مرزهای عاطفی (Emotional Boundaries) به مجموعهای از محدودیتها و قوانین اشاره دارد که شما برای نحوه ابراز و مدیریت احساسات خود در رابطه با دیگران تعیین میکنید. این مرزها به شما کمک میکنند تا در روابط مختلف، اعم از عاشقانه، دوستانه، خانوادگی و کاری، بتوانید از سلامت روانی و عاطفی خود محافظت کنید.
با تعیین مرزهای عاطفی، شما میتوانید بهتر بفهمید که چه میزان از احساسات و افکار خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و چگونه به واکنشها و رفتارهای دیگران پاسخ دهید. این مرزها میتوانند شامل مواردی مانند میزان صمیمیت، حد و مرزهای قابل قبول در گفتگو، نحوه برخورد با انتقادات و تعریفها، و حتی زمان و فضایی که برای خود نیاز دارید، باشند. تعیین مرزهای عاطفی به شما این امکان را میدهد که روابطی سالمتر و متعادلتر با دیگران برقرار کنید و از فشارهای روانی و عاطفی که ممکن است از سوی دیگران به شما وارد شود، جلوگیری کنید.
گابریلا جاچین (Gabriella Giachi)، مددکار اجتماعی بالینی در کلکتیو رواندرمانی نیویورک، بیان میکند: «مرزهای عاطفی به حفاظت از وضعیت احساسی و احساس امنیت در رابطه کمک میکنند.» رعایت این مرزها نقش مهمی در حفظ سلامت عاطفی دارد و باعث میشود که روابط سالمتری شکل بگیرد. سبا هارونی لوری (Saba Harouni Lurie) نیز تاکید میکند که این موضوع بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که شما به طور مداوم نیازهای دیگران را بر نیازهای خود مقدم میدانید.
مرزهای عاطفی در روابط
اگر در مواجهه با دیگران مطمئن نیستید که چگونه مرزهای عاطفی خود را تعیین کنید، نگران نباشید. در این مقاله از مجله علمی برنا اندیشان، شما خواهید آموخت که چگونه مرزهای عاطفی خود را ایجاد و حفظ کنید تا بتوانید ارتباطات متعادلی را برقرار کنید.
برای ایجاد و حفظ مرزهای عاطفی، ابتدا باید به نیازها و محدودیتهای خود آگاه شوید. شناخت دقیق از خود و ارزشهایی که برایتان اهمیت دارند، میتواند به شما کمک کند تا مرزهای مشخصی تعیین کنید. سپس باید این مرزها را به وضوح با دیگران در میان بگذارید و از آنها بخواهید که به این مرزها احترام بگذارند. همچنین، یادگیری نحوه مدیریت واکنشهای دیگران به مرزهای شما و تقویت اعتماد به نفس در حفظ این مرزها از اهمیت ویژهای برخوردار است.
پیشنهاد میشود به پاورپوینت زوج درمانی رفتاری سنتی مراجعه فرمایید. با تمرین و پیگیری این راهکارها، شما میتوانید مرزهای عاطفی سالمی ایجاد کنید که به نفع سلامت روانی و عاطفی شما خواهد بود و روابطی پایدارتر و رضایتبخشتر با دیگران برقرار خواهید کرد.
مرزهای عاطفی دارای الگویی ثابت و یکسان نیستند و برای هر فرد به طور متفاوتی تعریف میشوند. این مرزها میتوانند از محدودیتهای کوچک و جزئی تا موارد بسیار مهم و بزرگ گسترده باشند. ویژگی اصلی مرزهای عاطفی، حفاظت از سلامت روانی و احساسی فرد و تأمین نیازهای عاطفی در روابط است. در ادامه، نمونههایی از مرزهای عاطفی را که معمولاً اعمال آنها مفید واقع میشود، مرور میکنیم:
احساسات شریک عاطفیتان را شخصی نکنید: وقتی شریک عاطفیتان عصبانی یا ناراحت است، نباید این احساسات منفی را به خود بگیرید و خودتان را مسئول اصلی این وضعیت بدانید. این رفتار میتواند به خستگی و ناراحتی شما منجر شود و به سلامت عاطفیتان آسیب برساند.
