آیا احساس میکنید که در حاضر دیگر هیچ چیزی در این دنیا نمیتواند شما را خوشحال کند؟ آیا از کارهایی که در گذشته از آنها لذت میبردید دور شدهاید؟ آیا صبحها با مشقت از خواب بیدار میشوید و به آینده امیدی ندارید؟ آیا به طور مداوم به خود میگویید که از زندگی متنفرید؟ این احساسات ممکن است به نظر بیاهمیت آمده ولی اگر نادیده گرفته شوند، ممکن است به مشکلات بزرگتری منجر شوند. این احساسات احتمالا نشانهای از افسردگی موقت هستند که به مشکلات جدیتری تبدیل شود. بنابراین، بهتر است اکنون به جدیت به این مسئله پردازید. در ادامه با گروه علمی تخصصی برنا اندیشان همراه باشید، ما به توضیحات بیشتری درباره این موضوع میپردازیم.
چرا از زندگی متنفر هستم؟
پیشنهاد می شود به مقاله احساس درماندگی مراجعه فرمایید. بسیار سوال میشود که چرا افراد اغلب اظهار میکنند که “از زندگی متنفرند”. این احساس ممکن است از دل مسائل سادهای نشأت بگیرد، مثل روزهای دشوار در محیط کار، یا ممکن است به دلیل مشکلات جدیتری باشد، مانند افسردگی یا تروماهایی که به درستی معالجه نشدهاند. برای روشنشدن درباره این مسئله و راهحلهای احتمالی، به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.
دلایلی که باعث میشوند افراد بزرگسال، بهویژه جوانان، حس تنفر از زندگی را تجربه کنند، بسیار متنوع هستند. آمار انتشار این مشکل در سراسر جهان امری نگرانکننده است. براساس تحقیقات انجامشده، یکی از هر ۱۰ جوان در رده سنی ۱۸ تا ۲۵ ساله در سراسر جهان حداقل یک بار به جدیت به خودکشی فکر کردهاند. علاوه بر این، تحقیقات اخیر نشان میدهد که تقریبا ۴۰ درصد از دانشجویان در کشورهایی همچون آمریکا به دلیل استرس و مسائل مرتبط با سلامت روان، به ترک تحصیل فکر میکنند. این امر نشاندهنده اهمیت فراگیر این مشکلات و نیاز به توجه جدی به سلامت روانی جوانان و جامعه در کل است.
محققان معتقدند که وجود دلایل متعددی باعث میشود برخی افراد مدام اظهار کنند که از زندگی متنفر هستند. از میان این دلایل، ما به نمایش ۹ مورد از مهمترین آنها خواهیم پرداخت.
موارد مربوط به سلامت روان
مشکلات روانی ناشناخته و بدون درمان، از جمله اضطراب، افسردگی و اختلال دوقطبی، میتوانند زندگی جوانان را به نحوی دشوار و ترسناک تبدیل کنند که همراه با احساس تنهایی و ناامیدی باشد. وجود این نوع مشکلات میتواند به طور مشترک با افکاری همچون “از زندگی متنفرم” و “میخواهم بمیرم” همراه باشد. اگر این افکار اغلب به شکل مزاحمانه به افکار واقعی خودکشی تبدیل شوند، باید بلافاصله به متخصصین و کارشناسان حرفهای مشاوره روانی مراجعه کنید تا بهترین راهکارها و تیمهای حمایتی را دریافت کنید.
اعتیاد به مواد مخدر
اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی به طور قاطع زندگی و ذهن فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و منجر به تجربه احساسات منفی بیشتری میشود. این مشکل عمدتاً به جنبههای مرتبط با سلامت روانی فرد مرتبط میشود. برای توضیحات بیشتر در مورد عواقب اعتیاد و نحوه مدیریت آن، به متن زیر مراجعه کنید.
تجربه تروما
تروما در دوران کودکی تأثیر مستقیمی بر ساختار مغز دارد و عمدتاً به عواطفی نظیر ترس، عصبانیت و هوشیاری بیشازحد در بزرگسالی افراد انجامی میدهد. در صورتی که تروما مورد لازمه درمان قرار نگیرد، این تجربه منجر به ایجاد احساسات ناراضی کننده میشود که ممکن است به افکاری منفی مانند “متنفرم از زندگی” منجر شوند. جوانان نیز در معرض تجربه تروما قرار میگیرند. تروما دارای علل مختلفی است که مهمترین آنها عبارتاند از:
1. داشتن روابط نامناسب
2. تجربه خشونت
3. تعرض به تجاوز جنسی
4. برخورد با بلایای طبیعی
5. غم و اندوه ناشی از از دست دادن عزیزان
این عوامل میتوانند به شدت تأثیرگذار باشند و نیاز به پشتیبانی و درمان مناسب داشته باشند.
