اگر به نسل گذشته تعلق دارید، ممکن است با دیدن عنوان این مقاله به این فکر بیفتید که آیا والدین ما واقعاً نیاز داشتند به ما دروغ بگویند یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا پدرها و مادرهای ما در گذشته به راحتی میتوانستند به ما بگویند که اگر نمیتوانند ما را به پارک ببرند یا ما باید بدون دلیل خاصی بستنی نخوریم؟
به نظر میآید که در زمانهای گذشته، والدین معمولاً به راحتی میتوانستند اینگونه مواقع را مطرح کنند و بچهها بدون مخالفتی زیادی متقاعد شوند. اما اینجاست که نکته مهمی به چشم میآید: دنیای کودکان امروز با دنیای گذشته تفاوتهای زیادی دارد.
در حال حاضر، کودکان نسل جدید به شدت حساس و آگاهانهتر از دیگر نسلها به دنیای اطراف خود نگاه میکنند. بنابراین، والدین باید با موانع و محدودیتهایی مواجه شوند که در گذشته وجود نداشته است. به عبارت دیگر، این دروغهای ساده که ممکن است به نظر درست بیایند، نمیتوانند همیشه بدون تأثیر مثبت یا منفی بر رشد و تربیت کودکان استفاده شوند.
در ادامه این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، ابتدا دلایل شایعی که والدین به آنها متوسل به دروغگفتن به کودکان میشوند را بررسی خواهیم کرد. سپس به بررسی پیامدهای احتمالی این اقدامات در آینده کودکان میپردازیم.
دلایل دروغ گفتن به کودکان توسط والدین
پیشنهاد می شود به پکیج درمان دروغگویی کودکان مراجعه فرمایید. والدین به دلایل گوناگونی به دروغگفتن به فرزندان خود روی میآورند، اما برخی از این دلایل به شدت رایج هستند. اکثر والدین حداقل یکبار در زندگی خود با دروغگفتن به فرزندانشان مواجه شدهاند.
بر اساس تحقیقات، عده زیادی از والدین وقتی به دروغ متوسل میشوند که میخواهند از ورود به مواجهه و اختلاف با کودکها جلوگیری کنند یا به عبارت دیگر، قصد دارند مخاطب خود را از انجام تعدادی از رفتارهای نامطلوب یا خطاهای خود بازدارند.در ادامه، چهار نوع دروغ رایج که والدین معمولاً به کودکان خود میگویند، را بررسی خواهیم کرد.
دروغ برای کار راه اندازی
والدین اغلب به دروغ گفتن متوسل میشوند تا به موقتی از فشار و اصرارهای کودکان درخواستهای خاصی فرار کنند یا تا به موقتی از وظیفههایی که به نظرشان دشوار یا ناخوشایند میآید در زمینه تربیت فرزندان خود کوتاهی ندهند. به طور مثال:
– وقتی باید به خرید رفته و کودک خواهان خرید اسباببازی است و والدین نمیخواهند از این خرید فروشگاهی دور بمانند، ممکن است بگویند: “اسباببازیفروشی امروز تعطیل است!”
– در مواقعی که هوا سرد است و والدین نگران مریض شدن کودک در پارک هستند، ممکن است بگویند: “پارک امروز بسته است!”
– همچنین وقتی کودک زیاد شیرینی خورده و والدین نمیخواهند او بیش از حد شیرینی بخورد، ممکن است بگویند: “بیسکویت تمام شده!” حتی اگر این اتفاق واقعاً رخ نداده باشد.
دلیل اصلی والدین برای دروغ گفتن به کودک عمدتاً برای راحتی خودشان و یا به منظور جلوگیری از بروز و وقوع مشکلات و آسیبهای جسمی یا روحی به کودک است. این دروغها به والدین امکان موقتی از تنشها و فشارهای زمانی که کودکان ممکن است ایجاد کنند، فرصت داده و از تعاملات ناخوشایند جلوگیری میکنند.
دروغ های سنتی
این نوع دروغها از دورانهای دور به فرهنگ مردم در سرتاسر جهان نفوذ کردهاند و معمولاً به ندرت آسیبی به کسی نمیزنند. به عنوان مثال، در بسیاری از کشورها، باور به فرشته مهربان دندان وجود دارد که به کودکانی که دندانهای شیری خود را از دست دادهاند، هدیه میآورد. همچنین، در برخی دیگر از کشورها، باور به بابانوئل وارد است که در شب سال نو با جورابهای کودکان هدیه یا پول میگذارد.