در چنین مواقعی، مهم است که به یاد داشته باشید که هر فردی مسئول احساسات و واکنشهای خودش است. اگر شریک زندگیتان دچار استرس یا عصبانیت است، بهتر است با همدلی به او گوش کنید و حمایت کنید، بدون اینکه احساسات او را به عنوان نقد یا تقصیر خودتان تلقی کنید. این رویکرد نه تنها به حفظ آرامش و سلامت روانی شما کمک میکند، بلکه باعث میشود بتوانید با کارآیی بیشتری از شریک عاطفیتان حمایت کنید.
اولویتدادن به نیازهای خود: این مفهوم به معنای خودخواهی نیست، بلکه بیانگر اهمیتدادن به خود و نیازهای شخصی است. اولویتدادن به خود یعنی شما ارزش و سلامت روانی و عاطفی خود را در نظر میگیرید. با تعیین مرزهای عاطفی، میتوانید از خودتان بهتر مراقبت کنید و در نتیجه در حضور شریک عاطفیتان نیز پایدارتر و مستحکمتر باشید. این مرزها به شما کمک میکنند تا تعادل بهتری بین نیازهای خود و دیگران برقرار کنید، بدون اینکه احساس خستگی یا فشار زیادی را تحمل کنید. به یاد داشته باشید که مراقبت از خود به شما این امکان را میدهد که با انرژی و توجه بیشتری به روابطتان بپردازید و آنها را بهبود بخشید.
مسئولیت احساسات دیگران را نپذیرید: باید به این واقعیت پی ببرید که نمیتوانید همیشه دیگران را خوشحال و راضی نگه دارید. هر فردی مسئول احساسات و خوشبختی خود است و شما نمیتوانید کنترل کاملی بر احساسات دیگران داشته باشید. با تعیین مرزهای عاطفی، میتوانید از پذیرش مسئولیت بیپایان برای خوشحال کردن دائمی دیگران خودداری کنید. این مرزها به شما کمک میکنند تا بار روانی اضافی را به دوش نکشید و تمرکز بیشتری بر روی سلامت روانی و عاطفی خود داشته باشید. به این ترتیب، شما قادر خواهید بود روابطی سالمتر و متعادلتر را تجربه کنید، بدون اینکه احساس کنید همیشه باید دیگران را راضی و خوشحال نگه دارید.
درباره مدتزمانی که به رابطه اختصاص میدهید، شفاف و واضح باشید: یک رابطه عاطفی بخشی مهم و بزرگ از زندگی است، اما نباید تمام زندگی شما را در بر گیرد، بهویژه در مراحل اولیه آشنایی. برای حفظ تعادل و جلوگیری از فرسایش انرژی و زمان، تعیین محدودیتهای واضح و منطقی برای مدتزمانی که میتوانید به شریک عاطفی خود اختصاص دهید، ضروری است. این اقدام به شما کمک میکند تا به دیگر جنبههای زندگیتان نیز توجه کنید و از نیازها و اهداف شخصی خود غافل نشوید. با شفافسازی این محدودیتها، هم خودتان و هم شریک عاطفیتان از انتظارات و حدود زمانی که در رابطه دارید، مطلع خواهید بود و به این ترتیب، رابطهای متعادلتر و سالمتر را تجربه خواهید کرد.
