فایده گرایی، همچنین به نامهای سودگرایی، سودمندگرایی و فایدهباوری نیز شناخته میشود. این مفهوم در حوزهٔ اخلاق و فلسفه، بهعنوان یکی از جریانهای پیامد گرایانه، به بررسی سوال اصلی «چه کاری باید انجام دهیم؟» میپردازد. در این قسمت از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای کامل در رابطه با موضوع فایده گرایی را در اختیار شما افراد علاقه مند به فلسفه قرار دهیم.
مکتب فایده گرایی
براساس دیدگاه فایده گرایی، فعالیت اخلاقی برترین شکل خود را در انتخاب عملی دارد که به طرفین تأثیرگذار، بیشترین سود را برساند، حتی اگر این عمل در واقع ممکن است مضر یا شرارت آمیز باشد. در این دیدگاه، میزان فایده و منفعت برای افراد بهعنوان معیار اخلاقی در نظر گرفته میشود. اگرچه در دیدگاه فایده گرایی تفاوتها و تمایزهای فردی نیز مدنظر قرار میگیرند، اما تمام این تفاوتها به سوی حداکثر رساندن میزان مطلوبیت و مفاهیم مشترک آنها، متمایل میشوند.
جرمی بنتام، بنیانگذار فایده گرایی، منفعت را بهطور مشخص توصیف کرده است. او آن را به عنوان “ویژگی در هرچیزی که آن ویژگی باعث ارائهٔ سود، مزیت، لذت، خیر یا خوشبختی…” یا حتی جلوگیری از وقوع ضرر، درد، شر یا ناکامی شود، برای افرادی که منفعتشان در نظر گرفته میشود، تشریح کرده است.
پیشنهاد می شود به کارگاه فلسفه اخلاق مراجعه فرمایید. فایده گرایی، نوعی از نتیجهگرایی است که تأکید دارد تنها پیامدهای عمل میتوانند بهعنوان معیار صحیح یا غلط در اختیار قرار گیرند. در مقابل سایر نظریههای نتیجهگرا، همچون خودپرستی یا ایثارگرایی، فایده گرایی به منافع تمام انسانها به یکسان توجه دارد و تلاش میکند تا آنچه که برای کل جامعه بهترین است، را تشخیص دهد.
تأییدکنندگان فایده گرایی در مسائل مختلف نظرات متفاوتی دارند. به عنوان مثال، بحثهایی میان آنها وجود دارد که آیا تصمیمگیریها باید براساس پیشبینی نتایج آنها (عمل فایدهگرایانه) یا اینکه آیا افراد باید به قواعدی پایبند باشند که سودمندی را به حداکثر برسانند (سودمندگرایی قاعدهمحور)؟ علاوه بر این، نظرات متفاوتی وجود دارند درباره این که آیا تمرکز باید بر کلیت (کل سود)، متوسط (میانگین سودگرایی) یا حتی حداقل ابزار باشد.
ریشههای ابتدایی این نظریه را میتوان در آرا و آثار آریستیپوس و اپیکور دید، که فقط به خوشبختی توجه داشتند. با این حال، اصطلاح “فایده گرایی” بهطور مدرن ترازوی تئوریهای سودمندی با بنتام راه یافت. افرادی مانند جان استوارت میل، هنری سیجویک، دیوید بریبروک، و پیتر سینگر از این دیدگاه در زمینههای مختلفی استفاده کردند، از جمله بهبود رفاه اقتصادی جامعه، مبارزه با بحران فقر جهانی، ارتقاء اخلاقی در پرورش حیوانات مورد استفاده برای تولید غذا، و تأکید بر اهمیت جلوگیری از وقوع فجایع در آینده بشریت.
تفاوت فایده گرایی با عمل گرایی
جرمی بنتام در کتاب “مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری” تلاش دارد تا تأیید کند که اصالت سودمندی اصولی اخلاقی قوی دارد. او اظهار میکند که هدف اصلی قانونگذار باید تضمین بیشترین خوشی برای افراد باشد. به علاوه، او تأکید میکند که مجازاتها، به دلیل همراهی با درد، در واقع شرارت ذاتی دارند و باید فقط زمانی اعمال شوند که جلوی وقوع شرارت بزرگتری را بگیرند.
جان استوارت میل، در زمینهٔ فلسفه لذت، به اصول جرمی بنتام پیوسته و اشاره میکند که در انتخاب بین لذتها، باید ویژگیهایی مانند شدت یا ضعف، پایداری یا گذرا بودن، اطمینان یا احتمال، نزدیکی یا فاصله، خالصی یا پیچیدگی را مدنظر قرار داد.
بهطور خلاصه، اگر باید بین دو لذت یا خوشی انتخاب کنیم، باید لذتی را انتخاب کنیم که شدیدتر، پایدارتر، سالمتر، نزدیکتر، خالصتر و بارورتر باشد. اما به نظر جرمی بنتام، لذتها از نظر نوع و کیفیت متفاوت نیستند و تفاوتشان تنها در مقدار آنها است؛ بنابراین، اگر تمام شرایط مشابه باشند، تصنیف یک قطعه موسیقی چاچاچا همان ارزش را دارد که سمفونی نهم بتهوون دارد، به عبارت دیگر، همانطور که او در کتاب “مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری” توضیح داده است.
