تجربه شرم و تحقیر در دوران کودکی، نه تنها بر احساسات و روانی کودک تأثیر میگذارد، بلکه اثرات منفی آن ممکن است در طول زندگی به وضوح مشهود شود. وقتی یک کودک مورد تحقیر قرار میگیرد، احساسات او به طور جدی تضرر میبیند.
این تجربه میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس، افزایش استرس و اضطراب، و ایجاد مشکلات در روابط اجتماعی شود. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد عوارض تحقیر در دوران کودکی را در اختیار شما افراد علاقه مند به روانشناسی کودک قرار دهیم.
تحقیر در دوران کودکی
یکی از اثرات این تجربه میتواند در شکلگیری هویت و تصویر ذاتی فرد باشد. کودکانی که به طور مداوم تحقیر میشوند، ممکن است احساس کنند که ارزش کمتری دارند و این احساس نقش بسیار مهمی در توسعه هویت و اعتماد به نفس آنها ایفا میکند. این احساسات منفی میتوانند باعث شود فرد در سنین بزرگسالی با مشکلات اعتماد به نفس و خودشکنی روبهرو شود.
علاوه بر این، افرادی که در کودکی تحقیر میشوند، ممکن است الگوهای ناسالم رفتاری را در زندگی بزرگسالی به دنبال داشته باشند. آنها ممکن است به دنبال روابط دوستانه ناسالم یا روابط عاطفی نامناسب باشند که از نتایج منفی تجربیات گذشته آنها نشات میگیرد. این تجربه میتواند به عنوان یک الگو برای رفتارهای ناسالم در زندگی بزرگسالی تأثیر بگذارد. پیشنهاد میشود به کارگاه روانشناسی تربیت کودک و نوجوان مراجعه فرمایید.
بنابراین، اهمیت پیشگیری از تحقیر در دوران کودکی و ارتقای فضایی از رفتارهای محترمانه و احترام آمیز در محیطهای آموزشی و اجتماعی، امری بسیار حیاتی است. این اقدامات میتوانند از آسیبهای جدی روانی و اجتماعی کودکان در آینده جلوگیری کنند و زمینه رشد و توسعه سالم آنها را فراهم سازند.
تجربه تحقیر برای فرد موجب ایجاد یک احساس عمیق از شرم و ناامیدی میشود که تأثیرات قابل توجهی بر روی رفتارها و روحیات او دارد. وقتی کسی تحقیر میشود، اغلب با موقعیتی روبرو میشود که احساس میکند ارزش و احترام خود را از دست داده است. این احساس شرم، بیشتر از یک احساس موقت است و ممکن است برای مدت زمان طولانیتری با فرد همراه باشد.
واکنشهای فرد نسبت به این تجربه ممکن است متنوع باشد. برخی افراد ممکن است این احساس شرم را درون خود نگه دارند و از دیدگاههای منفی نسبت به خود راه برون نیابند. در حالی که برخی دیگر ممکن است این احساس را به شکل اعتراضات یا رفتارهای غیر منتظره نشان دهند. در هر صورت، تحقیر میتواند به نوعی از سوء تاثیرات روانی و اجتماعی بر فرد منجر شود که ممکن است بر تصمیمات و اعمال آینده او تأثیر بگذارد.
از آنجا که احساس شرم اغلب به صورت ناخودآگاه و عمیق درون فرد شکل میگیرد، این اثر ممکن است بر رفتارها و روابط اجتماعی او تأثیر گذار باشد. به عنوان مثال، فرد ممکن است از شرکت در فعالیتها یا برخی از مواقع اجتماعی که ترس از تحقیر را در خود ایجاد میکند، پرهیز کند. این ممکن است منجر به ایزوله شدن اجتماعی یا از دست دادن فرصتهای مهم در زندگی شود.
بنابراین، تأثیرات تحقیر بر روحیات و رفتارهای افراد میتواند بسیار گسترده باشد و این امر نشان میدهد که حمایت از افراد در برابر تحقیر و ایجاد فضایی از احترام و پذیرش، چقدر اهمیت دارد.
