در این بخش از وب سایت برنا اندیشان قصد داریم تا یکی از کارگاه های پرکاربرد با عنوان درمان سوگ و داغدیدگی به همراه پروتکل های درمانی را برای دانلود در اختیار شما کاربران علاقه مند به حوزه روانشناسی و مباحث رفتاری قرار دهیم.
درمان سوگ و داغدیدگی به همراه پروتکل های درمانی به صورت کامل مراحل سوگ را مورد بررسی قرار داده و سپس تکنیک های درمان سوگ و داغدیدگی را آموزش می دهد.
سوگ و داغدیدگی چیست؟
پاسخ و عکسالعملی به از دست دادن فرد یا چیزی که متعقل به یک گروه خاص است خطاب میشود.
عوارض سوگ ممکن است به از دست دادن تمرکز یا مشکلات جسمی باشد که ابعاد عاطفی، رفتاری، فلسفی یا اجتماعی دارد. سوگ یکی از عوامل ایجاد غم نیز میباشد.
گریه از بخشهای طبیعی سوگ است که نتیجه تحریک عواطف است که اگر بیش از اندازه باشد موجب مشکلات جسمی و روحی میشود.
سوگواری در کشورهای مختلف بر اساس آداب و سنتهای مردمان آنها متفاوت است.
کودک نخستین خشت بنای جامعه انسانی است که سلامت و استحکام بنا، در گرو سلامت و استواری پایه ها و زیر بنای آن می باشد، و عنایت به تربیت و پرورش کودک و صیانت او از انحراف ها و کژیها و حفظ حقوق و شئون او، به گونه ای عنایت به خود جامعه است. از این جهت کودک از حقوق خاصی برخوردار است که افراد دیگر جامعه از آن برخوردار نیستند.
در میان جامعه کودکان، به یک گروه از آنان، به عنوان «کودک داغدیده» عنایت بیشتری مبذول شده است. کودک به خاطر ضعف و ناتوانی که دارد به مربی دلسوز و حامی مهربانی نیازمند است که او را در این برش از زمان، همراهی کند و از حقوق مادی و معنوی او دفاع نماید و این حمایت باید تا روزی که کودک به حد بلوغ و رشد و کمال برسد، ادامه یابد.
مشکل داغدیدگی از پدیده های اجتماعی محسوب می شود که از گذشته در جوامع انسانی مطرح بوده است، جوامع نیز به تناسب با چنین قشری برخوردی متفاوت داشته اند، برخی از دیده ترحم و عطوفت کودکان داغدیده را گرامی داشته و بعضی هم بر مشکلات آنها افزوده اند. وجود کودکان داغدیده که پدر یا والدین خود را در طفولیت از دست داده اند در هر جامعه ای اجتناب ناپذیر است. این کودکان در همه ادیان الهی مورد توجه بوده و بر ضرورت تعهد نسبت به آنان و امنیت از تجاوز به حقوقشان و ترغیب در جلب دوستی و اظهار لطف به او تاکید بسیار شده است. کودک داغدیده مستعد آسیب پذیری های فراوانی است. از طرفی باید با مرگ والد خود مواجه شود و از سوی دیگر حمایت و عشق و عاطفه وی را از دست داده است. آن هم زمانی که یک کودک برای انسان سالم شدن و رشد صحیح از سویی و برای رشد روانی عاطفی از سوی دیگر نیاز به والد خود دارد.
یکی از مهم ترین مسائل درباره کودکان داغدیده، بحث تعلیم و تربیت و هدایت آنها به سویی است که بتوانند در آینده، انسانهای صالح و ثمربخشی باشند. به تجربه ثابت شده است که هر گاه خداوند متعال، نعمتی را از انسان بگیرد، در مقابل، ظرفیت های بالایی به او می دهد؛ برای مثال اکثر افراد نابینا یا ناشنوا از حافظه و استعداد بالاتری در مقایسه با دیگر افراد جامعه برخوردارند. برخی کودکان نیز در مقابل از دست دادن والد خود، استعداد فوق العاده ای دارند که هدایت این استعدادها، آینده جامعه را تضمین می کند. اما اگر کودک داغدیده را به حال خویش واگذارند و به جای آنکه بر اثر دلسوزی، مهربانی، مراقبت و تربیت، دلش را سرشار از فضایل و عشق به جامعه کنند و به ابزار خدمت به اجتماع مسلح سازند، به او بی توجهی و از جامعه طرد کنند، ناخواسته او را به ابزار خصومت به اجتماع مسلح کرده اند. در نتیجه فردی خالی از فضایل و پر از کینه به اجتماع خواهد شد. چنین فردی در نخستین فرصت، ضربه های جبران ناپذیر خود را به پیکر اجتماع وارد می کند و انتقام خود را از اجتماع می گیرد. همان اجتماعی که در دوران کودکی یتیم، فرزندان خود را در برابر چشم او می بوسید و با بهترین لباس و کیف، آنان را به مدرسه می فرستاد؛ ولی به وی به جرم اینکه فاقد والد بود، توهین میشد.
