کلبیّه، مکتب فلسفی کلبیها، گروهی از فلاسفه یونانی بودند که توسط «آنتیستنس»، یکی از شاگردان سقراط، بنیانگذاری شدند و سپس توسط «دیوژن» (دیوجانس) به شهرت رسیدند. نام این گروه از واژه عربی “کَلب” به معنای “سگ” گرفته شده بود. آنها به دلیل انکار و نقد قوانین طبیعی راحتی و رفاه را که جامعه معمولاً اهمیت میدهد، رد کردند.
همچنین، روابط اجتماعی را نیز نقض و تحقیر کرده، به زندگی سادهای که به حداقل رفاه اکتفا دارد، پایبند شدند. آنها در زندگی خود روشی بسیار بازگشتی و بدوی را انتخاب کرده بودند؛ این روش زندگی به همراه سرزنش و تنقید مداوم از مردمان خیابان و بازار، باعث شهرت آنها شد.
در واقع، زندگینمایی کلبیّهها شباهتهایی به رفتار و ویژگیهای سگها داشت. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در رابطه با فلسفه کلبیون را در اختیار شما افراد علاقه مند به مکاتب فلسفی قرار دهیم.
پیدایش فلسفه کلبیون
فلسفه کلبیون یکی از جریانهای فلسفی است که از نظرات پیروان بیواسطه سقراط، که به آنها “سقراطهای کوچک” نیز مشهورند، نشات گرفته است. آغازگر این جریان، آنتیستنس بود. او در میان انصار و شاگردان سقراط، به نقد زندگی مادی و پیروی از ارزشهای روحی توجه ویژهای داشت.
پیشنهاد می شود به کارگاه فلسفه رواقیون مراجعه فرمایید. زندگی و اختیارات شخصی سقراط را به عنوان الگوی خود قرار داد و این الگو را به حداکثر تقلیل آورد. او باور داشت که وجود بهترین حالت خود را در ترک کردن نیازهای جسمانی و روحانی مییابد و از این رو، اصول اساسی جامعه مدنی را نقد کرد.
آنتیستنس به عنوان بنیانگذار، یک دسته از حکما به خود جلب کرد که به آنها “کلبیها” میگفتند. نام این گروه از واژه عربی “کَلب” گرفته شده بود و به معنای “سگ” است. ابتدا مدرسه و محل تبادل نظرهای آنتیستنس در شهر آتن، به مناسبت سفیدی لباسهای او، به نام “سیناسارگس” یا “سگ سفید” شناخته میشد.
اما به مرور، پیروان این جریان از سنتها و آداب اجتماعی دست کشیده و به سمت یک زندگی بسیار ساده، تقلیلگرا و به ظاهر “وحشی” گام برداشتند. آنها با لباسهای پاره و کهنه، بدون کفش و با موی ژولیده در میان مردم قدم میزدند.
فرد برجستهترین این گروه، دیوژن بود. او به شکل عملی نماد ترک اسباب دنیوی را به مراتب برداشت و زندگیای بسیار ساده و بیمصرف را انتخاب کرد. یکی از داستانهای مشهور او، خانهای کوچک که درون یک بشکه قرار داده بود و در آن زندگی میکرد. این داستان نماد نه تنها برای ترک اجناس دنیوی، بلکه همچنین برای اختیار بر زندگی ساده و تحمل رنجهای آن بود.
باورهای مکتب کلبیون
کلبیون، باور داشتند که برای رسیدن به خوشبختی و سعادت، ضروری است تقوا و فضیلت را در زندگی رعایت کنند. این فضیلت به نظر آنها، به دور از مواردی مانند قدرت سیاسی، ثروت، جایگاه اجتماعی یا انطباق با قراردادهای اجتماعی میبایستی برجسته شود. آنها اعتقاد داشتند که زندگی خوب و متعالی، زندگیای است که بر اساس تطابق با طبیعت و بینیازی از امور جاذبه دنیوی رقم میزند.
کلبیون به اصول خود اختصاص میدادند که به ترک اشتیاق به لذّات و خودباوری فراهم آمده بود. آنها توصیه میکردند که از لذّات دنیوی اجتناب کرده و در عین حال بر خودبسندگی و استقلال شخصی تاکید میکردند. زندگی شخصی اعضای این گروه نیز همچون اصولشان بود؛ آنها رویکردی ریاضتگونه داشته و به همراه انزوا از اجتماع و ارزشهای آن، زندگی میکردند. این رویکرد بیاعتنایی به ارزشهای جامعه و توازن با طبیعت، اصول اصلی زندگی کلبیون بود.