عدم پذیرش درگیری های زندگی
گاهی اوقات جوانان افسردگی خود را از دیگران، حتی از خودشان نیز پنهان میکنند. این ممکن است به دلیل احساس نبود هیچ دلیل مشخصی برای نفرت از زندگی یا افسردگی باشد. به همین دلیل، آنها این احساسات را نادیده میگیرند. علاوه بر این، این افراد ممکن است تحت فشارهای اجتماعی بزرگی باشند و تلاش کنند نقشهای مختلفی مانند دختر، پسر، دوست، شریک زندگی یا همکار موفق را ایفا کنند.
اگرچه پذیرش احساسات منفی به نظر ممکن است غیرمنطقی به نظر آید، اما نادیدهگرفتن آنها ممکن است به شما ضرر بزند. پنهان کردن مشکلات باعث میشود درمانی که احتمالاً به آن نیاز دارید را دریافت نکنید. همچنین این عمل ممکن است در دوران درازمدت مشکلات شما را تشدید کند.
سوگیری منفی
بر اساس نظریه سوگیری منفی، انسانها معمولاً به احساسات منفی بیشتر از احساسات مثبت توجه میکنند و از آنها درس میگیرند. علت این سوگیری در ذهن ما این است که در برابر تهدیدات محتمل در زندگی، انسانها باید مقاومت نمایند.
نظریهپردازان اعتقاد دارند که این سوگیری نوعی رفتار طبیعی است که توسط فرآیند تکامل در انسانها شکل میگیرد. با این حال، اگر این سوگیری منفی را کنترل نکنید، ممکن است بر باورهایتان درباره تواناییها و ارزش شخصیتان تأثیر بگذارد. این نوع افکار باعث میشود که بیش از پیش به دنبال اطلاعات منفی درباره خود و محیط اطراف خود بگردید و این افکار را باور کنید.
مقایسه خود با دیگران
در دنیای امروز، همیشه با نقاط عطف و زندگی دیگران در تعامل هستیم. شبکههای اجتماعی نقش مهمی در تصویر ذهنی ما از زندگی افراد دیگر ایفا میکنند. حضور این رسانهها باعث شده که به نظر برسد زندگی افراد دیگر آسان و شیرین است و ما تنها با چالشهای خود مواجه میشویم.
تطبیق خود با دیگران ممکن است باعث شود که اعتقاد داشته باشید که با بیشتر مردم متفاوت هستید یا به آنچه به نظر میآید که دیگران در اختیار دارند، دسترسی ندارید. این نوع مقایسهکردن ممکن است باور را القا کند که مشکلاتی وجود دارد. در واقعیت، این نگرش ممکن است به ناکامیها و اضطرابهای زائد منجر شود.
مهربان نبودن با خود
پیوسته انتقاد کردن از خود ممکن است به جوانان احساس کمارزشی و کاهش اعتماد به نفس دهد و باعث شود احساس کنند که مشکلی دارند. وقتی احساس تنفر از زندگی در ذهن فرا میآید، به نظر میرسد که نتوانید خودتان را مهربانی کنید، اما اصرار به این کار نیز ممکن است وضعیت را تشدید کند. مهربانی نسبت به خود یک مهارت است که میتوانید آن را مانند هر مهارت دیگری یاد بگیرید و در زندگی خود به کار بگیرید. این مهارت اهمیت زیادی دارد و میتواند به تقویت عزت نفس و بهبود کیفیت زندگی شما کمک کند.
مسائل مربوط به مسائل شخصی
مشکلاتی که به روابط شخصی، از جمله روابط خانوادگی و عاشقانه، مرتبط میشوند، تأثیر زیادی بر سلامت روانی انسانها دارند. انسانها به عنوان موجودات اجتماعی، به روابط اجتماعی نیاز دارند و در صورت عدم وجود آنها، احساس تنهایی و انزوا به شدت حاکم میشود. از سوی دیگر، تحقیقات نشان میدهند که ارتباطات مثبت و ساختن اعتماد در روابط انسانی باعث بهبود سلامت روانی افراد میشوند. این مواضع نشان میدهند که اهمیت روابط انسانی مطلوب و سالم در ارتقاء سلامت روان بسیار بالاست.
