سندروم استندال یا سندروم فلورانس چیست؟

سندروم استندال یا سندروم فلورانس چیست؟

سندروم استندال یا سندروم فلورانس یک اختلال روان‌تنی است که در برخی افراد هنگام مواجهه با آثار هنری زیبا و تاثیرگذار به وجود می‌آید. این اختلال باعث می‌شود که فرد دچار تپش قلب، سرگیجه، کاهش هوشیاری، غش و گاهی توهم شود. این سندروم به نام نویسنده فرانسوی استندال نامگذاری شده است که در سال ۱۸۱۷ در بازدید از شهر فلورانس گرفتار این حالت شد. بعضی روانپزشکان صحت و سقم این سندروم را تایید نمی‌کنند ولی برخی دیگر معتقدند که این یک شوک عاطفی است که با درمان‌های دارویی و روان‌درمانی قابل کنترل است.

سندروم استندال فقط در نتیجه عشق و لذت نسبت به یک هنر ایجاد نمی‌شود، نوع دیگری از سندروم استندال وجود دارد که در اثر تنفر از یک اثر ایجاد می‌شود، یعنی فرد مبتلا وقتی در معرض آن آثار قرار می‌گیرد، دچار حالات تپش قلب و ترس و گرگرفتگی می‌شود. در این بخش از مجله علمی برنا اندیشان تصمیم داریم تا مقاله ای جامع در مورد سندروم استندال و سایر سندروم های مشابه آن را در اختیار شما افراد علاقه مند به روانشناسی قرار دهیم.

سندروم استندال چیست؟

سندروم فلورانس یا سندروم استندال نام یک اختلال عصبی روانی است که در برخی افراد زمانی رخ می‌دهد که با آثار هنری فوق‌العاده زیبا مواجه می‌شوند. این بیماران تحت تاثیر هنر به شدت اضطراب، گیجی و توهم پیدا می‌کنند. این بیماری به نظر موقت است و بیشتر در گردشگرانی دیده می‌شود که قبلاً گرفتار مشکلات روانی بوده‌اند.

سندروم استندال چه نشانه هایی دارد؟

سندروم یک اصطلاح است که برای توصیف یک اختلال خاص با مجموعه‌ای از علائم و نشانه‌های مشخص استفاده می‌شود. این علائم و نشانه‌ها می‌توانند توسط خود فرد مبتلا یا کسانی که اطراف او هستند گزارش شوند یا توسط پزشک مشاهده شوند. روانپزشکان و روانشناسان بالینی با بررسی این علائم و نشانه‌ها می‌توانند فرد را در یک دسته‌بندی و سندروم قرار دهند. در گذشته اگر علائم و نشانه‌ها کم بودند یا پزشک قادر به تشخیص نبود، به آن سندروم می‌گفتند.

نشانه های سندروم استندال

این اختلال عجیب و نادر باعث می‌شود که افرادی که به آن مبتلا هستند، گزارش دهند که هنگام بروز این سندرم، ناگهان قلبشان شروع به تپیدن سریع می‌کند، احساس اضطراب شدید می‌کنند، دچار گیجی و سردرگمی می‌شوند و علائم دیگری از جمله اضطراب جسمی و عاطفی را تجربه می‌کنند که گاهی منجر به حملات وحشت و یا غش می‌شود. بعضی از آن‌ها هم، تجزیه ای، فراموشی موقت، پارانویا و در موارد شدید، توهمات و “جنون” موقت را تحمل می‌کنند.

این سندروم نه تنها در نتیجه عشق و لذت به یک هنر پدیدار می‌شود، بلکه در برخی موارد دیگر هم که فرد با چیزی زیبا و خیره کننده مثل غروب آفتاب روبرو می‌شود، احساس غرق شدن در آن می‌کند. همچنین نوع دیگری از سندروم استندال هم وجود دارد که در اثر تنفر از یک اثر به وجود می‌آید، یعنی فرد مبتلا هنگام قرار گرفتن در معرض آن آثار، دچار تپش قلب و ترس و گرگرفتگی می‌شود. این حالت را هم وهم خودآزاری می‌گویند.

