توماس مان: فردی که تاریخ آلمان را روایت می کند

توماس مان: فردی که تاریخ آلمان را روایت می کند

“توماس مان” یکی از نویسندگان برجسته آلمانی به شمار می‌آید که در آثار خود به تاریخ اروپا و فرهنگ آلمان می‌پردازد. آثار او اغلب حاوی مضامین اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستند. این ویژگی باعث می‌شود که خواندن آثار “توماس مان” تجربه‌ای منحصر به فرد باشد و هر بیت کتاب از پشتوانه‌ای از مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی پر شده باشد. این غنای معنوی به آثار او جذابیت ویژه‌ای می‌بخشد. اما جذابیت آثار “توماس مان” محدود به محتوا نمی‌شود؛ بلکه نیز به فرم و نحوه‌ی نوشتن او بستگی دارد.

توماس مان در آثر و کتاب هایی که نوشته است از ظرایف ادبی به شکل بسیار هوشمندانه ای استفاده کرده است و این امر باعث محبوبیت و شهرت وی در عرصه ادب می‌شود. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، ما قصد داریم به صورت مختصر با زندگی‌نامه “توماس مان” آشنا شویم و سپس به بررسی تعدادی از مشهورترین آثار او بپردازیم. باید ذکر کرد که تعدادی از آثار این نویسنده آلمانی به زبان فارسی ترجمه شده‌اند تا اهمیت وی و افکارش در دنیای فارسی‌زبان نیز به اشتراک گذاشته شود.

دوران کودکی و نوجوانی توماس مان

“توماس مان” در تاریخ ۶ ژوئن ۱۸۷۵ در شهر لوبک آلمان به دنیا آمد. وی از خانواده‌ای با ریشه‌های مختلف بود؛ پدرش یک بورژوا بود و به عنوان تاجر غلات فعالیت می‌کرد، در حالی که مادرش اصالت برزیلی داشت. پدر “توماس مان” بعدها توانست به عنوان سناتور شهر انتخاب شود. “توماس مان” تحصیلات ابتدایی خود را در شهر لوبک فرا گرفت و تا سن ۱۹ سالگی در همان منطقه زندگی کرد. اما پس از درگذشت پدرش، همراه با سایر اعضای خانواده، از لوبک به مقصد مونیخ کوچ کرد.

علاقه توماس مان به هنر

پس از رسیدن به مونیخ، «توماس مان» به کار در یک شرکت بیمه اشتغال پیدا کرد. او در آن زمان به مونیخ، که به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی آلمان محسوب می‌شد، آمده بود. این شهر و فرهنگ غنی آن تاثیرات ژرفی بر توماس، که در آن سن ۱۹ سالگی بود، گذاشت و او را به هنر، ادبیات و فرهنگ علاقه‌مند کرد. با این وجود، او هنوز به خانواده‌ای تعلق داشت که با مفاهیم هنری بیگانه نبودند.

“توماس مان” تصمیم گرفت در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ تحصیلات خود را ادامه دهد. او در رشته‌های تاریخ، ادبیات و اقتصاد سیاسی مشغول به تحصیل شد. این انتخابهای تحصیلی نشان می‌دهد که علاقه و تعهد او به دانش و فرهنگ عمیق بوده و تاثیر مثبتی در ایجاد آثار ادبی پربار خواهد گذاشت.

خلق بودنبروک ها

در سال ۱۸۹۷، «توماس مان» هنگامی که ۲۲ ساله بود، به همراه برادرش هاینریش مان به شهر رم ایتالیا سفر کرد و مدتی در آنجا اقامت داشت. در این شهر، وی تمرکز خاصی بر روی نگارش شاهوار ادبی خود به نام “بودنبروک‌ها” داشت و در سال ۱۹۰۱ آن را به چاپ رساند. انتشار این کتاب باعث شهرت جهانی «توماس مان» شد و وی به عنوان یک نویسنده برجسته شناخته شد.

