اختلال افسردگی مداوم یا افسرده خویی، یکی از اختلالات روانی در دسته افسردگی است که با خصوصیات خلق پایین و غمگین، همچنین مشکلات در خواب، اشتها، و زندگی روزمره همراه است. این اختلال به عنوان یک زیر دسته مهم در ردههای افسردگی شناخته میشود و در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، نیاز است که به دقت به تشریح آن پرداخته شود با استناد به راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویراست پنجم (DSM-5).
اطلاعات دقیق و جزئیات بیشتر درباره علائم و شیوههای تشخیص اختلال افسردگی مداوم در این مقاله مورد بحث قرار خواهند گرفت. از تعریف دقیق این اختلال تا راهکارهای متنوع درمانی و مداخلات روانشناختی، همه بهطور کامل و با دقت بیشتری مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به علاوه، به نکات آماری و اپیدمیولوژیکی این اختلال نیز پرداخته خواهد شد تا مخاطبان بهترین فهم را نسبت به این موضوع پیدا کنند.
اختلال افسردگی مداوم
اختلال افسردگی مداوم به عنوان یک نوع افسردگی بسیار طولانی و مستمر شناخته میشود. افراد مبتلا به این اختلال علاقه و انگیزه خود را نسبت به زندگی و وظایف روزمره از دست میدهند. این وضعیت باعث احساس کم ارزشی، کاهش اعتماد به نفس، کمبود انرژی، و تأثیرات مخرب بر روی روابط و زندگی روزمره آنها میشود. افراد مبتلا به این اختلال با نا امیدی شدید روبرو میشوند و مشکلات زیادی در زمینههای خواب، اشتها، و تمرکز دارند.
برای بهترین درک از این اختلال، نیاز است به جزئیات علائم و عوارض آن پرداخته شود. همچنین، اثرات این وضعیت بر زندگی روزمره و روابط افراد مبتلا به افسردگی مداوم نیز به دقت مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این اطلاعات یک پایه قوی برای درک و درمان این اختلال فراهم میکنند، و مطالعه بیشتر در زمینه راهکارها و مداخلات درمانی میتواند به بهبود وضعیت افراد مبتلا به افسردگی مداوم کمک کند.
اختلال افسردگی مداوم، که گاهی به عنوان “افسرده خویی” هم نامیده میشود، یک شکل از اختلالات افسردگی است که با تجمع نشانههای افسردگی برای مدت زمان طولانیتر از دورههای معمولی افسردگی همراه است. این اختلال را میتوان به عنوان یک حالت مزمن از افسردگی در نظر گرفت که به مدت حداقل دو سال یا بیشتر ادامه دارد.
نشانههای اختلال افسردگی مداوم شامل حالات ناراحتی، افکار منفی، کاهش انرژی، از دست دادن لذت در فعالیتها، کاهش توانایی تمرکز، خواب مختلط یا بی خوابی، اضطراب، تغییرات وزن، یا افکار مرتبط با مرگ و مرگ میباشد.
درمان افسردگی مداوم معمولاً شامل مداخلات متعددی میشود. از جمله روشهای درمانی ممکن است به مشاوره روانشناختی، مصرف داروها (مثل آنتیدپرسانها)، تغییرات در سبک زندگی (شامل فعالیتهای ورزشی منظم و رژیم غذایی بهینه)، و حتی مشارکت در گروههای حمایتی اشاره کرد. مداخلات گروهی و حمایت اجتماعی میتوانند به فرد کمک کنند تا با مشکلات افسردگی مقابله کند و احساس تعلق به جامعه بیشتری پیدا کند.
به هر حال، درمان افسردگی مداوم به تنهایی یک راه حل مشخص ندارد و نیازمند یک برنامه متنوع و ترکیبی برای مداخله و بهبود است. همچنین، مهم است که افراد مبتلا به افسردگی مداوم به همراه خانواده و دوستان، در تصمیمگیریها و مراحل درمانی مشارکت فعّال داشته باشند.
ملاک های تشخیصی اختلال افسردگی مداوم
ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی مداوم به تقویت اختلال افسردگی اساسی به صورت مزمن و اختلال افسردهخویی اشاره دارد، که در DSM-IV (ویرایش چهارم کتاب راهنمای تشخیص و آمار اختلالات روانی) تعریف شده است.
این اختلال افسردگی مداوم را میتوان به عنوان یک وضعیت افسرده در بخش قابل توجهی از روزها، بیشتر از روزهای معمول، که با گزارشهای ذهنی یا مشاهده توسط دیگران، به مدت حداقل دو سال تشخیص داد. این امر به نوعی به طولانی بودن و ثابت بودن وضعیت افسرده اشاره دارد.