دلیل اصلی این دروغها اغلب افزایش شادی کودکان و ایجاد جرقه و هیجان در زندگی آنها است. این دروغها به کودکان امکان میدهند تا در جشنوارهها و تجربیات خود بخصوص در مراسمهای مهمی مانند جشن تولد یا سال نو، لحظات شگفتآوری تجربه کنند و از این تجربهها لذت ببرند.
دروغ در مورد توانایی های کودکان
بسیاری از والدین به کودکان خود در مورد استعدادها و تواناییهایشان در مواقعی دروغ میگویند، به عنوان مثال:
– وقتی کودک نتوانسته در تیم فوتبال خوب بازی کند، ممکن است بگویند: “تو فوتبالیست عالیای هستی!”
– وقتی کودک نتوانسته نقاشیاش را به شکلی مطابق با الگوی اصلی اجرا کند، ممکن است بگویند: “نقاشی تو از همه زیباتر بود!”
دلیل اصلی این دروغها در تشویق و افزایش اعتماد به نفس کودکان است. والدین از این دروغها به منظور رفع ناراحتی کودکان استفاده میکنند و سعی دارند تا ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس در فرزندان خود را ترویج کنند. این دروغها ممکن است به کودکان انگیزه دهنده باشند و آنها را به تلاش بیشتر و پیشرفت در زمینههای مختلف ترغیب کنند.
دروغ در مورد مسائل سخت
والدین معمولاً درباره مسائلی که توضیح دادن آنها به کودکان سخت است، به آنها دروغ میگویند، به عنوان مثال:
– وقتی یکی از نزدیکان کودک در گذشته باشد، ممکن است بگویند: “پدربزرگ رفته مسافرت.”
– وقتی کودک درباره تولد نوزاد میپرسد، ممکن است بگویند: “لکلکها بچه را میآورند و به ما میدهند.”
– وقتی قرار است طلاق بگیرند، ممکن است بگویند: “مامان/بابا یک مدت میرود مسافرت.”
دلیل اصلی والدین برای این دروغها و همچنین برای دروغهای مشابه درباره مسائل جنسی این است که توضیح دادن به کودکان برایشان دشوار است. گاهی اوقات شرم و حیا نیز موانعی را برای توضیح دادن چنین موضوعاتی قرار میدهد.
البته برخی والدین نیز ممکن است بگویند: “بچه کوچک به این مسائل رو نمیبینه و به این حرفها!” طبق تحقیقات، یکی از دروغهای شایعتر که والدین به کودکانشان میگویند این است که اگر رفتارشان را تغییر ندهند، آنها را ترک خواهند کرد. این گونه تهدیدات در واقعیت حداقل در کودکی، انجام نمیشود و تنها به منظور ترتیب دادن رفتار کودکان از آن استفاده میشود.
آیا دروغ گفتن به کودک آسیب زا است؟
دروغ گفتن به کودکان ممکن است تأثیرات مختلفی داشته باشد و آیا آسیب زا است یا نه، به عوامل مختلفی مرتبط با موقعیت و شیوه انجام آن بستگی دارد. در زیر چند نکته در مورد این موضوع آورده شده است:
1. سن کودک: سن کودک بسیار مهم است. کودکان کوچکتر ممکن است درک کمتری از مفهوم دروغ داشته باشند و از طرفی ممکن است تاثیرات مخرب کمتری از دروغ گفتن را تجربه کنند. اما با بزرگتر شدن، درک آنها از اهمیت صداقت و دروغ بهبود پیدا میکند.
2. موضوع دروغ: موضوع یا موضوعی که به کودک دروغ گفته میشود نیز مهم است. برخی از دروغها ممکن است در مواقع خاص مفهوم داشته باشند، مانند دروغهایی که به منظور حفاظت از ایمنی یا به منظور حفظ اعتماد کودک به والدین یا مراقبان گفته میشوند.
3. تداوم دروغ: اگر یک الگوی تداوم دروغ گفتن توسط کودک ایجاد شود، این میتواند آسیب زا باشد. تداوم دروغ ممکن است به کودکان اجازه دهد که به تدریج صداقت را کمتر ارزش بدهند.