زندگی شخصی توماس مان

در سال ۱۹۰۵، «توماس مان» که در آن زمان سی سال داشت، با کاتیا پرینسگهایم ازدواج کرد. او خود فرزند یکی از استادان دانشگاه مونیخ بود، و این ازدواج ثمره‌ای شگفت‌آور به همراه آورد؛ شش فرزند دلبند. یکی از این فرزندان با نام کلاوس بعدها به عنوان یک نویسنده بسیار معروف و پرآوازه شناخته شد و به ثمرات ناب «توماس مان» در زمینه ادبیات ادامه داد.

تمرکز توماس مان بر نویسندگی

پس از نوشتن کتاب “بودنبروک‌ها”، «توماس مان» به مدت دو دهه به تمرکز بر نویسندگی پرداخت و موفق به ارائه آثار جذاب و بی‌نظیر در زمینه ادبیات تاریخی شد. کتاب‌های او با استقبال گسترده خوانندگان و جوامع ادبی اروپایی مواجه شد و وی به عنوان یکی از نویسندگان برجسته و مورد توجه در صنعت ادبی شناخته شد. این دوره از تلاش‌های او به وضوح نمایانگر تأثیرگذاری و توانایی نویسنده در ایجاد آثار ماندگار بود.

دریافت جایزه نوبل ادبیات

در سال ۱۹۲۹، «توماس مان» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. آکادمی نوبل ادبیات اثر اصلی دریافت این جایزه را به کتاب “بودنبروک‌ها” نسبت داد. این جایزه نوبل ادبیات به وضوح نقش مهمی در افزایش شهرت «توماس مان» ایفا کرد و باعث شد تا وی به عنوان یک نویسنده برجسته جهانی شناخته شود. پس از این انجاز بزرگ، «توماس مان» دستاویزهای جایزه‌های ادبی بین‌المللی دیگری نیز به دست آورد. این جایزه نوبل به وضوح نمایانگر تأثیر بزرگی بود که آثار وی بر ادب و فرهنگ جهانی گذاشت.

افکار سیاسی توماس مان

“توماس مان” یکی از نخستین نویسندگان آلمانی بود که از تهدید نازی‌ها به قدرت هشدار داد. او به نازی‌ها به عنوان بربرها اشاره می‌کرد و در یک سخنرانی مشهور در سال ۱۹۳۰، به زبان آلمانی، تند و تیز به حکومت نازی‌ها انتقاد کرد. وی تصریح کرد که اجازه دادن به نازی‌ها برای به دست گرفتن قدرت می‌تواند به فاجعه وحشتناکی برای آلمان، اروپا و جهان منجر شود. اما وقتی حزب نازی در سال ۱۹۳۲ به قدرت رسید، «توماس مان» در آلمان نبود و به دانشگاه‌های مختلف در اروپا سفر می‌کرد.

“توماس مان” بعدها تصمیم گرفت لحن انتقادات خود نسبت به حکومت نازی‌ها را ملایم‌تر کند. این تغییر در رویه وی باعث انتقادهای زیادی از سوی نزدیکان، خانواده و دوستانش شد. اما در نهایت این تغییر نتیجه‌ای مثبت نداشت، چرا که یک سال بعد، «توماس مان» تحت تعقیب پلیس نازی قرار گرفت و مجبور به ترک آلمان و مهاجرت به سوئیس شد.

در سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴، «توماس مان» برنامه‌های رادیویی در رادیوی صدای آمریکا اجرا می‌کرد و در ایالات متحده آمریکا اقامت داشت. اما در سال ۱۹۵۲، به دلیل تشدید سیاست‌های مک‌کارتیسم و اتهامات چپ‌گرایی، از آمریکا اخراج شد. “توماس مان” دوباره به سوئیس بازگشت و در دهکده ارلباخ نزدیک به زوریخ اقامت گزید.

