دورهای که به عنوان “معجزه اقتصادی ژاپن” شناخته میشود، به دورهای از رشد اقتصادی در ژاپن اشاره دارد که از پس از پایان جنگ جهانی دوم تا انتهای دوره جنگ سرد ادامه یافت. در این دوره زمانی، ژاپن به سرعت به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان (پس از ایالات متحده) شناخته شد. این مرحله از توسعه اقتصادی برای ژاپن بسیار مهم بود و تحت عنوان “معجزه اقتصادی” در تاریخ اقتصادی ثبت شده است.
در دههی ۱۹۹۰، جمعیت ژاپن به دلیل عوامل مختلفی از جمله تراکم جمعیتی شروع به رکود کرد. به عبارت دیگر، نرخ رشد جمعیت کاهش یافت و از این روند پیروی کرد که در دهههای گذشته داشته است. در این مرحله از تاریخ اقتصادی ژاپن، افزایش نیروی کار به میزان گذشته نبود، اما با وجود این وضعیت، بهرهوری هر کارگر همچنان در سطح بالایی قرار داشت.
این دوره از توسعه اقتصادی ژاپن بهعنوان یکی از مهمترین فصلهای تاریخ اقتصادی جهان شناخته میشود که در آن این کشور به یکی از قدرتهای اقتصادی برجسته جهان تبدیل شد. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در مورد معجزه اقتصادی ژاپن را در اختیار شما افراد علاقه مند به علم اقتصاد قرار دهیم.
زمینه معجزه اقتصادی ژاپن
این معجزه اقتصادی توسط ژاپن و آلمان غربی به دست آمد که ناشی از تأثیر جنگ سرد پس از جنگ جهانی دوم بود. در طول زمان اشغال ژاپن توسط دولت آمریکا، ژاپنیها تحت یک فرآیند اصلاحات گسترده قرار گرفتند که تغییراتی عمده در سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد. این تغییرات باعث شد که ژاپن به سرعت از نقطهای پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از قدرتهای اقتصادی برتر جهان برسد.
پیشنهاد می شود به پکیج آموزش پرایس اکشن مراجعه فرمایید. پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده حضور قابل توجهی در ژاپن داشت تا به یک سوئیفت در گسترش تأثیر شوروی در منطقه اقیانوس آرام ایجاد کند. این تلاشها در جهت کاهش تأثیر شوروی و تقویت حضور آمریکا در منطقه انجام شد.
علاوه بر این، آمریکا نگرانیهای خاصی نسبت به رشد اقتصاد ژاپن داشت. زیرا پس از پایان جنگ جهانی دوم، این خطر وجود داشت که جمعیت فقیر ژاپن به سوی کمونیسم متمایل شوند و این امر باعث تضعیف کنترل شوروی بر منطقه اقیانوس آرام شود. به همین دلیل، آمریکا تلاشهایی برای تنظیم و کنترل رشد اقتصادی ژاپن انجام داد تا از گسترش ایدئولوژی کمونیستی جلوگیری کرده و نقش استراتژیک خود در منطقه را تقویت کند.
در طی دوره “معجزه اقتصادی ژاپن”، ویژگیهای بارز و منحصربهفرد اقتصاد ژاپن عبارت بودند از: همکاری نزدیک میان تولیدکنندگان، تأمینکنندگان، توزیعکنندگان و بانکها که در گروههای متشکل از اعضا وابسته به نام “کیرتسو” (Keiretsu) با هم همکاری میکردند؛ ایجاد اتحادیههای موثر و سازمانی در سطح کارخانهها و شرکتها؛ ارتباطهای نزدیک با مقامات دولتی؛ و تضمین اشتغال و استمرار کار در شرکتهای بزرگ و کارخانههایی که به نام “یقه آبی” شناخته میشدند.