عدم وجود انگیزه برای کارهای
برخی از جوانان به مشکلی برخوردهاند که انگیزه لازم برای پیشبرد زندگی را ندارند و نمیتوانند یک زندگی مستقل و مستقیماً مستقل از والدین خود را آغاز کنند. در این شرایط، تنبلی یا مسائل مشابه به عنوان عائقهای موجود در مسیر شخص نه تنها مسئول هستند، بلکه انگیزهنداشتن معمولاً ناشی از مشکلات سلامت روانی فرد است. به عبارت دیگر، عدم انگیزه برای پیشروی در زندگی اغلب نشاندهنده وجود مسائل ذهنی و روانی است که نیازمند توجه و مراقبت است.
مقابله با احساس تنفر از زندگی
احساس تنفر از زندگی یک وضعیت روانی است که در آن فرد احساس ناخوشایندی و ناراحتی شدیدی نسبت به زندگی خود دارد. این احساس میتواند باعث شود که فرد از زندگی خود بیارتباطی کند و احساس کمبود انگیزه و اشتیاق به زندگی را تجربه کند. احساس تنفر از زندگی ممکن است به علت مشکلات روانی، اجتماعی یا شخصی رخ دهد و معمولاً با افکاری منفی در مورد آینده همراه باشد.
تغییر طرز فکر
این راهحل به نظر ممکن است بسیار ساده باشد، اما برای برخی از افرادی که با احساس گذرای تنفر از زندگی دست و پنجه نرم میکنند، تغییر در نحوه تفکر بهترین راه حل است.
اگر مدام شادی را به آینده موکول میکنید، باید بهانهها را کنار بگذارید و زمان حال را تجربه کنید. ممکن است در گذشته اتفاقات ناراحتکنندهای برای شما رخ داده باشد یا اکنون هرآنچه را که از زندگی میخواهید نداشته باشید. اما هر کسی دارای داستان خاص خود است که ممکن است بر دل او سنگینی بیفتد. تفاوت اساسی در این است که چگونه به داستان زندگی خود نگاه میکنید و چگونه با دنیا در حال روبهرو شدن رفتار میکنید.
پایان دادن به نشخوار فکری
وقتی متوجه میشوید که آماده به تغییر نگرش خود نسبت به زندگی هستید، چه اقداماتی باید انجام دهید؟ یکی از رفتارهایی که افرادی که احساس تنفر از زندگی دارند، معمولاً انجام میدهند، نشخوار فکری است. آیا شما نیز به این رفتار واژگونه دچارید؟ آیا به نشخوار فکری، به معنای افکار مداوم و بیش از حد منفی درباره زندگی، مبتلا هستید؟
نشخوار فکری یک عادت است که وضعیت نامطلوب و احساس تنفر از زندگی را بدتر میکند. در اینجا، تلاش کنید که آگاهی به افکار خود داشته باشید و زمانی که به سمت افکار منفی کشیده میشوید، آن را شناسایی کرده و به سمت فکرهای سازنده و سالم تر تغییر دهید. این تغییر نگرش میتواند یکی از گامهای اساسی در بهبود سلامت روانی شما باشد.
شناسایی مشکلات اصلی
احتمالاً احساس تنفر شما از زندگی دلایل متعددی دارد. با شناسایی این دلایل، میتوانید بهترین راهحلها را برای مقابله با این وضعیت پیدا کنید. مهم است به یاد داشته باشید که هیچ دو فردی برای احساس ناامیدی از زندگی دلیل یکسانی ندارند. این دلایل بسیار متنوع و شخصی هستند و باید با توجه به وضعیت و شرایط شخصی خود به آنها پرداخته شود.
ورزش کردن
بهتر است هفتهای حداقل چند بار و در هر مرتبه به مدت ۳۰ دقیقه ورزش کنید. ورزش کردن باعث میشود که مغز شما اندورفینها را ترشح کند. این افزایش در ترشح اندورفینها باعث میشود که احساس شادی و خوشحالی در شما افزایش یابد. اندورفینها هورمونهای طبیعی مغز هستند که به عنوان آنتیدپرسانتهای طبیعی عمل کرده و میتوانند احساسات خوب و رضایت را تقویت کنند. به عبارت دیگر، ورزش به بهبود وضعیت روحی و افزایش شادی شما کمک میکند.
