عنوان نوه یک شخصیت معروف، این حادثه باعث بروز اخبار گستردهای در جامعه میشود و مردم با نگرانی فراوانی مواجه میشوند. اما وقتی متوجه میشوید که پتی نام خود را به تانیا تغییر داده و به طور فعال با گروه گروگانگیر همکاری میکند و خود را عضوی از آنان میشمارد، این وضعیت باعث تعجب و احساسات مختلفی در جامعه میشود.
این اقدام غیرمنتظره و تغییر نام از پتی به تانیا، سوالات زیادی را در ذهن افراد ایجاد میکند. احتمالاً افراد نه تنها با شوک مواجه میشوند بلکه سعی در درک این تصمیم و همکاری با گروه گروگانگیر دارند. این حالت پیچیده احساساتی نقشی بسیار مهم در تحول داستان ایفا میکند و تعاملات دینامیک بین شخصیتها را ترتیب میدهد.
جیسی دوگارد، یکی از افراد متاثر از این سندرم، داستانی دیگر از این پدیده را به تصویر میکشد. او در سن یازده سالگی، توسط یک زن و مرد از جلوی درب مدرسه دزدیده شد. بدین ترتیب، او به مدت 18 سال در دستان فیلیپ گاریدو، متجاوز خود، به عنوان گروگان به سر برد.
در حالی که در این دوران، جیسی هرگز تلاشی برای فرار از دست متجاوز خود نکرد و به جای آن، به نگهداری از دو فرزند دختری که در این دوران به دنیا آورده بود، پرداخت. این اقدام به نوعی نشانگر ارتباط پیچیده و ممکن است تحت تاثیر سندرم استکهلم قرار گرفته باشد که فرد، با وجود شرایط آزاردهنده، احساس تعلق و ارتباط مثبتی با متجاوز خود تجربه کرده است.
درمان سندرم استکهلم
با توجه به اینکه سندرم استکهلم به عنوان یک بیماری روانی شناخته نشده است، درمان آن به صورت استاندارد معین نشده است. با این وجود، متخصصین از روشهای مختلف درمانی برای مقابله با این سندرم استفاده میکنند. جلسات روان درمانی، گفتاردرمانی و دارو درمانی از جمله راهکارهای مورد استفاده در درمان سندرم استکهلم میباشند.
اگر شما یا عزیزانتان به این سندرم مبتلا هستید، از طریق این راهکارهای درمانی میتوانید با آسیب روانی خود مقابله کنید. درمان به شما کمک میکند تا تجربیات خود را بهتر درک کنید و درک کنید که رفتارهای مهربانانه با گروگانگیر یک مهارت برای بقا بوده است. همچنین، با یادگیری مهارتهای حرکت به سمت جلو و به دست آوردن آینده، میتوانید به بهبود وضعیت خود کمک کنید.
پزشک ممکن است در صورت نیاز، داروهایی را برای کاهش علائم استرس، اضطراب، افسردگی، و بهبود کیفیت خواب تجویز کند. علاوه بر این، تقویت عزت نفس، افزایش اعتماد به نفس، ارتقاء هوش هیجانی، یادگیری زبان بدن، و دیگر راهکارهای مشاوره میتوانند در کاهش نشانههای سندرم استکهلم مؤثر باشند.
پیش آگهی افراد مبتلا به سندرم استکهلم
در ابتدا، مهم است بدانیم که اکثر افرادی که سو استفاده، رویدادهای آسیبزا یا موقعیتهایی نظیر اسارت یا گروگانگیری را تجربه میکنند، به سندرم استکهلم مبتلا نمیشوند. سندرم استکهلم یک واکنش روانی نادر به مواقع خاص اسارت یا آزار و سوء استفاده است.
روان درمانی میتواند به شما در کاهش علائم این سندرم کمک کند و به شما امکان خلق یک آینده بهتر برای خودتان را مهیا کند. این نوع درمان با ترکیب متدهای مختلف روان درمانی، گفتاردرمانی، و استفاده از تکنیکهای مختلف مشاوره، در بهبود وضعیت روانی فرد موثر است.