4. اندازه گیری تبعیضی: برخی از دروغها ممکن است به عنوان ابزاری برای اعمال تبعیض یا ترتیبدهی به کودکان استفاده شوند، که میتواند به آنها آسیب بزند.
5. آموزههای تربیتی: آموزههای صداقت و ارزش قائل شدن به صداقت برای تربیت کودکان بسیار مهم هستند. والدین و مراقبان میتوانند با تبیین اهمیت صداقت و تشویق کودکان به صداقت، به جلوگیری از دروغ گفتن آسیب زا کمک کنند.
در کل، دروغ گفتن به کودکان در موارد خاص و با دقت ممکن است موجب آسیب نشود، اما به عنوان یک الگوی رفتاری عمومی نباید ترویج شود. تربیت کودکان به صداقت و ارزشگذاری صداقت میتواند به توسعه اخلاقی و اجتماعی سالم آنها کمک کند.
چه وقتی دروغ گفتن به کودک خوب است؟
برای آموزش بیشتر به پکیج حل مشکلات کودکان مراجعه فرمایید. استفاده از دروغها در مواقع خاصی در تربیت کودکان، مسئلهای برای والدین است که نیاز به تفکر و ارزیابی دقیق دارد. گرچه دروغگفتن یا نگفتن نهایتاً به اختیار والدین بستگی دارد، اما در برخی شرایط خاص ممکن است دروغ یک گزینه معقولانه به نظر بیاید. در اینجا مهم است که دروغهایی که برای کودکان بیضرر هستند، از دروغهایی که ممکن است در آینده آسیب برسانند، تمایز یافته و با دقت انتخاب شوند.
در این راستا، برای انتخاب درست در مواقعی که به دروغگفتن نیاز دارید، میتوانید به سؤالات زیر فکر کنید:
1. آیا دروغگفتن در این موقعیت ممکن است در آینده برای کودکان منفی باشد؟
2. آیا این دروغ ممکن است کودکان را گیج کند یا باور آنها در مورد دیگران را منحرف کند؟
3. آیا این دروغ به نفع من است یا به نفع کودکان؟
4. آیا کودکان به عنوان افراد کوچک نیاز به درک حقیقت دارند و من دروغ میگویم یا اینکه از آنها برای نگهداری در حالتهایی که برایشان سخت تفهیم شود، استفاده میکنم؟
در نهایت، سن کودک و درک او از مسائل تعیینکننده اصلی میشود که آیا دروغ باید به کودک گفته شود یا نه. از مثالی که آوردید (پیشنهاد خروج به پارک)، مشخص است که کودکان نوپا ممکن است قادر به درک دلایل شما باشند و از توضیحات حقیقتمند بهرهمند شوند. این در حالی است که در موارد دیگر ممکن است بهتر باشد به کودکان نسخههای سادهتری از وقایع را ارائه دهید تا از شیوهای مناسب و درکپذیر توضیح داده شوند.
چه هنگامی دروغ گفتن به کودک موجب بروز مشکل می شود؟
در تمام فرهنگها، والدین گاهی اوقات به کودکان خود دروغ میگویند. این مسئله، باید به آسانی جریان طبیعی و توسعهی کودکانی که به بلوغ رسیدهاند، ترکیب شود. با این حال، این موضوع نباید به اثرات منفی بلند مدت منجر شود.
یک تحقیق نشان داد که ممکن است افرادی که در کودکی از والدین خود دروغ شنیدهاند، در بزرگسالی خود نیز به والدین خود دروغ بگویند. این تحقیق همچنین نشان داد که صداقت نداشتن والدین میتواند باعث بیاعتمادی کودکان شود و در مواردی ممکن است مشکلاتی نظیر پرخاشگری را ایجاد کند.
با این وجود، هنوز تحقیقات کافی درباره ارتباط بین ناسازگاری فرزندان بزرگتر و ماهیت دروغهای والدین آنها انجام نشده است. مثلاً دروغهایی مانند “دیگه آبنبات نداریم” تأثیر منفی بسیار کمتری دارند تا دروغهای تهدیدآمیزی نظیر “میذارمت میرم، دیگه من رو نمیبینی”. به ویژه اگر والدین بعد از تهدید واقعی و برای ترساندن کودک، واقعاً به مدت چند ساعت منزل را ترک کنند.