فایدهگرایان تنها معیار نهایی درباره درستی، نادرستی و واجبیت یک اقدام را “سود” میدانند و معتقدند که هدف اصلی اخلاقی باید بیشترین غلبه خوب بر بد (یا کمترین غلبه بد بر خوب) در کل جهان باشد. آنها همچنین به این اشاره میکنند که میتوان خوبی و بدی را به صورت کمی اندازهگیری کرد.
یوتیلیتاریان چیست؟
“یوتیلیتاریانیسم” یک نظریه اخلاقی است که بر اساس ایدهٔ افزایش میزان “یوتیلیتی” یا “سودمندی” در جامعه تمرکز دارد. این نظریه به اختصار به عنوان “یوتیلیتاریانیسم” یا “نظریهٔ سودمندی حاکم” شناخته میشود. اصول اصلی این نظریه توسط جرمی بنتام و جان استوارت میل در قرن هجدهم و نوزدهم مطرح شد و توسط فیلسوفان دیگر نیز توسعه یافت.
در یوتیلیتاریانیسم، هدف اخلاقی اصلی به دست آوردن بیشترین میزان سودمندی یا خوشی برای بیشترین تعداد افراد در جامعه است. به عبارت دیگر، تصمیمگیریها و اقدامات باید بر اساس این اصل انجام شود که کدام گزینه میتواند منجر به بیشترین خوشی و رفاه عمومی شود.
یوتیلیتاریانها به “یوتیلیتی” به عنوان واحد اندازهگیری سودمندی توجه میکنند. این مفهوم به معنای کلی تر یادگیری از تعاملات انسانی، به عنوان مثال، شادی، راحتی، ارتباطات مثبت و سایر وضعیتهایی است که به افراد خوشایندی و خوشحالی میآورد.
یکی از چالشهای اصلی این نظریه، تعیین وزن و اهمیت مختلف اقدامات و تصمیمگیریها است. به طور مثال، چگونه میتوانیم بین خوشی کمتر افرادی که در اقدامی کمی دچار ناراحتی میشوند و خوشی بیشتر افرادی که در اقدامی زیاد ناراحت میشوند توازن بیابیم؟
همچنین، بحثهای زیادی در مورد نحوه محاسبه و اندازهگیری یوتیلیتی و نحوه انعکاس تفاوتهای فرهنگی، ارزشها و ترجیحات فردی در این نظریه وجود دارد.
معروفترین شکل یوتیلیتاریانیسم، یا “فایده گرایی”، تاکید دارد که عملها باید بر اساس پیشبینی اثراتشان بر روی میزان کلی یوتیلیتی انجام شود. این نسخه به این معناست که عملی که میتواند بیشترین میزان سودمندی را ایجاد کند، انتخاب صحیح است.
پیشینه فایده گرایی
اهمیت شادی به عنوان هدفی برای انسان، از زمانهای دور شناخته شده است. مفاهیم و تعاریف مختلف از لذت و خوشروانی توسط فیلسوفانی چون آریستیپوس، اپیکور، ارسطو و آگوستین بحث و بررسی شدهاند. در واقع، آگوستین دربارهٔ تمام انسانها مینویسد: “همهٔ انسانها آرزوی رسیدن به خوشبختی را دارند.” نظریهٔ خوشبختی همچنین توسط فیلسوف دیگری، یعنی آکویناس، مورد توجه قرار گرفته است.
در طول تاریخ، نظرات مختلفی در مورد خوشبختی در جوامع باستانی و قرون وسطی وجود داشته است. برخی از این نظریات به جامعه، پایداری سیاسی، افزایش جمعیت و ثروت اهمیت میدادند. اما در این نظریات، اهمیت خوشبختی از دیدگاه فرد معمولاً بیاهمیت بود و به عنوان یک معیار برای جامعه در نظر گرفته میشد.
در نگاه به فایده گرایی، این نظریه تا قرن هجدهم به عنوان یک رویکرد اخلاقی با تأکید بر فردیت ظاهر میشود. اگرچه عموماً با جرمی بنتام در ارتباط است، اما نویسندگان قبلی نیز تئوریهایی را ارائه دادهاند که به طرز مشابهی عمل میکنند.
فرانسیس هاچسون در کتاب “جستجوی اصول ایدههای ما از زیبایی و فضیلت” اشاره میکند: “اصل انتخاب عمل اخلاقیترین، تعداد افرادی است که این عمل را انجام میدهند و آن را به منظور خوشبختی میپذیرند.” او همچنین میگوید: “اصل شر اخلاقی تعداد افرادی است که این عمل را به عنوان زجرآور میبینند.”