سندرم استکهلم و موقعیت های گروگانگیری
اگرچه نام “سندرم استکهلم” از زمان یک حادثه سرقت از بانک و گروگانگیری گرفته شده است، اما باید توجه داشت که برخی از نشانهها و رفتارهای این سندرم نه تنها در مواقع گروگانگیری، بلکه در زمینه دیگری از رویدادها و آسیبهای تروماتیک هم مشاهده میشود. به عنوان مثال، این علائم در موقعیتهای زیر قابل مشاهده هستند:
1. آزار جنسی، جسمی و عاطفی
2. کودکآزاری
3. سوءاستفاده مربی و ورزشکار؛ به عنوان مثال ورزشکارانی که با تمرینات شدید یا رفتارهای توهینآمیز مربی موافقت میکنند، زیرا فکر میکنند مربی بهترین نیازها و آرزوهای آنها را میداند.
4. قاچاق جنسی انسان
5. سوءاستفاده در روابط بین افراد
6. رابطه کارمند و کارفرما
7. رابطه میان شهروند و دیکتاتور
8. رابطه والد و فرزند
و غیره.
درمان سندرم استکهلم اغلب از طریق روان درمانی، به خصوص گفتاردرمانی، و در صورت لزوم از طریق درمانهای دارویی صورت میپذیرد.
سندرم لیما یا سندرم استکهلم معکوس
آیا آگاهید که حالاتی که به عنوان سندرم استکهلم، سندرم لیما یا غریب پنداری شناخته میشود، معروف است؟ این نامها به یک حادثه آدمربایی در پایتخت پرو، لیما در سال 1996 ارتباط دارند. در این حادثه، گروهی از آدمربایان پس از گذشت چند ساعت، به دلیل اظهارات مهربانی و همدردی، بسیاری از گروگانها را آزاد کردند.
در آن زمان، گروگانگیران به نوعی احساس کردند که گروگانان خود با آنها همدرد هستند و این احساس موجب آزادی بسیاری از گروگانها شد. این حادثه به نوعی الگویی از رفتارهای موجب آزادی گروگانها را نشان داد و نامهای مختلفی چون سندرم استکهلم، سندرم لیما یا غریب پنداری برای توصیف این پدیدهها استفاده شد.
سندرم لیما چگونه ایجاد می شود؟
سندرم لیما یک پدیده نادر است و اگر اتفاق بیفتد، علت آن معمولاً مربوط به یک سری شرایط خاص است. برای درک این موضوع که چرا سندرم لیما اتفاق میافتد، ضروری است به زندگی آدمربای و عواملی که در زمان آدمربایی در ذهن او مطرح میشوند، توجه کنیم. ممکن است آدمربای، هدف اصلی آسیبرسانی به اسیر را نداشته باشد. با این حال، در شرایط خاص، احتمال بروز سندرم لیما افزایش مییابد:
– آدمربای ممکن است به دلیل مشکلات مالی مضطرب به فعل آدمربایی دست بزند.
– احتمالاً فرد جزء گروه آدمربایی است که به دلیل فشار گروهی یا شرایط فوران در مسیر اجرای آدمربایی قرار گرفته است.
– امکان دارد که آدمربای به لحاظ جسمی به قربانی جلب شده و این امر باعث ایجاد سندرم لیما شود.
دلایل بروز سندرم لیما
افرادی که دچار سندرم لیما هستند، رفتارهایی انجام میدهند که با طبیعت آدمربایی تناقض دارد. آدمربای دلبستگی و احترام به قربانی خود را بروز میدهد و تلاش میکند تا از سلامت او مراقبت نماید. برخی از رفتارهای مشخص که آدمربایان مبتلا به سندرم لیما آنها را اجرا میکنند عبارتند از:
1. ایجاد احساسات خوشایند: آدمربایان با دچار شدن به سندرم لیما، تمام تلاش خود را میکنند تا احساسات مثبت و خوب در فرد قربانی و اسیر خود ایجاد کنند.
2. تهیه غذای مقوی: آنها سعی میکنند غذاهایی با کیفیت و مقوی برای قربانی تهیه و ارائه دهند تا سلامت و انرژی او را تقویت کنند.
3. مراقبت از زخمها: در مواقع لازم، آدمربایان به تداوی و مراقبت از زخمهای فیزیکی قربانی میپردازند تا به بهبودی و بهداشت او کمک کنند.