در این دوره از تاریخ اقتصاد ژاپن، تعامل مستمر و هماهنگی بین مختلفین عناصر اقتصادی بسیار حیاتی بود. گروههای “کیرتسو” که شامل تولیدکنندگان، تأمینکنندگان، توزیعکنندگان و بانکها بودند، به صورت هماهنگ و تعاملی عمل میکردند تا عملکرد اقتصادی را بهبود بخشند. همچنین، ایجاد اتحادیهها و سازمانهای کاری درون شرکتها و کارخانهها به توسعه تعاملات میان نیروی کار و مدیریت کمک میکرد.
روابط نزدیک با مقامات دولتی نیز به ژاپن کمک میکرد که سیاستها و تصمیمات دولتی به نحوی شکل گیرند که با اهداف اقتصادی تناسب داشته باشند. همچنین، مفهوم “یقه آبی” به تضمین اشتغال و ایجاد پایداری شغلی در شرکتها و کارخانهها اشاره داشت و این موضوع باعث تقویت انگیزه کارکنان و افزایش بهرهوری میشد.
این ویژگیها در کنار هم باعث شدند که اقتصاد ژاپن در دوره “معجزه اقتصادی” به رشد و پیشرفت قابل توجهی دست یابد و کشور به عنوان یکی از قدرتهای اقتصادی مهم جهان شناخته شود.
تاریخچه معجزه اقتصادی ژاپن
معجزه اقتصادی ژاپن یک دورهٔ بسیار پر رونق در تاریخ اقتصاد ژاپن بود که از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ در آن رخ داد. در این دوره، اقتصاد ژاپن با تحقق نرخ رشد سریع و بهبود چشمگیر در شاخصهای اقتصادی به عنوان یک موفقیت بزرگ شناخته میشود.
در دهه ۱۹۴۰، ژاپن در معرض ویرانی و تخریب شدید جریان جنگ جهانی دوم قرار گرفت. این کشور با تخریب زیرساختهای اقتصادی و صنعتی، تورم، بیکاری و کمبود منابع به یک وضعیت ناامیدکننده و بحرانی رسید. اما با پایان جنگ جهانی دوم و بازسازی اقتصادی کشور، ژاپن توانسته بود از این وضعیت خروج پیدا کند.
در دهه ۱۹۵۰، با رهبری نخستوزیر هایشیتا ایکدا، اصلاحاتی گسترده و شگرف اجرا شد که به هدف ترمیم اقتصاد و ایجاد رونق اقتصادی در ژاپن میپرداخت. ایکدا با معماری سیاستهای متنوعی مانند تخصیص منابع، حمایت از تجارت و صنعت، کاهش نرخ بهره، ترغیب به سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها، توانست دستخوش تغییرات اساسی اقتصادی کشور ژاپن شود.
ترکیبی از عوامل اقتصادی، مدیریت دقیق دولت، افزایش تولید و صادرات، تحقق نرخ رشد بالا، و توجه به بهبود شرایط زندگی مردم، موجب شد که ژاپن در این دوره به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا شناخته شود. این دوره از پیشرفت همچنین تأثیراتی گسترده در زندگی روزمره مردم داشته است، از جمله افزایش مصرف، بهبود شرایط مسکن و زندگی، افزایش اشتغال و بهبود سطح زندگی عمومی.
در نتیجه، معجزه اقتصادی ژاپن نمونهای موفق از توانمندی کشوری است که با ترکیب استراتژیهای دقیق در حوزههای مختلف اقتصادی، توانست از وضعیت ناامیدکننده پس از جنگ بیرون آمده و به یک قدرت اقتصادی قدرتمند تبدیل شود.
مرحله رشد شدید اقتصادی (۱۹۵۴–۱۹۷۲)
با بهرهبرداری از حمایت ایالات متحده و اجرای اصلاحات اقتصادی داخلی، ژاپن در بازه زمانی از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ توانست تجربه رشدی مهم را تجربه کند. در این دوره زمانی، نهتنها ژاپن پیشرفتهای قابل ملاحظهای در اقتصاد خود داشت، بلکه عملیات صنعتی شدن نیز به اتمام رسید و این کشور به یکی از اولین ممالک توسعه یافته در منطقه شرق آسیا تبدیل گشت.
