این آهنگساز آلمانی به نام ریشارد واگنر، یکی از تاثیرگذارترین موسیقیدانهای کشورش پس از لودویگ فان بتهوون بود. ریشارد واگنر هنرمندی بود که نه تنها موسیقی را تحت تاثیر قرار داد بلکه به اصطلاح اپرا را به معنای واقعی کلمه احیا و بازآفرینی کرد و مسیر موسیقی مدرن را هموارتر ساخت.
با این حال، ارتباط واگنر با رژیم نازی رایش سوم آلمان باعث شده است که میراث او پیچیده و موضوعی بحثبرانگیز شود. در میان آهنگسازان بزرگ تاریخ موسیقی، واگنر بدون شک یکی از چهرههای جنجالیتر بوده است. هیچ موزیسین کلاسیک دیگری وجود ندارد که تا این اندازه طرفدار و مخالف متعصب داشته باشد. تقریباً تمامی آثار مهم واگنر اپراها هستند، که او به احیای این ژانر کمک ویژهای کرد. اکثر این آثار بلند هستند و ارزش واقعیشان را هنگامی درک میکنید که آنها را بدون وقفه گوش میدهید.
واگنر دو قطعه موسیقی بسیار معروف دارد، که این دو اثر تفاوتهای معناداری با یکدیگر دارند. این تفاوتها به ویژه وقتی مشهود میشوند که در نظر گرفته شود که موسیقی واگنر به طور معمول به اشتباه به عنوان “بلند و شلوغ” توصیف میشود. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد موسیقی ریشارد واگنر را در اختیار شما افراد علاقه مند به هنر و موسیقی قرار دهیم.
موسیقی ریشارد واگنر
آهنگ “والکریها” (The Ride of the Valkyries) واقعاً یک پیچیدگی و شلوغی موسیقیایی دارد که احساس یاد و خاطره های جنگ را زنده میکند. این قطعه به ویژه معروف است به خاطر استفادهی فرانسیس فورد کاپولا در فیلم “اینک آخرالزمان” از سال 1979، که در آن از این موسیقی برای نشان دادن حملهی هلیکوپترها به یک دهکده در دوران جنگ ویتنام استفاده شده است.
در مقابل، اپرای “لوهنگرین” (Lohengrin) از واگنر در یک شیوهی آرامتر نمایش داده میشود و انتقادهای همیشگی واگنر دربارهی موسیقی این اپر صدق نمیکند. “مارش عروسی لوهنگرین” (Here Comes the Bride) یکی از تکههای موسیقی کلاسیک است که حتماً در فیلمها و سریالها شنیدهاید و در مراسم ازدواج در سراسر جهان به کار میرود.
ریشارد واگنر که بود
ریشارد واگنر، یک ژرمن اصیل بود، اما زمان تولد او در سال ۱۸۱۳ و در شهر لایپزیگ، آلمان، شرایط وضعیت کشور را متفاوتی داشت. واگنر نهمین فرزند یوهانا روزین و فریدریش واگنر بود. پدر وی به عنوان کارمند ادارهی پلیس مشغول به کار بود، اما همان سال تولد ریشارد به دنیا آمد، پدر خود را به دلیل بیماری از دست داد. پس از این واقعه، مادر ریشارد به نام یوهانا با یک نقاش به نام لودویگ گییر ازدواج کرد.
پیشنهاد می شود به مقاله موسیقی باخ مراجعه فرمایید. ریشارد به نام ریشارد گییر شناخته میشد تا سن ۱۴ سالگی. این موقعیت برای او به عنوان یک پسر بیپدری باعث تردید در مورد هویت شخصی او شد. او بعدها به یکی از موضوعات مهم و متداول در اپراهای واگنر تبدیل شد، که نشاندهندهٔ تأملها و تجربیات شخصی خود در مورد هویت و مشکلات انسانی بود.
ریشارد واگنر در جوانی که رویاهای بزرگی در سر داشت، در شهرهای مختلف آلمان سفر میکرد و به شغلهای مختلف مشغول میشد. همچنین، در این دوران او به نوشتن اولین اپراهای خود مشغول میشد، اپراهایی که امروزه به ندرت اجرا میشوند. در سال ۱۸۳۶، واگنر با مینا پلنر اولین همسر خود ازدواج کرد.
