بسیاری از ما هنگامی که فیلم های کودکانه غم انگیز را دیده ایم اشک ریخته ایم و آن را به خوبی به یاد داریم. در واقع بسیار جالب است که انسان ها از طریق عکس های متحرک که به نام انیمیشن شناخته می شود به شدت تحت تاثیر قرار بگیرد.
اما باید بدانید که این که شما به دلیل دیدن یک فیلم یا انیمیشن گریه می کنید اصلا تصادفی نیست و تیم سازنده آن اثر برای این کار به خوبی برنامه ریزی کرده است. یعنی بخش های مختلف فیلم را به شکلی ساخته اند که احساسات مخاطب را به شدت تحت تاثیر قرار بدهد.
از این رو افرادی که احساسی هستند هنگامی که چنین صحنه های ناراحت کننده ای را مشاهده می کنند قطعا همراه آن اشک می ریزند. این مخاطبین نسبت به فیلم های غم انگیز بسیار ضعف دارند و با رویدادهای تیره و تار ارتباط برقرار می کنند. شایان ذکر است که تمام این موارد از یک نقشه آغاز می شود و چون هر فردی از داستان و قصه برداشت خودش را دارد خیلی سریع تحت تاثیر قرار می گیرد.
اما سوال بسیاری مهمی که مطرح می شود این است که سازندگان فیلم های کودکانه غم انگیز به دنبال چه چیزی هستند و هدف آنها از ساخت چنین انیمیشن ها و فیلم هایی چیست. با برنا اندیشان در این مقاله همراه باشید تا به صورت کامل تمام ابعاد این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم.
فیلم های کودکانه و احساسات انسانی
لازم به ذکر است که تمامی انیمیشن ها و فیلم های کودکانه به شکل خاصی اکثر احساسات را در کودکان زنده می کند. در واقع آنها قادر هستند تا به شکل اغراق آمیزی شامل کمدی اسلپ استیک باشند یا به شکل هنری و یا حتی فلسفی به مخاطب شان نزدیک شوند. پیشنهاد می شود تا به کارگاه روانشناسی قصه درمانی کودکان مراجعه فرمایید.
آثاری که در گروه دوم قرار میگیرند در بیشتر اوقات حقیقت های دنیای واقعی را تحریف نمیکنند. یعنی دنیایی که بزرگسالان در آن قرار دارند و کودکان نیز زمانی وارد آن می شوند و متوجه می شوند که چندان هم دنیای خاص و جالبی نیست. شاید واقعا فیلم ها به همین دلیل ساخته شده اند. اما همواره این سوال مطرح می شود که واقعا چرا ما به تراژدی علاقه مند هستیم.
یکی از فیلسوفان بزرگ یونان باستان با نام ارسطو در این باره بیان می کنند که ”نمایشنامه های تراژیک قادر هستند تا روح را تطهیر و به ما کمک کنند تا به ابعادی از زندگی سازگار شویم که در حالت عادی نمی توانیم آن ها را با منطقی که داریم درک کنیم.”
دلیل علاقه به داستان های تراژدی
واقعا شاید انسان ها به دلیل آن که می خواهند دردهای درونی خودشان را درمان کنند به سمت تراژدی گرایش خاصی دارند. یکی از سخت ترین مسائلی که می توانیم به کودکان آموزش دهیم فهم و درک سوگ یک عزیز از دست رفته است که اگر این اتفاق به صورت ناگهانی رخ دهد و کودک در شرایط خاصی قرار بگیرد اصلا برایش خوب نیست که چنین مسائلی را درک کند. با این حال بسیاری از فیلم های کودکانه دیزنی سرشار از تراژدی و تروما هستند که می توانیم به آثار کلاسیکی چون بامبی (۱۹۴۲) و شیر شاه (۱۹۹۴) اشاره کنیم.
در شیر شاه که اقتباسی آزاد از هملت شکسپیر است کودکان برای اولین بار با تراژدی برخورد می کنند. جایی که موفاسا کشته شده است و شاهد تاثیرات این مرگ بر فرزند کوچکش هستیم. در این حالت کودک خودش را در کالبد سیمبا تصور می کند.همچنین پیشنهاد می شود به کارگاه فلسفه زیبایی شناسی مراجعه نمایید.
یعنی بچه شیری که رویاهای زیادی دارد و قصد دارد بزرگ شود و نقش بسیار مهمی در جهان داشته باشد. اما چرخش تاریک قصه به طور چشمگیری مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. اگر یادتان باشد تماشای مرگ موفاسا برای اولین بار اصلا آسان نبود. شایان ذکر است این واقعه برای کودکی که علاقه زیادی به دنیای شیر شاه دارد فرقی با تروما ندارد.