پیشنهاد می شود به مقاله اختلال سلوک مراجعه فرمایید. در مورد کودکان و نوجوانان، خلق میتواند به صورت تحریکپذیر و بر اساس مشاهدات، برای حداقل یک سال مشخص شود. این نکته نشاندهنده ویژگیهای خاص اختلال افسردگی مداوم در گروه سنی مختلف است و نیازمند توجه ویژه در تشخیص و درمان این اختلال در این گروهها میباشد.
هنگامی که فرد در وضعیت افسردگی قرار دارد، شاهد دو یا بیشتر از علائم زیر خواهیم بود:
1. کماشتهایی یا پرخوری:
در این وضعیت، فرد ممکن است تجربه کماشتهایی یا افزایش شدید در اشتها را تجربه کند. این تغییرات در رفتار تغذیه میتواند نشاندهنده تأثیر افسردگی بر سیستم غذاخوری باشد.
2. بیخوابی یا پرخوابی:
اختلال در الگوی خواب نیز از جمله علائم متداول افسردگی است. فرد ممکن است با مشکلات در خواب روبرو شود، که میتواند شامل بیخوابی یا افزایش غفلت باشد.
3. انرژی کم یا خستگی:
افسردگی میتواند به همراه احساس کمانرژی یا خستگی مداوم بیاید. این وضعیت میتواند بر توانایی انجام وظایف روزانه و فعالیتهای روزمره تأثیر بگذارد.
4. عزتنفس پایین:
احساس کاهش عزتنفس یا اراده ممکن است یکی از ویژگیهای افسردگی باشد. فرد در این شرایط ممکن است احساس کند که ارزش فردی یا قابلیت در مواجهه با چالشها کاهش یافته است.
5. تمرکز ضعیف یا مشکل در تصمیمگیری:
افراد مبتلا به افسردگی ممکن است با مشکلات در تمرکز و تصمیمگیری روبرو شوند، که میتواند توانایی آنها در انجام وظایف روزمره را کاهش دهد.
6. احساسات ناامیدی:
حضور احساسات ناامیدی و یا ناامیدی به طور عمیق از ویژگیهای افسردگی است. این احساسات ممکن است به صورت مداوم و پیوسته حاکم باشند.
این علائم نشاندهنده وضعیت افسردگی فرد هستند و برای تشخیص دقیقتر و درمان مناسب، نیاز به مشاوره حرفهای و تخصصی وجود دارد.
در طول این دوره ۲ ساله اختلال (که برای کودکان یا نوجوانان ۱ سال است)، فرد در هیچ یک از دورهها به مدت بیشتر از ۲ ماه، بدون نشانههای ملاک الف و ب، تجربه نکرده است. این به معنای این است که افسردگی اساسی ممکن است به صورت پیوسته و مداوم به مدت ۲ سال دیاگنوز شود.
هرگز دوره مانیک یا دوره هیپومانیک حاکم نبوده و مشخصات هیچکدام از ملاکها به اختلال ادواری خو هم نمیخوردند.
این اختلال با اختلالهای مانند اسکیزوافکتیو مستمر، اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی یا طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص دیگر یا اختلال روانپریشی دیگر به خوبی توجیه نمیشود.
نشانهها ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد (مانند سوء مصرف مواد مخدر یا دارو) یا بیماری جسمانی دیگر (مانند کمکاری تیروئید) نیستند.
از نظر علائم، مشخص است که این وضعیت ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر زمینههای مهم عملکرد را ایجاد میکند. این نکته نشاندهنده تأثیرات جدی و گسترده این اختلال بر زندگی روزمره و ارتباطات افراد است.
توجه: از آنجا که ملاکهای دوره افسردگی اساسی چهار نشانه را شامل میشوند که در فهرست نشانههای خاص اختلال افسردگی مداوم (افسردهخویی) وجود ندارند، برخی از افراد تعداد محدودی از نشانههای افسردگی را تجربه میکنند که بیشتر از ۲ سال ادامه دارد.
اما این افراد ممکن است ملاکهای اختلال افسردگی مداوم را برآورده نکنند. اگر ملاکهای کامل دوره افسردگی اساسی در یک مرحله از دوره فعلی بیماری برآورده شده باشند، تشخیص اختلال افسردگی اساسی باید قائل شود. در غیر این صورت، تشخیص اختلال افسردگی مشخص دیگر یا اختلال افسردگی نامشخص، قابل قبول است.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله طبقه بندی اختلالات روانی مراجعه فرمایید. این توضیح به وضوح نشان میدهد که تشخیص اختلال افسردگی اساسی نیازمند برآورده شدن همه چهار نشانه در یک دوره زمانی خاص است و اگر این ملاکها در یک زمان مشخصی تحقق یابند، تشخیص این اختلال قائل میشود؛ در غیر این صورت، امکان اختلال افسردگی مشخص دیگر یا اختلال افسردگی نامشخص وجود دارد.