پس از اتمام دورههایی در شهر ریگا در لیتوانی و همچنین پاریس، این زوج در شهر درسدن آلمان ساکن شدند. در این شهر، واگنر با یکی از اولین اپراهای جدیاش به نام “رینزی” که در سال ۱۸۴۰ اجرا شد، موفقیت زیادی داشت. در این دوره، او به تألیف دو اپرای “هلندی سرگردان” و “تنهوزر” پرداخت و همچنین کارگردان موسیقی محفل ساکسونها شد. این سالها به تألیف اپرای “لوهنگرین” هم آغاز شد.
واگنر، که از حامیان جنگطلب انقلابهای ۱۸۴۸ بود (که یکی از گستردهترین انقلابهای تاریخ بود و تأثیرات آن در اکثر کشورهای اروپا قابل مشاهده بود)، پس از مدتی مجبور به فرار به سوئیس شد. پس از این حادثه، وی یک دهه به تألیف و ساخت آثار بزرگتر خود اختصاص داد. این آثار، که نقصهایی که در اپراهای قدیمیاش وجود داشت را تصحیح کردند و سطحی تازه از پختگی و بلوغ را در آثارش نشان دادند.
نگاهی به زندگی ریشارد واگنر
در این دوره از زندگی وی، او تجربههای روابط نامشروع متعددی را نیز داشت و حتی با ماتیلد وسندونک، همسر یکی از حامیان مالیاش، رابطهای داشت که انتهای ناموفقی داشت و باعث شد ازدواج او با موفقیت انجام نشود و بدهیهای وی افزایش پیدا کند. در این زمان، آثار او به ندرت اجرا میشدند و تنها در یکی از ندرتترین اجراهایش، اپرای “تنهوزر” در پاریس در سال ۱۸۶۱ بر روی صحنه رفت.
در سال ۱۸۶۴، شرایط زندگی ریشارد واگنر به شدت تغییر کرد و تحولاتی مهم در زندگی وی رقم خورد. پادشاه جدید بایرن به نام لودویگ دوم، نه تنها تمامی بدهکاریهای واگنر را پرداخت کرد، بلکه از وی خواست تا اپراهای جدیدی مثل “تریستان و ایزولده” و “استادان خوانندگی نورنبرگ” (Die Meistersinger von Nürnberg) را تألیف کند. همچنین، در همین سال، واگنر با کوزیما فون بولو، دختر فرانتس لیست ازدواج کرد و به شهر لوسرن در سوئیس نقل مکان کرد. (آشکارا این باید برای کوزیما فون بولو یک ازدواج دیگر ناموفق با هانس فون بولو، یک آهنگساز آلمانی معروف، واگرا شده بود).
در لوسرن، واگنر پس از یازده سال وقفه، اپرای چهار قسمتی خود به نام “حلقه نیبلونگ” (Der Ring des Nibelungen) را تکمیل کرد و تصمیم گرفت تا یک جشنواره موسیقی ویژه راهاندازی کند که به طور اختصاصی به اجرای اپراهای خود اختصاص دارد.
در سال ۱۸۷۱، ریشارد واگنر برای برگزاری جشنواره خود، شهر بایرویت در شمال بایرن را انتخاب کرد و با خانوادهاش به آنجا نقل مکان کرد. با این حال، برنامههای واگنر به سرعت پیشرفت نیافت. پنج سال بعد، یعنی در سال ۱۸۷۶، نخستین اجرای این جشنواره، که “حلقهی نیبلونگ” نام داشت، در یک سالن اختصاصی برگزار شد. اما رویاهای واگنر برای اشتراکگذاری شور و شعف هنریاش با دیگران، به خصوص از نظر مالی، به شدت ناامیدی و بحرانی شد. وی برای این جشنواره مبلغ زیادی از پول را از دست داد، و خوشبختانه، پادشاه لودویگ دوم دوباره به وی کمک کرد. در بخش زیر می توانید بهترین موسیقی های ریشارد واگنر را گوش دهید.
وضعیت فیزیکی واگنر نیز در این مرحله به شدت ضعیف شده بود و احساس میکرد که زمان باقیمانده در زندگیاش کم است. به همین دلیل، تمام تمرکز وی روی آخرین اپرای خود با عنوان “پارسیفال” بود که در سال ۱۸۸۲ در بایرویت اجرا شد. واگنر تنها چند ماه بعد، در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۸۸۳ از دنیا رفت.
ریشارد واگنر هنرمند فیلسوف
ریشارد واگنر در یک دوران تاریخی که مشهد جنگ، انقلابها، و ظهور ملیگرایی بود، زندگی میکرد. در جوانی، او به عنوان حامی انقلابهای سال ۱۸۴۸، تجربه تبعید سیاسی را کرد، اما بعداً تبدیل به یک ملیگرا شد و پدید آمدن امپراتوری آلمان را به عنوان تولدی مثبت و خوشآمدگویی خواند. در دورانی که جهان با انقلابهای مختلفی همآغاز شده بود، واگنر به عنوان یک انقلابی منحصربهفرد شناخته میشد. وی ایدهآلهایش را در یونان باستان میجست و به طور پرستشی به افسانههای کهن این سرزمین علاقه داشت.