تقویت عادات سالم
عادات سالم میتوانند به شما کمک کنند که عادات خوب دیگر را تقویت کنید، به عبارت دیگر، همانطور که ورزش منظم به بدن شما کمک میکند، عادات سالم میتوانند به رفع و تقویت سایر جنبههای سلامتی شما نیز کمک کنند.آیا هر روز به اندازه کافی آب مینوشید؟ آیا تغذیهی سالم و مصرف منظم مکملهای ویتامینی در روزانهی خود دارید؟
غذاهای ناسالم، مصرف اضافی کافئین و الکل میتوانند به بدتر شدن حالت ناراحتی و افت انگیزه منجر شوند. عادات سالم شما را به سمت افزایش انگیزه و احساس بهتر هدایت میکنند. انجام عادات سالم برای بهبود سلامت روانی شما میتواند فرصتی برای احساس بهتر داشته باشد.
انجام یوگا و مدیتیشن
اگر به طور مداوم با احساس تنفر از زندگی و ناتوانی در تجربه شادی مواجه هستید، یوگا و مدیتیشن همراه با تمرینهای تنفسی میتوانند برای شما مفید باشند. انجام دادن حرکات یوگا و مدیتیشن به صورت منظم میتواند به شما کمک کند که از احساسات منفی و استرس رها شوید. این تمرینها به شما کمک میکنند تا احساس آرامش، شادی و افزایش انگیزه داشته باشید. در واقع، یوگا و مدیتیشن میتوانند ابزارهای مؤثری برای بهبود وضعیت روحی شما باشند و به شما کمک کنند تا بازیابی حالت شادابی و سلامتی را تجربه کنید.
تلاش برای شاد بودن
در این مرحله، شما آماده هستید تا به برنامهی زندگی خود فعالیتهای شادیآور اضافه کنید. حالا به خاطر آورید که در گذشته از چه نوع فعالیتهایی لذت میبردید؟ سپس تصمیم بگیرید هر روز یا حتی در برخی از روزهای هفته، به انجام این فعالیتهای شادیبخش بپردازید، مثل انجام کارهای هنری، باغبانی، خواندن کتاب یا تماشای فیلم.
ممکن است از انجام این کارها در ابتدا انگیزه کافی نداشته باشید، اما برنامهریزی برای انجام آنها میتواند به تقویت روحیه و انگیزه شما کمک کند. اگر نمیتوانید همان فعالیتهایی که قبلاً انجام میدادید را تکرار کنید، میتوانید به دنبال کارهای جدیدی بگردید. به عنوان مثال، اگر در گذشته با دوستانتان بیرون از خانه ناهار میخوردید اما اکنون این امکان وجود ندارد، به ایدههای جدید و فعالیتهای متفاوتی فکر کنید.
کمک گرفتن از روانشناس
اگر تمام راهکارهایی که تاکنون امتحان کردهاید هیچ تاثیری نداشته و حس تنفر از زندگی همچنان باقی است، انتظار میرود که به مشکلات جدیتری برخورد کنید. در این مرحله، بهتر است با پزشک خود یا یک کارشناس سلامت روان مشورت کنید.
حالتی که شامل از دست دادن کامل لذت و انگیزه زندگی است، ممکن است نشانهای از افسردگی بالینی باشد که به مسائل بیولوژیکی و شیمیایی در مغز مرتبط است. افسردگی میتواند با درمانهای مختلف، از جمله درمان دارویی و روانشناختی، بهبود یابد. این درمانها میتوانند ترشح مواد شیمیایی مثبت در مغز شما را تنظیم کرده و ذهن شما را برای تجربه احساسات مثبت و انگیزه دوباره آماده کنند. بهترین کار در این مرحله این است که به کمک حرفهایهای حوزههای پزشکی و روانشناسی متخصص مراجعه کنید تا درمان مناسب برای وضعیت خود را دریافت کنید.
نتیجه گیری
اگر به طور مداوم به خودتان اعلام میکنید: “من از زندگی متنفرم” و هیچ چیزی نمیتواند شما را شاد کند، اولین قدم برای تغییر وضعیت باید تغییر در طرز تفکر شما باشد. سپس میتوانید به حل مشکلات سلامت روانیتان بپردازید. به تجدید علاقهها و انگیزههای خود اهمیت دهید و به انجام کارهایی که قبلاً لذت میبردید بپردازید. اگر این روشها به تنهایی نتیجه ندهند، بهتر است کمک از یک متخصص سلامت روان بخواهید. درخواست کمک از افراد متخصص در این زمینه هیچ گونه مشکلی ندارد و ممکن است بسیار مفید باشد.