تحلیل نقاشی دختری با گوشواره مروارید

تحلیل نقاشی دختری با گوشواره مروارید

در نقاشی، دختری جوان با چشم‌های بزرگ و توجه‌گیر به سمت چپ سَر خود را برگردانده و به ما نگاه می‌کند. صورتش در نور مهتاب، روشن و زیباست. او دستاری کتانی به رنگ آبی‌ و ‌زرد روی موهای خود بسته است که گوش‌هایش را پوشانده است. اما یک گوشواره‌ی مروارید بزرگ و درخشان از گوش چپش آویزان است که تنها جواهری است که او به تن دارد. گوشه‌ی لبش کمی بالا رفته است و نشان می‌دهد که او شاد و خوشحال است. انگار که می‌خواهد دهانش را باز کند و با ما صحبت کند.

این دخترک زیبا و جذاب، اما بی‌صدا، «دختری با گوشواره مروارید» نام دارد؛ یکی از شاهکارهای «یوهانس فرمیر»، نقاش معروف هلند در قرن هفدهم، که در فرهنگ عامه شناخته شده و محبوب است. «تریسی شوالیه»، نویسنده‌ای معاصر، رمان خود را با الهام از این نقاشی به همین نام (۱۹۹۹) نوشت و در سال ۲۰۰۳ فیلم سینمایی آن با بازی «اسکارلت جوهانسون» ساخته شد.

اما هنوز هم سؤالات زیادی درباره‌ی هویت و جذابیت این دخترک وجود دارد. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل با موضوع دختری با گوشواره مروارید را در اختیار شما افراد علاقه مند به هنر و نقاشی قرار دهیم.

دختری با گوشواره مروارید

دختری با گوشواره مروارید، نقاشی‌ای است که همچنان رازآلود و جذاب به نظر می‌رسد. اما این نقاشی، تاریخچه‌ای پرحادثه و نامعلوم را پشت سر گذاشته است. یوهانس فرمیر، نقاش معروف هلندی، این پرتره را در دوران طلایی هنر هلند در قرن هفدهم خلق کرد. او در سال ۱۶۶۵ یا ۱۶۶۶ این نقاشی را کشید و بعد از مرگش در سال ۱۶۷۵، تابلو به دست خانواده‌اش رسید. همچنین پیشنهاد می شود مقاله تحلیل نقاشی جیغ اثر ونسان ون گوگ را بخوانید.

اما بعد از آن، کسی نمی‌داند که تابلو کجا بود و چه کسی مالک آن بود. تقریبا دو قرن بعد، در سال ۱۸۸۱، فردی به نام «آلفرد بود» این تابلو را در فروشگاهی کوچک پیدا کرد و با قیمت ۲ گلدن (حدود ۲ دلار) خریداری کرد. او تابلو را به مزایده فرستاد و در سال ۱۸۹۶، «آرنولدوس آندریاس»، مجموعه‌دار هلندی، آن را خرید. از سال ۱۹۰۲، تابلو به عنوان بخشی از مجموعه‌ی آندریاس به موزه‌ی «مائریتشویس» در لاهه‌، شهر محل زادگاه فرمیر، منتقل شد.

اما حتی در موزه هم، تابلو زیر سایه‌ی آثار دیگر هنرمندان هلندی مانده بود. بازدیدکنندگان مائریتشویس، علاقه‌مندتر به دیدن نقاشی‌های «پاولوس پوتر» بودند که شخصیت‌های حقیقی و حیات وحش را به تصویر می‌کشید. نقاشی معروف «گاو» (۱۶۴۷) که گاو سفید و قهوه‌ای را در پس‌زمینه‌ای سبز و آبی نشان می‌دهد، چشم‌انداز مورد علاقه‌ی بازدیدکنندگان بود. در حالی که دخترک با چشم‌های بزرگ و گوشواره مروارید در گوشه‌ای از سالن آوار شده بود و تقریبا کسب تحسین نمی‌کرد.