او تلاش کرد تا هنر موسیقی و تئاتر را در مرکز توجه قرار دهد و از آنها به عنوان منبعی برای الهامگیری انسانهای زمان خود استفاده کند. در دنیای دیدگاههای او، هنرمند به عنوان یک پیشوا و پیامبر آینده انسانها شناخته میشد. اندیشههای عرفانی و معنوی وی در موسیقیاش به اوج خود میرسیدند و شما را وادار میکنند که نگرانیها و اندیشههای او را جدی بگیرید.
تفکرات ریشارد واگنر
فهم تفکرات و موسیقی ریشارد واگنر میتواند به عنوان نتیجهای از ایدهها و مباحث فلسفی نوآورانهاش در نظر گرفته شود. در اولین اقدامات هنریاش، بهویژه نسخه اولیه حلقهی نیبلونگ، تأثیر واضحی از نظریات سوسیالیستی فیلسوف آلمانی به نام لودویگ فویرباخ را میتوان تشخیص داد.
اما در مراحل بعدی خلاقیتهای وی، تحت تأثیر آرتور شوپنهاور، که تمایل زیادی به فلسفه بودایی داشت و دیدگاهی بدبینانه نسبت به وجود داشت، قرار گرفت. این انتقال در تفکرات واگنر در اپرای “تریستان و ایزولده” به وضوح آشکار میشود، جایی که اشتیاق خالق اثر به تجربه مرگ میانجامد و انگار او برای رهایی از این دنیا لحظهشماری میکند.
در زبان امروزی، ملیگرایی ریشارد واگنر در طول زمان از یک انقلابی با تمایلات چپ به یک نوع بومیگرایی راستین تحول یافت. واگنر اعتقاد داشت که از طریق هنر آلمانی میتوان به تشویش فکری و اشراق دست یافت. این دیدگاه در آثاری مانند اپرای “استادان خوانندگی نورنبرگ” نیز به چشم میخورد.
این گرایش به ملیگرایی یکی از دلایل پیروزی واگنر بر یهودیان بود. در پایان دوران زندگی واگنر، یهودیستیزی به یکی از موضوعات رایج در جامعه بایرویت تبدیل شد و نگرش نسبت به یهودیان به شدت دشمنانه و پر از کینه در دهههای اول قرن بیستم به شدت تشدید یافت.
ریشارد واگنر عضوی از گروه آهنگسازان قرن نوزدهم بود که برای خلق هنر و موسیقی، تمایل داشتند تا به نوآوری محض و نوآوری بیپایان پرداخته و از تکرار الگوهای گذشته دوری کنند. آنها به دنبال پیشرفت موسیقی بودند و از ایدههای نو و تازه بهره میبردند، از جمله هارمونیهای جدید و بهرهگیری از سازهای جدید، و همچنین تلاش در جهت ایجاد ساختارهای موسیقی جدیدی که در گذشته وجود نداشتند یا به اندازه کافی جدی گرفته نشده بودند.
با این حال، حتی همتایان واگنر مانند هکتور برلیوز و فرانتس لیست، با تمام استعدادهایی که داشتند، نتوانستند به ایدهی جاهطلبانه واگنر به نام “گزامتکونستورک” یا “کار کامل” پی ببرند، که نشان از این داشت که واگنر اهمیتی به خود موسیقی نه تنها میدهد، بلکه به توسعه و تعمیق هنر به طرق مختلف نیز اهمیت میدهد.
دلیل اهمیت موسیقی ریشارد واگنر
ریشارد واگنر بعد از لودویگ فان بتهوون، بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین آهنگسازان دورهاش بود. استفاده ی منحصربهفرد واگنر از هارمونی، تمرکز بر اصول احساسی موسیقی و تجدید نظر در قواعد سنتی، باعث شده است که قطعات او یک احساس فضا و حس متمایز داشته باشند. حتی تا به امروز، بسیاری از منتقدان نقطه آغازین موسیقی مدرن را در “آکورد تریستان”، قسمتی از اپرای تریستان و ایزولده واگنر میبینند. این نقطه آغازی مهم در تاریخ موسیقی نشاندهندهی اهمیت بیپایان واگنر در تحول موسیقی است.