همچنین پیشنهاد می شود مقاله اخلاق سروران و بندگان را مطالعه فرمایید. در نسخههای ابتدایی کتاب خود، هاتچسون الگوریتمهای ریاضی مختلفی را برای “محاسبه اخلاقیت هر عمل” ارائه داده بود، که به شگفتی به حساب لذتجوی بنتام شباهت داشت.
بعضی از افراد ادعا میکنند که جان گی اولین نظریه سیستماتیک اخلاق سودمندی را توسعه داده است.
فایده گرایی از نظر جرمی بنتام
کتاب “مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری” اثر جرمی بنتام در سال ۱۷۸۰ به چاپ رسید، اما تا سال ۱۷۸۹ به عنوان یک کتاب منتشر نشد. ممکن است بنتام پس از مشاهده موفقیت کتاب “اصول اخلاقی و فلسفه سیاسی” نوشتهٔ پالی، تصمیم به انتشار این کتاب خود نموده باشد. در ابتدا، این کتاب توجه عموم را به خود جلب نکرد، ولی پس از مدتی، نسخههای بازنگری از آن به زبان فرانسوی ترجمه و در سال ۱۸۰۲ منتشر شد.
پس از این انتشار، بخشهایی از همین کتاب توسط هیلدرت در کتاب “نظریه قانونگذاری” به انگلیسی ترجمه و مورد استفاده قرار گرفت. تا سالهای ۱۸۳۸ تا ۱۸۴۳، که انتشار مقالات مختلف از این کتاب را به شکل جداگانه نداشت، شهرت چندانی نداشت.
آغاز کار بنتام با بیانیهای از اصل سودمندی صورت میگیرد:
بنا به طبیعت، انسان تحت اختیار دو ارباب، درد و لذت قرار دارد. اما این موضوع مرتبط با آن دسته از افراد است که به آنها دستور انجام کاری داده میشود… طبق اصل فایده گرایی، اقدامات بر اساس اثرات تقویت یا کاهش سعادت بررسی میشوند، که به عبارت دیگر ممکن است منجر به افزایش یا کاهش خوشبختی شوند. این مفهوم نه تنها به سنجش نحوهی عملکرد افراد مرتبط نیست، بلکه به دولتها نیز ارتباط دارد.
در فصل چهارم این کتاب، جرمی بنتام روشی را برای اندازهگیری ارزش لذت و درد مطرح میکند که به نام محاسبات هادونیک یا همان لذت بخشی شناخته میشود. در این روش، بنتام تأکید میکند که در تخمین ارزش یک تجربهٔ لذت یا درد، باید به چندین عامل توجه داشته باشیم. این عوامل شامل شدت، مدت زمان، درجه یقین یا عدم اطمینان و نیز صلاحیت یا عدم صلاحیت این تجربه میشوند.
علاوه بر این، بنتام تأکید میکند که میبایست “تمایلات حاصل از هر عمل” را نیز به طور کامل در نظر گرفت تا از وقوع تداخل تمایلات در جامعه جلوگیری شود. و در پایان، تعداد یا میزان افرادی که تحت تأثیر این عمل قرار میگیرند، نیز در این اندازهگیری مهم است.
لازک به ذکر است که هاچسون در نهایت الگوریتمهای محاسباتی خود را برای سنجش میزان خوشبختی حذف کرد. این تصمیم به دلیل آن بود که به نظر او این الگوریتمها “بیفایده به نظر میرسید و بسیاری به آنها معترض بودند.” با این حال، بنتام با قاطعیت ادعا میکند که هیچ اشکالی در روش او وجود ندارد. او تأکید میکند که این روش بر مبنای نتایج و پیامدهای واقعی انسانها است و اگر فرد دیدگاه واضحی از منافع خود داشته باشد، این روابط قابل قبول و معتبر هستند.
در مورد توصیفات فایده گرایی، روزن نقدهایی را مطرح کرده و آمده است که “مشاهدات تاریخی بهطور محدود شباهتی به آنچه تئوری فایده گرایی جرمی بنتام و جان استوارت میل ترویج میدهند، دارد.” او همچنین به اعتقاد خود اشاره کرده است که “نسخهٔ ابتدایی از استفاده از فایده گرایی که در قرن بیستم برجسته شد، به عنوان نمونههای عملی مترسک واری تحت حمله قرار میگیرد و از سوی او رد میشود.” این نادرست است که فکر کنیم نظریه فایده گرایی تنها به قوانین مرتبط نباشد.
کار اصلی بنتام در این زمینه به اصول قانونگذاری مرتبط است و محاسبات هدیونیک او به عبارات “اضافه کردن لذت و کاستن از درد” مرتبط میشود، که اهدافی هستند که قانونگذار باید در طراحی سیستم قانونی در نظر بگیرد. در فصل هفتم از کتاب خود، بنتام تأکید میکند: “وظیفه دولت با اعمال مجازات و ارائه پاداش، ارتقاء سعادت جامعه است، … که نسبت مجازات به پاداش، میزان اختلال یا شادی کل جامعه را تعیین میکند.”