احساس شرم یکی از حالتهای عاطفی است که به طور عمیق احساس میشود و با وجود وابستگی به شرایط خاص، از طریق عواطف منفی نظیر عدم ارزشیابی، ناکامی و احساس بیارزشی همراه است. این حالت اغلب به احساس فرومایگی، کاهش اعتماد به نفس و تشنج روحی منتهی میشود. زمانی که شخص احساس شرم میکند، اغلب احساس دارد که نقصی اساسی در ذات خود دارد و قادر به ارتباط موفق با دیگران نیست.
این احساس شرم معمولاً به دنبال وقوع واقعهای میآید که شخص از خودش ناراحت است و احساس میکند که توانایی ارضای نیازها و تعهدات اجتماعی خود را ندارد. این میتواند ناشی از عملکرد ناموفق در یک وظیفه، ناکامی در روابط اجتماعی یا حتی فرار از انتظارات خود باشد.
احساس شرم میتواند به شکلها و مواقع مختلفی ظاهر شود، از جمله در موقعیتهای عمومی، در روابط شخصی و حتی درون خودی. برای برخی، این احساس ممکن است به عنوان یک انعکاس از ناکامی یا اشتباهات گذشته ظاهر شود، در حالی که برای دیگران ممکن است ناشی از انتقادات و انتظارات ناپذیر دیگران باشد.
بنابراین، احساس شرم نه تنها یک احساس موقت است، بلکه میتواند اثرات مخربی بر روی روحیات و رفتارهای فرد داشته باشد. این احساس میتواند به عنوان یک نشانه از نیاز به توجه و پشتیبانی دیگران تلقی شود و از اهمیت بالایی برخوردار است که در این مواقع با حساسیت و احترام به فرد مواجه شود.
همچنین، زمانی که در دوران کودکی، والدین یا مراقبین باعث ایجاد احساس شرم، بیارزشی و تحقیر در فرد میشوند، تأثیرات منفی قابل توجهی برای آن افراد به وجود میآید. این احساسات ناشی از تحقیر و بیانگیزگی میتوانند به صورت عمیق در روان کودکان جامانده و تأثیرات مخربی را در طول زمان داشته باشند.
تجربه شرمندگی در دوران کودکی میتواند از لحاظ روانی بسیار ضربه زننده باشد و در برخی موارد میتواند به عنوان یک زخم عمیق در روحیه و هویت کودک جا مانده و تأثیرات آن را تا سنین بالاتر حمل کند. این احساسات ممکن است باعث کاهش اعتماد به نفس، ایجاد اضطراب و استرس و حتی مشکلات روانی شود که به صورت طولانیمدت در زندگی فرد تأثیرگذار باقی میمانند.
به علاوه، این احساسات منفی ممکن است به صورت الگویی برای رفتارهای ناسالم در زندگی بزرگسالی شخص تبدیل شوند. به عنوان مثال، افرادی که در کودکی تحقیر میشوند، ممکن است به دنبال روابط نامناسب، اعتماد به نفس ضعیف و رفتارهای خودشکنی باشند که نتیجهای از تجربیات گذشته آنهاست.
بنابراین، اهمیت حفظ محیطهای حمایتی و احترامآمیز در دوران کودکی و ایجاد فضاهای امن برای رشد و توسعه روحی فرد بسیار حیاتی است، زیرا این اقدامات میتوانند از ایجاد آسیبهای روانی و اجتماعی در آینده جلوگیری کرده و به رشد سالم فرد کمک کنند. پیشنهاد میشود به پاورپوینت تشویق و تنبیه کودکان مراجعه فرمایید.