سالنامههای اقتصادی ژاپن از دوره سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱، نشاندهنده افزایش چشمگیری در پیشرفت اقتصادی بودند. در سال ۱۹۶۷، در گزارش سالنامه آمده بود: “اقتصاد ژاپن در سال ۱۹۶۶ به گونهای پیشرفت کرد که از پیش انتظار نمیرفت.” در سال ۱۹۶۸، به اطلاعات سالنامه اضافه شده بود که “پس از بهرهگیری از پایینترین سطح در پاییز سال ۱۹۶۵، اقتصاد ژاپن همچنان به پیشرفت مستمر خود ادامه میدهد.” و این واژهها، مانند “افزایش”، “رشد” و “بالا”، تمامی سالنامههای دوره ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ را دربر گرفته است.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله بیوگرافی ارهارد مراجعه فرمایید. دلایلی که به صنعتی شدن ژاپن رهنمون میشدند، از پیچیدگی خاصی برخوردار بودند. عوامل اصلی این تحول شامل تأثیر سیاستهای دولتی، استراتژیهای مدیریتی یاتو ایکدا، رشد گسترده مصرف داخلی و توسعه صادرات فراوان بودند. این عوامل با هم تاثیرگذاری کرده و بستر مناسبی را برای دوره معجزه اقتصادی ژاپن فراهم کردند.
مدیریت ایکدا و کی رتسو
در سال ۱۹۵۴، سیستم اقتصادی وزارت تجارت و صنعت بینالمللی ژاپن که از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳ به تدریج تشکیل شده بود، بهطور کامل پیادهسازی شد. نخستوزیر هایاتو ایکدا، که به او به عنوان “مهمترین معمار معجزه اقتصادی ژاپن” اشاره شده است، توجه ویژهای به سیاستهای صنعتی و اقتصادی داشت. او سیاستهایی را برای توسعه صنایع سنگین در ژاپن تعیین کرد که تاثیرات بزرگی بر روی رشد اقتصادی این کشور داشت.
یکی از عواقب مهم این سیاستها پدیده “وام بیش از حد” بود که در دوره معجزه اقتصادی ژاپن مشهور شد و تا امروز نیز ادامه دارد. این رویکرد معمولاً به این صورت است که بانک مرکزی ژاپن وامهایی به بانکهای شهری اعطا میکند و سپس بانکهای شهری این وامها را به شرکتهای صنعتی و کسب و کارها منتقل میکنند. این اقدام اصطلاحاً “وام بیش از حد” نامیده میشود.
از آنجایی که در آن زمان، کمبود سرمایه در ژاپن وجود داشت، شرکتهای صنعتی برای توسعه خود و به دست آوردن سرمایه به شدت به وامگیری احتیاج داشتند. این باعث میشد که بسیاری از شرکتها به مقدار بیشتری از ظرفیت خود و حتی از دارایی خالص خود وام بگیرند. این وامها به کمک بانکهای شهری به شرکتها تخصیص مییافت و در این فرآیند بانکهای شهری نیز به صورت بیش از حد وام از بانک مرکزی دریافت میکردند.
این مسیر اقتصادی باعث شد تا بانک مرکزی ژاپن نقش مهمی در کنترل بانکهای شهری و به تبع آن، ارتباطات مالی و اقتصادی کلان این کشور ایفا کند. این عمل به بانک مرکزی کنترل کامل بر بانکهای محلی وابسته را اختصاص داد و نقش مرکزی در تحتنظر داشتن اقتصاد ژاپن را داشت.
سیستم وامدهی بیش از حد، همراه با کاهش قوانین ضد انحصاری توسط دولت (که بخشی از تأثیر واحد فرماندهی عالی نیروهای متفقین یا SCAP بود)، باعث ظهور مجدد گروههای اقتصادی به نام “کی رتسو” گردید، که اساساً به ترجمه “گروههای انسجامی” میانجامید و از پدیده کنگلومراهای دوران جنگ یا زایباتسو الهام گرفته شده بودند. با رهبری افرادی همچون ماسارو ایبوکا، آکیو موریتا و دیگر بازرگانان پیشتاز اقتصادی نظیر سونی، گروه کی رتسو با کاربرد اثربخش منابع، مواردی را بهصورت جهانی انجام داد و در مسیر رقابتی بینالمللی به موفقیتهای بزرگی دست یافت.