یکی از سوالاتی که در این مورد وجود دارد این است که وقتی این فیلم موجب اشک ریختن کودکان می شود چرا این همه طرفدار دارد و نزد بسیاری از افراد محبوبیت خاصی دارد. در پاسخ باید بیان کنیم که چون به آنها آموزش می دهد که باید در مقابل سختی های غیر منتظره زندگی مقاومت کنند و بسیار قوی باشند تا بتوانند از کنارشان عبور کنند. لازم به ذکر است که هاکونا ماتاتا جمله بسیار شگفت انگیزی است.
یک نقل قول آفریقایی به معنای این که مشکلی نیست و به صورت دقیق یعنی ”نگران روزهای بعدی ات نباش یا هر چه بادا باد”. از این رو شاید واقعا یکی از دلایلی که این ترانه شیر شاه اغلب به عنوان یکی از بهترین های دیزنی انتخاب شده است همین موضوع باشد.
با این وجود یکی از اساسی ترین پیام هایی که فیلم به کودک میدهد این است که هیچ ایرادی ندارد او از کنار مرگ یک عزیز عبور کند و هرگز نباید اجازه دهد تا شخصیت، آینده و زندگی اش را تحت تاثیر این رویداد تلخ قرار بگیرد. این پیام بسیار مهم است که خیلی از ما آن را در دوران کودکی درک کرده ایم و باید بدانیم که غم و اندوه هرگز نباید نادیده گرفته شود و ما نباید از کنار ترس ها بی تفاوت عبور کنیم. برای آموزش بیشتر به کارگاه سینما و فلسفه مراجعه فرمایید.
شاید به همین خاطر شیر شاه یکی از بهترین فیلم های انیمیشن تاریخ باشد. چرا که به کودک این فرصت را می دهد تا احساس می کند که در آن دوره والدین بر این باور هستند که درک چنین احساسی برایش زود است و باید بدانید که این آمادگی اولیه برای رویارویی به اندوه در آینده به کودک کمک زیادی می کند.
گریه کردن کار بدی نیست
به طور کلی فیلم های کودکانه قصد دارند که ما ناراحت شویم و به راحتی این احساسات را بروز دهیم. لازم به ذکر است که جامعه مدرن امروزی حداقل در ظاهر نسبت به واکنش های احساسی انسان رویکرد مثبت تری دارد. از این رو شبکه های اجتماعی این فرصت را به شما می دهند تا احساسات و دیدگاه های خودتان را نسبت به یک فیلم تا یک اثر هنری به راحتی با دیگران به اشتراک بگذارید و در اغلب موارد بازخوردهای مثبتی نیز دریافت می کنید. ممکن است برخی افراد معتقد باشند که این رفتارها صرفا به دلیل جلب توجه باشد اما ما به عنوان یک تحلیل گر باید این اتفاق را مثبت در نظر بگیریم.
غم یکی از احساساتی است که می توانیم آن را به عنوان یک تابو توصیف کنیم. اما جریان اصلی در اکثر اوقات به عنوان غم پنهان در انسان ها از سمت مردم نادیده گرفته می شود و کسی به آن توجه نمی کند. این موضوع در بین مردان شایع تر است، چرا که این باور اشتباه وجود دارد که باید بسیار قوی باشند و ناراحتی هایشان را نسبت به مشکلات زندگی پنهان کنند.
اما خوشبختانه آثاری مانند غول آهنی محصول سال ۱۹۹۹ و انیمیشن ”بالا” محصول سال ۲۰۰۹ این فرصت را در اختیار مخاطبین قرار می دهد تا به راحتی احساسات درونی شان را ابراز کنند و به خاطر احساساتی که دارند دچار شرم و خجالت نشوند. در تحلیل نهایی باید اشاره شود که این آثار شما را مجبور می کند تا احساسی شوید.
شاید یکی از سکانس های غم انگیز تاریخ سینما، مونتاز فیلم ”UP” یا همان انیمیشن ”بالا” باشد که در آن سرگذشت کارل و الی به نمایش گذاشته می شود. در این افتتاحیه دراماتیک، دو کودک را مشاهده می کنیم که در کنار یکدیگر بزرگ عاشق می شوند. آنها زندگی ایده آل خودشان را می سازند و خوشحالی و خوشبختی را تجربه می کنند.
به ناگاه مرگ تراژیک الی از راه میرسد تا کارل به یک پیرمرد تنها تبدیل شود که دیگر زندگی برایش بی معنی است. ممکن است تعجب کنید که آیا واقعا این انیمیشن برای کودکان است؟ در پاسخ باید بگوییم که بله این یک فیلم کودکانه است ، اما چرا باید به این حد غمگین باشد؟ زیرا غم یکی از واقعیت های زندگی است و نباید آن را با توهم اشتباه بگیریم. حتی یکی دیگر از انیمیشن های درخشان پیکسار یعنی ”درون و بیرون” محصول سال ۲۰۱۵ غم را به عنوان یکی از شخصیت های کلیدی قصه عرضه می کند. همچنین پیشنهاد می شود تا به پکیج آموزش کارگردانی و فیلمنامه نویسی مراجعه نمایید.