اواخر عمر توماس مان

در پایان یک دوره بیماری چند روزه و بر اثر بیماری قلبی، “توماس مان” در تاریخ ۱۲ اوت ۱۹۵۵ در بیمارستان شهر زوریخ جان خود را از دست داد. او دو ماه پیش از این، هشتادمین سال تولدش را جشن گرفته بود و در سراسر اروپا، از این مناسبت به عنوان یک افتخار و شکوه استفاده شد و تجلیل شد. وی در میان نزدیکان و طرفدارانش داخل و خارج از آلمان به آخرین سفر خود پایان داد.

افتخارات توماس مان

این نویسنده به علاوه‌ی دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۹، در سال ۱۹۴۹ جایزه ادبی گوته را نیز از آن خود کرده است. وی برخی از افتخارات دیگری نیز کسب کرده است، از جمله دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه‌های آکسفورد و کمبریج، و نیز اختصاص نشان افتخار صلیب لژیون دونور فرانسه به وی شده است.در ادامه این نوشتار، به معرفی تعدادی از آثار برجسته «توماس مان» می‌پردازیم.

آشنایی با بهترین آثار و کتاب های توماس مان

کتاب نابغه‌ی خردسال، پیشخدمت و شعبده باز

این کتاب شامل دو داستان بلند و یک یادداشت کوتاه می‌شود. اولین داستان به نام “نابغه‌ی خردسال” در سال ۱۹۰۳ نوشته شد و به یک واقعیت اساسی اشاره دارد: کژتابی. در این داستان، یک پیشوا به توده مردم که پایه اصلی داستان را تشکیل می‌دهند، مراجعه می‌کند و روایتی جذاب از تعامل بین این دو دسته ارائه می‌دهد.

داستان دیگر به نام “پیشخدمت و شعبده‌باز” در سال ۱۹۲۹ نوشته می‌شود. در این داستان، نگاهی دقیق به محیط سیاسی زمانه انداخته می‌شود. در این سال، هیتلر و موسولینی به عنوان رهبران جدیدی در صحنه سیاست ظاهر شده و قدرت خود را نشان داده‌اند. کتاب با تحلیل این واقعیت‌های سیاسی، تأکید می‌کند که این تهدیدها دیگر تنها اموری توخالی نیستند بلکه به واقعیت‌های جاری زمانه تبدیل شده‌اند و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت. موسولینی به عنوان یک قدرت ماندگار تصور می‌شود و هیتلر و حزب نازی نیز روز به روز قدرت‌آورتر می‌شوند. تنها سه سال پس از نوشتن این کتاب، حکومت آلمان به دست آن‌ها درآمد. این کتاب به تشکیل شناختی از ظهور فاشیسم در اروپا می‌پردازد.

همچنین، در این مجموعه، یک یادداشت کوتاه به نام “برادر هیتلر” نیز وجود دارد که به بررسی مسائل مربوط به خانواده هیتلر می‌پردازد.

در یک بخش از کتاب “نابغه‌ی خردسال، پیشخدمت و شعبده‌باز”، ما با صحنه‌ای روبرو هستیم:

یک نفر در صحنه نشسته و موسیقی می‌نوازد. با اشعار ناچیز و آهنگ‌های ریز اندام، او پیانوی سیاه و حجیم را در اختیار دارد. او تنها نقطه‌ی نورش در این فضاست، که بر فراز مردمی جمع شده و در این همگرایی، همگی از حالت خود گذشته و به جهان موسیقی‌اش فرو رفته‌اند. او حق دارد با اجرای بی‌تا و شگفت‌آور خود، جمعیت را به معنویاتی دیگر ببرد. این جلسه برای دو دقیقه تعیین شده بود، اما تقریباً بیست دقیقه طول کشید.

کودکان، که با برخاستن ما از جلسه به هیجان آمده بودند، این لحظات را با شادمانی پر کردند. آنها ارتباطی با افراد در پایین‌ترین سطح سالن برقرار کردند، از جمله با گوئیز کارد که قایق پدالی اجاره داده بود. از خواب آلودگی دست‌های گویاشان ابراز شادی می‌کردند و بدون واژه‌ها، با اشاره‌ها و لبخندها به ماهی‌گیرانی که آرزوهایی را در قلب داشتند، پیغام‌ها را منتقل می‌کردند: “فردا ماهی‌های زیادی خواهیم گرفت! قایق‌هایتان پُرپُر خواهد بود.”