سپس پرسشی مطرح میشود که در چه شرایطی نقض قانون میتواند قانونی تلقی شود. در تئوری قانونگذاری جرمی بنتام، او دو نوع شر را مشخص کرده است: شرهای مرتبه اول و شرهای مرتبه دوم. شرهای مرتبه اول عواقب آن به سرعت و بلافاصله ظاهر میشوند، در حالی که شرهای مرتبه دوم به تدریج در جامعه گسترش مییابند و باعث ایجاد “خطر” میشوند.
واقعیت این است که مواردی وجود دارند که با محدود کردن اثرات شرهای مرتبه اول، اعمال نیکویی بهطور نامتناسبی بیشتر از اثرات شر خواهد داشت. اگر ما تنها جرم را با این منظر مورد ارزیابی قرار دهیم، دلایل قوی برای توجیه سختی قوانین واضح نخواهد بود. در این شرایط، همه چیز به شرهای مرتبه دوم وابسته است. این مسئله همان موضوعی است که به انجام اقدامات جنایی و مجرمانه وجه میدهد و تحمیل مجازات را ضروری میسازد.
برای مثال، فرض کنید یک فقیر گرسنه به علت فشار گرسنگی اقدام به سرقت نان از خانهای کند که صاحب ثروتی است، و این کار او را از گرسنگی نجات دهد. آیا میتوان اقدام فقیر را که به منظور بقای زندگی خود است، با شرهایی که صاحب ثروت در اثر آن متضرر میشود، مقایسه کرد؟ … به دلیل شر مرتبه اول، مجازات فرد در این شرایط قابل قبول نمیباشد، اما به دلیل شرهای مرتبه دوم، از مجازات فرد نیز نمیتوان چشم پوشید.
فایده گرایی از منظر جان استوارت میل
مفهوم میل از آنجا مطرح شد که به عنوان “بنتامیت” یا طرفدار نظریه بنتام، که قصد اجرای عملی این تئوری را داشت، در نظر گرفته میشود. اولین اثر فایده گرایی میل به صورت یک مجموعه از سه مقاله منتشر شد که در سال ۱۸۶۱ در مجله “فریزر” به چاپ رسید و سپس در سال ۱۸۶۳ به عنوان یک کتاب مجدداً منتشر شد.
میل در تعیین ارزش لذتها به دوبارهسنجی کمی اصرار دارد و او میفرماید:
شناخت یک اصل فایده گرایی ممکن است در صورتی ممکن باشد که بتوانیم بگوییم برخی از انواع لذتها نسبت به سایر لذتهای مطلوب تر و ارزشمندتر هستند، اما این ادعا و انتظار به صورت کاملاً پوچی است و تخمین زدن به ارزیابی کیفیت و کمیت لذت نمیانجامد. تنها میتوان تعداد افرادی که از یک موضوع لذت میبرند را تعیین کرد.
اصطلاح “فایده” به معنای بهرهبرداری از بهبودی عمومی یا خوشبختی در جامعه استفاده میشود. نظر میل در این باره این است که ارزش یک عمل در نتیجهای خوب که به وجود میآید، قرار دارد. در چارچوب فایده گرایی، ارزش عملکرد افراد با ارتباط آن با سودمندی جمعی ارتباط دارد. سودمندی جمعی به معنای ایجاد رفاه و خوشبختی در جامعه به طور کلی یا برای اکثریت افراد است.
توضیحات میل در خصوص مفهوم سودمندی به این صورت است که افراد واقعاً به دنبال شادی هستند و چون هر فرد دارای آرزوی خوشبختی شخصی است، باید به تحقق آرزوی فردی خود در مفهوم خوشبختی جامعه پیبرد. بنابراین، بهترین عمل، عملی است که بیشترین لذت را برای بیشترین اعضای جامعه به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر، بنتام، بنیانگذار اولیه فایده گرایی، این اقدامات را به عنوان بالاترین خیر ممکن برای بیشتر افراد تشخیص میدهد.
میل اصولاً فایده را به عنوان مبنای تعیین ارزش اعمال در نظر میگیرد، و از آنجا که انجام اقدامات خوب منجر به لذت میشود، هیچ نتیجهای بهتر از لذت وجود ندارد. این مفهوم باعث میشود اقدامات خوب منجر به لذت شود و بنابراین تعریف شخصیت اخلاقی خوبی را ایجاد میکند. بر اساس این دیدگاه، ارزش اخلاقی شخص به وسیله عملکرد او در مفهوم ارتباط با فایده جمعی تعیین میشود.
در طول مدت زمان، بهترین روش برای اثبات کیفیت خوب شخص، اقدامات و رفتار خوبش است. ورود نیت و قصد خوب به این معادله نیاز ندارد. در آخرین فصل تئوری فایده گرایی، میل نتیجه میگیرد که عدالت به عنوان یک اصل تقسیمبندی اعمال (منصفانه یا نامنصفانه)، به عنوان یک الزام اخلاقی خاص تلقی میشود و وقتی به طور کلی نیازمندیهای همه را در نظر میگیریم، “فایده جمعی” به عنوان معیار بزرگترین خیر تشخیص داده میشود.