از جمله مسائلی که در مورد کودکان داغدیده مطرح می شود، مسئله سرپرستی آنها، نیکی و اکرام به آنها، آموزش و پرورش آنها، حفظ حقوق مادی و معنوی شان و موارد دیگری است. اهمیت توجه به کودکان داغدیده جامعه آنقدر زیاد است که هر چه در این زمینه گفته شود باز هم از ابعاد مختلف قابل بررسی خواهد بود.
شاید موضوعی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، بحث کنار آمدن فرزند کودک داغدیده با مرگ والد خود است. پدیده ای که در روانشناسی از آن به عنوان سوگ یا داغدیدگی یاد می شود. مشکلی که اگر برطرف نشود، کودک را مستعد ابتلا به اختلال استرس پس از آسیب می کند و آن هم در پی خود سایر اختلالات روانی را به همراه می آورد. به همین علت سعی شده است، در این کتاب به زبانی ساده و روان مسئله سوگ را بررسی کرده و شیوه کنار آمدن با آن را بیان شود.
سوگ یک پدیده انسانی، همگانی بسیار شخصی و چند بعدی است و اثرات فراگیری بر فرد داغدار دارد و فرایندی است که در طول زمان تکامل می یابد. گرچه در خصوص معنای سوگ در متون مربوطه ابهام وجود دارد، ولی مفهوم سوگ معمولا به کثرت واکنش های پیچیده ای اشاره دارد که پس از تجربه جدایی و از دست دادن و على الخصوص پس از فقدان و مرگ یک عزیز به وجود می آید. به معنی دقیق تر، سوگ به احساس ذهنی ناشی از مرگ عزیزان گفته میشود. حال آنکه سوگواری به مفهوم دقیق تر، به فرایند انحلال سوگ اطلاق می شود. دوام و تظاهر داغدیدگی بهنجار در میان گروه های مختلف فرهنگی، به میزان قابل ملاحظه ای متفاوت است. سوگ به طور سنتی حدود 6 ماه تا یکسال طول می کشد. برخی علایم و نشانه ها ممکن است یک تا دو سال طول بکشد. اما سوگ طبیعی بالاخره حل می شود و شخص به زندگی عادی باز می گردد.
سوگ در کودکان پدیده ناشایعی نیست و کودکان درجات مختلفی از سوگ را در زندگی روزمره خود تجربه می کنند، تنها مرگ یک والد یا نزدیکان نیست که کودک را با پدیده سوگ مواجه می کند بلکه وقایع بی شمار دیگری هست که گرچه از نظر ما کوچک و بی اهمیت است ولی برای بچه ها مصادف با یک از دست دادن قابل توجه و مهم است. از آنجا که ممکن است کودکان در کلامی کردن هیجانات درونی خود توانمندی کافی را نداشته باشند، همین امر درک یک کودک سوگوار و کمک به او را از سوی بزرگسالان با مشکل مواجه می کند.
داغدیدگی در کودکان و نوجوانان، از جمله مسائل اساسی در روانشناسی بالینی کودک است که توجه پژوهشگران را در دانشگاههای معتبر جهان به خود جلب نموده است.
آیا کودکان داغدیده دچار مشکل می شوند؟ چه نوع مشکلاتی بیشتر آینده آنها را تهدید می کند؟ آیا آنها نیازمند خدمات روانشناختی ویژه ای هستند؟ آیا والدین، مراقبین و مربیان آنها نیازمند آموزش های روانشناختی ویژه ای هستند؟ چه نوع آموزش هایی مورد نیاز است؟ این سؤالها و بسیاری سوالهای دیگر، ذهن روانشناس بالینی را به خود مشغول می کند. رسالت یک روانشناس در برابر کودکان و نوجوانان داغدیده، والدین و معلمان آنها چیست؟ آیا می توان به سادگی از کنار این مسائل گذشت؟
آیا رویکردهای رایج در کشور ما نسبت به این مسئله کافی است؟ اگرچه در کشورهای صنعتی اکنون چندین دهه است که مطالعات علمی فراگیر در این زمینه آغاز شده است، اما در کشور ما هنوز مسئله جدی گرفته نشده است و نشانه ای از مطالعات جدی و پیگیر به چشم نمی خورد.