لطفاً مشخص کنید اگر:
۱. همراه با ناراحتی اضطرابآور:
– مشکلات اضطرابآور همراه با افسردگی.
۲. همراه با ویژگیهای مختلط:
– نشانههایی که از ویژگیهای مختلف افسردگی و افتراق اختلالهای روانی نمایان میشود.
۳. همراه با ویژگیهای مالیخولیایی:
– نشانههایی که به ویژگیهای مالیخولیایی یا بیثباتی عاطفی اشاره دارند.
۴. همراه با ویژگیهای نامتعارف:
– نشانههای غیرمعمول یا ناهنجار که به طور خاص به افسردگی اشاره دارند.
۵. همراه با ویژگیهای همخوان با خلق:
– نشانههایی که با حالت خلق فعلی فرد هماهنگی دارند.
۶. همراه با ویژگیهای ناهمخوان با خلق:
– نشانههایی که با حالت خلق فعلی فرد هماهنگی ندارند.
۷. همراه با شروع پیش از زایمان:
– شروع افسردگی قبل از وقوع زایمان.
لطفاً مشخص کنید اگر:
۸. در حالت بهبود نسبی:
– حالتی که افراد تجربه میکنند که نسبت به زمانهای قبلی بهبود یافته است.
۹. در حالت بهبود کامل:
– حالتی که افراد به طور کلی بهبود یافته و دیگر نشانههای افسردگی وجود ندارد.
لطفاً مشخص کنید اگر:
۱۰. شروع زودهنگام:
– شروع افسردگی قبل از سن ۲۱ سالگی.
۱۱. شروع دیرهنگام:
– شروع افسردگی در سن ۲۱ سال یا بالاتر.
لطفاً مشخص کنید اگر:
۱۲. برای اختلال افسردگی مداوم در ۲ سال اخیر:
– افسردگی مداوم به مدت حداقل ۲ سال در دوره اخیر.
۱۳. همراه با نشانگان خالص افسردهخویی:
– ملاکهای کامل برای دوره افسردگی حداقل در ۲ سال گذشته برآورده نشده است.
۱۴. همراه با دوره افسردگی اساسی مداوم:
– ملاکهای کامل برای دوره افسردگی کامل در طول ۲ سال قبل برآورده شده است.
۱۵. همراه با دورههای افسردگی اساسی متناوب، با دوره کنونی:
– ملاکهای کامل برای دورۀ افسردگی اساسی در حال حاضر برآورده میشوند، ولی دورههای دست کم ۸ هفتهای در حداقل ۲ سال گذشته وجود داشتهاند که نشانهها زیر سطح آستانه برای دوره کامل افسردگی اساسی بودهاند.
۱۶. همراه با دورههای افسردگی اساسی متناوب، بدون دوره کنونی:
– ملاکهای کامل برای دورۀ افسردگی اساسی در حال حاضر برآورده نمیشوند، اما حداقل در ۲ سال گذشته، یک یا چند دوره افسردگی اساسی وجود داشتهاند.
لطفاً شدت کنونی را مشخص کنید:
۱۷. خفیف:
– شدت کم از افسردگی.
۱۸. متوسط:
– شدت متوسط از افسردگی.
۱۹. شدید:
– شدت زیاد از افسردگی.
ویژگی های تشخیصی اختلال افسردگی مداوم
ویژگی اصلی اختلال افسردگی مداوم (یا همان افسردهخویی)، افسرده بودن است که در بخش عمده از روز، بیشتر روزها، به مدت حداقل ۲ سال (برای کودکان و نوجوانان ۱ سال) رخ میدهد (ملاک الف). این اختلال نشاندهنده تثبیت افسردگی اساسی به صورت مزمن و اختلال افسردهخویی است که در ردهبندی DSM-IV توضیح داده شده است.
این امکان وجود دارد که افسردگی اساسی قبل از اختلال افسردگی مداوم ایجاد شده باشد و دورههای افسردگی اساسی در طول دوره افسردگی مداوم ظاهر شوند. برای افرادی که نشانههای آنها ملاکهای اختلال افسردگی اساسی را به مدت ۲ سال برآورده کنند، تشخیص اختلال افسردگی مداوم به علاوه اختلال افسردگی اساسی قائل میشود.