4. مراقبت کلی از سلامت: به طور کلی، این افراد بسیار مراقب و مهربان نسبت به سلامت و خوبی قربانی خود هستند و از هر وسیلهای برای اطمینان از راحتی و سلامت او استفاده میکنند.
سندرم استکهلم سازمانی
اکنون که با سندرم استکهلم آشنا شدهاید، قصد داریم یکی از نمونههای آن که با محیط سازمانی در جوامع مدرن امروز مرتبط است، را معرفی کنیم؛ سندرم استکهلم سازمانی!
وقتی که کارمندان نسبت به سازمانی که در آن مشغول به کار هستند، حداکثر وفاداری و تعلق خاطر کاری را نشان میدهند و مدیران از تعهد کاری آنان بهرهمند شده و به نقض حقوق آنان پرداخته و با آنان بدرفتاری مینمایند، سندرم استکهلم سازمانی به وجود میآید.
در این وضعیت، کارمند نسبت به مدیر سختگیر، که ممکن است به او آزار کلامی یا جنسی وارد کرده، احساس بیاحترامی میکند و با او رفتارهای منفی نشان میدهد، اما به طرز عجیبی احساس علاقه و دلبستگی نیز پیدا میکند. برخی از کارمندان ممکن است به دلیل مشکلات مالی یا نیاز به حفظ شغل، به نقض اصول رابطه حرفهای و ایجاد یک رابطه عاطفی با کارفرمای خود بپردازند.
نشانه های سندرم استکهلم سازمانی
علائم و نشانههای سندرم استکهلم سازمانی به شرح زیر میباشند:
1. ساعات کاری طولانی و اضافه کار بدون در نظر گرفتن نظر کارمندان از سوی مدیر:
– افزایش فشار کاری بدون دریافت بازخورد یا نظرات مثبت میتواند باعث ایجاد استرس و احساس بیاراده در کارمندان گردد.
2. بدرفتاریهای کلامی، توهین، تحقیر و… از جانب مدیر:
– استفاده از زبان توهینآمیز و تحقیر کننده توسط مدیران میتواند اثرات منفی بر روحیه و عملکرد کارمندان بگذارد.
3. مدیر قدرتمند، کارمند وابسته و ضعیفتر:
– ایجاد نقشهای قدرتی نامتعادل بین مدیران و کارمندان میتواند باعث ایجاد وابستگی ناخواسته کارمندان به مدیران گردد.
4. به وجود آمدن احساس عاطفی میان کارمند و مدیر:
– برقراری رابطههای عاطفی ناپسند و ناخوشایند میان مدیران و کارمندان میتواند منجر به ایجاد سندرم استکهلم گردد.
5. عزتنفس و اعتماد به نفس پایین کارمندان:
– بدرفتاری و تحقیر ممکن است باعث کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس کارمندان شود.
6. نداشتن تخصص کافی کارمند:
– افزایش فشار بدون توجه به توانمندیها و تخصصهای کارمندان میتواند به نداشتن تخصص کافی ایشان منجر شود.
این علایم نشان دهنده نوعی اختلال در ساختار سازمانی میباشند و برای پیشگیری از آن، اصلاح سیاستها و رفتارهای سازمانی الزامی است.
جلوگیری از سندرم استکهلم سازمانی
جلوگیری از سندرم استکهلم سازمانی نیازمند اقدامات قوی و تدابیری میباشد. در این راستا، به برخی راهکارهای موثر میتوان اشاره کرد:
1. صحبت کردن در مورد آن با یک متخصص سلامت روان:
– همکاری با متخصصان سلامت روان میتواند به افراد کمک کند تا احساسات و تجربیات خود در محیط کار را باز کنند و راهحلهای مقابله با آن را یاد بگیرند.
2. کمک خواستن از دیگران:
– به دنبال حمایت و کمک از همکاران و دیگر اعضای تیم میتواند افراد را قادر به مقابله با مسائل و مشکلات درون سازمانی کند.
3. تلاش برای مبارزه با مدیر و موقعیت به وجود آمده:
– تلاش برای اصلاح رفتارها و سیاستهای مدیران، ایجاد تغییر در ساختار سازمانی، و ترویج فرهنگ سازمانی پویا و احترامآمیز، میتواند از به وجود آمدن سندرم استکهلم جلوگیری کند.