استقلال خود را حفظ کنید: حفظ استقلال در یک رابطه به هر دو طرف اجازه میدهد تا در عین حمایت از یکدیگر، هویت و دنیای مستقل خود را نیز داشته باشند. این به معنای حفظ علاقهها، فعالیتها و دوستانی است که به شما احساس فردیت و آزادی میدهند. با حفظ استقلال، هر دو نفر میتوانند رشد شخصی خود را ادامه دهند و از وابستگی بیش از حد به یکدیگر جلوگیری کنند. این استقلال نه تنها به تقویت خودباوری و اعتماد به نفس کمک میکند، بلکه باعث میشود که هر دو طرف بتوانند به شکل مؤثرتری از یکدیگر حمایت کنند و رابطهای سالمتر و متعادلتر داشته باشند. حفظ این تعادل بین نزدیکی و استقلال، کلید داشتن یک رابطه پایدار و رضایتبخش است.
زندگی خودتان را داشته باشید: به فعالیتها و علاقهمندیهایی که از آنها لذت میبرید، پایبند بمانید. نیازی نیست که به طور کامل در دنیای شریک زندگی خود محو شوید. این مرز عاطفی به شما کمک میکند تا فردیت و هویت شخصی خود را حفظ کنید. با داشتن علایق و سرگرمیهای جداگانه، میتوانید همواره چیزهای جدیدی برای به اشتراک گذاشتن با شریک زندگیتان داشته باشید و رابطهتان را پویا و جالب نگه دارید. همچنین، این استقلال به شما اجازه میدهد تا زمانی برای خودتان داشته باشید و از این طریق، انرژی و شادابی بیشتری به رابطه بیاورید. به یاد داشته باشید که حفظ یک زندگی مستقل و غنی، باعث تقویت رابطه عاطفی و افزایش کیفیت آن میشود.
همهچیزِ کسی نباشید: جذابیت زیادی در این تصور وجود دارد که تمام دنیای یک نفر باشید، اما واقعیت این است که هیچکس نمیتواند تمام دنیا و همه چیز یک نفر دیگر باشد. انتظارات غیر واقعی از شریک عاطفی برای برآوردهکردن همه نیازهای عاطفی و روانی میتواند به مشکلات جدی منجر شود. هیچ فردی نمیتواند به تنهایی تمام نیازهای شما را برآورده کند و از او انتظار داشتن چنین کاری، فشار زیادی را بر رابطه وارد میکند.
بهتر است هر دو طرف در یک رابطه، منابع حمایتی و اجتماعی متنوعی داشته باشند. این شامل دوستان، خانواده و فعالیتهای فردی میشود که میتوانند به تأمین نیازهای مختلف کمک کنند. با این کار، هر دو نفر در رابطه، فشار کمتری را تجربه خواهند کرد و میتوانند از زمانی که با هم میگذرانند، لذت بیشتری ببرند. این تعادل نه تنها به تقویت رابطه کمک میکند، بلکه به هر دو طرف اجازه میدهد تا به طور مستقل رشد کنند و بهتری از پس چالشهای زندگی برآیند.
تعیین حد و حدود تماسها و شیوه ارتباط: مشخص کردن قوانین و محدودیتهایی برای تماسها و نحوه ارتباط میتواند به بهبود کیفیت روابط و حفظ تعادل در زندگی کمک کند. این شامل مواردی مانند محدود کردن تماسها در محل کار به پیامک، اجتناب از تماسهای تلفنی در زمانهای خاص یا تعیین زمانهای مشخص برای صحبت کردن میشود.
با تعیین این محدودیتها، هر دو طرف میتوانند به نیازهای خود احترام بگذارند و از ایجاد استرس و فشار بیمورد جلوگیری کنند. به عنوان مثال، ممکن است توافق کنید که در ساعات کاری فقط از طریق پیامک ارتباط داشته باشید یا در مواقعی که نیاز به آرامش و استراحت دارید، از تماسهای تلفنی اجتناب کنید. این مرزهای ارتباطی به هر دو نفر کمک میکند تا به تعادل بهتری در زندگی شخصی و حرفهای دست یابند و از روابط خود لذت بیشتری ببرند.