در فرهنگ اسلامی توجه ویژه ای به مسئله ایتام شده است. خیرین زیادی در کشور ما در زمینه خدمت رسانی به این کودکان تلاش می کنند، اما این خدمت ره انی معمولا شامل نیازهای اولیه این کودکان می شود. اکنون هنگام آن رسیده است که در کشور ما نیز علاوه بر تلاش در زمینه نیازهای اولیه کودکان داغدیده، به نیازهای روانی، اجتماعی و اموزشی آنها نیز توجه بیشتری شود و مؤسسه های دولتی و غیردولتی در این زمینه تلاش های بیشتری نمایند.
در دهه های اخیر، کشور ما ایران در معرض فجایع طبیعی و انسانی متعددی قرار گرفته است. جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، موجب شد که تعداد زیادی از هموطنان ما از نعمت مهر پدری محروم شوند. زلزله شمال، در خرداد ماه سال ۱۳۶۹ تلفات سنگینی به بار آورد. زلزله بم، در دی ماه ۱۳۸۲، موجب ویرانی قسمت عمده ای از شهر شد و عمق و گسترش آن توجه جهانی را به خود جلب کرد.
تصادفات رانندگی، در کشور ما که آمار بالایی در مقایسه با سطح جهانی دارد، هر سال جان تعداد زیادی از هموطنان ما را می گیرد و موجب تک سرپرست شدن یا بی سرپرست شدن تعداد زیادی از کودکان می شود.
در علاوه بر این، مرگهای ناگهانی ناشی از بیماریهای قلبی و سایر بیماری ها به طور مکرر گزارش می شود. این گونه واقعیت های اجتماعی موجب می شوند که مسئله کودکان داغدیده و خانواده های آنها بسیار جدی تر از گذشته مدنظر مسئولان، متخصصان، پژوهشگران و مؤسسه های مربوطه قرار گیرد. یکی از وظایف جامعه اسلامی رسیدگی همه جانبه به کودکان داغدیده، خانواده ها و مدارس آنها و برنامه ریزی در زمینه تشخیص، پیشگیری و درمان اختلالات روانی آنها می باشد.
با توجه به اینکه ایران روی خط زلزله قرار دارد، از این رو پیش بینی های لازم باید در صورت وقوع فجایع در نظر گرفته شود تا پیامدهای فجایع کنترل شده و به حداقل کاهش یابد. از طرف دیگر، ایران در یک منطقه استراتژیک جهانی قرار دارد که همواره در تهدید جنگهای نظامی بوده است و لازم است به تأثیرات روانی جنگ بر کودکان و نوجوانان توجه شود و پیش بینی های لازم از جهت پیشگیری، تشخیص و درمان اختلالات روانی کودکان و نوجوانان بشود.
از دست دادن پدر، مادر یا هر دو در اثر فجایع طبیعی یا انسانی از جمله عواملی است که می تواند سلامت روانی کودکان و نوجوانان داغدیده را تحت تأثیر قرار دهد، از این رو به عنوان یکی از مقوله های پژوهشی جدید توجه پژوهشگران را در دانشگاههای معتبر جهان به خود جلب نموده است. یکی از دلایل آن، این است که سوگ ممکن است تبدیل به اختلال استرس پس از آسیب در کودکان و نوجوانان داغدیده شده و مشکلات متعددی را برای آنها، خانواده و مدارس شان به وجود آورد. از دست دادن والدین در اثر جنگ، یکی از دشوارترین تجارب زندگی کودکان و نوجوانان است.
داغدیدگی بخش اجتناب ناپذیری از چرخه زندگی است. در طول دوران کودکی و نوجوانی، بیشتر کودکان، مرگ یکی از اعضای خانواده یا دوستان را تجربه می کنند و فرایند سوگ را پشت سر می گذارند. با وجود این، در برخی از شرایط، داغدیدگی، سازگاری کودک را به مقدار قابل توجهی، مختل می کند یا موجب واکنش سوگ نامتناسب با انتظارات والدین، مدرسه و جامعه می شود.