افراد مبتلا به اختلال افسردگی مداوم، تجربه خود از حالت روحی را به عنوان غمگین یا “بی حوصله” معرفی میکنند. در طول دورههای خلق افسرده، حداقل دو نشانه از شش نشانه ملاک ب برای تشخیص اختلال افسردگی باید حاضر باشد.
این نشانهها، جزء تجربه روزمره افراد شدهاند، به ویژه در مواردی که شروع افسردگی زودهنگام باشد (به عنوان مثال: “من همیشه به این صورت بودهام”)، تا زمانی که فرد به صورت مستقیم ترغیب نشده باشد، ممکن است گزارش نشوند. در طول دوره ۲ ساله (۱ سال برای کودکان و نوجوانان)، هیچ یک از فواصل بدون نشانه، طولانیتر از ۲ ماه نباید باشد (ملاک ج).
شیوع اختلال افسردگی مداوم
اختلال افسردگی مداوم یک ترکیب از اختلال افسردهخویی و دوره افسردگی اساسی مزمن در DSM-IV میباشد. شیوع این اختلال در طی دوره ۱۲ ماهه در ایالات متحده تقریباً 0.5 درصد برای اختلال افسردگی مداوم و 1.5 درصد برای اختلال افسردگی اساسی مزمن اعلام شده است.
شکل گیری و روند اختلال افسردگی مداوم
اختلال افسردگی مداوم معمولاً با شروع زودهنگام و پنهان (یعنی در دوران کودکی، نوجوانی یا اوایل بزرگسالی) همراه است و بر اساس تعریف، دارای یک روند مزمن است. در افراد مبتلا به هر دو اختلال افسردگی مداوم و اختلال شخصیت مرزی، مشاهده میشود که ویژگیهای مشابهی با گذشت زمان، از اثر مکانیزم مشترکی حاکی میشود.
شروع زودهنگام (یعنی قبل از ۲۱ سالگی) احتمالاً با اختلالات شخصیت و اعتیادهای مواد همزمان ارتباط دارد. اگر نشانهها به سطح دوره افسردگی اساسی برسند، احتمالاً بعداً به سطح پایینتر باز میگردند. با این حال، نشانههای افسردگی در زمینه اختلال افسردگی مداوم احتمالاً کمتر از دوره افسردگی اساسی هستند و ممکن است طی یک مدت زمان مشخص بهبود یابند.
عوامل خطر و پیش آگهی اختلال افسردگی مداوم
عوامل خطر و پیشآگهی اختلال افسردگی مداوم به عنوان یک اختلال روانی مهم، به عوامل متعددی برمیگردد که میتوانند احتمال ابتلا به این اختلال را تأثیرگذار کنند. عوامل ژنتیکی، به ویژه وجود تاریخچه خانوادگی افراد مبتلا به افسردگی، یکی از عوامل مهم میباشد.
همچنین، تجربیات زندگی، شرایط اجتماعی و فرهنگی، نقدها و فشارهای روانشناختی، مشکلات خانوادگی و اجتماعی، مصرف مواد و اعتیاد، بیماریهای فیزیکی، و حتی تغییرات هورمونی در دوران زندگی ممکن است نقش مهمی در بروز اختلال افسردگی مداوم ایفا کنند. برای پیشگیری از این اختلال، اهمیت تشخیص زودهنگام، مداخلات رواندرمانی و اجرای سبک زندگی سالم از اهمیت ویژهای برخوردار است.
خلق و خویی
عواملی که میتوانند پیش بینیکننده پیامدهای ضعیف در بلندمدت باشند، شامل سطوح بالاتر رنجوری روانی (حالت عاطفی منفی)، شدت بیشتر نشانهها، عملکرد کلی نامناسبتر، و وجود اختلالات اضطرابی یا اختلالات سلوک میشوند.
به عبارت دیگر، افرادی که با مشکلات روانی و عاطفی بیشتری روبهرو هستند، نشانههای اختلال افسردگی را با شدت بیشتر تجربه میکنند و اگر عملکرد کلی آنها نیز کاهش یابد و یا با اختلالات اضطرابی یا سلوکی همراه باشد، احتمال بروز پیامدهای منفی در بلندمدت افزایش مییابد. بنابراین، توجه به این عوامل و ارائه مداخلات مناسب برای مدیریت آنها میتواند به بهبود پیشآگهی و پیشگیری از پیامدهای نامطلوب اختلال افسردگی کمک کند.