نامگذاری سندروم استندال

اولین کسی که از این اختلال عجیب گفته است، استاندال نویسنده مشهور فرانسوی بوده است که در سال 1817 در بازدید از کلیسای سانتاکروچه و دیدن فرسکوهای جوتودی بوندونه، احساسات عجیبی را تجربه کرده است. او علائمی مانند هیجان و اضطراب و بی قراری و ناراحتی، گیجی و سردرگمی را گزارش داده است. به خاطر اینکه او اولین نفر بوده است که از این حالت صحبت کرده است، این سندروم به نام وی استاندال نامیده شده است.

چندین سال بعد، در سال 1979، تیم روانپزشکی بیمارستان سانتاماریا متوجه شدند که تعداد زیادی از گردشگران که به شهر فلورانس آمده بودند، دچار علائم مشابه شده بودند. آن ها 107 بیمار را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که آن ها پس از دیدن آثار هنری شهر، سرگیجه و حتی غش کرده بودند. آن ها همچنین فهمیدند که استندال و بعضی از نویسندگان دیگر هم همین علائم را داشته اند. به همین دلیل نام سندروم استندال را روی این اختلال گذاشتند.

سندروم های مشابه دیگر

این مقاله به معرفی و توضیح سندروم استندال می‌پردازد که یکی از سندروم های شناخته شده در روانشناسی بالینی است. همچنین به سندروم های دیگری که شباهت به آن دارند نیز اشاره می‌شود. این سندروم ها عبارتند از سندرم آلیس، سندرم اورشلیم، و سندرم پاریس.

سندروم آلیس در سرزمین عجایب

سندروم آلیس در سرزمین عجایب یا سندروم تاد یک اختلال عصبی شناختی است که باعث می‌شود که فرد مبتلا ادراک خود را از واقعیت از دست بدهد. این اختلال باعث می‌شود که فرد مبتلا اندازه، شکل، رنگ، فاصله و زمان را به صورت نادرست ببیند، بشنود و لمس کند. برای مثال، فرد مبتلا ممکن است یک شی را خیلی کوچک یا خیلی بزرگ، خیلی نزدیک یا خیلی دور، خطوط صاف را موج دار، رنگ‌ها را تغییر کرده و چیزهای ثابت را حرکت کننده ببیند. همچنین فرد مبتلا ممکن است توهمات و تغییرات در درک واقعیت را تجربه کند.

ماری آنری بِیل یا استاندال کیست؟

این سندروم برای اولین بار توسط نویسنده فرانسوی استاندال گزارش شده است که در سال 1817 در بازدید از آثار هنری فلورانس، علائم عجیب و غریبی را تجربه کرده است. او علائمی مانند هیجان، اضطراب، بی قراری، ناراحتی، گیجی و سردرگمی را گزارش داده است. به خاطر اینکه او اولین نفر بوده است که از این حالت صحبت کرده است، این سندروم به نام وی استاندال نامیده شده است.

اما نام دیگر این سندروم وامدار دکتر جان تاد است که در سال 1955 در بخش روانپزشکی بیمارستان وست یورکشایر، برخی از بیمارانش را با علائم مشابه مورد مطالعه قرار داد. او دریافت که این بیماران پس از دیدن آثار هنری شهر، دچار سرگیجه و حتی غش شده بودند. او همچنین فهمید که علت این حالت به تومور مغز یا آسیب به چشم بستگی ندارد. او پس از خواندن کتاب آلیس در سرزمین عجایب که در آن شخصیت آلیس تغییرات در درک واقعیت را تجربه می‌کند، نام سندروم آلیس در سرزمین عجایب را برای این حالت پیدا کرد.

علت دقیق این سندروم هنوز مشخص نیست، اما برخی از عوامل مرتبط با آن شناخته شده اند. از جمله می‌توان به میگرن، ضربه به سر، عفونت ویروس اپشتین بار، تغییرات در جریان خون مغز و فعالیت الکتریکی مغز اشاره کرد. این سندروم معمولاً در کودکان و نوجوانان شروع می‌شود و با بزرگسال شدن کاهش می‌یابد. این سندروم درمان خاصی ندارد و معمولاً به صورت خود به خود رفع می‌شود. اما برای کاهش علائم، باید علت زمینه‌ای آن شناسایی و درمان شود. همچنین باید از استرس، خستگی، نور زیاد یا کم و تغذیه نامناسب پرهیز کرد.

