کتاب به امید دیدار در آن دنیا یکی از رمانهای جذاب و الهامبخش ادبیات ضد جنگ است. در این اثر، نویسنده به شیوهای بیانگر واقعیتهای فراموش شده جنگ جهانی اول میشود؛ جنگی که مردمان و تاریخدانان به ندرت به آن پرداختهاند. این رمان، شگفتیها و دردسرهای چند نفر از بازماندگان این جنگ را به خوانندگان خود نشان میدهد، و در عین حال، دربارهی طمع و تمایل به بهرهبرداری افسران و نیروهای نظامی حرف میزند.
شایان ذکر است که نویسنده این اثر، به دستاورد بزرگی رسیده است؛ او برای رمان خود “به امید دیدار در آن دنیا” جایزه ادبی گنکور را به خود اختصاص داده است. این جایزه، یکی از مهمترین جوایز ادبی فرانسه است و بسیار مورد توجه قرار دارد. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، با زندگی نویسنده آشنا میشویم و سپس با معرفی کتاب “به امید دیدار در آن دنیا” آشنا خواهیم شد.
زندگینامه پی یر لومتر
پی یر لومتر یک نویسنده و فیلمنامهنویس مشهور فرانسوی است که برای رمانهای جنایی و تاریخیاش شهرت دارد. او در سال ۱۹۵۱ در پاریس به دنیا آمد و تا سال ۲۰۰۶ به عنوان معلم ادبیات فعالیت میکرد. از آن زمان به بعد، او تمام وقت خود را به نوشتن رمان و فیلمنامه اختصاص داده است. او در سال ۲۰۱۳ برای رمان دیدار به قیامت (Au revoir là-haut) که داستان دو سرباز جنگ جهانی اول را روایت میکند، جایزه گنکور را از آن خود کرد. این رمان در ایران توسط سه مترجم مختلف به فارسی برگردانده شده است. لومتر همچنین برای سری رمانهای جناییاش با شخصیت فرمانده کامی ورهوفن (Commandant Camille Verhoeven) که در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ منتشر شدهاند، تحسین منتقدان و خوانندگان را به خود جلب کرده است.
از دیگر آثار معروف او میتوان به سه روز و یک زندگی (Trois jours et une vie) اشاره کرد که داستان یک قتل و عذاب وجدان قاتل را دنبال میکند. لومتر با استفاده از زبان ساده و جذاب، داستانهای پرطنز و پرجنب و جوش را خلق میکند که هم باعث تفکر خواننده میشود و هم برای او سرگرمی به همراه می آورد. او همچنین در نوشتن فیلمنامه نیز موفق بوده است و بعضی از آثارش به صورت فیلم یا سریال تلویزیونی نمایش داده شدهاند. لومتر یک نویسنده حرفهای و تبلیغ نویس است که با تخصص و تجربه خود، مخاطب خود را به داستان خود جذب میکند.
نگاهی به کتاب به امید دیدار در آن دنیا
رمان “به امید دیدار در آن دنیا” در زمان انتهایی جنگ جهانی اول روایت میشود. در این زمان، شایعه آتشبس به همه اردوگاهها پخش میشود و همه امیدوار هستند که با امضای توافقی برای صلح، به خانههایشان بازگردند. مقامات فرانسوی مسئولیت نظارت بر حرکات نیروهای آلمانی را بر عهده میگیرند. اما ارسال دو دیدبان برای بررسی وضعیت منطقه باعث مرگ آنها به دست تیراندازی میشود و بسیاری از سربازان از دو طرف جان خود را از دست میدهند. سروان دولنی-پرادل نامزد پاسخگویی به این اتفاق میشود.
در طول تیراندازیها و در حین جنگ، آلبر مایار، شخصیت اصلی داستان، متوجه میشود که دو دیدبان با تیری از پشت کشته شدهاند و آلمانیها مسئول مرگ سربازان نبودهاند. در این میان، آلبر مایار بر اثر برخورد یک خمپاره، به داخل یک گودال سقوط میکند. همچنین پیشنهاد می شود به مقاله آشنایی با آثار کازوئو ایشی گورو مراجعه فرمایید.
او به تدریج به سمت گل و لای زمین فرومیرود و با تلاش برای بقا، مواجههی وحشتناکی را تجربه میکند. تنها نوک تفنگ آلبر از خاک بیرون برجسته است و او در حال خفه شدن است. در همین حین، همخدمت او، ادوارد، میتواند او را از زیر خاک نجات دهد و او را زنده خارج کند، اما یک خمپاره در نزدیکی آنها برخورد میکند و صورت ادوارد آسیب میبیند.
حال آلبر مسئول است که جان ادوارد را نجات دهد. زنده ماندن ادوارد، با وجود ضرباتی که دیده است، به نوعی معجزهآسا است. اما زندگی این دو سرباز باعث ایجاد ارتباطی عمیق بین آنها میشود و آنها به همراه هم به دنبال رمزها و رازهای بیشتری میگردند. سروان دولنی-پرادل این جنگ را به دلیل مزایای تجارت تابوتها آغاز کرده است. پیشرفت داستان با ادامه آن منجر به آشکار شدن بیشتر وقایع میشود و دو سرباز تلاش میکنند تا با جمعآوری شواهد، وقایع را به دانش عمومی انتقال دهند.