4. ترک محل کار و استعفا:
– در مواردی که افراد احساس میکنند که مسائل سازمانی بر وضعیت روانی و جسمی آنها تأثیر گذاشته است، تصمیم به ترک محیط کار و ارائه استعفا میتواند یک گزینه برای حفظ سلامت روان باشد.
این راهکارها با همکاری مستمر و تدابیر سازمانی موثر، میتوانند به جلوگیری از وقوع سندرم استکهلم سازمانی و بهبود ارتباطات در محیط کار کمک کنند.
سندرم استکهلم در روابط عاطفی
متأسفانه، سندرم استکهلم ممکن است در روابط زناشویی یا عاطفی نیز وجود داشته باشد. این سندرم زمانی ایجاد میشود که یکی از افراد در رابطه، نه تنها از قدرت و موقعیت خود به نحوی سو استفاده میکند بلکه همچنین نقش آسیبزنندهای در زندگی شریک خود ایفا میکند. این موقعیت ممکن است زمانی پیش بیاید که:
1. استفاده از قدرت:
– فرد در جایگاه قدرت و کنترل قرار گرفته و از این وضعیت برای اجبار و زورگویی نسبت به شریک زندگیاش استفاده میکند.
2. اذیت و اهانت:
– از طریق بیاحترامی، اذیت کردن یا اهانت به شریک زندگی، فرد موقعیت ناگواری را برای شریک خود ایجاد میکند.
3. ترک نادیده:
– شخص مبتلا به سندرم استکهلم، نیازها و احساسات شریک زندگی را نادیده میگیرد و به ندرت به درخواستها یا حرفهای او گوش میدهد.
4. تحریک مخفی:
– این فرد، به شکلهای غیر مستقیم و مخفیانه سعی میکند شریک خود را به آسیبزنندگی وابسته کرده و کنترل ذهنی او را بر عهده بگیرد.
5. پشتیبانی در شرایط دشوار:
– در عین حالی که رفتارهای آزاردهنده دارد، فرد مبتلا به سندرم استکهلم در شرایط دشوار به شریک خود پشتیبانی میکند تا او از رابطه جدا نشود.
وجود این الگوهای رفتاری ممکن است زندگی شریک را تحت تأثیر قرار داده و او را در معرض آسیب جسمی و روانی قرار دهد. در این مواقع، توجه به مشکلات رابطه، مشاوره و حتی به دنبال کمک حرفهای میتواند کمک کننده باشد.
به عنوان یک نمونه، فرض کنید یک زن در خانه توسط شوهرش بیاحترامی و شکنجه دیده باشد. با این حال، این زن به شدت به شوهرش وابسته است و در برابر دیگران دفاعهای پایینآورده درباره او راه میاندازد. این زن ممکن است رفتارهای زندگی همسرش را توجیه کند و حتی از دوستان و آشنایان خود در مقابل اتهاماتی که به شوهرش میزنند، دفاع کند. آشنایانی که از واقعیت و ابعاد واقعی رابطه این زوج آگاهی دارند، ممکن است در برابر این توجیهها و دفاعها به سرعت حیران و شگفتزده شوند.
سندرم استکهلم در روابط عاطفی باعث ایجاد احساس ناکافی بودن، افتقار به ارزش، و حتی ناارزشی میشود. این سندرم ممکن است با آزارهای مختلف همراه باشد از جمله آزار کلامی، آزار جسمی و حتی آزار جنسی. علیرغم این همه تناقض و آسیبهایی که به قربانی وارد میشود، افراد مبتلا به سندرم استکهلم به خود شکل میدهند و همچنان قابلیت ادعا و دفاع را نسبت به همسر خود حفظ میکنند. به عبارت دیگر، این افراد ممکن است حتی در مقابل رفتارهای آزار آمیز همسرشان، تحلیلها و اظهاراتی مانند “او ممکن است دست به ضربه بزند، اما قلبش پاک است و من مطمئنم که مرا دوست دارد” را ارائه دهند.