تحقیر چیست؟
بطور کلی، تحقیر یا ایجاد احساس شرم شامل یک سری رفتارها و اظهارنظرها است که میتواند به شکلهای مختلفی اتفاق بیفتد. این اظهارنظرها میتوانند شامل اظهارنظرهای کلامی مثل “از تو انتظار بیشتری داشتم”، “چرا همیشه باید اینطوری باشی؟”، “اینقدر کودکانه رفتار نکن!” و موارد مشابه باشد که به فرد احساس کمبود و بیارزشی میدهد. علاوه بر این، تحقیر میتواند در محیطهای عمومی و اجتماعی رخ دهد، مانند تحقیر در مدرسه، در محل کار یا حتی در رسانههای اجتماعی که میتواند به فرد احساس بیاحترامی و تحقیر کردن را بیشتر کند.
این تحقیرها و اظهارنظرهای ناراحتکننده ممکن است عواقب منفی بسیاری برای افراد داشته باشد، به ویژه در دوران کودکی. یکی از این عوارض، ایجاد احساس شرم در فرد است. زمانی که یک فرد تحقیر میشود، احساس میکند که قابلیتها و ارزش خود را از دست داده است و این احساس منجر به ایجاد یک حالت شرمنده و بیاعتمادی میشود که ممکن است بر روابط او و خودش تأثیرگذار باشد.
به طور عمومی، افرادی که در دوران کودکی تحقیر میشوند، معمولاً احساس شرم، کاهش اعتماد به نفس و عدم ارتباط با خود را تجربه میکنند. آنها ممکن است احساس کنند که ارزش و اهمیتی ندارند و طبقهبندیهای نادرست و ناعادلانه از سوی دیگران بر زندگی آنها تأثیرگذار است. این شرایط باعث میشود که افراد از حس دوست داشتن خود دچار کاستی کنند و حتی احساس کنند که هویت و وجود خود را نمیپذیرند.
به علاوه، این افراد ممکن است در تلاش باشند تا با استفاده از تکنیکهای سازگاری و مکانیزمهای مقابله، با این وضعیت نامطلوب کنار بیایند. این مکانیزمها ممکن است شامل مسائلی مانند فرار از واقعیت، ایجاد دفاعهای خودکار، یا حتی پنهان کردن احساسات ناراحتی باشد. این رفتارها به طور غیرمستقیم میتوانند به فرد کمک کنند تا با آسیبهای حل نشده و احساسات منفی خود مواجه شوند.
بنابراین، تحقیر در دوران کودکی میتواند تأثیرات گستردهای بر فرد داشته باشد و باعث ایجاد الگوهای ناپسند در مکانیزمهای مقابله و رفتاری آنها شود. این نشان میدهد که اهمیت حمایت از افراد مبتلا به تحقیر و ایجاد فضایی از احترام و پذیرش برای آنان امری بسیار حیاتی است.
احساس شرم چیست؟
احساس شرم یک وضعیت دردناک است که معمولاً با احساس کهتری، بیارزشی و ناتوانی همراه است. افرادی که احساس شرم میکنند، احساس میکنند که در معرض نقدها و نگاههای منفی دیگران قرار دارند و احتمالاً برایشان قابل تحمل نیست که دیده شوند. این حالت ممکن است ناشی از تصویرسازی ناصحیحی از خود و احساس نقصان باشد، در حالی که واقعیت این است که دیگران به این اندازه دقیق و کامل نمیبینند که فرد احساس میکند.
در واقع، احساس شرم عمدتاً یک وضعیت ذهنی است که به صورت داخلی تجربه میشود و نشاندهنده این نیست که فرد واقعاً با موارد نامطلوبی روبرو شده است. این تصورات ممکن است ناشی از انتقال تصاویر نامطلوب از خود به دیگران و تخیلات غلط درباره نگرشهای آنها باشد. در نتیجه، شخص ممکن است تمایل داشته باشد به فرار یا مخفی شدن از دید دیگران.