نمونه مرزهای احساسی
احساس شریک عاطفیتان را به خود نگیرید: اگر شریک عاطفیتان عصبانی است، نباید این احساس منفی را به خود بگیرید. به خودتان یادآوری کنید: «من مسئول احساسات دیگران نیستم.»
اولویتدادن به نیازهای خود: مسئولیت شخصی برای برآوردهکردن نیازهای خودتان را بپذیرید. هر روز زمانی را برای خودتان اختصاص دهید تا بتوانید به نیازهای شخصیتان رسیدگی کنید.
مسئولیت احساسات دیگران را نپذیرید: نمیتوانید همیشه دیگران را خوشحال نگه دارید. در مواقع لزوم، با احترام به دیگران بگویید که نمیتوانید مشکلات آنها را حل کنید.
شفافیت در زمان مخصوص رابطه: برای مدتزمانی که به فضای مشترک رابطه عاطفی اختصاص میدهید، محدودیت تعیین کنید. برنامه روزانهای تنظیم کنید که شامل زمانهای مختص به خودتان یا دوستانتان باشد.
حفظ استقلال: در عین حمایت از یکدیگر، فردیت خود را حفظ کنید. فعالیتهایی را که دوست دارید بهتنهایی انجام دهید، ادامه دهید.
داشتن زندگی شخصی: فعالیتهایی را که از آنها لذت میبرید، فراموش نکنید. سرگرمیها و علایق خود را دنبال کنید تا زندگی شخصی خود را حفظ کنید.
تمام دنیای کسی نبودن: نمیتوانید همیشه کسی باشید که شریک عاطفی خود را نجات میدهد. به شریک عاطفی خود بگویید که برخی مشکلات را خودش باید حل کند.
تعیین حدود و شیوه تماس: مشخص کنید در چه مواقع و مکانهایی نمیتوانید به تماس یا یک نیاز خاص پاسخ دهید. قوانین مشخصی برای تماسهای تلفنی و پیامها تعیین کنید.
این مرزها به شما کمک میکنند تا در روابط عاطفیتان تعادل برقرار کنید و به حفظ سلامت روانی و عاطفی خود کمک کنید. با پیروی از این نکات عملی، میتوانید روابطی سالمتر و متعادلتر داشته باشید و از استرس و فشارهای غیر ضروری جلوگیری کنید.
نداشتن مرزهای عاطفی چه عواقبی دارد؟
وقتی از تعیین مرزهای عاطفی روشن خودداری میکنید، این خطر وجود دارد که بار بسیاری از مسائل و مشکلات دیگران را به دوش بکشید. در این شرایط، فشار روانی زیادی را تجربه خواهید کرد که میتواند به سلامت عاطفی شما آسیب برساند.
برای مثال، اگر نامزد یا همسرتان روز سختی را در محل کار گذرانده و با حال و هوای بد به خانه برگشته است، شما نباید خود را مجبور به تجربه همان احساسات کنید. مهم است که به زندگی روزمره خود ادامه دهید و در عین حال فضایی را فراهم کنید که او بتواند احساساتش را بیان کند. این کار به این معناست که شما گوش دهید و همدلی نشان دهید، بدون اینکه خود را مسئول حل مشکل یا تغییر حال و هوای او بدانید.
در چنین مواقعی، میتوانید به او بگویید: «میفهمم که روز سختی داشتی و احساساتت برایم مهم هستند، اما من نیاز دارم که آرامش خود را حفظ کنم. اگر نیاز داری صحبت کنی، من اینجا هستم تا به حرفهایت گوش دهم.» این جمله نه تنها به او نشان میدهد که احساساتش برای شما مهم هستند، بلکه به شما اجازه میدهد که از مرزهای عاطفی خود حفاظت کنید.
تعیین مرزهای عاطفی به شما کمک میکند تا از سلامت روانی خود مراقبت کنید و از تبدیل شدن به منبع دائمی برای تخلیه احساسات منفی دیگران جلوگیری کنید. به این ترتیب، شما میتوانید نقش حمایتکنندهای داشته باشید بدون اینکه خود را درگیر استرسها و نگرانیهای دیگران کنید.