وی همچنین تأکید میکند که، در مقابل دیدگاه منتقدان، “هیچ نظریهای که به تفکرات اپیکوریوس درباره لذتهای عقلی ارتباط دارد، نمیتواند ارزش ارتفاعی نسبت به لذتهای احساسی داشته باشد”. با این حال، وی پذیرفته که این نظر معمولاً به دلیل این است که فرض میشود لذتهای ذهنی خصوصیات غیرقابل قیاسی مانند “ماندگاری طولانیتر، ایمنی و …” را دارند. به جای این، میل دلایلی ارائه میدهد که نشان میدهد برخی از لذتها از طبیعت خود بهتر هستند.
این ادعا که لذتگرایی یک “آموزهای است که تنها خوکان به آن علاقه دارند”، یک تاریخچه طولانی دارد. در فلسفه نیکوماخوسی (یا نیکسرشتی) (کتاب ۱، فصل ۵)، ارسطو تعیین خیر را با توجه به لذت، مناسب برای جانوران میداند. افراد مذهبی فایدهگرا از همین موضوع با تأکید بر اطاعت از اراده الهی بهره میبرند و لذتهای ذهنی را از لذتهای جسمی برتر میدانند.
کمتر کسی مایل است که به عواقب زندگی مطمئن و لذتبخشی نظیر حیوانی تن دهد. هیچ انسان عاقلی به نابخردی پای بند نخواهد شد؛ هیچ فرد دارای آموزش و تربیت نادانی نخواهد داشت. بهمنظور رسیدن به سطوح بالاتر از شادی و خوشبختی، نیازمندی به تواناییها و استعدادهای بالاتری داریم و این تواناییها تنها با تلاش و تحمل مشقت قابل تحقق هستند و به سادگی با لذت بهدست نمیآیند.
با اینحال، انسان عاقل هرگز نمیتواند به کمترین مرتبه از لذت پایینتر از سطح زندگی حیوانی آرزو کند … بهتر است انسان ناراضی باشد تا یک خوک راضی. بهتر است سقراط ناراضی باشد تا یک احمق راضی. و اگر احمق یا خوک به ایدههای دیگری پایبندند، دلیل آن این است که آنها تنها خود را به عنوان مخاطب ترتیبدهنده سؤال میبینند …
میل به اشتراک میگذارد که در صورتی که فردی توانایی کافی برای ارزیابی دو لذت مختلف را داشته باشد، میتواند گزینهای که بهترین نتیجه را به همراه دارد، را انتخاب کند، حتی اگر گزینه دیگر هیچ نقص یا تقصیر واضحی نداشته باشد. او این مقایسه را مشابه شرایط قضاوت در دادگاه توصیف میکند که هرچند به شکل قطعی نمیتوان به گزینه بهتر پی برد، اما با توجه به تأیید اکثریت، گزینهای که انتخاب میشود، به عنوان گزینه قابل قبول در نظر گرفته میشود.
با این حال، میل تصدیق میکند که ممکن است افراد تحت تأثیر وسوسه یا عوامل دیگر در تصمیمگیری برای تعیین لذت برتر و انتخاب گزینه کمتر نیز اشتباه کنند. او همچنین درباره ارزیابی کیفیت لذتها تأکید دارد که داشتن تجربه یا عدم تجربه از آنها میزان اهمیت زیادی ندارد. همانطور که برای سنجش میزان شدت دو درد روش دقیقی وجود ندارد، تعیین کیفیت و مقایسه دو حس لذت نیز به سادگی انجام نمیشود.
همچنین این نکته را مطرح میکند که اگر کسی توانایی کمتری در تجربه لذت دارد، بیشتر احتمال دارد که به تعویضگری بپردازد و به اندازه کافی قوی نباشد تا برای ارتقاء شرایط خود تلاش کند. به عبارت دیگر، افرادی که احساس میکنند جهان ناقص است و امکان دستیابی به کاملی وجود ندارد، ممکن است به تأخیر انداختن تحقق نیازهایشان انجام دهند.
میل همچنین معتقد است که “لذتهای فکری به اندازه میزان رضایت یا لذتی که تولید میکنند، ارزش دارند”. او به این موضوع اشاره میکند که افراد باید به دنبال آرمانهای بزرگتر باشند، زیرا اگر به خوشبختی از لذتهای کوچک رضا شوند، در نهایت ممکن است با نارضایتی روبهرو شوند و احساسات خستگی و افسردگی پیدا کنند.
میل ادعا میکند که انطباق با لذتهای کوچک تنها باعث خوشبختی کوتاهمدت میشود و در ادامه افراد ممکن است با احساس عدم ارزشیابی و خوشبختی خود مواجه شوند. به عبارت دیگر، تلاشهای فکری باعث خوشبختی بلندمدت میشود، زیرا به فرصتهای پیوسته برای بهبود و بهرهگیری از تفکر، برنامهریزی و جستجوی دانش دسترسی دارد.