سندروم آلیس در سرزمین عجایب یک بیماری نادر و عجیب است که باعث تحریف در درک واقعیت می‌شود. این بیماری برای اولین بار توسط استاندال گزارش شده و بعدها توسط دکتر تاد نامگذاری شده است. علت دقیق این بیماری معلوم نیست، اما با برخی از عوامل مثل میگرن، ضربه به سر و عفونت ویرال رابطه دارد. این بیماری در کودکان و نوجوانان شایع‌تر است و با رشد فرد کمتر مشاهده می‌شود. این بیماری درمان خاص ندارد، اما با رعایت چند نکته مثل پرهیز از استرس، خستگی، نور زیاد یا کم و تغذیه نامناسب می توان علایم آن را کاهش داد.

سندروم پاریس

سندروم پاریس یا سندروم اختلال پاریس یک اختلال روانی زودگذر است که در برخی از گردشگرانی که پاریس را بازدید می‌کنند، رخ می‌دهد. این اختلال باعث می‌شود که فرد مبتلا علائمی مانند توهم، هذیان، اضطراب، تهوع، سرگیجه، تعریق و گیجی را تجربه کند. شایان ذکر است که موریتا درمانی یکی از بهترین روش های درمان اضطراب است. علت این اختلال ناشی از شوک فرهنگی و تفاوت بین تصویر رویایی و واقعیت پاریس است. برخی از عوامل دیگر مثل مانع زبانی، خستگی، جت لگ و تغذیه نامناسب هم ممکن است در بروز این اختلال نقش داشته باشند.

این سندروم برای اولین بار توسط دکتر هیرواکی اوتا، یک روانپزشک ژاپنی ساکن فرانسه، در سال ۱۹۸۶ شناسایی و نامگذاری شد. او متوجه شد که بعضی از گردشگران ژاپنی که پاریس را بازدید می‌کنند، دچار علائم روانپزشکی شدید و غیرقابل پیش‌بینی می‌شوند. او نام سندروم پاریس را برای این حالت انتخاب کرد. بعدها دکتر یدیدا نابود، ژورنال خبرگزاری فرانسه (AFP) ، در سال ۲۰۰۴ گزارش داد که حدود دوازده تا بیست نفر در سال به خاطر سندروم پاریس به بیمارستان منتقل می شوند.

این سندروم در گردشگران ژاپنی شایع‌تر است زیرا آن‌ها پاریس را به عنوان یک شهر رویایی، زیبا، فرهنگی و عاشقانه تصور می کنند. وقتی با واقعیت پاریس که شامل جمعیت زیاد، کثیفی، آلودگی و بی‌ادبی بعضی از مردم است، روبرو می شوند، دچار شک و نابود شدن رؤیاهای خود می شوند. همچنین آن‌ها با تفاوت‌های فرهنگی و زبانی بین فرانسه و ژاپن دست و پنجه نرم می‌کنند.

سندروم بیت المقدس

سندروم بیت المقدس یا سندروم اورشلیم یک اختلال روانی است که در آن فردی که از شهر مقدس اورشلیم دیدار می‌کند، دچار تجارب ذهنی غیرعادی می‌شود. این تجارب ممکن است شامل ایده‌های وسواسی، توهمات، هذیانات، روان‌پریشی، رفتارهای عجیب و غریب یا حالات ترانس باشند. فرد مبتلا ممکن است خود را برابر با یک شخصیت مذهبی، تاریخی یا فرهنگی بزرگ بداند، یا احساس کند که مامور یا فرستاده‌ای الهی است. این سندروم در هر مذهب و فرقه‌ای ممکن است رخ دهد و به نظر می‌رسد که بعضاً به عوامل ژنتیکی، روان‌پزشکی، فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد.

این سندروم برای اولین بار در سال ۱۹۳۰ توسط هاینز هرمان، یک روانپزشک آلمانی-اسرائیلی شناسایی شد. او در بین افراد بستری شده در بخش روانپزشکی بیمارستان هاداسا در اورشلیم، گروه‌های مختلف از گردشگران را که دچار علائم روانپزشکی شده بودند، تفکیک کرد. شایان ذکر است که او سه نوع اصلی از سندروم بیت المقدس را تعریف کرد.

نوع اول: در آن فرد قبلاً دارای یک اختلال روانپزشکی است و بازدید از اورشلیم علائم آن را تشدید می‌کند. به عنوان مثال، فرد مبتلا به اسکیزوفرنی، وسواس فکری-عملی یا مشکلات جسمی-روحی باشد.

