دلیل مرگ نیچه چه بود؟ آیا واقعا نیچه خودکشی کرد؟ این ها سوالاتی است که بسیاری از افراد به دنبال پاسخ برای آنها هستند و می خواهند بدانند که چرا نیچه از دنیا رفت. لازم به ذکر است که وقتی شما آثار و کتاب های نیچه را مطالعه می کنید در بخش های مختلف آن سخنانی در مورد مرگ خودخواسته و خودکشی وجود دارد اما در تحلیل نهایی لازم است بدانید که فردریش نیچه برای زندگی و زیستن ارزش زیادی قائل بود و هرگز دست به خودکشی نزده است و به دلیل بیماری و مرگ طبیعی از دنیا رفته است. یعنی نیچه در اواخر عمر خویش دچار یک بیماری شده است و مدتی نزد خواهرش زندگی می کرده تا از خواهرش از او مراقبت کند و بعد از مدتی از مدتی از دنیا می رود.
در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای جامع در خصوص دلیل مرگ نیچه و اندیشه های او را در اختیار شما افراد علاقه مند به فلسفه قرار دهیم تا بدانید که فردریش نیچه دارای چه اندیشه هایی بوده است.
دلیل خودکشی نیچه
“دلیل خودکشی نیچه” عبارتی است که به مجموعه ای از تفسیرها، نظریهها و ادعاهایی اشاره دارد که در مورد دلیل احتمالی خودکشی فیلسوف آلمانی فریدریش نیچه (Friedrich Nietzsche) ارائه شده است. نیچه در سال 1900 در سن 55 سالگی به علت بیماری دمانس و تبارکینیسم در آخرین سالهای زندگی خود به خودکشی رسید. این موضوع برای مطالعهکنندگان و فیلسوفان تعجبآور بود، زیرا نیچه یکی از بزرگترین و مهمترین فیلسوفان از اوایل قرن نوزدهم بود.
دلایل مختلفی برای خودکشی نیچه مطرح شدهاند، و این موضوع موجب بحث و تفسیرهای مختلف در طی سالها شده است. تعدادی از دلایل و نظریههای مطرح در مورد خودکشی نیچه عبارتند از:
1. بیماری دمانس: برخی از محققان و تفسیرکنندگان معتقدند که بیماری دمانس نیچه (پارکینسون) تأثیر مهمی در تصمیم او برای خودکشی داشت. این بیماری ممکن است تأثیر منفی بر شناخت و رفتار او داشته باشد.
2. تبارکینیسم: برخی از نظریهپردازان به نظر میرسانند که تبارکینیسم و ایدئولوژی نژادی آلمانی در زمان نیچه تأثیری بر وی داشته و او را به ترکیب کارهای خودکشی و نگارشهایی که تبارکینیسم را نهی کرده، ترغیب کرده است.
3. اجتماعی و روانی: برخی دیگر معتقدند که عوامل اجتماعی و روانی نیز در خودکشی نیچه نقش داشتهاند. او به تنهایی بوده و از بیماری رنج میبرده و ممکن است این عوامل بر وضعیت روانی او تأثیر گذاشته باشند.
تاکنون دلیل دقیق و نهایی خودکشی نیچه همچنان موضوع بحث است، و تفسیرها متنوع هستند. برای درک بهتر این موضوع، مطالعه آثار نیچه و زندگی او از طریق نوشتهها و نامههای او میتواند به تفسیرهای مختلف کمک کند.
فردریش نیچه که بود؟
با این که بیش ۱۰۰ سال از مرگ نیچه می گذرد اما هنوز از او به عنوان یکی از جنجالی ترین چهره های تاریخ فلسفه یاد می شود. چرا که اندیشه ها و نظریات نیچه به قدری عمیق و دقیق بوده است که بر سایر افراد بعد از خودش نیز تاثیر گذاشته است.برای مطالعه بیشتر به کارگاه آموزش فلسفه نیچه مراجعه فرمایید.
اما در این میان لازم به ذکر است که برخی تناقاضات و ابهاماتی در نظریات نیچه وجود دارد که بسیاری از دانشمندان و علما را به حیرت واداشته است و همین موضوع باعث شده تا در مورد معنا و نظریات نیچه بحث های فراوانی وجود داشته باشد.