او به این ایده اشاره میکند که انجام فعالیتهای ذهنی میتواند با ترکیب عناصر خلقکننده شادی و لذت، اهداف ارزشمند کوچک و بزرگتر را برای تجربه لذت ایجاد کند. این نوع تعقیبهای فکری به افراد اجازه میدهد تا از چرخه مداوم افسردگی فرار کنند، زیرا این تعقیبات به آنها امکان میدهد تا به ایدهها و هدفهای خود دست پیدا کنند، در حالی که لذتهای کوچک این امکان را نمیدهند.
در بخش چهارم از کتاب “فایده گرایی”، میل به دلایلی برای تثبیت اصل سودمندی پیش میروند و میفرمایند:
“تنها راه برای اثبات وجود یک شیء قابل دید و شناختنی، آن است که افراد بتوانند آن را در واقعیت مشاهده کنند. به همین ترتیب، برای اثبات وجود یک صدا، تنها کافی است که افراد بتوانند آن را بشنوند… به همین ترتیب، من برای اثبات آن که چیزی ارزشمند است، از این معیار استفاده میکنم که آیا افراد واقعاً خواستار آن هستند یا خیر… و برای این ادعا هیچ دلیل قطعی قابل ارائه نیست.
هر فرد خواسته خود را دارد و هیچ کس نیاز به ارائه دلیلی برای پذیرفتن آن ندارد. در ابعاد شخصی، آنچه به عنوان خوب برای هر فرد محسوب میشود، به عنوان خوشبختی فردی نامیده میشود و آنچه برای همه افراد خوب و مطلوب است، به عنوان خوشبختی عمومی شناخته میشود.”
به عنوان عادتی معمول، گروهی از منتقدان ادعا کردهاند که میل از پیشفرضهای نادرست استفاده کرده است و درگیر اغراقهای طبیعتگرا شده است. این منتقدان معتقدند که میل در واقع به ازای آنچه که افراد در عمل انجام میدهند، تحت تأثیر قرار داده و مدعی میشود که افراد باید چه کاری را انجام دهند. این انتقاد به نوعی به عنوان “اشتراک لفظی” مطرح میشود؛ زیرا میل در دستور زبانی خود بیان کرده که آن چیزی که به طور طبیعی مورد قبول قرار میگیرد، باید به عنوان مطلوب شناخته شود.
با این حال، در عمل، میل ادعا میکند که آنچه که مورد قبول قرار میگیرد، باید به عنوان مورد نیاز محسوب شود. این انتقاد از نوع “ترکیب اغراقی” است؛ زیرا واقعیت این است که آرزوی خوشبختی توسط همه افراد به عنوان یک عنصر فردی در نظر گرفته نشده و انتظار نمیشود که همه افراد به طور یکسان آن را دنبال کنند.
چنین سؤالاتی پس از انتشار کتاب “مطلوبیت یا فایده گرایی”، شروع به ظهور کردن و هنوز هم در اوج توجه بسیاری از افراد قرار دارند.
فایده گرایی ایده آل
ایدهآلگرایی یک توصیف مطلوبیت ایدهآل بود که برای اولین بار توسط هاستینگز رشتال در کتاب “خوب و بد” (1907) مورد بحث قرار گرفت، که در بسیاری از موارد با آراء مور همراه بود. در کتاب “اخلاق” (1912)، مور نگاهی لذتگرایانه به مطلوبیت رد کرد و بیان داشت که مجموعهای از ارزشها وجود دارند که تعالی آنها ارزشمند است. استراتژی مور در اینجا این بود که اثبات کند ممکن است از منظر شهودی، لذت تنها معیاری برای اندازهگیری کیفیت خوبی نباشد. وی در این راستا اظهار داشت:
“به عنوان مثال، اگر تصور کنیم که یک دنیا وجود دارد که تنها لذت در آن حضور دارد و هیچ دانشی، هیچ هنری، هیچ اخلاقیاتی وجود ندارد، در این صورت این باید به طور ضمنی دنیای ایدهآل باشد. با این حال، در دنیای واقعی ما با وجود تنوع این عوامل، دنیا همچنان لذتبخش است و حتی اگر تصور کنیم لذتها متنوعاند به دلیل وجود تمامی ویژگیهایی که عشق و ارزشها را تشکیل میدهند، نمیتوان از این موارد استدلال کرد که دنیای خالی از دانش، اخلاقیات و… بهتر از دنیای فعلی با این عوامل است.
مور اعتراف میکند که اثبات این ادعا غیرممکن است، اما به عنوان یک مسئله شهودی، آشکار است که دنیایی که حاوی عواملی همچون زیبایی و عشق است، دنیای بهتری خواهد بود. و وی افزود: اگر کسی دیدگاه مغایری داشته باشد، “من فکر میکنم باید بپذیرم که او در اشتباه است.”
نظریه بنتام
اصول اساسی نظریه بنتام به شرح زیر است:
1. طبیعت دو خداوندی انسان: بنتام معتقد است که انسان تحت فرمان دو خداوندگار قرار دارد که لذت و رنج هستند. به عبارت دیگر، احساسات لذت و رنج، دو محور اصلی تجربه انسانی را تشکیل میدهند.