اگر مرزهای عاطفی روشنی نداشته باشید، ممکن است ناگهان بار احساسات منفی شخص دیگری را به دوش بکشید. این وضعیت میتواند باعث شود که بدون دلیل مشخصی عصبانی یا ناراحت شوید. چنین شرایطی نه تنها شما را از احساسات واقعی و مستقل خودتان دور میکند، بلکه باعث میشود که نتوانید به درستی با شریک زندگی خود ارتباط برقرار کنید.
با داشتن مرزهای عاطفی روشن، میتوانید احساسات شریک زندگی خود را درک کرده و از او حمایت کنید، بدون اینکه مسئولیت آن احساسات را بر عهده بگیرید. این به شما اجازه میدهد که همدلی و فهم خود را نشان دهید، در حالی که همچنان از سلامت روانی خود محافظت میکنید. به عنوان مثال، میتوانید با همدلی به مشکلات او گوش دهید و حمایت کنید، اما نباید اجازه دهید که احساسات منفی او بر حال و هوای شما تاثیر بگذارد.
بدون مرزهای عاطفی مشخص، ممکن است متوجه شوید که زمان و انرژی بیشتری را صرف رابطه میکنید، اما در عین حال احساس خستگی و فرسودگی بیشتری دارید. این به این دلیل است که بدون مرزها، فشار روانی بیشتری را تحمل میکنید و نمیتوانید به درستی از خود مراقبت کنید. داشتن مرزهای عاطفی به شما کمک میکند تا فضای رابطه را به گونهای مدیریت کنید که هم شما و هم شریک زندگیتان بتوانید به بهترین شکل از آن بهرهمند شوید. این مرزها به شما امکان میدهند که تعادل بین نیازهای خود و نیازهای شریک زندگیتان را حفظ کنید و از فرسایش روانی جلوگیری کنید.
صحبت با دیگران در مورد مرزهای عاطفی
صحبت کردن درباره مرزهای عاطفی میتواند استرسزا باشد، اما با آمادگی و رویکرد مناسب میتوان این گفتوگوی مهم را با موفقیت انجام داد. در ادامه چند نکته برای موفقیت در این گفتگو پیشنهاد میشود:
زمان مناسب را انتخاب کنید: برای این گفتوگو، زمانی را انتخاب کنید که هر دو طرف وقت کافی و ذهنی آرام داشته باشید. این گفتوگو باید در محیطی انجام شود که هیچچیز حواس شما را پرت نکند و بتوانید به طور کامل بر صحبتها تمرکز کنید. به توصیه روانشناسان، فضایی آرام و بدون مزاحمت را برای این گفتوگو انتخاب کنید.
پیشنهاد میشود به پکیج آموزش ایماگوتراپی مراجعه فرمایید. همچنین، به یاد داشته باشید که این گفتوگو نه تنها فرصتی برای شماست که مرزهای خود را روشن کنید، بلکه فرصتی است تا شریک زندگیتان نیز مرزهای خود را بیان کند. بنابراین، به او نیز وقت و فضایی اختصاص دهید تا بتواند احساسات و نیازهای خود را به اشتراک بگذارد. با احترام به نوبت صحبت کنید و به دقت به حرفهای یکدیگر گوش دهید. این روش به شما کمک میکند تا به تفاهم بهتری برسید و بتوانید مرزهای عاطفی موثرتری در رابطهتان تعیین کنید.
از جملات «من» استفاده کنید و خودتان را مخاطب قرار دهید: به جای این که به طرف مقابل بگویید چه باید بکند یا چگونه رفتار کند، بر روی احساسات و نیازهای خودتان تمرکز کنید. به عنوان مثال، بگویید: «من احساس بهتری خواهم داشت اگر…». این رویکرد باعث میشود که صحبتهایتان کمتر حالت اتهامی داشته باشد و طرف مقابل نیز بهتر بتواند شما را درک کند.