محیطی
عوامل خطر کودکی شامل مواردی هستند که میتوانند بر روند رشد و توسعه کودکان تأثیر بگذارند، و یکی از این عوامل خطر احتمالی از دست دادن یا جدایی والدین است. وقوع این حوادث ممکن است برای کودکان تجربه ناامنی و ناراحتکننده باشد و در برخی موارد، موجب بروز مشکلات روانی و اجتماعی شود.
در طول فرآیند جدایی والدین، تأثیرات مختلفی مانند تغییرات در زندگی خانوادگی، تغییرات در نظام حمایتی، و احتمالاً ناپایداری در ارتباطات اجتماعی کودکان ممکن است به وجود آید. برای پیشگیری و مدیریت اثرات منفی این عوامل، ارائه حمایتهای روانی و اجتماعی به کودکان و خانوادهها از اهمیت بسزایی برخوردار است.
ژنتیکی و فیزیولوژی
میان اختلال افسرده خویی در DSM-IV و اختلال افسردگی اساسی مزمن، هیچ تفاوت آشکاری در ایجاد، روند، یا سابقه خانوادگی بیماری مشاهده نمیشود. از این رو، یافتههای پژوهشی مربوط به هر یک از این دو اختلال، احتمالاً به اختلال افسردگی مداوم قابل تعمیم هستند.
به عبارت دیگر، احتمال میرود که افراد مبتلا به اختلال افسردگی مداوم، نسبت به افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، دارای نسبت بالاتری به خویشاوندان درجه اول مبتلا به اختلال افسردگی مداوم و همچنین دارای شدت بیشتری از اختلالات افسردگی به طور کل میباشند. برخی مناطق مغزی مانند قشر پیشانی، شکنج کمربندی قدامی، بادامه، و هیپوکامپ در اختلال افسردگی مداوم دخیل هستند. همچنین، نابهنجاریهای ممکن در الگوهای خواب نیز ممکن است وجود داشته باشد.
پیامدهای کارکردی اختلال افسردگی مداوم
اندازهی تأثیر اختلال افسردگی مداوم بر عملکرد اجتماعی و شغلی ممکن است بسیار متنوع باشد، اما ممکن است تأثیرات آن بیشتر یا حتی بیشتر از اختلال افسردگی اساسی باشد.
تشخیص افتراقی اختلال افسردگی مداوم
تشخیص افتراقی اختلال افسردگی مداوم از سایر اختلالات روانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این تشخیص، باید با دقت به ویژگیهای مختلف افراد توجه شود تا تفاوتها با اختلالات دیگر مشخص گردد. برخی از ویژگیهایی که ممکن است در تشخیص افتراقی موثر باشند، شامل مدت زمان طولانی افسردگی، عدم پاسخ به درمانهای استاندارد، وجود نشانههای بالینی خاص مانند عدم ارتباط مستقیم با وقایع زندگی و تفاوتهای در ویژگیهای خواب میباشند.
ارزیابی دقیق تاریخچه پزشکی و روانشناختی، همچنین استفاده از ابزارهای تشخیصی معتبر، نقش مهمی در تفکیک این اختلال از دیگر وضعیتهای روانی دارد. همچنین، مشارکت بیشتر افراد در فرآیند تشخیص از طریق تاریخچه زندگی و تجربیات شخصی آنان نیز به تصویر کلانتری اختلال افسردگی مداوم کمک میکند.
اختلال افسردگی اساسی
اگر فرد نه تنها دارای خلق افسرده است بلکه حداقل دو نشانه دیگر از ملاکهای افسردگی مداوم را به مدت دو سال یا بیشتر نشان دهد، تشخیص اختلال افسردگی مداوم قائل میشود. این تشخیص بر اساس مدت زمان ۲ ساله تعیین میشود و از دورههای افسردگی که به مدت کمتر از دو سال ادامه یافتهاند، تفاوت قائل میشود.
اگر نشانهها در هر زمانی در طول این دوره کافی برای تشخیص دوره افسردگی اساسی باشند، توجه به افسردگی اساسی ضروری است، اما تشخیص جداگانه صورت نمیگیرد. به جای آن، تشخیص افسردگی اساسی با تشخیص اختلال افسردگی مداوم همراه میشود. اگر نشانهها در حال حاضر ملاکهای کامل دوره افسردگی اساسی را برآورده کنند، از شاخص “همراه با دورههای افسردگی اساسی متناوب، با دوره کنونی” استفاده میشود.