2. عدم نیاز به بحث فلسفی در مورد لذت و رنج: بنتام با اشاره به ویژگی دو خداوندگاری انسان، بیان میکند که لذت و رنج مواردی هستند که انسان به طور مستقیم احساس میکند و نیازی به بحث فلسفی یا اثبات دلیلی درباره آنها نیست.
3. اعمال اخلاقی و مفهوم لذت: بنتام میفهمد که اعمال اخلاقی در واقع اعمالی هستند که به بیشترین میزان لذت منجر میشوند. از سوی دیگر، اعمال نادرست یا ناخوشایند کاهش لذت را به همراه دارند.
4. اصل فایدهمندی: این اصل معتقد است که بیشترین خیر و خوشی برای تمام افراد جامعه باید مورد تلاش قرار گیرد. به عبارت دیگر، هدف اصلی اخلاق باید به دست آوردن بیشترین مقدار خوشی و خوشبختی برای همه افراد باشد.
5. صفتهای لذت مطلوب: بنتام هفت ویژگی مهم را برای لذتهای مطلوب تعیین میکند:
- شدت: میزان قدرت لذت یا رنج.
- مدت: مدت زمانی که لذت یا رنج ادامه دارد.
- قطعیت: احتمال وقوع یا عدم وقوع لذت یا رنج.
- دوری و نزدیکی: زمانی که لذت یا رنج اتفاق میافتد.
- باروری: توانایی لذت یا رنج در ایجاد لذتهای دیگر.
- خلوص: درصد مشارکت رنج در لذت یا عدم مشارکت رنج در لذت.
- دامنه شمول: تعداد افرادی که از لذت یا رنج تاثیر میپذیرند.
این اصول نظریه بنتام نمایانگر نگرش او نسبت به ارزشها، اعمال اخلاقی، و هدف اصلی اخلاقیات در جامعه است.
اشکالات جان استوارت میل
جان استوارت میل، در حین که نظریه منفعتگرایی بنتام را مورد نقد قرار داد و نقاط ضعف آن را شناسایی کرد، تلاش داشت تا این نظریه را تکمیل کند و مفاهیم جدیدی را به آن افزود. او اینکه نقد میکرد و نقاط ضعف را مطرح کرد، همراه با ارائه پیشنهادهایی برای بهبود آن، به واضحی نشان میدهد که هدف او از این نقد نه تخریب بوده بلکه تقویت نظریهای که به اهداف اخلاقی و اجتماعی بیشتری خدمت میکند.
استوارت میل به نظریه بنتام عناصری اضافه کرد:
1. تفکر عمیقتر درباره لذت: او به چگونگی حاصل شدن لذتها و اهمیت لذتهای روحی نسبت به لذتهای جسمی توجه کرد. میل با تاکید بر پایداری، امنیت و سهولت در بهدست آوردن لذتهای روحی نسبت به لذتهای جسمی، تعدیلی در دیدگاه منفعتگرایی به وجود آورد.
2. ترجیح امور معنوی بر مادی: او تأکید کرد که امور معنوی، مانند توسعه روحانیت و آموزش، ارزش بیشتری دارند. او با ترجیح دادن این مسائل به امور مادی، نیکوسرشتی و پیشرفت معنوی را در خصوصیات انسان ترویج میداد.
3. نقش تربیت و تمدن: میل اهمیت تربیت و تمدن در تشکیل شخصیت انسان و شکلدهی به احساسات اجتماعی و گروهی را مورد تأکید قرار داد. او معتقد بود که تأمین حداکثر خوشی برای حداکثر افراد، بهرهبرداری از اصل فایدهمندی در یک جامعه پیشرفته و تربیت شده است.
استوارت میل با این اصلاحات و افزودن مباحث جدید به نظریه منفعتگرایی، سعی کرد تا یک دیدگاه کاملتر و متعادلتر را درباره اخلاق و هدف اصلی اخلاقیات ارائه دهد. او نقد بنتام را به عنوان یک گام به سمت بهبود و تکمیل نظریه منفعتگرایی دید و سعی کرد تا مواردی که به افزایش خیر و خوشی انسانها و جامعه کمک میکنند، به این نظریه اضافه کند.
نقد مکتب فایده گرایی
در نظریه منفعتگرایی، چندین نکته مثبت و قابل پذیرش وجود دارد که میتوان آنها را مورد بررسی قرار داد. یکی از این نکات مثبت، تمرکز بر حبّ ذات و دنبال کردن کمالات و منافع شخصی است. این معنایی از منفعتگرایی تا حدی با تعاملات روزمره ما همخوانی دارد، زیرا افراد معمولاً به دنبال رفاه خود و بهبود وضعیت شخصی خود هستند.