به طور خلاصه، احساس شرم بیشتر یک تجربه ذهنی است تا واقعیت بیرونی و بیشتر نشاندهنده احساسات و نگرشهای داخلی فرد است. این نشان میدهد که ممکن است نیاز به کمک و پشتیبانی داشته باشد تا این الگوهای ناپسند را تغییر دهد و احساس خود را بهبود بخشد.
چه عواملی احساس شرم را ایجاد میکنند؟
احساس شرم ممکن است از منابع و عوامل گوناگونی ناشی شود. برخی افراد به دلیل داشتن والدینی که به طور مداوم انتقاد میکنند و احساس سرزنش میکنند، حتی اگر این انتقادات به صورت غیرمستقیم بوده باشد، احساس شرم میکنند. حتی والدینی که با محبت و مراقبت به فرزندانشان رفتار میکنند، ممکن است گاهی اوقات انتظارات سنگینی داشته باشند که باعث میشود کودکان احساس کنند نمیتوانند این انتظارات را برآورده کنند.
والدینی که بسیار سختگیر، انتقادگر و سرزنشگر هستند، میتوانند برای کودکان تحقیرآمیز باشند، آزار و اذیت کلامی و هیجانی را تجربه کنند و گاهی به غفلت به آنها روی آورند. این نوع رفتارها باعث میشود که کودکان احساس کنند مورد پذیرش و قبول قرار نگرفتهاند و احساس بیارزشی میکنند.
عوامل دیگری نیز میتوانند در ایجاد احساس شرم موثر باشند، از جمله تعاملات و ارتباطات با همسالان، خانواده و بسترهای اجتماعی و فرهنگی که شخص در آن زندگی میکند. این تعاملات میتوانند احساسات منفی و تحقیرآمیز را در فرد ایجاد کنند و او را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
به طور کلی، عوامل مختلفی میتوانند در ایجاد احساس شرم تأثیرگذار باشند و این احساس میتواند بر روانیات و رفتارهای فرد تأثیر منفی بگذارد. از این رو، ایجاد فضاهای احترام و پذیرش و حمایت از افراد مبتلا به احساس شرم بسیار اهمیت دارد تا بتوان بهبودی در وضعیت آنها ایجاد کرد.
تروما چه نقشی در تحقیر و احساس شرم دارد؟
ریشه احساس شرم معمولاً در تروماهای روانی، مانند تجربههای ناخوشایند و ضربههای عاطفی در دوران کودکی و نوجوانی دارد. اغلب مردم تروما را با وقایعی مانند سو استفاده جنسی و آسیبهای جسمی شدید مرتبط میکنند، اما واقعیت این است که ممکن است تجربیات زیادی وجود داشته باشد که افراد آنها را به عنوان تروما تشخیص نمیدهند. بنابراین، برخی از افراد سعی میکنند که درک کنند که چگونه مواردی مانند غفلت و نادیده گرفتن نیازهای احساسی در دوران کودکی میتواند نوعی تروما به حساب آید.
تروما در دوران کودکی و نوجوانی اغلب تکرار میشود و به همین دلیل پردازش نمیشود و اثرات آن بهبود نمییابد. این آسیب میتواند باعث شود که فرد در زندگی روزمره خود احساس شرم کند، حتی زمانی که هیچ چیزی برای شرم وجود ندارد یا به اندازه کافی جدی نیست.
این احساس شرم در بزرگسالی معمولاً به این دلیل است که افراد نزدیک به فرد یا افراد مهم برای او، به طور مداوم و روزمره او را شرمزده میکنند یا به او سرزنش میکنند، که منجر به انطباق فرد با این تصورات نادرست از خود میشود و فرد احساس میکند که به عنوان یک شخص کیست.
تاثیر تحقیر دوران کودکی در بزرگسالی
بعضی از باورهای رایج که ممکن است فرد مبتلا به احساس شرم داشته باشد، شامل موارد زیر میشود:
1. “من دوست داشتنی نیستم، مهم نیستم، همه چیز تقصیر من است”: این باورها نشاندهنده این است که فرد احساس میکند ارزش کمی دارد و تمام مسئولیتها و مشکلات را بر عهده خود میبیند.