بنابراین هم واکنش های رفتاری کودک متعاقب داغدیدگی و هم انتظارات افراد مهم زندگی، موجب ارجاع کودک برای مشاوره روانشناختی می شود. در عین حال ممکن است این کودکان هنگامی که تشخیص داده شود که مبتلا به یک بیماری یا مشکل مهمی شده اند، به روان شناس ارجاع داده شوند. در واقع کودکان در طول زندگی خود، فقدان های گوناگونی را پشت سر می گذارند که در این میان به نظر می رسد مرگ والدین، بحران زاترین و دردناک ترین آنها باشد.
تحقیقات نشان داده اند که مرگ والدین می تواند پیامدهای منفی زیادی را برای کودکان و نوجوانان داشته باشد، مانند افسردگی، اضطراب و اختلال پس از سانحه، افت تحصیلی و….
در آمریکا ۳.۵ درصد از نوجوانان زیر ۱۸ سال مرگ یکی از والدین را تجربه کرده اند. بلک در سال ۲۰۰۲ اشاره کرده است که در کشورهای غربی بین ۱/۵تا 4 درصد کودکان، حداقل یکی از والدین خود را در کودکی از دست داده اند. به نظر او در کشورهای در حال توسعه، که تحت تأثیر فجایع طبیعی، جنگ و درگیری های داخلی هستند، این میزان به مراتب بیشتر است. در برخی از مطالعه نشان داده شده است که ۱۹ درصد از کودکان داغدیده یک سال بعد از مرگ والدین مشکلات روانی مهمی را نشان داده اند.
داغدیدگی در کودکان مقوله تشخیصی جدیدی در پنجمین ویرایش راهنمای آماری تشخیصی اختلالات روانی است. کودکان در سنین مختلف و به دلایل گوناگون والدین خود را از دست می دهند. برخی از دلایل فقدان والدین را می توان به صورت زیر طبقه بندی کردن ۱. فجایع انسانی (مانند جنگ، تروریسم، قتل، خشونت) ۲. فجایع طبیعی (مانند زلزله، سیل، سونامی) ۳. مرگ ناگهانی (مانند حوادث جاده ای و حملات قلبی).
۴. مرگ ناشی از بیماریهای مزمن مانند بیماری ایدز و سرطان ۵. محکومیت های جزایی هر کدام از این فقدانها، تأثیرات خاص خود را دارند و مداخلات روانشناختی متناسب با آن فقدان را می طلبند.
راتر (۱۹۹۹) از نخستین پژوهشگرانی بود که در یک رویکرد تجربی نشان داد که به طور کلی کودکان داغدیده، بیش از کودکان عادی در معرض مشکلات روانی هستند. بالبیت (۱۹۸۰) این نظریه را مطرح کرد که فقدان والدین در سالهای اولیه، کودک را مستعد ابتلا به افسردگی می کند. از این رو برخی از مطالعات مربوط به داغدیدگی در کودکان حول و حوش افسردگی کودکان می باشد (مانند ولر و همکاران، ۱۹۹۱).
بر اساس تحقیقات انجام شده می توان گفت که برخی از کودکان داغدیده در معرض اختلالات گوناگونی مانند اختلالات خلقی، اضطرابی، اختلال سلوک و اختلال یادگیری هستند.
درمان سوگ و داغدیدگی
هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی با ضایعه از دست دادن عزیزی مواجه شویم و به دنبال آن سوگی را تجربه کنیم که گرچه تحمل ناپذیر می نماید، اما در واقع فرآیندی است طبیعی که هدف آن التیام/بهبودی ماست. به گفته دکتر جینسگال، چنانچه رویارویی با سوگ به درستی صورت گیرد، حتا میتواند غذای بیشتری به زندگی ببخشد. جریان سوگ امری است شخصی/فردی و نحوه رو به رو شدن با مرگ شخصی که به او تعلق خاطر داریم بستگی به عوامل متعددی دارد. نظیر چگونگی وقوع مرگ، رابطه شخص با متوفی، تجارب فردی، شخصیت فرد، و میزان حمایتی که او می تواند از اطرافیان بگیرد.
پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزش درمان شناختی رفتاری افسردگی
در جریان از دست دادن فردی که به او علاقمندیم، عواطف و احساسات بسیاری برانگیخته می شوند. آگاهی از اینکه ما نیز ممکن است در چنین شرایطی، دچار برخی از این عواطف بشویم و اذعان به اینکه کنترل کامل این تجربه خارج از توان ماست، شاید بتواند تا حدودی گذر از این دوران دشوار را تسهیل کند.