در اصل موفقیت شرکتهای گروه کی رتسو، بانکهای شهری قرار داشتند که بطور فعال به وامدهی سخاوتمندانه پرداخته و مفهوم سهامداری متقابل (cross-shareholding) را در مختلف صنایع به تأکید رساندند. این مفهوم به این معنا است که شرکتها در صنایع گوناگون سهام یکدیگر را تهیه میکنند تا ارتباطات و تعاملات عمودی و افقی بین صنایع متفاوت را تقویت کنند.
گروه کی رتسو با انجام ادغامهای افقی و عمودی، فرصت را برای تحکیم کنترل در داخل صنایع ایجاد کرد و به شکلی مؤثر در هراسانی از ورود شرکتهای خارجی به بازار صنایع ژاپنی عمل کرد. این اقدامات باعث ایجاد ارتباطات نزدیک با وزارت تجارت و صنعت بینالمللی ژاپن شد که هر کدام از آنها از طریق حضور در سهام داراییهای مختلف، میان دولت و بخش خصوصی مؤثر شدند. به عنوان مثال، درصد قابل توجهی از منابع مالی بانک توسعه ژاپن به صنایع استراتژیک مانند کشتیسازی، برق، زغالسنگ و تولید فولاد اختصاص یافت.
اقدامات حمایتی گروه کی رتسو بهمنظور حفاظت از منابع و داراییهای صنایع ژاپنی بسیار ارزشمند و حیاتی بودند. این اقدامات به عنوان یک راهبرد مهم در پیشبرد اهداف اقتصادی و صنعتی ژاپن در دوره معجزه اقتصادی نقش غیرقابل انکاری ایفا کردند.
گروه کی رتسو همچنین توانست نگرش مدیران ژاپنی را تغییر دهد که قبلاً سودهای کم در دورههای کوتاه مدت را تحمل میکردند. این اصلی بودن تفکرات اقتصادی گروه کی رتسو، آنها را به گونهای تحت تأثیر قرار داد که خیلی مصمم به افزایش سهمیهها و سودهای سهام تمرکز نکردند و بلکه تمرکزشان بر پرداخت بهره و تأمین منافع بلندمدت برای سهامداران بود.
در این نوع رویکرد، تقریباً دو سوم از سهام هر شرکت در دسترس برای معامله قرار میگرفتند. این اقدام نه تنها به افزایش پایداری گروه کی رتسو در مقابل نوسانات بازار کمک کرد، بلکه به مدیران این گروه اجازه داد تا از تفکرات کوتاهمدت سیرک کرده و بجای آن برنامهریزی بلندمدت و استراتژیهای پایدار را در نظر بگیرند. این تغییر در نگرش مدیریت، نقش مهمی در ایجاد تعادل میان هدفهای سودآوری کوتاهمدت و رشد پایدار بلندمدت ایفا کرد.
دولت ایکدا همچنین بهطور موازی با سایر اقدامات، سیاست تخصیص ارز را پیاده کرد که بهطور معنایی یک سیستم کنترل واردات بود. این سیاست برای مقابله با پر شدن بازارهای ژاپن توسط کالاهای خارجی طراحی شده بود. وزارت تجارت و صنعت بینالمللی ژاپن از تخصیص ارز بهمنظور تحریک اقتصاد از طریق ترویج صادرات، مدیریت بهینه سرمایهگذاری و نظارت دقیق بر ظرفیت تولید، بهرهبرداری کرد.
در دهه ۱۹۵۰، وزارت تجارت و صنعت بینالمللی ژاپن سیاست تخصیص ارز را با هدف ارتقاء و تقویت صنایع داخلی و همچنین تشویق به صادرات، مورد بازبینی و اصلاح قرار داد. این اصلاحات برخی از جوانب سیستم پیوند صادرات را تحت نظر گرفته و بهبودهایی در آن ایجاد کرد. این سیاستها بهعنوان یکی از ابزارهای اساسی دولت ایکدا برای تنظیم و کنترل جریان ارز و تجارت خارجی، در جهت تقویت اقتصاد داخلی و تسهیل فرآیند تحقق تعادل در بازارهای ملی و بینالمللی مورد استفاده قرار گرفت.