2. “من نمیتوانم کاری را به درستی انجام دهم”: این باور به ناکارآمدی و ناتوانی فرد اشاره دارد و او را از انجام وظایف و کارها منصرف میکند.
3. “من لیاقت چیزهای خوب را ندارم”: این باور باعث میشود فرد احساس کند که مستحق خوبیها و موفقیتها نیست و ارزشی برای آنها ندارد.
4. “من آدم بدی هستم”: این باور ممکن است ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته باشد که فرد را به این باور میرساند که او آدم بدی است.
5. “هیچ کسی من را دوست ندارد”: این باور به احساس تنهایی و انزوا وصل میشود و فرد را از ارتباطات مثبت با دیگران دور میکند.
6. “من هرگز به اندازهی کافی خوب نیستم”: این باور ممکن است باعث افزایش فشار و استرس در فرد شود و او را از پیشرفت و تلاش برای بهتر شدن منصرف کند.
7. “من نمیتوانم خود واقعیام را در اطراف دیگران نشان دهم”: این باور به ناکارآمدی در ارتباطات اجتماعی و ترس از روبرو شدن با احساسات و واقعیتهای شخصی فرد اشاره دارد.
فردی که احساس شرم دارد، ممکن است دچار اضطراب مزمن و اعتماد به نفس پایین شود. برخی از افراد با آسیبرسانی به خود و نادیده گرفتن نیازهای احساسی خود مقابله میکنند، در حالی که برخی دیگر به دیگران آسیب میرسانند و خود را در مقابل دیگران بسیار ضداجتماعی و خودمحور میکنند.
تحقیر شدن در دوران کودکی چه عوارضی دارد؟
عدم عشق به خود سالم: عشق نداشتن به خود سالم به مواردی اشاره دارد که معمولاً نشاندهنده عدم ارتباط قوی و مثبت فرد با خودش است. افرادی که از عدم عشق به خود رنج میبرند، ممکن است از عزت نفس پایینی رنج ببرند و احساس تنفر یا ناخوشایندی به خود داشته باشند، که موارد زیر را نشان میدهد:
1. خودمراقبتی ضعیف از خود: این افراد معمولاً به مراقبت از خود اهمیت کمی میدهند و نادیده میگیرند. آنها ممکن است به درستی برای بهبود روحیه و روانشان مراقبت نکنند و بیتوجهی به نیازهای خود داشته باشند.
2. آسیب به خود: عدم عشق به خود ممکن است باعث شود که فرد به طور مداوم به خود آسیب بزند، چه به صورت فیزیکی و چه روانی، به عنوان مثال با اعتیاد یا خطرات زندگی.
3. عدم همدلی: این افراد معمولاً نسبت به خودشان و دیگران بیتوجه هستند و قادر نیستند احساسات و نیازهای خود و دیگران را به خوبی درک کنند.
4. مهارتهای اجتماعی ناکافی: عدم عشق به خود ممکن است باعث شود که فرد دچار مشکلات در ارتباط با دیگران شود و مهارتهای اجتماعی ناکافی داشته باشد، که میتواند به ایجاد احساس انزوا و ایزوله بودن از جامعه منتهی شود.
پوچی : احتمالاً، این فرد همچنین احساس پوچی مزمن، تنهایی و کمبود انگیزه را تجربه میکند. آنها احساس میکنند که زندگیشان خالی از معنا و اهداف است، هدفی برای پیش رفتن و پیشرفت ندارند و اغلب کارهایی را انجام میدهند تا از احساسات منفی خود دوری کنند. این احساس پوچی و بیهدفی میتواند به عدم ارتباط قوی با خود و دیگران، ایجاد احساس تنهایی و از دست دادن انگیزه برای زندگی منجر شود.