بر روی خود و احساساتتان تمرکز کنید و توضیح دهید که چه کارهایی را میتوانید یا نمیتوانید انجام دهید. مثلاً بگویید: «من نمیتوانم هر روز بعد از کار فوراً به مشکلات پاسخ دهم، نیاز دارم ابتدا کمی استراحت کنم.»
پس از بیان احساسات و نیازهای خود، اجازه دهید طرف مقابل نیز سؤال بپرسد و نظرات خود را بیان کند. این شیوه گفتوگو به شما کمک میکند تا به تفاهم و همکاری بیشتری برسید و مرزهای عاطفی موثرتری را در رابطهتان تعیین کنید.
قاطع باشید: سازش یکی از عناصر ضروری در هر رابطهای است، اما برای ترسیم مرزهای عاطفی صحیح، باید قاطعیت را نیز در نظر بگیرید. برای تعیین مرزهای عاطفی به وضوح، صراحت و بیان مستقیم نیاز دارید. این شفافیت و قاطعیت به معنای دوری از صمیمیت نیست؛ بلکه به شما کمک میکند تا با صراحت بیشتری احساسات و نیازهای خود را بیان کنید و از سوءتفاهمها جلوگیری کنید.
به عنوان مثال، به جای استفاده از جملات مبهم، مستقیماً بگویید: «من نیاز دارم که در زمانهای مشخصی تنها باشم تا انرژیام را بازیابی کنم.» این نوع بیان هم به شما کمک میکند تا نیازهای خود را به روشنی بیان کنید و هم به طرف مقابل فرصت میدهد تا بهتر شما را درک کند و به مرزهای شما احترام بگذارد.
به یاد داشته باشید که قاطعیت در تعیین مرزهای عاطفی به معنای احترام به خود و شریک زندگیتان است. این رویکرد نه تنها به حفظ صمیمیت کمک میکند، بلکه باعث ایجاد رابطهای سالمتر و متعادلتر میشود.
آماده باشید تا گفتوگوهای بیشتری داشته باشید: صحبت درباره مرزهای عاطفی میتواند زمانبر باشد و نیاز به بحثهای مکرر داشته باشد. بنابراین، آماده باشید تا بارها و بارها درباره این موضوع صحبت کنید. همچنین، احتمال دارد که در رعایت این مرزها گاهی لغزشهایی رخ دهد. رسیدن به مرزهای دقیق و قابل احترام نیازمند تداوم، صبر، درک متقابل و گفتوگوهای مستمر است.
به این فرآیند به عنوان یک مسیر در حال پیشرفت نگاه کنید، جایی که هر دو طرف بتوانند به تدریج به درک بهتری از نیازها و مرزهای یکدیگر برسند. به مرور زمان و با استمرار در ارتباطات صادقانه، مرزهای عاطفی قویتر و پایدارتری در رابطهتان ایجاد خواهد شد.
چگونه مرزهای عاطفی واقعی را تشخیص دهیم؟
تعیین مرزهای عاطفی یک مسئله مهم است و باید بر اساس عقل و منطق باشد. مرزهای عاطفی واقعبینانه، نیازهای شما و شریک عاطفیتان را محترم میشمارند، در حالی که مرزهای غیرواقعی ممکن است به سمت وسواس و کنترلگری متمایل شوند.
مثالی از مرز منطقی: در ساعت کاری نمیتوانید به تماسهای همسر خود پاسخ دهید، اما میتوانید پیامکهای او را جواب دهید. این مرز به شما اجازه میدهد تا تمرکز خود را بر کار حفظ کنید، در حالی که همچنان در ارتباط باقی میمانید.
مثالی از مرز غیرمنطقی: همسرتان باید همیشه تماس تلفنی بگیرد. این درخواست، در بهترین حالت، رفتاری خودخواهانه و کنترلگرانه است که به هیچوجه منطقی نیست.