به دیدگاه کلبیون، زندگی نباید به دلیل ترس از مرگ یا نگرانی درباره تندرستی خود و دیگران، محدود یا متعلق به این امور شود. آنها اعتقاد داشتند که نباید درگیریهای زیادی به دلیل این مسائل رخ دهد و بر آن نباید نگرانی و اضطراب تمرکز کرد. در سخنان خود نیز از زبان تند و تیز استفاده میکردند و این برخورد باعث شده که در زبانهای اروپایی مدرن، واژه “cynic” به عنوان مترادفی برای کسانی که طعنهآمیز، بیتوجه یا بیتفاوت هستند، استفاده شود.
فهم فضیلت و تقوا در نگرش کلبیون به مقدار خاصی از آموزشها و یادگیری نیاز نداشت؛ به عبارت دیگر، برای دستیابی به این ویژگیها، نیازی به تکنیکهای خاص یا آموزشهای مشخص نبود. به طور کلی، مواردی مانند آموزش هندسه، موسیقی و ادبیات در نظر کلبیون اهمیت زیادی نداشتند و در زندگیشان اولویت نداشتند.
در واقع، تمرکز غالب کلبیون در زندگی و فلسفهشان بر اخلاق بود. برای آنها، اهمیت بالاتری داشت که انسان در رفتارها و اعمال خود اصول اخلاقی را رعایت کند. از این رو، تأکیدشان بیشتر بر تربیت و پیوسته به اصول اخلاقی بود تا به ترفندهای آموزشی یا موارد دیگری که به طور مستقیم به دانش تخصصی مرتبط میشدند.
آنتیستنس
آنتیستنس، فردی که در سال ۴۴۴ پیش از میلاد در شهر آتن به دنیا آمد، معروف به بنیانگذاری فلسفه کلبی است. در دوران جوانی، از پرسشها و اندیشههای سقراط تأثیر گرفت و به ویژه از سادگی و قناعت او متاثر شد. وی در جلسات فلسفی سقراط شرکت میکرد و به عنوان یک شاگرد، با ظاهری ساده و پوششی پارهپاره به جلسات میآمد. این ظاهر ترتیبداده شده به شکل خاص، نشانگر تمایل آنتیستنس به ترک نگرشهای مادی و تاکید بر سادگی در زندگی بود.
نقل شده است که سقراط به آنتیستنس گفته بود: “چرا این همه تظاهر؟ من افتخار تو را از ترکهای لباس منصفانه به دید میآورم…” پس از درگذشت سقراط، آنتیستنس مدرسهای را در سال ۳۹۹ پیش از میلاد تأسیس کرد. بیشتر افراد جذب این مدرسه، افراد فقیر و نیازمند بودند.
آنتیستنس به عادت لباسهای ساده و پاره میپوشید و همیشه یک کیف در کنار خود داشت تا وسایل خود را در آن نگه دارد. این نحوه پوشش به تدریج به عنوان لباس رسمی کلبیون شناخته شد. این سبک زندگی و لباسپوشش نمایانگر نهایت سادگی و ترک از لذّات دنیوی در معتقدات آنتیستنس و اعضای این مدرسه بود.
همچنین پیشنهاد می شود به مقاله بازنمایی ذهنی مراجعه فرمایید. همانند سقراط، آنتیستنس نیز اعتقاد داشت که برای دستیابی به سعادت و خوشبختی، فضیلت ضروری است و این مسئله در مرحلهای قبل از او از اهمیت برخوردار است. او به این باور داشت که فضیلت نیز همچنان که سایر اشکال دانش، باید از طریق آموزش به دست آید. به نظر آنتیستنس، فضیلت بخشی از دانش است که مشروط به تلاش و تحقیق است و نمیتوان به سادگی آن را یاد گرفت.
آنتیستنس بر اساس عقاید مذهبی خود، فضیلت را به عنوان دوری از خواهشهای شیطانی (که به معنای لذتطلبی و هوسمندی است) تصویر میکرد. او به این نظر میرسید که در مسیر دستیابی به فضیلت و سعادت، تجنب از تمناهای بیاندازه و خودسرانه اهمیت دارد. بر این اساس، دیدگاه مذهبی او تاکید داشت که هوش انسان، جهان را تحت کنترل میگذارد و باید به عقلانیت و انسجام با اصول اخلاقی عمل کرد.