کمال گرایی : بسیاری از افرادی که با شرم و تحقیر دست و پنجه نرم میکنند، عموماً دچار کمالگرایی هستند. این افراد از آنجا که در دوران کودکی با استانداردهای غیر واقعی مواجه شدهاند و در صورت عدم رعایت این استانداردها، مورد مجازات و تحقیر قرار گرفتهاند، به این باور میافتند که باید به تمامی این استانداردها دست پیدا کنند و همیشه باید به اندازهی کامل و بینقص عمل کنند تا از تحقیر و شرم جلوگیری کنند.
این نوع از کمالگرایی میتواند به دلیل فشارهای اجتماعی و فرهنگی در دوران کودکی و نوجوانی به وجود آمده باشد، که افراد را وادار به تلاش برای رسیدن به استانداردهای بیش از حد بالا و بیعیب و نقص میکند. این فرآیند باعث میشود که فرد احساس کند هیچگاه نمیتواند خودش را برآورده سازد و همیشه در تلاش برای کسب قبولی و تایید دیگران باشد، که این نیز ممکن است منجر به احساس شرم و تحقیر شود.
خودشیفتگی : در سوی دیگر طیف، به افرادی اشاره دارد که تمرکز خود را بر روی ایدهها و خیالات بزرگی میگذارند که معمولاً از نوع ثروتمند شدن، مشهور شدن، قدرتمند شدن و تسخیر جهان است. آنها با پرورش این تخیلات بزرگ، امیدوارند که احساسات دردناکی که از زندگی دریافت میکنند را کاهش دهند، اما در واقعیت، موفقیت در این مسیر نمیتواند این احساسات را به طور کامل از بین ببرد.
این افراد معتقدند که با دستیابی به اهداف بزرگ و تبدیل شدن به یک فرد موفق، احساسات دردناک زندگی را از بین خواهند برد، اما در عمل، موفقیت در این مسیر ممکن است همچنان با احساسات منفی همراه باشد. زیرا موفقیت مادی یا اجتماعی به تنهایی نمیتواند نیازهای عمیق روحی و روانی انسان را برآورده کند و احساساتی مانند احساس تحقیر، تنهایی یا ناراحتی را به طور کامل برطرف نخواهد کرد.
روابط ناسالم : روابط ناسالم ممکن است در افرادی که از شرم و تحقیر رنج میبرند، وجود داشته باشد، زیرا آنها نمیدانند چگونه یک رابطه سالم برقرار کنند یا در ساخت و نگهداری یک رابطه قوی ناتوان هستند. این افراد معمولاً دارای مشکلاتی در برقراری و حفظ روابط با اطرافیان خود هستند. پیشنهاد میشود به کارگاه روانشناسی بازی درمانی مراجعه فرمایید.
یکی از دلایل اصلی وجود روابط ناسالم در این افراد، میتواند ناشی از عدم آگاهی و تجربههای ناموفق یا مضر در روابط گذشته باشد. آنها ممکن است الگوهای ناصحیح رفتاری را از محیط خود یاد گرفته باشند و این الگوها را در روابط بعدی تکرار کنند. همچنین، افرادی که از شرم و تحقیر رنج میبرند، ممکن است با داشتن احساسات ناامیدی و کمبود اعتماد به نفس، به راحتی در روابط ناسالم گرفتار شوند زیرا نمیتوانند مرزهای سالم رابطه را تشخیص دهند و به درستی با دیگران ارتباط برقرار کنند.
بنابراین، آموزش و توانمندسازی افراد برای شناخت الگوهای رفتاری سالم و ارتباطات موثر میتواند به ایجاد روابط سالمتر و موفقتر کمک کند و از ورود به روابط ناسالم جلوگیری نماید.
تحقیر کردن کودک توسط والدین
تحقیر کودکان و فرزندان یک رفتار قابل توجیه و تایید نیست که هر فردی برای کودکان خود میپذیرد یا از آن استفاده میکند. با این حال، تحقیر کودکان بسیار رایجتر از آن است که معمولاً فکر میشود. بسیاری از زبانها و عباراتی که ما استفاده میکنیم، میتواند احساسات تحقیر و شرم در کودکان را بوجود آورده و تاثیرات مخربی روی سلامت عاطفی و روانی آنها داشته باشد.