یوهانس فرمیر نقاش معروف هلندی

فرمیر، نقاش ماهر هلند، با استفاده از تکنیک‌های نورپردازی، تصویری زنده و واقع‌گرایانه از دخترک را به تصویر کشیده است. گوشواره‌ی مروارید، دهان خندان و چشمان براق دخترک، نقطه‌های روشن و درخشان نقاشی هستند که با دستار آبی و زرد که سَر و گوش‌های او را پوشانده است، تضاد و هماهنگی رنگی جالبی ایجاد کرده است. اگر به نقاشی نزدیک‌تر شوید، متوجه می‌شوید که گوشواره‌ی مروارید، حاصل هنرمندانه‌ای از بازتاب نور بوده و فرمیر با دو ضربه‌ی قلم‌مو سفید و آبی، آن را خلق کرده است.

یوهانس فرمیر نقاش معروف هلندی

نگاه دخترک هم چنان خیره و جذاب است که احساس می‌کنید او با شما در ارتباط است. البته دخترک چهره‌ای معمولی و بدون خصوصیات بارز دارد که شاید به همین خاطر باشد که هویت واقعی او همچنان معمایی است. این سؤال که دخترک کیست و چگونه به تصویر کشیده شده است، همچنان در ذهن مخاطبین حضور دارد و یکی از علل محبوبیت رمان تریسی شوالیه است که در سال ۱۹۹۹ با الهام از این نقاشی نوشت و بالغ بر ۵ میلیون نسخه فروخت (او داستان خلاقانه‌ای از زندگی دخترک را روایت کرده است).

دخترک با گوشواره مروارید، مورد تحقیقات و تئوری‌سازی‌های مختلف قرار گرفت (آیا دختر فامیل فرمیر بود یا شاید عشق پنهان او؟) اما شاید هرگز به پاسخ قطعی نخواهیم رسید، مگر آنکه پاسخ وجود نداشته باشد! شاید فرمیر دخترک را فقط در خلاقانگی خود تصور کرده باشد. او در شهر «دلفت» در جنوب هلند به دنیا آمد بود و تمام عمر خود را در آنجا سپری کرد. فرمیر در طول عمر خود، تعداد کمی نقاشی کشید (۶۰ تابلو) که از آن‌ها فقط ۳۶ تابلو باقی مانده است. او را «مرد مرموز شهر دلفت» می‌نامیدند؛ نقاشی که همچنان رازهایش را با خود به گور برده است.

فرمیر، نقاش مهارتمند هلندی، با استفاده از تکنیک‌های نورپردازی، تصویری زنده و واقع‌گرایانه از شخصیت‌های خود ارائه می‌دهد. او در مقایسه با هم‌عصرهای هلندی‌اش، نقاشی‌هایی کشیده است که داستان‌های پوشیده و مبهمی را روایت می‌کنند؛ داستان‌هایی که شما را در تعجب و کنجکاوی می‌گذارند. برای مثال در یکی از تابلوهای او یک زوج را مشاهده می‌کنید که در حال نواختن گیتار و ویولن هستند.

آیا مرد اشراف‌زاده‌ یک استاد موسیقی است؟ یک پدر، خواستگار یا یک عشق مخفی؟ ما هرگز به پاسخ قطعی نخواهیم رسید. دختری با گوشواره مروارید اما پرتره‌ای است که سؤالات بسیار بیشتر و پاسخ‌های بسیار کمتر دارد. «امیلی گوردن‌کِر»، رئیس موزه‌ی مائریتشویس، علت جذاب بودن این نقاشی برای مخاطب عام را «رمزورازهای نامحلول در آن» معرفی می‌کند. او توضیح می‌دهد: «شاید در نگاه اول نقاشی ساده و بدون جزئیات به نظر برسد اما در واقع بسیار با هنر خلق شده است.

دخترک در پس‌زمینه‌ای ساده و سیاه، به شکل بارز و زنده ظاهر شده است و حالت صورت و بدنش هم چشم‌انداز مهربانی دارد. دهانش باز است، چیزی که در دیگر نقاشی‌های هلند قابل تصور نبود؛ بنابراین به نظر میرسد که او قصد دارد با شما صحبت کند. من خودم خوشحال می‌شوم که بفهمم او چه مطلب جالب و جذابی را می خواهد به من بگوید و همین حس در تمام آدم‌های جهان هم وجود دارد: آن‌ها سعی می‌کنند تا قسمت‌های گم شده داستان را پیدا کنند».