اگر دوره افسردگی اساسی به مدت حداقل ۲ سال طولانی شده و همچنان وجود دارد، در این صورت از شاخص “همراه با دوره افسردگی اساسی مداوم” استفاده میشود. اگر معیارهای کامل بودن دوره افسردگی اساسی در حال حاضر برآورده نشوند، اما حداقل یک دوره گذشته افسردگی اساسی با نشانههای افسردگی مداوم به مدت حداقل ۲ سال وجود داشته باشد، از شاخص “همراه با دورههای افسردگی اساسی متناوب، بدون دوره کنونی” استفاده میشود.
در صورتی که در ۲ سال گذشته دچار دوره افسردگی اساسی نشده باشد، اما حداقل یک دوره قبلی افسردگی اساسی با نشانگان افسرده خویی مداوم برای حداقل ۲ سال وجود داشته باشد، از شاخص “همراه با نشانگان افسرده خویی خالص” استفاده میشود.
اختلالات روان پریشی
نشانههای افسردگی معمولاً همراه با اختلالات روان پریشی مزمن مثل اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، یا اختلال هذیانی ظاهر میشوند. اگر این نشانهها تنها در طول دوره اختلال روان پریشی (از جمله مراحل باقیمانده) ظاهر شوند، تشخیص جداگانه اختلال افسردگی مداوم داده نمیشود. در واقع، این نشانهها به عنوان یک جزء یا علامت همراه اختلالات روان پریشی در نظر گرفته میشوند و تشخیص افسردگی مداوم به صورت مجزا از این اختلالات صورت نمیپذیرد.
افسردگی یا دوقطبی و اختلال مرتبط ناشی از بیماری
اختلال افسردگی مداوم باید با افسردگی یا دوقطبی و اختلالهای مرتبط ناشی از بیماری جسمانی متمایز گردد. اگر بر اساس سوابق پزشکی، معاینات جسمانی یا نتایج آزمایشات به نتیجه برسیم که افسردگی ناشی از تأثیرات پاتوفیزیولوژیکی بیماری جسمانی خاصی، به طور معمول مزمن (مانند تصلب چندگانه) باشد، در این حالت تشخیص افسردگی یا دوقطبی و اختلالهای مرتبط با بیماری جسمانی دیگر قائل میشود. اگر تشخیص افسردگی بر اثر تأثیرات فیزیولوژیکی بیماری جسمانی دیگر قرار نگیرد، اختلال روانی اصلی، به عنوان مثال اختلال افسردگی مداوم، ثبت میشود و بیماری جسمانی مرتبط با عنوان بیماری جسمانی همراه (مانند دیابت شیرین) ذکر میشود.
اختلال افسردگی یا دوقطبی ناشی از مواد / دارو
تشخیص اختلال افسردگی مداوم از افسردگی یا دوقطبی و اختلالهای مرتبط با مصرف مواد/دارو، زمانی که یک قضاوت به عمل آید، میسر میشود. استفاده از مواد (مانند سوء مصرف مواد، مخدر، داروها یا مواد سمی) میتواند ارتباطات شناختی با اختلالهای خلقی ایجاد کند، اما برای تفکیک این اثرات از اختلال افسردگی مداوم، ارائه قضاوتی از طرف متخصص اساسی است.
اختلالات شخصیت
بسیاری از موارد نشان میدهد که اختلال افسردگی مداوم ممکن است همراه با اختلال شخصیت باشد. اگر نشانهها و علائمی که فرد تجربه میکند، به گونهای باشند که ملاکهای هر دو اختلال افسردگی مداوم و اختلال شخصیت را تأیید کنند، هر دو اختلال به فرد تشخیص داده میشوند. این نشانهها ممکن است به وضوح نشان دهنده وجود هر دو اختلال باشند، و در نتیجه، نیاز به ارزیابی دقیق و تخصصی توسط حرفهای در حوزه روانپزشکی دارد.
همزمانی اختلالات
افراد مبتلا به اختلال افسردگی مداوم، نسبت به افرادی که از اختلال افسردگی اساسی رنج میبرند، در معرض خطر بیشتری برای تجربه اختلالات روانپزشکی همزمان، به طور کلی، و به خصوص اختلالات اضطرابی و اعتیادها قرار دارند. بررسیها نشان میدهد که اختلال افسردگی مداوم با شروع زودهنگام به ویژه در ارتباط با اختلالات شخصیت مجموعه ب و ج در DSM – IV قرار دارد، که این ارتباط میتواند یک فاکتور نیرومندی برای اختلال افسردگی مداوم باشد.