کتاب خنوخ و قانون

کتاب “خنوخ و قانون” اثر “توماس مان” از دو داستان بلند مجزا تشکیل شده است، که از سایر آثار نویسنده متمایز و بسیار ویژه هستند. نویسنده در این دو داستان به بررسی جذب انسان‌دوستی می‌پردازد و از زبانی شاعرانه و مفاهیم فلسفی بهره می‌برد. در این اثر، ردپای اسطوره‌ها نیز قابل تشخیص است.

در داستان اول، خواب یوسف نوجوان دربارهٔ خنوخ آمده است. خنوخ به عنوان پدربزرگ حضرت نوح و در جمع پیامبران شناخته می‌شود. در این داستان، یوسف خواب خود را به برادرش بنیامین تعریف می‌کند. این اثر ارجاعات زیبا و دقیقی به دوران باستانی دارد و نشان می‌دهد که نویسنده به طور واضح با متون مذهبی آشنا است. هرچند نویسنده از شخصیت‌های معتبر تاریخی استفاده کرده است، اما نگاه شخصی خود را نیز به داستان اضافه کرده و آن را جذاب و جالب کرده است.

پیشنهاد می شود به مقاله کتاب هایی با موضوع تصرف برلین مراجعه نمایید. داستان دیگر به نام “قانون” است و به زندگی حضرت موسی اشاره دارد. در این داستان، زندگی موسی نبی بر اساس روایت‌های تورات تعریف شده است. موسی با مشکلات و چالش‌های زیادی در هدایت قوم خود مواجه می‌شود و گاهی احساس ناامیدی و خستگی می‌کند. “توماس مان” تلاش می‌کند تا مواجهه موسی با این احساسات را به تصویر بکشد. “خنوخ و قانون” هر دو داستان جذابی دارند و از جمله آثار خواندنی نویسنده هستند.

در یک بخش از کتاب “خنوخ و قانون” می‌خوانیم:

آن زمان، برادران یوسف هنوز رازهای خود را آشکار نمی‌کردند، اما کسانی به تدریج نقاب از رمز و رازهایشان برمی‌داشتند. در آغاز، ممکن بود کسانی آنها را با عنوان تنبیه گر یا پیشگوی طالع‌بین توصیف کنند. این نام‌گذاری‌ها نه به علت درستی یا دقیقی در آن زمان اتفاق افتاده بلکه به دلیل کمبود اطلاعات جوانان نسبت به معنای واقعی این عبارات انتخاب شده بود. این نقاب پشیمانی نهایی برای آنان به خود گرفته بود. حال آنکه آن‌ها به کارهای سرزنده‌تری عادت داشتند، و از دشنام‌های تندتر و شدیدتر لذت می‌بردند.

اما در نهایت هیچ کدام از این عبارات بی‌معنی به معنای واقعی آن نمی‌رسید، و روزی که از ذهن‌شان عبور کرد، آن‌ها به یک کلمه انتخابی می‌پرداختند: “رویاپرداز.” این واژه، بیشتر به دلیل از نوع مخرجانه بودن آن انتخاب شده بود. زمانی که یوسف به تفسیر خواب پدرش می‌پرداخت و خوابی را تفسیر می‌کرد که ترجمه‌ای از معنای دلالت‌های بهشتی و بهشتیانی داشت، هنوز نیامده بود که این عبارت تنبلانه را بر کشد تا آنان را به خوش‌شانسی‌های بزرگتر از خود هوشیار کند.

کتاب بودنبروک‌ها

کتاب “بودنبروک‌ها”، که با نام دیگر “زوال یک خاندان” نیز شناخته می‌شود، اثری برجسته از “توماس مان” است که در سال ۱۹۰۱ در سن ۲۶ سالگی منتشر شد. این اثر به عنوان اصلی‌ترین سبب شهرت نویسنده به شمار می‌آید. “بودنبروک‌ها” داستان زندگی چهار نسل از یک خاندان اشرافی و بورژوایی شمال آلمان را به تصویر می‌کشد. بسیاری از انتقادگران اعتقاد دارند که نویسنده در این داستان وضعیت طبقه بورژوازی در قرن نوزدهم آلمان را با دقت بررسی کرده و نشان می‌دهد که چگونه این طبقه تدریجاً سقوط می‌کند.