نوع دوم: در آن فرد قبلاً دارای چالش‌های زندگینامه‌ای است و بازدید از اورشلیم به عنوان گام نهایی در جستجو و حل مسئله عمل می‌کند. به عنوان مثال، فرد دچار بحران هویت، خودکشی، پیشگیری یا تغییر جنسیت باشد.

نوع سوم: در آن فرد قبلاً سالم است و بازدید از اورشلیم منجر به پدیده های ذهنی غیر عادی می شود. به عنوان مثال، فرد دچار توهمات، هذیانات، رفتارهای عجیب و غریب یا حالات ترانس باشد.

این سندروم معمولاً چند روز تا چند هفته طول می‌کشد و با خروج از اورشلیم بهبود می‌یابد. درمان آن بستگی به نوع و شدت علائم دارد و ممکن است شامل مشاوره روانشناسی، داروهای ضد اضطراب یا ضد روان‌پریشی، حمایت اجتماعی و خانوادگی یا بستری شدن در بخش روانپزشکی باشد. هدف از درمان کاهش علائم، افزایش تطبیق‌پذیری و جلوگیری از تکرار سندروم است.

روش های درمان سندروم استاندال

سندروم بیت المقدس یک پدیده روان‌پزشکی جالب و پرچالش است که نشان می‌دهد چگونه محیط فرهنگی، تاریخی و مذهبی می‌تواند بر روی ذهن و رفتار افراد تأثیر بگذارد. این سندروم نشان دهنده نقش مهم اورشلیم به عنوان یک شهر مقدس و جذاب برای سه دین ابراهیمی است. همچنین نشان دهنده نقص و ناتوانی در تطبیق با واقعیت‌های شهرنشینی، تغییرات سراسر جامعه و تضاد بین تصورات و تجارب است.

درمان سندروم استندال

این سندروم معمولاً موقت و قابل درمان است و با خروج از محیط هنری بهبود می‌یابد. درمان آن بستگی به نوع و شدت علائم دارد و ممکن است شامل موارد زیر باشد:

مشاوره روانشناسی: در این روش، فرد با یک روانشناس صحبت می‌کند و دلایل و عوامل ایجاد کننده سندروم را بررسی می‌کند. روانشناس ممکن است به فرد راهکارهای تغییر نگرش، تقویت اعتماد به نفس، کاهش تعارضات داخلی و خارجی، تعادل بین پذیرش خود و خودانتقادی، تقویت تحمل نسبت به هنر و زیبایی و تقویت مهارت‌های حل مسئله را پیشنهاد دهد.

داروهای ضد اضطراب یا ضد روان‌پریشی: در صورت لزوم، فرد ممکن است نیاز به مصرف داروهای ضد اضطراب یا ضد روان‌پریشی داشته باشد که به کاهش علائم جسمانی و ذهنی سندروم کمک می‌کنند. این داروها باید تحت نظر پزشک تجویز و مصرف شوند.

حمایت اجتماعی و خانوادگی: فرد مبتلا به سندروم استندال نیاز به حضور و حمایت افراد نزدیک خود دارد که به او احساس امنیت، قبول، تعلق و همبستگی بدهند. این حمایت می‌تواند به کاهش احساس تنهایی، بی‌معنایی، ناامیدی و گناه در فرد کمک کند.

بستری شدن در بخش روانپزشکی: در موارد شدید و خطرناک، ممکن است فرد نیاز به بستری شدن در بخش روانپزشکی داشته باشد تا تحت نظارت و مراقبت پزشکان و پرستاران قرار گیرد. این اقدام ممکن است ضروری باشد اگر فرد دچار توهمات، هذیانات، رفتارهای خودآسیب‌رسان یا خطرناک برای دیگران شده باشد.

هدف از درمان سندروم استندال کاهش علائم، افزایش تطبیق‌پذیری و جلوگیری از تکرار سندروم است. فرد مبتلا باید به خود و محیط هنری نگاه مثبت‌تر داشته باشد و از زیبایی‌های آن لذت ببرد. همچنین باید با روان خود آشتی کند و احساسات و نیازهای خود را شناسایی و برآورده کند. در نهایت، فرد باید یاد بگیرد که هنر را به عنوان یک منبع الهام، آموزش، تفکر و خلاقیت ببیند و هرگز به عنوان یک منبع تهدید، تحقیر، سرخوردگی و رقابت به آن نگاه نکنند.

دسته‌بندی‌ها