توجه داشته باشید که منطقی بودن یا نبودن مرزهای عاطفی تا حد زیادی به شما، شریک زندگیتان و نوع رابطهتان بستگی دارد. هر فردی ظرفیتهای متفاوتی برای حمایت عاطفی و کنترل احساسات دارد، بنابراین مرزهای عاطفی نیز ممکن است متفاوت باشند.
برای مشخص کردن درست مرزهای عاطفی، میتوانید با یک درمانگر حرفهای مشورت کنید. درمانگر میتواند به شما کمک کند تا مرزهای سالم و واقعبینانهای تعیین کنید که به تقویت رابطه و حفظ سلامت روانی هر دو طرف کمک کند.
رفتار با فردی که مرزهای عاطفی را رعایت نمیکند
روش برخورد با کسی که به مرزهای شما احترام نمیگذارد، بستگی به این دارد که فرد چگونه و با چه شدتی از این مرزها عبور میکند. توجه داشته باشید که هیچکس کامل نیست و ممکن است کسی به طور تصادفی یا به دلیل ناآگاهی از مرزهای شما عبور کند. در چنین شرایطی، بهتر است صریح اما صمیمی با طرف مقابل صحبت کنید.
برای مثال، اگر متوجه شدید که شریک عاطفیتان بدون اطلاع قبلی به مرزهای شما تجاوز کرده است، میتوانید با آرامش به او توضیح دهید که این رفتار چگونه بر شما تأثیر گذاشته است. مثلاً بگویید: «من متوجه شدم که امروز چندین بار بدون هماهنگی به من پیام دادی. من نیاز دارم که در زمانهای خاصی تمرکز کنم و این پیامها تمرکزم را به هم میزند. لطفاً در آینده قبل از ارسال پیام در این زمانها، هماهنگی کنید.»
اگر عبور از مرزها به طور مکرر و با آگاهی قبلی انجام میشود، ممکن است نیاز باشد که جدیتر و قاطعتر برخورد کنید. در این حالت، میتوانید بگویید: «ما قبلاً درباره اهمیت زمانهای تمرکز من صحبت کردهایم، و من نیاز دارم که این مرزها محترم شمرده شود. اگر این موضوع ادامه پیدا کند، باید راهحلی پیدا کنیم که هر دو طرف راحت باشند.»
در هر صورت، مهم است که با احترام و همدلی صحبت کنید و تلاش کنید که به طرف مقابل بفهمانید چرا این مرزها برای شما مهم هستند. این گفتگوها میتواند به بهبود ارتباط و تقویت احترام متقابل کمک کند.
اما اگر فرد مقابل به طور منظم و عمدی مرزهای عاطفی شما را نادیده میگیرد یا رد میکند، داستان متفاوتی مطرح میشود. در صورت تکرار الگوی ثابت از بیاحترامی به مرزها، زمان آن رسیده است که یک گفتوگوی جدی داشته باشید و رابطه را مجدداً ارزیابی کنید.
به یاد داشته باشید که موضوع رعایت مرزهای عاطفی همیشه سیاه و سفید نیست و به تجربه شخصی و روحیه هر فرد بستگی دارد. ممکن است فرد مقابل نیاز به زمان بیشتری برای درک و پذیرفتن مرزهای شما داشته باشد، یا شاید نیاز باشد که شما با دقت بیشتری مرزهای خود را توضیح دهید.
در نهایت، آنچه که بیشترین اهمیت را دارد، امنیت، آرامش و احساس حمایت در رابطه است. اگر یک رابطه به طور مداوم باعث نگرانی و استرس میشود و طرف مقابل همچنان به مرزهای شما احترام نمیگذارد، ممکن است نیاز باشد که درباره آینده آن رابطه تصمیم جدیتری بگیرید. حفظ سلامت روانی و عاطفی شما باید در اولویت باشد و ایجاد و حفظ مرزهای سالم میتواند به دستیابی به این هدف کمک کند.