شایان ذکر است که چنین ابهاماتی هم در اندیشه ها و هم در بیماری او وجود داشته است و بسیاری از افراد هنوز هم در مورد این موضوع تحقیق می کنند. چرا که عدم اطمینان در مورد عفونت لوتیک اولیه او، طول مدت بیماری و برخی ویژگی های بالینی محققان را به زیر سوال بردن تشخیص جی پی آی سوق می دهد.
فردریش نیچه در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ میلادی در روکن آلمان به دنیا آمد و در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار، ایالت تورینگن درگذشت. او محقق، فیلسوف و منتقد فرهنگ کلاسیک آلمانی است که به یکی از تاثیرگذارترین افراد دوران خود و پس از آن تبدیل شد.
تمام افراد متفکر، تلاش های فردریش نیچه را ارج می نهند چرا که موجب شد تا انگیزه های زیربنایی دین، اخلاق و فلسفه سنتی غربی آشکار شدو و همچنین افراد زیادی مانند نسل های متکلم، فیلسوفان، شاعران و روان شناسان و همچنین رمان نویسان و نمایشنامه نویسان را تحت تاثیر قرار داده است. لازم به ذکر است که نیچه به پیامدهای پیروزی سکولاریسم روشنگری فکر کرد و در مشاهدات خود بیان نمود که ”خدا مرده است”.
بدین ترتیب دستور کار بسیاری از مشهورترین روشنفکران اروپا را پس از مرگ خود تعیین نمود. با این که او دشمن سرسخت ناسیونالیسم، یهودستیزی و سیاست قدرت بود اما بعدها فاشیست ها نام او را برای پیشبرد چیزهایی که از آن نفرت داشت استفاده کردند.
سال های اول زندگی نیچه
خانه فردریش نیچه سنگر تقوای لوتری بود. پدربزرگ او کتاب هایی در رابطه با دفاع از پروتستانیسم منتشر نمود و به مقام سرپرست کلیسایی دست یافته بود. پدربزرگ مادری نیچه یک کشیش روستایی بود. پدرش کارل لودویگ نیچه به دستور فردریش ویلهلم چهارم، پادشاه پروس، به کشیش در روکن منصوب شد که به نام او فردریش نیچه نامگذاری شد.
پدر نیچه در سال ۱۸۴۹ میلادی قبل از پنجمین سالگرد تولد نیچه درگذشت و او بیشتر دوران اولیه زندگی خودش را در خانواده ای متشکل از ۵ زن سپری کرد که شامل مادرش، فرانزیسکا، خواهر کوچک تر خود الیزابت، مادربزرگ مادری اش و دو خاله بودند. در سال 1850 خانواده به ناومبورگ در کنار رودخانه سال نقل مکان کردند، جایی که نیچه در یک مدرسه مقدماتی خصوصی مشهور تحصیل کرد.
نیچه در سال ۱۸۵۷ میلادی در شول فورتا که یک مدرسه شبانه روزی پیشرو پروتستان در آلمان بود پذیرفته شد. او از نظر وضعیت تحصیلی در آکادمیک عالی بود و در آنجا تحصیلات کلاسیک با نمرات برجسته ای دریافت کرد. بعد از فارغ التحصیلی در سال ۱۸۶۴ برای تحصیل در رشته الهیات و زبان شناسی کلاسیک به دانشگاه بن رفت.
با این که برای شرکت در زندگی اجتماعی دانشگاه تلاش های بسیاری انجام شد اما به دلیل نزاع های شدیدی که بین دو استاد برجسته کلاسیک او یعنی اتو جان و فردریش ویلهلم ریچل وجود داشت دو ترم تحصیلی اش در بن با شکست مواجه گردید. همچنین پیشنهاد می شود تا به کارگاه فلسفه هانا آرنت مراجعه فرمایید.
فردریش نیچه به سمت موسیقی رفت و تعدادی آهنگ نوشت که به شدت تحت تاثیر روبرت شومان، آهنگساز آلمانی رمانتیک بود و سپس در سال ۱۸۶۵ فردریش نیچه به دانشگاه لایپزیک آلمان منتقل شد.