مراحل دوران سوگ
دکتر الیزابت کوبلر در 1969 برای دوران سوگ مراحلی را عنوان کرد. این تقسیم بندی بر مبنای تجارب وی با مریضان سرطانی بوده که به نظر بسیاری از روانشناسان در خصوص افراد سوگوار نیز مصداق دارد. این مراحل عبارتند از :
1-انکار و دوری گزینی: فرد در ابتدا ممکن است وقوع چنین فاجعه ای را انکار کند. این مرحله ممکن است بسیار کوتاه یا طولانی باشد.در این مرحله ،فرد اغلب گوشه گیر گشته و خود را از روابط اجتماعی کنار می کشد.(مثلا وقتی به شخص خبر میرسد که یکی از اعضای فامیل فوت کرده،برایش بسیار مشکل است که این موضوع را باور کند)
2- خشم: در این مرحله فرد مصیبت دیده نسبت به خود، فرد از دست رفته، یا همه ی جهان احساس خشم و عصبانیت می کند(چرا همچو کاری شد؟چرا من باید عضو خانواده خود را از دست بدهم؟چرا خدا جگر گوشه ام را از من گرفت؟)
3- چانه زنی: و میل به دیدار یا جستجوی فرد از دست رفته، از دیدگاه جان بالبی این مرحله با اشتغال ذهنی درباره فرد از دست رفته و جستجو و یادآوری خاطرات وی همراه است.(اگر پدر/ برادرم/ زنم/دوستم زنده بماند، از او بهتر نگهداری میکنم ، دوست بهتری میشوم، از او معذرت خواهی میکنم. خدایا یک شانس دیگر برایم بده!)
4- افسردگی: در این مرحله اندوه و مصیبت ممکن است به صورت احساس افسردگی ، بی تفاوتی ، و بی حسی (کرختی) در فرد ظاهر شود.(زندگی بی حاصل است. کاش زنده نمی بودم و این روز را نمی دیدم.)
5- پذیرش/قبول: زمانی است که از ماتم ، خشم، و اندوه فرد بتدریج کاسته می شود و او شروع به پذیرش واقعیت موجود می کند.(همه ی ما می میریم.مرگ جزیی از زندگی ماست.عزیز ما از دست رفت، ولی امیدوارم در دنیای دیگر آرام باشد.)
رابطه بین سوگواری و استرس
تجربه احساسات پیچیده نظیر خشم، غم، تنهایی، رنج، شر، و گناه نزد افراد سوگواری امری شایع است، که می تواند فشار روانی فراوانی را موجب شود.نکته اینجاست که انکار این احساسات و اجتناب از دیدن آنها به مراتب استرس بیشتری را نسبت به رویارویی با آنها به جسم و ذهن تحمیل می کند.توصیه مثبت اندیشی و فراموش کردن یا نادیده گرفتن احساسات منفی به فرد مصیبت دیده ممکن است به تلاش وی برای پنهان کردن یا انکار این عواطف منجر شود و فرآیند طبیعی التیام را به تعویق بیاندازد. (به عبارت دیگر، نیازی نیست که برای فرد سوگوار بسیار تاکید کنیم که مثبت بیاندیشد و غم و ناراحتی خود را پنهان کند، چون این خود می تواند دوران سوگواری را طولانی تر کند)
سوگ و داغدیدگی چه تفاوتی با افسردگی دارد؟
فردی که در سوگ به سر میبرد ، ممکن است بسیاری از نشانه ها ی افسردگی را نشان دهد حال آنکه سوگ برخلاف افسردگی به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی نمی شود.سوگ پاسخ طبیعی و سالم به یک مصیبت است و نه یک مریضی. سوگ گرچه دردناک است ولی هدف تطابقی دارد.انجمن روانپزشکان آمریکا به عنوان یک قاعده کلی اظهار میکند که فرد سوگوار در حالت عادی نیازی به مصرف دواهای ضد افسردگیندارد. گرچه دوا ممکن است برخی علایم سوگ را موقتا تخفیف دهد ولی از آنجا که فرد را در مقابل درد کرخت(بی حسی) میکند مانع از آن می شود که او با احساسات و افکار خود رو به رو شود و فرآیند درمان را به تاخیر می اندازد.
وقتی سوگ برای مدتی طولانی به صورت مخرب و ناتوان کننده ادامه یابد.(به خصوص در افرادی که سابقه افسردگی داشته و فاقد حمایتهای اجتماعی مطلوب باشند) ممکن است خطر بیماری افسردگی را تشدیدکند که در این صورت دریافت کمک های تخصص ضروری است.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.