از بقا تا تفریح در ژاپن
همچنین پیشنهاد می شود به پکیج کامل آموزش ترید ارز دیجیتال مراجعه فرمایید. در دورهای که میان بازسازی پس از جنگ و قبل از بحران نفتی در سال ۱۹۷۳ قرار داشت، ژاپن موفق شد مراحل صنعتی شدن خود را با پیشرفتهای چشمگیری کامل کند و با بهبود استانداردهای زندگی، به گونهای که مردم را به مصرف گسترده ترغیب کرد، تغییرات چشمگیری را در جامعه خود ایجاد کند. در این دوره، متوسط مصرف ماهانه خانوارهای شهری از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۰ دو برابر شد.
همچنین، تغییر در نسبت مصرفها در ژاپن قابل مشاهده بود. در این دوره، مصرفهای روزانه اساسی مانند غذا و لباس به کمترین میزان خود کاهش یافت. در عوض، مصرف در زمینههای تفریحی، سرگرمی و خرید کالاهایی نظیر مبلمان، حمل و نقل، ارتباطات و مطالعه، به شدت افزایش یافت. این تغییرات در ساختار مصرف نهتنها نمایانگر تغییر در ترکیب نیازها و مصرفهای مردم بود، بلکه تأثیر گذار بر اقتصاد کشور نیز داشت. افزایش چشمگیر مصرف در این زمینهها، به افزایش تولید ناخالص داخلی نیز کمک کرد زیرا تقاضا را افزایش داد و این بهنوبه خود تحریککننده تولید بود.
دوران طلایی تجارت صادراتی
دورهٔ رشد سریع اقتصادی در بازهٔ زمانی ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱، اساسی برای دههٔ شصت طلایی فراهم نمود، دورهٔ دومی که بهطور عمده با “معجزهٔ اقتصادی ژاپن” مشترک است. در سال ۱۹۶۵، تخمین زده شد که تولید ناخالص داخلی نامی ژاپن بیش از ۹۱ میلیارد دلار باشد. پس از پانزده سال، یعنی در سال ۱۹۸۰، تولید ناخالص داخلی نامی به رکوردی بالغ بر ۱٫۰۶۵ تریلیون دلار افزایش یافت.
این دوران رشد ناگهانی اقتصادی، به جمعیت ژاپن امکان میداد تا از سطح معدنی به عنوان یک اقتصاد صنعتی پیشرفت کنند. این دوره به ویژه توسط دوره شصت طلایی دنبال شد که باعث رشد قابل توجه اقتصاد ژاپن و بهبود شرایط زندگی جامعه شد. این تغییرات نشاندهندهٔ نقش حیاتی دورهٔ رشد سریع در پیشرفت و توسعهٔ بلندمدت اقتصادی ژاپن بوده و تأثیرات آن تا دههٔ ۱۹۸۰ و بیشک در سالهای پیش از آن نیز ادامه داشته است.
تحت رهبری نخستوزیر ایکدا، که قبلاً وزیر وزارت تجارت و صنعت بینالمللی ژاپن بوده، دولت ژاپن “طرح دو برابر کردن درآمد” (所得倍増計画) را به اجرا درآورد. این طرح هدف داشت تا اندازه اقتصاد ژاپن را در طی ده سال دو برابر کند، با استفاده از ترکیبی از اقدامات از جمله معافیتهای مالیاتی، سرمایهگذاریهای هدفمند، ایجاد شبکه ایمنی اجتماعی گسترده و ایجاد مشوقها برای افزایش صادرات و توسعه صنعتی.