اختلال افسردگی مشخص
اختلال افسردگی مشخص یکی از زیر شاخههای اختلالات افسردگی است، با این حال، این اختلال با اختلال افسردگی معمولی تفاوتهای مهمی دارد. این اختلال، که به عنوان اختلال افسردگی مشخص شناخته میشود، یک نوع اختلال روانی از زیر دسته افسردگی است که در ادامه این مقاله از برنا اندیشان قصد داریم به تفصیل با استفاده از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) به بررسی آن بپردازیم.
اختلال افسردگی مشخص دیگر نیز یکی از زیرشاخههای اختلالات افسردگی محسوب میشود. در این نوع اختلال، فرد ممکن است با نشانههای افسردگی مواجه شود، اما در مقایسه با سایر اختلالات افسردگی، میزان نشانهها کمتر بوده و معیارهای کامل یک اختلال افسردگی را ندارد.
آشنایی با اختلال افسردگی مشخص دیگر
این طبقه در ارتباط با جلوههایی بهکار میرود که در آنها نشانههای خاص اختلال افسردگی که علائم ناراحتی یا اختلال کلینیکی قابل توجه در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر زمینههای اساسی دیگر ایجاد میکنند، اغلب غالب هستند اما به معیارهای کامل هیچ یک از اختلالات موجود در طبقه تشخیصی اختلالات افسردگی نمیپردازد.
طبقه اختلال افسردگی مشخص دیگر در شرایطی بهکار گرفته میشود که تصمیم گیرنده تخصصی به تصمیم برسد که جلوهای وجود دارد که به طور کامل با هیچ یک از معیارهای اختلالات افسردگی مشخص تطابق ندارد. این تصمیم با ثبت ((اختلال افسردگی مشخص دیگر)) و ارائه دلیل خاص (مانند ((دوره افسردگی کوتاهمدت))) انجام میشود.
نمونه هایی از جلوه هایی که می توان با استفاده از عنوان ((مشخص دیگر)) تعیین کرد به شرح زیر هستند:
افسردگی کوتاه مدت عود کننده
حضور همزمان خلق افسرده و حداقل چهار نشانه دیگر از افسردگی، که به مدت ۲ تا ۱۳ روز حداقل یک بار ماهی یک بار (که ناشی از چرخه قاعدگی نباشد) در طول حداقل 12 ماه متوالی در فردی که جلوه بالینی او هیچگاه معیارهای افسردگی دیگر یا اختلال دوقطبی را برآورده نکرده و در حال حاضر هیچ اختلال روان پریشی فعال یا باقیمانده را ندارد، اشاره به یک شرایط خاص از اختلال افسردگی مداوم دارد.
دوره افسردگی کوتاه مدت (4-13 روز)
وجود حالت افسرده و حداقل چهار نشانه از هشت نشانه دیگر برای دورههای افسردگی اساسی که با ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی ارتباط دارند و بیش از ۴ روز اما کمتر از ۱۴ روز در فردی دیده میشود که جلوه بالینی او هیچگاه معیارهای هیچ اختلال افسردگی دیگر یا اختلال دوقطبی را برآورده نکرده و در حال حاضر هیچ اختلال روان پریشی فعال یا باقیمانده و معیارهای افسردگی کوتاهمدت عود کننده را ندارد.
دوره افسردگی با نشانه های ناکافی
حالت افسرده و حداقل یکی از هشت نشانه دیگر دوره افسردگی اساسی که با ناراحتی یا اختلال قابل مشاهده بالینی ارتباط دارد، به مدت حداقل ۲ هفته در فردی ادامه دارد که جلوه بالینی او هیچگاه معیارهای هیچ اختلال افسردگی یا اختلال دوقطبی را برآورده نکرده و در حال حاضر معیارهای فعال یا باقیمانده هیچ اختلال روان پریشی و نشانههای مختلط اختلال اضطرابی و افسردگی را ندارد.
اختلال افسردگی نامشخص
اختلال افسردگی نامشخص (DDNOS) یک شاخه از اختلال افسردگی است که ممکن است به عنوان یک شکل خفیفتر یا ملایمتر از اختلال افسردگی رخ دهد. این اختلال به عنوان یکی از زیرشاخههای اختلال افسردگی شناخته میشود و دارای تفاوتهایی با اختلال افسردگی است. ما در ادامه مقاله به معرفی این اختلال خواهیم پرداخت، با تأکید بر راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویراست پنجم DSM-5.
این اختلال یکی از زیرشاخههای اختلال افسردگی است که ممکن است باعث ناراحتی یا مشکلات در کارهای روزمره و زندگی فرد شود، اما از معیارهای تشخیصی یک اختلال افسردگی به طور کامل پیروی نمیکند. نشانهها و علائم این اختلال عمدتاً کمتر و یا ملایمتر از اختلالات افسردگی دیگر هستند. این اختلال معمولاً پس از مواردی مانند عادتهای ماهانه، بارداری یا مواجهه با موقعیتهای سوگ و غم ایجاد میشود.