همچنین در این نظریه، توجه به احساسات گروهی و عواطف انسانی نیز مورد تأکید قرار میگیرد. این ایده نشان میدهد که منفعتگرایی در نظر دارد احساسات و روابط اجتماعی را نیز در محاسبات خود لحاظ کند و نه تنها به فردیگرایی تمرکز دارد.
با این حال، این نکته روشن است که نظریه فایده گرایی نیاز به پایههای مستدل و قوی در هستیشناسی و انسانشناسی دارد تا بتواند به طور معقولی مصداق واقعی لذت، منفعت، رنج و ضرر را تشخیص دهد. در واقع، این نظریه به تأمل در مفاهیم اصولی هستی و ذات انسانی نیاز دارد تا بتواند مبانی قویتری برای تعریف اصول اخلاقی و محاسبه منافع ارائه دهد. به عبارت دیگر، نظریه منفعتگرایی به تحکیم تأسیسات فلسفی اجتماعی و انسانی نیاز دارد تا به صورت جامع و معقولانه عمل کند.
نقد نظریه جرمی بنتام
نقد اول
یکی از نقدهای ارائه شده به نظریه فایده گرایی این است که این نظریه به کمالات و منافع ابدی و اخروی توجه نکرده و تنها به منافع دنیوی اکتفا کردهاست. این نقد از این زاویه مطرح میشود که اگر منظور از ارزش اخلاقی براساس میزان سود و لذت در دنیای فانی باشد، چرا از میزان سود و لذت در جهان آخرت صرفنظر شدهاست؟
همچنین، در این نقد مطرح میشود که اگر شدت و قوت لذتهای اخروی به عنوان معیاری برای ارزیابی آنها در نظر گرفته شود، آیا نباید این نوع لذتها را از لحاظ شدت بر لذتهای دنیوی برتر دانست؟
همچنین، اگر مدت و دوام لذتها و سودهای اخروی به عنوان معیارهایی برای اندازهگیری ارزش اعمال در نظر گرفته شوند، چرا این معیارها به منافع و لذتهای اخروی نیز تعمیم داده نشدهاند که از لحاظ پایداری و دوام برترند؟
پاسخ به نقد اول
در پاسخ به این نقد، باید توجه داشت که اعتبار این ایرادات وابسته به اثبات وجود جهان اخروی است. تفاوت نظریه منفعتگرایی با ادیان، به هیچ وجه دلیلی بر بیاعتباری کامل این نظریه ارائه نمیدهد. به عبارت دیگر، این نقدها میتوانند مبناهایی برای تقویت و ارتقاء نظریه منفعتگرایی در دامنه اخلاقی و فلسفی فراهم کنند.
نقد دوم
نقد دیگری به نظریه منفعتگرایی ارائه شده است که به ندرت به راهحلی برای موارد دوگانگی ملاکهای هفتگانه اشاره شدهاست.
نقد سوم
این نقد اشاره میکند که نظریه منفعتگرایی عواطف و احساسات غیر منفعتگرایانه را نادیده گرفتهاست.
پاسخ به نقد سوم
در پاسخ به این نقد، میتوان گفت که همه عواطف و احساسات، در واقع دارای منافعی برای جانداران هستند. به عنوان مثال، عواطف مانند خشم و ترس نیز به عنوان وسیلههایی برای حفظ امنیت و بقا در مواجهه با خطرات و تهدیدها عمل میکنند. از این رو، نظریه منفعتگرایی میتواند به توجیه و تفسیر این عواطف نیز پرداخته و در محاسبات خود لحاظ کند.
نقد چهارم
نقد چهارم اشاره به این دارد که تمسک مستمر به نظریه منفعتگرایی ممکن است منجر به هرج و مرج اخلاقی شود و افراد ممکن است با توجه به اصول این نظریه در مواقع مختلف به نتایج متفاوت برسند.
پاسخ به نقد چهارم
در پاسخ به این نقد، باید دقت کرد که تمام نظریات اخلاقی به چالشهایی مواجه هستند و تمسک مطلق به هر نظریهای ممکن است به نتایج ناخواسته منجر شود. این نقد نیز میتواند به مطالعه عمیقتر و تعمق بیشتر در مفاهیم اخلاقی و فلسفی کمک کند تا به تطابق مناسبی بین اصول اخلاقی و واقعیات عملی دست پیدا کنیم.
سود از نظر فایده گرایان
همانطور که اشاره شد، از دیدگاه افراد سودجو، ارزش یک عمل یا الگوی رفتاری بر اساس تاثیرات و عواقب آن تعیین میشود، و اینکه آیا یک عمل صحیح یا غلط است، به تأثیراتی که آن عمل دارد، بستگی دارد. عمل درست و محتمل برای آنها، عملی است که منجر به تولید نتایج بهتر و مثبتتر میشود. اینجا، معنای بهترین نتایج، نتایجی است که حاوی بیشترین مقدار منفعت اقتصادی یا سود برای افراد مشترک واحد باشد و به بهبود کلی شرایط و خوشبختی کمک کند. توجه به ایجاد بهرهوری بیشتر و افزایش سطح رفاه جمعی از اهداف اصلی این دیدگاه است.