برای دستیابی به این هدف دوبرابر شدن اقتصاد در طی ده سال، در این برنامه، متوسط نرخ رشد اقتصادی سالانه ۷٫۲ درصد در نظر گرفته شد. در عمل، نرخ رشد سالانه ژاپن در طول اجرای برنامه به طور متوسط بیش از ۱۰ درصد بوده و اندازه اقتصاد کشور در کمتر از هفت سال دو برابر شد.
این طرح، نه تنها توانست اهداف اقتصادی را به طور موفقیتآمیز تحقق بخشد، بلکه نیز نمایانگر قدرت و تصمیمگیری مؤثر دولت در اجرای برنامههای توسعهای بزرگتر بود. این تجربه نشاندهندهٔ نقش مهم تصمیمات و سیاستهای دولت در تسریع رشد اقتصادی و توسعه ژاپن بود.
ایکدا اقدام به معرفی طرح دو برابر کردن درآمد نمود تا به پاسخ اعتراضات گستردهای که در سال ۱۹۶۰ توسط جامعه آنپو در اعتراض به معاهده امنیتی بین ایالات متحده و ژاپن به وجود آمد، بپردازد. این اعتراضات ناشی از نگرانیهای مردم نسبت به افزایش تأثیرات نظامی آمریکا در ژاپن بوده و ایکدا با ارائه این طرح، تلاش نمود تا توجه مردم را از مباحث سیاسی مشاجرهآمیز به مسیر رشد اقتصادی سریع جلب کند.
با این حال، لازم به ذکر است که این طرح توسط ایکدا به عنوان جزء از تلاشهایی در جهت دور انداختن مباحثات سیاسی تنشزا و جلب اجماع مردم به منظور پیگیری توسعهٔ سریع اقتصادی معرفی گردید. علاوه بر این، تجهیزات فکری ایکدا از اواسط دههٔ ۱۹۵۹ شروع به توسعه این طرح کرده بودند. این ائتلاف مغزهای متفکر، از جمله اقتصاددان معروف اسامو شیمومورا، به صورت واضح این طرح را از اوایل سال ۱۹۵۹ به توسعه و پیشبرد خود پرداختند.
این طرح، به نوعی نشان میدهد که ایکدا توانسته است از شور و شوق عمومی و نگرانیهای مردم در راستای تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی خود بهره ببرد. همچنین نقش مهم افراد مغزهای متفکر در این فرآیند و تاثیرگذاری آنها در تشکیل و ارتقاء این طرح، اهمیت انعطافپذیری و همکاری بین قوا و شخصیتهای مختلف در راهاندازی برنامههای توسعه را نشان میدهد.
بر اساس طرح دو برابر کردن درآمد، ایکدا اقدام به کاهش نرخ بهره نمود تا باعث تشویق سرمایهگذاریهای بیشتر در بخشهای مختلف اقتصاد شود. در این راستا، دولت به سرعت در سرمایهگذاری در زیرساختهای مهم ژاپن مانند بزرگراهها، راهآهنهای سریعالسیر، متروها، فرودگاهها، تأسیسات بندری و سدها اقدام نمود. همچنین، دولت ایکدا بخش ارتباطات اقتصاد ژاپن که پیش از این به ندرت مورد توجه قرار میگرفت، را نیز مورد توسعه و سرمایهگذاری قرار داد.
این اقدامات مجموعهای از تدابیر بودند که هدفش تقویت زیرساختهای اقتصادی، بهبود شبکههای حملونقل و ارتباطات، و افزایش ظرفیت تولید و توسعه اقتصادی کشور بود. این رویکرد، ژاپن را به سمت اقتصاد مدیریت شده و همچنین مدل اقتصادی مختلطی سوق داد که در آن تدابیر دولتی به عنوان تکمیلکننده تلاشهای بخش خصوصی در جهت توسعه و پیشرفت اقتصاد عمل میکردند. این مدل ترکیبی به دولت امکان میداد تا با دخالت در تعیین سیاستها و سرمایهگذاریهای استراتژیک، به بهبود عملکرد اقتصادی کشور کمک کند.