سندرم استکهلم زنان
با توجه به یک بررسی علمی در این حوزه، اگر بخواهیم به شیوهی واقعبینانهتری نسبت به مبتلایان به سندرم استکهلم نگاه کنیم، به نتیجه میرسیم که مردان نیز به اندازه زنان ممکن است در معرض این سندرم قرار گیرند. این تحقیق نشان میدهد که میان زنانی که از طرف همسران خود با خشونت مواجه میشوند و در نهایت به طور عجیبی از آنها دلبستگی پیدا میکنند، و زنانی که به عنوان گروگان درگیر مواقع خشونتآمیز شده و از سندرم استکهلم رنج میبرند، شباهتهایی وجود دارد که با تئوریهای سنتی و اولیه تفسیر میشود.
فیلم با موضوع سندرم استکهلم
اگر به تماشای فیلمها و سریالهایی با محوریت سندرم استکهلم علاقه دارید، پیشنهاد میشود به فهرست زیر نگاهی بیندازید:
1. سندرم استکهلم در فیلم دیو و دلبر:
در این فیلم، دلبر توسط دیو در قلعهای زندانی میشود و در نهایت با ایجاد ارتباطی عجیب و عاشقانه با دیو، به یک زندانبان تبدیل میشود.
2. سندرم استکهلم در سریال مانی هیست یا سرقت پول:
رابطه میان دنور و مونیکا در این سریال، نمونهای از سندرم استکهلم را به تصویر میکشد.
3. سندرم استکهلم در فیلم استکهلم:
این فیلم سال 2018، به جرم سندرم استکهلم در زمینهی روانشناسی میپردازد.
4. سندرم استکهلم در فیلم کینگ کونگ:
شخصیت نائومی واتس در این فیلم با میمون عجیبی که او را دزدیده، احساس همدردی و مهربانی میکند.
5. سندرم استکهلم در فیلم 3096 روز:
این فیلم به نگاهی به زندگی ناتاشا کامپوش، قربانی سندرم استکهلم، در سال 2013 میپردازد.
6. سندرم استکهلم در فیلم بازجویی:
بازجویی یکی از بهترین فیلمهای لهستانی با محوریت سندرم استکهلم است که در سال 1982 توسط ریشارد بوگایسکی ساخته شده است.
کتاب سندرم استکهلم
اگر به دنبال مطالعه کتبی در زمینه سندرم استکهلم هستید و لذت میبرید که به عمق موضوعات فکر کنید، به شدت توصیه میشود کتاب “سندرم استکهلم” اثر شهرزاد سمرقندی را مطالعه نمایید. این اثر 82 صفحهای توسط یک نویسنده تاجیکستانی آفریقایی نوشته شده است.
در این کتاب، نویسنده به طریقی جذاب و تحلیلی، وارد دنیای سندرم استکهلم میشود و از زاویههای مختلفی به این پدیده پرداخته و جوانب ناشناخته آن را برای خوانندگان آشکار میکند. از تحقیقات عمیق گرفته تا دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی، نویسنده با استفاده از زبانی روان و غنی، خواننده را در مسیری اطلاعاتی گردآوری شده درباره سندرم استکهلم همراه میکند.
در این کتاب، خواننده به دنیای پیچیده افکار و احساسات افراد مبتلا به این سندرم وارد میشود و با شخصیتها و تجارب واقعی، نگاهی عمیق و پویا به این مسئله ارائه میدهد. از جذابیت داستان تا عمق تحلیل، این کتاب یک تجربه متفاوت و تاثیرگذار برای هر خوانندهای خواهد بود.
نتیجه گیری
در این مقاله، به بررسی چگونگی ایجاد و مقابله با سندرم استکهلم پرداختهایم. سندرم استکهلم، به عنوان یک مکانیسم مقابلهای، تفاوت زیادی با احساسات ترس، وحشت و خصومت دارد؛ بلکه ممکن است احساسات انسانیت و شفقت نسبت به فردی که سواستفاده از ما کرده باشد، ایجاد شود.
در این سندرم، فرد قادر است با آنچه برای او اتفاق افتاده است، به صورتی قابل درک و متفاوتی کنار بیاید. تخصصی در زمینه سلامت روان میتواند نقش مهمی در بهبود نشانهها و کاهش تأثیرات این وضعیت داشته باشد. این متخصصان میتوانند از روشهای رواندرمانی و مشاوره استفاده کنند تا به افراد مبتلا به سندرم استکهلم کمک کرده و آنها را به سمت بهبود و تغییر هدایت نمایند.