“بودنبروک‌ها” به واقعیت‌های زندگی طبقه بورژوازی در آلمان در طول قرن نوزدهم پرداخته و از تغییرات اجتماعی و تحولات مدرنیته سخن می‌گوید. توصیفات دقیق و فضاسازی‌ها در این کتاب جزئیات زندگی این خاندان را به تصویر می‌کشند و خواننده را به عمق داستان می‌کشانند. نویسنده با استفاده از جزئیات زندگی شخصیت‌ها نشان می‌دهد که چگونه تحولات اجتماعی و مدرنیته اثر می‌گذارد و چگونه ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت و شرافت تغییر می‌کنند.

این داستان در فاصله زمانی ۱۸۳۵ تا ۱۸۷۵ اتفاق می‌افتد، در دوره‌ای که اروپا تحولات زیادی را تجربه می‌کند و افراد به آرمان‌های ملی و ادغام آلمان مشغول می‌شوند. شخصیت‌های داستان نمادین هستند و هر کدام نقشی در نمایش مختلف از جامعه ایفا می‌کنند. این کتاب اطلاعات جامعی از نگرش‌ها، سلیقه‌ها و هویت‌های مختلف شخصیت‌ها ارائه می‌دهد.

از جمله در این داستان به شکل ویژه به ترجمه تغییرات عصر و تحولات در بخش‌های مختلف جامعه پرداخته می‌شود. داستان “بودنبروک‌ها” در واقع یک تلفیق هنری از ادبیات، فلسفه و تاریخ است که توسط “توماس مان” با شاهکاری هنری ترکیب شده و به عنوان یک اثر کلاسیک ادبی شناخته می‌شود.

در یک بخش از کتاب “بودنبروک‌ها” (یا به عبارت دیگر “زوال یک خاندان”) می‌خوانیم:

ما، طبقهٔ بورژوازی، یا همان‌طور که به عنوان قشر سوم مشهور است، به آرزوی این جامعه دست یافته‌ایم: جامعه‌ای که فقط یک طبقه اشراف داشته باشد؛ طبقه‌ای که بر اساس شایستگی افراد تشکیل شود. ما اعضای طبقه‌ی بورژواز فاسد را به عنوان اشراف تقدس نمی‌بخشیم و سیستم طبقه‌بندی اجتماعی فعلی را تصویب نمی‌کنیم. ما خواهان از بین بردن امتیازات فردی و حکومتی هستیم.

می‌خواهیم همه به عنوان شهروندان با حقوق مساوی شناخته شوند، همان‌طور که در روابط انسانی و خدای مهربان هم واسطه‌ای وجود ندارد، شهروندان هم باید رابطه مستقیم با حکومت داشته باشند. ما آزادی مطبوعات، آزادی تجارت و صنایع را خواستاریم. می‌خواهیم همه انسان‌ها بدون تبعیض و امتیازات ویژه با یکدیگر رقابت کنند و مزد بر اساس شایستگی پرداخته شود. اما ما زیر فشار تبعیض قرار گرفته‌ایم و زبان ما محدود شده است…

آیا آرزوها برای تحقق می‌رسند؟ خیر، هرگز! قلب انسان از امید پر می‌شود و نه از حسرت دستیابی به ستارگان. زندگی زیباتر از امید چیزی ندارد. به عبارت روشفوکو، امید به تمام دشواری‌ها علاوه می‌دهد و حداقل ما را در مسیری دلنشین به پایان زندگی هدایت می‌کند.