تاثیر واگنر بر آهنگسازان بعدی به شکل مستقیم و مداوم برای دورانی به مدت حداقل یک قرن تداوم داشت. شخصیتهای بزرگی چون کلود دبوسی، آرنولد شونبرگ، ریشارد اشتراوس و ادوارد الگار، تاثیر واگنر را در آفرینش موسیقی خود نه تنها نمیتوان دور زد، بلکه این تاثیر به صورت واضح در آثار آنها قابل مشاهده است.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله موسیقی شوپن مراجعه فرمایید. این هنرمندان بزرگ، با تفاوتها و توانمندیهای موسیقیایی خود، همچنان زبان موسیقی و اصولی که واگنر به آن اعتقاد داشت، را به یادگار گرفته و در آثار خود از آن استفاده نمودهاند. این نهادهای بزرگ، مسیری را ادامه دادهاند که از آثار و افکار واگنر بهعنوان یک پایهای اصلی در تاریخ موسیقی عبور میکند.
درک اهمیت ریشارد واگنر به دو دلیل اساسی باز میشود: زیباییشناختی و سیاسی. موسیقی واگنر با پیچیدگی و وسعتی که دارد، اجرا و تجسم آثارش نیازمند تلاشهای هنری فوقالعاده است. آثار او، بهویژه حلقهی نیبلونگ که بیش از ۲۰ سال طول کشید تا تکمیل شود، از نظر اجرایی و آفرینشی بسیار پیچیده هستند و نیازمند هنرمندان و اجراهای بسیار خلاقانه میباشند.
به همین دلیل، آثار واگنر تا به امروز بهعنوان بالاترین اعلامیههای هنری جهان شناخته میشوند. تلاشهای او در موسیقی نه تنها اثرات گستردهای در دنیای هنر گذاشتهاند بلکه بهصورت ناب، آثارش به عنوان نمایاندههای هنر روزگار مدرن شناخته میشوند و بهعنوان نقطهی اوج در تاریخ هنر جهان محسوب میشوند. از همین رو، بسیاری او را به عنوان پدرخوانده فستیوالهای راک مدرن نیز توصیف میکنند، زیرا تاثیرات بیپایان موسیقی واگنر به فرهنگ موسیقی راک و پاپ نیز رسیده است.
به جای اینکه نقش اپراهای واگنر در رایش سوم آدولف هیتلر را نادیده بگیریم، نباید از اهمیت آن چشمپوشی کنیم. برای حزب نازی، ریشارد واگنر نمایندهای از تفکرات برترپندارانه و نژادپرستانهی آنها بود. آثار واگنر، در ذهن نازیها، نمادی از افکار ارتقاءدهندهی نژاد و تمجید از ارث و نژاد آلمانی بود. آدولف هیتلر بیپایان وی را تحسین میکرد و او را مؤلفی میدانست که با آثارش به سوی آیندهای درخشان برای ملت آلمان هدایت میکند.
در یکی از سخنرانیهای خود، حتی ادعا کرد که آثار واگنر در تجلیل از “ماهیت سلحشورانه نژاد ژرمن” خلق شدهاند. اگرچه دیدگاهها در این مورد متنوع بودند (مثلاً آلفرد روزنبرگ پارسیفال را مسیحی و مؤلفی صلحطلبانه میدانست)، واگنر تا ابد یکی از آهنگسازانی خواهد ماند که بهشدت تحت تأثیر سیاستها و ایدئولوژیهای زمان خود بوده و به عنوان یکی از آهنگسازان سیاسیترین در تاریخ شناخته میشود.
نتیجه گیری
اپراهای واگنر به دلیل طولانی بودن ممکن است برای شنوندگان نوآور تازه مطلوبی نباشند. اگر برای نخستین بار در حال گوش دادن به موسیقی و اپرهای واگنر هستید، ممکن است ابتدا کمی گیج شوید. اما توصیه میشود به خود فرصت دهید تا با سبک وی آشنا شوید و به تدریج با آثار واگنر آشنا شوید.
همچنین، اگر نمیخواهید به طور کامل به اپرهای بلند و طولانی او بپردازید، میتوانید از اورتورها (آهنگهای آغازین) و پرلودهای ارکستری (قطعههای موسیقی بدون کلام از اپر) استفاده کنید.
این قطعات به صورت مستقل در دسترس قرار دارند و میتوانند تجربهی جذابی برای شما فراهم کنند. به خواستهی شما و با توجه به میزان تاثیرگذاری موسیقی واگنر، میتوانید تجربهی خود را به تدریج و با دقت تعمیق دهید.