تریسی شوالیه با این نظر موافق است: «این عکس جذاب است زیرا [قصه‌اش] ناتمام است. شما حتی نمی‌توانید به این سوال پاسخ دهید که او چه چیزی را می‌بیند یا چه حسی دارد. اگر جواب‌های موردنظرتان را می‌گرفتید، علاقه‌تان به یک نقاشی دیگر جلب می‌شد. اما این اتفاق رخ نمی‌دهد، بنابراین [به این نقاشی] برمی‌گردید و می‌خواهید راز آن را حل کنید. همه‌ی شاهکارها از چنین سازوکاری بهره می‌برند، ما می‌خواهیم آن‌ها را درک کنیم اما هرگز موفق نمی‌شویم».

این نقاشی در سال ۱۸۸۱ در لاهه به مزایده گذاشته شد. امیلی گوردن‌کِر در این رابطه می‌گوید: «بسیار کثیر و زیاد بود و تنها دو نفر قادر بودند ارزش آن را بشناسند، یک منتقد هنر و یک مجموعه‌دار». از آنجایی که این دو مرد دوستان صمیمی بودند، با هم توافق کرده بودند که علیه هم پول پای نقاشی نگذارند. به همین دلیل، مرد مجموعه‌دار، «آرنولدس دس تومبه» این نقاشی را با قیمت خیرخواهانه‌ای خریداری کرد.

تابلو در کلکسیون شخصی‌ دس تومبه نگهداری شد تا سال ۱۹۰۳ که آن را در وصیت‌نامه‌اش به موزه‌ی مائریتشویس اعطاء کرد. شگفت‌انگیز است که بیشتر کارشناسان حوزه‌ی هنر، کیفیت و ارزش این نقاشی را در آن دوران تشخیص ندادند اما در تاریخ هنر، نمونه‌های معروف و فروپاشیده زیادی را پیدا می‌کنید؛ نقاشانی که آثارشان هرگز دیده نمی‌شد و به فروش نمی‌رفت اما حالا همان تابلو‌ها شاهکار در نظر گرفته می‌شود.

مونالیزای شمال

پرتره دختری با گوشواره مروارید را می‌توان با مونالیزا، شاهکار معروف «لئوناردو داوینچی»، مقایسه کرد. در هر دو نقاشی، چهره‌های زنان جذاب و دلنشین هستند که از استانداردهای زیبایی زمان خود فراتر رفته‌اند. این زنان به شکل ایده‌آل و کامل نقاشی شده‌اند و هیچ علامتی از وضعیت اجتماعی یا مالی خود ندارند. تنها چیزی که به چشم می‌آید، صورت آرام و بی‌عیب و نقص آن‌هاست.

نقاشی دختری با گوشواره مروارید را برخی از کارشناسان یک «ترونی» می‌دانند؛ نوعی از پرتره که در قرن هفدهم در هلند محبوب بود و نقاشان در آن، چهره‌های عجیب و غریب افراد عادی را نقاشی می‌کردند. این نقاشان قصد نداشتند که شخصیت واقعی مدل‌های خود را به نمایش بگذارند، بلکه می‌خواستند حالات چهره‌ای مختلف را تجسم کنند و از این نقاشی‌ها برای مطالعه‌ی صورت‌خوانی استفاده می‌کردند

. اما مطمئن نیستیم که دختری با گوشواره مروارید هم جزو این دسته باشد یا خیر. فرمیر در این نقاشی، توانایی خود را در خلق زیبایی بدون استفاده از تزئینات و تکنیک‌های خاص نشان داده است. این نقاشی همچنان جایگاه خود را در دل علاقه‌مندان به هنر حفظ کرده است و بسیاری از پژوهشگران سعی می‌کنند رمز و راز آن را فهمیده و تفسیر کنند. این نقاشی به خاطر جذابیت و اسرار آمیز بودن چهره‌ی دختر، به «مونالیزای شمال» معروف شده است.

مرواریدی که توهم است

فرمیر نقاشی‌های زیادی کشیده است که فضای دنج و گرم خانه‌های هلندی را نشان می‌دهند. در این نقاشی‌ها، ما شاهد زندگی ساده و عادی افرادی هستیم که با کارهای خانگی، مطالعه، نواختن ساز و چای خوردن سرگرم هستند. اما دختری با گوشواره مروارید یک اثر منحصر به فرد و متمایز است.