نقد کتاب به امید دیدار در آن دنیا
رمان “به امید دیدار در آن دنیا” بر اساس یک رویداد واقعی در جنگ جهانی اول الهام گرفته شده است. در این رمان، شش سرباز در طول جنگ به دلیل اجتناب از حمله تیرباران شدهاند، در حالی که هیچ دستوری به آنها داده نشده بود. آنها بهصورت غیرقانونی محاکمه شده و به مرگ محکوم شدهاند، و این موضوع به عنوان انگیزهی نویسنده برای سرودن داستان ایفا کرده است.
داستان “به امید دیدار در آن دنیا” صورت زیبایی از شکنجهها و رنجهای وحشتناک جنگ را به ما نشان میدهد و ما را با واقعیت کهنهسربازان زخمدیده از جنگ چگونه با درد و رنج روبرو هستند و نمیتوانند به زندگی عادی خود بازگردند، آشنا میسازد. آنها ممکن است شغل، جایگاه اجتماعی و عشق خود را از دست دهند و هیچ تقدیری نتواند تنهایی، انزوا و تبعیدی که آنها را تحمل میکند را جبران کند. با وجود اینکه کتاب “به امید دیدار در آن دنیا” یک قرن پس از وقوع جنگ نوشته شده است، اما با واقعیت اجتماعی فرانسه پس از جنگ به خوبی آشنا میشود. این کتاب به عنوان عاملهایی مانند سودجویی شخصی و ساختار سلسله مراتبی نظام نظامی، در وقوع بحرانهایی از این دست، دست دارد.
طرفداران کتاب به امید دیدار در آن دنیا
کتاب به امید دیدار در آن دنیا یک رمان ضد جنگ است که داستان دو سرباز فرانسوی را در پایان جنگ جهانی اول و پس از آن روایت میکند. این کتاب با نگاهی تلخ و طنز آلود به بیعدالتیها و فسادهای جامعه فرانسوی در دوران بعد از جنگ میپردازد و نشان میدهد که چگونه قهرمانان جنگ توسط دولت و مردم فراموش شده و به سرنوشت خود رها میشوند. این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
اگر علاقهمند به ادبیات تاریخی هستید و دوست دارید با جزئیات و حقایق تاریخی آشنا شوید، این کتاب میتواند برای شما جذاب باشد. نویسنده با تحقیقات گستردهای که انجام داده است، تصویر زندهای از جامعه فرانسوی در دوران جنگ و پس از آن به خواننده منتقل میکند.
اگر علاقهمند به رمانهای پلیسی هستید و دوست دارید با پیچیدگیها و رازآلودیهای داستان مواجه شوید، این کتاب میتواند برای شما جالب باشد. نویسنده با استفاده از عناصر رمان پلیسی، چالشها و معماهایی را برای شخصیتها و خواننده ایجاد میکند که تا آخر کتاب همراهشان خواهید بود.
اگر علاقهمند به رمانهای اجتماعی هستید و دوست دارید با شخصیتپردازی عمیق و روانشناسی شخصیتها آشنا شوید، این کتاب میتواند برای شما جذاب باشد. نویسنده با نگارش ساده و روان، شخصیتهای چندبعدی و پوچ را به خواننده معرفی میکند که هر یک با گذشته، حال و آینده خود دست و پنجه نرم میکنند.
در بخشی از کتاب به امید دیدار در آن دنیا می خوانیم که صبح روز بعد، حدود ساعت چهار، آلبر بندهایی را که از تخت به پا برخاستن ادوارد جلوگیری میکردند، باز کرد تا ملافه زیرش را عوض کند. ادوارد تلاش کرد خود را از پنجره بیرون پرت کند، اما هنگامی که از تخت پایین آمد، به دلیل ناتوانی در ایستادن بر روی پای راستش، تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد. با تلاش بینظیر و با کمک نیروی اراده، توانست بلند شود. او مثل یک شبح بود، لنگلنگان با گامهای سنگین تا پنجره رفت. چشمانش بیرون از حدقه بیرون زده بود و دستانش را دراز کرده بود و از غم و اندوه هوار میکشید.
آلبر نیز همزمان با او گریه میکرد و دستش را دراز کرده و او را در آغوش میفشرد. عشق و محبت مادرانه او نسبت به ادوارد همچنان حاضر بود. بیشتر وقت خود را صرف صحبت با او میکرد تا به نظر برسد که انتظار طولانی دارد. به او تعریف میکرد: “تو هیچوقت نمیدانستی که ژنرال موریو چه احمقی است. او ژنرال است. تقریباً کارم را به شورای جنگ میکشاند! با اون احمق پرادل…” آلبر میگفت و میگفت، اما نگاه ادوارد چنان ساکت بود که آلبر هرگز نمیتوانست بفهمد که آیا او حرفهایش را متوجه شده یا خیر.
مصرف کمتر مورفین باعث شده بود که ادوارد برای مدت طولانی بیدار بماند و این موضوع برای آلبر فرصتی نداشت تا برود و خبری از آن انتقال ننگین، که زمان آن هنوز نرسیده بود، بگیرد. زمانی که ادوارد شروع به ناله کرد، دیگر دستی برای برداشتن نداشت. صدای او هر لحظه بیشتر به آن میرسید، تا اینکه در نهایت پرستار برای تزریق دوز دیگری ظاهر شد.