به علاوه از تلاشهای ایکدا در جهت مداخله دولتی در اقتصاد و تنظیم آن، وی نیز گامی به سمت آزادسازی تجارت برداشت. تا آوریل ۱۹۶۰، حدود ۴۱ درصد واردات تجاری در ژاپن آزاد شده بود (نسبت به ۲۲ درصد در سال ۱۹۵۶). ایکدا داشته است که در سه سال آینده تجارت را تا ۸۰ درصد آزاد کند.
با این حال، اهداف آزادسازی تجارت وی با مقاومت شدید صنایعی که به واسطه وامهای بیش از حد به رشد رسیده بودند و همچنین جامعه ملیگرای ژاپنی که از تصرف شرکتهای محلی توسط شرکتهای خارجی نگران بودند، مواجه شد. رسانههای ژاپنی آزادسازی تجارت را به “دومین آمدن کشتیهای سیاه” تشبیه کردند. این تشبیه به حادثهای در سال ۱۸۵۳ اشاره دارد که کمودور متیو سی پری با کشتیهای سیاه به خلیج توکیو سفر کرده و با نمایش نیروی نظامی ژاپن را به باز کردن تجارت بینالمللی تشویق کرده بود.
به همین دلیل، ایکدا تنها پس از تضمین حفاظت از بازارهای داخلی توسط مقررات داخلی که به نفع محصولات و شرکتهای ژاپنی بود، به سمت آزادسازی تجارت پیش رفت. او هرگز به هدف آماده شده ۸۰ درصد آزادسازی تجارت نرسید.
همچنین، ایکدا آژانسهای توزیع کمکهای خارجی متعددی را برای نشان دادن تمایل ژاپن به مشارکت در نظم بینالمللی و افزایش صادرات ایجاد کرد. ایجاد این آژانسها نه تنها به عنوان یک نشانه کوچک از تعهد به سازمانهای بینالمللی عمل کرد، بلکه نگرانیهای عمومی درباره آزادسازی تجارت را نیز آرام کرد.
با بررسی مذاکرات برای عضویت ژاپن در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی یا OECD در سال ۱۹۶۴، ایکدا تاکید بر یکپارچگی اقتصادی جهانی ژاپن داشت. در زمانی که ایکدا از مقام خود کنار گذاشت، تولید ناخالص داخلی (GNP) با نرخ شگفتانگیزی ۱۳٫۹ درصد رشد یافت.
مرحله افزایش پیوسته (۱۹۷۳–۱۹۹۲)
در سال ۱۹۷۳، بحران نفتی اول، اولین تکاندهندهی قیمت نفت، به ژاپن وارد شد. قیمت نفت از سه دلار در هر بشکه به بیش از سیزده دلار در هر بشکه افزایش یافت. در این دوره، تولید صنعتی ژاپن به نسبت ۲۰ درصد کاهش یافت. این افت در تولید به خاطر این بود که ظرفیت تامین نمیتوانست بهطور کافی به تقاضای روبهرشد پاسخ دهد و همچنین افزایش سرمایهگذاری در تجهیزات به نتایج غیرمنتظره منجر میشد؛ به این معنا که تامین محصولات کمتر و قیمتهای بالاتری برای کالاها ایجاد میشد.
همچنین، بحران نفتی دوم که در سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ اتفاق افتاد، وضعیت را تشدید کرد. در این دوره، قیمت نفت دوباره از سیزده دلار در هر بشکه به سی و نه دلار و نیم در هر بشکه افزایش یافت. بهرغم تأثیر قوی دو بحران نفتی بر اقتصاد ژاپن، این کشور توانست با مقاومت در مقابل این تحولات و تأثیرات، از یک الگوی تولید جمعوجمعی به سمت تولید فناوریمحور متمرکز گام بردارد.