در این نقاشی، فقط چهره‌ی یک دختر جوان را می‌بینیم که به سمت ما نگاه می‌کند. پس‌زمینه‌ او تاریک و خالی است و هیچ جزئی از محل زندگی یا شخصیت او را نمی‌توان حدس زد. این نقاشی به هیچ عصر یا مکان تاریخی خاص بستگی ندارد و فرمیر در آن از سبک معمول خود کناره گیری کرده است. به جای تصویر کشیدن یک صحنه‌ی خانوادگی گرم و صمیمانه، او چشم‌انداز درونی و روحی یک دختر ناشناس را به تصویر کشیده است.

در قرون وسطی، پرتره‌ها معمولا برای نشان دادن قدرت، ثروت، شأن و شخصیت فرد سفارش دهنده ساخته می‌شدند. اما اینجا، دخترک هیچ نشانه‌ای از جایگاه اجتماعی یا تاریخی خود ندارد و فقط با گوشواره‌های مرواریدش جلب توجه ما را به خود می‌کند.

فرمیر در این نقاشی، یک پیام عمیق و معنادار را منتقل می‌کند. او در قرن هفدهم زندگی می‌کرد که زمان رشد و شکوفایی هلند بود. در این دوره، تجارت و تجار ثروت زیادی بدست آوردند و از نقاش‌ها سفارش پرتره‌های بزرگ و باشکوه گرفتند. اما فرمیر به جای تبعیت از این سبک، تصمیم گرفت که چهره‌های ساده و معمولی را به تصویر بکشد.

او با نقاشی دختری با گوشواره مروارید، نشان می‌دهد که ثروت و جلالت فقط چشم‌پوشی هستند و نمی‌توانند شخصیت واقعی فرد را نمایان کنند. او از گوشواره‌های مصنوعی استفاده می‌کند که شبیه به مروارید هستند اما از شیشه ساخته شده‌اند. این گوشواره‌ها نماد زندگی سطحی و پوچ ثروتمندان هستند که فقط به ظاهر خود اهمیت می‌دهند. فرمیر شاید قادر به خرید گوشواره‌های اصل و گرانبها نبوده است اما با استفاده از آن‌ها، نظر خود را درباره‌ی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرده است، بیان می‌کند.

آثار یوهانس فرمیر نقاش معروف هلندی

هنر زیبایی نهفته در سادگی

یوهانس فرمیر یک نقاش ناشناخته بود؛ هنرمندی که در زمان خود مورد توجه قرار نگرفت و بعد از مرگ به شهرت رسید. اگر آثار او را با آثار دوران او مثل «رامبرانت» مقایسه کنید، به راحتی می‌بینید که تابلوهای فرمیر با آن‌ها همخوانی ندارند. رامبرانت و سایر نقاشان «باروک»، تصاویری پرجمعیت و پر حرکت می‌ساختند که در آن‌ها چندین چهره‌ی متفاوت دیده می‌شد.

اما فرمیر در مقابل این هنرمندان، یک سبک متفاوت داشت. نقاشی‌های او ساده، دلنشین و حتی عادی به نظر می‌رسید. او زنانی را نقاشی می‌کرد که در حال انجام کارهای روزانه بودند و به حضور نقاش توجه نمی‌کردند. و همین «طبیعت» است که به این نقاشی‌ها جذابیت می‌دهد. فرمیر می‌خواست که ما در سکوت کامل، بشینیم و شاهد یک صحنه‌ی عادی باشیم.

دختری با گوشواره مروارید نمونه‌ای از زیباییِ پنهان در سادگی است. پرتره‌ی او هیچ ویژگی خاصی ندارد، صورتش کاملا معمولی است و هیچ اطلاعاتی درباره‌اش نداریم. اما فرمیر چیزهایی را به این پرتره افزوده است که آن را به اثری شگفت‌انگیز تبدیل می‌کند؛ نقاشی بی‌مانندی که با بی‌انضباطی سبک باروک مخالفت می‌کند و میراثی از یک نقاش عظیم که همیشه به یاد خواهد ماند.

دسته‌بندی‌ها