دوران خلاقیت و انزوای نیچه
به غیر کتاب هایی که نیچه در بین سال های ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۹ نوشته است، تردید وجود دارد که زندگی او دارای جذابیت خاصی بود باشد. او به شدت بیمار بود و با بینایی ضعیف و تحمل دردهای تقریباً بی امان در پانسیون هایی در سوئیس، ریویرای فرانسه و ایتالیا زندگی می کرد. همچنین باید اشاره شود که در آن دوران نیز هیچ تماسی با فردی نداشت و فقط در تنهایی زندگی می کرد.
شایان ذکر است که در بین سال های ۱۸۸۳ و ۱۸۸۵ شاهکار ادبی و فلسفی نیچه با عنوان ”چنین گفت زرتشت” منتشر گردید که آخرین چاپ آن کتاب به صورت کامل با هزینه های شخصی وی انجام شد. لازم به ذکر است که در آن دوران این کتاب نیچه مانند سایر آثارش توجه کمی را دریافت نمود.
همچنین باید اشاره شود که او بسیار تلاش نمود تا فلسفه اش را در کتاب فراتر از خیر و شر در سال ۱۸۸۶ (Jenseits von Gut und Böse) و کتاب درباره تبارشناسی اخلاق در سال ۱۸۸۷ (Zur Genealogie der Moral) بیان کند که باز هم مخاطبی پیدا نکرد و این تلاش های موفقیت آمیز نبود.
سال های آخر عمر نیچه
آخرین سال روشن نیچه که به عنوان دوره ای با بهره وری عالی شناخته می شود سال ۱۸۸۸ بود. چرا که در همین دوران فردریش نیچه کتاب پاییز واگنر (در مورد واگنر) را شناخت و سپس آن را منتشر نمود. همچنین خلاصه ای از فلسفه خودش را با عنوان گرگ و میش بت ها (Die Götzen-Dämmerung)، دجال نوشت. نیچه بر خلاف واگنر و Ecce Homo تاملی در مورد آثار و اهمیت خودش Twilight of the Idols در سال ۱۸۸۹ ظاهر شد.
کتاب های دجال و نیچه ضد واگنر تا سال ۱۸۹۵ منتشر نشدند. شایان ذکر است که کتاب اول به اشتباه تحت عنوان کتاب اول اراده به قدرت و Ecc Homo تا سال ۱۹۰۸ و بیست سال بعد از انتشار آن از چاپ آن خودداری شد.
دیدگاه نیچه به خودکشی
در سال های اخیر نظریات و اندیشه های نیچه در باب خودکشی مورد توجه افرادی همچون جولیان یانگ و پل اس لوب قرار گرفته است. در واقع آنها به دنبال عناصر جدیدی در این باره بوده اند. به همین دلیل نگرش نیچه به خودکشی از دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار می گیرد.
قسمت اول آن بر تمایز بین مرگ ارادی یا خودخواسته و غیر ارادی یا همان مرگ طبیعی تمرکز دارد. ارزیابی نیچه از هر دو موضوع را مورد بررسی قرار داده اند. از طریق مقایسه با فلسفه کلاسیک و به طور خاص تر با رواقی و از طریق نقد برداشت دینی به ویژه مسیحیت از مرگ مورد بررسی قرار گرفته است. به یاد داشته باشید که هر دوی این رویکردها عمل خودکشی را مذموم و ناپسند می دانند. اما یافته هایی که از نوشته های نیچه به دست آمده نشان می دهد که او از عقلانیت خودکشی دفاع می کند.
یک دیدگاه با این مضمون که مرگ داوطلبانه به عنوان امری تهی شده از اخلاق و مبارزه با غیر طبیعی سازی مسیحیت از خودکشی می باشد. یک بخش هم خودکشی را از منظر فلسفه اگزیستانسیالیستی یعنی پیامد احتمالی بی معنای وجود انسان مورد بررسی قرار داده اند.
دوران سو استفاده کردن از آثار نیچه
در سال ۱۸۸۹ فردریش نیچه در خیابان تورین ایتالیا به زمین افراد و بعد از این حادثه کنترل قوای ذهنی اش را به طور کامل از دست داد. در این دوران یادداشت هایی عجیب و پر معنا را برای دوستش فرانتس اوربک فرستاد که همین موضوع باعث شد تا فرانتس اوربک که یک الهی دان مسیحی بود به ایتالیا نزد نیچه آید. شایان ذکر است که فردریش نیچه ۱۱ سال آخر عمرش را در تاریکی مطلق سپری نمود.