این تغییرات در واقع نتیجه بحرانهای نفتی و مداخله ایالات متحده بود. به دلیل افزایش قیمت نفت به ده برابر، هزینههای تولید نیز به طور قابل ملاحظهای افزایش یافت. پس از بحرانهای نفتی، ژاپن مجبور شد محصولات خود را با توجه به محیط زیست و مصرف کمتر نفت تغییر دهد تا در هزینهها صرفهجویی کند. افزایش قیمت انرژی، از جمله نفت خام، بهعنوان یک عامل کلیدی، پس از بحرانهای نفتی ایجاد تغییرات مهم در ساختار صنعتی ژاپن را آغاز کرد.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله هزینه فرصت مراجعه فرمایید. این تغییرات به ژاپن تحولی عمده بخشید. این کشور برنامهریزی موثری برای توسعه فناوری و اصولاً تبدیل شدن به یک اقتصاد مبتنی بر دانش و فناوری را اجرا کرد. این انتقال در اقتصاد ژاپن امکان پذیر شد به دلیل اینکه اقتصاد آن پیش از این از تولید جمعوجمعی به اصول مبتنی بر فناوری تغییر یافته بود.
بهعلاوه، ژاپن توانست به طور مؤثری در مقابل تحولات و تغییرات تاثیرگذار بحران نفتی مقاومت کند و از مدل تولید انبوه خود منحرف شده و به سمت تولید فناوریمحور متمرکز گام بردارد. این تحول به ژاپن اجازه داد تا به طور چشمگیری از سایر کشورهایی که در طی بحرانهای نفتی به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند، فراتر برود و در ساختار اقتصادی جهانی بهعنوان یک بازیگر مهم ظاهر شود.
علاوه بر این، یکی از عوامل کلیدی تغییرات در اقتصاد ژاپن در این دوره اصطکاک و تنشهای بین ایالات متحده و ژاپن بود. این امر به دلیل نگرانی ایالات متحده از رشد سریع اقتصادی ژاپن به منافع اقتصادی خود آسیب میزد. به همین دلیل، در سال ۱۹۸۵، ایالات متحده توافق پلازا را با ژاپن، آلمان غربی، فرانسه و بریتانیا امضا کرد. این توافق هدف داشت تا ارزش دلار آمریکا را کاهش دهد.
اما این اقدام بیشترین تأثیر را بر ژاپن داشت. ژاپن سعی کرد با افزایش ارزش ین خود در بازارهای بینالمللی، تاثیری مثبت در کاهش کسری تجاری کشورش داشته باشد. اما این تلاشها به نوعی افراز بیش از حد در ارزش گذاری ین و به وجود آمدن اقتصاد حبابی منجر شدند. توافق پلازا توانسته است در کاهش کسری تجاری ایالات متحده با کشورهای اروپای غربی موفقیت آمیز باشد، اما از دیدگاه کاهش کسری تجاری با ژاپن بهطور کامل موفقیت حاصل نکرده است.
نقش و مشارکت دولت در اقتصاد ژاپن
دولت ژاپن با ترغیب به رشد بخش خصوصی، در ابتدا از طریق ایجاد مقررات و حمایتها، مدیریت کارآمدی را برای حل بحرانهای اقتصادی ایجاد نمود. این دولت سپس با تمرکز بر گسترش تجارت، به رخداد معجزه اقتصادی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم کمک فراوان کرد. ارتقاء اقتصاد ژاپن حتی پس از خروج فرماندهی عالی نیروهای متفقین (SCAP) و کاهش رونق اقتصادی به دلیل جنگ کره، ادامه یافت. ژاپن در معرض بدهی ناشی از خریدهای نظامی از آمریکا قرار داشت، اما با تدبیر و تصمیمگیریهای مناسب، توانست از این وضعیت خروج نماید و به پیشرفت خود ادامه دهد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰، ژاپن از تخریبها و زخمهای جنگ جهانی دوم بیرون آمده بود و به سرعت به یک تحول اقتصادی شگفتانگیز و جامع دست یافت. بر اساس توضیحات پروفسور دانشگاه ناکس، میکیسو هان، دوره تا پایان دهه ۱۹۶۰، بهعنوان “بزرگترین سالهای رفاه” در تاریخ ژاپن شناخته میشود. در این دوره، ژاپن توانست با استفاده از سیاستها و تدابیر مناسب، اقتصادی قوی و پایدار را بنا نهاده و جامعه را به یک سطح رفاه و پیشرفت بسیاری برساند.