برای ما انسان ها بسیار مهم است که غم و اندوه را احساس کنیم و به همین دلیل چنین فیلم هایی را فوق العاده می دانیم. زیرا آنها غم را در آغوش می گیرند و چیز تازه ای از آن می سازند. ماند ققنوسی که در آتش می سوزد و از زیر خاکستر آن یک ققنوس دیگر به پرواز در می آید. ما متوجه می شویم که از تجربه تاریک ترین تراژدی هم قادر هستیم به احساس خشنودی دست پیدا کنیم.
در واقع این فیلم های به ما می آموزند که چگونه با درد و رنج کنار بیاییم و درک کنیم که برای بهبودی به زمان بیشتری نیاز داریم. این آثار برای ما که دنیای پیرامون ما با رویدادهای تلخ و ناعادلانه پیوند خورده است، مهم تر هستند و اگر چه دردهای بی پایان ما را بیشتر می کنند اما به ما یادآور می شوند که شرایط همواره به این صورت نمی ماند و روزی تغییر پیدا خواهد کرد.
معنادار بودن مرگ شخصیت ها در فیلم های کودکانه
شایان ذکر است که شخصیت هایی چون ای تی، غول آهنی و حتی شارلوت از تار شارلوت در قلب ما جایگاه ویژه ای دارند. افرادی که در گذشته این فیلمها را مشاهده کرده اند یادشان است که تا چه اندازه با این شخصیت ها ارتباط برقرار کرده اند. در واقع ما از آنها انسان بودن را می آموزیم و ناخواسته میان ما و این شخصیت های خیالی یک دوستی ایجاد می شود.
به ناگاه مشاهده می کنیم که در حال رابطه با یک ربات بسیار بزرگ، یک موجود بیگانه یا حتی یک عنکبوت هستیم. این فیلم ها و انیمیشن ها به ما درس هایی می دهند که می توانیم در زندگی واقعی به کار بگیریم. اما واقعا چرا باید این موجودات دوست داشتنی با مرگ یا غیبت از ما گرفته شوند.
در ”دامبو” محصول سال ۱۹۴۱ فیل کوچولو قصه از مادرش جدا می شود و گاهی این شخصیت های کم نظیر می میرند و از ما جدا می گردند تا دیگر فرصت ملاقات مجدد و نزدیک شدن به آنها را نداشته باشیم. چرا فیلمی که برای کودکان ساخته شده است، اصلا به موضوع مرگ می پردازد؟ آن هم هنگامی که کودک به این شخصیت ها وابسته شده است و آنها را مانند عضوی از خانواده خودش می داند.
در فیلم ”پلی به سوی ترابیتیا” محصول سال ۲۰۰۷ قهرمان نوجوان داستان یعنی جسی بهترین دوستش را در یک حادثه تصادف از دست می دهد. ما این تصادف را مشاهده نمی کنیم اما جزئیات دلخراش آن برای ما توصیف می شود. شایان ذکر است که این رویداد می تواند هر کودکی را دچار آشفتگی کند اما به ما حقایق سیاه دنیای واقعی را نشان می دهد. این که از آنها آگاه باشیم و به یک آمادگی نسبی دست پیدا کنیم. تا از این طریق بتوانیم به آسانی از کنارشان عبور کنیم. در ”پلی به سوی ترابیتیا” جسی می آموزد که به واسطه خیال پردازی از این تراژدی عبور کند و به استقلال دست پیدا کند.
حالا باید به این سوال پاسخ دهیم که هدف و پیام نهایی در فیلم های کودکانه غم انگیز چیست؟ در پاسخ باید اشاره شود که هدف این است که به کودکان آموزش دهد تا به استقلال برسند و بر روی پاهای خودشان بایستند و از اسارت تراژدی رها شوند. این فیلم ها و انیمیشن ها در واقع به عنوان یک ابزار کمکی هستند و موقعیت های ناگوار و سخت را به صورت ملایم تری شبیه سازی می کنند. اگر چه بیشتر آنها در دنیایی فانتزی و خیالی رخ می دهند اما واقعی به نظر می رسند.
چرا که تمام این دردها از دل واقعیت ها بیرون آمده اند و کودک با دیدن این آثار به فکر فرو می رود. ما غم از دست دادن موفاسا، غم از دست دادن غول آهنی و مادر بامبی را حس می کنیم. این احساساتی که کودک برای یک شخصیت کارتونی دارد کاملا واقعی است و می تواند از او یک انسان بهتری بسازد. کودک به مرور زمان یاد می گیرد که چگونه با غم مرگ این شخصیت ها کنار بیاید. درسی که در صورت وقوع هر رویداد واقعی به او کمک می کند تا قوی تر باشد، هرگز تسلیم نشود و از نظر روانی خودش را بهتر کنترل کند.