در ابتدا در شهر باز در یک آسایشگاه و سپس در ناومبورگ تحت مراقبت مادرش بود و بعد از فوت مادرش در سال ۱۸۹۷ در وایمار توسط خواهرش نگهداری شد و در نهایت در سال ۱۹۰۰ از دنیا رفت. بعد از درگذشت نیچه، خواهرش الیزابت متصدی و ویراستار دست نوشته های نیچه شد.
در واقع خواهر نیچه آثار و دست نوشته های برادرش را به شکلی ویرایش کرد که با ایدئولوژی فراملی گرای آلمانی اش مطابقت داشته باشد. در حالی که اغلب با عقاید اعلام شده نیچه، که صریحاً مخالف یهودی ستیزی و ناسیونالیسم بود، در تضاد یا مبهم قرار می داد. از طریق نسخه های منتشر شده او، آثار نیچه با فاشیسم و نازیسم مرتبط شد.
دانشمندان قرن ۲۰ مانند والتر کافمن، آر جی هالینگ دیل و ژرژ باتای از نیچه در برابر این تفسیر دفاع کردند و نسخه های تصحیح شده نوشته های او به زودی در دسترس قرار گرفت. در سال های ۱۹۶۰ آثار فردریش نیچه محبوبیت فراوانی نزد افراد داشت و توانسته بود تا تاثیر عمیقی بر روی متفکران قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم در سراسر فلسفه به ویژه در مکاتب فلسفه قاره ای مانند اگزیستانسیالیسم، پست مدرنیسم و پسا ساختارگرایی و همچنین هنر، شعر، سیاست، فرهنگ عامه و ادبیات داشته است.
وخامت حال و زوال نیچه
برای مدت طولانی وخامت حال نیچه به فلج عمومی غیر معمول ناشی از سیفلیس خفته سوم نسبت داده می شد. بعدها تشخیص داده شد که این مشکل شامل شامل دژنراسیون رگ های خونی مغز و مننژیوم رترو-اوربیتال، تومور مننژهای مغز در پشت چشم (راست) بود.
برای علت مرگ فردریش نیچه منابع مختلفی مانند نامه های اصلی نیچه، توضیحات بستگان و دوستان او و همچنین توضیحات پزشکی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین لازم است اشاره شود که برای این کار منابع اصلی آلمانی نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
مقالات بیوگرافی منتشر شده در مجلات پزشکی نیز مورد بررسی قرار گرفت و استفاده از گزارش های تاریخی و مطالب اصلی شامل مکاتبات، داده های بیوگرافی و مقالات پزشکی برای مستند کردن ویژگی های بالینی بیماری نیچه برای استفاده در آسیب شناسی برای بحث در مورد تشخیص های پیشنهادی قبلی و ارائه و حمایت از یک فرضیه تشخیصی جدید همگی به کار گرفته شدند.
با توجه به بررسی های انجام شده مشخص گردید که هیچ گونه علامت خودکشی در زندگی نیچه وجود نداشته است. در واقع اجماع عمومی بر این نظر است که فردریش نیچه در سال ۱۹۰۰ و در سن ۵۵ سالگی بر اثر بیماری سیفلیس عصبی از دنیا رفته است. عده ای به این بیماری اشاره می کنند و برخی معتقدند که این بیماری نه صرفاً مسئول فلسفه نامتعارف او بلکه ابهامات و تناقضات عجیبی است که فیلسوفان و نیچه دانان را در صد سال گذشته با هم درگیر کرده اند.
با این حال یک مقاله جدید نشان می دهد که نیچه در واقع بر اثر نوروسیفلیس که حتی برخی از معاصرانش نیز در آن تردید داشتند از دنیا نرفت بلکه از دمانس یا زوال عقل حاد فرونتوتمپورال رنج می برد که هنوز یکی از بیماری های روانی شایع است.