کتاب دکتر فاستوس

کتاب “دکتر فاستوس” از نظر روان‌شناختی، اجتماعی و فلسفی لایه‌های عمیقی دارد و به عنوان یک اثر استثنایی و خاص شناخته می‌شود. این داستان تا زمان‌های قدیمی به تاریخ سنت‌نویسی فاوست برمی‌گردد و داستان‌های سنتی فاوست به دوران وسطی اروپا را تجدید می‌کند. در این داستان، یک فرد به دنبال دستیابی به دانشی ممنوعه است و برای این هدف روح خود را به شیاطین می‌فروشد، اما در نهایت به سرنوشتی تلخ و وحشتناک دچار می‌شود.

این افسانه به نظر می‌آمد که کشیش‌ها از گفتن آن خوشحال می‌شدند؛ چرا که از طریق آن می‌توانستند ذهن انسان‌ها را در دست بگیرند و به پرسش‌هایی که ممکن بود اعتبار را به چالش بکشد و اخلاق فاوست را مذموم کنند. اما بعدها، این سنت تغییر کرد و به شکل دیگری نمایش داده شد.

در کتاب “دکتر فاستوس” توماس مان، نسخه‌ای از فاوست‌نویسی را در قرن بیستم ارائه می‌دهد و به بررسی دلایل و عوامل جنگ جهانی دوم می‌پردازد. شخصیت اصلی داستان به نام آدرین لورکون است، یک نابغه موسیقی. یک شبح شیطانی به او ظاهر می‌شود و پیشنهادی وسوسه‌آور به او می‌دهد. این داستان از زبان دوست آدرین، آدورنو، روایت شده است.

کتاب های مشهور توماس مان

زندگی آدرین پر از رویدادهای مختلف است؛ او در ابتدا به تحصیل در رشته دین‌شناسی می‌پردازد، اما به زودی از آن دست می‌کشد و علاقه‌مند به موسیقی می‌شود و در این حوزه موفقیت‌های چشمگیری دارد. شبح شیطانی هم در زمانی که آدرین در حال نوشتن یک قطعه موسیقی است، به سراغ او می‌آید. توماس مان برای نگارش این کتاب از تجربیات و دانش تئودور آدورنو، استاد موسیقی، بهره برده است. این کتاب در سال ۱۹۴۷ و دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد.

در یک بخش از کتاب “دکتر فاستوس”، توصیفی از والدینی از طبقهٔ متوسط و خانواده‌ای با درآمد فراوان ارائه داده شده است. آنها به دلیل کم‌سوادی و عدم دستیابی به تحصیلات عالی، درجه‌بندی خاصی نداشتند. پدر من، در ولگموت سایتبلم، یک داروخانه عطاری داشت و داروها را عرضه می‌کرد. وی به عنوان معتبرترین عطار در روستا شناخته می‌شد.

کتاب کوه جادو

کتاب “کوه جادو”، در سال ۱۹۲۴ منتشر شد، که پنج سال قبل از اهدای جایزه نوبل ادبیات به “توماس مان” بود. داستان اصلی این کتاب حول شخصیت هانس کاستورپ، یک جوان از طبقهٔ بورژوا آلمانی، می‌چرخد. هانس تصمیم می‌گیرد برای مدتی به خانهٔ پسرخاله‌اش، یواخیم، در یک آسایشگاه در داووس، سوئیس، سفر کند. یواخیم در این آسایشگاه اقامت دارد و تحت مراقبت‌های پزشکی قرار گرفته است. اما هانس، پس از ورود به آسایشگاه، متوجه می‌شود که وضعیت جسمی او نیز نیازمند مراقبت است.

بنابراین، او تصمیم می‌گیرد برای مدتی در این آسایشگاه بماند. اقامت او در اینجا برای مدت هفت سال ادامه پیدا می‌کند. زمانی که هانس به آسایشگاه می‌آید، جهان در حال تغییر و تحول زیادی است، به‌خصوص در پی‌روزهای جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴. او همچنین تجربه‌های خشونت و شرایط سخت جبهه‌های جنگ را تجربه کرده است که تاثیر عمیقی بر زندگی او داشته است و این مسائل نیز در داستان به تصویر کشیده می‌شود.