دیوژن
دیوژن، در سال ۴۱۲ پیش از میلاد، در شهر سینوپ به دنیا آمد. وی در دوران زندگی خود با فلسفه کلبی و آنتیستنس آشنا میشود. در ابتدا، آنتیستنس او را به عنوان شاگرد نمیپذیرد و به مراتبی او را به دور از خود دارد، حتی به اندازهای که او را با چوب میزند. دیوژن به حملههای آنتیستنس تحمل میکند تا زمانی که به طور نهایی موفق میشود استاد را متقاعد کرده و به عنوان یکی از شاگردانش پذیرفته شود.
دیوژن به طور کامل مبانی و اصول فلسفه و سبک زندگی استاد خود، یعنی آنتیستنس را پذیرفت. او به همان روش به اخلاق و اصول زندگی میپردازد و از هرگونه تمایل به جاهطلبی برای دستیابی به ثروت، افتخار و قدرت، که اینها در جامعه معمولاً تحسین میشوند، دوری میکند و آن را کمارزش میشمارد.
در زندگی روزمره، دیوژن لباسی خشن و ساده پوشیده و عمدتاً در رواقها و اماکن عمومی شهر آتن سکونت میکند. او تنها با درآمدی که از اعانات دریافت میکند، زندگی میکند. حتی واژه یونانی “κύων” که بعدها به عنوان نام مکتب او، یعنی کلبیون، به کار میرفت، در ابتدا به عنوان یک لقب برای دیوژن به کار میرفت. این لقب به اشاره به زندگی ساده و نیازمندانهاش به عنوان یک سگ گونه در میان پیروان مختلف مکاتب فلسفی رقبا برای او به چشم میآمد.
هیپارچیا
هیپارکیا یا هیپارچیا، شاید او را میتوان به عنوان اوّلین فیلسوف زن شناخت. حدود سال ۳۰۰ پیش از میلاد زندگی میکرد و از خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. برادرش، متروکلس، شاگرد کرات کلبی، از پیروان دیوژن، او را با فلسفه کلبی آشنا کرد.
او از طریق برادرش، با فلسفه کلبی و سبک زندگی کرات، آشنا شد و زندگی خود را به این مسیر اختصاص داد. او پس از شنیدن سخنان و شاهد شدن رفتار کرات، تحت تأثیر قرار گرفت و از خواستگاران ثروتمند و اجتماعی خود دور شد تا با کرات که لاغر و بدون جذابیتهای مردانه بود، ازدواج کند.
انتخاب او برای ازدواج با کرات و نیز تصمیم به تنهایی انجام این انتخاب، منجر به انتقاد خانوادهاش شد. حتی او به اندازهای از این تصمیم خودکشی تهدید کرد. در عین حال، کرات هم تحت فشار خانواده هیپارکیا به تردید از این تصمیم کشیده شد.
از یک سو، ازدواج با یک زن زیبا، متمول و با ذهنیت مطابق با فلسفه او (که در آن زمان در جامعهای باستانی تازهای بود)، جذاب و دلپذیر به نظر میرسید، اما از سوی دیگر، تضاد بین این انتخاب و فلسفه سادگی، فقر و ریاضت که کرات دنبال میکرد، برای او و کرات تعارضآفرین بود.
با این حال، هیپارکیا نهایتاً تصمیم خود را برای دنبال کردن مسیر کرات اتخاذ کرد. او لباسی مانند لباسهای کلبیان پوشید و در جمع کرات به همین شکل ظاهر میشد. این دو تصمیم به معنای زندگی به سبک کلبیان و پیروی از اصول اخلاقی و فلسفی آنها بود.
دو سال زندگی مشترکی را آغاز کردند و فرزندانی را به دنیا آوردند. از آن پس، زندگی آنها به سبک دیگر کلبیان، با تاکید بر سادگی و فقر، ادامه یافت. درباره آنها مواردی مانند نوعی بازی عشقی عمومی با توجیههای طبعیتمحور کلبی یادآوری شده است، اگرچه برخی تردیدها نیز بر سر صحت این تصاویر وجود دارد.