دروغگفتن در مواضعی که موضوعات ناراحتکننده مانند مرگ و طلاق یا موضوعاتی که توضیح آنها سخت است مانند تولد بچه، میتواند پیوند صمیمانه بین والدین و فرزندان را به خطر بیندازد. در این موارد، فرصتی برای آموزش کودک وجود دارد که با دروغگفتن آن را از دست میدهید.
اگر شما درباره این مسائل دروغ بگویید، فرزندانتان به راههای دیگری متوسل خواهند شد زیرا دیر یا زود اصل موضوع را خواهند فهمید. حتی ممکن است دروغهای شما باعث شوند که در مدرسه یا در جمع دوستانشان تمسخر شوند.
روش های جلوگیری از آسیب های دروغ گفتن به کودک
گاهی بهتر است بهجای اعمال دروغ به منظور جلوگیری از مشاجره، سعی کنید به عصبانیت کودک توجه نکنید و به صراحت راستی را بیان کنید. فرزندپروری یک فرآیند پیچیده است و شامل آزمون و خطاهای زیادی میشود. هر کودک دارای ویژگیها و نیازهای مختلفی است و چیزی که در یک خانواده مناسب است، ممکن است در خانوادهای دیگر مناسب نباشد.
همه والدین باید با توجه به شرایط و نیازهای فرزندان خود، بهترین راهحل را پیدا کنند. با این حال، صداقت به عنوان یک اصل اساسی، اگرچه نه در همه موارد، در بسیاری از مواقع کارساز است. در ادامه چند نکته مهم آمده که با رعایت آنها میتوانید تا حد امکان با فرزندانتان صادقانه برخورد کنید.
در نظر گرفتن سن کودک
اگر کودکان شما به اندازهای بزرگ شدهاند که متوجه شوند شما دروغ میگویید، بهتر است دروغگفتن را ترک کنید. بچههای بزرگتر، به خلاف کودکان خیلی کوچک، به راحتی بیاعتماد به شما میشوند و ممکن است به شدت سوال کنند که چرا دروغ میگویید.
به جای این کار، تلاش کنید حقیقت را به نحوی برای آنها توضیح دهید که بتوانند آن را درک کنند. به عنوان مثال، اگر کودکی به اندازهای بزرگ شده باشد که بفهمد پارک باز است، از او نمیتوانید ادعای بسته بودن پارک را قبول کند. به جای اینکه دروغ بگویید، به او توضیح دهید که چرا تصمیم گرفتهاید پارکرفتن را به زمان دیگری موکول کنید.
برقراری تعادل بین راستگویی و دروغ گویی
گاهی مواقع کودکان نیاز به شنیدن کلیه حقایق ندارند، اما این معنا ندارد که باید همیشه اطلاعات را از آنها پنهان کنیم. باید تعادل مناسبی در ارتباط با آنها ایجاد کنیم. به عنوان مثال، وقتی خبرهایی از حوادث خشونتآمیز و ناراحتکننده با تصاویر منتشر میشود، باید دقت کنیم که کودکان به این موارد به صورت کامل معرض نشوند. اما نیز نباید کاملاً از آنها پنهان کنیم، زیرا آنها نیاز دارند تا تدریجاً با واقعیتهای جهان آشنا شوند.
این بر عهده والدین است که تصمیم بگیرند کدام مواد را به کودکان نمایش دهند و کدام را نه. به عنوان مثال، وقتی در یک برنامه خبری درباره یک حادثه خشونتآمیز صحبت میشود، به جای اینکه به طور عجول بگویید: “وای، نگاه نکن!” و آنها را از آن جدا کنید و استرس آنها را بیشتر کنید، به آرامی کانال را تغییر دهید و بگویید: “بیا ببینیم این کانال چه خبری دارد.”
در مورد دروغهای مرتبط با استعدادهای کودکان، به جای دروغ گفتن، به کودک خود در مورد مهارتها و تواناییهایش اطمینان دهید. به عنوان مثال، اگر کودک نقاشی کرده و اثرش دارای اشکالاتی باشد، نگویید: “نقاشیات هیچ اشتباهی ندارد.” به جای آن، میتوانید بگویید: “تو رنگها را خیلی خوب انتخاب میکنی، اما بیا تا این قسمت را بهبود ببخشیم.”