آیا نیچه خودکشی کرد؟
همانطور که گفته شد اندیشه های نیچه بر روی افراد زیادی تاثیر گذاشته است. با این حال فردریش نیچه از همان دوران کودکی از میگرن شدید رنج می برد و در سن ۴۴ سالگی دچار یک فروپاشی روانی شد و شرایط او به زوال عقل با وابستگی کامل فیزیکی به دلیل سکته مغزی ختم شد. از همان ابتدا زوال عقل نیچه به یک عفونت عصبی سیفلیس نسبت داده شد که اخیرا این تشخیص آزمایشی بحث برانگیز شده است.
آنچه از شواهد و یافته ها مشخص می شود بیماری نیچه شامل ترکیبی از عوامل بیماری میگرن، اختلالات روانی، زوال شناختی همراه با زوال عقل و سکته بود. علیرغم این عقیده رایج که نوروسیفلیس باعث بیماری نیچه شده است اما هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این تشخیص وجود ندارد.
آرتریوپاتی اتوزومال غالب مغزی همراه با انفارکتوس زیر قشری و لوکوانسفالوپاتی (CADASIL) همه علائم و نشانه های بیماری نیچه را به حساب می آورند. این مطالعه عناصر جدیدی را به بحث و مجادله در مورد بیماری نیچه اضافه می کند.
نیچه خودکشی نکرد
در فلسفه فردریش نیچه خودکشی امری بدیهی و انتخابی محسوب می شود و بر خلاف عقاید برخی از هم دوره های او امری مذموم شمرده نمی شود. در نوشته های نیچه به دفعات از عبارت و مفهوم مرگ خودخواسته سخن به میان آمده است و به طور واضح از آن دفاع شده است. پیشنهاد می شود تا به پکیج آموزش افکار و اندیشه های نیچه مراجعه نمایید.
فردریش نیچه معتقد بود هر انسانی چنانچه کار خود در زندگی را تمام شده فرض کند حق این را دارد که به شیوه دلخواه خود مرگش را فرا بخواند. نیچه زندگی را بی ارزش نمی دانست اما اعتقادی به زندگی به هر شکلی را نیز نمی پسندید. آنچه او از ابر انسان صحبت به میان می آورد با تکیه بر این باور است که خواست بازگشت به زندگی ابدی در ساختن و به جا گذاشتن خود بهترین روی می دهد.
با تمام صحبت و تاکیدی که نیچه بر مرگ خود خواسته و خودکشی در میان بوده است در کمترین منابع معتبری خودکشی شخصی نیچه تایید شده است. با توجه به یافته های موجود و مستندات کتبی و عکس هایی که از او در بستر بیماری موجود است چنین بر می آید که نیچه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و خودکشی نکرده است.
او در ۴۴ سالگی دچار فروپاشی عصبی روانی شد و از آن پس تحت نظر و مراقبت مادر و خواهر خود قرار گرفت و در بستر بیماری از دنیا رفت.
نتیجه گیری
نوشته های نیچه شامل موضوعات فلسفی، شعر، داستان و نقد فرهنگی است و در عین حال علاقه زیادی به کنایه و قصیده هم دارد. از عناصر برجسته فلسفه او می توان به نقد رادیکال او از حقیقت به نفع دیدگاه گرایی اشاره کرد. همچنین نیچه به نقد تبارشناسی دین و اخلاق مسیحی و نظریه مرتبط با اخلاق ارباب و برده پرداخته است.
تأیید زیبایی شناختی زندگی در پاسخ به «مرگ خدا» و بحران عمیق نیهیلیسم؛ مفهوم نیروهای آپولونی و دیونیزی و توصیف سوژه انسانی به عنوان بیان اراده های رقیب که در مجموع به عنوان اراده به قدرت درک می شود. نیچه همچنین مفاهیم تاثیرگذاری مانند ابر انسان و دکترین بازگشت ابدی خود را شرح و بسط داد.
در کارهای بعدی او به طور فزاینده ای درگیر قدرت های خلاق فرد برای غلبه بر آداب و رسوم فرهنگی و اخلاقی در جستجوی ارزش های جدید و سلامت زیبایی شناختی شد. مجموعه آثار او طیف وسیعی از موضوعات از جمله هنر، زبان شناسی، تاریخ، موسیقی، مذهب، تراژدی، فرهنگ و علم را تحت تأثیر قرار می دهد و از تراژدی یونانی و همچنین شخصیت هایی مانند زرتشت، آرتور شوپنهاور، رالف والدو امرسون، واگنر و گوته الهام می گیرد.