این طبقه به مواردی اشاره دارد که در آنها نشانههای خاص از اختلال افسردگی ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر عملکرد ایجاد میکنند، اما معیارهای کامل برای هیچ یک از اختلالات در طبقه تشخیصی اختلالات افسردگی را برآورده نمیکنند. این طبقه در شرایطی مورد استفاده قرار میگیرد که متخصص بالینی تصمیم میگیرد دلیل عدم برآورده شدن ملاکهای اختلال افسردگی مشخص را ذکر نکند و به جای آن، جلوههایی را به مرور زمان منظور کند که برای آنها اطلاعات کافی جهت تشخیص دقیق وجود ندارد، به ویژه در شرایط اورژانس.
درمان اختلال افسردگی مداوم
درمان اختلال افسردگی مداوم یک فرآیند متنوع است که ممکن است شامل ترکیب مداخلات دارویی و روانپزشکی، مشاوره روانشناختی، تغییرات در سبک زندگی و حتی در برخی موارد، مداخلات فیزیکی مانند تمرینات ورزشی باشد. در ادامه، به توضیحات بیشتر در مورد این مداخلات پرداخته میشود:
1. داروها: مصرف داروهای ضدافسردگی از جمله انتخابهای متداول در درمان اختلال افسردگی مداوم است. این داروها معمولاً افسردگی را کاهش میدهند و به بهبود حالت مزاجی فرد کمک میکنند. نوع دقیق دارو و مقدار مصرف بستگی به شدت افسردگی، واکنش به دارو، و شرایط فرد دارد.
2. مشاوره روانپزشکی: نظر به ارتباط نزدیک افسردگی با عوامل روانی و زندگی فرد، مشاوره روانپزشکی میتواند بهبودی را تسهیل کند. تکنیکهای مختلفی مانند مشاوره شناختی رفتاری (CBT)، مشاوره خانواده، یا مشاوره گروهی ممکن است مورد استفاده قرار گیرد.
3. تغییرات در سبک زندگی: تغییرات در عادات روزانه از جمله تغذیه سالم، فعالیتهای ورزشی منظم، و مدیریت استرس میتواند بهبود حالت افسردگی کمک کند. این تغییرات میتوانند تأثیر مثبتی بر مزاج و روحیه فرد داشته باشند.
4. پشتیبانی اجتماعی: حمایت از خانواده، دوستان، و جمعیت میتواند در راستای درمان اختلال افسردگی مداوم کمک کند. افراد با افسردگی به پشتیبانی احتیاج دارند و ارتباطات اجتماعی قوی میتوانند فرآیند بهبودی را تسریع کنند.
5. توجه به علائم جسمی: افسردگی ممکن است با علائم جسمی نیز همراه باشد. مراقبت از وضعیت جسمی، استراحت کافی، و درمان همزمان بیماریهای جسمی میتواند در بهبود حالت افسردگی تأثیرگذار باشد.
توجه به این نکات مهم است که درمان اختلال افسردگی مداوم نیاز به هماهنگی بین تیم درمانی و همچنین توجه به وضعیت فرد به عنوان یک شخصیت منحصر به فرد دارد. همچنین، به دلیل ماهیت مزمن برخی اختلالات افسردگی، پیشگیری از عود میتواند نقش مهمی در مدیریت بلندمدت این وضعیت ایفا کند.
نتیجه گیری
اختلال افسردگی مداوم یک وضعیت جدی و پیچیده است که نیازمند توجه و درمان متخصصانه است. درمان این اختلال شامل یک ترکیب متعدد از داروها، مشاوره روانپزشکی، تغییرات در سبک زندگی و حمایت اجتماعی است. نتیجهگیری این است که برای مواجهه با این اختلال، نه تنها نیاز به تداوم و مداوم درمان داریم بلکه همچنین اهمیت حمایت اجتماعی، توجه به جنبههای جسمی و روانی فرد، و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی روزمره را تأکید میکنیم.
این یک فرآیند چالشبرانگیز است که با هماهنگی تیم درمانی و تعامل فعال فرد میتوان به بهبودی و کاهش شدت اثرات این اختلال دست یافت. از اهمیت بالایی برخوردار است که افراد درگیر با اختلال افسردگی مداوم از حمایت خانواده و اجتماعی بهرهمند شوند تا در مسیر بهبودی قرار گیرند و از عود این اختلال جلوگیری شود.