این رویکرد را نیز در مورد مسائل خانوادگی مانند طلاق اتخاذ کنید. دروغگفتن مانند “مامان/بابا مدتی میرود به مأموریت یا تعطیلات” اشتباه بزرگی است مگر اینکه جدایی واقعی و موقت باشد. به جای آن، به کودک توضیح دهید که شما و پدر یا مادرشان به دلایلی مجبور به زندگی جداگانه شدهاند، اما از بیان برخی جزئیات تلخ پرهیز کنید.
برای فرزند خود الگوی راستگویی باشید
بهترین روش برای انتقال ارزش صداقت به کودکان، نقشمدل بودن شما به عنوان والدین است. کودکان به طور عمده از تجربه و دیدن چیزها آموزش میبینند و کمتر از آنچه که شما به آنها میگویید، تاثیر میپذیرند. بنابراین وقتی خودتان صادقانه و راستگو باشید، آنها نیز این ارزش مهم را از شما یاد میگیرند. این ایجاد مهارتهای ارتباطی سالم و نیز نحوه مواجهه با موقعیتهای مختلف در زندگی را تقویت میکند.
در مورد احساسات خود نیز باید با کودکان صحبت کنید، حتی اگر احساسات ناخوشایندی داشته باشید. این کمک میکند تا آنها یاد بگیرند که چگونه با احساسات دشوار خود کنار بیایند و زمانی که با مشکلاتی مواجه میشوند، بهتر بتوانند با آنها برخورد کنند. به عنوان مثال، اگر واقعاً ناراحت هستید، این را با کودکان خود به اشتراک بگذارید. برخی از والدین ممکن است سعی کنند همیشه خودشان را شاد و خوشحال نشان دهند و از نشان دادن احساسات ناراحتی خود پرهیز کنند. این رویکرد درستی است، اما گاهی اوقات از پنهان کردن احساساتتان پرهیز کنید.
برای کودکان بزرگتر، مرزهای واضحی برای اطلاعرسانی مشخص کنید. آنها باید بدانند که برخی اطلاعات از زندگی ما خصوصی هستند و راستگویی نباید به این معنا باشد که ما باید تمام جزئیات زندگی خود را به دیگران افشا کنیم.
همیشه سعی کنید به وعدههایی عمل کنید که به آنها دادهاید. این کمک میکند تا از دروغگفتن جلوگیری کنید. اگر قولی به کودکتان دادهاید، آن را انجام دهید تا اعتماد آنها به شما حفظ شود و آنها شما را به عنوان یک فرد صادق تشخیص دهند.
عدم توجه به برخی از اعتراضات کودک
مهم است که بپذیرید که گاهی کودکان شما ممکن است با تصمیماتی که شما میگیرید، مخالفت کنند. این امر نباید به طور قابل توجهی شما را نگران کند؛ انتقادهای کوچک و اعتراضات طبیعی بخشی از رشد آنها است. به عنوان مثال، اگر کودک شما بیش از حد شیرینی خورده و میداند که در خانه شیرینی وجود دارد، به جای دروغ گفتن که گربه آمده و شیرینیها را خورده است، با ملاحظه و مهربانی به او توضیح دهید که چرا باید میزان مصرف شیرینیها را محدود کند. اگر او اعتراض کرد، به این نکته توجه داشته باشید که این نوع منازعات طبیعی و عادی در رابطه والدین و فرزندان هستند و نباید بزرگتر از اندازه آنها را بگیرید.
در مواقعی که فکر میکنید دروغگفتن به عنوان گزینه اصولی وجود ندارد، بهتر است حقیقت را بگویید حتی اگر این امر باعث ناراحتی کودک شود. این اهمیت دارد که از دروغها پرهیز کنید، مخصوصا زمانی که مسائل مرتبط با استعدادهای او و مهارتهایش است. دروغهای شما ممکن است عزتنفس او را تضعیف کرده و به اعتماد به نفس او آسیب برساند.
نتیجه گیری
هر خانواده دارای ویژگیها و شرایط خاص خود است و نمیتوان یک دستورالعمل جهانی که به همه مناسب باشد برای تربیت فرزندان ارائه داد. در واقعیت، دروغگفتن به کودکان یک مسئله پیچیده است و هیچ راهحل یک اندازه برای تمام خانوادهها وجود ندارد. شما بهترین فردی هستید که فرزندتان را میشناسید و میتوانید با توجه به شرایط و ارتباطی که با او دارید، تصمیم بگیرید که در یک موقعیت خاص صداقت بهتر است یا دروغهای سفید موثرتر هستند.