این کتاب به شکل نمادین تلاش می‌کند تا وضعیت اروپا در آستانه جنگ جهانی اول را تصویری بیان کند. آسایشگاه داووس به عنوان یک مکان معتبر برای درمان بیماران از سرتاسر اروپا شناخته می‌شود، اما در واقعیت این بیماری به تمام جوامع اروپایی فرا گرفته است. نویسنده برای نگارش این اثر از سبک ناتورالیستی بهره می‌برد و توصیفات و شرح‌های دقیقی از محیط‌ها و صحنه‌ها ارائه می‌دهد.

در داستان این کتاب، طبقه متوسط اروپایی به تحلیل و بررسی گذشته و آینده‌ای ناامید اشاره دارد. این طبقه در آغاز قرن بیستم با مشکلات و بیماری‌ها روبرو می‌شود، اما نمی‌تواند راه‌حلی برای مشکلاتش پیدا کند و در نهایت در جنگی وحشتناک و نابود‌کننده ناشی از تلاش برای حفظ ملکیت‌های خود و خانه‌هایشان گرفتار می‌شوند. کتاب “کوه جادو” وارد دنیای مختلفی از شخصیت‌ها می‌شود.

شخصیت‌های متنوعی وجود دارند، از جمله یک یسوعی متعصب به نام لئو نوفتا و یک اومانیست سکولار به نام لودویکو ستمبرینی. همچنین، در داستان یک رابطه عاشقانه میان شخصی به نام مادام شوشا و دیگری وارد می‌شود که تمامی جذابیت و رنگ‌های ویژه‌ای به داستان اضافه می‌کند.

کتاب “کوه جادو” در فهرست صد کتاب قرن نشریه “لوموند” نیز جای گرفته و اقتباسی سینمایی با همین عنوان توسط کارگردان “هانس گایبندورفر” در سال ۱۹۸۲ تولید شد.

در یک قسمت از رمان “کوه جادو”، شخصیت اصلی می‌گوید:

حتی ممکن است به نظر بیاید که در مجموع، من بیشتر با آدم‌های غمگین ارتباط برقرار کنم تا با آدم‌های شوخ و خندان. دلیل این ترجیح را خدا بهتر از همه می‌داند. ممکن است این انتخاب به دلیل تجربه‌ی بی‌پدر و مادری من در کودکی باشد که آنان را از دست دادم.

 کتاب میراث داران گوگول

“توماس مان” علاوه بر نوشتن رمان‌ها و داستان‌ها، به مقاله نویسی نیز علاقه‌مند بود. او از ادبیات روسیه بهره‌برد و این ادبیات را یکی از منابع اصلی الهام خود در نوشتن داستان می‌دانست. “مان” تلاش می‌کرد تا آثار نویسندگان روس را با دقت بررسی کند. کتاب “میراث‌داران گوگول” از چهار مقاله تشکیل شده است. مقاله اول به نام “برگزیده آثار ادبیات روسیه” در سال ۱۹۲۱ منتشر شد و در این نوشته، ویژگی‌های عمومی ادبیات روسیه به دقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.

سه مقاله دیگر به معرفی آثار سه نویسنده بزرگ روسیه، یعنی داستایفسکی، تولستوی و چخوف اختصاص یافته‌اند. این مقالات با وجود کوتاهی خود، بسیار دقیق و شخصی ترتیب داده شده‌اند. “مان” تحلیل نه‌تنها دقیقی را انجام می‌دهد بلکه به شکلی عاطفی نیز به نگاه به همکاران روس خود می‌پردازد، چیزی که در منتقدان ادبی کمتر دیده می‌شود.

باید توجه داشت که “توماس مان” یک مورخ ادبیات یا منتقد ادبی نیست، اما می‌تواند به خوبی به ادبیات قرن بیستم اهمیت دهد. جالب است که اثرهای او در میان دوستداران ادبیات روسیه نیز طرفداران بسیاری دارد و در این کتاب به زندگی سه نویسنده بزرگ روسیه اشاره می‌شود.

دسته‌بندی‌ها