استفاده از واژگان و عبارات تحقیر آمیز، متأسفانه برخی از افراد نسبتاً عادی شده است. این امر نشان میدهد که تحقیر نه تنها در خانوادههایی که والدین یا مراقبین آزارگر حضور دارند، رایج است، بلکه در بعضی خانوادههای نسبتاً خوب نیز به عنوان ابزاری برای ایجاد نظم و قانون در نظر گرفته میشود.
از دیرباز به تحقیر کردن به عنوان روشی برای اصلاح رفتار کودکان استفاده میشده است. اعتقاد عمومی بر این بود که کودکان هنگامی که احساس بیارزشی و تحقیر میشوند، تلاش میکنند تا والدین خود را راضی نگه دارند. اما امروزه مشخص شده است که این احساس بیارزشی و تحقیر میتواند منجر به ایجاد عقدههای دوران کودکی شود و معمولاً بهبودی از عوارض تحقیر در دوران کودکی زمان زیادی میطلبد.
از جمله راههایی که برخی از والدین برای جلوگیری از تحقیر کردن کودکان خود اقدام میکنند، افزایش آگاهی کودک از پیامدهای احتمالی اعمال خود است. اساساً این اصل این است که شرم نتیجه منفی یک رفتار ناخواسته است، بنابراین پس از تحقیر شدند، از انجام آن رفتار در آینده اجتناب میکنند. اما مسئله اصلی در اینجا ایجاد عوارض تحقیر در دوران کودکی و تاثیر آن در بزرگسالی است.
نتیجه گیری
در کودکان، احساسات نسبت به بزرگسالان اغلب تأثیرات بیشتری دارد، بهخصوص احساسات شرم و تحقیر که به طور قابلتوجهی موثرتر هستند. این احساسات سنگین و غیرقابل تحمل میتوانند برای کودکان بسیار فشاردهنده باشند و تأثیرات منفی بر عزت نفس و شخصیت آنها داشته باشند. حتی تحقیر در دوران کودکی ممکن است باعث ایجاد اختلالات روانی در بزرگسالی شود.
اگرچه هر اندازه تحقیر و احساس شرم بیشتر باشد، مشکلات و عوارض بیشتری برای فرد در بزرگسالی به وجود میآید. کودکانی که تروما روحی را تجربه کردهاند، معمولاً احساس شرم میکنند. این شرم معمولاً شناسایی نمیشود و افراد به بزرگسالی میرسند که از یک شرم مزمن رنج میبرند.
شرم مزمن با سایر حالات هیجانی و درونی مانند عزت نفس پایین، احساس تنفر از خود، احساس گناه مزمن و خشم حل نشده همراه است. این افراد اغلب احساس نمیکنند که به اندازه کافی خوب هستند و این احساسات روانی به رفتارهای ناسالمی منجر میشود.
همه این احساسات دردناک و پردازش نشده در واقع به شرایط کودکی آنها برمیگردد که در ابتدا آسیب دیده و نقض شدهاند، اما در بزرگسالی نیز تأثیرات منفی زیادی برای آنها دارد. بهعنوان مثال، این افراد ممکن است مشکلاتی در برقراری ارتباط داشته باشند یا عزت نفس پایینی داشته باشند و غیره.
بنابراین، آنها با این روشها به شیوهای که در کودکی یاد گرفتهاند، برخورد میکنند: فعالانه یا منفعلانه به خود یا دیگران و یا هر دو آسیب میرسانند. افرادی که تحقیر در دوران کودکی تجربه کردهاند و دارای احساس شرم هستند، در بزرگسالی اغلب از مشکلات روانشناختی متعددی رنج میبرند، بنابراین به رواندرمانی ممکن است نیاز داشته باشند.